مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
تفاسیر تابعین تابعین تفاسیر تک نگار تفاسیر عصر کهن تفاسیرعصر جدید تفسیر ابن عباس تفسیر اجتماعی تفسیر اجتهادی تفسیر اجمالی قرآن تفسیر اخلاقی تفسیر ادبی تفسیر اشاری تفسیر اهل بیت (ع) تفسیر اهل سنت تفسیر باطن قرآن تفسیر باطنیه تفسیر به رأی تفسیر بیانی تفسیر پلورالیستی قرآن تفسیر پوزیتیویستی تفسیر پیامبر (ص) تفسیر تابعین تفسیر تاریخی تفسیر تبیینی قرآن تفسیر تحلیلی تفسیر تدبری قرآن تفسیر تربیتی تفسیر ترتیبی تفسیر تمسکی قرآن تفسیر خوارج تفسیر درایی تفسیر دوران نهضت های اصلاحی تفسیر رمزی تفسیر سیستمی تفسیر شیعه تفسیر صحابه تفسیر ظاهر قرآن تفسیر عرفانی تفسیر عصر جدید تفسیر علمی قرآن تفسیر فقهی تفسیر فلسفی تفسیر قرآن با قرآن تفسیر کلامی تفسیر مأثور تفسیر متصوفه تفسیر مزجی تفسیر موضوعی تفسیر وجوه قرآن تفسیرسکولاریستی قرآن تفسیرمعنوی زبدة البیان (مقدس اردبیلی)
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2284
فرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة المجلد 4
نویسنده:
محمد صادقي
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی,
چکیده :
الفُرقان فی تَفْسیر القُرآن بالقُرآن و السُّنّة کتابی در تفسیر قرآن اثر محمد صادقی تهرانی است. این تفسیر در ۳۰ مجلّد و به زبان عربی نوشته شده، که دوره کامل تفسیر قرآن کریم است. این کتاب با استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن نگارش یافته است. تألیف تفسیر الفرقان طی ۱۴ سال، از سال ۱۳۵۳ش در بیروت شروع و در سال ۱۳۶۷ش در قم به پایان رسید. علامه طباطبایی با دیدن چند جلد این تفسیر، آن را موجب روشنی چشم و مایه افتخار دانسته است. نویسنده درمقدمه تفسیر تأکید می‌کند که بایسته‌ترین روش تفسیری، شیوه تفسیر قرآن با قرآن است. وی می‌نویسد: «همه شیوه‌های تفسیری نادرست است، جز شیوه تفسیر قرآن با قرآن واین همان شیوه تفسیر پیامبر(ص) و امامان(ع) است. بر مفسّران لازم است که این روش تفسیری را از معلمان معصوم فراگیرند و در تفسیر آیات به کار بندند.» در مجالی دیگر می‌نویسد: «روش‌های تفسیری، از دو حالت بیرون نیستند؛ یا تفسیر قرآن با قرآن هستند و یا تفسیر قرآن با رأی». وی براین باور است که برآیند تفسیر قرآن با قرآن، دستیابی به نخستین مفاهیم و معارف قرآنی است، مرتبه‌ای از معنا که در چارچوب دلالت مطابقی آیه قرار دارد. درحالی‌که روایات تفسیری بیشتر درصدد نشان دادن نمونه‌ها و معانی پنهان آیات است و چنانکه خود می‌گوید نگاه روایات تفسیری به معانی ژرف‌تر کلام وحی است، با این ویژگی که مفاهیم ژرف، ریشه در معانی و منطوق دارد و در پرتو آن شکل می‌گیرد به‌گونه‌ای که درستی و نادرستی آن‌ها در گرو برابری و نابرابری با منطوق آیات است. چه اینکه به مقتضای محوریت قرآن در ارزشیابی روایات و درستی و نادرستی آن‌ها، منطوق آیات، معیار سازگاری و ناسازگاری روایات با قرآن است. و درنتیجه تفسیر مأثور چیزی جدا از آیه نیست، بلکه برخی از مراتب معنایی آن است که در پرتو سطح ظاهر آیه با یاری جستن از آیات دیگر به دست آمده است. بنابراین تفسیر قرآن با سنّت گونه‌ای از تفسیر قرآن با قرآن است. نوشته علامه طباطبایی درباره تفسیر فرقان * شیوه نگارش نویسنده با بهره‌گیری از صناعت تضمین، سجع و با استفاده گسترده از مصدرهای صناعی، شیوه‌ای را در پیش گرفته است که در تفاسیر موجود، مانند آن کمتر دیده می‌شود. این سبک نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسّر دچار مشکل می‌کند و به نظر می‌رسد نوعی تکلّف و تصنّع در تعبیر و بیان صورت گرفته است، ولی پس ازمدّتی که ذهن با سبک نوشتاری مؤلّف انس گرفت، ظرافت‌ها و دقت‌هایی که مفسّر در انتخاب و به کارگیری واژه‌ها و تعبیرات مورد توجه قرار داده است، پدیدار می‌شود وخواننده را در فهم معانی ومقاصد یاری می‌دهند. * بهره‌گیری از ظرفیت مفهومی واژه‌ها نکته دیگری که در سبک مفسّر دیده می‌شود بهره‌گیری از ظرفیت مفهومی واژه هاست. نخستین چیزی که مفسّر در تفسیر یک آیه بدان توجه نشان می‌دهد حدود و گستردگی مفهومی کلمات است، سعی او برآن است که مفاهیم واژه‌ها را بدون هرگونه محدودیتی و با همان گستردگی طبیعی که در خود کلمه و با توجه به موقعیت کاربردی آن درآیه وجود دارد، به عنوان پایه و سرآغاز تفسیر قرار دهد، وتا اندازه‌ای که توانایی ذهنی وفکری مفسر اجازه می‌دهد به گستردن مفهوم آیه و شناخت مصداق‌ها وواقعیتهای قابل انطباق درآن بپردازد وهرگونه محدودسازی را تا آنجا که ازخود آیه در پرتو آیات تفسیری دیگر پدید نیامده باشد به کنار گذارد. ازهمین رو حجم مواردی که تفسیرهای روایی تحدیدگرا، دراین تفسیر حمل بر جری و تطبیق شده است، به مراتب بیشتر از دیگر تفاسیر است. * به کاربردن واژه‌های مشترک در چند معنا ویژگی دیگر این سبک، حمل واژه‌های مشترک بر چند معنا و اراده مفاهیم متقابل از یک واژه است، تفاسیر دیگر بیشتر در زمینه واژه‌های مشترک، یکی ازمعانی را انتخاب کرده و بقیه را نادیده می‌گیرند، ولی سبک الفرقان جزاین است. هرجا کلمه‌ای از نظر لغوی چند معنای گونه گون و دگرگون داشته باشد و با دستورهای ادبی و جایگاه کاربردی آن درآیه سازگار باشد، الفرقان، آن واژه را برهمه آن معانی حمل می‌کند وهمه آن‌ها را جزء تفسیر آیه می‌داند ودر عرض هم می‌پذیرد. الفرقان درمعرفی این خصوصیت سبک تفسیری می‌نویسد: «اگر آیه‌ای معنی‌های چندی را برتابد که همه آن‌ها صحیح باشد و ناسازی بین آن‌ها نباشد، اشکال ندارد که همه آن‌ها مقصود باشد، چنانکه درشیوه ما دراین تفسیر دیده می‌شود.» * اعتماد برملاک‌ها و اصول خود و محور قرار ندادن آرای تفسیر مفسّران نکته دیگر در سبک نویسنده تکیه بر فهم و برداشت شخصی و بی‌اعتمادی به گفته‌ها و دیدگاههای دیگران است. مفسّر با دقّت و درنگ در مفردات و ترکیبات آیه به صورت مستقیم و با کمک از آیات یا روایات راهگشا به سراغ تفسیر می‌رود وازهرگونه درگیر شدن با گفته‌ها و نظریه‌ها خودداری می‌کند. البته این بدان معنی نیست که هیچ گونه نقل و نقدی نسبت به نظریات ندارد، بلکه مقصود آن است که: درفهم آیه و برداشت تفسیری ازآن، بر دیدگاههای دیگران تکیه ندارد و براین باور است که تفسیر قرآن براساس آرای مفسران، به هرشکل که باشد، گونهٔ از تفسیر به رأی است. * استفاده از روایات سبک تفسیر گرچه تفسیر قرآن با قرآن است و به همین لحاظ اگر از روایات استفاده نمی‌کرد، اما نویسنده از روایات نیز، به صورت گسترده بهره برده است به گونه‌ای که می‌توان گفت افزون بر تفسیر قرآن، یک دوره تفسیر روایی را نیز دربردارد و کمتر صفحه‌ای را می‌توان یافت که به گونه‌ای استشهاد به روایت و استناد به منبع روایی درآن دیده نشود. مهم‌ترین محورهایی که استفاده از روایات درآن صورت گرفته است، یکی تأیید تفسیر آیه ودیگر گسترش ابعاد آیه است، گرچه درمواردی دیگر، مانند شأن نزول یا مباحث علمی نیز به روایات استناد شده است. این روش همان گونه که پیش‌تر اشاره شد، منافاتی با سبک تفسیر قرآن با قرآن ندارد، زیرا درهرحال معیار تفسیر و فهم یک آیه خود قرآن است ونقش روایات درحقیقت، تأیید منطوق ومفهوم ظاهر آیه و یا گسترش دادن همان معناست، فرا‌تر ازآنچه تنها ازمنطوق آیه استفاده می‌شود. به این ترتیب جمع بین تفسیر قرآن با قرآن و بهره گیری گسترده از روایات به گونه‌ای که در غیر تفسیر روایی مانند آن دیده نمی‌شود، یکی از برجستگیهای تفسیرالفرقان به شمار می‌آید. * استفاده از عهدین با زبان عبری ییکی از ویژگیهای تفسیر الفرقان، که چه بسا در هیچ تفسیر دیگری همانند نداشته باشد، استفاده از متون عبری عهدین یعنی تورات و انجیل است. البته نقل ترجمه فرازهای آن در تفاسیر دیگر مانند المنار نیز دیده می‌شود، امّا استفاده از زبان اصلی عبری گویا ویژه این تفسیر است. نقل متون عهدین در راستای دو هدف کلی صورت گرفته است، یکی تأیید مفاهیم وگزارشهای قرآنی مانند بشارتهای پیامبر و داستانهای بنی اسرائیل