جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4835
بررسی مراتب هستی از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:اردشیر امیری؛ استاد راهنما:عین الله خادمی؛ استاد مشاور :محمد ذبیحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر مربوط به بررسی مراتب هستی از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا و وجوه تشابه و تمایز دیدگاه های این دو فیلسوف می باشد. در فصل اول رساله به بیان کلیات پرداخته شده است. در فصل دوم به بیان دیدگاه سهروردی در مورد وجود و مراتب عالم ، و همچنین بیان دیدگاه های او اشاره شده است، سهروردی یک فیلسوف اشراقی است، و بر همین اساس مبنای فلسفه او نور است، وی معتقد است که اصالت با نور است، و بر همین مبنا مراتب هستی را به چهار دسته تقسیم می کند که عبارتند از؛ نور قاهر«نورالانوار»، عقول یا انوار طولیه، نفوس یا انوار عرضیه. این سه مرتبه، از انوار، انوار قائم بالذات هستند. هیأت های مثالی، مادی، جمادی، نباتی، حیوانی، این مرتبه از نور، قائم بالغیر است. سهروردی دیدگاه های خود را در باره مراتب هستی، بر مبنایی مشایی و مشایی با نگرش انتقادی و همچنین بر مبنای حکمت اشراقی تقریر نموده است. همچنین در یک تقسیم بندی کلی مراتب عالم را به؛ عالم انواره قاهره (عقول)، عالم انوار مدبره(نفوس)، عالم برزخیان (اجسام)، عالم مثل معلقه یا خیال، تقسیم می نماید و در ادامه نیز برای اثبات مراتب عالم از قاعده امکان اشرف را به کار می برد. در فصل سوم این رساله دیدگاه ها و نظرات ملاصدرا بیان شده است، ملاصدرا که یک فیلسوف طرفدار اصالت وجود است، او نیز مراتب عالم هستی را به سه دسته یعنی؛ عالم محسوسات، عالم مثال، عالم معقولات، که هر کدام از این عوالم تعریف خاص خود را دارند، محسوسات که همان عالم دنیوی است، یعنی ماده. عالم مثال، همان عالم صور است. و عالم معقولات، همان عالم است که مجرد از ماده است. ملاصدر با تأثیرپذیری از حکمت اشراقی و مشایی، عامل اصلی پیدایش کثرت در عقل اول و سایر عقول را، حیثیات اعتباری معرفی می‌کنند. صدرا نیز همانند سهروردی برای اثبات مراتب هستی در فلسفه خود قاعده امکان اشرف را به کار برده است.وی معتقد است،وجود منبسطنفس صدور حقیقی حضرت حق است نه صادر اول،ملاصدرا نیز دیدگاه های خود را در باره مراتب هستی ،بر مبنای مشایی ،عرفانی تقریر نموده است.فصل چهارم این رساله نیز به بیان دیدگاه های این دو فیلسوف بزرگ در بحث مراتب هستی می باشد،که در آن ضمن بررسی دیدگاه آنها بیان می شود.
بررسی رابطه‌ی مبانی و آراء خاص ملاصدرا در نفس‌شناسی (حرکت جوهری، کل القوی بودن نفس، ترکیب اتحادی با بدن)
نویسنده:
نویسنده:پریسا طاهری والا؛ استاد راهنما:عباس جوارشکیان؛ استاد مشاور :علیرضا کهنسال
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر، به بررسی و تبیین ارتباط مبانی سه اصل اساسی در نفس‌شناسی ملاصدرا می‌پردازد؛ یعنی: حرکت جوهری نفس، کل القوی بودن نفس و رابطه اتحادی میان نفس و بدن. در اندیشه ملاصدرا بنا بر تلقی خاصی که از تعریف نفس ارائه می‌شود، بدن مرتبه نازله نفس است و چیزی جدای از آن نیست؛ بنابراین نفس از ابتدای حدوث امری جسمانی است که بر اثر حرکت جوهری و تکامل وجودی تدریجاً درجات ترقی را طی می‌کند ازاین‌رو هیچ اختلاف جوهری میان نفس و بدن وجود ندارد. نفس انسانی از طریق اشتداد جوهری به کمالات لایق خویش نائل می‌گردد و نهایتاً به تجرد کامل می‌رسد. همچنین بنا بر وحدت نفس و بدن هیچ‌یک از قوای نفس حتی قوای طبیعی بدن اموری بیرون از حقیقت نفس نیستند و چون حقیقت نفس واحد است تعدد و کثرت قوا یکپارچگی و بساطت نفس را مخدوش نمی‌سازد بلکه همگی به وجود واحد نفس بازمی‌گردند. به‌این‌ترتیب از نظر ملاصدرا هریک از قوا مرتبه‌ای از مراتب نفس و یا شأنی از شئون نفس‌اند و تمام قوا دارای هویت واحد نفسانی هستند. به‌این‌ترتیب ماحصل تحلیل و جمع‌بندی رساله در خصوص سه اصل یادشده این است که این سه اصل پیوند مبنایی با یکدیگر داشته و سه ضلع اساسی و ملازم یکدیگر در فلسفه نفس‌شناسی صدرالمتألهین شیرازی را تشکیل می‌دهند.
