جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 3180
هویت تعلقی نفس و آثار آن در حکمت متعالیه
نویسنده:
عبدالله محمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئلهٴ نحوه تعلق نفس به بدن یكی از مهمترین مباحث در علم النفس فلسفی است. طبق دیدگاه ابن سینا و غالب مشائیان، نفس جوهری عقلی است كه ارتباط با بدن بر آن عارض می شود. حقیقت نفس و اضافه آن به بدن دو حقیقت مستقل هستند. رابطه نفس و بدن مانند رابطه ناخدا و كشتی و بنا و ساختمان است كه دو حقیقت مستقل هسند كه با هم مرتبط شده اند و در عین حال میتوان هر یك را بدون دیگری فرض كرد. اما ملاصدرا برخلاف مشائیان معتقد است كه ارتباط و اضافه نفس به بدن ذاتی نفس بوده، قوام نفس متقوم به آن است، از اینرو، نمی توان نفسی فرض كرد كه تعلق به بدن نداشته باشد. ملاصدرا ضمن اقامه برهان بر مدعای خود نتایج این دیدگاه در علم النفس فلسفی خویش را بیان می كند. طبق نظر وی بدن حكم علت مادی برای نفس را داشته و نفس نیز شریك العله برای بدن است. «نظریه جسمانیت الحدوث»، «حركت جوهری اشتدادی نفس»، «تاثیر و تاثر نفس و بدن» و «تباین ذاتی عقل و نفس در تقسیم بندی جواهر» با این تلقی از رابطه نفس و بدن دفاع پذیر است. میتوان گفت این نگاه صدرالمتالهین به نحوه اضافه نفس به بدن همچون اصالت وجود در نظام هستی شناسی وی نقشی محوری دارد. هدف از این مقاله توضیح مبانی، نتایج و مقایسه دیدگاه دو مكتب مشائی و صدرایی در نحوه اضافه نفس به بدن است. در این تحقیق از روش اسنادی و تحلیلی استفاده شده است.
صفحات :
از صفحه 95 تا 110
تبیین ارزش شناخت صدرایی با نقد دیدگاه دیوید هیوم
نویسنده:
حمیدرضا ورکشی، حمیدرضا رضانیا
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران,
چکیده :
مسئله «ارزش شناخت»كه قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را می سنجد، اساسی ترین مسئله شناخت شناسی به شمار میرود كه سابقه طرح آن به آغاز فلسفه باز می شود.صدرالمتالهین موسس حكمت متعالیه همانند دیگر فیلسوفان مسلمان در باب «ملاك شناخت» معتقد به تئوری مطابقت است و دربارهٴ «معیار شناخت» نیز مبناگرا است؛ یعنی معتقد است همه معرفتهای انسان به بدیهیات تصدیقی كه بینیاز از اثباتند منتهی می شود. از نظر وی رمز عصمت بدیهیات تصدیقی از خطا دو چیز است؛ برخی از قضایا، تحلیلی هستند و انكارشان امكانپذیر نیست و برخی از قضایای بدیهی منشا پیدایش آنها علم حضوری است و چون در علم حضوری خطا راه ندارد، در این بدیهیات نیز خطا راه ندارد. كه اصل استحاله اجتماع نقیضین به عنوان مبدا تمام معارف بشری از این نمونه است. این مقاله بر اساس این رهیافت معرفتی به نقد دیدگاه دیوید هیوم (كه به اعتقاد تجربه باوران نوین،پدیدآورنده تجربهگرایی نوین است)، در خصوص این مسئله می پردازد.