ودیگر نقل ناهمگونی‌ها و تحریف‌های موجود در عهدین. منابع مورد استفاده * منابع روایی: حدود ۸۰ مأخذ روایی مورد استفاده قرار گرفته است که درمیان آن از صحاح و مسانید اهل سنت گرفته تا ادعیه ائمه(ع) دیده می‌شود. ازآنجا که مفسّر درگزینش روایات، براساس صحت متن حدیث وسازگاری آن با محتوای آیات عمل کرده است ونه صحّت سند آن‌ها، از استناد به مراجع گوناگون و‌گاه سست و بدون سند، خودداری نکرده است. * منابع تفسیری: بیش از ۲۵ تفسیر مورد مراجعه الفرقان بوده است که بیشتر آن‌ها برای نقل روایت و برخی دیگر برای نقل ویا نقد نظریه مفسّر مورد استناد قرار گرفته است. تفسیر نور الثقلین، درالمنثور، قمی و البرهان بیشترین تکیه‌گاه مفسر در نقل روایت است. و تفسیر فخررازی، المنار، صدرالمتألهین، المیزان و طنطاوی از تفاسیری است که مفسّر به نقل ویا نقد نظریات آن‌ها پرداخته است. * منابع لغوی: کتابهای لغوی استفاده شده، عبارتند از: لسان العرب، قاموس، مصباح، تاج العروس، مفردات راغب، نهایه ابن اثیر. این منابع همان گونه که دیده می‌شود متعدد است، امّا از آنجا که مفسّر به بحث لغت بیشتر به صورت آزاد و بدون استناد به منابع لغوی می‌پردازد، مراجعه به منابع لغت و نقل گفته‌های اهل لغت، کمتر به چشم می‌خورد. * منابع پراکنده: بالغ بر ۶۰ کتاب ومقاله در زمینه‌های مختلف مورد مراجعه بوده است، که درمیان آن‌ها کتاب‌های علمی، اجتماعی، تاریخی، دائرة المعارف‌ها و‌گاه مجلاّت و روزنامه دیده می‌شوند، بیشتر آن‌ها برای نقل نظریه و در تأیید یک مطلب تفسیری استفاده شده است، ولی برخی در جهت نقد نظریه نویسنده در پرتو آیات ومفاهیم قرآن نیز مورد استفاده قرار گرفته است. برخی ویژگی‌های محتوایی * سیاق و تناسب مفسّر نسبت به سیاق آیات توجه چندانی ندارد، در هر آیه یا مجموعه ازآیاتی که مورد بررسی قرار می‌گیرد، از سیاق قبل و بعد آن به عنوان یک قرینه یا عنصر دخیل در فهم آیه استفاده نمی‌شود و کمتر مواردی را می‌توان یافت که به لحاظ پیوستگی شدید آیه به زمینه‌های پیش از آن و پس از آن، ازارتباط موجود یا وحدت فضای حاکم برآیات در جهت تفسیر آن بهره برده باشد. ازاین جهت تفسیر (الفرقان) کاملاً در برابر (المیزان) قرار دارد که به صورت گسترده از سیاق، برای تفسیر و فهم آیات استفاده کرده است. * قرائت ازآنجا که مفسّر قرائت مرسوم را قرائت متوا‌تر و معتبر می‌داند و سایر قرائت‌ها را نادرست می‌شمارد، از پرداختن به مباحث قرائت خودداری می‌کند و با نقد کوتاه و گذرا نسبت به مواردی که دیگران اختلاف قراءت را مطرح کرده‌اند، ازآن می‌گذرد. * لغت مفسّر، در تعریف واژه‌ها و تبیین مفاهیم لغوی آن‌ها جز در مواردی که مورد اختلاف و گفت‌و‌گو بوده است، به منابع لغوی استناد نکرده است، بلکه به صورت آزاد و بدون بازگرداندن به منبع مشخصی، به تعریف می‌پردازد، سعی مفسر برآن است که به مفاهیم اولیه و زمان نزول آیات دست یابد و ازاین روی‌ گاه از خود قرآن برای فهم معنای یک واژه یاری می‌جوید. از لحاظ نظری و تئوریک نیز خود بر این نکته تصریح دارد که تفسیر قرآن باید براساس مفاهیم زمان نزول باشد و نه مفاهیمی که در بستر زمان برای لغات پدید آمده است. * مباحث اجتماعی تفسیر الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعی و واقعیت‌های موجود و مورد ابتلای جامعه اهتمام دارد و در جای جای تفسیر به مناسبت،‌ گاه به صورت فصلی مستقل و گاه در ضمن تفسیر یک آیه به صورت مبسوط، متعرّض مسایلی همچون نظام حکومت، اقتصاد، حقوق و جایگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌های اجتماعی، چند همسری، تاریخ سه‌گانه‌پرستی و… شده است و با استفاده از آیات به اظهار نظر ویا نقد و ردّ دیدگاه‌ها پرداخته است. * گرایش علمی گرایش علمی به معنی اصل قرار دادن فرضیه‌ها و نظریه‌های علمی و تفسیر آیات براساس آن‌ها، چیزی است که در تفسیر مورد اجتناب بوده و به روشنی در مقدمه الفرقان تفسیر به رأی شمرده شده که باید، ازآن اجتناب کرد. در چند مورد از دستاوردهای علم، برای تأیید محتوای یک آیه یا تفسیری که ارائه کرده است، بهره جسته است، چنانکه در مورد امکان معجزه ویا ضرورت خواب برای موجودات زنده، ذیل آیه: (وجعل النوم سباتاً)، گرفتگی خورشید در سوره تکویر، چگونگی پیدایش جنین، انفصال زمین ازخورشید، حرکت زمین، کروی بودن زمین و… از مباحث علوم تجربی تأیید جسته است، در عین آنکه محوریت قرآن را همیشه مدّنظر داشته و نظریات علمی را بر آن تحمیل نکرده است. مفسّر بر این باور است که قرآن برخلاف نظام طبیعت سخن نمی‌گوید، امّا بیانات قرآن در چنین زمینه‌هایی به صورت اشاره است و نه تصریح؛ زیرا شرایط زمان نزول، اجازه نمی‌داده است که به واقعیت‌های علمی تصریح شود. * گرایش شیعی تفسیرالفرقان، تفسیری شیعی است و گرایش شیعی مفسّر در جای جای تفسیر آشکار است. امّا بدان معنی نیست که تفسیر بر مبنای تعصّب مذهبی بنیان یافته باشد. مفسّر در مقدمه تفسیر خود بر این اصل تأکید دارد که تفسیر قرآن براساس رأی شخصی یا مذهبی یا تقلید از دیگران، تفسیر قرآن نیست، بلکه تفسیر رأی شخص است که به آتش دوزخ منتهی می‌شود (کان مصیره الی النّار) و (فلیتبوّء مقعده من النّار) ازاین رو معیار اصلی در فهم آیات را، خود آیات و روایات موافق با آن قرار داده و در گزینش روایات و یا نقد نظریات، هیچ‌گونه تفاوتی بین شیعه و سنی نگذاشته است و به همان میزان از منابع اهل سنّت استفاده کرده که از منابع شیعه و همان اندازه به نقد آرای عالمان و فقیهان شیعه پرداخته که به دیدگاه‌های اهل سنّت پرداخته است. جلد چهارم مشتمل بر تفسیر آیه 224 تا آخر سوره بقره می باشد.
تفسير الصافي المجلد 3
نویسنده:
محمد بن شاه مرتضی فيض كاشاني؛ محقق: زهرا خالوئی
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير الصافي يكى از آثار پر ارج ملامحسن فيض كاشانى است كه بيشتر با جنبۀ روايى و نقلى نگاشته شده است و به علت اختصار و جامعيت، در اعصار مختلف مورد توجه و عنايت قرار گرفته است. مرحوم فيض در تفسير خود سعى كرده است، تفسيرى پيراسته از انديشه‌هاى گوناگون عرضه كند. مؤلف تفسير را با مقدمه‌اى آغاز مى‌كند و ضمن آن، از جريان تفسير نگارى و زمينه‌هاى تفاسير نوشته شده، در فرهنگ اسلامى سخن مى‌گويد. پس از آن به انواع تفسير نگارى اشاره‌اى دارد و اعتراضى به تفسير نگارى، بدون توجه به اهل‌بيت «ع» و تعاليم آن بزرگواران مى‌كند، و از تفاسيرى سخن به ميان مى‌آورد كه با روايات و اخبار، قرآن را تفسير كرده‌اند و يادآورى مى‌كند كه اين‌گونه تفاسير نيز از كاستى‌ها و ناهنجارى‌ها بدور نيستند، اين گونه تفاسير يا كامل نيستند، يا تفسير تمام آيات را ندارند، برخى نيز سرشارند از اخبار ضعيف، و در برخى ديگر رواياتى آمده، بى‌ارتباط با موضوع، بدون تدوينى شايسته و ترتيبى زيبا. افزون بر اين‌ها، در اين‌گونه تفاسير، رواياتى راه يافته است، كه مشتمل بر تأويلاتى است، نفرت‌زا و مطالبى باطل؛ همانند نسبت عصيان و سفاهت به انبياء و بالاخره در اين مجموعه‌ها، گاه روايات، به ظاهر متضادند و مفسران هيچ‌گونه تلاشى، براى رفع تضاد از اين ظواهر بكار نبسته‌اند، مرحوم فيض بعد از اين مطالب مى‌فرمايد: «به هر حال من تاكنون، در ميان تفاسير، با همۀ گستردگى تعداد آنها، تفسيرى مهذب و پيراسته از ناهنجارى‌ها با بيانى كافى كه تشنگان را سيراب كند، نيافته‌ام و اميدوارم اين تفسير، همانى باشد كه انتظار مى‌رود، تفسيرى كه مطالب و روايات صحيح را از روايات كدر و ناصاف، تميز دهد، از مفسرى كه با شناخت متن احاديث، پى به صحت و ضعف آن، برد نه با شناخت اسانيد، مفسرى كه علم را از خداوند گرفته باشد، نه از اسانيد روايات، مفسرى كه توانايى شكافتن روايات و تجزيه و تحليل آنها را داشته باشد و با اين توان، روايات صاف را از روايات غبار اندود، باز شناساند و از دل روايات اهل‌بيت «ع» مطالب مناسب فهم اهل زمانش را، استخراج و بيان نمايد و زوائد را به دور افكند تا ابهام و تضاد و تناقض كه موهن روايات است، از آنها زدوده گردد. روشن شد كه انگيزۀ مصنف، ارائۀ تفسيرى برگرفته از بيانات صاف و ناب اهل‌بيت «ع» مى‌باشد كه به تناسب علم و فهم اهل زمان خود گلچين شده و با بيانى شيوا و مدد گرفته از هدايت الهى، آيات قرآن را تبيين و تفسير نمايد. امّا به طور طبيعى، براى بيان وجوه ديگر قرآن در لغت، قرائت، شأن نزول و...