جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1499
تفسیر «تیمائوس» افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Evan Rowland Benjamin
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
پرسش از اشکال آثار باستانی در افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Konstantinos Kravvaritis
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
در برابر وگل: دفاع از روایت ارسطو از طبیعت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Mitchell Witteveen
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : استیون ووگل استدلال می‌کند که طبیعت نباید به عنوان مقوله‌ای مستقل از انسان در نظر گرفته شود، و در عوض بیشتر به عنوان چیزی ساخته شده توسط انسان درک شود. نظر او اساساً هستی شناسانه است: ووگل منکر این است که بین امر طبیعی و مصنوعی تفاوتی در نوع وجود دارد. برای اثبات این امر، ووگل در برابر دو مفهوم جداگانه از طبیعت که در گفتمان محیطی رایج هستند، بحث می کند تا نشان دهد که هر دو مشکل ساز هستند. اولین تعریف «طبیعت(1)» مفهوم طبیعت به عنوان بخشهایی از جهان است که انسانها آنها را لمس نکرده اند. تعریف دوم «طبیعت(2)» است که هر چیزی را که فیزیکی است طبیعی می داند. معلوم می شود که اولی همه چیزهایی را که انسان می داند یا با آنها روبرو می شود حذف می کند. دومی بیش از حد می گیرد که در تشخیص طبیعی و غیر طبیعی مفید باشد. اگر طبیعت فقط به قوانین فیزیکی جهان اشاره کند، هیچ کاری که انسان در جهان انجام می دهد نمی تواند طبیعی را تهدید کند. پس از رد این دو دیدگاه، او به این نتیجه می‌رسد که طبیعت را نه به‌عنوان یک چیز خودبسنده، بلکه به‌عنوان چیزی ساخته‌شده اجتماعی باید درک کرد. من استدلال می‌کنم که وگل تعریف سومی از طبیعت را نادیده می‌گیرد که می‌تواند از مفهوم ارسطو از فوسیس و توسعه بعدی آن به دست آید. سنت ارسطویی، به ویژه توسط سنت توماس آکویناس. من می‌خواهم روشن کنم که چرا مفهوم ارسطو از طبیعت متمایز از آنهایی است که فوگل به آن حمله کرده است. به طور خاص، من معتقدم که گزارش ارسطو می تواند تعهدات هستی شناختی ای را که در تقابل با هر یک از دیدگاه هایی که وگل نقد می کند، توجیه کند. من از ارتباط آن با فلسفه زیست محیطی معاصر به ویژه در برابر اتهام ایدئولوژی که وگل علیه سایر مفاهیم طبیعت مطرح می کند، دفاع خواهم کرد.
برداشت افلاطونی از فضایل فکری: اهمیت آن برای معرفت شناسی و تعلیم و تربیت معاصر [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Alkis Kotsonis
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف اصلی من در پایان نامه ام این است که نشان دهم، برخلاف باور رایج که طبق آن ارسطو اولین کسی بود که فضایل فکری را تصور کرد و آن را توسعه داد، نشانه های محکمی وجود دارد که افلاطون قبلاً مفهوم فضایل فکری را درک کرده و شروع به توسعه مفهوم فضایل فکری کرده است. با این وجود، نباید اهمیت کار ارسطو در زمینه فضایل فکری را دست کم گرفت. ارسطو شرح بسیار کامل تری (در جزئیات و استدلال) از هر دو، یعنی مفهوم «فضیلت» و مفهوم «عقل» از لحاظ متافیزیکی، معرفتی و روانشناختی ارائه داد. با این حال، اولین برداشت از فضایل فکری را باید در مجموعه افلاطونی یافت. چنین تحققی نه تنها مورد توجه تاریخی است، بلکه مهم‌تر از همه، همانطور که می‌خواهم نشان دهم، تصور افلاطونی از فضایل فکری می‌تواند در بحث‌های معاصر درباره نظریه‌های