آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 61
بررسی جایگاه خدا در ایدئالیسم بارکلی
نویسنده:
شهره مرشدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
جرج بارکلی (1685-1753) فیلسوف قرن هفدهم به عنوان کشیش مسیحی با نظر و بهره گیری و اصلاح تجربه گرایی لاک پایه گذار فلسفه ای شد که به ایدئالیسم موسوم گردید.پرسش اساسی که این پژوهش می خواهد به آن پاسخ دهد این است که مبنای دینی بارکلی و بویژه عقیده ی او نسبت به خداچه نقشی در ساماندهی فلسفه ی ایدئالیستی وی دارد.به بیان دیگر در این پژوهش برآنیم که ببینیم خدا به عنوان یکی از اصول اساسی دین چه نقش و جایگاهی در این نظام فلسفی دارد.چگونه این ایده به شکل دهی پاره ای از مولفه های ایدئالیسم بارکلی انجامیده است و این دیدگاه ایدئالیستی چگونه در خدمت مولفه های دینی و بویژه خدا در اندیشه ی او قرار گرفته است.به نظر می رسد نسبت اندیشه ی خدا و فلسفه ایدئالیستی بارکلی نسبتی دو سویه است زیرا به اعتقاد او از سویی نگاه رئالیستی و ماده گرایانه نه تنها همسوی با خداباوری نیست بلکه به الحاد منتهی می شود و از سوی دیگر بارکلی از ایده ی خدا به عنوان مدرِک کامل بهره می گیرد تا شکاف و مشکلات نظام ایدئالیستی خود را سامان دهد.با توجه به اهمیت جایگاه ایده ی خدا در فلسفه ی بارکلی و به رغم نبودن اثری از او و شارحانی که مستقیمأ به این موضوع پرداخته باشند برآنیم تا با تحلیل نوشته های عمده ی فلسفی وی مانند رساله ای در اصول علم انسانی،سه گفت و شنود و با بهره گیری از آثار پراکنده ی شارحان و به روش تحلیل محتوا به پاسخگویی به چنین پرسشهایی بپردازیم که فلسفه ی ایدئالیستی بارکلی چگونه در راستای اثبات وجود خدا و تحکیم نقش آن در جهان قرار می گیرد؟ خداباوری چگونه می تواند به رفع پاره ای از شکافها و مشکلات فلسفه ی ایدئالیستی بارکلی کمک کند؟
تحلیلی بر آزادی در فلسفه‌ی ایدئالیستی فیشته
نویسنده:
نسرین اسدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تفكر به مسئله ي آزادي انسان از مسائل مهم و مورد توجه در فلسفه ها بوده است. در تفكر كانتي صحبت از آزادي در حوزه ي اخلاق يا عمل به ميان مي آيد. این امر که انسان آزاد و اخلاقی چگونه در قلمرو طبیعت عمل خواهد کرد و حال آنکه طبیعت قلمرو ضرورت علی و معلولی می باشد مسئله ایست که با توجه به دوپاره گی فلسفه ی نقادی کانت در دو حوزه ی عمل و نظر با مشکل مواجه می شود. با وجود تلاش وي در ارائه ي نظامي جامع و مستحكم، اين نظام هم با نقائص و مشكلاتي دست به گريبان است. يوهان گتليب فيشته (1814- 1762) فيلسوف برجسته ي آلماني باتلقي خاص خود از ايدئاليسم به سراغ فلسفه ي كانت رفته و معتقد است فلسفه ي نقادي اگر در مسير صحيح خود قرار بگيرد به راهي جز ايدئاليسم محض منتهي نخواهد شد. به اعتقاد فيشته نه تنها صورت آگاهي بلكه محتواي آن نيز چيزي جداي از فعاليت و تلاش ناخودآگاه و بيكران « من » نيست. اين فعاليت است كه زمينه ي نهايي آگاهي را فراهم مي آورد. اما اين آگاهي پديد نمي آيد مگر آنكه « جز- من‌» يا طبيعت رويارويي «من» قرار بگيرد. «جز- من» به اعتقاد وي وسيله و عرصه اي براي «من» است تا به خود تحقق بخشد و به اهداف اش برسد. طبيعت ميداني است براي عمل. پس« من » محض يا استعلايي را بايد همچون فعاليتي نامحدود انگاشت كه در جهت آگاهي به آزادي خويش، از راه واقعيت بخشيدن به ذات اخلاقي خود، مي كوشد و فرانهادن « جز- من» را بايد وسيله اي ضروري براي دست يابي به اين هدف دانست. از اين رو اهداف پرداختن به اين رساله عبارتند از :-
تبیین شناخت شناسانه علیّت در حکمت متعالیه
نویسنده:
محمّدرضا بهتاش، علی کرباسی زاده، یوسف شاقول
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مبانی و امکانات فلسفۀ صدرا به ما اجازه می‌دهد تا برای رسیدن به تبیین شناخت‌شناسانۀ علیت، سه تغییر اساسی انجام دهیم: نخست، در فاعل شناخت و دوم، در متعلق شناخت و تغییر سوم، در خود شناخت. در فاعل شناخت، براساس مبانی فلسفۀ صدرا، نفس با بدن و قوای خود به نحو حیثیت تقییدی شأنی، اتحاد و بلکه عینیت وجودی دارد؛ به‌طوری‌که مسئله دوگانگی نفس و بدن رفع می‌شود، نفس با جهان خارج ارتباط مستقیم برقرار کرده و آن را ادراک می‌کند. در متعلق شناخت، هم براساس مبانی فلسفۀ صدرا، حقایق فلسفی مانند ضرورت، علیت، وحدت، فعلیت و ... به‌نحو حیثیت تقییدی اندماجی با وجود خارجی و واقعیت عینی اتحاد و بلکه عینیت وجودی داشته و بدین‌ترتیب دستگاه شناسایی انسان آن را مستقیم ادراک می‌کند. در مورد شناخت براساس مبنای صدرا، علم امری وجودی است، نه ماهوی؛ بدین‌ترتیب می‌تواند ارتباط عالم و معلوم را برقرار و تبیین کند. براساس این‌سه تغییر بنیادین در فلسفۀ صدرا عقل، علیت را در خود ادراک و شهود حسی، به‌نحو مستقیم ادراک و شهود عقلی می‌کند و در مرحلۀ دیگر، مفهوم علیت را انتزاع می‌کند.
صفحات :
از صفحه 87 تا 112
حیات و هدفمندی آن در قران و عهدین
نویسنده:
ریحانه طباطباىی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مطالعات تطبيقي در حوزه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي اديان از جايگاه ويژه اي برخوردار است، زيرا ضمن اينکه امکان آشنايي بيشتر با وجوه مختلف و بعضاً پنهان ديگر اديان را فراهم مي کند، مسلماً راه را براي گفتگو و مواجهه پيروان اديان هموارتر خواهد کرد. بدين وسيله، تمهيدات لازم جهت شناخت نقاط مشترک در آموزه ها و عقايد ديني اديان فراهم شده و باعث ايجاد اسباب تفاهم و همزيستي مسالمت آميز، و گسترش مراوده بين انديشمندان اديان مي گردد، و تلطيف و تصحيح افکار پيروان اديان نسبت به همديگر و رفع سوء تفاهمات را در پي دارد.يکي از مفاهيم کليدي در حوزه ي اديان، بحث هدفمندي حيات و چگونگي وصول انسان به آن است که هر انسان عاقل و خردمندي را به تفکر و تکاپو وا مي دارد. دستيابي به پاسخ چنين مسائلي است که مسير زندگي انسان را روشن کرده، به آن جهت مي بخشد و کليه ي امور در پرتو آن معنا و مفهوم مي يابد. با توجه به اينکه اديان الهي همواره روشنگر حق و حقيقت بوده و مهمترين مرجع پاسخگويي به چنين سؤالاتي هستند، و با عنايت به ضرورت مطالعات تطبيقي، پژوهش حاضر سعي دارد ضمن واکاوي موضوع حيات و هدفمندي آن در قرآن و عهدين، به بررسي تطبيقي اين موضوع از منظراين کتب آسماني بپردازد و مفترقات و مشترکات اين کتب آسماني را در موضوع مورد نظر استخراج نمايد.