، بايد از خود اظهار نظر كند و از سخنان ديگران نيز بهره برد، در نتيجه تفسير به گونه‌اى رنگ اجتهاد و نظر را نيز به خود گرفته، آينده‌اى از روايت و درايت گشته است. مرحوم فيض قبل از آغاز تفسير، بعد از مقدمه‌ايى، دوازده مقدمه را به عنوان مقدمات تفسير خود ذكر مى‌كند كه به تعبير آيت‌اللّه معرفت در التفسير و المفسرون، از بهترين مقدمات تفسيرى است كه در ابتداى تفسير آورده شده و مصنف به بهترين وجه مطالب ضرورى را كه هر مفسر بايد بيان نمايد، ذكر كرده است؛ مطالب مقدمات به قرار ذيل است: مقدمۀ اول، در فضل قرآن و وصيت به تمسك به آن از روايات اهل‌بيت «ع». مقدمۀ دوم، در بيان اين كه علم قرآن، نزد اهل‌بيت «ع» مى‌باشد و ظاهر و باطن همۀ قرآن را آنان مى‌دانند. مقدمۀ سوم، در بيان اين كه كل قرآن در شأن اولياء اللّه و دشمنان آنان وارد شده است. مقدمه چهارم، در بيان وجوه معانى آيات از تفسير و تأويل، ظاهر و بطن، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و...كه بخشى از مطالب علوم قرآن را تشكيل مى‌دهند. مقدمه پنجم، در بيان مفهوم تفسير به رأى و نهى از آن مى‌باشد. مقدمۀ ششم، در عدم تحريف قرآن. مقدمۀ هفتم، در بيان اين كه قرآن تبيان همه چيز است، و اصول معارف دينى و قواعد شرعى در آن مطرح شده است. مقدمۀ هشتم، در بيان قرائات مختلف و ميزان اعتبار آنها. مقدمه نهم، در نزول دفعى و تدريجى قرآن. مقدمه دهم، در شفاعت قرآن و ثواب تلاوت و حفظ آن. مقدمۀ يازدهم، در تلاوت قرآن و آداب آن. مقدمۀ دوازدهم، در بيان اصطلاحات و روشى كه در تفسير بر آنها تكيه داشته است. در مقدمۀ دوازدهم، مصنف در بيان روش خود مى‌فرمايد: «در مقام بيان و تفسير آيات آنجايى كه نياز به تأويل، شناخت سبب نزول كه فهم آيه بر آن متوقف باشد، شناخت ناسخ شناخت، خاص و اين گونه مسائل باشد كه فراتر از شرح لفظ باشد، سراغ معصوم «ع» مى‌رويم؛ يعنى آن جا كه فقط شرح لفظ و معنى كردن لغت و اعراب آيه باشد، خودمان مى‌توانيم انجام دهيم(با اين تعبير، راه خود را از برخى اخبارى‌ها (كه در زمان او كم نبودند) جدا مى‌كند. آنها كه خيلى خشك برخورد مى‌كنند و مى‌گويند، اگر در مورد آيه‌اى، روايت نداشتيم، اصلا آن را تفسير نمى‌كنيم.)؛ امّا در مازاد بر شرح لفظ و بيشتر از آن چيزى كه، خودمان مى‌فهميم، احتياج به معصوم «ع» و روايات داريم. اگر آيۀ محكمى را يافتيم كه بتواند آيۀ ديگر را روشن كند، از آن استفاده مى‌كنيم و آيه متشابه را به آيه محكم بر مى‌گردانيم(روش تفسير قرآن به قرآن). آن جا كه جاى اظهار نظر خودمان نيست و آيه محكمى هم نداريم، اگر روايت معتبر در كتب مورد اعتماد خودمان يافتيم، آن را مى‌آوريم، و الاّ از روايات ائمه «ع» كه در كتب عامه وجود دارد، استفاده مى‌كنيم. چون بالاخره منسوب به معصوم «ع» است و معارض هم ندارد. اگر اينها را نيافتيم، از اقوال علماء تفسير استفاده مى‌كنيم، اشكال نكنيد كه چرا اقوال مفسرين را مى‌آوريد، در حالى كه خودتان اين اشكال را به تفاسير قبل گرفتيد كه به روايات بى‌توجهند؟ زيرا پاسخ مى‌دهيم كه اين اقوال، چون موافق و هماهنگ با ظاهر قرآن است، آنها را مى‌آوريم، نه اين كه سخن آنان را حجت بدانيم»؛ يعنى اگر آيه‌اى را كه مى‌خواهيم، تفسير كنيم، آيه محكم يا روايتى نداشت، در نهايت بايد خودم استظهار كرده و موافق ظاهر آيه، چيزى بگويم، به جاى اين كار از سخن فلان مفسر استفاده مى‌كنم و اگر كسى چيزى نمى‌گفت، خودم بايد بيان مى‌كردم، پس سخن او را حجت نمى‌دانم؛ ولى چون موافق ظاهر قرآن است، از آن استفاده مى‌كنم. در مقدمۀ چهارم، راجع به معناى الفاظ مى‌فرمايد: «بعضى الفاظ در لغت، معنايى دارد كه اگر دقت نكنيم، گمان خواهيم برد كه اين لفظ، فقط همين معنا را دارد، غافل از اين كه، آن لفظ يك روح و معناى عميقى دارد كه چندين مصداق را دربرمى‌گيرد كه يكى از آنها در لغت آمده است. مثل «ميزان» كه در لغت به «ترازو» معنا شده است؛ ولى بايد گفت ميزان به معناى وسيلۀ سنجش است كه يكى از مصاديق آن ترازوست، و ترازو خودش چند نوع است. بنابراین «ميزان» براى معناى «وسيلۀ سنجش» وضع شده است، نه براى ترازو. يا مثلا، كلمۀ «قلم»، براى ابزارى كه بر الواح نقش مى‌اندازد، وضع شده است، بدون در نظر گرفتن اين كه، جسم باشد يا اين كه از «نى» باشد يا چوب يا آهن و بدون در نظر گرفتن اين كه آن نقش محسوس باشد يا معقول و بدون توجه به اين كه آن لوح، كاغذ باشد يا چوب يا سنگ و يا اين كه مجرد باشد. بنابراین استعمال «قلم» در آيه شريفۀعلّم بالقلم حقيقى است.» طبق روش كلى كه مصنف بيان كرده در تفسير قرآن، ابتداى سوره‌ها را با نام سوره، بيان مكى يا مدنى بودن و تعداد آيات آن آغاز مى‌كند، سپس براى تفسير آيات به سراغ آيات محكم، بعد از آن روايات كتب معتبر شيعه و پس از آن سراغ مصادر اهل سنت براى نقل روايات معصومين «ع» مى‌رود، در كنار آن شأن نزول، لغت، قرائت و اعراب آيات را نيز بيان مى‌دارد، و در نهايت رواياتى در فضل سوره و ثواب قرائت آن نقل مى‌كند. در جلد سوم کتاب به تفسیر سیزده سوره از سوره «یوسف» تا سوره «نور» پرداخته شده است.
تفسير الصافي المجلد 2
نویسنده:
محمد بن شاه مرتضی فيض كاشاني؛ محقق: زهرا خالوئی
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير الصافي يكى از آثار پر ارج ملامحسن فيض كاشانى است كه بيشتر با جنبۀ روايى و نقلى نگاشته شده است و به علت اختصار و جامعيت، در اعصار مختلف مورد توجه و عنايت قرار گرفته است. مرحوم فيض در تفسير خود سعى كرده است، تفسيرى پيراسته از انديشه‌هاى گوناگون عرضه كند. مؤلف تفسير را با مقدمه‌اى آغاز مى‌كند و ضمن آن، از جريان تفسير نگارى و زمينه‌هاى تفاسير نوشته شده، در فرهنگ اسلامى سخن مى‌گويد. پس از آن به انواع تفسير نگارى اشاره‌اى دارد و اعتراضى به تفسير نگارى، بدون توجه به اهل‌بيت «ع» و تعاليم آن بزرگواران مى‌كند، و از تفاسيرى سخن به ميان مى‌آورد كه با روايات و اخبار، قرآن را تفسير كرده‌اند و يادآورى مى‌كند كه اين‌گونه تفاسير نيز از كاستى‌ها و ناهنجارى‌ها بدور نيستند، اين گونه تفاسير يا كامل نيستند، يا تفسير تمام آيات را ندارند، برخى نيز سرشارند از اخبار ضعيف، و در برخى ديگر رواياتى آمده، بى‌ارتباط با موضوع، بدون تدوينى شايسته و ترتيبى زيبا. افزون بر اين‌ها، در اين‌گونه تفاسير، رواياتى راه يافته است، كه مشتمل بر تأويلاتى است، نفرت‌زا و مطالبى باطل؛ همانند نسبت عصيان و سفاهت به انبياء و بالاخره در اين مجموعه‌ها، گاه روايات، به ظاهر متضادند و مفسران هيچ‌گونه تلاشى، براى رفع تضاد از اين ظواهر بكار نبسته‌اند، مرحوم فيض بعد از اين مطالب مى‌فرمايد: «به هر حال من تاكنون، در ميان تفاسير، با همۀ گستردگى تعداد آنها، تفسيرى مهذب و پيراسته از ناهنجارى‌ها با بيانى كافى كه تشنگان را سيراب كند، نيافته‌ام و اميدوارم اين تفسير، همانى باشد كه انتظار مى‌رود، تفسيرى كه مطالب و روايات صحيح را از روايات كدر و ناصاف، تميز دهد، از مفسرى كه با شناخت متن احاديث، پى به صحت و ضعف آن، برد نه با شناخت اسانيد، مفسرى كه علم را از خداوند گرفته باشد، نه از اسانيد روايات، مفسرى كه توانايى شكافتن روايات و تجزيه و تحليل آنها را داشته باشد و با اين توان، روايات صاف را از روايات غبار اندود، باز شناساند و از دل روايات اهل‌بيت «ع» مطالب مناسب فهم اهل زمانش را، استخراج و بيان نمايد و زوائد را به دور افكند تا ابهام و تضاد و تناقض كه موهن روايات است، از آنها زدوده گردد. روشن شد كه انگيزۀ مصنف، ارائۀ تفسيرى برگرفته از بيانات صاف و ناب اهل‌بيت «ع» مى‌باشد كه به تناسب علم و فهم اهل زمان خود گلچين شده و با بيانى شيوا و مدد گرفته از هدايت الهى، آيات قرآن را تبيين و تفسير نمايد. امّا به طور طبيعى، براى بيان وجوه ديگر قرآن در لغت، قرائت، شأن نزول و...