جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1499
سی اس لوئیس، عیسی و افلاطون: راهبردهای بلاغی برای دفاع از مسیحیت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
John Carlton Chivvis
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : دفاع از مسیحیت از طریق گفتمان عذرخواهی یکی از کارکردهای مهم مسیحیت امروزی است. برای درک بهتر راهبردهای لازم در پس استفاده موفق از گفتمان عذرخواهی، مقالات عذرخواهی C. S. Lewis در God in the Dock مورد بررسی قرار گرفته است. لوئیس نشان دهنده یک سبک معذرت خواهی است که به فلسفه و شیوه گفتمانی که برای اولین بار توسط افلاطون مورد حمایت قرار گرفت، باز می گردد، اگرچه پیام او کاملاً مسیحی است. این پایان نامه دریچه ای به دنیای بلاغی C. S. Lewis و همچنین راهبردهایی را ارائه می دهد که کلید موفقیت عذرخواهی مدرن هستند. با این حال، برای درک بهتر این استراتژی ها، باید پایه ای گذاشته شود. فصل اول، الهیات و بلاغت افلاطون را مورد بحث قرار می دهد، که لوئیس را به روش های مهمی تحت تأثیر قرار داد. پس از مشخص شدن این موضوع، فصل دوم زندگی لوئیس را با نگاهی به نحوه گرویدن او به مسیحیت بررسی می کند. عقل به عنوان یک راهبرد بلاغی در فصل سوم از دریچه استدلال افلاطونی تحلیل می شود. در فصل چهارم، استفاده از اسطوره در ارتباطات دینی ابتدا با نگاهی به اصول اسطوره خود لوئیس و سپس اعمال آنها در اسطوره های معرف موجود در مقالات عذرخواهی او مورد بررسی قرار می گیرد. فصل پنجم به توانایی لوئیس در استفاده از اخلاق روایی در نوشتارش می‌پردازد تا آن را شفاهی/ شنیداری‌تر نشان دهد. لوئیس با دستکاری صدا و زمان می تواند به یک رابطه شبه ارتباطی با مخاطب خود دست یابد. این پایان نامه با فصل ششم با ارائه راه هایی برای مطالعه آینده در مورد لوئیس در زمینه نقد بلاغی به پایان می رسد.
فلسفة أرسطو وأفلاطون
نویسنده:
محسن مهدی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
شعر سه جانبه: بررسی مجدد زیبایی شناسی افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Michael J. Regier
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : رویکردهای سنتی که در تحلیل زیبایی‌شناسی افلاطون اتخاذ می‌شوند، یا به گفت‌وگوهای انتقادی (به ویژه نقدهای موجود در سراسر جمهوری)، یا گفت‌وگوهایی که شعر را در پرتوی مثبت‌تر نشان می‌دهند، امتیاز می‌دهند. تأکید بر یکی از این رویکردها، به درجات مختلف، به حذف موضع مخالف منجر می شود. با این حال، اگر شعر مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد و ساختاری سه جانبه به آن داده شود، می توان به آشتی این مواضع رسید. تقسیم بندی سه گانه در مجموعه افلاطون غیر معمول نیست و با بررسی حس افلاطون از شعر به گونه ای که گویی دارای سه جزء است - یک جزء مادی، یک مؤلفه فکری و یک مؤلفه صادقانه - درک بهتر زیبایی شناسی گسترده تر افلاطون ممکن می شود. هر بخش از شعر با جفت های اشتهاآور و مادی، روحی و عقلانی و منطقی و صادقانه با ظرفیتی از روح مطابقت دارد و بر آن تأثیر می گذارد. بررسی رابطه شعر و روح، ظرایف ظریفی را در شعر آشکار می‌کند و به شعر اجازه می‌دهد تا بالاتر از آنچه در نقدها مطرح می‌شود، صعود کند. همراه با تقسیم سه گانه، باید تمرکز و درک بیشتری از «الهام بخش الهی» در آثار فلسفی افلاطون وجود داشته باشد. با تبیین شخصیت «الهام‌دهنده الهی»، می‌توان مؤلفه حقیقت شعر و فلسفه را به یک رابطه نزدیک‌تر کشاند. ماهیت تاریخ‌نگاری شعر، زمانی که در منبعی الهی ردیابی شود، می‌تواند دارای حقیقتی باشد که به شعر اعتبار می‌بخشد. بنابراین، با ساختارشکنی شعر به سه جزء متمایز، و شناخت نقش الهام‌دهنده الهی در تصور افلاطون، می‌توان درک سازنده‌ای از شعر ساخت که هم بحث‌های انتقادی و هم مثبت شعر ارائه شده در میان گفت‌وگوها را مشروعیت بخشد.
