جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
صفحه اصلی کتابخانه > جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  *برای جستجوی عین عبارت , عبارت مورد نظر را درون گیومه ("") قرار دهید . مانند : "تاریخ ایران"
  • تعداد رکورد ها : 317831
مقایسه ادله اثبات باریتعالی از نظر ملاصدرا و امام خمینی و تبیین مبانی آنها
نویسنده:
علی اله دادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ثحابم یکی از مهمی که صدرالمتألهین (ره) و امام خمینی (ره) در فلسفه الهی بدان پرداخته اندبحث شناخت خدا است . در این باب هر دو متفکر فرزانه ادله زیادی ذکر کرده اند، که از مهم ترینمی باشند که با استفاده از مبانی مهم « معرفت نف س » و « امکان فقر ی » ،« صدیقین » این ادله؛ برهان هایبسیط » ؛« تعلق داشتن جعل به وجودی » ؛« تشکیک وجو د » ؛« اصالت وجو د » ؛ حکمت متعالیه مانندبه تقریر آنها پرداخته اند، که در این نوشتار ابتدا مبانی مورد استفاده این الهیدان « الحقیقهکل الاشیاءبرجسته تبیین شده است و سپس برهان های هر یک در شناخت خدای سبحان تقریر شده است ودر جاهایی که امام خمینی (ره) در بحث مبانی یا در تقریر برهان ها سخنی تازه و نگاهی متفاوت باصدرالمتألهین(ره) داشته اند مقایسه شده است، و این نتیجه ها حاصل شد که : 1. اهمیت ذوق وشهود نزد امام خمینی (ره) بیشتر از صدرالمتألهین (ره) است . 2. امام خمینی (ره) سعی م ی کندکشفیات شهودی خود را با مبانی حکمت متعالیه تطبیق دهد . 3. برهان صدیقین امام خمینی (ره)یکسان می باشد، بهترین برهان خداشناسی « مشاع ر » که با برهان صدیقین صدرالمتألهین (ره) درمی باشد.
رابطۀ عقل و وحی ازدیدگاه مکتب تفکیک و نقد آن بر مبنای آرای علامۀ طباطبایی«ره»
نویسنده:
رسول کشاورزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پژوهش، دیدگاه مکتب تفکیک و علامه طباطبایی را در ارتباط با عقل و وحی مورد بررسی قرار می‌دهد. موسّسان وپیروان مکتب تفکیک نظریاتی را مطرح می‌کنند که حاصل این نظریات، دستاوردهای فلسفی و عرفانی را به چالش می‌کشد. در این مکتب، بر جدایی سه راه و روش معرفت، یعنی جریان «وحی، عقل و کشف» تأکید می‌شود. عقل، نوری مجرد، بسیط، ظاهر بالذات و مظهر للغیر و موجود مستقل خارجی تلقی می‌شود که با عقل فلسفی مغایرت دارد؛ زیرا عقل فلسفی با نفس انسان سر و کار دارد که از نظر آنان موجودی مادی و ظلمانی است. علم نیز همانند عقل، نور مجرد و خارج از حقیقت انسان محسوب می‌شود. معارف بر دو قسم بشری و الهی تقسیم می‌شوند. این دو معرفت، جدای از یکدیگر قرار دارند و دارای اوصاف مختص به خود می‌باشند. معرفت بشری متشکل از عقل فلسفی است که با روش قیاسی و با تألیف مقدمات به یقین نائل می‌شود لیکن مطابقت آن با واقع قابل اعتماد نیست. در حالی که معارف الهی بر «تذکر« استوار است که یقینی و قابل اعتماد است. بر اساس نگرش مکتب تفکیک، اعتقاد به حجیت محکمات و ظواهرآیات و روایاتی که تواتر لفظی یا معنوی دارند فطری است؛ لذا احتیاج به