بررسی تطبیقی عدالت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا و امام محمد غزالی
نویسنده:
نویسنده:زهرا محمدی قهدریجانی؛ استاد راهنما:جنان ایزدی؛ استاد مشاور :مهدی گنجور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی، با هدف تبیین عدالت و سعادت در نظام فلسفی ملاصدرا و غزالی تبیین و تنظیم شده است، به این منظور دو مولفه ی سعادت و عدالت و رابطه میان آنها مورد ارزیابی قرار می گیرد. ملاصدرا و غزالی، عدالت را یکی از مهم ترین عوامل برای تدبیر امور و وصول به کمال مطلق می دانند و عدالت را در سه حوزه ی تکوین، فرد و اجتماع مورد بررسی قرار داده اند و در هر سه مرتبه به اعتدال توجه دارند به گونه ای که در تکوین یعنی اعطای بهره ی وجودی به موجودات، متناسب با اهلیت آنها از سوی خدا، و در اجتماع به معنای توزیع خیرات مشترک بر اساس شایستگی آنها و در اخلاق فردی به معنای رعایت اعتدال و حد وسط نظر دارد که هدف از آن رسیدن به سعادت می باشد. ملاصدرا سعادت را کمال واقعی بشر می دانست که انسان به منظور رسیدن به آن آفریده شده است، او جامعه ای را تکامل یافته می دانست که در سایه ی احکام و شریعت الهی رشد کرده باشد و به بالاترین درجه ی فضایل و عدل اخلاقی نائل شده باشد.رابطه ی عدالت و سعادت از نظر این دو متفکر می تواند سه رابطه احتمالی علی و معلولی، مقدمه و ذی المقدمه و منطقی باشد. اگر به رابطه آن دو به دید عرفی نگاه شود، عدالت مقدمه و ابزاری برای تحصیل سعادت به کار گرفته خواهد شد و اگر به مسئله با دید فلسفی توجه شود عدالت علت رسیدن به سعادت است البته منظور از علت بودن عدالت،علت تام نیست زیرا هر دو تصریح می کنند که وجود معدات دیگر برای دستیابی به سعادت ضروری است و اگر با دید منطقی به مسئله توجه شود، رابطه ی عام و خاص مطلق برقرار است زیرا هر سعادتی متضمن عدالت هست اما هر عدالت، سعادت را در پی نخواهد داشت. در این میان نقش حکومت بعد از عدالت نقشی برجسته است که حکومت از طریق فراهم کردن بستر، زمینه اجرای عدالت را فراهم می کند بنابراین عدالت شرط کافی نیست اما شرط لازم برای سعادت است. اما آنچه نظرات این دو فیلسوف را از یکدیگر متمایز می کند، تاثیر مبانی بر آراء و نظرات ملاصدرا و غزالی است برای مثال معرفت عقلانی بر نظام اجتماعی اخلاقی ملاصدرا سایه افکنده و سعادت را در پرتو عقل هدایت می کند اما در نظام غزالی، عرفان و سلوک نقش محوری ایفا می کند و این نشان دهنده ی توجه ویژه غزالی به حکمت عملی و توجه خاص ملاصدرا به حکمت نظری است و همچنین ملاصدرا براساس مبانی فلسفی خود مانند اصالت وجود،تشکیک وجود، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا و حرکت جوهری به تبیین سعادت پرداخته است اما مبانی غزالی متفاوت است که سبب شده است مبانی او با نظر وی در این مورد ناسازگار باشد زیرا او برخلاف ملاصدرا معتقد به حدوث روحانی نفس است که این مطلب با تشکیکی دانستن سعادت و عدالت که در نتیجه ی حرکت ذاتی نفس به سمت کمال میسر می شود، ناهمخوانی دارد. پس علاوه براینکه می توان گفت که میان رای غزالی با مبانی او سازگاری کمتری نسبت به مبانی و رای ملاصدرا وجود دارد نیز می توان بیان کرد که اگر چه ملاصدرا از غزالی بسیار تعریف کرده است اما به هیچ وجه متاثر از غزالی نبوده است و احیانا شباهت های که بیان می شود، براساس سیستم و نظام فلسفی خود ملاصدرا است و سخنان او از غزالی و متاثر از او نیست.