افلاطون پست مدرن: نیچه، هایدگر، گادامر، اشتراوس، دریدا [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Catherine H. Zuckert (کاترین زوکرت )
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
University of Chicago Press,
چکیده :
ترجمه ماشینی: کاترین زوکرت کار پنج شخصیت کلیدی فلسفی قرن نوزدهم و بیستم را از دریچه خوانش‌های کاملاً پست مدرن آنها از افلاطون بررسی می‌کند. او استدلال می کند که نیچه، هایدگر، گادامر، اشتراوس و دریدا، که متقاعد شده بودند که عقل گرایی مدرن امکانات خود را به پایان رسانده است، همگی به افلاطون روی آوردند تا شخصیت اصلی فلسفه را دوباره کشف کند و سنت غربی را به عنوان یک کل دوباره درک کند. کنار هم قرار دادن هنرمندانه زوکرت از این بدنه های فکری به ظاهر متفاوت، دیدگاهی همدیگر را ارائه می دهد، نه فقط از این متفکران منفرد، بلکه از چشم انداز گسترده پست مدرن نیز. نتیجه یک اثر درخشان است که دیدگاهی بدیع در رابطه بین سنت فلسفی غرب و شرکت پست مدرن در حال تکامل ارائه می دهد.
عرفان مارتین لوتر در سنت مسیحی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
F. R Gerard
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : ما معتقدیم که می‌توان عرفان را تجربه الف تعریف کرد ارتباط شخصی با خدا؛ و ما در این تجربه بلافصل الهی، ذات دین را می بینیم. هر تجربه دینی واقعی ماهیتی عرفانی خواهد داشت. در بخش اول سعی می کنیم این تعریف بسیار گسترده از عرفان را ارائه دهیم. پس از تمایز سریع بین عرفان فلسفی و عرفان مسیحی، ویژگی ها را بیان می کنیم. علامت گذاری دومی فلوطین و آگوستین تسهیل و تمایز می دهند از دو عرفان و بررسی نقاط تماس آنها. با نئو افلاطونیسم می توانیم فاصله بین این دو را مشخص کنیم. اگرچه اساساً بت پرستانه بود، اما این نوافلاطونی بود که به ده قرن مسیحیت دامن زد. او الهام بخش آگوستین و به وسیله او عرفان قرن چهاردهم خواهد بود. قرن. در "الهیات آلمانی" معروف و مرموز نفوذ می کند و از طریق آن، تا حدی، مارتین لوتر.
الهیات فارابی و تأثیر آن بر بینش سیاسی او از تلاش برای آشتی افلاطون و ارسطو [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Assia Ouail
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : پایان نامه من به بررسی اندیشه استاد فلسفه مسلمان فارابی در مقایسه با دو فیلسوف یونانی افلاطون و ارسطو اختصاص دارد. در مطالعه خود سعی می کنم اندیشه کلامی فارابی را که بسیار متأثر از افلاطون و ارسطو بوده است، تحلیل کنم. در تحليل خود توانستم تاثير تلاش او را براي آشتي بين دو فيلسوف يوناني بررسي كنم و در عين حال سعي كردم جنبه مذهبي انديشه او را كه بسيار متأثر از شيعه بود حفظ كنم. از این رو، در فصل آخر سعی کردم تأثیر الهیات او را بر بینش سیاسی او در آرمان گرایی شهر با فضیلت بررسی کنم.
