جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1712
تزاحم های اخلاقی از دیدگاه دیوید راس و بررسی و نقد آن با تکیه بر متون دینی
نویسنده:
افضل بلوکی، محمدعلی مصلح نژاد
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها : دانشگاه معارف اسلامی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این مقاله به بررسی و نقادی راه حل های تزاحم اخلاقی از دیدگاه دیوید راس (W.D.Ross) پرداخته است. از نگاه او تزاحم در وظایف فعلی امکان وقوع دارد، و فاعل اخلاقی وظیفه دارد آن دسته افعالی را که واجد الزام آوری بیشتری هستند، مقدم بدارد. او مبنای وظایف اخلاقی را «روابط خاص» می داند که از این طریق می توان اولویت و میزان الزام آوری را استکشاف نمود. براساس دیدگاه برخی از ناقدان راس، همانند: پالمر، مک ناوتن، گنسلر، و هولمز و دیگران، و نیز مقایسه این دیدگاه، با متون دینی، دیدگاه راس ناقص و وجود مفاهیمی چون مصلحت و مفسده نفس الامری افعال در متون دینی و همچنین نقش انگیزه فاعل، و توجه به نتیجه افعال و لحاظ کردن اولویت موجود در نتایج حاصل که میزان ارزشمندی افعال را معین می کند، و بالاترین درجه آن قرب الهی است، پاسخی جامع تر و غنی تر را در این زمینه فراهم می نماید، و دیدگاه راس به دلیل نقص در تبیین سلسله وظایف و غیرمنطقی بودن ترتیب آن و عدم ارائه معیاری فراگیر برای ترجیح افعال متزاحم، در واقع راه حل مناسبی برای حلّ این مسئله نیست.
صفحات :
از صفحه 77 تا 102
تعریف قضایای تحلیلی از منظر محمدتقی مصباح یزدی
نویسنده:
امیرحسن زادیوسفی، داود حسینی
نوع منبع :
مقاله , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان فلاسفه اسلامی معاصر، محمد تقی مصباح یزدی در باب تعریف قضایای تحلیلی نظریه‌پردازی کرده است. مقاله حاضر که پژوهشی است پیرامون نظریه وی در باب تعریف قضایای تحلیلی، از دو بخش تشکیل می‌شود؛ در بخش اول ابتدا «تعریف اولیه» قضیه تحلیلی را که برگرفته از آثار مکتوب محمدتقی مصباح یزدی است ارائه می‌کنیم، سپس مثال‌هایی را که وی قضیه تحلیلی می‌داند به بحث می‌گذاریم و استدلال می‌کنیم که نمی‌توان این قضایا را طبق «تعریف اولیه» تحلیلی دانست. در بخش دوم، در ابتدا، به عنوان راه حلی برای نقدها، «تعریف ثانویه» قضایای تحلیلی را که برگرفته از آثار غیر مکتوب وی، سخن‌رانی‌ها، است ارائه می‌کنیم. حتی با فرض این اصلاح در تعریف، استدلال خواهد شد که تئوری وی به دو دلیل قابل قبول نخواهد بود؛ اول این‌که تئوری وی تعریفی معین از قضایای تحلیلی ارائه نمی‌کند، و دوم این‌که قضایایی وجود دارند که توافق بر این است که این قضایا تحلیلی هستند اما تئوری وی، آن قضایا را تحلیلی به‌حساب نمی‌آورد. نتیجه این مقاله این خواهد بود که تعریف مصباح یزدی از قضایای تحلیلی اولا تعریفی جامع نیست و ثانیا این تعریف مبهم است.