بررسی تطبیقی نقش عقل در فهم معارف دین از منظر ملاصدرا و میرزا مهدی اصفهانی
نویسنده:
نویسنده:موسی اسحقی؛ استاد راهنما:محمدجواد شمس؛ استاد مشاور :سیدفتاح مرتضوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نقش عقل، در فهم آموزه‌های دینی موضوعی است که، از دیرباز مورد توجه دین باوران، بوده و پیرامون آن بحث های فراوانی شده است. البته عقل به عنوان ابزار فهم مورد اتفاق همه اندیشمندان می‌باشد، لکن اختلاف بین دو گروه از اندیشمندان دراین موضوع است که، تا چه اندازه می توانیم عقل را، به عنوان یک منبع معرفتی، در محور آموزه‌های دینی به رسمیت بشناسیم، در این میان دو عالم برجسته حوزه معرفتی، یعنی ملاصدرا و میرزا مهدی اصفهانی، نظریه های متفاوتی ارائه کرده‌اند. ملاصدرا سخت مدافع عقل است و نقش آن را در تقویت دین بارز و آشکار می بیند و در بسیاری از آثارش، عقل و نقل را هماهنگ می داند، اما در مقابل این تفکر، میرزا مهدی اصفهانی پایه‌های عقل را در کنار نقل، سست و لنگ می‌داند. این پایان ‌نامه با روش تحلیلی و توصیفی و مراجعه به منابع کتابخانه‌ای و سایت های معتبر علمی به نتایج زیر رسیده‌ است، عقل در نظرگاه صدرا، از جایگاه بلندی برخوردار است و مهمترین بحث‌های ایشان در مساله عقل، در چند نکته است. اولاً؛ عقل قوه قدسیه نفسانی است که محصول آن برهان و یقین است. ثانیاً؛ عقل به دو قسم نظری و عملی تقسیم می‌شود که از این دو قسم، بیشترین سهم برای عقل نظری میباشد. صدرا با شمارش مراتب عقل نظری، معتقد است نفس ناطقه از عقل هیولانی تا مرحله عقل بالفعل، کمالات علمی را طی می‌کند و توانایی درک بسیاری از امور عقلی و غیر عقلی را دارد. مرتبه عقل بالفعل، جو هر عقل نوری، است که اشیاء در آن منعکس شده و حضور می‌یابند. برای عقل عملی نیز مراتب، قائل می‌شود و کمال عقل عملی را در پاکی و تنزّه از شرور و بدی‌ها و تجرد از تمایلات جسمانی، می داند. ثالثا؛ مهمترین تکیه صدرا، اتصال عقل نظر، به عقل فعال است. رابعا؛ محدوده شناخت و ادراک، مشخص است. صدرا مراتب وجود را سه مرتبه می داند و عقل را از شناخت دو مرتبه عاجز، می داند. یکی مرتبه هیولانی که، فی نفسه ضعیف و جوهر خسیس، است و دیگری ذات واجب، موجودی که در غایت کمال است. لذا عقل حدود خاصی دارد و از آن تجاوز نمی‌کند. خامسا؛ با ابداع براهین متعدد، خصوصاً برهان صدیقین در مقام اثبات ذات و صفات و لوازم توحید برآمده، از جمله معاد و نبوت و ضرورت نبوت را با عقل نظری تبیین می‌کند. سادسا؛ صدرا اولین کسی است که توانست بر اساس مبانی حکمت متعالیه، معاد جسمانی را تبیین عقلانی نماید و معتقد است، بدن تحت تدبیر نفس قرار دارد و در آخرت مستحق عذاب و پاداش می شود. سابعا؛ بر اساس مبانی فلسفی خود، از جمله تشکیک در وجود، حرکت جوهری، اتحاد عاقل و معقول، به تبیین حقیقت و ضرورت نبوت می‌پردازد. از دیدگاه او، نبیّ، انسانی است که با گذر از مرحله حسّ، خیال و عقل، به بالاترین مرتبه عقل نظری و عملی رسیده و نفس نبیّ با صورت معقول و عقل فعال، متحد می‌شود و این مقام نبوت است. در مقابل این تفکر، میرزا مهدی اصفهانی و جریان موسوم به مکتب تفکیک است که، برای تبیین معارف الهی و نحوه نیل به آن، استفاده از برهان را حجاب اصلی وصول به عمق معارف دین می دانند. نکات قابل ذکر در این بخش، این است که دیدگاه ایشان مشابه اندیشه