، بايد از خود اظهار نظر كند و از سخنان ديگران نيز بهره برد، در نتيجه تفسير به گونه‌اى رنگ اجتهاد و نظر را نيز به خود گرفته، آينده‌اى از روايت و درايت گشته است. مرحوم فيض قبل از آغاز تفسير، بعد از مقدمه‌ايى، دوازده مقدمه را به عنوان مقدمات تفسير خود ذكر مى‌كند كه به تعبير آيت‌اللّه معرفت در التفسير و المفسرون، از بهترين مقدمات تفسيرى است كه در ابتداى تفسير آورده شده و مصنف به بهترين وجه مطالب ضرورى را كه هر مفسر بايد بيان نمايد، ذكر كرده است؛ مطالب مقدمات به قرار ذيل است: مقدمۀ اول، در فضل قرآن و وصيت به تمسك به آن از روايات اهل‌بيت «ع». مقدمۀ دوم، در بيان اين كه علم قرآن، نزد اهل‌بيت «ع» مى‌باشد و ظاهر و باطن همۀ قرآن را آنان مى‌دانند. مقدمۀ سوم، در بيان اين كه كل قرآن در شأن اولياء اللّه و دشمنان آنان وارد شده است. مقدمه چهارم، در بيان وجوه معانى آيات از تفسير و تأويل، ظاهر و بطن، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و...كه بخشى از مطالب علوم قرآن را تشكيل مى‌دهند. مقدمه پنجم، در بيان مفهوم تفسير به رأى و نهى از آن مى‌باشد. مقدمۀ ششم، در عدم تحريف قرآن. مقدمۀ هفتم، در بيان اين كه قرآن تبيان همه چيز است، و اصول معارف دينى و قواعد شرعى در آن مطرح شده است. مقدمۀ هشتم، در بيان قرائات مختلف و ميزان اعتبار آنها. مقدمه نهم، در نزول دفعى و تدريجى قرآن. مقدمه دهم، در شفاعت قرآن و ثواب تلاوت و حفظ آن. مقدمۀ يازدهم، در تلاوت قرآن و آداب آن. مقدمۀ دوازدهم، در بيان اصطلاحات و روشى كه در تفسير بر آنها تكيه داشته است. در مقدمۀ دوازدهم، مصنف در بيان روش خود مى‌فرمايد: «در مقام بيان و تفسير آيات آنجايى كه نياز به تأويل، شناخت سبب نزول كه فهم آيه بر آن متوقف باشد، شناخت ناسخ شناخت، خاص و اين گونه مسائل باشد كه فراتر از شرح لفظ باشد، سراغ معصوم «ع» مى‌رويم؛ يعنى آن جا كه فقط شرح لفظ و معنى كردن لغت و اعراب آيه باشد، خودمان مى‌توانيم انجام دهيم(با اين تعبير، راه خود را از برخى اخبارى‌ها (كه در زمان او كم نبودند) جدا مى‌كند. آنها كه خيلى خشك برخورد مى‌كنند و مى‌گويند، اگر در مورد آيه‌اى، روايت نداشتيم، اصلا آن را تفسير نمى‌كنيم.)؛ امّا در مازاد بر شرح لفظ و بيشتر از آن چيزى كه، خودمان مى‌فهميم، احتياج به معصوم «ع» و روايات داريم. اگر آيۀ محكمى را يافتيم كه بتواند آيۀ ديگر را روشن كند، از آن استفاده مى‌كنيم و آيه متشابه را به آيه محكم بر مى‌گردانيم(روش تفسير قرآن به قرآن). آن جا كه جاى اظهار نظر خودمان نيست و آيه محكمى هم نداريم، اگر روايت معتبر در كتب مورد اعتماد خودمان يافتيم، آن را مى‌آوريم، و الاّ از روايات ائمه «ع» كه در كتب عامه وجود دارد، استفاده مى‌كنيم. چون بالاخره منسوب به معصوم «ع» است و معارض هم ندارد. اگر اينها را نيافتيم، از اقوال علماء تفسير استفاده مى‌كنيم، اشكال نكنيد كه چرا اقوال مفسرين را مى‌آوريد، در حالى كه خودتان اين اشكال را به تفاسير قبل گرفتيد كه به روايات بى‌توجهند؟ زيرا پاسخ مى‌دهيم كه اين اقوال، چون موافق و هماهنگ با ظاهر قرآن است، آنها را مى‌آوريم، نه اين كه سخن آنان را حجت بدانيم»؛ يعنى اگر آيه‌اى را كه مى‌خواهيم، تفسير كنيم، آيه محكم يا روايتى نداشت، در نهايت بايد خودم استظهار كرده و موافق ظاهر آيه، چيزى بگويم، به جاى اين كار از سخن فلان مفسر استفاده مى‌كنم و اگر كسى چيزى نمى‌گفت، خودم بايد بيان مى‌كردم، پس سخن او را حجت نمى‌دانم؛ ولى چون موافق ظاهر قرآن است، از آن استفاده مى‌كنم. در مقدمۀ چهارم، راجع به معناى الفاظ مى‌فرمايد: «بعضى الفاظ در لغت، معنايى دارد كه اگر دقت نكنيم، گمان خواهيم برد كه اين لفظ، فقط همين معنا را دارد، غافل از اين كه، آن لفظ يك روح و معناى عميقى دارد كه چندين مصداق را دربرمى‌گيرد كه يكى از آنها در لغت آمده است. مثل «ميزان» كه در لغت به «ترازو» معنا شده است؛ ولى بايد گفت ميزان به معناى وسيلۀ سنجش است كه يكى از مصاديق آن ترازوست، و ترازو خودش چند نوع است. بنابراین «ميزان» براى معناى «وسيلۀ سنجش» وضع شده است، نه براى ترازو. يا مثلا، كلمۀ «قلم»، براى ابزارى كه بر الواح نقش مى‌اندازد، وضع شده است، بدون در نظر گرفتن اين كه، جسم باشد يا اين كه از «نى» باشد يا چوب يا آهن و بدون در نظر گرفتن اين كه آن نقش محسوس باشد يا معقول و بدون توجه به اين كه آن لوح، كاغذ باشد يا چوب يا سنگ و يا اين كه مجرد باشد. بنابراین استعمال «قلم» در آيه شريفۀعلّم بالقلم حقيقى است.» طبق روش كلى كه مصنف بيان كرده در تفسير قرآن، ابتداى سوره‌ها را با نام سوره، بيان مكى يا مدنى بودن و تعداد آيات آن آغاز مى‌كند، سپس براى تفسير آيات به سراغ آيات محكم، بعد از آن روايات كتب معتبر شيعه و پس از آن سراغ مصادر اهل سنت براى نقل روايات معصومين «ع» مى‌رود، در كنار آن شأن نزول، لغت، قرائت و اعراب آيات را نيز بيان مى‌دارد، و در نهايت رواياتى در فضل سوره و ثواب قرائت آن نقل مى‌كند. در جلد دوم کتاب به تفسیر سوره های مائده، انعام، اعراف، انفال، توبه، یونس و هود پرداخته شده است.
تفسير آية الكرسي المجلد 2
نویسنده:
محمدكاظم حسيني حائري رشتي؛ محقق: عبدالمنعم عمران
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب المجلد 13
نویسنده:
محمد بن محمدرضا قمي مشهدي؛ محقق: حسین درگاهی
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: مؤسسة شمس الضحی الثقافیة,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
«تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب»، به زبان عربی، اثر میرزا محمد قمی مشهدی، از علمای حدیث و مفسران امامیه در قرن دوازدهم می‌باشد. مصنف، در بیان انگیزه خود از نگارش این تفسیر، می‌فرماید: در گذشته حاشیه‌ای بر تفسیر زمخشری و حاشیه‌ای بر حاشیه شیخ بهایی بر تفسیر «انوار التنزیل» بیضاوی نگاشتم، پس از آن به فکر افتادم که تفسیری تالیف کنم که هم شامل اسرار تنزیل باشد و هم شامل روایات منقول از ائمه اطهار علیه‌السّلام . آیة الله معرفت، این تفسیر را تفسیری جامع، ما حصل تفاسیر مهم امامیه، شامل روایات اهل بیت علیه‌السّلام، مشتمل بر مباحث قرائت، تنزیل، اعراب، لغت و دقایق ادبی در کنار مطالب فلسفی و عرفانی، دربردارنده حسن تعبیر بیضاوی و اسلوب شیخ طبرسی در «مجمع» و گزیده‌ای از «کشاف» و حواشی شیخ بهایی، جامع بین عقل و نقل و... می‌داند. آقای سید محمد علی ایازی، در باره آن می‌نویسد: «تفسیری است که شامل تمام آیات قرآن می‌باشد، ما حصل مهم‌ترین تفاسیر امامیه و اهل سنت است، آمیخته‌ای است بین نقل و عقل و... از منظری دیگر، این تفسیر، از تفاسیر بلاغی و ادبی و شرح و حاشیه‌ای بر تفسیر بیضاوی نیز محسوب می‌گردد.» به قول برخی از اندیشمندان، مؤلف، روایات منقوله را از تفسیر «نور الثقلین» برداشت کرده‌اند. تحقیقا ایشان بیش از ۹۰ درصد روایات «نور الثقلین» را با ترتیبی که در آن کتاب آمده، در تفسیر خود آورده‌اند؛ به طور نمونه، از ۱۲۰ حدیث ابتدای تفسیر که شامل سوره حمد و مقدار کمی از سوره بقره می‌شود، ایشان فقط ۴ حدیث را نقل نکرده‌اند و ۱۱۶ حدیث دیگر را بدون کم و کاست نقل کرده‌اند و خود ۲۰ حدیث بر آنها افزوده‌اند. احادیث اضافه شده، از تفسیر قمی، تفسیر عیاشی، تفسیر فرات کوفی و تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السّلام می‌باشد. بخشی از احادیث اضافه شده، به نحوی نسبت به روایات نقل شده، تکراری محسوب می‌شوند و احتمالا «نور الثقلین»، به همین دلیل آنها را نقل نکرده است. کتاب دیگری که «کنز الدقائق»، اکثر احادیث آن را نقل می‌نماید، «تاویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة»، تالیف سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی غروی از علمای قرن دهم هجری قمری، می‌باشد. «کنز الدقائق»، به