صفحات :
از صفحه 61 تا 80
معقولات ثانی منطقی و مفاهیم محض فاهمه کانتی
نویسنده:
یارعلی کرد فیروزجائی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دانشگاه باقرالعلوم,
چکیده :
یکی از مباحث مهم در فلسفه و منطق، انواع مفاهیم است. در منطق سنتی و فلسفه اسلامی، مفاهیم به سه دسته ماهوی، معقولات ثانی منطقی و معقولات ثانی فلسفی تقسیم شده‌اند. در مقاله حاضر، ابتدا دیدگاه‌های فیلسوفان مسلمان درباره معقولات ثانی منطقی بررسی شده است. در فلسفه مغرب‌زمین نیز کانت از مفاهیم محض فاهمه یا مقولات سخن گفته است که با معقولات ثانی منطقی و فلسفی قابل مقایسه است. از این رو پس از گزارش چگونگی طرح مفاهیم محض فاهمه در فلسفه کانت و بررسی احکام آن، دیدگاه کانت درباره این مفاهیم با دیدگاه‌های منطق‌دانان سنتی درباره معقولات ثانی منطقی بررسی تطبیقی می‌شود.
صفحات :
از صفحه 69 تا 90
نگاهی تطبیقی به احکام تحلیلی کانت و قضایای ذاتیة المحمول
نویسنده:
احمد ابوترابی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
قضایای تحلیلی در فلسفه غرب، تعاریف گوناگونی دارد. برابر تعریف کانت، قضیه‌ای تحلیلی است که مفهوم موضوع و محمول آن یکی است یا محمول آن در موضوعش مندرج است. این تعریف با تعریف قضایای ذاتیهْْ‌المحمول (ذاتی باب ایساغوجی)، شباهت زیادی دارد، امّا در تطبیق این دو تعریف بر یکدیگر، چند مشکل اساسی وجود دارد: اول آنکه بحث ذاتیات، در ابتدا با توجه به ماهیات بنا شده است؛ دوّم آنکه ذاتی جزء ذات است، نه تمام ذات؛ سوم اینکه بحث ذاتیات، بیشتر جنبه هستی‌شناختی دارد. اساساً این بحث برای رفع مشکل تعریف مطرح، شده است. افزون بر این، بحث ذاتیات، تنها در قضایای حملی مطرح شده است. این نوشته نشان خواهد داد این مشکلات در منطق مسلمانان حل شده است. البته امروزه بسیاری از فیلسوفان غرب از تعریف کانت، برگشته‌اند؛ یعنی قضایای تحلیلی را تعمیم داده‌اند. تعاریف غیر کانتی با قضایای ذاتیهْْ‌المحمول، تطبیق‌پذیر نیست، بلکه با تعریف ذاتی باب برهان، بیشتر تناسب دارد.
نظریه فضیلت در افلاطون و آموزه تکلیف در کانت
نویسنده:
زهرا صالحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
این پایان‌نامه کوششی در جهت تبیین اخلاق فضیلت‌مدار افلاطون و اخلاق تکلیف‌مدار کانت و تطبیق آنها باهم است. اگر به سیر تاریخ نگاه کنیم، مسأل? اخلاق یکی از مهمترین مسائل مورد توجه همگان بوده است. اخلاق با معنای زندگی پیوسته است. بحث اخلاق به قدمت تاریخ بشراست. اگر بخواهیم بحث اخلاق را درافلاطون پی بگیریم، اخلاق نزد او در جستجوی تعریف سعادت و نیکبختی و ارائ? روش نیل بدان است، به این معنی که در جهت حصول بالاترین خیرانسان هدایت شده است. نیکبختی و سعادت باید با پیروی از فضیلت بدست ‌آید، که حتی الامکان به معنای شبیه شدن انسان به خداست. خود فضیلت نسبت به سعادت امرخارجی نیست، بلکه متمم و مکمل آن است. فقط انسانی سعادتمند است که حقیقتاً با فضیلت باشد. افلاطون فضیلت را با معرفت یکی می‌گیرد و معتقداست که حصول فضیلت، با تحقیق و تحقق یعنی معرفت به حقایق و تخلق به آنها ممکن است. نیل به سعادت حقیقی برای انسان ممکن نخواهد بود، مگر درصورتی که با اعتقاد به بقای روح در رفتار خود، عدل و حکمت را نصب العین قرار دهد و ازاین راه اجر وپاداش دنیوی را برای خود تأمین کند.