رئالیسم و ضد رئالیسم در فلسفه متأخر ویتگنشتاین [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Maria Asuncion Tejedor-Palau
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف این پایان‌نامه ارائه گزارش روشنی از دیدگاه‌های بعدی ویتگنشتاین در مورد احساسات، ضرورت و اخلاق و تعیین جایگاه آنها در رابطه با بحث رئالیسم/ضد واقع‌گرایی است. بررسی برخورد ویتگنشتاین با این سه حوزه گفتمان، دیدگاه ارزشمندی را در اختیار ما قرار می‌دهد که از آن طریق می‌توانیم جایگاه فلسفه متأخر او را در مجموع در بحث بین رئالیست‌ها و ضدواقع‌گرایان بررسی کنیم. در مقدمه، من دو نوع اصلی تفسیری را که در حال حاضر از جایگاه ویتگنشتاین در بحث ارائه شده است، شرح می‌دهم: تفسیر رئالیستی درونی و تفسیر شبه واقع‌گرا. من همچنین به اختصار دیدگاه بوقوسیان را در نظر می‌گیرم که غیرواقع‌گرایی درباره معنا مستلزم غیرواقع‌گرایی جهانی درباره حقیقت است و توضیح می‌دهم که چرا باید آن را رد کرد. در فصل 1، من با توصیف مفاهیم سنتی رئالیسم و ​​ضد واقع گرایی در مورد احساسات شروع می کنم. سپس اندیشه‌های ویتگنشتاین را درباره خود انتساب و دیگر نسبت‌دادن احساسات بررسی و روشن می‌کنم و به این نتیجه موقت می‌رسم که با توجه به درک سنتی بحث، موضع ویتگنشتاین در مورد احساسات ضد واقع‌گرایی را نشان می‌دهد. در فصل دوم، به تشریح مختصری از مفاهیم سنتی رئالیسم و ​​ضد رئالیسم در مورد ضرورت (افلاطونی و قراردادگرایی) می پردازم. سپس تفسیر قراردادگرایانه از افکار ویتگنشتاین در مورد ضرورت و درک جایگزین رایت از آنها را بررسی می کنم و زمینه را برای رد هر دوی آنها فراهم می کنم. در نهایت، من تفسیر خود را از «راه میانه» ویتگنشتاین بین افلاطونیسم و ​​قراردادگرایی ارائه کردم. در فصل سوم، هدف من تبیین دیدگاه‌های بعدی ویتگنشتاین در مورد اخلاق است. برای انجام این کار، من دو رویکرد متفاوت را برای این موضوع در نظر می‌گیرم. اولی بر اظهارات بعدی ویتگنشتاین در مورد معنا متمرکز است و به این نتیجه می رسد که می توان از آنها دیدگاهی واقع گرایانه از اخلاق استخراج کرد. دومی با بررسی مفهوم قبلی ویتگنشتاین (یعنی تراکتاریایی) از اخلاق استعلایی آغاز می‌شود و ادعا می‌کند که اخلاق بعدی او به همان اندازه متعالی باقی می‌ماند. در پایان فصل، من این دو رویکرد را با هم می‌آورم و آنچه را که معتقدم دقیق‌ترین برداشت از مفهوم اخلاقی بعدی ویتگنشتاین است، مطرح می‌کنم. فصل 4 چارچوب رایت را برای ارزیابی واقع گرایی یک گفتمان معرفی می کند. رایت چهار نوع بحث مختلف را بین واقع‌گرایان و ضدواقع‌گرایان جدا می‌کند (مناظره در مورد همگرایی، بحث در مورد واقعیت، بحث دامتی در مورد حقیقت آشکارا نامحدود، و بحث در مورد عدم تقارن توضیحی بین حقیقت و ابراثبات‌پذیری - یعنی تقابل Euthyphro). سپس چهار معیار رایت را برای ارزیابی جایگاه یک گفتمان در هر یک از این بحث ها ترسیم می کنم. در نهایت، در فصل 5، من این چارچوب را برای دیدگاه های بعدی ویتگنشتاین در مورد احساسات، ضرورت و اخلاق اعمال می کنم. نتیجه می‌گیرم که بازی زبانی احساسات، واقع‌گرایی درونی در مورد واقعیت‌ها، واقع‌گرایی به معنای فرمان شناختی، ضد رئالیسم دامتی، و نه واقع‌گرایی و نه ضد رئالیسم به معنای اوتیفرو را نشان می‌دهد. از سوی دیگر، گفتمان در باب ضرورت، واقع‌گرایی را به تمام معناها نشان می‌دهد، جز در مورد دومتی. موضوع اخلاق در مورد حقایق ضد واقع گرایی را نشان می دهد و به این معنا که فرمان شناختی را به نمایش نمی گذارد، بلکه دو بحث دیگر را دور می زند.