اقامه ی برهان عقلی ندارد. بنابراین اصالت براهین عقلی نمی تواند مقّدم بر ظواهر و محکمات باشد. همچنین با یادآوری دو نوع عقل نوری(فطری) و اصطلاحی(فلسفی)، عقل فطری با وحی معارضه نمی‌کند. تعارض ممکن است بین دلیل نقلی و عقل اصطلاحی فرض شودکه یا درباب معارف الهی است و یا در باب غیوبی است که خداوند متعال علم آنها را از دیگران مخفی داشته است. در هردو صورت تقدم با دلیل نقلی است. علامه طباطبایی«ره» که مدافع هماهنگی «قرآن، برهان و عرفان»، است تفکر و بصیرت عقلی و فلسفی را جزء متن دیانت اسلامی محسوب می‌کند. وی فلسفه را مقابل وحی قرار نمی‌دهد بلکه آن را علمی می‌داند که انسان را در درک عمیق وحی یاری می‌کند و معتقد است بین روش انبیا در دعوت مردم به حق و آنچه که انسان از طریق استدلال درست و منطقی به آن دست می‌یابد فرقی وجود ندارد. تفاوت تنها در این است که پیامبران از مبدأ غیبی استمداد می‌جستند. علّامه، همواره بر لزوم هم سویی عقل با وحی تأکید می کند و معتقد است اگر تعارض بین استنتاج ظنی وحی و استنتاج قطعی عقل به وجود بیاید باید وحی را طوری تفسیر کرد که مطابق با عقل باشد.
بررسی نظام معرفت‌شناسی ابن‌سینا
نویسنده:
حمیدرضا خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از تلاش های فراوانی که ابن سینا در راستای تحلیل خودآگاهی آغازین به کار برده، می توان فهمید که وی خودآگاهی آغازین را همچون اصلی بنیادین در فلسفه خویش در نظر گرفته و معتقد است که خودآگاهی به عنوان نخستین فعلیتی که نفس پیدا می کند، هرگز از آن جدا نمی شود. از این منظر خودآگاهی، خصیصه ذاتی وجود انسانی و نیز عنصر سازنده ساختار وجودی اوست. از منظر ابن سینا ادراکات حصولی که در آنها فاعل شناسا به صورت و مفهوم ذهنی اشیاء دسترسی دارد، هیچگاه از طرف خودش ضمانتی برای صحت ندارد و چنانچه معلوم بالذات و معلوم بالعرض مطابقت داشته باشد، می توان گفت علم به موجود خارجی محقق شده است. بدین سان عقل از طریق استلزام به تحقق خارجی محسوسات بالعرض و واقعیات مادی حکم می کند. هر چند ابن سینا یافتن سرچشمه های اصلی پیدایش تصورات و مفاهیم گوناگون را، بهترین راه تبیین چگونگی امکان معرفت می داند،‌ در عین حال در نقد شک گرایی، با توجه به اصل تناقض و اصل معناداری الفاظ و زبان، برخورد با شکاک را وظیفه فیلسوف و از طریق محاوره می داند. از این منظر مسأله اصلی معرفت شناسی، مسأله منشأ معرفت است. ابن سینا شش منبع معرفتی عمده را مورد بررسی قرار می دهد که عبارتند از: حواس ظاهری (ادراک حسی)، حواس باطنی، عقل، حدس، شهود و گواهی. دیدگاه ابن سینا پیرامون داده های حواس، تقریری از واقع گرایی نامستقیم محسوب می شود. کیفیت های محسوس در این دیدگاه، کیفیت های اشیاء بیرونی اند که به واسطه صورت های ذهنی ادراک می شوند. از مهمترین کارکردهای شناختی معطوف به حواس باطنی می توان به صدور حکم به وجود یک یا چند کیفیت برای شئ واحد و دریافت مغایرت اشیاء محسوس با یکدیگر، تفاوت میان ادراک صورت و ادراک