کانت که معروفترین فیلسوف در حوز? اخلاق است، می‌خواست اخلاق نابی را پی‌ریزی کند که به طورکلی فاقد هرآنچه تجربی است، باشد و به انسان‌شناسی وابسته باشد. درفلسف? کانت انسان غایت و هدف است و به هیچ عنوان وسیله و ابزار نیست. انسانیت انسان هدف اخلاق کانت است. مفهوم فضیلت نزد کانت همراه تکلیف است. از نظر او بدون درک صحیح مفهوم تکلیف، مفهوم فضیلت شناخته نمی‌شود. در فلسف? کانت اساس انگیزه و رفتار انسانی، تکلیف است نه سعادت. مفهوم وظیفه و تکلیف عبارت است از مفهوم یک گزینش آزاد و اجباری که انسان آزادانه خودش را از درون بدان مجبور می‌کند. از نظر کانت عملی اخلاقی است یا انسان زمانی آزاد است که اراد? او کاری را انجام دهد که صرفاً بخاطر ادای وظیفه و تکلیف باشد، بدون هیچ چشم داشت دیگری. اراده یعنی انجام عمل براساس تکلیف.
مقایسه معرفت شناسی مطهری و کانت بر محور نظریه فطرت کانت و چالش مطهری با آن
نویسنده:
سیدجعفر حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع اصلی این تحقیق، معرفت شناسی از نظر کانت و مطهری، بر محور نظریه فطرت کانت و چالش مطهری با آن می‌باشد. هدف از تحقیق، بررسی تطبیقی معرفت شناسی این دو متفکر در زمینه نظریه فطرت و بیان محل اختلاف آن دو، در مسأله و محتوای نظریه فطرت و مواضع مشترک آن‌ها در حوزه معرفت شناسی می‌باشد.روش مورد استفاده در این پژوهش، اسنادی- تحلیلی است و بر اساس رجوع به کتب، منابع، سایت‌ها، و فیش برداری و تهیه یادداشت‌ها و تحلیل و جمع بندی و نگارش تحقیق می‌باشد.نتایج پژوهش حاکی از این است که ادراکات و حقایق فطری یا نظریه فطرت کانت در نزد وی و مطهری از مولفه های اساسی واحدی برخوردار نیست. از نظر مطهری حقایق فطری کانت «بالفعل»، «برخورد از تأثیر یک جانبه و یک طرفه»، «بدون وجه استعدادی» و «فاقد هر نوع عینیت» است. ولی از نظر کانت حقایق فطری وی «بالقوه»، «دارای تأثیر متقابل و دوطرفه با ماورای خود» ، «دارای وجه استعدادی» و «برخوردار از نوعی عینیت» است. دیدگاه مطهری در مورد حقایق فطری کانت، فطرت گرایی حداکثری است ولی تصویری که کانت می‌دهد، فطرت گرایی حداقلی است. نتیجه آن که، به نظر می‌رسد که با ملاحظه تفاوت‌های اساسی میان تصویر حقایق فطری نزد دو متفکر، می‌توان اذعان داشت که محل اختلاف این دو متفکر یکسان و مشترک نیست.آرا و اندیشه‌های فلسفی مطهری و کانت به طور کلی متضمن نظریه اصالت چارچوب‌ها و زمینه‌های روان شناختی در امر شناخت و ادراک است. و این امر مستلزم آن است که معرفت شناسی دو متفکر اولاً به طور کلی یک معرفت شناسی زمینه گرا خواهد بود. ثانیاً از جهت پذیرش زمینه‌های خاص در فاعل شناسا، یعنی قبول نظریه قوای ادراکی، معرفت شناسی این دو متفکر نوعی زمینه گرایی مشابه را لازم می‌آورد.
