به سبب شرایط و اوضاع و مقتضیات خاص جامعهٔ فکری و فلسفی ما و زمینه و تاریخ نسبتاً بلند کج اندیشی و کج فهمی در تفسیر اندیشه های فیلسوف بزرگ آلمانی، مارتین هیدگر،
... ، ابراز هر گونه قول و نظری دربارهٔ نسبت تفکر هیدگر با خدا و دیانت و آموزههای وحیانی، در اینجا و اکنون، به ناگزیر به بیراههها و کژراهه هایی عجیب و غریب منتهی خواهد شد. طرح آراء و اندیشههای او در موضوعات و مباحث مذکور در بسیاری از جوامع توسعه نیافته کنونی که از مشکلات روح فرسای اعتقادی، احساسی، اجتماعی و سیاسی رنج میبرند میتواند فریبنده و گمراه کننده و گاه بسیار زیانمند باشد. زیرا نظرگاه و موضع اصلی هیدگر درباره خدا و وحی و دین به غایت مبهم است و سخنان و عبارات او در باب مفاهیم و باورها و ارزشهای دینی فاقد وضوح و صراحت کافیاند.
در آن جاها که او از الوهیت، خدایان، خداشناسی / الاهیات (تئولوژی)، «مرگ خدا»ی نیچه و نیهیلیسم و عقاید الهیدانان قرون وسطا بحث میکند مباحثاش بسیار مجمل و موجز و دشوار است. بی تردید، هیدگر جزو اگزیستانسیالیستهای ملحد نمیتوانست به شمار آید آنگونه که برخی همچون سارتر انگاشتهاند اما دیندار نیز نمیتواند در نظر گرفته شود بدان سان که اگزیستانسیالیستهایی متدین نظیر کی یرکه گور و گابریل مارسل و یاسپرس بودند.
بیشتر