سبب در بر داشتن معظم تفسیر بیضاوی و نقل از تفسیر «کشاف» و «مجمع البیان»، به طور طبیعی در کنار روایات اهل بیت علیه‌السّلام، برخی روایات اهل سنت را نیز نقل نموده است، اما این احادیث را مصنف با توجه به تفسیر بیضاوی و «مجمع البیان» نقل کرده است و به معنای نقل احادیث اهل سنت از منابع آنها تلقی نمی‌شود. یکی از برتری‌های تفسیر «کنز الدقائق» نسبت به «نور الثقلین»، مسند بودن آن یا به تعبیری عدم حذف اسانید است؛ البته از آن جایی که بخش اعظم روایات «کنز الدقائق» همان روایات «نور الثقلین» است، تفاوتی بین اسانید روایات آن دو نمی‌باشد، ولی در جایی که «کنز الدقائق» مستقیما از تفسیر فرات کوفی، «تاویل الآیات الظاهرة»، تفسیر قمی و تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السّلام، روایت نقل می‌کند، سند را کامل می‌آورد و احتمال دارد مراد بزرگان از عدم حذف اسناد، همین قسمت باشد. «کنز الدقائق»، علاوه بر نقل روایات، صبغه اجتهادی نیز دارد؛ یعنی در مواجهه با روایات فقط به نقل اکتفا نکرده، بلکه در مباحث مختلف اظهار نظرهای متناسب نموده است. برخی از اظهار نظرهای ایشان چنین است: ۱. تصریح به جعلی بودن برخی از احادیث؛ به عنوان نمونه در جلد ۱، صفحه ۸۸، در آخرین فرازهای تفسیر سوره حمد، بحث «آمین»، در باره نقل احادیث از پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم -و حضرت علی -علیه‌السّلام -، می‌نویسد: «و احادیثنا الصحیحة تدل علی وضع تلک الاخبار»؛ ۲. تصریح به تقیه‌ای بودن برخی از روایات؛ به عنوان نمونه در جلد۱، صفحه ۲۲۲، ذیل آیه ۲۵ سوره صاد، می‌نویسد: «و الروایة التی رواها علی بن ابراهیم، واردة مورد التقیة»؛ ۳. توجیه برخی از روایات؛ ۴. شرح بعضی از فقرات برخی از احادیث؛ ۵. جمع بین برخی از روایات متعارض با شیوه‌های مختلف؛ ۶. ثصریح به اسرائیلی بودن برخی از روایات. چون اکثر مطالب تفسیری «کنز الدقائق» از تفسیر بیضاوی است، غالب بحث‌های ادبی و نقل اقوال ادبا، مباحث علوم قرآنی ابتدای سوره‌ها (مانند تعداد آیات و مکی و مدنی بودن آنها)، بحث‌های کلامی و نقل اقوال اشعریه، خوارج، معتزله، حتی بخشی از «اقول» ‌ها از تفسیر بیضاوی است و گاهی نیز از تفسیر «کشاف» و «مجمع البیان» با ذکر و یا بی ذکر نام آنها؛ البته این، بدان معنا نیست که در این گونه مباحث، مطلبی را اضافه یا کم نمی‌کند، چون وی، گاهی اوقات نظرات بیضاوی را نمی‌پذیرد و یا خود، بسط بیشتری می‌دهد، مانند بحث تخصصی- ادبی راجع به ضمیر فصل، در جلد ۱، ص۱۳۴- ۱۳۵، ذیل آیه ۵، سوره بقره که تفصیل مطلب از خود اوست. این کتاب، در پاره‌ای از مباحث عقلی و عرفانی و تاویلات عقلی قریبه و بعیده، تحت تاثیر تفسیر صافی ملا محسن فیض کاشانی است. کتاب، گوشه چشمی نیز به عقاید صوفیه دارد. گاهی آنها را نقل و نقد می‌نماید؛ مثلا در ج۱، صفحه ۶۶، در ذیل «اهدنا الصراط المستقیم»، می‌نویسد: «و لا یخفی علیک ان هذا و ما سبق من التاویل و ما سیاتی منه مبنی علی ما ذهب الیه الصوفیة من الاصول الفاسدة و الغرض من نقله الاطلاع علی فساده». جلد سیزدهم، شامل سوره واقعه، حدید، مجادله، حشر، ممتحنه، صف، جمعه، منافقون، تغابن، طلاق، تحریم، ملک، قلم، حاقه، معارج، نوح، جن و مزمل می باشد.
تفسير سورة ابراهيم
نویسنده:
عبدالله جوادي آملي؛ مترجم: عرفان محمود
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة المجلد 29
نویسنده:
محمد صادقي
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی,
چکیده :
الفُرقان فی تَفْسیر القُرآن بالقُرآن و السُّنّة کتابی در تفسیر قرآن اثر محمد صادقی تهرانی است. این تفسیر در ۳۰ مجلّد و به زبان عربی نوشته شده، که دوره کامل تفسیر قرآن کریم است. این کتاب با استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن نگارش یافته است. تألیف تفسیر الفرقان طی ۱۴ سال، از سال ۱۳۵۳ش در بیروت شروع و در سال ۱۳۶۷ش در قم به پایان رسید. علامه طباطبایی با دیدن چند جلد این تفسیر، آن را موجب روشنی چشم و مایه افتخار دانسته است. نویسنده درمقدمه تفسیر تأکید می‌کند که بایسته‌ترین روش تفسیری، شیوه تفسیر قرآن با قرآن است. وی می‌نویسد: «همه شیوه‌های تفسیری نادرست است، جز شیوه تفسیر قرآن با قرآن واین همان شیوه تفسیر پیامبر(ص) و امامان(ع) است. بر مفسّران لازم است که این روش تفسیری را از معلمان معصوم فراگیرند و در تفسیر آیات به کار بندند.» در مجالی دیگر می‌نویسد: «روش‌های تفسیری، از دو حالت بیرون نیستند؛ یا تفسیر قرآن با قرآن هستند و یا تفسیر قرآن با رأی». وی براین باور است که برآیند تفسیر قرآن با قرآن، دستیابی به نخستین مفاهیم و معارف قرآنی است، مرتبه‌ای از معنا که در چارچوب دلالت مطابقی آیه قرار دارد. درحالی‌که روایات تفسیری بیشتر درصدد نشان دادن نمونه‌ها و معانی پنهان آیات است و چنانکه خود می‌گوید نگاه روایات تفسیری به معانی ژرف‌تر کلام وحی است، با این ویژگی که مفاهیم ژرف، ریشه در معانی و منطوق دارد و در پرتو آن شکل می‌گیرد به‌گونه‌ای که درستی و نادرستی آن‌ها در گرو برابری و نابرابری با منطوق آیات است. چه اینکه به مقتضای محوریت قرآن در ارزشیابی روایات و درستی و نادرستی آن‌ها، منطوق آیات، معیار سازگاری و ناسازگاری روایات با قرآن است. و درنتیجه تفسیر مأثور چیزی جدا از آیه نیست، بلکه برخی از مراتب معنایی آن است که در پرتو سطح ظاهر آیه با یاری جستن از آیات دیگر به دست آمده است. بنابراین تفسیر قرآن با سنّت گونه‌ای از تفسیر قرآن با قرآن است. نوشته علامه طباطبایی درباره تفسیر فرقان * شیوه نگارش نویسنده با بهره‌گیری از صناعت تضمین، سجع و با استفاده گسترده از مصدرهای صناعی، شیوه‌ای را در پیش گرفته است که در تفاسیر موجود، مانند آن کمتر دیده می‌شود. این سبک نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسّر دچار مشکل می‌کند و به نظر می‌رسد نوعی تکلّف و تصنّع در تعبیر و بیان صورت گرفته است، ولی پس ازمدّتی که ذهن با سبک نوشتاری مؤلّف انس گرفت، ظرافت‌ها و دقت‌هایی که مفسّر در انتخاب و به کارگیری واژه‌ها و تعبیرات مورد توجه قرار داده است، پدیدار می‌شود وخواننده را در فهم معانی ومقاصد یاری می‌دهند. * بهره‌گیری از ظرفیت مفهومی واژه‌ها نکته دیگری که در سبک مفسّر دیده می‌شود بهره‌گیری از ظرفیت مفهومی واژه هاست. نخستین چیزی که مفسّر در تفسیر یک آیه بدان توجه نشان می‌دهد حدود و گستردگی مفهومی کلمات است، سعی او برآن است که مفاهیم واژه‌ها را بدون هرگونه محدودیتی و با همان گستردگی طبیعی که در خود کلمه و با توجه به موقعیت کاربردی آن درآیه وجود دارد، به عنوان پایه و سرآغاز تفسیر قرار دهد، وتا اندازه‌ای که توانایی ذهنی وفکری مفسر اجازه می‌دهد به گستردن مفهوم آیه و شناخت مصداق‌ها وواقعیتهای قابل انطباق درآن بپردازد وهرگونه محدودسازی را تا آنجا که ازخود آیه در پرتو آیات تفسیری دیگر پدید نیامده باشد به کنار گذارد. ازهمین رو حجم مواردی که تفسیرهای روایی تحدیدگرا، دراین تفسیر حمل بر جری و تطبیق شده است، به مراتب بیشتر از دیگر تفاسیر است. * به کاربردن واژه‌های مشترک در چند معنا ویژگی دیگر این سبک، حمل واژه‌های مشترک بر چند معنا و اراده مفاهیم متقابل از یک واژه است، تفاسیر دیگر بیشتر در زمینه واژه‌های مشترک، یکی ازمعانی را انتخاب کرده و بقیه را نادیده می‌گیرند، ولی سبک الفرقان جزاین است. هرجا کلمه‌ای از نظر لغوی چند معنای گونه گون و دگرگون داشته باشد و با دستورهای ادبی و جایگاه کاربردی آن درآیه سازگار باشد، الفرقان، آن واژه را برهمه آن معانی حمل می‌کند وهمه آن‌ها را جزء تفسیر آیه می‌داند ودر عرض هم می‌پذیرد. الفرقان درمعرفی این خصوصیت سبک تفسیری می‌نویسد: «اگر آیه‌ای معنی‌های چندی را برتابد که همه آن‌ها صحیح باشد و ناسازی بین آن‌ها نباشد، اشکال ندارد که همه آن‌ها مقصود باشد، چنانکه درشیوه ما دراین تفسیر دیده می‌شود.» * اعتماد برملاک‌ها و اصول خود و محور قرار ندادن آرای تفسیر مفسّران