آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 56
بنیادهای علوم انسانی از دیدگاه دیلتای و ملاصدرا
نویسنده:
رضا محمد زاده
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بیشک دیلتای نقش مهمی در نظریات مربوط به علوم انسانی دارد. این نقش را باید در نوع ملاحظه استقلالی در مورد علوم انسانی جست وجو کرد. وی، علیرغم تأثر از نظریات شخصیت های گوناگونی که بسیاری از آنها علوم انسانی را مستقل از علوم طبیعی نمیدانستند، به استقلال علوم انسانی و تمایز سه گانه آن از جهت موضوع، غایت و روش معتقد است. از این رو، سعی نموده به صورت عملی ویژگی علوم انسانی در هر سه جهت نامبرده را تبیین نماید.کمبود منابع در زبان فارسی در مورد دیدگاه های دیلتای در این زمینه، موجب شد تا این مقاله به تبیین دیدگاه های وی بپردازد. هدف اصلی نگارنده، کشف بنیادهای فکری دیلتای، به خصوص در منبع مهم «مقدمه بر علوم انسانی»، که اخیرا به زبان فارسی ترجمه شده و مقایسه آن با فیلسوف بزرگ مسلمان ملاصدرای شیرازی است. این مقایسه نشان میدهد که اگرچه علوم انسانی به معنای امروزین آن مرکز توجه اندیشمندانی چون ملاصدرا نیست، ولی دیدگاه های دیلتای به نوعی نقد مابعدالطبیعه ارسطویی و قرون وسطایی استوار است. البته این نقد بر مابعدالطبیعه صدرایی وارد نیست. توجه به مبانی فکری صدرایی بر اساس این نقد، میتواند مدخلی برای صدراییان در خصوص تبیینی متفاوت از علوم انسانی به حساب آید.
بررسی و مطالعۀ تطبیقی تفکر نیچه و دیلتای دربارۀ تاریخ
نویسنده:
حسن غیبی پور ، علی کرباسی زاده اصفهانی ، محمد جواد صافیان
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«تاریخ» تحت تأثیر تفکرات هگل در قرن نوزدهم، جایگاه رفیعی به خود اختصاص داد. سپس برخی از تاریخ­نگاران با طرز تفکری پوزیتیویستی، ایدۀ تاریخ­نگاری علمی را مطرح کردند تا بر مبنای آن، تاریخ به علمی یقینی تبدیل شود و همانند علوم طبیعی جدا از ذهنیات پژوهشگر قرار گیرد. مسئلۀ اساسی که در این مقاله سعی داریم تا به بررسی آن بپردازیم چگونگی رابطۀ میان فلسفه و تاریخ است. مسئلۀ از اینجا آغاز می­شود که تاریخ­گرایی آلمان با اعتقاد به نیروی هنجاری تاریخ، بر این مهم تأکید داشت که مورخ باید با کشف واقعیت­های محض و آشکارکردن معنای تاریخی آنها، جهت‌گیری­ای برای جامعه و فرهنگ فراهم کند. براساس این تصور از تاریخ، عملکرد اجتماعی و فرهنگی فلسفه به چالش ­کشیده ­شد. در این اوضاع نابسامان که فلسفه را با بحران هویت روبه‌رو ساخته بود، طرح‌های نیچه و دیلتای، یعنی جنبش گسترده و متنوع «فلسفۀ­ حیات» به نیروی محرکۀ­ تجدید فلسفه در قرن 19 تبدیل شدند. نیچه و دیلتای در این موضوع اتفاق نظر داشتند که تاریخ­نگاری جامع در درک خود از انسان، مسئلۀ­ نسبیت­گرایی را به وجود آورده است که موجب «انحلال» و «بدبینی» می­شود و نمی­تواند آیندۀ فرهنگ بشریت را پیش­بینی کند؛ ازاین‌رو، خواستار فلسفۀ جدیدی شدند که باید هدف فرهنگ بشری را آشکار و از پیشرفت آن در جهت رسیدن به هدفش حمایت کند. آنها با اینکه در برابر نتایج نقد تاریخی، مسیری مشابه برای تأیید اقتدار فرهنگی فلسفه انتخاب کردند، اما به یک راه­حل کاملاً متفاوت رسیدند. نیچه پادزهرها علیه تاریخ­گرایی را «فوق تاریخی» می­خواند که شامل هنرِ نحوۀ­ فراموش‌کردن تاریخ و زندگی در افقی محصور و تعین شده است؛ یعنی داشتن این استعداد که چه وقت باید تاریخ را حس کند و چه وقت باید آن را کنار بگذارد. به عقیدۀ وی این هر دو روش به صورت همسان برای تندرستی فرد، سلامت یک ملت و فرهنگ لازم­اند. دیلتای برخلاف نیچه، تاریخ را پادزهر و درمان شکست‌های فلسفۀ­ زندگی می‌داند: تاریخ اگر زخم ایجاد کند، باید آن را نیز درمان کند.