معنا، اندوزش، بازیابی و یادآوری فعالیت ها و امور ذهنی، اشاره کرد. ابن سینا با تحلیل معرفت، و تفاوت میان ادراک صورت و معنا اگرچه صراحتاً نامی از حیث التفاتی ذهن به میان نیاورده است. آموزه او چیزی جز این نیست. نزد وی ادراک همواره رو به سوی متعلقی دارد. به دیگر سخن ادراک صرفاً فرآیندی منفعل نیست بلکه مدرِک به ادراکات خویش در هر سطحی آگاهی دارد. در بحث از عقل، با توجه به کارکردهای عقل عملی و عقل نظری، بیان شده است که مراتب عقل نظری در حقیقت بحثی معرفت شناختی یا به عبارت دیگر معرفت شناسی عقل است وقتی اولیات برای نفس حاصل شد، ابن سینا عقل انسان را در این مرحله عقل بالملکه می نامد. ابن سینا با توجه به تمایز میان کارکردهای عقل در مفهوم سازی و حکم، بیان می دارد، گزاره یا معرفتی پیشین است که در تصدیق و پذیرش، از حیث تصدیق و پذیرش، به حواس و تجربه حسی نیازی نداشته باشد و گرنه مانعی ندارد که از نظر مفاهیم بر تجربه حسی مبتنی باشد. بدین ترتیب از منظر وی مفاهیم فلسفی و منطقی به لحاظ تحقق مفاهیم ثانیه هستند و پس از مفاهیم اولی و حسی از راه مقایسه و سنجش و انتزاع حاصل می شوند. یکی دیگر از منابع معرفتی نزد ابن سینا حدس می باشد. هر چند حدسیات در تصدیقات کاربرد دارند اما حدس می تواند مجرای معرفت تصوری و تصدیقی، هر دو قرار گیرد. در معرفت حدسی حد وسط علت نتیجه نیست بلکه حد وسط و نتیجه در معیت هم درک می شوند در حالی که در معرفت فکری حد وسط بر نتیجه مقدم خواهد بود. منبع معرفتی شهود در آراء ابن سینا به معنای علم بدیهی و علم حضوری قابل نسبت سنجی است. اگر شهود را به معنای علمی که از راه واسطه حاصل نشده (غیر استنتاجی) معنا کرد، شامل هر دو قسم فوق می گردد. یکی دیگر از منابع معرفت، گواهی است. به نظر می رسد دیدگاه ابن سینا در این باره شبیه دیدگاه استنتاج گرایانه پیرامون گواهی باشد، زیرا از منظر ابن سینا گواهی تنها در شرایط خاصی می تواند به مخاطبانش شناخت بدهد، این مطلب اشاره به این نکته دارد که پذیرش گواهی بر درایت و تأمل عقلانی مبتنی است و بدون این عقلانیت ویژه نمی توان بدان تمسک و استناد نمود.
بررسی نحوه ادراک جزئیات و کلیات از دیدگاه ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
اکرم عباسی ثانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ما در این رساله نظرات سه فیلسوف بزرگ اسلامی را در مورد نحوه ادراک جزئیات و کلیات بیان کرده‎ایم. به این صورت که ادراک جزئیات از طریق قوای ادراکی ظاهری و باطنی است. منتها ابن سینا از ادراک جزئی به نحو کلی و ملاصدرا نیز از خلاقیت نفس نسبت به آنها سخن گفته است. و ادراک کلیات به نظر ابن سینا از طریق تجرید نفس و اتصال به عقل فعال، در نظر سهروردی اتحاد با مثل نوریه و ربا النوع و در نظر ملاصدرا اول به صورت مشاهده شیء از راه دور سپس اتحاد نفس با عقل فعال و سرانجام خالق آنها می‎شود. ولیکن در حقیقت مدرِک حقیقی نفس است که جزئیات را بوسیله آلات و قوا و کلیات را بالذات درک می‎کند.
