جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1499
ماهیت و کارکرد مقولات در فلسفه امانوئل کانت، جیمز وارد، اس. الکساندر [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
J.V. Bateman
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف این تحقیق بحث در مورد شایستگی سه دیدگاه کاملاً متفاوت در مورد ماهیت و کارکرد مقولاتی است که کانت، وارد و الکساندر دارند. دامنه مطالعه به صراحت محدود به ملاحظات و مسائلی با ماهیت کلی با اشاره به مقولات معرفتی-منطقی است. در نتیجه، اگر، همانطور که برخی معتقدند، مقولاتی منحصر به چندین علم وجود دارد، بحث ما ممکن است محدود به مقولات آگاهی توصیف شود. بنابراین، مستقیماً به مشکلات فرعی مانند تعداد مقولات، یا وضعیت مقولات منحصر به فرد در علوم خاصی مانند اخلاق و زیبایی شناسی مربوط نمی شود. این تعیین حدود مشکل نیازی به عذرخواهی ندارد. آنها بر اساس این اصل روش شناختی توجیه می شوند که مسائل اساسی یک مشکل باید به طور کامل بررسی و قبل از شروع به سؤالات فرعی به وضوح تعریف شوند. این موضوع چند سال پیش با برخورد بسیار غم انگیز مقوله های پیشینی در بیشتر تفکرات معاصر مطرح شد. ظهور اخیر چندین اثر که توجه صریح به ماهیت مقوله‌ها را نشان می‌دهد، تضمین خوشحال کننده‌ای است که مشکل یک موضوع مرده نیست. بحث تا حدودی طولانی در مورد کانت ناشی از (1) اشتراک پروفسور اسکندر در این اعتقاد است که "با یا پس از افلاطون هیچ چیزی از نظر اهمیت در این موضوع با آنچه ممکن است از او آموخته شود قابل مقایسه نیست". (2) با توجه به تعارضات دکترین در خود استاد، و اختلافات تفسیری در میان تبیین کنندگان او، توضیح کانت باید با شواهد مفصل و گسترده پشتیبانی شود. در ردیابی رشد و توسعه نظریه کانتی مقولات در دهه هفتاد، تاریخ گذاری Reflexionen توسط آدیکس در نسخه برلین معتبر فرض می شود.
اخلاق و اخلاق فضیلت افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nicolaos Kakalis
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در این پایان نامه من رسم پذیرفته شده در میان فیلسوفان اخلاق را به چالش می کشم پیوند اخلاق فضیلت در درجه اول با نظریه اخلاقی ارسطو. من استدلال می کنم که، در واقع، فضیلت اخلاق تعدادی از تزهای حیاتی را با اخلاق افلاطون مشترک است. من همچنین پیشنهاد می کنم که این واقعیت که این تشابه، در بیشتر موارد، هنوز توجه علمای اخلاق فضیلت را به خود جلب نکرده است. تصادف تاریخی به جای انتخاب مبتنی بر مبانی فلسفی. در فصل اول من دفاع می کنم این ادعا با معرفی پایان نامه های اصلی اخلاق فضیلتی که راه هایی را نشان می دهد اخلاق فضیلت با رایج / غالب (در فلسفه انگلیسی-آمریکایی) متفاوت است اشکال دین شناختی یا پیامدگرایانه اخلاق، و آشکار می کند که اخلاق فضیلت یک امر جدید است. رویکرد اخلاقی که در اشکال مختلف ظاهر می شود، برخی رادیکال تر از دیگران. در فصل دوم I مخالفت با تفاسیر اخلاق افلاطون به عنوان تجسم دئونتولوژیک یا آموزه های نتیجه گرایانه، و نشان می دهد که اخلاق افلاطون به جهتی جدید