صفحات :
از صفحه 185 تا 202
بررسی مقایسه ای جایگاه علوم انسانی در برنامه درسی اگزیستنسیالیستی و اسلامی
نویسنده:
مریم تقوی,ابوالفضل غفاری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علوم انسانی عهده دار پژوهش و كاوش در احوال درونی، حيات معنوی، اجتماعی و رفتاری انسان به عنوان فاعل شناسايی است. هدف اين علوم فهم، ادراك و تفاهم و روش آن تفسير است. علوم انسانی بر مبنای نوع نگاه به حقيقت انسان و موقعيت وی در هستی تبيين می شود. بدين سبب می توان آن را علومی راهبردی و تمدن ساز ناميد. به دليل نقش اين علوم، بررسی جايگاه آن در برنامه درسی به عنوان محور فعاليت های تربيتی، سازنده و راهگشا خواهد بود. هدف اين مقاله، بررسی برنامه درسی و جايگاه علوم انسانی در آن، با روش تحليل محتوا در نظام تعليم و تربيت اسلامی و اگزيستنسياليستی، با رويكردی تطبيقی بوده است. ضمن پژوهش به بحث درباره مبانی هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی هر دو ديدگاه پرداخته شد. به لحاظ انسجام در امر پژوهش، بعد از مطالعه مبانی فلسفی هر دو نظام، از رويكرد اسلامی، استاد مرتضی مطهری ( 1358 1298 ) و از رويكرد اگزيستنسياليسم، كارل ياسپرس 1883-1969 ) به عنوان نمايندگان اين دو نحله برگزيده شدند و آرايی اين دو فيلسوف مورد بررسی قرار گرفت. سپس اهداف، فرايندها و رويكردهای ياددهی_ يادگيری، از نظر فعاليت های معلم و شاگرد بررسی گرديد. براساس يافته های پژوهش، هر دو رويكرد با ديدگاه های متفاوت با تأكيد بر جايگاه انسان، او را موجودی آزاد، آگاه و مسئول دانسته اند كه به صورت بالقوه در دنيا و در ارتباط با طبيعت و ديگران قرار دارد و در يك فرايند زمانی خود را می ساز د. اگزيستنسياليسم با تقدم وجود بر ماهيت و تأكيد بر خودشكوفايی انسان، او را موجودی به خود وانهاده معرفی می نمايد، كه مسئول تشخص فردی و تعالی وجودی خويش است. از سوی ديگر، در تربيت اسلامی با تأكيد با فطرتی كمال جو معرفی می نمايد كه گنجايش ،« حی متأله » بر تثبيت توحيد حضوری، انسان را ظهور اسما و صفات خداوندی را دارد. لذا پژوهش پس از بررسی هردو مكتب، دلالت های متناسب با ديدگاه اسلامی در جهت تبيين برنامه درسی اسلامی را به دور از درآميختگی با رويكرد اگزيستنسياليستی استخراج نموده است.