اخباریگری، است و می‌گوید هر یقینی ارزش معرفتی ندارد و اینکه عقل در علوم الهی نوری خارج از ذات انسان است که پس از دوران طفولیت واجد آن می‌شود، و ظهور ذاتی دارد و حسن و قبح افعال، با آن آشکار می شود، از نظر او صرفاً عقل عملی داریم، نه عقل نظری، به عبارت دیگر ایشان کارکرد عقل را، در خوبی ها و بدی ها، بایدها و نبایدها می داند. محصول معرفت فطری مکتب تفکیک، در تقابل با معرفت عقلی، است که برای وصول به آن، فرد باید از تمام استدلالات عقلی جدا بشود و شخص به توسط معرفت فطری به گونه ای روشن، به وجود خداوند، اقرار می کند، بدون این‌که نیاز به براهین پیچیده، باشد. زیربنای این مکتب در اثبات و تبیین ذات واجب و صفات و اسماء الهی، حجیت عقل فطری، است که از آن به نور عقل، هم تعبیر شده است. در بخش نبوت و ضرورت آن، میرزا معتقد است، استماع دعوت نبی به حکم عقل فطری، ضرورت دارد و با بهره‌گیری از تعالیم وحیانی، تصریح می‌کند که رسول خدا به خود خدا، شناخته می‌شود و خداوند با تذکار به معروف فطری بندگان، برصدق رسولانش گواهی می‌دهد.
رابطۀ نفس و بدن از منظر ملاصدرا و لوازم تربیتی و اخلاقی آن
نویسنده:
نویسنده:نصیبه محمدی؛ استاد راهنما:میثم اکبر زاده ؛ استاد مشاور :رضا رسولی شربیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع رابطۀ نفس و بدن قدمتی به اندازۀ تاریخ فلسفه دارد که امروزه در پرتو نگاه های فیزیکالیستی درغرب به مسئلۀ بدن و ذهن تقلیل پیدا کرده و یکی از مسائل موثر در حوزه های مختلف تعلیم و تربیت است . حکما رابطۀ نفس و بدن را به دو دستۀ کلی مرغ و قفس و رابطۀ ماده و صورت تقسیم می کنند .گرچه ملاصدرا نیز نفس را صورتی برای ماده می داند،اما برخلاف دیگران که نفس را روحانیه البقا و جسمانیه الحدوث می دانسته اند وی معتقد به جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است ، و نفس را در آغاز پیدایش خود نیازمند و متعلق به بدن می داند. ولی پس از گذر از این مرحله به تدریج در اثر«حرکت جوهری» خود را به استکمال می گذراند، تا زمانی که برای بقاء خودش، دیگر به بدن نیازی ندارد. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی–تحلیلی برپایۀ مطالعات کتابخانه ای تلاش می شود ضمن تبیین رابطۀ نفس و بدن از منظر ملاصدرا ، لوازم تربیتی و اخلاقی اصول انسان شناسی ملاصدرا نیز استخراج شود.می توان گفت که نگرش نوین و رویکرد عقلانی –شهودی ملاصدرا می تواند مبنایی اصیل برای تعلیم و تربیت در نظرگرفته شود از این منظر«حقیقت هر فرد»،با اعتقادات و اعمال وی و در پرتو تعلیم و تربیت ساخته می شود و هویت خودش را کسب می کند و در نتیجه، هر انسانی نوع خاصی است و ماهیت همۀ انسانها یکسان نیست. تعلیم و تربیت در اصول انسان شناسی ملاصدرا دارای لوازم و آثاری می باشد ، توجه به تربیت همه جانبۀ انسان، تقویت خود باوری وخود شکوفایی، توجه ویژه به تربیت معنوی، اهمیت تربیت نونهالان، پرهیز از تبعیض و امورکم اهمیت در تربیت. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف فضیلت گرای اخلاقی، نظریۀ اخلاقی خود را با بحث از « سعادت » آغازمی کند.هر موجود برطبق (مرتبۀ وجودی اش) از سعادت متناسب برخوردار است.از نگاه ملاصدرا سعادت حقیقی انسان در حکمت نظری و علم به حقایق اشیاء و دیدن موجودات مجرد عقلی و ذوات نورانی و اتصال و بلکه اتحاد با عقل فعال و بالاتر از همه ادراک ذات باری تعالی و لقای اوست.بنابر نوشته های ملاصدرا، آراء وی در باب لوازم اخلاقی شامل،مفاهیم و گزاره های اخلاقی، نفس انسانی و قوای آن ، خُلق، حال، ملکه، اراده و اختیار، فضیلت و عدالت،حسن و قبح، لذت، سعادت و شقاوت می باشد. غایت حقیقی علم اخلاق نیز حاصل شدن « ملکۀ عدالت » است و بدون آن نفس انسانی در راهیابی به کمال ممکن خود دچارمشکل می شود.روشن است که حصول این غایت در گرو عمل می باشد..
