آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 146
نقش اسماء الهی در هستی از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
مرضیه فیض بخشیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهاین رساله با هدف شناخت چگونگی نقش اسماء الهی در عالم تکوین، شناخت ماهیت و نحوه‌ی وجود اسماء الهی در هستی، شناسایی نحوه‌ی نقش و تأثیر اسماء جمالیه و جلالیه در هدایت و ضلالت مخلوقات و نیز پی بردن به چگونگی نقش اسماء و صفات الهی در رسیدن انسان به مقام خلیفه اللهی آن هم از دیدگاه دو دانشمند فلسفه و عرفان اسلامی یعنی صدرالمتألهین و علامه طباطبایی (رحمت الله علیهما) نگاشته شده است. روش نگارش پایان‌نامه توصیفی- اسنادی و به صورت تحلیل محتوا می‌باشد.از دیدگاه این دو شخصیت اسماء الهی در حقیقت محمولات عقلی و کمالات وجودی‌اند و صرف لفظ نیستند و دارای ویژگی‌هایی هم‌چون بساطت، لاحدی، احسن بودن و عینیت با ذات می‌باشند و لذا وسیله‌ی کسب شناخت و معرفت به سوی خداوند متعال هستند. اسماء الله اولین مخلوق باری تعالی و واسطه‌ی فیض در عالم هستی‌اند.از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی صراط مستقیم راه توحید و راه هدایت و دربرگیرنده‌ی همه‌ی اسماء الهی می‌باشد و خدای تعالی است که با اسماء و صفات جمالیه و جلالیه‌ی خویش مخلوقات را به سوی حق راهنمایی و هدایت می‌کند. هر دو شخصیت با تکیه بر عینیت صفات الهی تقابل و تضاد آن‌ها را نفی کرده و معتقد به عمومیت و شمول برخی ازاسماء نسبت به بعضی دیگر می-باشند. برخی از اسماء الهی که نحوه‌ی هدایت از طریق آن اسماء در این رساله از دیدگاه ملاصدرا و علامه شرح داده شده «رب» و «رحمان ورحیم» و «ضارّ» هستند که به نوبه‌ی خود نسبت به بعضی از اسماء دیگر دارای عمومیت می‌باشند.تعلیم اسماء الهی توسط خداوند به انسان و آفرینش او به گونه‌ای که ظرفیت مظهریت جامع آن اسماء را در سایه‌ی محبت و اطاعت خداوند متعال به دست می‌آورد، از دیدگاه این دو فیلسوف علت حقیقی رسیدن او به مقام خلیفه اللهی است و کامل‌ترین انسان و مظهر اسم اعظم خداوند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) است که تجلی تام و تمام اسماء الهی در هستی می‌باشد.
بررسی و تحلیل حکمت در قرآن از دیدگاه های فلسفی و تفسیری صدرالدین شیرازی، فخرالدین رازی و علامه طباطبائی
نویسنده:
علیرضازمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حکمت یکی از واژه های مهم و اساسی در مجموعه کمالات انسانی و موضوعات قرآنی و بکار رفته در حیطه فلسفه اسلامی است. این واژه از طرف قرآن مورد تأکید و توجه قرار گرفته و «خیرکثیر» تلقی شده است. در چیستی حکمت و اینکه مدلول آن چیست حکما و فلاسفه و متکلمان و مفسران،تعاریف متعددی ابراز داشته اند که این تعاریف مختلف ناظر به موضوع و گاهی راجع به مسائل و در مواقعی درخصوص غایت حکمت می باشد. از پراکندگی و تکثر و تنوع تعاریف در این خصوص، بنظر می رسد. متعلقات ذهنی و مفاهیم درونی که مورد تعریف قرار گرفته، پراکنده بوده و بعبارتی دیگر، تعاریف پراکنده، ماخوذ از متعلقات ذهنی متفاوتی بوده است. دلیل