اصل هیوم نبش قبر شد [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Ian Hulse
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این مطالعه نقدی است بر افلاطون گرایی فرگی که توسط کریسپین رایت و باب هیل ارائه شده است. افلاطون گرایی فرگی بر استدلالی مبتنی است که مدعی دستیابی به سه هدف است. اولین مورد این است که توضیح دهد چرا اعداد طبیعی از نظر معرفت شناختی به روش هایی که توسط اسم گرایان فرض می شود مشکوک نیستند، یعنی نشان دهد که چگونه می توانیم مفاهیم مورد نیاز برای ایجاد باور در مورد اعداد طبیعی را به دست آوریم، چگونه می توانیم به آنها رجوع کنیم و چگونه می توانیم. در مورد آنها بدانید هدف دوم نشان دادن وجود اعداد طبیعی است که به عنوان اجسام فرگی تعبیر می شوند. سومین مورد، پیدا کردن منطق گرایی نظری اعداد است. این مطالعه فقط با توجه به دو هدف اول به موفقیت استدلال می پردازد. این استدلال از یک جمله خاص استفاده می کند، اصل هیوم (HP). (HP) عبارتی است که تعداد F برابر است با تعداد G ها اگر و تنها در صورتی که F ها را بتوان به صورت دوگانه با G ها نگاشت (برای هر یک از مفاهیم F و G). دو قرائت از استدلال متمایز می شود. اولی (HP) توضیحی متنی از مفهوم عدد طبیعی است. استدلال می شود که استدلال در اولین خواندن آن شکست می خورد، که (HP) نمی تواند مفهوم عدد طبیعی را با موفقیت توضیح دهد. از نظر مشتق، نمی تواند وجود اعداد طبیعی را نشان دهد. هیچ نتیجه قطعی با توجه به استدلال در قرائت دوم آن حاصل نشده است. استدلال می‌شود که (HP) تحت نظریۀ تحلیلی پیشینی کریستوفر پیکوک پیشینی است و این ممکن است برای غلبه بر مخالفت‌ها به تحلیل (بنابراین، اولویت) (HP) پیشنهاد شده توسط جورج بولوس مورد استفاده قرار گیرد.
صحبت از خدا و خدا به عنوان سخنران در فیلون، پلوتارک و باسیلیدس [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Géraldine Hertz
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : آیا می توان در مورد خدا اظهار نظر کرد؟ آیا خداوند در مورد خود سخن می گوید و بیان می کند؟ این دو سؤال ارتباط نزدیکی با هم دارند: اگر زبان واقعیتی خارج از ذات خداوند در نظر گرفته شود، ممکن است برای بیان ماهیت او نامناسب تلقی شود. این پایان نامه به بررسی موضوع بیان گفتمان (λόγος) و الهی (θεός) می پردازد که به کانون اصلی بحث در افلاطونیسم امپراتوری اولیه تبدیل شد. بارزترین نشانه این علاقه نوبنیاد در رابطه بین گفتمانی و الوهیت، رشد موتیف «خدای ناگفتنی» (θεὸς ἄρρητος) است. این مطالعه به سه نویسنده - فیلون، پلوتارک، و نویسنده ارائه شده در النچوس (VII، 14-27، X، 14) به عنوان "بازیلید" - که با پایبندی مشترک به این ایده که خدا از دلهره کلامی فرار می کند مرتبط است، نگاه می کند. با این حال، شیوه بیان این ایده به هیچ وجه یکنواخت نیست: اگر پلوتارک به نظر می‌رسد که خدا را «غیرقابل توصیف» اعلام کند، فیلون این را با تأکید بیشتری اعلام می‌کند. در این میان، «بازیلیدس» با این حساب که «غیرقابل وصف» خواندن خدا همچنان چیزی درباره او می‌گوید، با اعلام «غیرقابل وصف» او از این هم فراتر می‌رود. برای درک این تفاوت‌ها، باید حقایق هستی‌شناختی، شناخت‌شناختی و زبان‌شناختی را بررسی کنیم که مواضع مربوط به این نویسندگان را درباره بیان امر الهی توضیح می‌دهد.