بررسی تطبیقی شناخت حقیقت انسان و جایگاه آن در نظام هستی از دیدگاه شیخ اشراق و ملاصدرا
نویسنده:
الهام پیرمحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت حقیقت انسان و جایگاه او در نظام هستی از مباحثی است که مورد توجه اندیشمندان بزرگ اسلامی قرار گرفته است. جهت شناخت حقیقت انسان در بحث معرفت شناسانه از امکان شناخت و حدود و ثغور آن بحث شده است. افزون بر آن جایگاه مولفه‌های شهود، برهان و آیات و روایات به عنوان رکن پژوهش یا موید و شاهد در روش شناسی این دو فیلسوف، مبانی هستی شناختی و انسان شناختی این دو متفکر از دیگر محورهای پژوهش در این پایان نامه بوده است و در این حوزه از مبانی-ای چون اصالت ماهیت/ وجود؛ تشکیک ماهیت/ وجود، ثبات جوهر/ حرکت جوهری؛ ثبات حقیقت انسان/ اتحاد عاقل و معقول؛ حدوث روحانی/ حدوث جسمانی؛ قاعده امکان اشرف؛ تشخص و نسبت وجودی نفس و قوا سخن به میان آمده است. سهروردی و ملاصدرا با تکیه بر مبانی یاد شده، انسان را در قوس صعود و نزول برخوردار از کینونت های طبیعی، مثالی، عقلانی و الهی می‌دانند. سهروردی و ملاصدرا هر دو وحدت نوعی متواطی را انکار و از انسان‌های نابرابر سخن گفته‌اند؛ با این تفاوت که سهروردی از وحدت نوعی مشکک و ملاصدرا از وحدت یاد شده و کثرت نوعی انسان بحث کرده است در پایان آرای انسان شناسانه این دو فیلسوف در محور های روش، مبادی، مبانی، مسائل و اهداف مورد بررسی تطبیقی قرار گرفت. در محور روش هر دو فیلسوف از آیات و روایات، کشف و شهود و برهان بهره می برند اما اعتبار برهان در سهروردی، پسینی و در ملاصدرا پیشینی است، افزون بر این آیات و روایات در حکمت متعالیه از آغاز تا انجام به عنوان رکن پژوهش فیلسوف را همراهی می کند. با وجود برخی تشابهات در روش، اما اختلافات اساسی در مبانی فکری دو فیلسوف، نوع نگاه آنها به انسان را متفاوت کرده است به گونه ای که یکی اصالت را به ماهیت و دیگری به وجود می دهد؛ این نگرش محوری خود سبب تغییر در دیگر مبانی فکری می شود. ملاصدرا توانسته در پی رهیافت وجودی، مبانی‌ای چون اشتداد و تضعف، حدوث جسمانی نفس، و اتحاد عاقل و معقول را مطرح کند و بر پایه آنها از نفس سیال با وحدت سعی ظلی سخن بگوید در حالی که فقدان مبانی یاد شده در تفکر سهروردی، انسانی ثابت به ارمغان می‌آورد. بنابراین عملا تشکیک در ذات در اندیشه سهروردی بنحو پیشینی قابلیت تبیین انسان را دارد نه پسینی. افزون برآن، ملاصدرا با توجه به مبانی گسترده و عمیق و شبکه غنی زبانی فلسفه‌اش توانست تبیین ها و تفسیرهای متنوع و گسترده تری در باب حقیقت انسان و جایگاه او در نظام هستی عرضه کند.