ارزیابی تطبیقی مسئله معرفت‌الله (حقیقت، امکان، وجوب و راه‌ها) از منظر فخر رازی و صدرالمتألهین شیرازی
نویسنده:
نویسنده:مسعود محفوظی؛ استاد راهنما:غلامحسين گرامي؛ استاد مشاور :عبدالرحيم سليماني بهبهاني
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
«معرفت‌الله» مهمترین راه انسان برای نیل به سعادت، بلکه خود سعادت است؛ به همین دلیل در مباحث گوناگون فلسفی، کلامی، عرفانی و تفسیری از جهات متعدد مورد توجه قرار گرفته است. زیرا اگر خداوند به درستی شناخته نشود، پذیرش دین و حتی توحید نیز بر مبنای معرفت مستحکم قوام نمی‌یابد بلکه اساساً حاصل نمی‌شود. از این رو، نظر به اهمیت این موضوع در زندگی مادی و معنوی و همچنین تبیین هر چه بهتر آن، در این رساله با رویکرد تطبیقی و تحلیلی به بررسی موضوع معرفت‌الله در اندیشه فخر رازی از چهره‌های اهل سنت با رویکرد اشعری و صدرالمتألهین شیرازی فیلسوف برجسته جهان تشیع پرداخته شده و تلاش شده به سؤالاتی در مورد حقیقت، امکان، ضرورت، راه‌ها، موانع، آثار و لوازم معرفت الهی در نگاه این دو متفکر پاسخ داده شود. روش گردآوری این رساله به شکل کتابخانه‌ای و بر اساس اسناد و منابع دست اول، یعنی آثار دو متفکر و اسلاف و هم‌فکران آنان بوده است. نتایج پژوهش که با روش تحلیلی ـ توصیفی انجام شده نشان می‌دهد با وجود اینکه دو عالم برجسته متعلق به دو مکتب فکری مختلف‌اند و انتظار می‌رود تمایزات جدی بین آن دو وجود داشته باشد اما به جهت تاثیر پذیری هر دو از آموزه‌های قرآنی و دینی شباهت‌های فراوانی نیز میان آنها وجود دارد. هر دو معرفت ذات مخصوصه خداوند را غیر ممکن می‌دانند و بر وجوب کسب حداقل معرفت‌الله تأکید دارند و معرفت خداوند را تنها راه نیل به سعادت می‌دانند. ملاصدرا میان عقل و شرع تفاوتی قائل نیست و معتقد است آنچه شرع و عقل در این باره می‌گویند یکسان است اما فخررازی معتقد است که عقل را یارای درک مراتب بالای معرفت نیست و قلب از راه اشراق نور الهی می‌تواند آن مراتب را از طریق نقل یا وحی درک کند. هر دو معرفت‌الله را دارای سلسله مراتب می‌دانند که مراتب اولیه آن برای همگان حاصل است. معرفت به خداوند از طریق علم حضوری و شهودی از سوی ملاصدرا به شدت مورد توجه قرار گرفته و بر همین اساس معرفت شخصی به خداوند امکان پذیر می شود. در حالی‌که فخررازی بر روش عقلی تأکید می ورزد و به همین دلیل معرفت به خداوند همواره کلی است. از دیدگاه ملاصدرا بدون شناخت امام معصوم(ع) معرفت خداوند آن گونه که باید حاصل نمی‌شود درحالی‌که در نظر فخر شناخت معصوم یا ولایت جایگاهی در معرفت‌الله ندارد. به طور کلی می‌توان گفت اگر چه اشتراکات فراوانی بین این دو در مسئله معرفت‌الله مشاهده می‌شود ولی ملاصدرا با توجه به مبانی فلسفی، عرفانی و شیعی‌اش مباحث گسترده‌تر و عمیق‌تری را در این حوزه ارائه کرده است.
