آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 107
بررسی تطبیقی معنای زندگی از دیدگاه ابن‌ سینا، ملاصدرا و اروین یالوم
نویسنده:
پدیدآور: لیلا پوراکبر ؛ استاد راهنما: عین الله خادمی ؛ استاد مشاور: عبدالله صلواتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر با بررسی ابعاد گسترده مسئله معنای زندگی ناظر به آراء ابن سینا، ملاصدرا و یالوم درصدد پاسخ‌ گویی به این سوال است که معنای زندگی از دیدگاه ابن ‌سینا، ملاصدرا و یالوم چیست؟ نگارنده پژوهش حاضر را در سه حوزه مبانی هستی شناختی، انسان شناختی و خداشناختی و در مسائلی چون مرگ، عشق و سعادت مورد بررسی قرار داده است. اساسی‌ترین دستاوردهای این نوشتار بدین قرار است: در نظام فکری ابن ‌سینا و ملاصدرا با دو رهیافت فلسفی و عرفانی با توجه به آراء این دو متفکر در حوزه‌ های مختلف می‌ توان به پاسخ جامع و دقیقی از مسئله معنا دست یافت. ابن‌ سینا و ملاصدرا با نگاهی غایت انگارانه و الهی با تکیه بر مبانی هستی ‌شناسی، با اثبات خدا به عنوان مبدأ المبادی و غایت الغایات هدفمندی را درزندگی انسان تامین کرده و بی هویتی و وانهادگی را از انسان می‌ زدایند. در نگاه آنها هویت انسان هویتی ارتباطی و اتکایی است که در ارتباط با خدا اصالت پیدا می‌ کند. آن‌ها با تکیه بر مبانی انسان‌ شناسی و با ترسیم سیر تکاملی انسان دستورالعملی واحد و معیاری متقن جهت رسیدن به این هدف در اختیار انسان قرار می‌ دهند. این مسیر با گذر از مراتب عقل نظری و عملی و اتحاد با عقل فعال و دست‌ یابی به قرب الهی ترسیم می‌شود. فیلسوفان مسلمان با نگاهی وجودی به مرگ و با تفسیری فراطبیعت ‌گرایانه از آن، به عنوان عامل تداوم حیات و تکامل و فناناپذیری، به زندگی معنا می‌ بخشند. در نظر آنان عشق در ارتباط با مبدأ معنا آفرین است و سعادت در بالاترین درجه، سعادت عقلانی و قرب و وصال الهی است که با بالاترین درجه التذاذ و سرور و معنابخشی همراه است. یالوم به عنوان روان‌ درمان‌گر وجودی با تلفیق دو روش روان ‌درمانی و روش فلسفی اگزیستانسیالیسم، با رویکردی پوچ‌ گرایانه و الحادی، به حل مسئله معنا به عنوان یک دغدغه وجودی می‌پردازد. در نظر یالوم، جهان فاقد انسجام و هدف و در نتیجه پوچ و بی ‌معناست. او با انکار خدا و نگاهی حصرگرایانه و افراطی به انسان هویت او را هویتی استقلالی معرفی کرده که در جهان وانهاده شده تا با آزادی مطلق معنای زندگی ‌اش را بسازد. تکامل در نگاه یالوم به معنای فعلیت امکانات خاص انسانی است که ملاک و مبنا و منتهایی ندارد. یالوم نگاهی نیست انگارانه به مرگ دارد و با تفسیری طبیعت‌ گرایانه از مرگ آگاهی با اتکا بر روش‌ هایی مانند موج زدن و نجات دهنده غایی در صدد درمان مرگ‌ هراسی و پوچی است. در نگاه او عشق و سعادت در نگاهی انسان ‌گرایانه، با اتکاء بر ارزش‌ های انسانی و لذت‌های مادی تحلیل و تفسیر می ‌شود.