نکته دیگر در سبک نویسنده تکیه بر فهم و برداشت شخصی و بی‌اعتمادی به گفته‌ها و دیدگاههای دیگران است. مفسّر با دقّت و درنگ در مفردات و ترکیبات آیه به صورت مستقیم و با کمک از آیات یا روایات راهگشا به سراغ تفسیر می‌رود وازهرگونه درگیر شدن با گفته‌ها و نظریه‌ها خودداری می‌کند. البته این بدان معنی نیست که هیچ گونه نقل و نقدی نسبت به نظریات ندارد، بلکه مقصود آن است که: درفهم آیه و برداشت تفسیری ازآن، بر دیدگاههای دیگران تکیه ندارد و براین باور است که تفسیر قرآن براساس آرای مفسران، به هرشکل که باشد، گونهٔ از تفسیر به رأی است. * استفاده از روایات سبک تفسیر گرچه تفسیر قرآن با قرآن است و به همین لحاظ اگر از روایات استفاده نمی‌کرد، اما نویسنده از روایات نیز، به صورت گسترده بهره برده است به گونه‌ای که می‌توان گفت افزون بر تفسیر قرآن، یک دوره تفسیر روایی را نیز دربردارد و کمتر صفحه‌ای را می‌توان یافت که به گونه‌ای استشهاد به روایت و استناد به منبع روایی درآن دیده نشود. مهم‌ترین محورهایی که استفاده از روایات درآن صورت گرفته است، یکی تأیید تفسیر آیه ودیگر گسترش ابعاد آیه است، گرچه درمواردی دیگر، مانند شأن نزول یا مباحث علمی نیز به روایات استناد شده است. این روش همان گونه که پیش‌تر اشاره شد، منافاتی با سبک تفسیر قرآن با قرآن ندارد، زیرا درهرحال معیار تفسیر و فهم یک آیه خود قرآن است ونقش روایات درحقیقت، تأیید منطوق ومفهوم ظاهر آیه و یا گسترش دادن همان معناست، فرا‌تر ازآنچه تنها ازمنطوق آیه استفاده می‌شود. به این ترتیب جمع بین تفسیر قرآن با قرآن و بهره گیری گسترده از روایات به گونه‌ای که در غیر تفسیر روایی مانند آن دیده نمی‌شود، یکی از برجستگیهای تفسیرالفرقان به شمار می‌آید. * استفاده از عهدین با زبان عبری ییکی از ویژگیهای تفسیر الفرقان، که چه بسا در هیچ تفسیر دیگری همانند نداشته باشد، استفاده از متون عبری عهدین یعنی تورات و انجیل است. البته نقل ترجمه فرازهای آن در تفاسیر دیگر مانند المنار نیز دیده می‌شود، امّا استفاده از زبان اصلی عبری گویا ویژه این تفسیر است. نقل متون عهدین در راستای دو هدف کلی صورت گرفته است، یکی تأیید مفاهیم وگزارشهای قرآنی مانند بشارتهای پیامبر و داستانهای بنی اسرائیل ودیگر نقل ناهمگونی‌ها و تحریف‌های موجود در عهدین. منابع مورد استفاده * منابع روایی: حدود ۸۰ مأخذ روایی مورد استفاده قرار گرفته است که درمیان آن از صحاح و مسانید اهل سنت گرفته تا ادعیه ائمه(ع) دیده می‌شود. ازآنجا که مفسّر درگزینش روایات، براساس صحت متن حدیث وسازگاری آن با محتوای آیات عمل کرده است ونه صحّت سند آن‌ها، از استناد به مراجع گوناگون و‌گاه سست و بدون سند، خودداری نکرده است. * منابع تفسیری: بیش از ۲۵ تفسیر مورد مراجعه الفرقان بوده است که بیشتر آن‌ها برای نقل روایت و برخی دیگر برای نقل ویا نقد نظریه مفسّر مورد استناد قرار گرفته است. تفسیر نور الثقلین، درالمنثور، قمی و البرهان بیشترین تکیه‌گاه مفسر در نقل روایت است. و تفسیر فخررازی، المنار، صدرالمتألهین، المیزان و طنطاوی از تفاسیری است که مفسّر به نقل ویا نقد نظریات آن‌ها پرداخته است. * منابع لغوی: کتابهای لغوی استفاده شده، عبارتند از: لسان العرب، قاموس، مصباح، تاج العروس، مفردات راغب، نهایه ابن اثیر. این منابع همان گونه که دیده می‌شود متعدد است، امّا از آنجا که مفسّر به بحث لغت بیشتر به صورت آزاد و بدون استناد به منابع لغوی می‌پردازد، مراجعه به منابع لغت و نقل گفته‌های اهل لغت، کمتر به چشم می‌خورد. * منابع پراکنده: بالغ بر ۶۰ کتاب ومقاله در زمینه‌های مختلف مورد مراجعه بوده است، که درمیان آن‌ها کتاب‌های علمی، اجتماعی، تاریخی، دائرة المعارف‌ها و‌گاه مجلاّت و روزنامه دیده می‌شوند، بیشتر آن‌ها برای نقل نظریه و در تأیید یک مطلب تفسیری استفاده شده است، ولی برخی در جهت نقد نظریه نویسنده در پرتو آیات ومفاهیم قرآن نیز مورد استفاده قرار گرفته است. برخی ویژگی‌های محتوایی * سیاق و تناسب مفسّر نسبت به سیاق آیات توجه چندانی ندارد، در هر آیه یا مجموعه ازآیاتی که مورد بررسی قرار می‌گیرد، از سیاق قبل و بعد آن به عنوان یک قرینه یا عنصر دخیل در فهم آیه استفاده نمی‌شود و کمتر مواردی را می‌توان یافت که به لحاظ پیوستگی شدید آیه به زمینه‌های پیش از آن و پس از آن، ازارتباط موجود یا وحدت فضای حاکم برآیات در جهت تفسیر آن بهره برده باشد. ازاین جهت تفسیر (الفرقان) کاملاً در برابر (المیزان) قرار دارد که به صورت گسترده از سیاق، برای تفسیر و فهم آیات استفاده کرده است. * قرائت ازآنجا که مفسّر قرائت مرسوم را قرائت متوا‌تر و معتبر می‌داند و سایر قرائت‌ها را نادرست می‌شمارد، از پرداختن به مباحث قرائت خودداری می‌کند و با نقد کوتاه و گذرا نسبت به مواردی که دیگران اختلاف قراءت را مطرح کرده‌اند، ازآن می‌گذرد. * لغت مفسّر، در تعریف واژه‌ها و تبیین مفاهیم لغوی آن‌ها جز در مواردی که مورد اختلاف و گفت‌و‌گو بوده است، به منابع لغوی استناد نکرده است، بلکه به صورت آزاد و بدون بازگرداندن به منبع مشخصی، به تعریف می‌پردازد، سعی مفسر برآن است که به مفاهیم اولیه و زمان نزول آیات دست یابد و ازاین روی‌ گاه از خود قرآن برای فهم معنای یک واژه یاری می‌جوید. از لحاظ نظری و تئوریک نیز خود بر این نکته تصریح دارد که تفسیر قرآن باید براساس مفاهیم زمان نزول باشد و نه مفاهیمی که در بستر زمان برای لغات پدید آمده است. * مباحث اجتماعی تفسیر الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعی و واقعیت‌های موجود و مورد ابتلای جامعه اهتمام دارد و در جای جای تفسیر به مناسبت،‌ گاه به صورت فصلی مستقل و گاه در ضمن تفسیر یک آیه به صورت مبسوط، متعرّض مسایلی همچون نظام حکومت، اقتصاد، حقوق و جایگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌های اجتماعی، چند همسری، تاریخ سه‌گانه‌پرستی و… شده است و با استفاده از آیات به اظهار نظر ویا نقد و ردّ دیدگاه‌ها پرداخته است. * گرایش علمی گرایش علمی به معنی اصل قرار دادن فرضیه‌ها و نظریه‌های علمی و تفسیر آیات براساس آن‌ها، چیزی است که در تفسیر مورد اجتناب بوده و به روشنی در مقدمه الفرقان تفسیر به رأی شمرده شده که باید، ازآن اجتناب کرد. در چند مورد از دستاوردهای علم، برای تأیید محتوای یک آیه یا تفسیری که ارائه کرده است، بهره جسته است، چنانکه در مورد امکان معجزه ویا ضرورت خواب برای موجودات زنده، ذیل آیه: (وجعل النوم سباتاً)، گرفتگی خورشید در سوره تکویر، چگونگی پیدایش جنین، انفصال زمین ازخورشید، حرکت زمین، کروی بودن زمین و… از مباحث علوم تجربی تأیید جسته است، در عین آنکه محوریت قرآن را همیشه مدّنظر داشته و نظریات علمی را بر آن تحمیل نکرده است. مفسّر بر این باور است که قرآن برخلاف نظام طبیعت سخن نمی‌گوید، امّا بیانات قرآن در چنین زمینه‌هایی به صورت اشاره است و نه تصریح؛ زیرا شرایط زمان نزول، اجازه نمی‌داده است که به واقعیت‌های علمی تصریح شود. * گرایش شیعی تفسیرالفرقان، تفسیری شیعی است و گرایش شیعی مفسّر در جای جای تفسیر آشکار است. امّا بدان معنی نیست که تفسیر بر مبنای تعصّب مذهبی بنیان یافته باشد. مفسّر در مقدمه تفسیر خود بر این اصل تأکید دارد که تفسیر قرآن براساس رأی شخصی یا مذهبی یا تقلید از دیگران، تفسیر قرآن نیست، بلکه تفسیر رأی شخص است که به آتش دوزخ منتهی می‌شود (کان مصیره الی النّار) و (فلیتبوّء مقعده من النّار) ازاین رو معیار اصلی در فهم آیات را، خود آیات و روایات موافق با آن قرار داده و در گزینش روایات و یا نقد نظریات، هیچ‌گونه تفاوتی بین شیعه و سنی نگذاشته است و به همان میزان از منابع اهل سنّت استفاده کرده که از منابع شیعه و همان اندازه به نقد آرای عالمان و فقیهان شیعه پرداخته که به دیدگاه‌های اهل سنّت پرداخته است. جلد بیست و نهم مشتمل بر تفسیر سوره های ملک، قلم، حاقه، معراج، نوح، جن، مزمل، مدثر، قیامت، انسان و مرسلات می‌باشد.