صفحات :
از صفحه 139 تا 170
گادامر و تاریخمندی فهم
نویسنده:
خداخواست عرب صالحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
رساله حاضر تحت عنوان گادامر و تاریخمندی فهم در سه بخش و ده فصل ارائه گردیده است؛ در بخش اول تماما به اصل تاریخی نگری پرداخته شده که شامل چهار فصل است: در فصل اول قریب چهارده تعریف از منابع مختلف و نگرش های متفاوت درباره هیستوریسیزم یا تاریخی نگری ذکر شده است که این تعاریف گویای دگرگونی های معنا ی تاریخی نگری به مرور زمان است. در فصل دوم به پیشینه و خاستگاه تاریخی نگری، از پیدایش این اصطلاح و رواج آن، از تبدیل آن به یک نگرش معرفت شناسی تا زوال رویکردهای تاریخی نگر، مفصل سخن به میان آمده است. فصل سوم به انواع هیستوریسیزم پرداخته و تطور معنایی آن را از هگل تا زمان حاضر پی گیری کرده و مجموعا شش مرحله را برای آن بر شمرده و جایگاه گادامر را در این مراحل مشخص نموده است . فصل چهارم به ایرادات دو منتقد تاریخی نگری، صروی کلوزر و کارل پیج پرداخته و نقدهای کلی آنان را به اساس تاریخی نگری به میان کشیده است و در پایان پراگماتیسم درونی را که در پی نجات هیستوریسیزم از گرداب اشکالات است، مورد نقد قرار داده است. بخش دوم رساله جمعا در دو فصل تدوین شده است؛ فصل اول به آراء و اندیشه های دو تن از متقدمین گادامر یعنی دیلتای و هیدگر به طور مختصر می پردازد زیرا اندیشه های گادامر بسیار ناظر و یا متأثر از افکار این دو استاد است. فصل دوم به طرح اندیشه های گادامر در موضوعاتی که مرتبط با بحث تاریخ مندی است، می پردازد و در هشت محور به تفصیل، آرای گادامر را تبیین می کند. بخش سوم رساله در چهار فصل به بررسی و نقد اندیشه ها وافکار گادامر در زمینه تاریخ مندی فهم می پردازد؛ فصل اول اشکال خود انکار بودن دیدگاه گادامر را بررسی می کند؛ فصل دوم به طور مفصل اشکال نسبی گروی شناخت در نظر گادامر را مورد بررسی قرار می دهد؛ مباحث این فصل در فهم پاره ای از نظرات گادامر تأثیر بسزایی دارد و در نهایت با وجود انکار گادامر و شاگردانش، این ایراد را بر او وارد می داند. فصل سوم به بررسی ایراد ذهن گروی در هرمنوتیک فلسفی گادامر پرداخته است؛ و نهایتا در فصل چهارم ایرادات مبنایی وارد بر گادامر مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرد که مجموعا بیست اشکال را بر دیدگاههای گادامر در محورهای گوناگون وارد می داند.
فلسفه نیچه یا نیچه فیلسوف
نویسنده:
علی کرباسی زاده اصفهانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
از دوران باستان تاکنون، فلسفه از سوی فیلسوفان به اشکال و صور گوناگون تعریف شده است. هر چند نیچه نیز، که خود را «فیلسوف» می دانست، تعریفی از «فلسفه» ارایه نمود،‌ اما تعریف و برداشت او از «فلسفه» با سایر تعاریفی که تا زمان او مطرح شده بود، تفاوت بنیادی داشت و برای نخستین بار از زاویه ای جدید و نگاهی نو به «فلسفه» نظر انداخت. نیچه با به زیر نقد کشیدن پیش فرض های اصلی نظام های متافیزیکی، فلسفه را در ذات و اساس خود، نیست انگارانه و دوران آن را پایان یافته تلقی کرد. او «فلسفه» را سخن نابهنگام و خلاف عادت می دانست و کار خود را عبارت از «فلسفه» و نامی نیز که برای خود برگزید، نه شاعر یا دانشمند یا روان شناس، که «فیلسوف» بود. نیچه با تقسیم فیلسوفان به دو گروه قانونگذاران یا فرمانروایان، و مطیعان یا فرمانبران یا به بیانی دیگر، فیلسوفان آفریننده ارزش ها و فیلسوفان اهل معرفت یا عاشق حقیقت، فیلسوف راستین و از جمله خودش را از گروه اول یعنی همان فیلسوف نابهنگام دانست و خود را «فیلسوف آینده» و فلسفه اش را فلسفه ای از آن آیندگان به شمار آورد.
