جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
صفحه اصلی کتابخانه > جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  *برای جستجوی عین عبارت , عبارت مورد نظر را درون گیومه ("") قرار دهید . مانند : "تاریخ ایران"
  • تعداد رکورد ها : 314143
بررسی و مقایسه‌ی تجلی و ظهور حق مطلق در عالم محسوسات از دیدگاه ابن‌عربی و فلسفه ودانته
نویسنده:
نوروز پیغامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عرفان ابن عربی، عرفان تجلی و ظهور است. در واقع تجلی و ظهور یکی از واژه‌های کلیدی و به عبارت دیگر شاه کلید عرفان ابن عربی است. در مکتب ودانته نیز مفهوم مایا و لیلای برهمن چنین جایگاهی دارد. ابن عربی و مکتب ودانته با اینکه بر غیرقابل شناخت بودن حق مطلق و برهمن نیرگونه در مرتبه‌ی ذات و احّدیت تاکید می کنند ولی با این حال هر دوی آنها بر این هستند که حق مطلق خود را به طرق مختلف در عوالم هستی و بخصوص در عالم محسوسات نمایان می سازد. در بینش عرفانی ابن عربی این امر مهم بواسطه‌ی تجلی، عشق، نفس رحمانی، عماء و در مکتب ودانته بواسطه‌ی مایا و لیلای برهمن صورت می گیرد. ابن عربی و پیروانش مراتب کلی ظهور حق را پنج مرتبه می دانند و از این مراتب تحت عنوان حضرات خمس یاد می کنند. در مقابل، مکتب ودانته نیز عوالم هستی را دارای چهار مرتبه یا حالت می داند که از آنها به عوالم اربعه آتمن یاد می کنند. از دیدگاه هر دوی آنها در بالاترین مرتبه این عوالم، حق بیشترین، و در مرتبه پایین تر، کمترین حضور را دارد. انسان در هر دو مکتب نقطه محوری عالم محسوب می شود. ابن عربی انسان و بخصوص انسان کامل را به مثابه عالم صغیر و روح این عالم (عالم کبیر) می داند و معتقد است که خداوند انسان را به صورت خودش آفرید، در مکتب ودانته هم انسان به خاطر دارا بودن روح و آتمن، جنبه الوهی پیدا کرده است. ابن عربی حقیقت محمدیه را کاملترین، عالیترین و نخستین تجلی حق می داند که در انسان کامل به فعلیت رسیده است و دارای یک هسته‌ی ازلی کیهانی، واسطه‌ی فیض و جامع جمیع اعیان ثابته است. در مکتب ودانته نیز هیرنیه گربهه بعنوان هسته جهانی و مجمع عناصر بسیط است که در پرجاپتی، ایشواره و ... به فعلیت رسیده است. این رساله ضمن تبیین این مفاهیم به بررسی آراء و افکار ابن عربی (در فصل اول)، مکتب فلسفی ودانته (در فصل دوم) و به مقایسه‌ی شباهتها و اختلافهای آن دو سنت مهم(در فصل سوم) می‌پردازد.
برهان درجات کمال
نویسنده:
حسین اشتر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله مذکور در چهار فصل تدوین گشته است که فصل اول در مورد اثبات و ماهیت آن بحث می‌کند و همینطور رابطه آن با معلومات انسان و تجربه دینی که شکلی از آگاهی است و در فصل دوم به تاریخچه این برهان و تقریزات گوناگون اندیشمندان در مورد آن پراخته می‌شود و سعی شده است در هر دو سنت غربی و شرقی تا حد ممکن از نظر بهره گرفته شود و در فصل سوم یکی از موثرترین و مشکلترین جنبه الهیات طبیعی یعنی مسئله شر و مبارزه آن با اندیشه‌ای یکسره خداوندگار هستی را مطلق و کاملترین می‌داند بیان می‌شود و در این باره به نظرات گوناگون شرقی و غربی در تبیین آن پرداخته می‌شود و در پایان تقویم و ارزیابی این برهان و همینطور بیان نقلی برهان درجات کمالی اشاره می‌شود و می‌دانیم که اگر چه کتابهای آسمانی در این خصوص بنحو مشخص و مستوفا خرید سبیل اندیشه‌های فلسفی بحثی ندارند، بلکه نگارنده در تکاپوی پیدایش ردپایی در این خصوص بوده است تا بتواند توضیحی در این باره داشته باشد و یا تائیدیه‌ای نقلی که بعضی را مزید اطمینان حاصل آید آورده باشد.