اشاره دارد و متفاوت از اخلاق عمومی/ مسلط زمان خود. بنابراین من به این نتیجه می رسم که افلاطون اخلاق و اخلاق فضیلت دو ویژگی مهم مشترک دارند: الف) هر دو هیچکدام نیستند دئونتولوژیک و یا نتیجه گرا، و (ب) هر دو تلاش می کنند تا اخلاق عمومی/مسلط را تغییر دهند. به زمان خود فکر کردند و به جای آن یک جهت گیری اخلاقی جدید پیشنهاد کردند. بر اساس اینها افکار را با مشاهده این نکته ادامه می دهم که همسانی بین اخلاق افلاطون و اخلاق فضیلت نیز باید بر اساس ادعاهای اساسی تر که هر دو رویکرد پیشرفت می کنند، مورد بررسی قرار گیرد. که در در سه فصل بعدی، من این موازی را با تمرکز بر روش مفهوم بحث می کنم فضیلت در هر دو نظام اخلاقی، در جایگاهی که در درون آنها داده می شود، در رابطه مورد بررسی قرار می گیرد بین فضیلت و ارزیابی اعمال، و در مورد رابطه بین فضیلت و شادی من معتقدم که برخی از تزهای اساسی اخلاق فضیلت (هم رادیکال و هم متوسط) مانند تأکید بر فضیلت، اولویت فضیلت بر ارزیابی اعمال، و پیوند قوی بین فضیلت و خوشبختی، تزهایی هستند که می‌توانند ریشه‌های آن‌ها را به آن ردیابی کنند افلاطون در فصل ششم، به یکی از اصلی ترین انتقادات وارده بر اخلاق فضیلت می پردازم، یعنی که با تمرکز بر مفاهیمی مانند شخصیت و فضیلت، اخلاق فضیلت تنها یک مورد را در اختیار ما قرار می دهد حساب فضیلت فردی، و به ویژه حساب عدالت فردی. با این حال، الف نظریه اخلاقی کامل نیز برای ارائه گزارشی از عدالت اجتماعی مورد نیاز است. سپس اشاره می کنم ارتباط عمومی پذیرفته شده اخلاق فضیلت با نظریه اخلاقی ارسطو، و من استدلال می کنم که هیچ کمک قابل توجهی به تلاش های اخلاق شناسان فضیلت برای رویارویی با این موضوع نمی کند نقد، زیرا روایت ارسطو از عدالت اجتماعی را نمی توان با تعدادی از موارد تطبیق داد تزهای اساسی اخلاق فضیلت من معتقدم که اخلاق مداران فضیلت می توانند رضایت بخش را پیدا کنند پاسخ به این انتقاد را با نگاهی به روایت افلاطون از عدالت فردی و اجتماعی و نحوه ارتباط افلاطون این دو. در آخرین فصل پایان نامه ام، تشخیص می دهم که موازی بین اخلاق افلاطون و اخلاق فضیلتی، دو رویکرد از لحاظ زمانی دور، نمی توانند و نباید تمام راه را پایین بیاورد نتیجه می‌گیرم که دلایل کافی برای فکر کردن به افلاطون داریم اخلاق و اخلاق فضیلت به عنوان دو رویکردی که بدون وجود وجوه مشترک بسیاری دارند همسان. در نهایت، اخلاق فضیلت یک رویکرد اخلاقی نیست و نباید به آن نگاه کرد صرفاً ادعاهای اخلاقی باستانی را تکرار می کند. اخلاق فضیلت باید به عنوان یک اخلاق جدید دیده شود رویکردی که نمی‌تواند در دوگانگی سنتی نتیجه‌گرایی deontology تطبیق داده شود. با این حال، اخلاق فضیلت نباید به عنوان یک رویکرد اخلاقی درک شود تنها توسط نظریه اخلاقی ارسطو تجسم یافته است. با غنی سازی رژیم فکری آنها، فضیلت علمای اخلاق می توانند به انتقادات جدی که علیه آنها وارد می شود پاسخ قانع کننده ای بدهند. اخلاق افلاطون یک منبع فکری بسیار مفید برای اخلاق مداران فضیلت و اخلاق فضیلت شناسان باید بیشتر را اختصاص دهند.