مساله امکان در فلسفه کانت و نقادی آن از دیدگاه صدرالمتالهین
نویسنده:
عسکر دیرباز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در سلسله تفکر فلسفی، فلسفه کانت یکی از حلقه هایی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. این فلسفه، در عین پیوند وثیق با حلقات پیشین، تاثیر ژرف و شگرف در حلقات پسین دارد. در میان اجزا و ارکان فلسفه کانت، مقولات فاهمه بخاطر نقش آنها در تبیین عینیت، کلیت و ضرورت قضایا، دارای اهمیت ویژه ای است. مقولات جهت، بلحاظ خصوصیاتی که کانت برای آنها قائل است با مقولات کمیت، کیفیت و نسبت، در عین تعامل تفاوتی بارز دارد. مقوله امکان علاوه بر اوصاف خاصی که در مقابل مقوله فعلیت و ضرورت دارد، واجد امتیازات مقولات جهت و مقوله بطور کل نیز هست. خاستگاه حکم ظنی و در نتیجه تامین کننده احتمال صدق قضیه و حکایت گری از رابطه مدرک با متعلق معرفت از جمله این خصایص است. با این حساب تنها آنچه بر حسب مقولات، ممکن المعرفه باشد، ممکن التحقق خواهد بود. در امکان بعنوان اصل، آنچه مطابق با شرایط صوری تجربه باشد، ممکن التحقق دانسته می شود. بدین ترتیب مقوله امکان در محدوده معرفت تجربی، اعتبار یافته ‏‎Contingent‎‏در نسبت با واجب الوجود امری غیرمعتبر می باشد. بلحاظ آنکه در فلسفه صدرالمتالهین معرفت فلسفی، حتی فراتر از حیطه تجربه، معتبر و قابل دفاع منطقی است، ‏‎Contingent‎‏ در نسبت با واجب الوجود، در برهان امکان و وجوب تبیین معتبری می یابد. تبیین فلسفی، خاستگاه و اعتبار امکان بعنوان معقول ثانی فلسفی، قابل دفاعتر از مقوله امکان بعنوان صورت محض فاهمه دانسته شده، رای کانت در این باره، قابل تجدید نظر معرفی شده است. در این رساله، ضمن استدلال بر دعاوی یادشده، اولا استناد کانت به آنها که استنباطی از مجموعه آرا اوست مدلل شده، ثانیا شالوده هایی از فلسفه صدرالمتالهین که هم حوزه با نقطه نظرات کانت در باب مساله امکان است گزینش شده و چالش آنها بلحاظ مبادی، مبانی و لوازم مورد بررسی قرار گرفته است.