نفس و تطورات آن از دیدگاه فیض کاشانی و آقا علی زنوزی
نویسنده:
پدیدآور: سیدداود موسوی‌نسب ؛ استاد راهنما: عبدالله صلواتی ؛ استاد مشاور: عین الله خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مساله نفس یکی از مسائل مهم فلسفی است که از زمان های قدیم مورد توجه فلاسفه قرار گرفته است. حکماء و فلاسفه‌ی قدیم یونان به وجود نفس یا روح اعتقاد داشتند و بحث نفس از دیرباز در میان سایر علوم از اهمیّت ویژه و به سزایی برخوردار بوده است. در اسلام نیز با توجّه به اهمیّت مباحث مربوط به علم النفس در خداشناسی، معاد و اخلاق توجّه‌ی ویژه ای به شناخت نفس مبذول شده است. نفس در اصطلاح فلاسفه‌ی اسلامی به «کمال اوّل برای جسم طبیعی»(اسحاق نیا،9213،ص13،قید5) معرّفی شده، در نزد اکثر ایشان جوهری مجرّد و بسیط است.نفس یعنی همان خویشتن و یعنی حقیقت آن چیزی که از آن به "من" تعبیر می کنیم. در مورد حقیقت من و یا نفس اختلاف انظار وجود دارد. حکماء اسلامی به تبعیت از حکمت متعالیه نفس آدمی را جسمانیه الحدوث و روحانیهالبقاء(شواهد الربوبیه،الشاهد دوم، اشراق سوم) می شمارند،و همچنین برخلاف عقیده مشائین، نفس، جوهری ایستا و بیحرکت نیست بلکه جوهری است که در ذات خود مانند زمان، حرکت دارد ـ بلکه زمان اساساً نتیجه حرکت آن است ـ وی درعین‌حال تعریف مشائین را درباره نفس پذیرفت. یعنی این نفس در ابتدا از جسم آدمی نشأت گرفته و در دامن او پرورش می یابد و بعدها چنان قوای وجودی آن رشد می یابند که بدون حاجت به این بدن خاکی و طبیعی می تواند به حیات خود ادامه دهد. البته روح یا نفس همیشه در قالب بدنی متناسب با شؤون و اطوار خود باقی می ماند. این بدن گاهی بدن طبیعی و گاهی بدن برزخی و زمانی بدن اخروی می باشد که تفاوت هایی عمده و قابل ملاحظه بین ابدان وجود دارد. اینکه نفوس دارای متکثر متعدد است، یا اینکه نفسی واحد با مراتب متکثر در عالم هست از ابعادی هست که در این موضوع مورد بحث قرار دارد. از نظر مشائیان نفس یک چیز مشخص و دارای چهارچوب معین از تولد یکسان است و تا پایان همان است، اما ملاصدرا بر این باور بود که نفس دارای مراتب و رتبه هایی است.ملاصدرا مراتب مدرکات نفس را بر اساس مراتب هستی شرح داده است.حال باید نظر شارحان ملاصدرا را در مورد مراتب نفس بررسی کرد. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که نفس انسانی چگونه از مراتب ضعیف وجود به مراتب شدید و اشد وجود راه می یابد و فرایند تطوّر نفس چیست؟ ملّاصدرا تطوّر نفس انسانی را همچون دیگر فلاسفه از دو طریق علم و عمل تصویر کرده است. او تطوّر علمی را از طریق اتصال نفس با عقل فعال ممکن می شمارد. وی اتحاد نفس با صور معقول را می پذیرد و سخن ابن سینا را در این زمینه ناتمام می داند. او همچنین تطوّر عملی نفس را از طریق تأثیر اعمال در تهذیب و پاک ساختن نفس محقق می پندارد، و تنزیه و تهذیب حقیقی را به این می داند که شخص هیئت