ادراک زیبایی شناختی، طبیعت و تجربه [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nicole Annette Hall
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان‌نامه درباره ماهیت ادراکی تجربه زیبایی‌شناختی و اهمیت طبیعت به‌عنوان ابژه پارادایمی ادراک زیبایی‌شناختی و تجربه زیبایی‌شناختی به طور گسترده‌تر است. به همین دلیل، همانطور که از مقاله مهم رونالد هپبورن با عنوان «زیبایی شناسی معاصر و غفلت از زیبایی طبیعی» بحث شده است، مورد توجه جدی فیلسوفانی است که در زیبایی شناسی کار می کنند. اگر تجربه زیبایی شناختی چیزی باشد، حداقل ادراکی است. این شیوه‌ای از تجربه ادراکی است که نتیجه توجه و تمایز قائل شدن بین زیبایی‌شناختی و غیرزیبایی‌شناختی است و فضایی را برای تأمل و ایجاد ارتباط با فرآیندهای شناختی و عاطفی دعوت می‌کند. ریشه یابی زیبایی شناسی در ادراک به ما این امکان را می دهد که تشخیص دهیم و درک کنیم که بر فعالیت های روزانه ما تأثیر می گذارد، نه اینکه محدود به نوع خاصی از شیء، دانشی که ممکن است در مورد آن داشته باشیم، یا به تجربه زیبایی شناختی شدید و کمیاب محدود شود. اگر قرار است یک شی یک شی زیباشناختی باشد، لازم نیست یک اثر هنری باشد، در واقع، حتی می‌توان استدلال کرد که طبیعت از منظری که نامشخص است، نه نتیجه نیت انسان، و از نقطه‌نظر وجودی، جذاب‌تر است، یک شی زیبایی‌شناختی. از دیدگاهی که وابستگی ما به آن را تصدیق می کند. بنابراین، در جریان بحث، در مقابل این ایده که تجربه زیبایی‌شناختی هنر لزوماً بر تجربه زیبایی‌شناختی طبیعت مقدم است، مقاومت می‌کنم. گزارش ادراکی ارائه شده مبتنی بر گزارشی واقع گرایانه از ویژگی های زیبایی شناختی است که ویژگی های زیبایی شناختی را ویژگی های ادراکی می داند و تجربه زیبایی شناختی را از نظر ادراکی غنی می داند. من آن را به ایده «کلی فرمالیسم» پیوند می‌دهم، روایتی ادراکی و زیبایی‌شناختی که در این اندیشه گسترده‌تر نهفته است که ادراک زیبایی‌شناختی، هرچند نه به‌طور علّی، به دیگر ویژگی‌های تجربه، مانند عواطف، و دانش مرتبط است. بنابراین، تجربه ادراکی و زیبایی‌شناختی به شرحی سختگیرانه از فرمالیسم زیبایی‌شناختی خلاصه نمی‌شود. این پایان نامه با تحلیل گزارش های تاریخی از ادراک زیبایی شناختی آغاز می شود که از افلاطون، ارسطو و آکویناس آغاز می شود. این تحلیل با بازتفسیر مفاهیم اساسی در رشته زیبایی‌شناسی، مانند بی‌علاقگی و فرمالیسم که در قرن هجدهم سرچشمه گرفته و با ایده ادراک زیبایی‌شناختی مرتبط است، استوار است. سپس با پرداختن به بحث جاری در مورد شناخت گرایی و غیرشناخت گرایی در مورد تجربه زیبایی شناختی که طبیعت به آن مربوط می شود، ایده ادراک زیبایی شناختی را به روز می کند. با ردیابی تاریخی ایده ادراک زیبایی‌شناختی، نقش طبیعت را به‌عنوان پارادایم تجربه زیبایی‌شناختی در طول تاریخ نشان خواهم داد و اینکه طبیعت مخزنی برای تجربه غنی زیبایی‌شناختی و درگیری تجربی غنی با آن است.
روش‌شناسی تطبیقی تمثیل‌های فلسفی در افلاطون، ابن‌ سینا و سهروردی
نویسنده:
نویسنده:محسن امین؛ استاد راهنما:محسن جوادی,محمدحسین حشمت‌پور؛ استاد مشاور :مهدی منفرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از آغاز ظهور فلسفه متون فلسفی به شیوه‌های گوناگون نگاشته شده‌اند امّا بدون تردید تمثیل‌ها از جذاب‌ترین آثار فلسفی و عرفانی هستند که در پرتو آن‌ها دیدگاه‌ نویسندگان‌شان بر ما رخ می‌نماید. از مهم‌ترین تمثیل‌های تاریخ فلسفه، تمثیل‌های افلاطون هستند که در میان آن‌ها تمثیل غار از اهمّیّت بالایی برخوردار است؛ در حوزه فلسفه اسلامی نیز می‌توان از هشت رساله تمثیلی سهروردی و سه رساله مهم ابن‌سیناء نام برد. امّا مسأله‌ای که کمتر مورد توجّه قرار گرفته تطبیق و کشف شباهت‌‌های نهفته میان این تمثیل‌هاست. در پژوهش حاضر پس از بررسی و تحلیل تمثیل‌های این سه حکیم چگونگی همانندی آن‌ها