مقایسه‌ی نفس از دیدگاه سهروردی و کانت
نویسنده:
اسماء شاهمرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رویکرد‌های سهروردی و کانت، به عنوان دو تن از برجسته‌ترین فیلسوفان شرق وغرب، به مسئله‌ی نفس تفاوت‌های بنیادین، و همزمان شباهت‌های جالب‌توجهی با هم دارند که بررسی آنها منوط به آشنایی با نظریه‌ی نفس هر دو فیلسوف است. اساس رویکرد سهروردی به نفس را تعریف او از «نور اسپهبد» تشکیل می‌دهد که بر طبق آرای او به عنوان مدبر جسم نسبت به خود «خودآگاه» است و این خودآگاهی را از علم حضوری خود نسبت به خویشتن خویش به دست می‌آورد. نظریه‌ی اشراقیِ نفس سهروردی بر نوعی تعریف نوافلاطونی نفس استوار است. این در حالی است که کانت، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مخالفان اندیشه‌های نوافلاطونی، اساساً با هر نوع علم حضوری مخالف است و نفس را در مقام یک چیزدرخود (شئ فی‌نفسه) یا نومن ناشناختنی می‌داند، زیرا از طرفی چونان یک نومن به شناخت درنمی‌آید و از طرفی ادراک حضوری انسان‌ها به «منِ» خود هیچ اعتبار شناختی‌ای ندارد. این «من استعلایی» که کانت تبار آن را در مابعدالطبیعه‌های سنتی پیش از خود، به‌ویژه در دکارت و هم‌مسلک‌های خردگرای او می‌جوید، هرچند شرط بنیادین تشکیل نظام مفاهیم پیشین فاهمه و بنابراین پایه‌ی انسان‌شناختیِ ادراک است، اماخود ادراک‌شدنی نیست و احکام آن را باید نه در حوزه‌ی شناخت یا عقل نظری، بلکه در گستره‌ی اخلاق و عقل عملی جُست. همین نکته بنیاد تفاوت ژرف دیدگاه دو فیلسوف به مسئله‌ی نفس را تشکیل می‌دهد. در کنار این تفاوت اصلی، اختلافاتی هم در مورد قوای نفس، ادراک عقلی و اساساً خودِ عقل، و نیز مفهوم علیت نزد دو فیلسوف می‌توان یافت. با این همه نگرش آنها شباهت‌هایی نیز با همدیگر دارد که از آن‌جمله می‌توان به همانندی‌های نسبی در برداشت‌های سهروردی و کانت پیرامون بقای نفس و همچنین لذتِ استکمالیِ نفس اشاره کرد.کلیدواژگان: سهروردی، کانت، نفس، علم حضوری، فاهمه، نور اسپهبد، عقل فعال، پدیدار، ذات معقول، من استعلایی
نقد و بررسی گستره معرفت در اندیشه کانت
نویسنده:
میرزا حسین نظری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
طرح مبحث معرفت شناسی در این پژوهش در راستای پاسخگویی به این پرسش اساسی صورت بسته است که قلمرو وگستره‌ی معرفت تا کجاست؟ آیا معرفت محدود به ساحت تجربه حسی است، محدوریت گستره‌ی معرفت به عرصه تجربه چه چالشها و بحرانهای اندیشه سوز را در پی دارد؟ آیا معرفت ما تقدم کانت رافع مشکلات معرفت شناختی است؟ در این پژوهش بر آنیم با نگاهی انتقادی به گستره‌ی معرفت از منظر کانت، به این پرسشها پاسخ گفته و به نقد و آسیب شناسی گفتمان معرفتی کانت بپردازیم. در ادامه توضیح داده خواهد شد که نظام معرفت شناختی کانت فی الواقع تبیین شرایط تکون معرفت علمی است. دغدغه کانت این بود که اصولا شروط تحصیل و تحصل معرفت و حدود گستره تواناییهای علمی وعقلانی آدمی در پروسه‌ی معرفت سازی چیست؟ در این مقال با استفاده و استمداد از متد و روش توصیفی و تحلیلی سعی می شوداین دقیقه آشکار شود که آیا با نشر و تولید فلسفه نقدی کانت بحرانها و چالشهای معرفت سوز در ساحت مباحثی اپیستمولوژیک و معرفت شناختی قابل دفع و رفو است؟ در نهایت به این نکته پبرداخته می شود که گفتمان انتقادی کانت یه تنها مشکلات معرفت شناختی را اعمار و مهندسی نکرد که پارگیهای فراخ درهندسه حکمت و معرفت افکند. از این رو به منظور به مرام و مراد کانت این گفتار در چهار محور استخوان بندی می شود، و در محور چهارم اندیشه معرفت شناختی کانت به ترازو وتیغ نقد سپرده می شود و در فرجامین امر به اتکاء به حکمت صدرایی و با ارائه راهکار برون رفت از بحرانی معرفت شناختی، شکافهای حصار حکمت و معرفت مهندسی خواهد شد.
  • تعداد رکورد ها : 1712