ها و حالات مادی و جسمی را که ضد اسباب سعادت است از خود دور کند. در هر صورت ملّاصدرا بر مبنای اصالت وجود، حرکت جوهری و جسمانیه الحدوث بودن نفس، تطوّر نفس را در امور عرضی و خارج از حقیقت نفس نمی شمارد؛ بلکه تطوّر جوهری نفس را باور دارد. او بر همین اساس به شبهه ناسازگاری تجرد نفس با حرکت آن پاسخ می دهد؛ اما چنان که گذشت، هرچند مبانی او را بپذیریم، در سخنان او در باب کیفیت تطوّر نفس ناسازگاری هایی دیده می شود و در مواردی دیدگاه او با چالش هایی روبه روست که به آسانی نمی توان از آنها گذشت. ازاین رو دیدگاه او را نمی توان دیدگاه نهایی در این مسئله به شمار آورد. در این نوشتار سعی بر آن شده است تا دیدگاه های فیض کاشانی و آقا علی زنوزی را در مورد نفس ، مراتب نفس، تطورات نفس در قوس صعود و نزول و مراتب اتصال آنها مورد بررسی قرار گیرد تا با شناخت معرفت نفس، ما به معرفت حق برسیم. «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه».و بتوان به سوال های ذیل پاسخ داد: - امکان تعدد قوای نفس و ملاک تکثر یافتن هر یک از آنها نزد فیض کاشانی و آقا علی زنوزی چیست؟ - از نظر فیض کاشانی و آقا علی زنوزی نفس دارای چه مراتبی است؟ - فیض کاشانی و آقا علی زنوزی بر اساس کدام مبانی فلسفی تطور نفس را تبیین کرده اند؟
وحدت يا كثرت نوع انسانی نزد ابن‌سينا، شيخ‌اشراق و ملاصدرا
نویسنده:
عبداله صلواتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
وحدت يا کثرت نوعي انسان يکي از مسائلي بوده که غالباً در سنت فلسفه حاشيه و بعنوان پيش فرض مطرح بوده است و بيشينه فيلسوفان مسلمان، از وحدت نوعي انسان دفاع ميکرده‌اند. اما مخالفان وحدت نوعي، با صورتي برهاني به طرح کثرت نوعي انسان پرداختند. البته در آثار موافقان وحدت نوعي از جمله ابن‌سينا شواهدي دال بر کثرت نوعي انسان يافت ميشود. در اين جستار منحني تطورات نابرابري و کثرت نوعي انسان با محوريت متفکران برجسته و مؤثري چون ابن‌سينا، سهروردي و ملاصدرا مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد. منحني کثرت نوعي در تفکر فلسفي و کلامي جهان اسلام، دستخوش نوساناتي بوده است، اما سير پيدايي آن را ميتوان چنين فهرست کرد: کثرت نوعي انسان در حد شواهد نزد ابن‌سينا، وحدت نوعي مشکک (انسانهاي نابرابرِ برابر) نزد سهروردي و سه مدلِ وحدت نوعي مشكَك وجودي صرف، وحدت نوعي مشکک ماهوي در پي وحدت نوعي مشكَك وجودي و کثرت نوعي مشکک ماهوي در پي وحدت نوعي مشكَك وجودي نزد ملاصدرا؛ با اين توضيح که هريک از مدلهاي سه گانه صدرايي به دو صورتِ پيشين و پسين مطرح ميباشد. کثرت نوعي صدرايي بدليل پشتيباني توسط مباني، تنوع مدلها و اشتمال آن بر کثرت نوعي پيشين و پسين، فضاي دگرديسي‌شده يي از نابرابري انسانها را پديد آورد که نگارنده براي نشان دادن تفاوت جوهري آن با کثرت نوعي انساني پيش از ملاصدرا، از آن به زيست نوعهاي انساني ياد کرده است.