صفحات :
از صفحه 111 تا 130
نقد نظریهء تحویل قضایا به موجبهء کلیه بتّاته در منطق اشراقی
نویسنده:
عسكری سلیمانی امیری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شیخ اشراق با بیان تحویل همه قضایای شرطی، همه حملیهای سالبه و همه حملی های جزئیه به كلیه و همه موجهات غیر ضروری به موجبه كلیه ضروریه مدعی منطق اشراقی در حوزه منطق صورت است. او با روش افتراض، تمام ضروب جزئیه را به كلیه و با روش عدول، تمام سالبه ها را به موجبه معدوله و با روش اشراب موجهات در محمول تمام موجهات را به ضروریه بر گرداند. طبق این روش هر شكلی تنها یك ضرب بیشتر نخواهد داشت. شیخ اشراق در روش اشراقی خود سایر اشكال را به شكل اول تحویل نبرد و نیز قیاس های استثنایی را به اقترانی حملی برنگرداند، ولی با این روش به ضمیمه عكس یا عكس نقیض می توان سایر اشكال را به شكل اول و نیز قیاس های استثنایی را به شكل اول برگرداند و در این مقاله این دو مهم به انجام رسید. بر این اساس با اعمال روش اشراقی و تحویل همه قضایا به موجبه كلیه ضروریه (بتاته) و تحویل همه قیاس هاس استثنایی به اقترانی و همه اقترانی به شكل اول و همه ضروب شكل اول به ضرب اول شكل اول، تمام استدلال ها منحصرا به ضرب اول شكل اول بر می گردد. تنها مشكل در روش اشراقی تحویل سالبه به انتفای موضوع در كلیه ها به معدوله است كه البته این اشكال مانع از اعمال این روش در استدلال ها در علوم نمی شود؛ زیرا سالبه های علوم معمولا ناظر به امور موجودند. بنابراین می توان روش اشراقی را در خصوص سالبه های به انتفای محمول جاری دانست.
صفحات :
از صفحه 65 تا 94
قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند
نویسنده:
حسن عاشوری لنگرودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پرديس فارابی دانشگاه تهران ,
چکیده :
از سویی حکما، قاعده «الواحد» (از یکی جز یکی صادر نگردد) را بدیهی می دانند و از سوی دیگر معتقداند خداوند یکتا، قادر مطلق است. لازمه قدرت مطلق خداوند، صدور کثیر از خدای یکتاست، آیا این، با قاعده الواحد متعارض است؟ چگونه می توان همزمان، قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند را پذیرفت؟ در این مسئله می گوییم: در پذیرش این قاعده، وفاق حکیمان، عارفان و متکلمان ادعا شده است که اساسی نداشته، پشتوانه قاعده الواحد، سنخیت علّی و معلولی است. به مقتضای قاعده «سنخیت»، عقل نمی پذیرد از علت دارنده یک کمال، بیش از یک معلول پدید آید؛ اما اگر علتی، چند کمال داشته باشد، پیدایش چند معلول از آن محال نیست؛ ازاین رو، قاعده مزبور درباره خدا جاری نمی گردد؛ زیرا خداوند بسیط الوجود است و بسیط الوجود کلّ الاشیا؛ و صدور کثرات از او نافی قانون سنخیت نیست. بنابراین، قاعده مزبور، تضادی با قدرت مطلق خداوند ندارد.
صفحات :
از صفحه 5 تا 27
حرکت توسطیه و قطعیه از دیدگاه حکیم سبزوارى
نویسنده:
عبدالجواد ابراهیمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قدس‌سره,
چکیده :
حرکت توسطیه و قطعیه، از مباحث عمیق فلسفه است. ژرفای بحث، باعث اختلاف نظر فیلسوفان بزرگی، همچون شیخ‌الرئیس، محقق داماد، صدرالمتألهین، حکیم سبزواری و علامه طباطبایی رحمه‌الله علیهم شده است. از این‌رو، برای اصطیاد نظریه‌ای که به واقعیت، نزدیک‌تر به نظر می‌رسد، لازم است در آغاز، سیر و تاریخچه بحث بررسی شود، آن‌گاه، اقوال حکمای قبل از حاج ملاهادی سبزواری؛ تبیین گردد و سرانجام، نظر ایشان، در مقایسه با آرای دیگران ارزیابی شود.