فلسفه دکارت: بستری برای علم نوین
نویسنده:
محسن بیزه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دکارت در زمانه‌ای ظهور می‌کند که از سویی، شکاکیت فراگیری دامن‌گیر فلسفه و مابعدالطبیعه است و از دیگر سو، پیشرفت‌های چشمگیری در حوزه علوم طبیعی به‌ویژه نجوم در حال شکل‌گیری است. از این‌روست که مهم‌ترین دغدغه‌خاطر فیلسوفان سده هفده، روش رسیدن به یقین و شناخت یقینی است؛ نظر غالب فلاسفه جدید در این دوره بر این بود که نخست باید فاهمه را شناخت و سپس روش درستی را برای استفاده هر‌چه بهینه‌ از امکانات معرفتی و پرهیز از خطا پیدا کرد. به همین دلیل است که تقریباً بیشتر فیلسوفان این دوره در میان آثار خود به‌نوعی هم «رساله‌ای درباره روش» دارند و هم «رساله‌ای درباره فاهمه».اما دکارت چنان‌که در گفتار در روش، آشکارا اعلام می‌دارد، هدفش در فلسفه، این است که «آدمیان را مالک و صاحب طبیعت» کند و این مهم جز با سلطه علمی بر عالم میسر نخواهد شد. نماد آن علمی که می‌توانست چنین هدفی را تأمین کند، فیزیک بود. دکارت به کاستی‌های نظام ارسطویی (به‌ویژه منطق و طبیعیات او) واقف بود و می‌دانست که تا این نظام حکم‌فرما باشد امکان پیشرفت علمی و تحقق اهداف او وجود ندارد. از این ‌رو، تصمیم گرفت تا مبانی نظری را طراحی کند که به‌آرامی و بی‌آن‌که حساسیت مدرسیان را برانگیزد، بسترساز منطق و طبیعیاتی نوین باشد. علم جدید مدنظر دکارتی، علمی یکسره کمیت‌محور، مبتنی بر ریاضیات و برخوردار از یقین ریاضی بود.با توجه به آنچه گفته شد این پرسش مطرح است که چگونه مابعدالطبیعه دکارت توانسته است بستری را برای علم جدید فراهم بیاورد نگارنده در این رساله می‌کوشد تا به این پرسش، با توجه به این نکته پاسخ دهد که مابعدالطبیعه در نگاه دکارت بیشتر نقش وسیله را دارد تا این‌که فی‌نفسه هدف باشد. و از آن‌جا که بهترین و کامل‌ترین قرائت از مابعدالطبیعه دکارت را در کتاب تأملات در فلسفه اولی می‌توان یافت، بنابراین می‌کوشیم تا با تمرکز بر این کتاب و با توجه به موضوعات اصلی فلسفه دکارت- نفس، خدا، جهان- به این موضوع بپردازیم.
بررسی آموزه گناه و نجات در مسیحیت
نویسنده:
لیلی محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آموزه‌ی گناه نخستین یکی از آموزه‌های کلیدی مسیحیت است که مفاد اصلی آن، آلودگی نوع انسان است. براساس این آموزه، انسانها به دلیل اینکه از نژاد حضرت آدم (ع) هستند، گناه آدم را به عنوان فرزندان او به ارث می‌برند و در نتیجه همه‌ی آنها گناهکارند. مسیحیان بر این باورند که رهایی از این گناه جز از طریق خود خداوند ممکن نبود. اما خداوند، از یک طرف، صفت عدل او اقتضا می‌کند که آدم و و ذریّه اش را به سبب گناهی که او مرتکب شد مجازات کند، و از طرف دیگر، صفت رحمت او اقتضا می‌کند که گناهان بشر را ببخشد. از نظر آنهاتنها راه جمع بین عدل و رحمت خداوند ارسال پسر یگانه‌ی خود عیسی مسیح (ع) بود. اینکه او در هیئت انسانی ظاهر شود و مانند یک انسان زندگی کند و سپس برای اینکه گناه بشر را کفاره دهد ظالمانه مصلوب شود. به عبارت دیگر، مسیحیان مرگ مسیح روی صلیب را کفاره‌ای برای گناه آدم می‌دانند. از این رو هر کس به عیسی مسیح ایمان بیاورد از طریق غسل تعمید از این گناه پاک می‌شود. و اما در مورد گناهانی که افراد پس از غسل تعمید مرتکب می‌شوند طریق تبرئه‌ی از آن توبه و اعتراف در نزد کشیش است.