صفحات :
از صفحه 143 تا 168
ادراک شنیداری متافیزیکی از منظر ملاصدرا
نویسنده:
عبداله صلواتی، شهناز شایان فر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در تلقی نگارنده، ادراک شنیداری متافیزیکی، به عنوان یکی از محمولات فلسفی، ادراکی است که عامل غیرمادی و غیرفیزیولوژیک به مثابه تمام کننده ادراک شنیداری در آن حضور دارد. در آثار فیلسوفان مسلمان بطور عام و در آثار ملاصدرا بطور خاص، درباره ادراک شنیداری متافیزیکی به عنوان یکی از راه های شناخت، مباحث مستقل و منسجمی مطرح نشده است. پژوهش مستقلی هم در این باره صورت نگرفته است.جستار حاضر درصدد آن است که بر اساس امکانات درونی فلسفه ملاصدرا و اقوال پراکنده او در این زمینه، مولفه ها و مختصات ادراک شنیداری متافیزیکی را مورد واکاوی قرار دهد. پرسش های محوری این پژوهش عبارت است از: چه سطوح و معانی ای از ادراک شنیداری متافیزیکی در آثار ملاصدرا مطرح شده است؟ چگونه می توان با استفاده از امکانات درونی فلسفه ملاصدرا تبیینی وجودی از سطوح غیرمتعارف شنیدن متافیزیکی انسان را ارائه داد؟نتیجه به دست آمده از این جستار اینکه از آثار ملاصدرا می توان سه سطح ادراک شنیداری متافیزیکی و پنج ویژگی برای این ادراک استخراج و استنباط نمود. همچنین، بر اساس امکانات درونی فلسفه ملاصدرا می توان ویژگی دیگری با عنوان «شهود خدا در هر شنیده ای» را نیز رصد کرد که در قالب دو تقریر اثبات شده است.
صفحات :
از صفحه 1 تا 17
بررسی تطبیقی آراء شیخ الرئیس و شیخ اشراق درباره چیستی لذت
نویسنده:
حوریه شجاعی باغینی؛ عین‌الله خادمی؛ عبدالله صلواتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابوعلی‌سینا و شهاب‌الدین سهروردی دربارة موضوع لذت در آثار مختلف خود مباحث و اطلاعات پراکنده‌ای بیان کرده‌اند. یکی از آن مباحث، دیدگاه‌های این دو اندیشمند در خصوص چیستی لذت است. مسألة این نوشتار بررسی تطبیقی چیستی لذت از منظر رؤسای دو مکتب مشاء و اشراق با توجه به مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی آنان است. مسأله لذت بخش کوچکی از شبکة معرفتیِ دو نظام مشاء و اشراق است؛ که بررسی آن با توجه به برخی از اضلاع دیگر شبکه، همچون مبانی، ما را به فهم بهتر و درک عمیق‌تر آن نائل می‌کند. از پیامدهای این بررسی درک علت تفاوت‌گذاری تعریف لذت بین باری‌تعالی و انسان از سوی ابن‌سینا و عدم این تفاوت از سوی سهروردی، به جهت تفاوت دیدگاه در مورد هستی و چیستی ادراک در دو نظام است. از دیگر پیامدها این است که اگرچه واژه‎های «ادراک» و «ملائم» در تعاریف هماهنگ و تکراری است، اما تبیینی که از آنها در هر نظام ارائه می‎گردد با توجه به تفاوت‎های معرفت‎شناسانه و هستی‎شناسانة دو مکتب، ما را به درک گوناگون از لذت می‎رساند. اهم این تفاوت‎ها عبارت‎اند از: تأکید بر علم حصولی در شناخت از یک‎سو و مبنا بودن «وجود» در هستی از سوی دیگر در فلسفة مشاء، و در مقابل بنا نهادن اساس علم بر علم حضوری از یک‎سو و مبنا بودن «نور» در هستی از سوی دیگر در فلسفة اشراق.
