جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 303
تبیین، مقایسه و نقد دیدگاه عبدالکریم سروش و سید حسین نصر در باب تکنولوژی
نویسنده:
امیرحسین امامی کوپایی، محمدجواد صافیان، سمانه امامی کوپایی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله سعی خواهیم کرد که به بررسی نقادانه پاسخ به مسأله‌ی تکنولوژی از سوی دو متفکر مطرح معاصر‌، عبدالکریم سروش و سید حسین نصر بپردازیم. بدین منظور ضمن بیان مختصری از اهم اندیشه‌های مرتبط با مسأله‌ی تکنولوژی در منظومه فکری این دو صاحب‌نظر و تبیین دو نظریه، به مقایسه دو دیدگاه و نقد نظریات و استدلال‌های آن‌ها می‌پردازیم. این پژوهش نشان می­دهد که علی‌رغم تفاوت‌های بنیادین نظام فکری این دو متفکر، می‌توان هم در طرح و هم در پاسخ به مسأله شباهت‌هایی میان آن دو یافت؛ به‌ طوری‌که مفهوم قناعت در هر دو پاسخ حضوری قابل توجه دارد. اما با این تفاوت که قناعت هسته اصلی پاسخ سروش را تشکیل می‌دهد و در نظر نصر تنها به عنوان یک راه‌حل جنبی و موقتی ظهور می‌یابد. مقاله را با این نتیجه‌گیری به پایان خواهیم برد که با وجود بصیرت‌ها و نکته‌سنجی‌های ارزشمند هر دو متفکر، مسائلی هم‌چون، پیش‌فرض‌های اثبات نشده، استدلال‌های بد، ناسازگاری درونی و عدم‌کارآیی در طرح مسأله و پاسخ به آن، به شکست دو پروژه در حل مسأله‌ی تکنولوژی می‌انجامد.
صفحات :
از صفحه 5 تا 40
بررسی مفهوم‌ و مدلول شرم: مقایسه‌‌ی برخی از مهمترین دیدگاه‌های روان‌شناختی‌ با یک دیدگاه الهیاتی-اخلاقی
نویسنده:
جلیل اعتماد، حسین دباغ، بهرام جوکار، مسعود حسینچاری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مفهوم سازی شرم یکی از مباحث چالش‌برانگیز در تحقیقات روان‌شناختی است. چالش‌ مفهوم‌پردازی شرم در فرهنگ‌های شرقی و به طور خاص در فرهنگ ایرانی-اسلامی موجبات ابهام قابل توجهی را هم برای اندیشمندان حوزه‌ی دین و هم برای روان‌شناسان به وجود آورده است. پژوهش حاضراز طریق بررسی مفهوم‌سازی و شواهد پژوهشی مربوطه در رویکرد شناختی و روان‌تحلیلی از میان رویکردهای روان‌شناختی در زمینه‌ی شرم و مقایسه‌ی آن با دیدگاه‌ "فضیلت شرم" عبدالکریم سروش به عنوان یک دیدگاه وجودی-الهیاتی-اخلاقی به فهم این تفاوت و روشن ساختن آن برای محققان دین پژوهی و روان‌شناسانکمک می‌کند. روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی است و منابع مورد بررسی مقالات و کتاب های روان‌شناسی و مجموعه سخنرانی های عبدالکریم سروش در حوزه شرم بود. همچنین برای صورتبندی دیدگاه سروش در موردمعرفت شناسی اخلاق، کتاب اخلاق خدایان ایشان مدّ نظر قرار گرفت. نتایج بیانگر آن است که در این زمینه ما تنها با یک اختلاف اصطلاح شناختی روبه‌رو نیستیم، بلکه با دو پارادایم متفاوت که ملزومات فلسفی-روان‌شناختی خاص خود را دارند مواجه هستیم. مفروضات مورد اختلاف در مواردی همچون سنخ طرح مسئله، فطری‌نگری هیجان شرم، توجه به سویه‌های وجودشناختی شرم، واقع‌نمون بودن شرم، توجه به اخلاق فضیلت‌گرایانه‌ در شرم و روش‌شناسی بررسی مفهوم و کارکرد شرم نشان داده شد. همچنین ملزومات فلسفی و روان‌شناختی گفته شده هر یک به طور جداگانه مورد بحث قرار گرفت.