ارزیابی اخلاقی نظریه رفتار درمانی عقلانی-هیجانی آلبرت الیس
نویسنده:
مجید عبودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با به وجود آمدن دنیای مدرن مشکلات عاطفی انسان‌ها روز به روز افزایش پیدا کرد از همین رو روانشناسان سعی بر برطرف کردن این اختلالات کرده‌اند به گونه‌ای که در حال حاضر 400 نوع نظام روان‌درمانی ابداع شده که در میان این تعداد کثیر، اندکی محدود نظر افراد را به خود جلب کرده است. در بین این چند نظریه، نظری? رفتار درمانی عقلانی- هیجانی در بین اشخاص ازمحبوبیت خاصی بر خوردار شده که توسط آلبرت الیس ابداع شد. او با در هم آمیختن روانشناسی و فلسفه نظامی را ابداع کرد تا انسان‌ها بتوانند با به چالش کشیدن باورهای نامعقول خود بر اختلالات هیجانی ورفتاری خود فایق آیند و در راه شادکامی که هدف اصلی انسان‌ها است قدم بردارند. برخی‌ها معتقدند- از جمله خود الیس- که این نظریه یک نظام اخلاقی بوده و حتی ایدهای الیس را با اخلاق فضیلت ارسطو یکی دانسته‌اند که البته با زبانی متفاوت بیان شده است. این نظام معتقد است که افکار و باورها بر رفتار و احساس تأثیر می‌گذارد و دلیل اصلی اینکه فردی رفتاری اخلاقی و غیر اخلاقی انجام می‌دهد افکار و باوری است که در مورد چیزی یا وقایعی که روی می‌دهد دارند چون خوبی و بدی خارج از ذهن انسان وجود ندارد. به اعتقاد الیس این رویدادها نیستند که باعث رفتار می‌شوند بلکه طریق? فکر کردن انسانها به آن رویدادها است که باعث رفتار خوب یا بد می‌شود.انسان با جایگزین کردن افکار منطقی به جای افکار غیرمنطقی در خود می‌تواند احساسات سالم تولید کند که به دنبال آن رفتارهای معقول و اخلاقی از او سر بزند؛ بنابراین می‌توانیم یکی از کارهای اصلی این نظریه را تعدیل هیجانها توسط عقل بدانیم. الیس برای اینکه به این هدف برسد روش‌هایی اخلاقی را معرفی می‌کند که از جمله می‌توان، به خودپذیری و دیگرپذیری نامشروط اشاره کرد.
بررسی ساز و کارهای تحول فقه در آثار استاد شهید مرتضی مطهری (ره)
نویسنده:
صدیقه خزیمه سربیشه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
با توجّه به جایگاه رفیع علم فقه، رشد کیفی فقه و فقاهت، به عبارت دیگر، پویایی فقه در حدّ انتظار نیست. فقیهان آگاه مانند شهیدمطهری(ره) به این مشکل پی برده بودند و در صدد تحرک بخشیدن به سیر تکاملی فقه و فقاهت برآمدند. ایشان با تاکید بر دو عنصر زمان و مکان ودلیل عقل و توجه به عدالت به عنوان علل احکام، و اجتهاد به منزله قوه محرکه فقه شیعه، فقه را به پویایی واداشتند و باب نوآوری‌های فقهی را به روی مسائل نوپیدای حکومتی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فقه بانوان با توجه به پیشرفت جامعه گشودند مسائلی که بیشتر معلول رشد پرشتاب علم و تکنولوژی در مسیر زمان ومکان است. زمان و مکان مکانیزم توصیه‌ای ایشان برای استنباط احکام فقهی جدید است. با این وجود کتاب (اسلام و مقتضیات زمان و مکان) ایشان تأکید وی بر زمان و مکان را صریحتر باز تاب می‌دهد. نوآوری‌های فقهی و استنباط احکام مربوط به مسائل نوپیدا و اثر زمان و مکان براحکام مربوط به این مسائل نشانگر تأثیر این دو عامل بر نظریات فقهی ایشان است. هدف این پژوهش دستیابی به سازکارهایی که مورد توجه استاد شهید مطهری برای استنباط مسایل نوپیدای فقهی و تحلیل اثر گذاری آنها بر استنباط است.
