عشق ودیعه ای الهی است که در وجود انسان نهاده شده و با ذات فطرت وی عجین شده و انسان پیوسته به دنبال معبود و معشوق حقیقی بوده است. از همین رو مولانا می گوید: ناف
... ف ما بر مهر او ببریده اند عشق راه رسیدن انسان برای رسیدن به سعادت و کمال را میسر می سازد و در حقیقت خداوند آدمی را خلق کرده تا عاشق باشد و تفاوت انسان با فرشته در این است که فرشته از درک عشق عاجز است و عشق خاص انسان است و از روز ازل در وجود او نهاده شده است.عشق و خواستگاه آن، از مباحث بسیار جالبی است که در تمام مکتب های عرفانی و مشرب های ذوقی از آن صحبت شده است. «عشق»، «محبت» و«هوی » کلماتی هستند که ما در زبان عربی و فارسی برای بیان اشتیاق شدید به کار میبریم. کلمهی «عشق» در ادبیات عربی و فارسی دارای اهمیت بسیاری است. «اروس» نزد یونانیان باستان خدای عشق بوده، اما نزد افلاطون «اروس» تجسم عشق به فرزانگی است. افلاطون از مهم ترین فیلسوفانی است که دربارهی عشق سخن می گوید. دیدگاه وی در باب عشق که به عشق افلاطونی معروف شده است از قوی ترین و ماندگارترین نگرش های عرفانی، فلسفی در باب عشق است. به نظر افلاطون «اروس» در روح انسان نفوذ کرده حسرت کمال را در او ایجاد میکند. وی در« مهمانی» صعود پله پله از امور جسمانی به روحانی را بیان میکند. عشق واسطه ای است که در این صعود عاشق را از مراحل پست به مراحل والا هدایت و تربیت میکند. غایت این راه وصول به زیبایی فی نفسه است . افلاطون در «فایدروس» عشق را از اقسام چهارگانه جنون الهی برمیشمارد و معتقد است تنها جنون عشق است که ما را به موطن ملکوتی و آسمانیمان بازمیگرداند.هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت آخر عمر از جهان چون برود خام رفت(سعدی،1377: 128)سعدی نیز مانند افلاطون از این جهان خاکی با همهی کمبودها و نارساییها و زشتی و زیباییهای ناپایدار آن آغاز میکند تا به ملکوت ایدهها یا مُثل آسمانی جاوید برسد. عشق او از مخلوق آغاز میشود، اما سرانجام به خالق میرسد. در نظر سعدی عشق شرف آدمی است. عشق او بازیچهی هوا و هوس نیست. امری بسیار جدی است. عشق پاک و عشق تمامی است که برای مطلوب از وجود میگذرد و خود را برای او میخواهد نه او را برای خود. افلاطون نیز عشق جسمانی را تقبیح میکند و معتقد است که عاشق پست، بدن را بیش از روح دوست دارد. در نظر وی همانند سعدی، عشق که جانمایهی شعر است اگر وسیلهای برای تربیت و اخلاق تلقی نشود متضمن کمالی نخواهد بود. شیخ عشق را نه یک تجلی غریزه در دوران جوانی بلکه یک مسیرکمال و تکامل در تمام مدارج زندگانی تلقی میکند. شیخ شیرین سخن، نظر در رخ خوبان را حلال شمرده بر آن است که :نه حرام است در رخ تــو نظر
بیشتر