صفحات :
از صفحه 7 تا 23
تحول هرمنوتیکی پدیدارشناسی: هایدگر و ریکور
نویسنده:
میثم دادخواه، علی نقی باقرشاهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هستی­شناسی و هرمنوتیک در قرن بیستم تعاملاتی جدی با هم داشته­ اند؛ تعاملی که البته از طریق پدیدارشناسی ممکن شد و اوج این ارتباط را در آثار سه فیلسوف مطرح این قرن یعنی هایدگر، گادامر و ریکور می‏توان مشاهده کرد. در این مقاله مروری بر ویژگی های برجسته خط سیر فلسفی ریکور ارائه می­شود؛ مسیری که او با گرفتن سرنخ از متفکران هرمنوتیک آلمان از جمله دیلتای، هایدگر و گادامر سعی در تلفیقی منطقی از دو شق عمده هرمنوتیک، یعنی هرمنوتیک رمانتیک و پدیدارشناختی دارد؛ تلفیقی که به دنبال آن است تا حق هر دو نگاه هرمنوتیکی را ادا نموده، در عین حال نقاط ضعف آنان را نیز تا حدودی پوشش ­دهد. درحقیقت ریکور در روند فلسفی خویش به جای اینکه همانند هایدگر مستقیماً به مسئله هستی ­شناسی بپردازد، با گذار از سطح معناشناسی و تلفیق آن با فلسفه تأملی درنهایت هستی ­شناسی را نیز مورد توجه خویش قرارمی­دهد؛ ازاین­رو برای ریکور نیز هستی ­شناسی مسئله بنیادین بود؛ اما او مسیری طولانی­تر را برای رسیدن به این هدف برگزید؛ مسیری که در آن لازم بود پدیدار­شناسی نیز در ساختاری جدید و به شکلی متفاوت از هوسرل و هایدگر مطرح شود. تلاش این نوشتار بررسی این مسیر طولانی­تر در مقایسه با نگاه مستقیم هایدگر به مسئله هستی­ شناسی و بیان این ادعاست که برگزیدن این راه با وفادارماندن به هستی­ شناسی هم ممکن و هم لازم بوده است؛ از سوی دیگر بررسی و ایضاح نقش هایدگر و ریکور در تحول پدیدارشناسی هوسرل از طریق تزریق هرمنوتیک به آن، بخش دیگری از این نوشتار را تشکیل می­دهد؛ همچنین این موضوع را نقد و ارزیابی خواهیم کرد که ریکور تا چه میزان توانسته است تاریخی‏بودن فهم انسان را در کنار جنبه عینی ­گرایانه معرفت­ شناسی حفظ کند و رویکرد او در تلفیق میان تبیین و فهم با چه چالش­هایی روبروست.
صفحات :
از صفحه 109 تا 138
معرفة المعروف: تحولات التأويلية من شلايرماخر إلى ديلتاي
نویسنده:
فتحی انقزو
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
مومنون بلاحدود,
رویکردی هرمنوتیکی به مقایسۀ مقولات در کانت و دیلتای
نویسنده:
علیرضا حسن پور ، کاظم موسی خانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئلۀ معرفت‌شناختیِ کانت و دیلتای عینیت و اعتبار معرفت، یکی معرفت در علوم طبیعی و دیگری معرفت در علوم انسانی، است و در همین چهارچوب به نقد و تعیین حدود عقل و ارائه مفاهیم و مقولاتی که در شناخت اعمال می‌شود، می­پردازند. اما کار این دو فیلسوف تفاوت­های مهمی با هم دارد: در کانت شاهد نقد عقل نظری و تعیین مفاهیم و خصوصیات قوۀ صدور حکم هستیم، در حالی که در آثار دیلتای با ایدۀ نقد عقل تاریخی و علوم انسانی و ملاک تمایز آنها از عقل نظری و علوم طبیعی روبرو هستیم. هر دو برای رسیدن به این هدف به ارائۀ مقولات و مفاهیم کلی دخیل در کسب معرفت و توجیه لزوم کاربرد آنها پرداخته‌اند. در این مقاله ضمن مقایسۀ مقولات فاهمه و مقولات حیات، نشان داده می­شود که با توجه به فراگیری و بنیادی­بودن مقولات حیات نسبت به مقولات فاهمه و رابطه هرمنوتیکی بین آنها، نه مقولات فاهمۀ کانت همتا و هم­ارز مقولات حیات دیلتای است و نه علوم طبیعی هم­سطح علوم انسانی است؛ بلکه نسبت این دو از سنخ ابتنای یکی بر دیگری یا اشتقاق یکی از دیگری است و دیلتای سعی کرده مبنا و بنیاد مقولات فاهمه و علوم طبیعی را که همان مقولات حیات و علوم انسانی است کشف و بیان کند.