این سخن آنست که هر فرد یا دسته ای، نه بر اساس آموزه های قرآنی و ریشه یابی لغوی حکمت، که بیشتر و پیشتر در راستای مشارب و مکتبهای فکری و عقیدتی و ارزشی خویش، حکمت را معنی و به تعریف آن پرداخته اند. آنچه از تبیین قران در این خصوص حاصل می شود آنست که این واژه، مصادیق متعدد و متنوعی دارد که بر معانی تشکیکی حکمت و مراتب و سطوح متعدد آن، اشاره دارد. لیکن بر اساس معارف قرانی و تحلیل ریشه ای واژه حکمت چنین برمی آید که این واژه در تمامی مراتب و معانی خود نمی تواند محروم از دو صفت«استحکام واستواری» و «منع و بازدارندگی بسوی اصلاح» باشد و فلسفه و علم و معرفت و هر چیز دیگر نیز، اگر خواستار اتصاف به حکمت باشد لزوماً نبایستی فاقد این دو وجه مشخصه باشند. در نگاه صدرالمتالهین، حکمت، همان نوری تلقی می شود که در تمامی ساحتهای وجودی انسان منبسط و در تمامی اعمال و افکار و اموراتش، منتشر و منشأ اثر می شود. در نگاه فخر نیز حکمت که به معنای «ردته» می باشد ضمن جلوگیری و منع از بدی، فعلیت تمامی کمالات تلقی می شود، زیرا تمامی کمالات در مجموعه کمالات علمی و کمالات عملی خلاصه می شود که هر دو اینها به حکمت عملی و نظری راجع است. از اینرو، تحقق حکمت، تحقق جمیع کمالات است. علامه طباطبایی نیز با برشمردن حکمت بعنوان ملکه ای درونی، که دارای استحکام و نفوذناپذیری و همراه با منع به طرف اصلاح است آنرا گونه ای از عصمت بر می شمارد که در مراتب والا و اشرف حکمت، نصیب فرد حکیم می شود. در مجموع می توان حکمت را به لحاظ موضوع، «روح حاکم بر قوانین و احکام مکتوب دینی» و به لحاظ مسائل ترکیبی از سه حوزه «تعقل و تأمل» و «وحی و دین» و «ریاضت و تقوی و کف نفس» و به لحاظ غایت «تشبه به پروردگار در سیاست و تدبیر و کمالات به قدر طاقت و توان بشری» تفسیر و تلقی نمود.
بررسی مبانی فلسفی اصالت فرد یا اجتماع از منظر ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: محمد رضا متین فر استاد راهنما: محمد بید هندی استاد مشاور: سید مهدی امامی جمعه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
یکی از مسائل بسیار مهم و تأثیرگذار در علوم انسانی به‌ویژه علوم اجتماعی، روانشناسی و فلسفه تاریخ، بحث از چگونه ترکیب شدن افراد و تشکیل اجتماع است که آیا ترکیب افراد در اجتماع از نوع ترکیب حقیقی است یعنی این افراد در ترکیب و تشکیل اجتماع هویت خود را حفظ نکرده و یک هویت جدید که اجتماع است را به وجود آورده است و آنچه حقیقت دارد اجتماع خواهد بود و فرد در اجتماع وجودی اعتباری و انتزاعی خواهد داشت یا اینکه ترکیب افراد از نوع ترکیب اعتباری خواهد بود به این معنا که تک‌تک افراد در اجتماع هویت مستقل خود را حفظ کرده و آنچه حقیقت دارد و وجود به آن تعلق گرفته است افراد در اجتماع است و اجتماع اعتباری و انتزاعی خواهد بود این بحث یکی از مباحث بسیار مهم و تأثیرگذار بر علوم مختلف خواهد بود. مطلبی که کمتر به ان توجه شده این است که بحث از اصالت فرد یا اجتماع صرفا در صلاحیت فلسفه است و نه علومی همچون جامعه‌شناسی زیرا اولاً هیچ علمی متکفل اثبات موضوع خود نیست و هر علمی وجود موضوع