صفحات :
از صفحه 109 تا 143
بررسی و نقد مبانی نظریه بسط تجربه نبوی از دیدگاه مسلمانان معاصر (سروش و شبستری)
نویسنده:
زهرا برغمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
وحی مفهومی بنیادین در ادیان وحیانی دارد و در همه این ادیان، به شکل واحدی مطرح نشده است. در مسیحیت کنونی از وحی به تجلی خدا در حضرت عیسی(ع) و القای حقایقی از جانب خدا تعبیر شده است. در مقابل در اسلام گونه ای خاص از وحی محوریت دارد که همان قرآن است.سه دیدگاه در باب سرشت وحی در کلام جدید مطرح است: دیدگاه گزاره‌ای، دیدگاه تجربه دینی و دیدگاه افعال‌گفتاری. طبق دیدگاه نخست، وحی گونه‌ای از حقایق است که خدا یا فرشته وحی بر پیامبر القا می‌کند و این حقایق صورت زبانی ندارند. بر اساس دیدگاه تجربه دینی، وحی مواجهه پیامبر با خداست و پیام وحی در حقیقت، گزارش و تفسیر پیامبر از این مواجهه است. و طبق دیدگاه افعال گفتاری اولاً، خداوند جملاتی معنا دار را از زبان خاص بر پیامبر عرضه می‌دارد، ثانیاً، این جملات مضمون خاصی از قبیل امر نهی و اخبار دارند، ثالثاً، خدا با این جملات، پیامبر و یا دیگران را به کارهایی وامی‌دارد.سروش و شبستری در بیان سرشت وحی سعی می‌کنند که آن را بر طبق دیدگاه تجربه دینی مطرح کنند، طبق این دیدگاه دیگر حقایقی بر پیامبر القا نمی‌شود، بلکه وحی گونه‌ای تجربه دینی و مواجهه-ای است که میان خداوند وپیامبر واقع شده و آنچه به عنوان پیام وحی نام برده می‌شود توصیف و تفسیری است که پیامبر بر اساس پیش‌فرض‌ها و پیش‌فهم‌های خود برای دیگران مطرح می‌کند.دستگاه معرفتی سروش و شبستری بر چند مبانی از قبیل: نظریه نومن و فنومن کانت، تجربه گرایی شلایر ماخر، زبانشناسی ویتگنشتاین و هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر، استوار است. لذا هر نقد و ایرادی که بر این مبانی با تمام مختصات و نتایجش وارد شود بر سروش و شبستری هم وارد است. و نیز مستندات درون دینی از قرآن و روایات روشنگر این مطلب می‌باشد که دیدگاه تجربه دینی مورد قبول نمی‌باشد.