صفحات :
از صفحه 191 تا 220
فلسفه پژوهش تربیتی: بررسی بنیادهای فلسفی رویکردهای تبیین، فهم و انتقاد و تحلیل نقش و جایگاه هر یک در پژوهش تربیتی
نویسنده:
سعید ضرغامی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه فردوسی مشهد,
چکیده :
هدف این پژوهش، بررسی بنیادهای فلسفی سه رویکرد پژوهشی تبیین، فهم و انتقاد و تحلیل نقش و جایگاه هر یک در پژوهش تربیتی است. برای این منظور، از روش پژوهش تحلیل تطبیقی استفاده شد. در پارادایم تبیین، با پذیرش هستی عینی و مستقل جهان از آدمی، پیروی جهان اجتماعی از جهان طبیعی و جدایی واقعیت از ارزش، حقیقت در انطباق با واقعیت سنجیده می شود و از این رو هدف از پژوهش در تربیت، تبیین علی و پیش بینی رفتار آینده بر پایه مطالعه رفتار کنونی قلمداد می شود. در پارادایم فهم با پذیرش تفاوت بنیادی علوم انسانی و طبیعی بر اهمیت دو چندان تفسیر و فهم بویژه در قلمرو تربیت تاکید می شود؛ در فرایند پژوهش تربیتی، معنابخشی به رفتارهای آدمی از سوی پژوهشگری است که خود تفسیرکننده و معنابخش است، صورت می گیرد. این پارادایم به سبب پذیرش جدایی واقعیت از ارزش نقد شده و بر وجود فهم در هر پژوهشی تاکید شده است. از سوی دیگر، آدمی بیش از دلبستگی های فنی و عملی، در جستجوی تغییر جهان برای آزادی و دادگری بیشتر است و روش آن نیز انتقاد است. بر پایه یافته های پژوهش در بررسی چیستی و چرایی پژوهش تربیتی، رویکرد پیوستاری به جای رویکرد پارادایمی، انتخاب و چنین استدلال می شود که هر پژوهش تربیتی متضمن تبیین، فهم و انتقاد است.
صفحات :
از صفحه 75 تا 98
درآمدى بر هرمنوتیک
نویسنده:
مایکل اینوود
نوع منبع :
مقاله , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قدس‌سره,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
«هرمنوتيك» يعنى «هنر تأويل». در اصل ارائه نظريه و روش درباره تأويل كتاب مقدس و ديگر متون دشوار بود. ويلهلم ديلتاى آن را به تأويل تمامى اعمال و دستاوردهاى انسانى، از جمله تاريخ و تأويل زندگى انسانى گسترش داد. هايدگر در وجود و زمان (1927)، تأويلى از وجود انسانى ارائه كرد؛ وجودى كه خود مى فهمد و تأويل مى كند. هرمنوتيك تحت تأثير او به عنوان مسئله اى اساسى در فلسفه قارّه اى مطرح و موجب بحث و مناقشه هاى بسيارى گرديد. اما در تأويل يك متن، آيا از انديشه ها و نيات مؤلف پرده برمى داريم و خود را در جايگاه او تصور مى كنيم؟ يا آن را با يك كل گسترده ترى كه به آن معنا مى بخشد، مربوط مى سازيم؟ ديدگاه دوم از دور هرمنوتيكى سربرمى آورد: نمى توان به فهم يك كل (مثلا، يك متن) رهنمون شد، مگر آنكه اجزاى آن را فهميد، و نمى توان اجزاى آن را فهميد، مگر اينكه به فهم كل آن راه يافت. هايدگر دور ديگرى را كشف كرد: از آن رو كه ما به طور اجتناب ناپذير پيش فرض ها را بر آنچه قابل تأويل است، تحميل مى كنيم، آيا اين بدان معناست كه هر تأويلى پايان ناپذير است، دست كم بى نهايت قابل بازنگرى است؟
  • تعداد رکورد ها : 56