وجود در تفکر ارسطو و ابن سينا
نویسنده:
‫عبدالخالق فصيحي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫يکي از مسائل مهم و اساسي که هميشه ذهن انسان را به خود مشغول داشته ، مسئله وجود و هستي است؛ آن هم در قالب اين پرسش که چرا موجودات، به جاي اينکه نباشند، هستند؟ در اين ميان، ارسطو و ابن سينا، جزء شاخص‌ترين کساني هستند که همواره سرگشته در پي دريافت اين حقيقت بوده و از آن، پرسش داشته‌اند. برخي از محققان مانند ابن رشد و ژيلسون به عمق انديشه‌هاي اين دو رفته و عقايد آنان را عميقاً شرح کرده‌اند؛ ولي با اين نگرش که نظام فلسفي ابن سينا، بسط تفکر ارسطو و حاشيه فلسفه اوست. از اين رو، استقلال بوعلي در حد مسئله‌شناسي فلسفه باقي مانده و کليت تفکر وي را به عنوان يک نظام مستقل نشان نمي‌دهد. نگارنده با اين ديدگاه مخالف است؛ لذا در اين پژوهش، با تکيه بر مباني هر يک، ديدگاه‌هاي اين دو فيلسوف بزرگ را به صورت مقايسه‌اي بررسي کرده است. او به اين نتيجه رسيده است که وجود در تفکر فلسفي ارسطو، بر محوريت جوهر فرد که همان وجود محسوس است، تفسير مي‌شود و در انديشه بوعلي بر محوريت وجود عام مفهومي که وجود حق تعالي و وجود ممکن از مصاديق آن به حساب مي‌آيد، تبيين ميگردد. نگارنده در آغاز، برخي از اصطلاحات فلسفي مورد استفاده مانند وجود، جوهر، صورت، ماهيت و موجود بما هو موجود را تعريف کرده، سپس به شرح ديدگاه ارسطو، فلوطين، فارابي و ابن سينا مي‌پردازد. وي وجه اشتراک ارسطو و ابن سينا را در موضوع فلسفه يعني «موجود بما هو موجود» مي‌داند. البته وي نگرش اين دو فيلسوف را به موضوع، متفاوت ذکر کرده؛ چرا که شخصيت هر فيلسوف متفاوت از ديگري است و شيوه تبيين آنها نيز فرق مي‌کند. در انديشه ارسطو جوهر مساوي با وجود است و حتي شامل خدا هم مي‌شود؛ در حالي که در نظر بوعلي، جوهر ماهيتي است که اگر موجود شود، نيازي به موضوع ندارد و يکي از موجودات ممکن به حساب مي‌آيد. صورت نزد ارسطو همان جوهر نخستين است؛ ولي در نظر ابن سينا جزء مقوم ماده است. ابن سينا وجود را به مطلق و خاص تقسيم مي‌کند و وجود مطلق را داراي مفهوم مشکک و عارض و زائد بر ذوات خاصه که همان ماهيات هستند، مي‌داند.
مقايسه سعادت از ديدگاه ابن سينا و غزالي
نویسنده:
‫حبيب‌الله کاظمي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫سعادت و خوشبختي، گوهري است که در مصمم بودن انسان براي رسيدن به آن، قرار را از او گرفته است و انسان پيوسته به دنبال آن در جستجوست. خداوند که آگاه به سرشت آدمي است، دو راه عقل و وحي را براي راهنمايي و رهايي انسان در اين جستجو قرار داده است. اگر چه راه وحي، از خطا مصون و محفوظ است؛ ولي عقل از لغزش در امان نيست. براي فهم درست وحي، يکي از بهترين راه‌ها مراجعه به فهم آثار بزرگان است. اين پژوهش در سه بخش به ديدگاه دو تن از بزرگان پرداخته است که شهرت آنها در علم و آگاهي بر کسي پوشيده نيست. نفس شناسي از ديدگاه ابن سينا و غزالي، سعادت از ديدگاه ابن سينا و غزالي و مقايسه مباحث نفس شناسي و سعادت در ديدگاه اين دو، مقولاتي است که در اين پژوهش ارائه شده است. از نظر اين دو، جوهره انسان روح اوست که داراي دو قوه است و آن دو، عقل نظري و عقل عملي خوانده مي‌شود. هرکدام از عقل نظري و عملي، کمالي دارد که سعادت آدمي در رسيدن به آن کمال است. کمال عقل عملي در اين است که انسان بر قواي شهوت و غضب غالب شود و کارهاي آنها را تعديل کند. اين حالت را عدالت گويند. کمال عقل نظري نيز در آن است که انسان به حقايق هستي واقف شده و به معرفت ربوبي نايل شود.آنها همچنين اساس سعادت را در علم مي‌دانند و معتقدند که رسيدن به آن، بدون عمل ممکن نيست. البته در باب ماهيت سعادت، غزالي تعريفي را از آن ارائه نمي‌دهد؛ در حالي که ابن سينا آن را به محصول کمال تعريف مي‌کند. با اين همه، آنان به رغم اتفاق نظر در خطوط کلي مسئله، در برخي از مسائل جزئي و فرعي، از يکديگر فاصله مي‌گيرند که مي‌توان «روش بحث» را به عنوان مهم‌ترين آنها قلمداد کرد. روشي که ابن سينا در پيش مي‌گيرد، روشي است فلسفي؛ در حالي که غزالي با روش کلامي به تحليل و تبيين مسئله مي‌پردازد.