نتايج حاصل از بررسي هاي انجام گرفته بيانگر اين است که :- هدفمندي آفرينش در قرآن و عهدين، با غايت و کمال انسان رابطه اي تنگاتنگ دارد. خداوند تمامي هستي را در راستاي کمال انسان و هدفمندي خلقت او آفريد، تا با استفاده و بهره گيري از آن بتواند به هدف والايي که از خلقتش مد نظر بوده، دست يابد. - هدفمندي خلقت انسان در قرآن، رسيدن به مقام خليفه اللهي و مظهريت صفات الهي است. حياتي که قرآن در اين راستا معرفي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند، حيات طيبه است. ايمان و عمل صالح، مشروط به پذيرش ولايت رسول خدا، به عنوان عوامل دستيابي به حيات طيبه، انسان را مقرب درگاه الهي نموده و بدين واسطه مظهر خليفه الله و اسماء و صفات الهي مي گردد.- هدفمندي خلقت انسان در عهد قديم، در شباهت به خداوند است. انسان به واسطه‌ي حيات قدسي که ريشه در قداست خداوند دارد، به هدف آفرينش دست مي‌يابد. ايمان به خداي يگانه و پرستش او، همراه با اطاعت از احکام و دستورات شريعت، از شروط راهيابي به آن است.- هدفمندي آفرينش انسان در عهد جديد، در شباهت آدمي به مسيح يعني مکاشفه‌ي مخصوص خداوند است. حيات جاوداني، حياتي است که انسانها به واسطه‌ي آن عادل شمرده شده ، و با پاک شدن از فساد دروني و بهره گرفتن از روح القدس، از شايستگي خدمت مسيح برخوردار، و به او شبيه مي شوند. حياتي که ابتدا خداوند در قالب وحي و مکاشفه به مصالحه و آشتي با بشر مي پردازد و مسيح، در اين مسير براي نجات انسان جان خود را بر روي صليب فدا مي کند. در مسير راهيابي انسان به هدف آفرينش در عهد جديد، ايمان و بر اساس ديدگاهي ايمان به همراه عمل صالح راهگشاست.
درسگفتار زبان، ذهن و جامعه
مدرس:
مهدی نسرین، حسین شیخ رضایی، علی کرباسی زاده
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
بررسی نظریه امامت در مکتب کلامی شیعه و فرضیه علمای ابرار(از منظر فلسفی)
نویسنده:
ثمینه فولادگر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
امامت و صفات آن، همواره از صدر اسلام مورد توجه بوده است و ائمه اطهار به معرفی خود پرداخته اند. اما بعد از غیبت امام زمان سوالاتی جدید در این باره بوجود آمد. یکی از نظراتی که در مورد امامت وجایگاه آن مطرح شده نظریه ی علمای ابرار است. بر مبنای این نظریه ائمه هرگز با پیامبران قابل مقایسه نیستند و معارف دین را صرفاً به شیوه ی اکتسابی از امام قبل دریافت کرده و یا با رأی واجتهاد و استنباط، احکام شرعی را تحصیل کرده اند وهمانند دیگر آدمیان خطا پذیرند. در این مجموعه ضمن بیان نظر علمای شیعه ازقرن سوم تا زمان حاضر وطرح دیدگاه دکتر سید حسین مدرسی طباطبایی در مورد امامت و جایگاه آن (با تاکید بر دو صفت علم وعصمت امام) به بررسی و نقد نظریه ی علمای ابرار با استفاده ازآیات، روایات و استدلالات عقلی از منظر کلام و فلسفه می پردازیم.