بازخرید گناه نخستین، یعنی این اعتقاد که خداوند به خاطر کفاره‌ی گناه آدمیان پسر یگانه خویش را فدا کرد مطلبی است که فهم آن ممکن نیست. در تمام کاینات کسی بالا دست خدا نیست پس خداوند در قبال چه کسی مسئول است و پسر خویش را در قبال مسئولیت در برابر چه کسی فدا می‌کند؟ او قربانی خویش را به چه کسی تقدیم می‌کند؟ به نفس خودش؟لازم است که در تمامی شریعت‌ها بین گناه و عقوبتِ آن تناسب وجود داشته باشد. آیا بین مصلوب شدن مسیح بدین صورت و گناهی که آدم مرتکب آن شد، توازن و تناسبی وجود دارد؟آیا انصاف است که برای گناه دو نفر نه تنها گناهکاران اصلی بلکه میلیاردها انسان دیگر اعم از همه‌ی آنهایی که هرگز در جهان نزیسته‌اند و هیچگاه نخواهند زیست مجازات شوند؟بسیاری از متکلمان مسیحی عصر حاضر این نظریه را قبول ندارند چرا که معتقدند این نظریه به مفهوم عدالت خداوند آسیب می‌رساند چون که بر این فرض استوار است که خدا خون مسیحی را می‌طلبد که از هر جهت بی‌گناه بود، تا با روش نابهنجاری که مبتنی بر شکنجه و مرگ سرخ است، گناه دیگران را جبران کند. هیچ انسانی نمی‌تواند این روش ظالمانه و وحشیانه را بپذیرد، پس چگونه می‌توانیم آن را به خداوند نسبت دهیم؟!
رابطه عقل و دین از دیدگاه ملاصدرا و ابن تیمیه
نویسنده:
مدینه کرمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رابطه عقل و دین از دیرینه ترین مباحث تفکر بشری است ، به طوری که در تاریخ تفکر اسلامی و در ارتباط با تبیین نسبت بین عقل و دین اختلاف نظر وجود دارد ، هر گروه یا فرقه ای به نوعی با دین برخورد دارند ؛ بعضی به ظاهرآیات و روایات اکتفا می کنند و مخالف دخالت عقل در دین هستند و بعضی عقل را در دین دخیل می دانند، در این میان بررسی دیدگاه ملاصدرا و إبن تیمیه قابل توجه می باشد . در این پژوهش کوشش شده بررسی تطبیقی رابطه عقل و دین در پنج فصل پرداخته شود .پس از بیان مقدماتی در باره دیدگاه هایی که در خصوص رابطه، عقل و دین وجود دارد ، به بررسی رابطه عقل و دین از دیدگاه ملاصدرا پرداخته می شود ، در ادامه از دیدگاه ابن تیمیه بررسی شده و سرانجام به بررسی تطبیقی این مبحث از دیدگاه هردو متفکر پرداخته شده است.می توان گفت ملاصدرا جمع میان این دو مقوله را ممکن دانسته و این دو را نیازمند به هم معرفی می کند و به هنگام بروز تعارض ، قطعیات عقلی را بر ظواهر دینی مقدم نموده و راه تأویل نصوص دینی را پیش گرفته اند. اما ابن تیمیه با اعتقاد به اصل پیروی از سلف و با تکیه بر ظواهر آیات و روایات ، شرع را وابسته به عقل نمی داند و به هنگام بروز تعارض ، نقل را بر عقل مقدم نموده و این جمود بر ظواهر او را تا مرحله اعتقاد به جسمانیت حق تعالی تنزل داده است.