تفسیر المعین للواعظین و المتعظین
نویسنده:
محمد هويدي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
التفسير المعين للواعظين و المتعظين، اثر محمد هويدى، از علماى شيعى لبنان، تفسيرى است كه به گفته خود نويسنده، برای مسلمانان عادى و معمولى و نه انديشمندان و پژوهشگران و حداكثر برای مبلغان و وعاظ مجالس مذهبى، تأليف شده است. كتاب با مقدمه مؤلف، آغاز گرديده است. نويسنده - آن‌چنان‌كه خود اشاره دارد - پس از مراجعه به تفسيرهاى مهم و آگاهى از روش تفسيرهاى مختصر، به روش جديدى در تفسير رسيده كه متناسب با ذوق خواننده امروزى است. در اين روش، وى از تفسيرهايى كه شرح آيه و متن‌هاى روشن و غير روشن را بيهوده طولانى كرده‌اند، دورى گزيده است؛ بنابراین با توجه به ظرفيت فكرى، فرهنگى و روانى خواننده معمولى، به شرح آيات (يا دقيق‌تر عبارات) مشكل پرداخته است. در مقدمه نويسنده، به ويژگى‌هاى اين تفسير، اشاره شده است؛ ويژگى‌هايى از قبيل: * شرح و توضيح بيش از هفت هزار كلمه و متن قرآنى؛ * مشخص كردن عدد آيات با خطى جداگانه در هنگام شرح، برای سهولت دستيابى به متن قرآن؛ * آوردن احاديث واردشده در فضيلت سوره‌ها و ثواب خواندن آن‌ها؛ * انتخاب يك موضوع از موضوعات آيات هر صفحه و ارجاع ديگر موضوعات به آيات مناسب با آن‌ها در صفحه‌هاى ديگر؛ * اگر در يك موضوع، احاديث متعددى از پيامبر(ص) يا معصومين(ع) وجود داشته، برای اختصار، اسم شريف پيامبر(ص) يا معصوم(ع) در حديث اول آمده است و بقيه احاديث فقط با شماره ذكر شده است؛ * موضوعات واردشده در پايين صفحات، دو قسمت هستند: يك قسم آن كه در قرآن كريم به‌صراحت نام برده شده‌اند، مانند نماز (صلاة)، حج، رزق، جهاد و علم؛ قسمتى ديگر كه در مفهوم آيات به آن‌ها اشاره شده است، مانند حقد (كينه)، تاريخ، فرصت، تجربه و غيرت؛ * برای موضوعات تفسير، فهرستى بر اساس شماره صفحات قرآن و فهرستى ديگر به‌صورت ابجدى شامل آيات موضوعات مطرح‌شده، تهيه شده است. مفسر در اين تفسير، علاوه بر توضيح برخى واژگان قرآنى، بيش از پنج هزار حديث در پانصد موضوع اساسى را از پيامبر(ص) گردآورده است. هرچند كه نويسنده اين تفسير را بيشتر برای وعاظ، خطبا و مخاطبان خاص تأليف كرده، اما با نگاهى اجمالى مى‌توان دريافت كه تحقيقش مى‌تواند راهنماى معلمان و دانش‌پژوهان جوان نيز باشد. شايد بتوان فوايد اين تفسير را در مؤلفه‌هاى زير خلاصه نمود: * دستيابى به معانى روشن و ساده متن‌هاى قرآنى كه با همه سطوح تناسب داشته باشد؛ * دسترسى به موضوعات اسلامى با توجه به آيات و احاديث آن‌ها برای صرفه‌جويى در وقت مربى، سخنران و گفتگوكننده؛ * اشتياق خواننده قرآن به دليل وجود احاديث مربوط به فضيلت و ثواب خواندن آن‌ها افزايش مى‌يابد؛ * احاديث نبوى و پند گرفتن از آن‌ها با توجه به اينكه اين احاديث، گنجينه سرشار برای موعظه‌اند، حفظ مى‌شوند؛ * يك جلدى بودن اين تفسير، حمل آن را برای تبليغ در حضر و سفر، ساده مى‌كند؛ * در خواننده يك شخصيت اسلامى ايجاد مى‌كند؛ زيرا اطلاع و آمادگى از مفاهيم اسلامى و آشنايى با منابع اصيل اسلام، صاحب خود را آراسته به اخلاق اسلامى مى‌كند؛ * توجه يافتن به اينكه: «اسلام در تمام زواياى كوچك و بزرگ زندگى انسان، رأى و نظر دارد» كه برخى از آن را مى‌شناسیم و تعدادى را نيز هنوز نشناخته‌ايم؛ * يقين كردن به يكى بودن راه و روش اسلامى؛ هرچند كه موضوعات متعدد و مراجع و منابع گوناگون باشند. از جمله ويژگى‌هاى اين اثر، نحوه نقل احاديث مرتبط با موضوع آيه‌هاست. نويسنده از هر صفحه قرآن، موضوعى را برگزيده (جمعا حدود 500 موضوع) و سپس حدود 10 حديث درباره آن موضوع از معصومين(ع) نقل كرده است كه جمعا بالغ بر 5000 حديث مى‌شود. البته نقل حديث برای روشن ساختن مفهوم آيات قرآن، كار تازه‌اى نيست و تقريبا در عموم تفاسير قرآنى، به اين شيوه تمسك جسته شده و با هر مشربى كه نوشته شده، بهره‌اى از حديث برده است. اما در تفسير حاضر، به‌مانند آن‌ها، احاديث صرفا به قصد روشن ساختن مفهوم آيات قرآنى به كار گرفته نشده‌اند. در هر صفحه از قرآن، به‌طور متوسط، 12 يا 13 آيه از قرآن آورده شده كه هويدى از آن ميان، فقط موضوعى را برگزيده و برای روشن شدن موضع دين در قبال آن موضوع، احاديثى را نقل كرده است. اگر بخواهيم دقيق‌تر بگوييم، او مى‌خواسته دسته‌اى از موضوعات مطرح در ادبيات دينى و آيين ديندارى را كه البته ريشه در قرآن دارد، توضيح دهد و در مورد آن‌ها، سخن بگويد. اكنون شايد فهم جمله‌هايى كه او درباره شكل‌گيرى اين تفسير بيان كرده، سهل‌تر باشد: «همواره در گفتگوهايم به مرجعى نياز داشتم كه شامل نظرات اسلام در زمينه‌هاى گوناگون و مستند به آيات و روايات باشد؛ درعين‌حال، سبک ‌بار و زودفهم باشد و ما را برای درك نظرات دين حنيفمان، آماده كند». در اين تفسير، نقل حديث، خود، موضوعيت يافته و كاملا و صرفا، در خدمت تفسير قرار نگرفته است و لذاست كه مى‌گوييم يك تفسير تقريبا منحصربه‌فرد است و در بين بيش از 600 تفسير شيعه از قرآن، نظير و همانند ندارد. فهرست اسماء سور به‌همراه بيان مكى يا مدنى بودن آن‌ها و فهرست مواضيع، در انتهاى كتاب آمده است.
فرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة المجلد 14
نویسنده:
محمد صادقي
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی,
چکیده :
الفُرقان فی تَفْسیر القُرآن بالقُرآن و السُّنّة کتابی در تفسیر قرآن اثر محمد صادقی تهرانی است. این تفسیر در ۳۰ مجلّد و به زبان عربی نوشته شده، که دوره کامل تفسیر قرآن کریم است. این کتاب با استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن نگارش یافته است. تألیف تفسیر الفرقان طی ۱۴ سال، از سال ۱۳۵۳ش در بیروت شروع و در سال ۱۳۶۷ش در قم به پایان رسید. علامه طباطبایی با دیدن چند جلد این تفسیر، آن را موجب روشنی چشم و مایه افتخار دانسته است. نویسنده درمقدمه تفسیر تأکید می‌کند که بایسته‌ترین روش تفسیری، شیوه تفسیر قرآن با قرآن است. وی می‌نویسد: «همه شیوه‌های تفسیری نادرست است، جز شیوه تفسیر قرآن با قرآن واین همان شیوه تفسیر پیامبر(ص) و امامان(ع) است. بر مفسّران لازم است که این روش تفسیری را از معلمان معصوم فراگیرند و در تفسیر آیات به کار بندند.» در مجالی دیگر می‌نویسد: «روش‌های تفسیری، از دو حالت بیرون نیستند؛ یا تفسیر قرآن با قرآن هستند و یا تفسیر قرآن با رأی». وی براین باور است که برآیند تفسیر قرآن با قرآن، دستیابی به نخستین مفاهیم و معارف قرآنی است، مرتبه‌ای از معنا که در چارچوب دلالت مطابقی آیه قرار دارد. درحالی‌که روایات تفسیری بیشتر درصدد نشان دادن نمونه‌ها و معانی پنهان آیات است و چنانکه خود می‌گوید نگاه روایات تفسیری به معانی ژرف‌تر کلام وحی است، با این ویژگی که مفاهیم ژرف، ریشه در معانی و منطوق دارد و در پرتو آن شکل می‌گیرد به‌گونه‌ای که درستی و نادرستی آن‌ها در گرو برابری و نابرابری با منطوق آیات است. چه اینکه به مقتضای محوریت قرآن در ارزشیابی روایات و درستی و نادرستی آن‌ها، منطوق آیات، معیار سازگاری و ناسازگاری روایات با قرآن است. و درنتیجه تفسیر مأثور چیزی جدا از آیه نیست، بلکه برخی از مراتب معنایی آن است که در پرتو سطح ظاهر آیه با یاری جستن از آیات دیگر به دست آمده است. بنابراین تفسیر قرآن با سنّت گونه‌ای از تفسیر قرآن با قرآن است. نوشته علامه طباطبایی درباره تفسیر فرقان * شیوه نگارش نویسنده با بهره‌گیری از صناعت تضمین، سجع و با استفاده گسترده از مصدرهای صناعی، شیوه‌ای را در پیش گرفته است که در تفاسیر موجود، مانند آن کمتر دیده می‌شود. این سبک نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسّر دچار مشکل می‌کند و به نظر می‌رسد نوعی تکلّف و تصنّع در تعبیر و بیان صورت گرفته است، ولی پس ازمدّتی که ذهن با سبک نوشتاری مؤلّف انس گرفت، ظرافت‌ها و دقت‌هایی که مفسّر در انتخاب و به کارگیری واژه‌ها و تعبیرات مورد توجه قرار داده است، پدیدار می‌شود وخواننده را در فهم معانی ومقاصد یاری می‌دهند. * بهره‌گیری از ظرفیت مفهومی واژه‌ها نکته دیگری که در سبک مفسّر دیده می‌شود بهره‌گیری از ظرفیت مفهومی واژه هاست. نخستین چیزی که مفسّر در تفسیر یک آیه بدان توجه نشان می‌دهد حدود و گستردگی مفهومی کلمات است، سعی او برآن است که مفاهیم واژه‌ها را بدون هرگونه محدودیتی و با همان گستردگی طبیعی که در خود کلمه و با توجه به موقعیت کاربردی آن درآیه وجود دارد، به عنوان پایه و سرآغاز تفسیر قرار دهد، وتا اندازه‌ای که توانایی ذهنی وفکری مفسر اجازه می‌دهد به گستردن مفهوم آیه و شناخت مصداق‌ها وواقعیتهای قابل انطباق درآن بپردازد وهرگونه محدودسازی را تا آنجا که ازخود آیه در پرتو آیات تفسیری دیگر پدید نیامده باشد به کنار گذارد. ازهمین رو حجم مواردی که تفسیرهای روایی تحدیدگرا، دراین تفسیر حمل بر جری و تطبیق شده است، به مراتب بیشتر