خود را مسلم می‌انگارد و به بحث در باب احوال آن می‌پردازد ثانیاً مفاهیمی که در این بحث به کار می‌آید مانند وجود، وحدت، ترکیب، اتحاد و اصالت همگی مفاهیم فلسفی است و نه جامعه‌شناختی؛ بنابراین هرکس که راجع به اصالت فرد یا اجتماع تحقیق یا اظهار نظر کند در واقع به قلمرو فلسفه پای نهاده است (مصباح یزدی، 1390: 33) بحث اصالت جامعه یا فرد یا هردو از موضوعات بسیار مهم و تأثیرگذاری است که در طول تاریخ ذهن بسیاری از فیلسوفان و جامعه شناسان را به خود مشغول کرده است این بحث آن‌گونه که مورد اعتنای برخی فیلسوفان بوده، مورد نظر جامعه شناسان قرار نگرفته، زیرا بحث اصالت فرد و اجتماع بیش از آنکه صبغه ی اجتماعی و جامعه‌شناختی داشته باشد، در حیطه موضوعات فلسفی است. از همین رو گفته شده است که این موضوع را نخستین بار خواجه‌نصیرالدین طوسی، از فلاسفه بزرگ قرن هفتم (672-597 ق) باز گفته است اما حقیقت این است که قبل از خواجه‌نصیرالدین در اثر شریف اخلاق ناصری، ابو نصر فارابی (339-260 ق) آن را مطرح ساخته است و پس از او، اخوان صفا در قرن چهارم و ابن خلدون، در سده هشتم، موضوع را تعقیب و در زمان معاصر اقبال لاهوری، علامه طباطبایی و دیگران آن را در آثار خویش بیان کرده‌اند (جوادی املی، 1389: 288-287). در خصوص مسئله مذکور سه رویکرد وجود دارد گروهی معتقد به اصالت فرد و گروهی دیگر به اصالت اجتماع و گروه سوم به اصالت هر دو قائل شده اند.گروه سوم معتقدند اصالت فرد در عین اصالت جامعه و اصالت جامعه در عین اصالت فرد می باشد. به نظر می‌رسد ملاصدرا بنیان‌گذار حکمت متعالیه بحثی مجزا و مخصوص به این امر در آثار خود ندارد بلکه می‌توان از مبانی فکری و فلسفی آن و مباحثی که غیرمستقیم مربوط به بحث ما می‌شود این طور فهمید که ایشان اصالت را از آن فرد می‌دانند نه اجتماع ایشان در اسفار به صراحت تاکید میکنند که وجود مساوق با وحدت است و عین ان است و کثیر از ان رو که کثیر است وجودی جز احاد ندارد به این معنا که مثلا مجموعه یک و دو، چیزی جز یک و دو نیست و این طور نیست که چیزی سومی هم به نام مجموعه متشکل از هر دو انها محقق باشد«عندنا لأن الوجود یساوق الوحده بل عینها و قد علمت أن الکثیر بما هو کثیر لیس له وجود إلا وجودات الآحاد فالمجموع من زید و عمرو لیس إلا اثنین و لا یتحقق منهما شیء ثالث فی الوجود إلا بمحض الاعتبار فإذن لأحد أن یقول إن جمیع الممکنات لیست لها عله أخری غیر علل الآحاد فعله مجموعها عباره عن مجموع علل أفرادها فلیست بخارجه عن ذواتها الممکنه»(ملاصدرا،30:1368) درباره علامه طباطبایی نظرات مختلف وجود دارد بعضی ایشان را اصالت فردی می دانند و بعضی اصالت جمعی و بعضی هم معتقدند نظرات ایشان در کتب مختلفشان تناقض امیز است. به عنوان مثال برخی معتقدند که علامه طباطبایی اصالت فرد و اجتماع را توامان قبول دارند«دیدگاه علامه درباره فرد و جامعه،اصالت توامان هر دوی انهاست:یعنی ایشان هم فرد را اصیل می داند و هم جامعه را. (فریدی،بهزاد وکیل ابادی،عبدالهی عابد ،285:1399) برخی معتقدند علامه اصالت فردی است و می گویند«می توان نتیجه گرفت که رای و باور علامه در