اعتبار معرفتی اعتقادات دینی براساس رویکرد جدید آلستون به مسئله توجیه
نویسنده:
محمدعلی مبینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آلستون، در دیدگاه جدیدش، موجه بودن را به عنوان ویژگی یکه‏تازی که جایگاه معرفتی بدیل‏ناپذیری به باور ببخشد، نمی‏پذیرد و به جای آن، از وجود ویژگی‏های گوناگونی دفاع می‏کند که همۀ آن‏ها کم یا بیش مهم‏اند؛ به گونه‏ای که وجود هرکدام موجب وضعیت معرفتی مثبت برای باور می‏شود اما نبودش خسارت معرفتی جبران‏ناپذیری را در پی ندارد. اگر دیدگاه آلستون دربارۀ وجود مطلوب‏های معرفتی گوناگون قابل دفاع باشد، آن‏گاه ارزیابی معرفتی باور دینی هم نباید بر محور توجیه معرفتی آن بچرخد، بلکه هرکدام از مطلوب‏های معرفتی می‏توانند وضعیت مثبت معرفتی به باور دینی عطا کنند. اما این دیدگاه آلستون دچار مشکلاتی جدی است. اولاً انکار توجیه به معنای قانع شدن به ارزیابی‏های معرفتی نسبی و نادیده گرفتن اهمیت ارزیابی نهایی و جامع‏نگر دربارۀ باورها است، و این چیزی است که با شهودات مشترک ما نمی‏سازد. و ثانیاً مهم‎ترین مطلوب‎های معرفتی‎ای که آلستون به جای توجیه مطرح می‎کند، همگی به یک ویژگی واحد برمی‎گردند و از این رو، تنوع و تکثر ادعایی آلستون واقعیت ندارد. به نظر می‏رسد راه گریزی از توجیه به عنوان مسئله‏ای مربوط به مقام ارزیابی نهایی باور نیست، هرچند می‏توان در این مقام به بیش از یک معیار و از این رو، به بیش از یک مفهوم برای توجیه قائل شد. یک مفهوم قابل دفاع از توجیه معرفتی مفهوم وظیفه‏شناختی آن است. آلستون، چه در دوران توجیه‏گرایی و چه بعد از آن، با انکار ارادی بودن باور، دایرۀ وظایف مربوط به باور را بسیار تنگ می‏کند و برای وظایف قابل تصور نیز جنبۀ معرفتی قائل نیست. اما به نظر می‏رسد باورهای ما می‏توانند متعلق پذیرش یا عدم پذیرش ما قرار گیرند و چون پذیرش عملی ارادی است، با ورود آن به معرفت‏شناسی زمینۀ طرح وظایف بسیار مهمی فراهم می‏شود. همچنین از آن‏جا که این وظایف در راستای هدف معرفتی صدق طرح می‏شوند، حیثیت معرفتی پیدا می‏کنند و در نتیجه، توجیه وظیفه‏شناختی باور بعد معرفتی می‏یابد. علاوه بر این مفهوم، مفهومی غیر وظیفه‏شناختی و معطوف به صدق نیز برای توجیه قابل تصور است. در مورد باور دینی، از آن‏جا که در معرض چالش‏هایی جدی از قبیل تکثر و تنوع ادیان قرار دارد، توجیه آن، چه مفهوم وظیفه‏شناختی توجیه را لحاظ کنیم و چه مفهوم غیر وظیفه‏شناختی آن، وابسته به وجود دلیلی به سود آن است، گرچه نگرش اعتدال‏گرایانه به معرفت‏شناسی اقتضا می‏کند که این دلیل را منحصر به براهین معتبر منطقی نکرده و وجود شاهد و بینه را نیز برای توجیه باور دینی کافی بدانیم.
عرفان سیمون وی
نویسنده:
سکینه عبداللهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر با هدف بررسی عناصر عرفانی سیمون ویانجام گرفته است . یکی از بحث برانگیز ترین شخصیت های روزگار ما که به صفتهای گونا گونی همچون، نابغه، قدیسه، پیامبر اجتماعی، عارفه، نظریه پرداز سیاسی توصیف شده است، سیمون وی، عارف مسیحی قرن بیستم، است. او اطلاعات و معلومات چشمگیری در زمینه اخلاق، فلسفه، ادیان شرقی و غربی، علوم تجربی، ریاضیات و... داشت. اما از همه اینها مهمتر و جذابتر، شخصیت و منش روانشناختی و اخلاقی او است. عشق ورزی بی حد و مرز به انسانها، اشتیاق مقاومت ناپذیر به عدالت اجتماعی و حقیقت طلبی مجدّانه وی، چون با وسواس اخلاقی و نیز گرایش ها و تجارب عرفانی او جمع و ترکیب شدند، از او انسانی بسیار دوست داشتنی، غبطه برانگیز، و الهام بخش ساختند.روش پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی و به صورت کتابخانه ای است. سوالاتی که در این پژوهش مورد نظر قرار داشته اند عبارتند از: 1- آیا عرفان سیمون وی، عرفان شهودی و کشفی است یا عرفان استدلالی و عقلی است؟2-آیا عرفان سیمون وی با مسلک گنوستیسیزم قرابت و نزدیکی دارد؟3-آیا سیمون وی در افکار عرفانی خود از افکار عرفانی ادیان دیگر تأثیر پذیرفته است؟4-افکارعرفانی سیمون وی تا چه اندازه باافکارعرفانی رایج درکلیسا تفاوت دارد؟5-آیاافکارعرفانی سیمون وی متأثر از زندگی شخصی و شرایط اجتماعی عصرش بوده است؟ این پژوهش در بررسی موضوع مورد نظر به نتایجی در راستای سوالات مطرح شده دست یافته است. از جمله این که عرفان سیمون وی عرفان کشفی و شهودی است و محرک تفکر عرفانی او، تجربه شخصی اش از درد و رنج است.