بررسی مفهوم جاودانگی در فلسفه اونامونو و صدرا
نویسنده:
نویسنده:مهدی درخشی؛ استاد راهنما:محمود صوفیانی,مرتضی شجاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بی تردید یکی از دغدغه های اساسی ذهن بشر مسأله جاودانگی می باشد که برخی از فلاسفه در پی پاسخ به آن بوده اند. در این پایان نامه سعی بر این بوده است که مسأله جاودانگی از نگاه دو فیلسوف یعنی اونامونو و ملاصدرا بررسی شود تا مخاطب علاوه بر آشنایی با اندیشه های این دو فیلسوف به نتیجه متناسب در این راستا دست یابد. اونامونو یکی از فیلسوفان اگزیستانسیالیستی است که عمیقاً به این مسأله پرداخته است و از جمله مسایل بنیادی مورد توجه وی بوده است. او در کتاب درد جاودانگی با روش خاص خود نشان می دهد که عطشی بی پایان به جاودانگی دارد و در تمنای آن است. جاودانگی که ادامه ی همین حیات باشد ولی در این بین عقل نمی تواند به او کمک کند و به ایمان پناه می برد؛ اما ایمان وی از سنخ مذهبی نیست بلکه امید و انتظار است. او تنها خدا را ضامن بقا و نامیرایی انسان می داند و خدایی را می خواهد که در او امید ببندد نه به او ایمان بیاورد. ملاصدرا برای مسأله جاودانگی از اصل حرکت جوهری استفاده می کند. وی معتقد است که نفس جوهر است و دارای دو مرتبه وجودی و حادث به حدوث بدن است. روش وی تلفیقی از برهان و عرفان و وحی است. او بر اساس برهان های عقلی معتقد است که اولاً نفس با فساد بدن فاسد نمی گردد و ثانیاً نابودی نفس محال است و نفس تا ابد باقی می ماند. در ابتدای حدوث، وجودی جسمانی دارد ولی در اثر حرکت جوهری استکمال می یابد. از دیدگاه وی انسان به وسیله حرکت جوهری مراتب عالم را طی می کند و نهایتاً با عالم غیرمادی که فنا در آن راه ندارد، اتحاد یافته و جاودانه می گردد.