معرفت‌شناسی فضیلت و رویکردهای مبتنی بر فضیلت به تعلیم و تربیت امیدوارکننده باشد. بحث افلاطون از امیال عقلانی قوی ترین نشانه وجود مفهوم فضایل فکری در گفتگوهای افلاطونی است. امیال عقلانی سازنده فضایل عقلی هستند: امیال دارای تمایل هستند. امیال عقلانی تمایلاتی برای دنبال کردن کالاهای عقلانی هستند. فضایل فکری از این قبیل منش ها هستند. علاوه بر این، شواهد دیگری وجود دارد که افلاطون فضایل فکری را درک کرده بود. برنامه آموزشی دقیق او در جمهوری با هدف توسعه امیال عقلانی است، در حالی که در سمپوزیوم او درباره میل شدید عقلانی به شناخت خیر بحث می کند. با وجود این، برای اینکه از نظر فکری با فضیلت باشد، نه تنها باید میل به دانش داشت. همچنین باید به طور سیستماتیک و قابل اعتماد در دستیابی به خواسته های عقلانی خود موفق بود. من نشان خواهم داد که مؤلفه موفقیت فضایل فکری افلاطون را می توان در روش دیالکتیکی او یافت. دیالکتیک افلاطون هم توسعه دهنده فضیلت است و هم روش قابل اعتمادی است که فیلسوفان برای رسیدن به اهداف خواسته های عقلانی خود از آن استفاده می کنند. من استدلال خواهم کرد که معرفت یکی از فضیلت های فکری اولیه افلاطون است. در این راستا، من به استدلال اخیر پریچارد استناد خواهم کرد که بر اساس آن درک، که از دانش متمایز است، شکلی از دستاوردهای شناختی است و در نتیجه آنچه در نهایت ارزشمند است. من بر اساس شواهد متنی از گفت‌وگوهای افلاطونی میانی و بحث‌های اخیر در ادبیات تفسیری استدلال خواهم کرد که معرفت افلاطون، اگرچه معمولاً به عنوان دانش ترجمه می‌شود، اما به برداشت پریچارد از فهم نزدیک‌تر است. همچنین نشان خواهم داد که معرفت افلاطون، مشابه تصور پریچارد از فهم، یک دستاورد شناختی است که با شانس یا شهادت نمی توان به آن دست یافت. برداشت افلاطونی از فضایل فکری چیزی منحصر به فرد برای ارائه به معرفت شناسی فضیلت معاصر دارد. افلاطون برخلاف ارسطو بین حکمت نظری و حکمت عملی تفاوتی قائل نیست. به گفته افلاطون یک عامل عاقل هم در امور عملی و هم در امور نظری عاقل است. علاوه بر این، افلاطون، برخلاف ارسطو، تمایز دقیقی بین فضایل اخلاقی و فکری قائل نیست. بنابراین، برداشت افلاطونی از فضایل عقلی، در مقایسه با ارسطویی، نقطه شروع مناسب تری برای محققانی است که می خواهند استدلال کنند که فضایل عقلی جز جزئی از اخلاق نیستند. علاوه بر این، من استدلال خواهم کرد که برداشت افلاطونی از فضایل فکری نیز برای رویکردهای مبتنی بر فضیلت به آموزش، شایستگی قابل توجهی دارد. افلاطون این سؤال را مطرح کرد که آیا می‌توانیم به دانش دست یابیم، اما با این وجود، نظریه‌ی تعلیم و تربیت الهام‌گرفته از سقراطی خود را توسعه داد که بر اساس آن می‌توانیم یادگیری را بدون دانستن آموزش دهیم. سقراط بارها نادانی خود را اعلام کرد. با این وجود، او به آموزش جوانان آتن ادامه داد. این چیزی است که من پیشنهاد می‌کنم که تصور افلاطون از فضایل فکری می‌تواند به نظریه‌های تربیت کمک کند: ما باید به کودکان نه با انتقال مستقیم دانش به آنها، بلکه با ایجاد تمایلاتی در آنها برای جستجو و کسب حقیقت آموزش دهیم. من استدلال خواهم کرد که اگرچه نظریه افلاطون در مورد تعلیم و تربیت تا حدودی توسط محققان معاصر نادیده گرفته شده است، امروزه چیزهای زیادی در مورد آموزش شخصیت معرفتی به ما می‌آموزد. برنامه آموزشی افلاطونی از انتقال مستقیم دانش از معلم به دانش آموز حمایت نمی کند، بلکه بر ایجاد تمایلات معرفتی فراگیران تمرکز دارد.