بررسی منزلت سنت در اندیشه سیدحسین نصر
نویسنده:
منصور مهدوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
«سنت» یکی از محوری‌ترین مفاهیم اندیشه سنت‌گرایان است. به طوری که همه مفاهیم موجود در مجموعه فکری آنان به نحوی با این اندیشه محوری ربط می‌یابد، و هر یک به نحوی بازگوکننده این نقطه پرگار فکری آنهاست. برای آن که به فهم درستی از مفهوم سنت دست یازیم، ابتدا اشتراک لفظ سنت را بررسیده‌ایم، تا بدانیم کدامین معنا را می‌توان با معنای مورد نظر سنت‌گرایان همسان دانست. پس از آن با تبیین مفهومی ضد سنت یعنی مدرنیته در صدد تثبیت فهم خود از معنای مورد نظر سنت‌گرایان برآمده ایم، و برای این مهم به مولفه‌های مدرنیته و نیز متفکران اثرگذار بر روند مدرنیته پرداخته ایم. پس از آن اندیشه رجوع به سنت و نیز کسانی که در این وادی قدم نهاده‌اند را مرور می‌کنیم تا بدانیم چه بسترهایی فراهم کننده ترویج توجه به سنت بوده‌اند و سنت‌گرایان با تکیه بر چه پشتوانه‌هایی بازخوانی سنت را در دستور کار قرار داده‌اند؛ چرا که سنت‌گرایان با رعایت برخی نقاط ضعف پیشگامان خود، توانستند دور جدیدی از توجه به سنت را توام با موفقیت رقم بزنند. آن گاه تبیین معنای سنت از نظر سنت‌گرایان به ویژه دکتر نصر در دستور کار ما خواهد بود. پس از آن برای شکافتن زوایای مفهومی سنت مولفه‌های آن را مورد توجه قرار می‌دهیم، که از این میان بر دین، راست‌کیشی، حکمت خالده، وحدت متعالی ادیان و در نهایت نقد تجددگرایی تمرکز می‌کنیم. وحدت متعالی ادیان، به مثابه کارویژه سنت‌گرایی از اهمیت خاصی برخوردار است که محکی برای سنجش گفتمان سنت گرایی نیز بوده است. توجه به ماهیت نقد سنت‌گرایان از تجدد، اهمیت خاصی داشت چرا که سنت‌گرایان با توجه به هریک از محورهای تجدد، از نقطه مقابل آن در عالم سنت یادی می‌کنند و آن گاه از منظر سنت وضع موجود در عالم تجدد را به چالش می‌کشند. در نهایت کوشیدیم به فراخور مباحث سنت و مولفه‌های آن را به محک نقد بسنجیم و توانایی آنان را در بررسی سنت و احیای آن دریابیم.
بررسی انتقادی عناصر نسبیت انگارانه در فلسفه نیچه
نویسنده:
امین‌اله ارژنگ
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در فلسفه‌ی نیچه عناصر متعددی می‌توان یافت که کمک شایانی به نسبیت‌انگاری قرن بیستم رسانده‌اند. این رساله کوشیده است که این عناصر را تا حدی طرح کند و به بررسی آنها بپردازد. در این رساله فرض اصلی که بر مبنای آن، عناصر نسبیت‌انگارنه‌ی فلسفه‌ی نیچه مورد بررسی قرار گرفته‌اند، این است کهنیچه نه نسبیت‌انگار و نه مطلق‌انگاربلکه متفکری‌ «دیگر» می‌باشد. فصل یک این پایان‌نامه از دو جهت اهمیت دارد، یکی اینکه تا حدی کلیات مورد نیاز برای بحث را مطرح کرده است و از سوی دیگر شیوه و سبکی که این رساله بر مبنای آن نگاشته شده است را به نمایش می‌گذارد. فصل دو این پایان‌نامه در سه بخش طرح شده است. در بخش اول به « استعاره» پرداخته شده است. در این پرداختن از یک سوبه واسط? معکوس کردن رابطه‌ی «مفهوم» و «استعاره»نشان داده شده است کهچگونه تمایز میان مطلق و نسبی برداشته می‌شود و از سوی دیگر سعی شده است کارکرد استراتژیک «استعاره» در متن نیچه نشان داده شود. در بخش بعدی سعی شده است که نظری? پرسپکتیو نیچه در قیاس با نظریه‌ی معرفت کانت طرح شود. سپس تلاش کرده‌ایم که نشان دهیم پرسپکتیو نظریه‌ای معرفتی نیست، بلکه بیشتر به مثابه یک ابزار، امکان گذر از نوعی حالت وجودی به حالتی «دیگر» را ممکن می‌کند. در بخش سوم این فصل، به اخلاق نیچه‌ای پرداخته شده است و کوشیده شدهتا نشان داده شود که نیچه به طور مطلق و از اساس اخلاق را نقد و نفی می‌کند، نه این که با نوعی مواجهه‌ی اخلاقی موافق و با نوعی مواجهه‌ی اخلاقی مخالف باشد. در این بخش نتیجه گرفته شده است که نیچهبیشتر یک اخلاق ناباور است تا یک طرفدار نسبیت‌انگاری در اخلاق. در فصل سوم کوشیده‌ایم که پروژه‌ی اصلی فلسفه‌ی نیچه- یعنی ممکن کردن تفکر«دیگر»- را مورد بررسی قرار دهیم تا از این رهگذر تمام عناصر موسوم به عناصر نسبیت‌انگارانه درجایگاه و کارکرد اصلی‌شان قرار بگیرند. در فصل آخر ما کوشیده‌ایم تا از یک سو به جمع بندیفصول پیشین بپردازیم و از سوی دیگر پاسخ‌های مشابه به پاسخ این پایان‌نامه در رابطه با نسبیت با مطلق‌انگار بودن تفکر نیچه – از جمله پاسخ ریچارد رورتی- طرح و با پاسخ این رساله مقایسه شود.