کارکردهای عقل در حوزه اوصاف الهی و پاسخ به چالش های فرارو از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:مژگان فتاحی؛ استاد راهنما:علی ارشد ریاحی؛ استاد مشاور :حمیدرضا شاکرین
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقل دارای دو کارکرد استقلالی و ابزاری در حوزه صفات الهی است. کارکرد نخست در حوزه صفات در کشف معرفت مستقل است؛ یعنی به تنهایی قادر است که درباب برخی از اوصاف الهی به نتیجه برسد. کارکرد دوم مبتنی بر کسب معرفت از نصوص دینی است؛ یعنی عقل نه به‌طور مستقل، بلکه به عنوان ابزاری در خدمت نص قرار می‌گیرد. از جمله حوزه‌های مهم معرفتی در آموزه‌های فلسفی و دینی، شناخت اوصاف الهی است. ملاصدرا با التفات به عقل و کارکردهای آن از یکسو و اهتمام ویژه به بحث از اوصاف الهی از سوی دیگر، توانسته است با به کارگرفتن دو کارکرد مذکور، در حوزه اوصاف الهی، مباحث جامع و در مواردی بدیعی را طرح نماید. وی در آثار فلسفی خود عقل را بیشتر به عنوان منبع و در آثار تفسیری و روایی خود از عقل بیشتر به مثابه ابزار مدد گرفته است. وی تلاش کرده است تا با استفاده از هر دو کارکرد، متناسب با شاخصه های هر کدام، (از جمله محوریت برهان در کارکرد استقلالی و وفادرای به ظاهر نصوص دینی در کارکرد ابزاری) به تبیین و تحلیل اوصاف الهی بپردازد. در این میان، از چالش‌های مختلفی که دربرابر دیدگاهش مطرح شده و یا احتمال طرح آن وجود داشته است، غافل نبوده و آن‌ها را در قالب اِشکال مطرح و پاسخ داده است. در این پژوهش با رویکردی تبیینی و تحلیلی ابتدا به تبیین اوصاف الهی از دیدگاه ملاصدرا براساس کارکرد استقلالی عقل پرداخته شد و مهم‌ترین برهان‌های عقلی مورد رصد قرار گرفت و سپس کارکرد ابزاری با محوریت آیات و روایات و تبیین عقلانی صفات الهی بررسی شد. اهمیت رویکرد این پژوهش در آن است که تفکیک دو کاردکرد عقل، سبب دست‌یابی به الگوی روشی ملاصدرا در تبیین و تحلیل اوصاف الهی و تفاوت‌های حاصل از آن است. حاصل رویکرد استقلالی بیانگر آن است که عقل به‌طور مستقل و بدون استناد به متون و گزاره‌های دینی، قابلیت اثبات و فهم اوصاف الهی را دارد و این یعنی زبان مشترک در میان عقلا خارج از چارچوب باورهای دینی. برونداد رویکرد ابزاری نشان‌دهنده‌ی اعتبار متون دینی و نقش-آفرینی آن‌ها در ارائه شناخت از اوصاف الهی دارد، شناختی که با به خدمت گرفتن عقل، گستره و عمق بیشتری می‌یابد. به‌طور کلی، ماحصل استفاده از هر دو کارکرد عقل در حوزه اوصاف الهی (به عنوان یک مطالعه موردی گسترده و مهم) بیانگر نکات مهمی از جمله رد اتهام التقاطی بودن فلسفه ملاصدرا از یکسو و تفسیر به رأی بودن آثار تفسیری او از سوی دیگر است.
بررسی تطبیقی حکمت در فلسفه ملاصدرا و نهج البلاغه
نویسنده:
نویسنده:رحیمه رضایی؛ استاد راهنما:مهدیه نزاکتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
حکمت موهبتی الهی است که خداوند آن را به هرکسی که بخواد اعطا می کند.حقیقت حکمت،معرفت متقن وبرهانی وعمل صائب ودرست می باشد که اگرکسی ازآن بهره مند شود،به خیرکثیر دست می یابد.ازآنجایی که اعطای حکمت ازسوی خداوند است افرادی می توانند ازآن برخوردار شوندکه زمینه های آن رادرخود فراهم نمایند.ازاین رو انسانهایی چون انبیا واولیای الهی وکسانی که رهرو راه آنها باشند،این شایستگی دریافت جکمت را پیدا می کند.در همین راستا حکمت را بر اساس تقسیم عقل به نظری و عملی به دو بخش حکمت نظری و عملی تقسیم نموده‌اند که حکمت نظری که در حیطه آگاهی و اطلاعات است را پله نردبان صعود در حکمت عملی که در حوزه عمل و رفتار است قرار داده‌اند. در این تحقیق روند تکمیلی مباحث حکمت از فارابی تا ملاصدرا به‌وضوح مشاهده می‌شود. چنانچه درروش هم همین روند وجود دارد، به‌طوری‌که از فارابی که معتقد به روش عقلی و استدلالی است شروع می‌شود تا ملاصدرا که معتقد به روش عقلی و برهانی و کشف و سیر و سلوک می‌باشد، منتهی می‌گردد. در تطبیق نظرات فلاسفه با حضرت علی(ع) که هدف تبیین عدم مخالفت فلاسفه اسلامی با اعتقادات شیعی بوده است، ملاحظه می‌شود که نظرات فلاسفه به دلیل اعتقاد شیعی به توحید و امامت در راستای نظرات حضرت است و با توجه به زمان زندگی و محل زندگی و مسافرت‌های فلاسفه‌ای چون فارابی، ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا که موردتوجه این نوشتار هستند، می‌توان گفت که نظراتشان بدون تأثر از نظرات و تعاریف حضرت نبوده است، به‌طوری‌که هر چه زمان زندگی ایشان بازندگی حضرت و گرداوری نهج‌البلاغه فاصله بیشتری پیدا می‌کند، تأثیر سخنان حضرت در نگرش ایشان به مبحث حکمت و روش تبیین ایشان بیشتر می‌شود که این امر خود حاکی از هماهنگی فلسفه اسلامی با اعتقادات شیعی است و مبین تلاش فلاسفه اسلامی در مبرهن کردن اعتقادات شیعی و رساندن انسان‌ها به سعادت و کمال موردنظر دین اسلام می‌باشد.
