نفس ناطقة انسانی از اسرارآمیزترین موجودات جهان هستی است که کانون توجه بسیاری از اندیشمندان، از جمله فیلسوفان مسلمان بوده است. فلاسفة اسلامی تلاش کردهاند پرده
... از معمای رازگونة هستی و چیستی آن بردارند. پژوهش حاضر میکوشد با روش تحلیلی همراه با نقد و بررسی، به این پرسشها پاسخ گوید که آیا نفوس ناطقة انسانی قبل از تعلق به بدن در عالم یا عوالمی موجود بودهاند؟ و چگونه به عالم طبیعت نازل شدهاند؟ افلاطون، ارسطو، ابنسینا و سهروردی پاسخهای متفاوتی به این پرسش دادهاند اما نظر صدرالمتألهین منحصر به فرد است. او در سیر نزول هستی از واجب تعالی، از عالم عقول، عالم مثال و عالم طبیعت نام میبرد. به نظر وی نفوس ناطقة انسانی دارای مراتب وجودی مختلفی هستند؛ ابتدا در عالم عقول، به وجود واحد مجرد جمعی عقلی، در مرتبة علتشان موجودند و کثرتی در آنها نیست. وقتی بدن مستعدی پیدا شد، در سیر نزولی از تجرد نفس کاسته میشود و به عالم مثال که برخی از احکام ماده را دارد تنزل مییابد. این فرو کاستن از تجرد تا آنجا ادامه مییابد که به عالم طبیعت میآید؛ این در حالی است که وجود عقلی نفس در عالم عقول و وجود مثالی نفس در عالم مثال همچنان باقی است. این دیدگاه صدرالمتألهین با اشکالاتی مواجه است، از جمله قول به واحد مجرد جمعی عقلی علاوه بر اینکه خارج از محل نزاع است، به یک معنا پذیرش قدم نفوس است که خود ملاصدرا نیز منکر آن است.
بیشتر