صفحات :
از صفحه 25 تا 44
بررسی تطبیقی معاد ازدیدگاه ابن سینا و غزالی
نویسنده:
کبری سالاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مرگ و معاد دغدغه همیشگی انسان در طول تاریخ بوده است، اندیشه معاد قدمتی به بلندای زندگی بشر دارد، بحث از معاد و روز رستاخیز از جمله مباحث مهم فلسفی و کلامی است، متفکران درباره معاد آرای مختلفی را ذکر کرده‌اند، مساله اصلی پژوهش حاضر این است که ابن سینا و غزالی بر اساس چه مبانی و ادله-ای معاد روحانی و جسمانی را اثبات می‌کنند؟ نگارنده با روش تحلیل محتوا مبانی و ادله دو متفکر و وجوه تشابه و تفاوت دو شخصیت را در اثبات معاد روحانی و جسمانی آشکار نموده است، دو متفکر معاد روحانی انسان را از طریق تجرد نفس و حدوث روحانی آن اثبات می‌کنند؛ چون که هویت انسان را متعلق به نفس او می‌دانند اما در باب معاد جسمانی ابن سینا و غزالی دو دیدگاه متفاوت را مطرح می‌کنند، ابن سینا در کتاب اضحویه معاد جسمانی را با ادله و براهین عقلی انکار می‌کند، سپس در الهیات شفا و نجات معاد جسمانی را از طریق صادق مصدق می‌پذیرد، غزالی هم در باب معاد جسمانی قائل به دو نظریه برانگیختگی و بدن جدید است،در هر دو نظریه غزالی هویت انسان را نفس او می‌داند، اما مستندانی وجود دارد که غزالی نظریه بدن جدید را پذیرفته است، نتایجی که در بررسی تطبیقی از آراء و اندیشه‌های دو شخصیت بدست می‌آید این است که هر دو متفکر هویت انسان را نفس او می‌دانند و معاد انسان را از طریق ادله عقلی و نقلی اثبات می-کنند، افتراق دیدگاه دو شخصیت در بحث معاد این است که ابن سینا معاد روحانی را از طریق ادله عقلی اثبات می‌کنند، اما غزالی عقل را برای اثبات معاد روحانی کافی نمی‌داند، باور و اعتقاد غزالی بر این است که نقل برای اثبات معاد روحانی باید عقل را یاری کند.
بررسی تطبیقی عقل نظری و عقل عملی از دیدگاه ابن سینا، قطب الدین رازی و ملاصدرا
نویسنده:
عارفه پوشیان جویباری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان به عنوان اشرف مخلوقات دارای نفس ناطقه است؛ نفس ناطقه ازدو قوه نظری و عملی برخوردار است. ماهیت، مراتب و کارکردهای این دو قوه از دیر باز در اندیشه حکمای مسلمان جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. ابن سینا، قطب الدین رازی و ملاصدرا از جمله فیلسوفان مسلمانی هستند، که به این مسأله پرداخته اند. از آنجا که موضوع اصلی این رساله تحلیل و بررسی آرای این سه حکیم در مورد عقل نظری و عقل عملی است؛ پس از جمع آوری و بررسی آرای آن ها در مورد این مسأله شباهتها و اختلافاتی بین دیدگاه های ایشان در این زمینه به دست می آید. شباهت هایی که در این مجال می توان به آن اشاره کرد، عبارتنداز: هر سه حکیم عقل نظری را قوه عالمه می نامند و آن را ناظر بهرابطه ی نفس و عقل فعال می دانند. در حالیکه عقل عملی را قوه عامله معرفی می کنند؛ که ناظر به رابطه نفس با بدن است. آنها برای عقل نظری مراتب چهارگانه ای در نظر می گیرند؛ که پایین ترین مرتبه آن عقل هیولانی است و نفس در این مرحله قوه محض بوده و پس از گذشتن از مرتبه عقل بالملکه و عقل بالفعل در مرتبه عقل بالمستفاد قرار می گیرد؛ که کمال قوه نظری است. نفس ناطقه از جهت قوای نظری و عملی دارای خصوصیاتی است و هرگاه نفس ازجهت این دوقوه به کمال دست یابد، از این خصوصیات در حد اعلای آن برخوردار است و در چنین شرایطی این خصوصیات را باید معجزه نامید. در دیدگاه این حکیمان در زمینه قوه علمیه و عملیه اختلافاتی نیز مشاهدهمی شود و آن عبارتنداز: ابن سینا و ملاصدرا برای هر دو قوه نقش ادراکی قائلند؛ در حالی که قطب الدین رازی ادراک را به عقل نظری نسبت می دهد و قوه عملی را مبدأ حرکت می داند. از موارد دیگر اختلاف نظر می توان به مراتب عقل عملی اشاره کرد؛ ابن سینا و ملاصدرا مراتب چهارگانه ای برای این قوه در نظر می گیرند. اما ملاقطب برای قوه عامله قائل به هیچ مرتبه ای نیست. تفاوت دیگر در زمینه قوه قدسی است؛ که ابن سینا و ملاصدرا آن را بالا ترین مرتبه قوه نظری می دانند؛ این در حالی است که قطب الدین رازی قوه قدسی را در کنار فکر و حدس یکی از طرق کشف مجهول البته بالاترین مرحله کشف مجهول و برترین مرتبه قوه حدس است؛ معرفی می کند.