تصور خدا در اندیشه فوئر باخ و نیچه؛ بررسی انتقادی
نویسنده:
فریده کوهرنگ بهشتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
لودویگ فوئرباخ و فردریش نیچه از فیلسوفان آلمانی هستند که در قرن نوزدهم زیسته‌اند. هر دو در دوران جوانی یزدان‌شناسی آموخته و از همان ابتدا دلمشغول مسائل یزدان‌شناسی و در رأس آن، مساله خدا بوده‌اند. آن‌ها خود در ابتدا از معتقدان به‌ مسیحیت بوده‌‌اند اما پس از مدتی از عقیده خود برگشته و به نقد دین، مسیحیت و خدا پرداخته‌اند. در بدو امر به نظر می‌رسد نگاه فوئرباخ و نیچه در مسائل انسان، دین و خدا بسیار به یکدیگر نزدیک است، اما با نگاهی عمیق‌تر درمی‌یابیم که در اساس و اهداف تفاوت‌های مهمی دارند. در باب دین هر دو دین‌گریزند و نه دین‌ستیز، اما در نیچه معنویتی مشاهده می‌شود که در فوئرباخ وجود ندارد. همچنین چون مسیحیت را درنظر گیریم نیچه برخلاف فوئرباخ، یک مسیحی‌ستیز واقعی است که حتی دیگر ادیان را در مقایسه با مسیحیت قابل ستایش می‌داند، در صورتی که فوئرباخ مسیحیت را برترین و کامل‌ترین دین در نظر می‌گیرد. در مورد مساله خدا نیز چنین است. هرچند هر دو می‌کوشند تا با مطرح کردن فرافکنی و خطا به عنوان خاستگاه‌های تصور خدا، ثابت کنند خدایی که افراد بدان قائلند، خدایی آفریده ذهن خود آن‌هاست، اما نیچه برخلاف فوئرباخ به این حد بسنده نمی‌کند و بی‌ارزشی تمام ارزش‌ها، و ایده‌های نوینِ اراده به قدرت و بازارزش‌گذاری ارزش‌ها را مطرح می‌کند. همچنین نیچه برخلاف فوئرباخ به هیچ‌وجه در طلب آن نیست که انسان را جانشین خدا کند و می‌توان گفت فوئرباخ در نظر وی در دسته واپسین انسان‌ها قرار می‌گیرد که نزد وی منفورترینند. همچنین هرچند نیچه خبر مرگ خدا را اعلام می‌کند، اما برخلاف بی‌خدایی فوئرباخ، بی‌خدایی او استعاری است و به هیچ‌وجه الحادی تعصب‌آمیز نیست. حتی از وجهی دیگر احوال بی‌قرار نیچه نشان از آن دارد که خوشحالی او از شنیدن خبر مرگ خدا، نه از روی اندیشه‌های الحادی، بلکه به سبب هموار شدن راه برای ساختن انسانی دیگر، و چه بسا خدایی نوین است.