تحلیل و بررسی روش سقراطی و کاربرد آن در فلسفه برای کودکان
نویسنده:
فرناز اسلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظام آموزشی رایج، افراد را بیشتر از آن که تأمل محور کند، حافظه محور نموده است.این نظام هرچند ممکن است اندیشه ها را به افراد بیاموزد ولی هرگز درصدد آموختن اندیشیدن نبوده است. با مشاهده ی ناتوانی آموزش های رایج در تربیت عقلانی افراد و نیز ناکارآمدی تلاش هایی که برای اصلاح آن آموزش صورت گرفته بودند، "متیو لیپمن" بر آن شد تا جریان آموزشی نوینی را طراحی کند که در آن، افراد از همان عنفوان کودکی شیوه ی درست اندیشیدن را بیاموزند. بنابراین او برنامه ای با عنوان "فلسفه برای کودکان" را پایه گذاری کرد تا برخلاف نظام آموزشی رایج که تکیه اش بر حافظه ی افراد بود، بر تأمل افراد تکیه کند. بدون تردید طرح نظریات فلسفی یا آنچه در مکتب های مختلف فلسفی مطرح شده است برای کودکان و نوجوانان، نه جالب است و نه با سطح رشد عقلانی آنها تناسب دارد. فلسفه برای کودکان برنامه ای آموزشی است که به آموزش و تقویت انواع تفکر اعم از تفکر انتقادی، تفکر خلاق، تفکر مراقبتی و تفکر جمعی می پردازد که هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی به کودکان کمک می کند که مستقل بیندیشند و نظراتی مستدل داشته باشند. این برنامه در چهارچوب اندیشه های روزگار مدرن است و فیلسوفانی چون دکارت و کانت و هگل پشتوانه ای برای آن محسوب می شوند. هدف از نگارش این رساله، نخست بررسی دلایل طراحی نوین نظام آموزشی و رویکردهای عمده ی آموزشی در فلسفه برای کودکان و سپس تحلیل روش لیپمن در فلسفه برای کودکان است. روش لیپمن به زعم خود او بر اساس روش سقراطی است و هدف ما روشن نمودن حدود صحت ادعای اوست. لازمه ی این کار تحلیل روش سقراطی و تطابق دادن آن با روش لیپمن در فلسفه برای کودکان است.
ترجمه کتاب اسلام دیگر: تصوف و راه رسیدن به هماهنگی جهانی  اثر استیفان شوارتز
نویسنده:
مرضیه فتاحی حسن‌آباد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
برخلاف آن چه امروزه در ایران و مجامع دانشگاهی شاهد آن هستیم که حاکی از نوعی بی‌توجهی و حتی دیدگاهی تند و منفی در مورد تصوف است، تصوف امروزه در جهان نقش پررنگی ایفا می‌کند. به طوری که شاهدیم هر روز _به ویژه در غرب_ گفتگوهای فراوانی در مورد تصوف صورت می‌گیرد و آثار متعددی نیز در این‌باره تألیف و منتشر می‌شود. کتاب « اسلام دیگر: تصوف و راه رسیدن به هماهنگی جهانی» اثر استیفان شوارتز، نویسندۀ مسلمان شدۀ آمریکایی از زمرۀ این آثار است که توجه روزافزون غربیان به تصوف را به خوبی به تصویر می‌کشد. مبنای پژوهش حاضر، ترجمه و تحقیق مقدمه و دو فصل ابتدایی این کتاب است. نویسنده که یکی از مخالفان سرسخت تندروی اسلامی و به ویژه وهابیت است، در این اثر می‌کوشد نقش تصوف را در جریانات معاصر جهان اسلام و به طور کلی جهان، به ویژه در مبارزه با افراط‌گرایی و تندروی اسلامی بررسی کند و اهمیت تصوف را در ابعاد جهانی برای خوانندۀ خود بازشناسد. تقابل وهابیت و تصوف و نیز نقشی که هر یک در تحولات حال حاضر جهان، به ویژه جهان اسلام به خود اختصاص داده‌اند، از مهمترین و اصلی‌ترین نکاتی است که نویسنده در سرتاسر کتاب اسلام دیگر، خاصه فصول ترجمه شده در این پژوهش به آن پرداخته است. از همین رو بخش تحقیقی این پژوهش به بررسی دیدگاه مولانای صوفی و ابن تیمیه ظاهرگرا دربارۀ تأویل می‌پردازد تا تفاوت و تقابل این دو گروه اسلامی را در نگرش این دو اندیشمند مسلمان در مورد تأویل به تصویر بکشد. .