بررسی تطبیقی خیر و شر از دیدگاه ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی
نویسنده:
پدیدآور: بهیه محمدی ؛ استاد راهنما: عبدالله صلواتی ؛ استاد مشاور: عین‌اله خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله خیر و شر از مسائل مهم کلامی فلسفی است که ذهن فیلسوفان مسلمان از جمله ابن سینا و خواجه را به تکاپو واداشته است. در راستای راه حل آن نظریاتی را مطرح نموده‌اند. هر دو خیر را امری وجودی وشر را عدم دانسته‌اند. برای شر اقسام مختلف، که برای هر یک منشاء جداگانه‌ای درنظر گرفته‌اند. با حصر پنج گانه عقلی شر، ترک خیر کثیر را به دلیل شر قلیل در خلق نظام احسن، شر کثیر دانسته‌اند. شر را لازمه جهان مادی بنا نهاده‌اند و فوایدی برای آن برشمرده‌اند. هر دو شر رابه اقسام بالذات وبالعرض که برای عده‌ای خیر و برای عده‌ای شر است، تقسیم کرده‌اند. گناه را سر منشاءشرور دانسته‌اند. نقش اختیار را در پدید آوردن شر موثر دانسته‌اند. در راه حل مساله شر ابن سینا، با نظام احسن که خدا جهان را با حکمت خود استوار و مبری از فساد آفریده و خواجه بر اصل عوض بندگان مطابق افعال انسانی، تاکید داشته است. هر دو بر عالم مجرد که فاقد هرگونه خلل و سستی است اعتقاد داشته‌اند. عنایت الهی را احاطه کامل ذات به نظام هستی دانسته‌اند. هردو اوصاف الهی مانند توحید، ذات ومنشأء خیر وشر را یکسان می‌دانند. در عدل الهی پاداش را مطابق افعال انسانی دانسته و برخورداری بندگان ازرحمت وخیر خواهی الهی را، قابلیت بودن قابل دانسته‌اند. در قدرت مطلق الهی افعال قادر را بر اساس اراده که نفی آن محال است دانسته‌اند و قدرت را بر فعل و ترک آن می‌دانند. هردو علم مطلق الهی را در نظام احسن موثر دانسته‌اند و در رهیافت جدید پتر سون و سوبین برگ برآن صحه گذاشته‌اند، جان هیک و آکویناس وجود شر را با آن صفات منافی می‌دانند. مکی معتقد است چون خدا قادر به دفع شر نیست خیر خواه نیست.