تحلیل انتقادی گزاره های اخلاقی در پرتو تبیین افعال انسان
نویسنده:
رضا کایدخورده، قاسمعلی کوچنانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی,
چکیده :
سرنوشت بسیاری از مباحث اختلافی فلسفه اخلاق به این مساله گره خورده است که حقیقت گزاره های اخلاقی چیست؟ در این باره دو نظریه عمده وجود دارد؛ عده ای اصول کلی اخلاق را حکایت گر از عالم خارج می دانند و گروهی منکر این حکایت گری اند. مناقشه این دو گروه امروزه نیز ادامه دارد. به نظر نگارندگان این مقاله، گره بحث در این مناقشه مبنایی با مباحث انسان شناسی باز می شود.معتقدان به حکایت گری گزاره های اخلاقی دو راه بیش ندارند: یا باید نشان دهند که بدون طرح عناصر غیر حکایت گر نیز می توان مسائل مرتبط با اخلاق را حل وفصل کرد یا دست کم نشان دهند که عناصر غیر حکایت گر در اصول کلی اخلاق جایگاهی ندارد. بنابراین، برای قضاوت درست میان این دو گروه، باید از دو امر بحث کرد: «ضرورت وجود ادراک اعتباری» و «ملاک اعتبار».گروه مقابل، در پرتو تبیین افعال اختیاری انسان اثبات می کنند که هر دو راه مسدود است؛ اولا، بدون اعتقاد به ادراکات اعتباری نمی توان افعال انسان را تبیین کرد، ثانیا، گزاره های اخلاقی ـ به ویژه اصول کلی اخلاق ـ از ملاک اعتبار برخوردارند و بنابراین، اعتباری و غیرحکایت گرند.
صفحات :
از صفحه 83 تا 99
قراءة في تعدد القراءات : مناقشة لمبادىء التعددية في كلمات عبد الكريم سروش
نویسنده:
علي أحمد الكربابادي البحراني
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دارالصفوة,
روشنفکری دینی بررسی دیدگاه‌های شریعتی، نصر، سروش و آوینی
نویسنده:
پروانه عزیزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سوال محوری رساله حاضر که با عنوان "روشنفکری دینی در ایران: بررسی دیدگاه‌های شریعتی، نصر، سروش و آوینی" نگاشته شده است، عبارت است از: دیدگاه‌های شریعتی، نصر، سروش و آوینی نسبت به مسأله‌های روشنفکری و روشنفکـری دینی ایران؛ سنت و تجدد، دین و سکولاریسم، خود و غرب (هویت) و حکومت و حاکمیت چیست؟برای یافتن پاسخ پرسش فوق فرضیه‌های زیر مطرح گردید:1- نصر و آوینی به نقد رادیکال مدرنیته و توجه به سنت‌ها می‌پردازند. شریعتی ضمن نقد رادیکال مدرنیته به نقد رادیکال سنت نیز می‌پردازد در حالی‌که سروش با حمایت رادیکال از مدرنیته به نقد رادیکال سنت مبادرت می‌ورزد.2- سروش و نصر نقش حداقلی برای دین در سیاست و اجتماع قائل هستند، این در حالی است که آوینی و شریعتی نقش حداکثری برای دین در سیاست و اجتماع قائل هستند.3- هر چهار روشنفکر ابتدا به نقد روشنفکری و روشنفکران پرداخته‌اند. آوینی و نصر روشنفکری را رد کرده و برای آن جایگاه و رسالتی قائل نبودند؛ این در حالی است که روشنفکر در نزد شریعتی و سروش جایگاه والایی دارد. و در مورد غرب شریعتی، آوینی و نصر غرب را مورد نقد قرار داده‌اند، در حالی‌که سروش دید انتقادی کمتری نسبت به غرب دارد.4- شریعتی به دموکراسی هدایت شده؛ حکومت نخبگان روشنفکر که به یک ایدئولوژی پایبند است با یک دستور کار تعیین شده مترقی و انقلابی و با یک رهبر که در برابر امام و مردم پاسخگوست، اعتقاد داشت. حکومت مورد نظر نصر نوعی سلطنت اسلامی است. حکومت مورد نظر سروش حکومت دموکراتیک با نقش حداقلی برای دین و تأکید برحقوق غیر دینی مردم است و بالاخره حکومت مورد نظر آوینی مدل حکومت مردمسالاری دینی (نظام و لایت فقیه) است.به این ترتیب نظریات چهار روشنفکر دینی ایران علاوه بر خود روشنفکری در خصوص چهار مسأله اصلی روشنفکـری و روشنفکـری دینی ایران یعنی سنت وتجـدد، دین و سکولاریسم، خـود و غرب (هویت) و حکومت و حاکمیت به تفصیل مورد نقد و بررسی، تطبیق و مقایسه و بالأخره تحلیل و نتیجه‌گیری قرار گرفته است.