از دیگر تفاسیر است. * به کاربردن واژه‌های مشترک در چند معنا ویژگی دیگر این سبک، حمل واژه‌های مشترک بر چند معنا و اراده مفاهیم متقابل از یک واژه است، تفاسیر دیگر بیشتر در زمینه واژه‌های مشترک، یکی ازمعانی را انتخاب کرده و بقیه را نادیده می‌گیرند، ولی سبک الفرقان جزاین است. هرجا کلمه‌ای از نظر لغوی چند معنای گونه گون و دگرگون داشته باشد و با دستورهای ادبی و جایگاه کاربردی آن درآیه سازگار باشد، الفرقان، آن واژه را برهمه آن معانی حمل می‌کند وهمه آن‌ها را جزء تفسیر آیه می‌داند ودر عرض هم می‌پذیرد. الفرقان درمعرفی این خصوصیت سبک تفسیری می‌نویسد: «اگر آیه‌ای معنی‌های چندی را برتابد که همه آن‌ها صحیح باشد و ناسازی بین آن‌ها نباشد، اشکال ندارد که همه آن‌ها مقصود باشد، چنانکه درشیوه ما دراین تفسیر دیده می‌شود.» * اعتماد برملاک‌ها و اصول خود و محور قرار ندادن آرای تفسیر مفسّران نکته دیگر در سبک نویسنده تکیه بر فهم و برداشت شخصی و بی‌اعتمادی به گفته‌ها و دیدگاههای دیگران است. مفسّر با دقّت و درنگ در مفردات و ترکیبات آیه به صورت مستقیم و با کمک از آیات یا روایات راهگشا به سراغ تفسیر می‌رود وازهرگونه درگیر شدن با گفته‌ها و نظریه‌ها خودداری می‌کند. البته این بدان معنی نیست که هیچ گونه نقل و نقدی نسبت به نظریات ندارد، بلکه مقصود آن است که: درفهم آیه و برداشت تفسیری ازآن، بر دیدگاههای دیگران تکیه ندارد و براین باور است که تفسیر قرآن براساس آرای مفسران، به هرشکل که باشد، گونهٔ از تفسیر به رأی است. * استفاده از روایات سبک تفسیر گرچه تفسیر قرآن با قرآن است و به همین لحاظ اگر از روایات استفاده نمی‌کرد، اما نویسنده از روایات نیز، به صورت گسترده بهره برده است به گونه‌ای که می‌توان گفت افزون بر تفسیر قرآن، یک دوره تفسیر روایی را نیز دربردارد و کمتر صفحه‌ای را می‌توان یافت که به گونه‌ای استشهاد به روایت و استناد به منبع روایی درآن دیده نشود. مهم‌ترین محورهایی که استفاده از روایات درآن صورت گرفته است، یکی تأیید تفسیر آیه ودیگر گسترش ابعاد آیه است، گرچه درمواردی دیگر، مانند شأن نزول یا مباحث علمی نیز به روایات استناد شده است. این روش همان گونه که پیش‌تر اشاره شد، منافاتی با سبک تفسیر قرآن با قرآن ندارد، زیرا درهرحال معیار تفسیر و فهم یک آیه خود قرآن است ونقش روایات درحقیقت، تأیید منطوق ومفهوم ظاهر آیه و یا گسترش دادن همان معناست، فرا‌تر ازآنچه تنها ازمنطوق آیه استفاده می‌شود. به این ترتیب جمع بین تفسیر قرآن با قرآن و بهره گیری گسترده از روایات به گونه‌ای که در غیر تفسیر روایی مانند آن دیده نمی‌شود، یکی از برجستگیهای تفسیرالفرقان به شمار می‌آید. * استفاده از عهدین با زبان عبری ییکی از ویژگیهای تفسیر الفرقان، که چه بسا در هیچ تفسیر دیگری همانند نداشته باشد، استفاده از متون عبری عهدین یعنی تورات و انجیل است. البته نقل ترجمه فرازهای آن در تفاسیر دیگر مانند المنار نیز دیده می‌شود، امّا استفاده از زبان اصلی عبری گویا ویژه این تفسیر است. نقل متون عهدین در راستای دو هدف کلی صورت گرفته است، یکی تأیید مفاهیم وگزارشهای قرآنی مانند بشارتهای پیامبر و داستانهای بنی اسرائیل ودیگر نقل ناهمگونی‌ها و تحریف‌های موجود در عهدین. منابع مورد استفاده * منابع روایی: حدود ۸۰ مأخذ روایی مورد استفاده قرار گرفته است که درمیان آن از صحاح و مسانید اهل سنت گرفته تا ادعیه ائمه(ع) دیده می‌شود. ازآنجا که مفسّر درگزینش روایات، براساس صحت متن حدیث وسازگاری آن با محتوای آیات عمل کرده است ونه صحّت سند آن‌ها، از استناد به مراجع گوناگون و‌گاه سست و بدون سند، خودداری نکرده است. * منابع تفسیری: بیش از ۲۵ تفسیر مورد مراجعه الفرقان بوده است که بیشتر آن‌ها برای نقل روایت و برخی دیگر برای نقل ویا نقد نظریه مفسّر مورد استناد قرار گرفته است. تفسیر نور الثقلین، درالمنثور، قمی و البرهان بیشترین تکیه‌گاه مفسر در نقل روایت است. و تفسیر فخررازی، المنار، صدرالمتألهین، المیزان و طنطاوی از تفاسیری است که مفسّر به نقل ویا نقد نظریات آن‌ها پرداخته است. * منابع لغوی: کتابهای لغوی استفاده شده، عبارتند از: لسان العرب، قاموس، مصباح، تاج العروس، مفردات راغب، نهایه ابن اثیر. این منابع همان گونه که دیده می‌شود متعدد است، امّا از آنجا که مفسّر به بحث لغت بیشتر به صورت آزاد و بدون استناد به منابع لغوی می‌پردازد، مراجعه به منابع لغت و نقل گفته‌های اهل لغت، کمتر به چشم می‌خورد. * منابع پراکنده: بالغ بر ۶۰ کتاب ومقاله در زمینه‌های مختلف مورد مراجعه بوده است، که درمیان آن‌ها کتاب‌های علمی، اجتماعی، تاریخی، دائرة المعارف‌ها و‌گاه مجلاّت و روزنامه دیده می‌شوند، بیشتر آن‌ها برای نقل نظریه و در تأیید یک مطلب تفسیری استفاده شده است، ولی برخی در جهت نقد نظریه نویسنده در پرتو آیات ومفاهیم قرآن نیز مورد استفاده قرار گرفته است. برخی ویژگی‌های محتوایی * سیاق و تناسب مفسّر نسبت به سیاق آیات توجه چندانی ندارد، در هر آیه یا مجموعه ازآیاتی که مورد بررسی قرار می‌گیرد، از سیاق قبل و بعد آن به عنوان یک قرینه یا عنصر دخیل در فهم آیه استفاده نمی‌شود و کمتر مواردی را می‌توان یافت که به لحاظ پیوستگی شدید آیه به زمینه‌های پیش از آن و پس از آن، ازارتباط موجود یا وحدت فضای حاکم برآیات در جهت تفسیر آن بهره برده باشد. ازاین جهت تفسیر (الفرقان) کاملاً در برابر (المیزان) قرار دارد که به صورت گسترده از سیاق، برای تفسیر و فهم آیات استفاده کرده است. * قرائت ازآنجا که مفسّر قرائت مرسوم را قرائت متوا‌تر و معتبر می‌داند و سایر قرائت‌ها را نادرست می‌شمارد، از پرداختن به مباحث قرائت خودداری می‌کند و با نقد کوتاه و گذرا نسبت به مواردی که دیگران اختلاف قراءت را مطرح کرده‌اند، ازآن می‌گذرد. * لغت مفسّر، در تعریف واژه‌ها و تبیین مفاهیم لغوی آن‌ها جز در مواردی که مورد اختلاف و گفت‌و‌گو بوده است، به منابع لغوی استناد نکرده است، بلکه به صورت آزاد و بدون بازگرداندن به منبع مشخصی، به تعریف می‌پردازد، سعی مفسر برآن است که به مفاهیم اولیه و زمان نزول آیات دست یابد و ازاین روی‌ گاه از خود قرآن برای فهم معنای یک واژه یاری می‌جوید. از لحاظ نظری و تئوریک نیز خود بر این نکته تصریح دارد که تفسیر قرآن باید براساس مفاهیم زمان نزول باشد و نه مفاهیمی که در بستر زمان برای لغات پدید آمده است. * مباحث اجتماعی تفسیر الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعی و واقعیت‌های موجود و مورد ابتلای جامعه اهتمام دارد و در جای جای تفسیر به مناسبت،‌ گاه به صورت فصلی مستقل و گاه در ضمن تفسیر یک آیه به صورت مبسوط، متعرّض مسایلی همچون نظام حکومت، اقتصاد، حقوق و جایگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌های اجتماعی، چند همسری، تاریخ سه‌گانه‌پرستی و… شده است و با استفاده از آیات به اظهار نظر ویا نقد و ردّ دیدگاه‌ها پرداخته است. * گرایش علمی گرایش علمی به معنی اصل قرار دادن فرضیه‌ها و نظریه‌های علمی و تفسیر آیات براساس آن‌ها، چیزی است که در تفسیر مورد اجتناب بوده و به روشنی در مقدمه الفرقان تفسیر به رأی شمرده شده که باید، ازآن اجتناب کرد. در چند مورد از دستاوردهای علم، برای تأیید محتوای یک آیه یا تفسیری که ارائه کرده است، بهره جسته است، چنانکه در مورد امکان معجزه ویا ضرورت خواب برای موجودات زنده، ذیل آیه: (وجعل النوم سباتاً)، گرفتگی خورشید در سوره تکویر، چگونگی پیدایش جنین، انفصال زمین ازخورشید، حرکت زمین، کروی بودن زمین و… از مباحث علوم تجربی تأیید جسته است، در عین آنکه محوریت قرآن را همیشه مدّنظر داشته و نظریات علمی را بر آن تحمیل نکرده است. مفسّر بر این باور است که قرآن برخلاف نظام طبیعت سخن نمی‌گوید، امّا بیانات قرآن در چنین زمینه‌هایی به صورت اشاره است و نه تصریح؛ زیرا شرایط زمان نزول، اجازه نمی‌داده است که به واقعیت‌های علمی تصریح شود. * گرایش شیعی تفسیرالفرقان، تفسیری شیعی است و گرایش شیعی مفسّر در جای جای تفسیر آشکار است. امّا بدان معنی نیست که تفسیر بر مبنای تعصّب مذهبی بنیان یافته باشد. مفسّر در مقدمه تفسیر خود بر این اصل تأکید دارد که تفسیر قرآن براساس رأی شخصی یا مذهبی یا تقلید از دیگران، تفسیر قرآن نیست، بلکه تفسیر رأی شخص است که به آتش دوزخ منتهی می‌شود (کان مصیره الی النّار) و (فلیتبوّء مقعده من النّار) ازاین رو معیار اصلی در فهم آیات را، خود آیات و روایات موافق با آن قرار داده و در گزینش روایات و یا نقد نظریات، هیچ‌گونه تفاوتی بین شیعه و سنی نگذاشته است و به همان میزان از منابع اهل سنّت استفاده کرده که از منابع شیعه و همان اندازه به نقد آرای عالمان و فقیهان شیعه پرداخته که به دیدگاه‌های اهل سنّت پرداخته است. جلد چهاردهم مشتمل بر تفسیر سوره های یونس و هود می باشد.
  • تعداد رکورد ها : 2284