تبیین مراتب ‌و عوالم هستی از منظر علامه ‌طباطبایی با تکیه بر آرای فلسفی، قرآنی و عرفانی ایشان
نویسنده:
لیلا افسری؛ سیدصدرالدین طاهری؛ عبدالله صلواتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در مقاله حاضر سعی بر این است تا نظر علامه طباطبایی به عنوان یک فیلسوف متأله، مفسر بزرگ و آشنا با گستره اندیشه و مبانی عرفان اسلامی معاصر در باب مراتب و عوالم هستی و ارتباط آن با اسماء و صفات الهی و عالم امر و خلق مورد بررسی و اعتقادات فلسفی، قرآنی و عرفانی وی مورد مداقه قرار گیرد. آنچه از مطالعة آثار علامه طباطبایی به دست می‌آید این است که وی در تقسیم‌بندی مراتب عالم دارای دست کم سه دیدگاه فلسفی، قرآنی و عرفانی بوده است و با توجه به هر کدام از این سه دیدگاه، تقسیم بندی جداگانه‌ای انجام داده است. وی در آثار فلسفی خود از سه عالم سخن می‌گویند: عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده و مادیات؛ نیز در تفسیر المیزان که با روش تفسیری آیه به آیه انجام گرفته است موجودات و عوالم هستی را به عالم امر و عالم خلق تقسیم نموده است اما در دیدگاه مبتنی بر آموزه‌های عرفانی، از عالمی که از لحاظ مرتبة وجودی مقدم بر همة عوالم فلسفی است یعنی عالم اسماء و صفات بحث کرده است. لذا مراد نگارنده بر این است تا علاوه بر تبیین دقیق این سه دیدگاه، همخوانی یا عدم همخوانی این دیدگاه‌ها را مشخص و دیدگاه قرآنی و عرفانی وی را با دیدگاه فلسفی مورد تطبیق و بررسی قرار دهد. روش کار در این مقاله به صورت توصیفی – تحلیلی و با مراجعه به منابع دست اول و منابع کتابخانه‌ای صورت گرفته است.
صفحات :
از صفحه 139 تا 150
معناشناسی، وجودشناسی و کارکردهای ولایت نزد علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
فاطمه کوکرم، عبدالله صلواتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریۀ انسان کامل از دیرباز همواره مورد توجه و علاقۀ اندیشمندان بزرگ بوده است و این موضوع یکی از مهم­ترین ارکان عرفان اسلامی است. انسان کامل،ویژگی‌های متعددی دارد واز مهم‌ترین ویژگی­ها،خصیصۀ ولایت است. دراین جستاردرصددیم تا ولایت انسان کامل راازدیدگاه علامه طباطبایی بررسی کنیم و پرسش اساسی این پژوهش آن است که معناشناسی، وجودشناسی و کارکردهای ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی چیست؟ از دیدگاه علامه فقط خدا ولایت دارد و تنها ولی، خداوند است و به این دلیل به نظر او ولیّ خدا به کسی گفته می­شودک به مقام ولایت الهی رسیده باشد. ضرورت انسان کامل تنها برای عالم انسانی نیست، بلکه ضرورتش برای کل عالم است، یعنی انسان نه تنها برای طی مراتب کمال به انسان کامل نیاز دارد، بلکه کل عالم برای بقا و حفظش نیاز به انسان کامل دارد. علامه هر یک از موجودات عالم را اسمی از اسمای الهی می­داند که در میان آن­ ها «انسان» جامع جمیع همۀ اسمای الهی است. دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: 1. نگارندگان علاوه برضرورت وجودی انسان کامل که غالباً محو مباحث ضرورت وجود انسان کامل درعالم پیرامون این موضوع بحث می­شود، به ضرورت سلوکی وضرورت معرفتی انسان کامل نیز پرداخته‌اند وهریک ازضرورت­های سه­ گانه دلایلی جهت اثبات ضرورت وجود انسان کامل درعالم هستند. 2. علامه طباطبایی درکتاب‌المیزان به تبیین چهارقسم ازاقسام ولایت پرداخته است که عبارتنداز: ولایت تکوینی خداوند، ولایت تشریعی خداوند،ولایت تشریعی پیامبر(ص) و ولایت تشریعی علوی. 3. نگارندگان دو کارکرد کلامی و معرفتی ولایت را از آثار علامه طباطبایی استنباط نموده ­اند.
  • تعداد رکورد ها : 107