تبیین دیدگاه‌های زیباشناختی ابو حیان توحیدی در تعلیم و تربیت و نقد آرای زیبایی‌شناختی الیوت آیزنر بر اساس آن
نویسنده:
محمد محسن علیق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در جهان معاصر و در جوامع اسلامی ما با نقصی عمیق، غفلت و گاهی سوء تفاهم در رابطه میان تربیت و علم زیبایی‌شناسی، مخصوصاً در بحث تربیت اسلامی مواجهیم. به سبب تحقیقات کم و کمبود متخصصین و علمای تربیت، مثلث زیبایی‌شناسی- تربیت-دین تهی و مبهم مانده است. فلذا می‌بینیم که زیبایی‌شناسی اسلامی فقط در حد کتاب ها، نظریات قدیمی فلاسفه مسلمان متقدم و متأخر باقی مانده و نتوانسته فلسفه تربیتی مطابق با مقتضیات عصر جدید که قابلیت اداره عملی و تربیتی فرد و جامعه را داشته باشد، تولید کند. ما در این رساله تلاش کردیم دلالت‌های زیبایی شناختی در آراء تربیتی ابوحیان توحیدی را از طریق تعمق و واکاوی در نظریات فلسفه زیبایی‌شناسی اش استنتاج کنیم، و بر این اساس به اجتهاد و استنباط در اصول و اهداف تربیتی بپردازیم وسپس به چرخش والزامات تربیتی او برسیم. مهمترین دلالتهای تربیتی دیدگاه توحیدی عبارت اند: محوریت عقل در هدایت حواس وخیال –کشف زیبایی نسبی مادی برای رسیدن به زیبایی مطلق – سودبخشی زیبایی ها- رعایت قابلیت‌ها واصالت تفهیم در هنر – حاکمیت اخلاق برلذت - محاکات طبیعت – عشق به زیبایی محرک عمل و..... هدف از استنتاج دلالت‌های تربیتی در آراء زیبایی شناختی ابوحیان توحیدی ارائه نمونه‌ای ساده از یک تلاش اجتهادی-انتقادی است، چرا که مشکلات عرصه تربیتی معاصر در جوامع اسلامی مان نیازمند راه حل‌ها و الگوهایی است که بین اصالت گرایی و همگام زمانه بودن جمع کنند و ارائه کننده سیاست‌ها و برنامه‌های قابل تحقق، نقد و اصلاح متناسب با مبانی فلسفه تربیتی اسلام برای انسان و جامعه باشند. در مقابل الیوت آیزنر به عنوان شخصیت بیشتاز درزمینه تربیت از منظر هنر انتخاب کردیم تا با ایجاد گفتگوی فعال بین این دو دیدگاه وچرخش آنان به بررسی نظرات مشترک وسپس نقدهای وارد از منظر توحیدی به آرای آیزنر بپردازیم. آیزنر دارای تجارب و دیدگاه‌هایی در این زمینه است و به شدت سیطره رویکرد تجربی-علمی غرب را مورد انتقاد قرار می‌دهد و معتقد است زیبایی‌شناسی و هنر در تعلیم و تربیت نقش مهمی داشته و افق‌های جدیدی را برای شناخت و ادراک و کشف حقایق به ما نشان می‌دهد. بازگشت به مبانی فلسفه اسلامی ما از سویی و پیگیری کارهای تربیتی به شکل جدی –که منتقد اصول و شیوه‌های کنونی رایج در تربیت غرب است- بی تردید در بنیانگذاری و وضع یک فلسفه تربیتی جدید و متناسب با شرایط خودمان که بین اصالت و عمق جمع کند و مشکلات تربیتی و آموزشی معاصر مبتلی به نسل کنونی نقش قابل توجهی خواهد داشت و ارائه کننده یک الگوی متفاوت و متمایز در تربیت اسلامی- انسانی خواهد بود.