جاودانگی در تیمائوس [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Jeffrey Matthew Johns
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف من در این پایان نامه این است که نشان دهم چگونه افلاطون ابدیت ابدیت را از ابدیت زمان در کیهان‌شناسی تیمائوس خود متمایز می‌کند، جایی که زمان به عنوان «تصویر متحرک» جاودانی «ابدیت-باقی-در-وحدت» طبقه‌بندی می‌شود (تیم). . 37c 6-d 7). البته، همانطور که بسیاری از محققان می‌دانند، این تمایز بین ابدیت و زمان از تمایز او بین وجود لایتغیر و شدن دائماً در حال تغییر ناشی می‌شود، تا آنجا که درک ما از آن چیزی است که زمان را به «تصویر ابدیت» تبدیل می‌کند. چیزی غیر از ابدیت - برای درک ما از هستی شناسی افلاطونی اساسی است. با این حال، درک ما از هستی و شدن و رابطه بین آنها با این دیدگاه پیچیده می شود که آنچه در زمان وجود دارد، بوده و هست و خواهد بود، در حالی که آنچه در ابدیت وجود دارد به تنهایی «هست» (تیم. 37e 4-38a 8). آیا این بدان معناست که ابدیت زمانی است، با توجه به اینکه به نوعی «هست» است؟ یا اینکه ابدیت با توجه به اینکه خود از زمان قابل تشخیص است، زمانی است؟ همچنین، اگر ابدیت مادی است، چگونه باید از این جنبه خاص، ابدیت را تصور کرد؟ آیا این مستلزم وجود کاملاً جدا از زمان است؟ یا می توان از ابدیت به عنوان نوع دیگری از زمان صحبت کرد، زمانی بی زمان؟ جای تعجب نیست که این موضوع از دیرباز در میان محققان بحث برانگیز بوده است که آیا «هست» ابدی واقعاً متشنج است یا بی زمان، زمانی یا بی زمان. همین‌طور، همین واقعیت که گفته می‌شود ابدیت «بقی در وحدت» است، برخی از محققین را بر آن داشته است که ابدیت را دائمی و در نتیجه به نوعی موقتی تصور کنند، با این فرض که مدت مستلزم موقتی بودن است. اما باز هم، دانشمندان دیگر از ابدیت به عنوان یک «حال ابدی» صحبت می کنند که غیر دوام است، دقیقاً به این دلیل که «در وحدت» وجود دارد. در مقابل، من استدلال می‌کنم که تمایز افلاطونی بین هستی و شدن مستلزم مفهومی دوگانه از جاودانگی است، یکی زمانی و دیگری فرازمانی، که در آن دومی به طور غیرقابل صلاحیتی بر بی زمانی دلالت می‌کند. زیرا نشان می‌دهم که افلاطون زمان و گذر زمانی را به‌عنوان تصویر ناقص جاودانه (aiônios eikôn) از ابدیت درک می‌کند در حالی که ابدیت را کاملاً جاودانه می‌داند (diaiônios)، زیرا هستی ابدی مشمول هیچ عبوری از وجود ذاتی خود نیست. تنها از این طریق است که می توان توضیح داد که چگونه موقتی شدن (در عین حال از) فراموقتی بودن (و در عین حال قابل تمایز با) است، و سپس دوباره چرا باید هر دو را به عنوان دوام در نظر گرفت. از این رو این فرض علمی که مدت زمان مستلزم موقتی است، فرضی که معمولاً در اندیشه مدرن با آن مواجه می‌شویم، برای افلاطون بیگانه است. باز هم منطقی نیست که از «حال ابدی» جدای از جاودانگی و از آنجا جدا از مدت زمان صحبت کنیم. بنابراین برای روشن شدن این مفهوم دوگانه از ابدیت، لازم است بحث من به بحث دیگری پیرامون کیهان‌شناسی تیمائوس بپردازم، یعنی اینکه آیا جهان، قلمرو شدن، در گذشته‌ای دور آغازی داشته است. (یعنی در همان لحظه اول زمان) یا حداقل به معنای زمانی، شروع واحدی نداشته است (یعنی «همیشه» (aei) به وجود آمده است). دانشمندان برای هر دوی این قرائت ادله مختلفی آورده اند. با این حال، من استدلال می‌کنم که می‌توان با تحلیل دقیق‌تر معانی احتمالی فعل gegonen (یعنی «به وجود آمده است»)، که در مورد جهان و همچنین زمان گفته می‌شود، این مسئله را حل کرد (Tim. 28b 7, 38b). 6). با توجه به gegonen، ابهام زمانی جنبه کامل آن به این معنی است که ممکن است به یک رویداد گذشته در گذشته نزدیک کمتر از گذشته دور اشاره کند. از این رو می توان از نسل زمان و جهان به عنوان ابدی صحبت کرد، به عنوان یک فرآیند پیدایش که آغازی واحد و متمایز در یک زمان یا حتی در زمان ندارد، بلکه آغازهای بی نهایت زیادی دارد که از گذشته نامحدود به زمان حال همیشه در حال ظهور گسترش می یابد. . و این که gegonen بین زمان گذشته و حال مبهم است، توسط استدلال کیهانی در تیم نشان داده شده است. 28b 2-c 2 و مقام خدا نسبت به خلقت. در مجموع، این نشان می‌دهد که زمان، تولید شدن، یکی از ویژگی‌های «شدن» است، نه بودن. همچنین نشان می دهد که زمان و جهان نیازی به آغازی در اولین لحظه از زمان نداشته اند.
  • تعداد رکورد ها : 1499