عامل اخلاقی در لائوزی و افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Yinlin Guan
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : نظریه فاعل اخلاقی، نظریه هنجاری است که اعمالی را به دنبال مقام بالاتر تجویز می کند. در این پایان نامه، من تحلیل تطبیقی افلاطون و لائوزی ها را انجام می دهم تا آنچه را که آنها در مورد فاعل اخلاقی می گویند، آشکار کنم. یافته‌های من نشان خواهد داد که همین نظریه، در رابطه با شکل‌گیری فاعل اخلاقی، غایات اخلاقی نهایی و انگیزه‌های اخلاقی، در چین باستان و فلسفه‌های یونانی، به‌ویژه لائوزی و افلاطون به کار می‌رود. با توجه به شواهد مفهوم عامل اخلاقی در لائوزی و افلاطون، متوجه شدم که هر دو مردم را در یک زمینه سیاسی-اجتماعی تشویق می کنند که از الگوی تعیین شده توسط یک شخصیت نمونه در هر یک، که حکیم در لائوزی و حکیم است، پیروی کنند. فیلسوف-شاه در افلاطون با توجه به روند تربیت/پرورش افراد به مرحله الگوسازی، هر یک از جنبه های مرتبط با شخصیت نمونه ارائه شده است، مانند غایات اخلاقی نهایی، روانشناسی اخلاقی و اعمال آنها. من استدلال می‌کنم که ما می‌توانیم دریابیم که فاعل اخلاقی را می‌توان با پیروی از یک مقام بالاتر در لائوزی و افلاطون، دائو و خدای کیهانی پرورش داد، در حالی که رابطه بین فاعل اخلاقی و جامعه انسانی در هر فلسفه به‌طور متفاوتی ارائه می‌شود. . هم خدای دائو و هم خدای کیهانی عالی ترین خیر را برای انسان ها نشان می دهند، زیرا حاوی اصول نظمی هستند که انسان ها باید از آنها تقلید کنند. می‌توانیم دریابیم که هدف نهایی اخلاقی برای لائوزی‌ها این است که مطابق با دائو زندگی کنند، در حالی که برای افلاطون این است که تا حد امکان خداگونه شود. بر اساس رابطه فاعل اخلاقی و غایات اخلاقی نهایی، من استدلال می‌کنم که اگرچه لائوزی و افلاطون هر دو به ارتباط بین امیال و انگیزه عمل برای فاعل‌های اخلاقی توجه می‌کنند، اما برخورد با معرفت متفاوت است، که منجر می‌شود. به تفاوت در درمان خواسته ها. هر دو فکر می کنند که امیال برای انگیزه های فاعل اخلاقی برای عمل ضروری است. کارگزاران اخلاقی را می توان پرورش داد (لائوزی ها) و (در افلاطون) آموزش داد و به روشی خاص کنترل کرد تا خواسته هایی را که آنها را به عمل تحریک می کند تنظیم کند. انگیزه اخلاقی برای لائوزی این است که فاعل اخلاقی هیچ آرزویی نداشته باشد، در حالی که بهترین زندگی برای فاعل اخلاقی در افلاطون این است که روح عاقل بر کل جسم و روح انسان حکومت کند. برای لائوزی وووی عمل کردن و نداشتن آرزو، زندگی بر اساس دائو است، در حالی که برای افلاطون، اجازه دادن به بخش عقلانی روح بر زندگی انسان ها، غایت اخلاقی نهایی است که زندگی انسان را هدایت می کند. تا حد امکان خداگونه شویم یافته‌های این پایان‌نامه این است که می‌توان مفهوم فاعل اخلاقی از جمله رابطه با شکل‌گیری فاعل اخلاقی، غایات اخلاقی نهایی و روان‌شناسی اخلاقی را هم در لائوزی و هم در افلاطون شناسایی، تفسیر و ارزیابی کرد. با شناسایی مفهوم فاعل اخلاقی در لائوزی و افلاطون، ارزشی را که این امر می‌تواند به بحث‌ها در نظریه‌های اخلاقی معاصر بیفزاید، نشان می‌دهم.