بررسی تطبیقی خاتمیت از دیدگاه روشنفکران دینی معاصر: اقبال لاهوری، شهید مطهری و دکتر سروش
نویسنده:
محبوبه سپهری نقندر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از ضروریات دین اسلام، مساله خاتمیت است، که براساس نص قرآن و روایات متواتر وجود مبارک پیامبر (ص) پایان دهنده سلسله پیامبران است. چنان‌که قرآن در این مورد می فرماید: « ما کان محمدا ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین»(احزاب:40) « محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست؛ ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.» ظهور دین اسلام با اعلام جاودانگی و واپسین دین الهی بودن آن و پایان یافتن دفتر نبوت با آخرین فرستاده الهی همراه بوده است. در میان روشنفکران معاصر، افرادی مانند اقبال لاهوری، استاد مطهری و دکتر سروش با رهیافت های متفاوت به خاتمیت نگریسته اند و تفسیرها و تبیین های مختلفی درباره فلسفه ختم نبوت بیان نموده اند. نگارنده در این پژوهش سعی کرده ضمن ارائه کلیات در زمینه خاتمیت و لوازم آن، به تبیین و تطبیق دیدگاه‌های این روشنفکران، در مورد؛ سرشت وحی، فلسفه و راز ختم نبوت، ختم نبوت یا ختم دیانت، جایگاه دین خاتم در دوران عقل و علم بشری و جاودانگی و جامعیت دین خاتم بپردازد. اقبال، دیدگاه تجربه دینی در باب وحی را پذیرفته و دو دوران برای بشر قائل است؛ دوران کودکی و دوران بزرگسالی. وحی را از سنخ غریزهدانسته و آن را متعلق به دوران کودکی بشر قلمدادمی‌کند. در دوره بزرگسالی با تولد عقل استقرایی، عرصه بر غریزه تنگ شده و خود به جای آن نشسته است. دو رویکرد در باب تبیین فلسفه اقبال وجود دارد: رویکرد اول؛ هم گفتار و هم اعتقاد وی این است که ختم نبوت منجر به ختم دیانت می‌شود. رویکرد دوم؛ این است که با ختم نبوت بشر به آمدن پیامبر جدید نیاز ندارد، ولی به دین نیازمند است. وی دین و عقل را متتم و مکمل یکدیگر می‌داند. و معتقد است که عقل حقیقت را به تدریج در می‌یابد ولی دین به یکباره. و دین خاتم را جاودانه می‌داند و آن را به وسیله اصل حرکت در اسلام تبیین می‌کند و دین را جامع می-داند. استاد مطهری دیدگاه گزاره‌ای را در باب سرشت وحی می‌پذیرد، وی فلسفه خاتمیت را تحریف و تبدیل‌هایی می‌داند که در تعالیم و کتب مقدس پیامبران رخ داده است ولی بشر عصر خاتمیت به بلوغ و رشد فکری رسیده و می‌تواند مواریث علمی خود رااز تحریف حفظ کند، نیز علم ودین را متمم و مکمل یکدیگر می‌داندو ختم نبوت رابه این معنی می‌داندکه نیاز به وحی جدید و تجدید نبوتها رفع شده است ولی نیاز به دین وتعلیمات الهی برای همیشه باقی است. و می‌گوید: با پیشرفت علم و تمدن نیاز به دین رفع نمی‌شود. و معتقد است دین خاتم جاودانه است . علت آنهماهنگی با فطرت است و دین را جامع می‌داند و دیدگاه اعتدالی را می‌پذیرد. دکتر سروش دیدگاه تجربه دینی را در باب سرشت وحی می‌پذیرد. رهیافت‌های متعدد در باب فلسفه خاتمیت بیان می‌کند:الف- وحی هنوز برای مردم تر و تازه است و گویا بر مردم وحی می‌بارد.