مساله اصالت فرد و اجتماع بر اصالت فرد است و اجتماع تنها اعتباری است که توسط انسان برای پاسخ به نیاز ها و غرایزش شکل می گیرد هرچند می توان وجودی بالتبع و وابسته برای اجتماع در نظر گرفت که برگرفته از وجود عینی و خارجی افراد شکل دهنده ان اجتماع خواهد بود»(جلالوند، طاهری، سعیدی مهر،221:1398) برخی معتقدند اراء علامه طباطبایی متناقض است انها می گویند علامه در اصول فلسفه معتقد به اصالت فرد است ولی در المیزان معتقد به اصالت جامعه شده است« انچه در چکیده این مقاله در تنافی ارا مرحوم علامه طباطبایی در زمینه نحوه و نوع حیات جامعه ادعا شده بود صحت دارد.نوشته ایشان در اصول فلسفه و روش رئالیسم کاملا صریح و گویاست که اجتماع/جامعه در زمره اعتباریات عملی و ریشه گرفته از عواطف و احساسات و اراده و خواست انسان است»(تقی زاده داوری ،144:1398) انچه مشخص است در وهله اول ان است که نظری واحد در باره علامه وجود ندارد و نظرات به شدت مختلف و متناقض است و محققانی که در این زمینه کار کرده اند به نظری واحد نرسیده علت ان هم این است که عبارت علامه در کتب فلسفی و تفسیر قران خود به شدت انسان را به خطا می اندازد و به نظر با یکدیگر متعارض است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه 200 سوره آل‌عمران و تفسیر آیات اجتماعی قرآن نظری برخلاف کتاب اصول فلسفه می‌دهند و به صراحت تأکید می‌کنند که اصالت با اجتماع است و از وجود انسانی و حتی اراده و اختیار جامعه سخن می‌گویند «به همین جهت قرآن کریم غیر از آنچه برای افراد هست وجودی و عمری و کتابی و حتی شعوری و فهمی و عملی و اطاعتی و معصیتی برای اجتماع قائل استـ»(طباطبایی،1385 :152) ایشان در جایی دیگر این‌گونه تصریح می‌کنند «و خلاصه اینکه لازمه آنچه در این باره اشاره کردیم این
تأویل از نگاه ملاصدرا و علامه طباطبائی
نویسنده:
فاطمه رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله «تأویل» از دیدگاه دو فیلسوف بزرگوار ملاصدرا و علامه طباطبایی مورد بررسی قرار گرفته است. هر دو فیلسوف به این مسئله رویکرد جدیدی داشته که مطابق با دیدگاههای قرآنی و عرفانی و فلسفی آنهاست. تفسیر و تأویل متون در اندیشه ملاصدرا کاملاً متأثر از وجود شناسی و انسان شناسی اوست. وی راه رسیدن به تأویل متون را توجه به حقیقت وجود آدمی می داند. به گونه ای که انکشاف هر یک از مراتب و عوالم هستی و بطون قرآن در گرو انکشاف مراتب و درجات وجود آدمی است. علامه نیز تأویل را متوجه حقیقت قرآن دانسته که از سنخ الفاظ و معانی و مفاهیم نیست، بلکه از سنخ وجود عینی و خارجی است. «تأویل» از نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی جنبه معرفت شناختی داشته و دارا ی یک پشتوانه «وجود شناسی» است و هر دو فیلسوف «تأویل» را به همه امور تعمیم داده و آن را ارجاع ظاهر به باطن و دریافت باطن امور تلقی نموده اندو ضمن اثبات اعتبار معرفتی «تأویل» از آن به عنوان یک روش برای کشف حقیقت استفاده کرده اند. هر دو فیلسوف شناخت باطن امور را جز از طریق کشف و شهود ممکن نمی دانند و معتقدند تنها انسان کامل است که به تأویل همه امور واقف است.