تکرار و مسئله زمانمندی در قلم کی یرکگور [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Dafni Giofkou
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه وظیفه تبیین مقوله تکرار کی یرکگور را به عنوان مرتبط با زمانمندی و نحوه آشکار شدن آن از تکرار (1843) و مفهوم اضطراب (1844) تا «گفتمان های سازنده» و سه مجموعه گفتمان در مورد نیلوفرها بر عهده دارد. و پرندگان منتشر شده در 1847، 1848 و 1849. من از نظریه ادبی و بلاغت، نظریه های باستانی زمان (از پارمنیدس تا افلاطون و ارسطو)، نوشته های منتخب از ادبیات رهبانی (از Apophthegmata Patrum تا Ps-Macarius's Homilies و Philokalia of the Neptic Fathers) و Pietism (عمدتاً مسیحیت واقعی یوهان آرنت). این پایان‌نامه به دو بخش با عنوان‌های «حرکت» و «استراحت» تقسیم می‌شود و بدین ترتیب به دو موضوع کلی در نوشته‌های کی‌یرکگارد اشاره می‌کند. بخش اول از حکایت دیوژن سرنخ می‌گیرد که رمان «تکرار» را باز می‌کند و در امتداد مفهوم حرکت/تغییر/شدن و زمان که توسط افلاطون، ارسطو و هگل پرداخته شده است، دنبال می‌شود. من نشان می‌دهم که (الف) چگونه مضامین یادآوری و جاودانگی که در «درباره مفهوم کنایه» (1841) توسط کی‌یرکگارد در «تکرار» بازنگری شده‌اند (ب) که ثابت می‌کند «سخنرانی‌های هگل درباره تاریخ فلسفه» یک بین‌متن مهم در «تکرار» است. من با به کارگیری طبقه بندی روایی ژرار ژنت و توجه به زمانمندی روایی رمان، شیوه ای را نشان می دهم که در آن متن خواننده را با پرسش امکان تکرار درگیر می کند. من نظریه ارسطو در مورد زمان و حرکت (κινήσις) را در فیزیک و افلاطون و لحظه تغییر (ἐξαίφνης) در پارمنیدس را توضیح می دهم تا زمینه لازم را برای (الف) خواندن پاورقی طولانی پارمنیدس (CA, 82) فراهم کنم. -84n/SKS 4, 385) همانطور که در متن مفهوم اضطراب شکسته شده است (ب) نقد لحظه افلاطونی را در مفهوم اضطراب ارزیابی کنید (ج) نقد او را در چارچوب خوانش های معاصر کی یرکگور از پارمنیدس قرار دهید. . کی یرکگور با چالش‌های برخورد لحظه‌ای به‌عنوان یک انتزاع فرازمانی، زیبایی‌شناختی- متافیزیکی و در انجام این کار، زمان‌بندی‌های بدیل پدیدار می‌شوند که به‌عنوان تأثیرات وجودی مطرح می‌شوند: اضطراب، نگرانی، اشتیاق، شادی. بحث اصلی قسمت دوم این است که کی یرکگور از طریق بی تحرکی نیلوفرها و بی خیالی پرندگان، یعنی از طریق جفت «متضاد» کار و استراحت، الهیات سبت-استراحت را معرفی می کند. به طور خاص، شاه ماهی (Alcedo ispida)، که با ساختن لانه خود بر روی دریا به صلح [Ro] دست می یابد، مفهوم کی یرکگور از «رهایی از مراقبت» را نشان می دهد. بنابراین، بعد مهمی از نظریه زمان و ابدیت کی یرکگارد شکل می گیرد. کی یرکگور به طور مستمر موضوع «روز استراحت [Hviledag]» را در متن خود به عبرانیان 3، که در آن سبت و «امروز» به وضوح در هم تنیده شده‌اند، بازنویسی می‌کند. من انواع منابع متنی را از نوشته‌های معنوی پس-ماکاریوس (پدر صحرای قرن چهارم) و ادبیات رهبانیت صحرا گرفته تا نویسندگان دین‌پرست ارزیابی می‌کنم. هدف من این است: (الف) ارائه الهیات تعطیلات سبت در سنت ارتدکس شرقی و در پرهیزگاری (ب) پرداختن به موضوع پیچیده تأثیر Ps-Macarius بر دین پرستی (ج) برای توضیح حضور مضامین هوشیاری. در دعا، هوشیاری، و ἀμεριμνία (رهایی از مراقبت) در رهبانیت صحرا و در گفتارهای کی یرکگور (د) تا نشان دهد که چگونه مفهوم تولد دوباره و «سبت معنوی قلب» تقوایانه در کی یرکگارد بیان می شود. انتظار از استراحت سبت، جدای از مضامین آخرت شناختی آن، واقعیتی است که می توان در اینجا «امروز» به دست آورد. شکستن استراحت سبت در زمان می تواند زمان را در زمان تغییر دهد. طولانی ترین روز، «روز ابدیت»، دقیقاً همین روز (بدون اختیار، 44-45/SKS 11، 48) روز استراحت [Hviledag] است و، همانطور که سعی کردم نشان دهم، با راز قرابت دارد. روز هشتم و دکترین تغییر شکل در معنویت ارتدکس.