انسان در فلسفه ارسطو و ابن سينا
نویسنده:
‫ظاهر يوسفي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫هم? انديشمندان بزرگ در طول تاريخ با رويکردها و روشهاي مختلف، به تحقيق و تأمل در باره حقيقت انسان پرداختهاند. تحقيق حاضر در سه فصل، اين مسئله را از ديدگاه دو فيلسوف بزرگ، ارسطو و ابن سينا بررسي کرده است. ارسطو با تکيه بر مباني فلسفي خود، تحليلي طبيعي از انسان ارائه ميدهد. وي موجوديت انسان را همانند جانداران ديگر، در قالب دو مفهوم ماده و صورت تحليل ميکند. در نظر وي انسان موجودي ترکيب يافته از نفس به مثابه صورت و بدن مادي است. صورت در هر جانداري، کارکرد و غايت مخصوص به خود را دارد. صورت انساني علاوه بر داشتن کارکردهاي نفس جانداران فروتر، واجد کارکرد خاص انساني، يعني انديشه و تعقل، نيز ميباشد. صورت(نفس) انساني، زندگي عقلاني انسان را که توأم با فضيلت و سعادت است، رقم ميزند. البته انسان نميتواند فضيلت و سعادت خود را در تنهايي و به دور از اجتماع به دست بياورد؛ زيرا انسان طبيعتاً موجودي مدني است؛ بدين معني که غايت انسان، زندگي در اجتماع است و فعاليت در اجتماع، بخشي از کارکرد انسان است. ابن سينا از موجوديت انسان تبييني ديني به دست ميدهد. در نظر ابن سينا با اينکه انسان ترکيبي از نفس و بدن است، ذات انسان را نفس او تشکيل ميدهد. نفس انسان موجود مجرد است که بعد از فناي بدن باقي ميماند و سعادت و شقاوت انسان در آخرت تحقق مييابد. زندگي جمعي جزو ذاتيات انسان نيست که در صورت نبود آن انسان از انسانيت بازماند؛ اما نيازهاي متنوع و گوناگون انساني، موجوديت و شکلگيري حيات جمعي را ضروري ميسازد؛ چون برآورده شدن نيازهاي مادي و معنوي انسان به صورت درست و عادلانه نيازمند مدينه عادلهاي است که بر بنياد قانون الهي تکوين يافته باشد. آموزه ارسطو در باب جاودانگي نفس انساني داراي ابهام است؛ بلکه ميتوان گفت که مايه لازم براي بقا و جاودانگي فردي را فراهم نميآورد؛ زيرا از ديد وي، تمام قواي نفس از جمله عقل منفعل، با نابودي تن از بين ميرود و تنها عقل فعال است که بعد از مرگ باقي ميماند.
بقاي نفس از ديدگاه ابن سينا و شيخ اشراق و صدرالمتألهين
نویسنده:
‫عصام‌الدين غايب اف
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫هدف اصلي اين تحقيق پاسخ به اين پرسش است که آيا حقيقت انسان منحصر در عالم ماده است و فاني است، يا جوهره اصلي او يک امر مجرد است که با زوال بدن از بين نمي‌رود و براي هميشه جاويدان است؟ فلاسفه اسلامي، به ويژه سه حکيم مشهور اسلامي، يعني ابن سينا، شيخ اشراق، و ملاصدراي شيرازي، به عنوان بنيان‌گذاران مکتب‌هاي فلسفي مشاء، اشراق و حکمت متعاليه، ديدگاه‌هاي خاصي در مباحث علم‌النفس فلسفه داشته و آثار قابل توجهي را در اين باره به رشته تحرير در آورده‌اند. نگارنده در اين نوشتار موضوع بقاي نفس را از ديدگاه اين سه حکيم بررسي و در سه فصل تدوين کرده است. او در آغاز واژه‌هاي نفس، تجرد، خلود و بقا، و تناسخ را از نظر لغوي و اصطلاحي تعريف کرده و مباني بقاي نفس را از ديدگاه اين حکيمان بررسي نموده و در پايان، نظرات آنان را در باره اصل بقاي نفس شرح داده است. هر سه فيلسوف معتقدند که بين تجرد و بقا ملازمه برقرار است؛ لذا تنها موجوداتي باقي هستند که مجرد باشند. ابن‌سينا از ميان ادراکات نفس که در ديدگاه وي عبارت‌اند از ادراک حسي، خيالي، وهمي، و عقلي، تنها ادراک عقلي را مجرد و بقيه را مادي مي‌داند؛ زيرا وي معتقد است که هيچ ادراک جزئي مجرد نيست و هيچ ادراک کلي مادي نيست. شيخ اشراق هم مانند ابن‌سينا فقط ادراک عقلي را مجرد مي‌داند و ادراکات بصري، خيالي و وهمي را جسماني مي‌داند. از نظر ملاصدرا ادراک يا علم، از سنخ وجود است و علم يا همان وجود معلوم بالذات در تمام مراتب ادراک انساني اعم از احساس، تخيل و تعقل مجرد است. ابن‌سينا، شيخ اشراق و ملاصدرا هر سه معتقدند که نفس ناطقه انسان مجرد است؛ البته در تجرد نفس حيواني اختلاف نظر دارند. ابن‌سينا و شيخ اشراق بر اين باورند که نفوس نباتي و حيواني مادي هستند؛ زيرا به مادي بودن قوه خيال باور دارند. اما ملاصدرا که قوه خيال را مجرد مي‌داند، نفس حيواني را نيز مجرد مي‌داند و از آنجا که باور دارد همه موجودات از علم بهره‌مند هستند، به تجرد نفوس نباتي نيز اذعان ‌دارد. نويسنده در نهايت نتيجه مي‌گيرد که ابن‌سينا و شيخ اشراق به بقاي نفس انساني معتقدند و بقيه نفوس را فاني مي‌دانند؛ ولي ملاصدرا به بقاي تمام نفوس معتقد است.