بررسی مسأله ی نجات و حقانیت از دیدگاه ابوحامد غزالی و علّامه طباطبایی
نویسنده:
فاطمه آقاعابدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده: این رساله مسئله¬ی نجات و حقانیت را از منظر علّامه طباطبائی و امام محمّد غزالی به عنوان دو تن از برجسته ترین شخصیت های شیعه و اشاعره، مورد تحلیل و مقایسه قرار می¬دهد. از نظر غزالی، دین حق فقط و فقط دین اسلام است و در دین اسلام نیز مذهب سلف، مذهب حق می¬باشد. علاوه بر آن، روش تصوّف از دیدگاه او بهترین راه برای رسیدن به کمال انسان است. وی معتقد است هر کس حضرت محّمد صلّی الله علیه و آله را تکذیب کند کافر است.مبانی جناب غزالی برای اثبات حق عبارتند از عقل، منطق، نصّ قرآن، خبر متواتر و اجماع. وی همچنین میان حق و باطل، قائل به مراتبی است. او اگرچه همه¬ی غیر مسلمانان را کافر می¬داند، امّا پیروان مذاهب مختلف در دایره¬ی اسلام را تکفیر نمی¬کند و امامیه را دچار بدعت و معتزله را گرفتار خطای در تأویل می¬داند. وی بر اساس مبانی خود از قبیل رحمت واسعه¬ی الهی و شفاعت، معتقد به نجات اکثریت می¬باشد. مشرکین و کفاری که عناد دارند و یا جاهل مقصّر محسوب می¬شوند را هالک می¬داند و معتقد است پیروان سایر ادیان در صورتی که جاهل قاصر باشند، مشمول رحمت الهی گشته و عذاب نخواهند شد. علاّمه طباطبائی در باب حقانیت، حق را منحصر در دین اسلام و مذهب تشیّع دانسته و معتقد است حق، صراط مستقیم است و همه¬ی ادیان و مذاهب دیگر به میزانی که به این صراط راه یافته باشند از حق بهره¬مند می¬باشند. ایشان برای اثبات حق از اصول عقلیه، منطق، نصّ قرآن و خبر متواتر استفاده کرده¬ و بر اساس برخی مبانی مانند توحید، رحمت خدا، شفاعت و توبه، قائل به نجات اکثریت است. وی معتقد است اکثر مردم گناهکار حتّی اگر مدّتی کوتاه هم وارد جهنّم شوند، سرانجام از آن رهایی یافته و وارد بهشت می¬شوند و شرط اصلی نجات را داشتن ایمان می¬داند. از نظر ایشان پیروان دیگر ادیان به کافر قاصر و مقصّر تقسیم می شوند که گروه اول مشمول رحمت واسعه ی الهی واقع شده و از مرتبه¬ای از نجات برخوردارند اما گروه دوم به واسطه ی عناد با حقیقت سرنوشتی جز عذاب الهی ندارند. تفاوت دیدگاه این دو متکلّم در بحث حقانیت تنها در باب امامت قابل مشاهده است. علاّمه طباطبائی معتقد است حضرت علی و اولاد ایشان جانشین پیغمبر بوده و آن¬ها را در اعتقاد و علم و عمل معصوم می¬داند. بر خلاف غزالی که اساساً عصمت امام را لازم نمی¬داند. در مسأله¬ی نجات نیز غزالی فلاسفه را به شدّت تکفیر کرده است در صورتی که جناب علاّمه فلسفه را روش مورد قبول کسب علم و معرفت می¬داند. واژگان کلیدی: نجات، حقانیت، علاّمه طباطبائی، غزالی
رابطه معرفت نفس و معرفت رب از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