این یا چیزی شبیه به آن: سقراط و مسئله مرجعیت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Simon Dutton
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه بررسی عملکرد فکری شخصیت افلاطونی، سقراط، با تاکید بر ارائه تعامل دیالکتیکی با اقتدار است. من استدلال می‌کنم که اقتدار، از نظر مفهومی و عملی، برای سقراط مشکلی جدی ایجاد می‌کند. در خوانش من، مشکلات اقتدار نشان‌دهنده درک نامناسب روح و وضعیت بیمار کنش‌های سیاسی-اجتماعی فرهنگ آتن است. من پیشنهاد می‌کنم که سقراط افلاطون از طریق تعامل دیالکتیکی که می‌خواهد اقتدار را تضعیف کند، وقف بهبود شخصی و سیاسی همشهریان خود و جامعه در کل است. من توصیف افلاطون از عمل سقراطی فلسفه را بررسی می‌کنم و ادعاهای مکرر او مبنی بر جهل و بی‌میلی او را از تعهد به آموزه‌های کاملاً مثبت جدی می‌گیرم. من پیشنهاد می‌کنم که این مشکلات را می‌توان در تجزیه و تحلیل مسئله اقتدار جمع‌بندی کرد، و اینکه زیر سؤال بردن اقتدار یک نیروی مثبت در عمل دیالکتیکی است. من سعی می کنم یک استراتژی تفسیری از آثار افلاطون ایجاد کنم که ما را متعهد به قرائت نه کاملاً جزمی و نه کاملاً شکی از افلاطون کند. دوگانگی آشکاری در این پژوهش وجود دارد که نشان می‌دهد گفت‌وگوهای افلاطون باید از یک سو سازنده (ارائه آموزه‌های مثبت) و از سوی دیگر به‌عنوان ناپسند (کاملاً ردکننده) درک شوند. در خوانش خود، به تعبیری ناخوشایند نزدیکتر می شوم. با این حال، من سعی می کنم نشان دهم که سقراط به عنوان یک ضد دکترین معرفی می شود، زیرا تعهد سخت به دکترین شرایط را برای آپوریا فراهم می کند. من معتقدم که توصیف ضد استبدادی سقراط شاهدی بر تعهد او به ادامه تعقیب خرد است. دانش واقعی ایده آل خواهد بود، اما ندانستن هیچ چیز بر مثبت کاذب ارجحیت دارد. در حالی که من تصویری از یک سقراط ضد استبدادی را در ژانر غیرمعتبر گفتگوهای افلاطون ایجاد می کنم، امیدوارم این دیدگاه را حفظ کنم که تعقیب خرد سقراطی آرزویی است. از طریق بحث در مورد گفتگوهای منتخب در این پایان نامه، امیدوارم نشان دهم که پیشرفت سقراطی به سوی دانش مستلزم پرسش اختصاصی از اقتدار است. در خوانش خود توجه ویژه ای به زمینه تاریخی که افلاطون در آن می نویسد، می کنم و این شامل انتخاب هایی می شود که افلاطون در ارائه شخصیت سقراط انجام می دهد. من به پرسش‌های مربوط به زمان و مکان در روایت، شخصیت‌های تاریخی که به‌عنوان دراماتیس پرسونا معرفی می‌شوند، و استقبال بالقوه توسط مخاطبان فوری توجه می‌کنم. من این موضع را دارم که خود فرم گفت و گو چالشی برای اقتدار است و قالب گفت و گوی مکتوب با بررسی زمینه های معتبر تاکید می شود. کسانی که به گفتگو می پردازند، و کسانی که دیالوگ می نویسند، برای به چالش کشیدن اقتدار به توافق می رسند - و برای ورود به این توافقنامه با حسن نیت، باید مایل بود که ادعاهای خود را در مورد قدرت به حالت تعلیق درآورد. در بحث من در مورد انتخاب افلاطون برای توسعه توصیفی از سقراط در تضاد با مشکلات اقتدار، امیدوارم این امکان را باز کنم که خوانش من پیامدهای مهمی را برای درک برخی تعهدات فلسفی بیان شده در گفتگوهای سقراطی مشخص کند. امید من این است که قرائتی از گزیده ای از دیالوگ ها را ارائه کرده باشم که تصویری از سقراط ضد استبدادی را ترسیم می کند، و در این کار چارچوبی را ترسیم کرده ام که ممکن است به طور آزمایشی به دیدگاهی روشنگر، اگر جزئی، به پژوهش افلاطونی کمک کند.