انسان در تفکر نیچه
نویسنده:
سمیه ملکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تلقی هر متفکری از انسان در مجموعه ی فلسفه ی او نقش اساسی دارد؛ معنای انسان و مراتب انسان ها در کل فلسفه ی نیچه جایگاهی محوری دارد؛ از آنجا که بنا بر نظر بسیاری از صاحبنظران، جهان کنونی جهان نیچه ای است به این معنا که همه ی ارزش-های گذشته در جهان امروز بی ارزش شده است و به نظر نیچه این انسان ها هستند که ارزش ها را بی ارزش کرده‌اند و به همین جهت " نیست انگار" نامیده می شوند؛ بررسی و مطالعه ی نظر نیچه در مورد انسان و توجه به تقسیم بندی او در مورد انسان ها به " انسانی بسیار انسانی" ، " انسان واپسین" ،"انسان برتر" و بطورکلی ویژگی نیست انگاری جهان که مربوط به دوران معاصرِ نیچه و حتی دوره ی خود ماست، می تواند به خودآگاهی ما و آگاهی ما نسبت به وضعیت تاریخی که در آن به سر می بریم یاری رساند. نیچه انسان را به دقت مورد بررسی قرار می دهد و تقریباً می توان گفت که او در تمام آثارش در پی دستیابی به این هدف است؛ او تشخیص داده بود که تفکر سنتی دینی و مابعدالطبیعی از اعتبار افتاده و خلأیی بر جای گذاشته است که علم جدید قادر به پر کردن آن نیست و به منظور رسیدن به حیات انسان اصیل که به عقیده ی او با خطر جدی روبرو بود، باید برای دیدگاه های دینی و فلسفی گذشته جانشینی پیدا کرد؛ برای این منظور، او به هنر یونانیان باستان روی آورد و به این عقیده رسید که کلید شکوفایی مجدد انسان، که از دلداری های دینی و اطمینان عقلی و عملی محروم شده است را باید در هنر جستجو کرد و این امر را به خوبی در نخستین اثرش، زایش تراژدی، نشان می دهد. نیچه، اندیشمندی است که دغدغه اش تقدیر انسان در دنیای معاصر است و در چنین گفت زرتشت این هدف را به صورت محوری و اساسی مورد بررسی قرار می دهد؛ او معتقد است که انسان معاصر به دلایلی، که مورد بررسی قرار -خواهیم داد، از جمله مرگ خدا ، دچار نیست انگاری شده است؛ مراد نیچه از " مرگ خدا " افول و نهایتاً مرگ اخلاقو دیدگاه مسیحی نسبت به زندگی و جهان است؛ او معتقد است که این جنایت عظیم ( یعنی کشتن خدا ) به دست آدمیان صورت گرفته و این در حالیست که خبرش هنوز به آنان نرسیده است. در فصول یک تا سوم مباحثی که در بالا بدان ها اشاره شد را بررسی خواهیم نمود. یکی از دلایلی که مسئله ی انسان را در نظر نیچه اساسی و بنیادی می کند می تواند این باشد که نیچه از انسان معاصرش و در واقع از انسانیت موجود در زمان خود ناراضی بود و در پی ظهور گونه‌ای جدید از انسان بود که فراتر از گونه های انسانی موجود در فلسفه اش از جمله " انسان های واپسین " و " انسان های برتر " باشد. انسان واپسین، انسانِ خنثایی است که نه می تواند در برابر ارزش های کهن ایستادگی کند و نه بگوید و نه می تواند به آن ها آری بگوید و آن ها را بپذیرد و این درحالیست که انسان برتر قدرت نه گویی دارد اما قدرت آری گویی ندارد و در واقع جنبه ی ایجابی اش ضعیف است؛ این مباحث بطور مشروح در فصل چهارم تحت عنوان " انواع نمادهای انسانی در تفکر نیچه " مطرح می شود و در فصل پنجم با عنوان " ابرانسان در تفکر نیچه " خواهیم دید که ابرانسان برخلاف نمادهای دیگر انسانی هم جنبه ی نه گویی و تخریبی قوی و سهمناک و هم جنبه ی آری گویی پرنشاط و مقتدرانه دارد.نیچه می خواهد با تمام وجود به هستی آری بگوییم و زندگی را با تمام رنج ها و شادی هایش به آغوش بکشیم و پذیرا شویم. به گمان او ابرانسان است که می تواند این زندگی جاودانه را تجربه کند و به شادی ابدی برسد. بشری که اراده ی معطوف به قدرت و بازگشت جاودان را توأمان می خواهد.
  • تعداد رکورد ها : 61