نظریه شیخ شهاب الدین سهروردی و ملاصدرا در مورد معاد و نُبُوّات
نویسنده:
نویسنده:زینب میرعلائی؛ استاد راهنما:عبدالرضا صفری حلاوی؛ استاد مشاور :مهدی خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از دغدغه های بشری ترس از مرگ بوده است برای درمان این ترس از حوزه های مختلف به نظریه پردازی و بررسی، دقیق پیرامون این مسئله پرداخته شده است. مرگ از جهات مختلف مورد مطالعه و تحلیل مکاتب مختلف فلسفی قرارگرفته و بر همین پایه تفکر فلسفی، ترس از مرگ، ریشه در نوع نگاه و اندیشه انسان ها نسبت به حقیقت مرگ دارد. از نظر فلسفی دیدگاه انسان نسبت به جهان پس از این دنیا به دسته های مختلف تقسیم می شود: گروهی تفکر مادی دارند و مرگ را نابودی انسان می دانند و می گویند همه چیز به پایان میر سد و مشخص است که درک و شناختی نسبت به حقیقت وجود انسان یعنی، نفس و روح آن ندارند و همه حقیقت انسان را در همین جسم خاکی و مادی وی خلاصه کرده اند. اما گروه دومی وجود دارد که حقیقت انسان را همان نفس و روح انسان می دانند. و می گویند: جسم ابزاری در اختیار روح است، و در این نظریه مرگ را فقط قطع ارتباط روح از بدن می دانند.پس معتقد هستند که همچنان زندگی ادامه خواهد داشت و از حیات باز نمی ایستد. سهروردی و ملاصدرا بر مبنای تفکر فلسفی خود نظریه دوم را در کنار بسیاری از فلاسفه مسلمان و غیر مسلمان دیگر پذیرفته اند و به واقعیت آن از جهات مختلف پرداخته اند. هر چند هر کدام در راستای مبانی فلسفی خود عوامل متعددی را برای این ترس از مرگ و یا آرامش پس از مرگ مطرح می کنند که در برخی مسائل با یکدیگر موافق و در مسائلی هم با یکدیگر مخالف هستند. در ادامه خواهیم خواند، که هر دو به همراه فلاسفه دیگر علت اصلی ترس از مرگِ برخی انسان ها را جهل از واقعیت مرگ می دانند. در ادامه بحث خواهیم گفت: که سرنوشت نفوس انسانها پس مرگ چه می شود؟ ویا خواهید خواند که دلایل حکمای اسلامی بر تجرد نفس چیست؟ مرگ از نظر روان شناسی مورد بررسی قرا گرفته است. بیان حرکت جوهری وجود انسان نشانه حیات نفس پس از مرگ است. یکی از مسائل دیگر که می توان به زندگی اخروی معتقد بود، مسئله تناسخ است که مورد بررسی قرار گرفته. ادراکات حسی و اقسام آن می توانند در فرایند وحی و رؤیای صادقه از نظر فلسفی و روان شناسی کمک قابل توجهی به دیدگاه معتقدان به نظریه زندگی پس از مرگ داشته باشد. در پایان، مطالبی هم در مورد دانش نُبُوّات ارائه شده، تا بیشتر و دقیق تر کارکرد نفس را پس از مرگ مورد بررسی قرار دهد. واژه نُبُوّات بعد از مطرح شدن علم النفس بیان شده و نشان دهنده اهمیت و خارق العاده بودن زندگی و ادامه حیات درجهان دیگراست که توسط همان نفس جوهری صورت می گیرد.
  • تعداد رکورد ها : 4835