مُثُل افلاطون از ديدگاه بوعلي سينا، شيخ اشراق، ملاصدرا
نویسنده:
‫محمد سنوسي هارون
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫افلاطون از فيلسوفان يونان باستان، نظريه جامعي در مورد اصالت عالم غير محسوس يا عالم غيب با عنوان عالم مُثُل ارائه کرده و با اين نظريه، مسائل هستي‌شناسي و معرفت‌شناسي فلسفه خود را حل و فصل نموده است. اين نظريه که چند قرن پيش از ميلاد مسيح ارائه شده، همواره مورد تضارب افکار بوده و از زمان ورود فلسفه به جهان اسلام، فلاسفه مهم اسلامي در باره آن نظر داده‌اند. در اين ميان ديدگاه ابن سينا به عنوان سردمدار فلاسفه مشاء و شيخ اشراق به عنوان رئيس فلاسفه اشراقي و ملاصدرا به عنوان نظريه‌پرداز حکمت متعاليه، از اهميت بيشتري برخوردار است. نگارنده موضوع مُثُل افلاطوني را که هم در مباحث فلسفي تأثيرگذار است و هم در مباحث معرفت‌شناسي، از نگاه اين سه فيلسوف اسلامي مورد مطالعه قرار داده و ابتدا به تبيين نظريه افلاطون پرداخته است. طبق اين نظريه آنچه در اين جهان مشاهده مي‌شود، اعم از جواهر و اعراض، اصل و حقيقتشان در جهان ديگر وجود دارد و افراد اين جهان، به منزله سايه‌ها و عکس‌هاي حقايق آن جهان مي‌باشند. مثلا افراد انسان، همه داراي يک اصل و حقيقت در جهان ديگر هستند. وي رابطه مُثُل با افراد طبيعي را از نوع رابطه علت و معلول مي‌داند و مُثُل را علت افراد طبيعي ذکر مي‌کند. به اعتقاد وي معرفت و شناخت تنها از راه مشاهده مُثُل حاصل مي‌شود و از مشاهده محسوسات تنها وهم و پندار حاصل مي‌گردد. شيخ الرئيس با اين نظريه مخالفت مي‌کند و مي‌گويد: آيا فرد محسوس وجود دارد يا نه؟ اگر وجود ندارد، ما هيچ تصور، تخيل، تفکر و تعقلي در باره آن نداريم؛ پس بايد وجود داشته باشد. حال آيا فرد محسوس با فرد معقول شما از نظر نوعيت يکي است، يا نه؟ اگر ماهيت آنها متفاوت باشد، پس اين مثال آن نيست. اگر يکي باشد، پس چگونه مي‌تواند آن مثال که عين خود اين فرد محسوس است، علت براي فرد محسوس باشد؟ وي برهان ديگري براي رد مُثُل ارائه نموده و نظريه عقول را جايگزين مُثُل افلاطون مي‌کند. پس از وي، شيخ اشراق به شدت نظريه مثل افلاطون را تأييد مي‌کند و ملاصدرا نيز در حکمت متعاليه دوباره اين نظريه را احيا کرده و از آن دفاع مي‌کند.
  • تعداد رکورد ها : 3180