حمیدرضا سعیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله اصلی این پژوهش بررسی رابطه معرفت نفس و معرفت رب از دیدگاه علامه طباطبایی(ره) است که به روش استنادی- تحلیلی صورت گرفته است. نتیجه این‌که شناخت و تربیت نفس، پای? معرفت رب و شهود نفس ملازم با شهود حق است، چراکه بر پا دارنده، حافظ و علت فاعلی نفسخداست.علامه طباطبایی معرفت نفس را یگانه راه بی بدیل به سوی کمال می‌داند و همانند ملاصدرا بر این باور است که از آن روی که ممکن الوجود با ربط به حضرت حق تحقق می‌یابد، علمش به خداوند نیز عین ربط است؛ و از این رو در دیدگاه ایشان معرفت رب بر دیگر معارف، حتی شناخت نفس مقدم است و همان گونه که به واسطه نور دیگر اشیاء را می‌بینیم قبل از مشاهد? ماسوی، به نورالهی و حقیقت لایتناهای او آگاهی می‌یابیم و به سبب آن به دیگر موجودات علم پیدا می‌کنیم و این تقدم واقعی خداآگاهی بر خودآگاهی، و از نوآوری های این رساله است.
تحلیل و بررسی پیش‌فرضها و مبانی فلسفی - کلامی نظریه ی"صراط های مستقیم"بر اساس آراء ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
زهرا طاهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پلورالیسم دینی و تکثر و تنوع فرهنگ‌ها و دین‌ها را به رسمیت شناختن به شکل کنونی آن، نظریه متعلق به عصر جدید است و در دو حوزه دین و فرهنگ (پلوالیسم دینی) و جامعه (پلورالیسم اجتماعی) در جهان غرب مطرح و توسط جان هیک پرورش یافت. بدیهی است این نظریه بر اصول و پایه‌های فکری و اعتقادی (فلسفی-کلامی) استوار است. دکتر سروش در کتاب "صراط‌های مستقیم" بر این باور است که آدمیان هم در مواجهه با کتاب‌های منزل آسمانی و هم در مواجهه با امر متعالی محتاج تفسیرند و از متن صامت و یا تجربه خام باید پرده برداری کنند. این پرده برداری و اکتشاف، یک شکل و شیوه ندارد و بی هیچ تکلّفی متنوع و متکثر می‌شود و همین است سرّ تولد پلورالیسم درون دینی و بیرون دینی. در این پژوهش پس از اشارت به نظریه فوق رویکرد خود را به بازخوانی یکایک اصول و مبانی فلسفی-کلامی نظریه صراط‌های مستقیم قرار داده و با توجه به آراء فلسفی-کلامی صدرالمتألهین و علامه طباطبایی به تحلیل و تبیین آن ها نشسته و مورد نقد و بررسی قرار داده ایم و تحقیق خود را در شش فصل تنظیم نموده و سرانجام محصول و دست آورد آن در فصل هفتم در نوزده بند ارائه شده است.
قدرت و اراده در ساحت ربوبی (از دیدگاه امام فخر رازی، خواجه نصیرالدین طوسی و علامه طباطبایی)
نویسنده:
شیوا پرهون
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
صفات خداوند اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. با توجه به این مطلب، در این رساله دو صفت از صفات خداوند یعنی قدرت و اراده مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است و بین نظرات کلامی اشعری وفلسفة شیعی مقایسه ای انجام گرفته و موارد اختلاف و اشتراک آنها و همچنین اختلاف نظرهای موجود در آراء دو متفکر شیعه یعنی خواجه نصیرالدین طوسی وعلامه طباطبایی مشخص شده است. حاصل این تحقیق 4 فصل با عناوین قدرت و ارادة خداوند از دیدگاه فخر رازی، قدرت و ارادة خداوند از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی، قدرت و ارادة خداوند از دیدگاه علامه طباطبایی و مقایسه، تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری است که در آنها مسایلی مانند تعریف این دوصفت و چگونگی اثبات آنها برای خداوند، شمول و عمومیت این صفات، ذاتی یا فعلی بودن آنها، رابطة ارادة خداوند و ارادة انسان، نحوه فاعلیت خداوند و ... مطرح شده است.