مواجهه پساپدیدارشناسی آیدی با دترمینیسم تکنولوژیک
نویسنده:
حسین کاجی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پساپدیدارشناسی تکنیک آیدی یکی از برجسته‌ترین فلسفه‌هایی است که در گفتمان فلسفه تکنولوژی حضور دارد. هرچند این نوع از پدیدارشناسی تکنیک، در قالب مضامین و محورهای متفاوتی بسط یافته است، ما در این رساله سعی کرده‌ایم آن را از منظر مواجهه با آموزه دترمینیسم تکنولوژیک بخوانیم. کامیابی و ناکامی‌های این مواجهه، پرسش رساله ماست.در فصل اول از جای‌گاه پساپدیدارشناسی آیدی در گفتمان فلسفه تکنولوژی سخن می‌گوییم و در فصل دوم تلاش می‌کنیم دریابیم پساپدیدارشناسی آیدی چگونه در دل پدیدارشناسی و با تکیه بر غیرمبناگرایی، عمل‌گرایی و بررسی‌های موردی شکل می‌گیرد. در فصل سوم هم پساپدیدارشناسی تکنیک آیدی بسط می‌یابد. نشان می‌دهیم چگونه آیدی از پساپدیدارشناسی استفاده می‌کند تا فراتر از آموزه دترمینیسم تکنولوژیک برود و نسبتی امکانی میان انسان و ابزار برقرار کند. او دو سطح تحلیل خرد و کلان برای طرح رویکرد خود معرفی می‌کند؛ در سطح خرد چهار نسبت تجسد، هرمنیوتیکی، غیریت و زمینه را بسط می‌دهد و در سطح کلان بر مفهوم چندگانگی فرهنگی تکیه می‌کند. فصل چهارم شرح مواجه مستقیم آیدی با آموزه دترمینیسم تکنولوژیک است. در این فصل با ارائه تقریرهای گوناگونی که این آموزه وجود دارند مشی‌های آیدی را به بحث می‌گذاریم. دو رویکرد آیدی که در این‌جا بسط می‌یابند یکی جای‌گزینی مفهومی به نام غایت به جای دترمینیسم و دیگری اشتباه دانستن پرسش دترمینیسم هستند.فصل پنجم متکفل پرداختن به وجوه و الزامات هنجاری کار آیدی در مواجهه با دترمینیسم تکنولوژی است. فصل ششم نیز مقایسه‌ای میان آیدی و هایدگر با محور دترمینیسم تکنولوژیک سامان می‌دهد و بر این نظر است که آیدی ضمن استفاده از تحلیل ابزار هایدگر، این تحلیل را در سطح تحقیق موجودبین (انتیک) بسط داده است. فصل آخر هم سعی دارد ارزیابی‌ای از کارنامه پساپدیدارشناسی آیدی در رودرویی با دترمینیسم تکنولوژیک ارائه کند.این رساله درصدد است نشان دهد پساپدیدارشناسی آیدی در مواجهه با کدام تقریر از دترمینیسم تکنولوژیک موفق است با تقسیم دترمینیسم تکنولوژیک به دترمینیسم‌های سخت و نرم و دترمینیسم‌های متکی بر قانون و هنجاری نشان می‌دهیم او تنها نفی‌کنند دترمینیسم‌های سخت و متکی بر قانون است.
  • تعداد رکورد ها : 314143