مقایسه تطبیقی ثبات و حرکت در فلسفه ملاصدرا و هگل
نویسنده:
اعظم صمیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از همان زمان که نخستین فیلسوفان یونانی،به جستجوی مادهالمواد برآمدند و تفکر فلسفی آغاز شد،ثبات و حرکت مسئله ای فلسفی بوده است.چرا که جستجوی مادهالمواد به معنای نیاز به ماده ای است که در عالمی متغیر و متحول، نوید بخش امری ثابت و ماندار باشد،امر ثابت و ماندگاری که بتوان آن را شناخت و تغییرات و تحولات را بر مبنای آن سنجید و وصف کرد.این مسئله قدیمی از زمان فلاسفه پیش از سقراط صورت بندی شده و در همان زمان به صورت پرسش فلسفی درآثار دو چهره درخشان مطرح گردید.هراکلیتوس عالم چیزی جز حرکت و صیرورت نمی دید.به نظر او اشیای عالم،متشکل از اضداد است.تضاد این اضداد اساس عالم است و بر این اساس عالم در ستیزه و کشمکش دائمی است،همین ستیزه و کشمکش مبنای پویایی و حرکت در عالم است.پارمنیدس،بالعکس حرکت را امری نا معقول می دانست.وی بر این عقیده عقلی تکیه می کرد که آنچه هست،هست و آنچه نیست،نیست.نه هستی ممکن است به نیستس تبدیل شودو نه نیستی به هستی.چون چنین است پس حرکتی هم در عالم واقع نمی شود.این توضیح و توصیف از حرکت و ثبات مقبولیت فراوان یافت و اساس تفکر دیگر فلاسفه قرار گرفت.اندیشه ملاصدرا ،اندیشه ای نو آورانه و بدعت آمیز محسوب می شود و حکمت متعالیه او،حاکی از نگرشی و روشی جدید در سنت تفکر اسلامی است.از میان این نوآوری ها،اصالت وجود،تشکیکی بودن وجود،حرکت جوهری،اتحاد عاقل و معقول و تجسم اعمال از همه مهم ترند.بحث حرکت در فلسفه ملاصدرا به مبحث حرکت در باب حرکت در جوهر مربوط است.یافتن صیرورت و جایگاه آن در فلسفه هگل دشوار نیست.در تبیین مسئله صیرورت در تفکر هگل، به چند جنبه باید التفات داشت.هگل تاریخ فلسفه را از فلسفه جدا نمی داند و با توجه به این زمینه است که می توان جایگاه صیرورت را در فلسفه او بررسی کرد.در حقیقت اهمیت دادن به تاریخ فلسفه جزئی از اهمیت یافتن تاریخ در اندیشه هگل است.هگل به مفهوم صیرورت و امکان فهم تدریجی امور بر اساس پدیدار شناسی پرداخته است.
اتحاد مدرک و مدرک در نظر هگل و ملاصدرا
نویسنده:
منصور محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائل مهم فلسفی، تبیین نحوه ارتباط عین و ذهن یا به عبارت دیگر چگونگی رابطه مدرک و مدرک می‌باشد. این مسئله پس از ارائه نظریات کانت در باب شناسائی و انقلاب کپرنیکی وی در باب معرفت عمق بیشتری یافت . کانت با بیان اینکه آدمی (مدرک ) تنها قادر به شناخت پدیداری است که پس از گذر از صور ما تقدم احساس و مقولات ما تقدم فاهمه به ادراک در می‌آید، شناخت حقیقت و نفس‌الامر را غیرممکن دانسته و با نارواشمردن ادعای فلسفه در شناخت حقیقت به آن فرمان توقف می‌دهد. مدتی پس از اینکه کانت به فلسفه فرمان توقف داد، هگل با یافتن تناقض موجود در (فرضیه شی نفسه) کانتی، تلاش نمود تا رسالت عظیم فلسفه که به اعتقاد وی، غلبه بر تضاد عین و ذهن است ، را به انجام رسانده و با فرو ریختن حائل میان عین و ذهن (مدرک و مدرک ) شناخت حقیقت را معتبر سازد. وی از طریق دستگاه فلسفی خود نشان می‌دهد که مدرک و مدرک هر دو رویه یک حقیقت واحد هستند، بدین معنی که عین (مدرک ) چیزی جز تجلیات ذهن (مدرک ) نیست . البته با یادآوری اینکه در اینجا منظور هگل روح یا ذهن کلی است ، فلسفه وی از زمره ایدئالیسم عینی را به خود می‌گیرد. در میان حکماء اسلامی نیز، صدرالمتالهین با اعتقاد به اصل وحدت عاقل و معقول و تعمیم آن به همه مراتب ادراک ، وحدت مدرک و مدرک را مستدول می‌نماید. در این مقاله ما تلاش خواهیم نمود پس از بیان تطبیقی آراء این دو فیلسوف درباره وحدت مدرک و مدرک ، وجوه اشتراک و اختلاف این دو نظریه را استنتاج نمائیم.
  • تعداد رکورد ها : 317831