نقد و بررسی آراء سید ابوالفضل برقعی پیرامون امامت با نظر به آراء علامه طباطبایی
نویسنده:
مهدی تیموری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده این رساله با عنوان «نقد و بررسی آراء آیت الله سیدابوالفضل برقعی با علامه طباطبایی پیرامون امامت» پژوهشی در راستای تبیین و دفاع از اصول بنیادی اعتقاد شیعه در مسئله امامت و ولایت است. امامت از نظر شیعه، پدیده ای است که پیوسته همپای مسئلة نبوت مطرح بوده و بدون آن هدف بعثت, امری تحقق نایافتنی شمرده شده است و همین اهمیت موضوع است که ضرورت پرداختن به این گونه نقدها را دوچندان می کند. برقعی که خود را یکی از علمای شیعی می داند, به نقد شدید اعتقادات شیعه در زمینه ولایت و امامت پرداخته و این اعتقادات را غلوآمیز و آکنده از خرافاتی که علمای شیعه آن ها را به دین نسبت داده اند, می داند. او در کتب مختلف خود به نقد آراء شیعه در این زمینه می پردازد و مهم ترین مسائلی که مورد نقد و بررسی قرار می دهد, مسائلی از جمله شفاعت، عصمت، علم غیب و انتصابی بودن امامت است. این رساله در هر یک از موضوعات شفاعت، عصمت، علم غیب و انتصابی بودن امامت، با استفاده از نظرات عالم فرهیختة شیعی علامه طباطبایی, به نقد و پاسخگویی نظرات و شبهات برقعی پرداخته و سپس با اثبات عقلی و نقلی بار دیگر آراء شیعه پیرامون مقام شامخ امام را تحکیم و تثبیت می نماید. کلید واژه ها: عصمت، علم غیب، انتصابی بودن امامت، طباطبایی، برقعی
مقایسه دیدگاه قاضی سعید قمی با علامه مجلسی درباره توحید ذاتی و صفاتی
نویسنده:
مهدی امامی جمعه ، زکیه فلاح یخدانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
توحید ذاتی و صفاتی از مهم‌ترین اقسام توحید به شمار می‌آیند. در این نوشتار، آراء و اندیشه‌های قاضی سعید قمی و علامه مجلسی درباره این مسئله مورد بررسی قرارگرفته است. این دو متفکر بزرگ، علاوه بر اینکه در معنای توحید ذاتی اختلافاتی دارند، مبانی و زیرساخت‌های وجود شناختی که توحید ذاتی را بر اساس آن اثبات کرده‌اند، نیز کاملاً متفاوت و بلکه متناقض است و نیز درباره توحید صفاتی اختلافاتی با یکدیگر دارند. یکی از مباحثی که با توحید صفاتی گره‌خورده، آموزه عینیت ذات و صفات است. علامه مجلسی از طرفداران و قاضی سعید از منکران آن است، البته او عینیت را در مرتبه الوهیت می‌پذیرد. پذیرش اصالت وجود و لوازم آن، علامه مجلسی را به جمع بین تشبیه و تنزیه سوق می‌دهد اما مخالفت قاضی سعید با این مبانی و اعتقاد او به تفکیک مراتب در وجود خداوند، باعث جانب‌داری او از نظریه تنزیه در مقام ذات و تشبیه در مقام صفات شده است.
صفحات :
از صفحه 9 تا 26
  • تعداد رکورد ها : 146