ب- دوران وحی سپری شده و مردم بی نیاز از آن هستند و باید به عقل جمعی رجوع کرد. ج- با بسط تجربه نبوی دیگر نیازی به تجدید نبوت نیست. بنا بر نظر وی، چراغ وحی خاموش شده و این عقل است که جای وحی را پر کرده است و منجر به ختم دیانت است نه ختم نبوتو می‌گوید؛در دوره خاتمیت برای بهبود دنیا باید انسانها به عقل جمعی رجوع کنند. وی معتقد است که بخشی از آیات متناسب با عصر رسالت و نیازهای مردم آن روز است لازمه این نگرش انکار جاودانگی دین خاتم است. وی جامعیت دین را به معنی حداقلی قبول دارد.پس از بررسی رهیافتهای این روشنفکران، اثبات شده است که بشر در تمام دوران به دین نیاز دارد. و این گونه نیست که دینمخصوص دوران غریزه باشد. و همچنین اثبات گردیده است که دین پیامبر خاتم جهانی،جامع و جاودانه است و بعد از پیامبر اسلام پیامبری نخواهد آمد.کلید واژه ها: اسلام،روشنفکر دینی،تجربه دینی، وحی، خاتمیت،
بررسي تطبيقي رابطه ايمان و معرفت از ديدگاه شهيد مطهري و دکتر سروش
نویسنده:
‫ماهر ابيش اف
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫مسئله چيستي ايمان، از مهمترين مباحث کلامي و فلسفي است و يکي از پرسشهاي اساسي، نقش و ميزان تأثيرگذاري علم و معرفت در پيدايش و شکلگيري ايمان است. اين پژوهش در سه بخش، به بررسي رابطه ايمان و معرفت از ديدگاه شهيد مطهري و سروش پرداخته است. شهيد مطهري، ايمان را مرکب از چهار عنصر معرفت، تصديق قلبي، التزام، و عمل ميداند. معرفت مقدمه و شرط ايمان است و عمل از آثار و لوازم ايمان است. شهيد مطهري جايگاه عقل و ايمان را محترم شمرده و عقل را کاشف از اعتقادات ديني ميداند. ايشان نمونه بارز عقلگرايي معتدل است؛ در مقابل عقلگرايي حداکثري، ايمانگرايي، و عقلگرايي انتقادي. تشتت رأي و اضطراب نظري سروش و عدم شفافيت پارهاي از مباحث توسط وي، بر دشواريهاي اين پژوهش افزوده است. سروش ايمان و معرفت را بيگانه از هم قلمداد کرده و به ايمان بدون معرفت باور دارد. وي مدعي است که خداوند را نمي شود از طريق وحي و گزارههاي وحياني شناخت؛ بلکه خداوند به طور مستقيم با انسان مواجه ميشود. بنابراين، ايمان نوعي سرسپردگي به خداست. اين قرائت جديد از ايمان، از نوع نگاه به دين در جهان غرب نشئت گرفته است؛ ديني که با مجموعه گزارههاي معرفتي سر و کاري نداشته و يک حقيقت فراتر از معرفت است. وي از اين تلقي رايج در ميان مسيحيان معاصر متأثر شده؛ گاه ايمان را نوعي اميد، گاه گوهر ايمان را حيرت، و گاه آن را تجربه ديني معرفي ميکند. در نتيجه، ايمان را امري ناواقعگرايانه تلقي کرده و آن را با شکاکيت و نسبيگرايي همسان ميداند. نويسنده پس از آن، به مباني دو ديدگاه پرداخته است. نتيجه اينکه، بين ديدگاه شهيد مطهري و سروش وجوه اشتراکي وجود دارد و در مقابل، وجوه افتراق متعددي هم وجود دارد.
  • تعداد رکورد ها : 303