شیوه های استدلال در علوم طبیعی ارسطو [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Adam W. Woodcox
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : از طریق تجزیه و تحلیل دقیق شیوه های مختلف استدلالی که ارسطو در سراسر آثار علمی طبیعی خود به کار گرفته است، هدف من این است که به تحقیقات فزاینده در مورد رابطه بین نظریه علم ارسطو و عملکرد علمی واقعی او کمک کنم. من خوانش استاندارد ارسطو را به عنوان یک تجربه‌گرای روش‌شناختی به چالش می‌کشم و نشان می‌دهم که او به انواع استدلال‌های غیرتجربی اجازه می‌دهد تا از تزهای بحث‌انگیز در زمینه‌های علمی مناسب حمایت کنند. به طور خاص، من استفاده او از استدلال منطقی (logikôs) را در بحث عقیمی قاطر در Generation of Animals II 8، استدلال منطقی (kata ton logon) در بحث او از قلب محوری در سراسر آثار بیولوژیکی، و روش تقسیم در تحلیل پسین را بررسی می کنم. II 13.
صنعت و فضیلت در گفتگوهای اولیه افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Cecilia Z. Li
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : فیلسوفان باستان درگیر ایده صنعت (فن) هستند - هنر، تخصص، مهارت، و به ندرت به عنوان دانش یا علم ترجمه شده است. این ایده اغلب توسط متفکران باستان به عنوان اوج عاملیت عقلانی تلقی می شود و به آنها یک الگوی حیاتی برای تفکر در مورد جهان و جایگاه ما در آن ارائه می دهد. یکی از سنت‌های دیرینه این دیدگاه است که فضیلت ویژگی‌های مهمی با نوع تخصص مربوط به تمرین یک صنعت دارد. در این پایان نامه، من به بررسی رابطه بین مهارت و فضیلت در افلاطون می پردازم و به ویژه بر دیالوگ های اولیه تمرکز می کنم. هدف کلی این پایان نامه نشان دادن این است که تفکر افلاطون در مورد صنعت محوری برای دیدگاه های او در مورد فضیلت است، از جمله اینکه چگونه او فضایل خاصی مانند خرد و عدالت را به عنوان مبنایی برای حکومت سیاسی توسعه می دهد. در نیمه اول این پایان نامه (فصل های 1 و 2)، من راه هایی را ارائه می کنم که درک افلاطون از صنعت (و مجموعه متنوع و گسترده نمونه هایی که این ایده را برای او تجسم می دهند) به عنوان یک الگوی ثمربخش از دانش برای او ارائه می کنم. ماهیت و ساختار فضیلت را توسعه می دهد و همچنین ویژگی های روانی کلیدی فرد با فضیلت را روشن می کند. در نیمه دوم این پایان نامه (فصل 3 و 4)، من بر روش مهم دیگری تمرکز می کنم که در آن افلاطون برای تفکر در مورد فضیلت بر ایده صنعت تکیه می کند. این در چارچوب روایت او از حکومت سیاسی است. در اینجا، من بر ایده صنعت به عنوان یک الگوی دانش تمرکز نمی کنم، بلکه بر این موضوع تمرکز می کنم که چگونه نوع دانش مناسب برای حکومت سیاسی (مثلاً خرد، عدالت) با صنایع دستی معمولی مرتبط است، که دومی نشان دهنده شاخه های تخصصی موجود در زمینه های مختلف است. تعقیب انسانی من معتقدم که افلاطون ماهیت حکومت سیاسی را به‌عنوان شکل معمارانه‌ای از دانش درک می‌کند – دانشی استادانه که برای ارتقای رفاه بشری مناسب است تا بر صنایع دستی معمولی ریاست کند.
  • تعداد رکورد ها : 1499