با توجّه به کاربرد و موضوعات بنیادی‌شان آشکار می‌گردد. در همه تمثیل‌ها نفس‌ناطقه به عنوان بُعد مجرّد و قابل کمال انسان شناخته شده و به جایگاه اصلی آن توجّه شده است. هم‌چنین همه تمثیل‌ها از طرفی به عالمی نظر دارند که مادی، ظلمانی و مملو از کدورات است و از طرف دیگر نظر به عالمی مجّرد از مادیّات دارند که جایگاه شروق و علم و کمال است. معرفت‌، دیگر موضوعی است که همه تمثیل‌ها به آن نظر داشته و چگونگی کسب آن را به ما می‌نمایانند. هم‌چنین اکثر تمثیل‌ها‌ بر لزوم تهذیب نفس و نیز وجود استادی آگاه که راهنما و دستگیر انسان حقیقت‌جو است، توجّه و تأکید می‌کنند، هرچند در تماثیل افلاطون این موضوعات چندان آشکار نبوده و به راحتی و در نگاه نخست قابل تطبیق با تمثیل‌های ابن‌سیناء و سهروردی نیستند. موضوع دیگر این‌که در همه این تمثیل‌ها دست یافتن به حقیقت که همانا مقصود و هدف نهایی انسان است به نوعی مطرح است و در واقع غایت اصلی این تمثیل ها هم گشودن دروازه ای به این حقیقت است. هرچند جهات افتراق و تفاوت‌هایی میان اندیشه و فلسفه سه حکیم وجود دارد؛ امّا در پرتو این تمثیل‌ها می‌توان به نوعی قرابت و هم‌زبانی میان دیدگاه‌های آن‌ها دست یافت؛ این همانندی در بنیادها بیشتر است و از همین رو یافتن هم‌سخنی میان نگاه این سه حکیم بر اساس این تمثیل‌ها ممکن و بلکه ضروری است. انطباق و قرابت دیگر این تمثیل‌ها به لحاظ کاربرد آن‌هاست؛ زیرا این تمثیل‌ها اگرچه به لحاظ اسلوب نگارش و زبان نوشتاری با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند امّا بیشتر آن‌ها به نوعی در مباحث فلسفی و عرفانی و نیز مباحث معرفت شناسی هم‌چنین در موضوعات اخلاقی، تربیتی و نیز در امر آموزش کاربرد داشته و می‌توان از آن‌ها بهره جست
کتاب راهنمای فلسفه راتلج: درباره افلاطون و محاکمه سقراط [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Thomas C. Brickhouse, Nicholas D. Smith
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Routledge,
چکیده :
ترجمه ماشینی: این کتاب راهنما سه گفت‌وگوی افلاطون را که به مرگ سقراط می‌پردازد، معرفی و بررسی می‌کند: اوثفریو، عذرخواهی و کریتون. این گفت و گوها به طور گسترده به عنوان نزدیک ترین شرح ایده های سقراط در نظر گرفته می شوند.
فلسفه دین: ارسطو و اسلاف او [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Emmanuel Kofi Ackah
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : الهیات ارسطو آنطور که در متافیزیک توضیح داده شده است، به طور بنیادی متمایز از پیشینیان او و دورتر از مذهب سنتی دیده می شود. سه ویژگی مفهومی ظاهراً خاص خدای ارسطو به این دیدگاه کمک می‌کنند: (1) اینکه خدا صرفاً یک علت نهایی است که همه چیزهای دیگر را به‌عنوان دوست‌داشتنی یا مطلوب حرکت می‌دهد. (2) اینکه خدا یک تفکر خوداندیش است. (iii) و اینکه خدا از نظر هستی شناختی از کیهان مرئی جدا است. از آنجایی که هیچ فیلسوف ماقبل ارسطویی (i)-(iii) را در استدلالی به وجود و ماهیت خدا اقامه نکرده است، این سؤال را برانگیخته است که چگونه الهیات ارسطو در برابر تفکر قبلی قرار دارد. در اینجا انگیزه اصلی این پایان نامه بوجود آمد. اما نمی‌توان امیدوار بود که بدون توضیح کامل مفاهیم پیشین خدا، سنتی یا فلسفی، به طور مناسب به این مسئله پرداخت. اتفاقاً جهت‌گیری سؤال ما را قادر می‌سازد تا از پاسخ سؤال قبلی مطلع شویم - آیا مفهوم «خدا» همانطور که در فلسفه‌های پیش از ارسطویی وجود دارد دینی و الهیاتی است؟ پاسخ به این پرسش مقدماتی، دیدگاه فرهنگی-تاریخی مرتبطی را برای ارزیابی مناسب رابطه خدای ارسطو با مفاهیم پیشین خدا فراهم می کند. این نیز نقطه‌ی برتری است که انگیزه‌ای جانبی برای این تز از آن برمی‌خیزد: ارزیابی توجیه یا غیر آن ارزش قرائت پیش‌سالاری‌ها به‌عنوان پیش‌آگهی‌های احتمالی علم مدرن که حداکثر علاقه‌ای حاشیه‌ای به دین و الهیات داشتند. تحقیقات مقدماتی ما (فصل 1) به یک نتیجه فرضی استدلال می‌کند، یعنی اینکه شرک یونان باستان حاوی یک مفهوم اساسی از خدا است: خدا اساساً یک قدرت علّی و/یا منشأ است که مجموعه‌ای از شرایط اساسی الوهیت را برآورده می‌کند. برتری، خودکفایی، آرمان یا کمال و جاودانگی. فرض بر این است که علیت الهی دلالت بر حیات دارد. اما این شرایط نیز در درجه اول دلالت بر تضاد با وابستگی، نقص و متناهی زندگی انسان دارد. به طور عمده، آنها همچنین دلالت بر این دارند که امر الهی یک واقعیت زنده است - اگرچه این واقعیت ممکن است شکل روانی یا جسمانی داشته باشد یا ممکن است یک وضعیت علّی تصور شود. و کارکرد علّی واقعیت الهی اساساً تبیینی است; این شامل مدلی از تبیین است که بر اساس آن جهان یا یکی از ویژگی‌های آن زمانی که منشأ یا علت الهی آن ردیابی یا مشخص می‌شود، به‌اندازه کافی توضیح داده می‌شود. بنابراین «خدا» واقعیتی است که لزوماً به عنوان چیزی است که در نهایت در گزارشی از جهان یا ویژگی آن پیش‌فرض می‌شود. این یافته فرضی در معرض تلاشی برای تأیید در تفاسیر فلسفه‌های پیش از ارسطویی است (پیش از سال‌ها - فصل 2؛ سقراط - فصل 3؛ افلاطون - فصل 4). تزهای پیشسوکرات ها به عنوان جابه جایی های منطقی-فلسفی کیهان شناسی های اساطیری سنتی ظاهر می شوند که در اصول اولیه متافیزیکی (که اغلب خدا نامیده می شود) که شرایط اساسی الوهیت را برآورده می کند به اوج می رسد. افلاطون را نیز می توان در این پرتو دید. بنابراین این فرضیه در سراسر این موارد تایید می شود
فلسفه حرکت متأخر افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
J. B Skemp
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : پایان‌نامه حاضر تجدیدنظری است که در پرتو آثار منتشر شده در سال‌های 1936 و سال کنونی، در پایان‌نامه‌ای قبلی که در ادینبورگ و با نظارت و تشویق پروفسور A. E. Taylor بین سال‌های 1934 و 1936 گردآوری شده و به کالج نویسنده در دانشگاه ارائه شده است، انجام شده است. پاییز 1936 در ارتباط با انتخابات به انجمن های غیر رسمی. در بازنگری، نویسنده همیشه عباراتی را که فقط برای بحث صمیمی‌تر مجاز در ارسال اثر به کالج خود مناسب است، اصلاح نکرده است، و همچنین لحن جزمی قضاوت‌هایی که در آن انجام می‌شود را به کلی کنار نگذاشته است. او بر این باور است که این جزم گرایی به عنوان تلاشی برای رسیدن به یک موضع یکپارچه و «همدید» شناخته می شود، نه به عنوان یک ایراد بی دلیل در برابر کار دانشمندان بزرگ. بدهی او به پروفسور تیلور در همه جا آشکار خواهد شد. این اثر لزوماً دارای مزایا و معایب کار اخیر کمبریج در قلمرو فلسفه باستان است، مزیت اصرار بر تلقی تفکر باستانی به عنوان پیوندی ناگسستنی با زندگی باستانی، معایب (در هر حال در مورد نویسنده کنونی). ) ناآگاهی آشکار یا آشنایی ناکافی با تاریخ متاخر سیستم های متافیزیکی شرح داده شده. در مورد افلاطون، نویسنده به اندازه کافی جسور است که پیشنهاد می کند که ممکن است در این امر به جای ضرر، سود وجود داشته باشد
پیوند عشق افلاطون: erôs به عنوان مشارکت در زیبایی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Lauren Patricia Wenden Ware
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : افلاطون در گفت و گوهای خود راه های متفاوتی را برای درک رابطه بین اشکال و جزئی ارائه می دهد. در سمپوزیوم، ما با یک رابطه دیگر، که تا به حال نامشخص بود، روبه‌رو می‌شویم: رابطه عشق (Erôs) است، که شکل و خاص را به شیوه‌ای زاینده به هم پیوند می‌دهد و تمام الزامات متافیزیکی صلاحیت فرد را با مشارکت برآورده می‌کند. عشق در ارتباط با زیبایی، کنش انسان را به میل به شناخت صورت برمی انگیزد و در نتیجه عاشق به طور فعال در جهان و در خود زیبایی جدیدی را پرورش داده و به وجود می آورد. فصل‌های 1 و 2 این پایان‌نامه بررسی استدلال‌ها و مثال‌هایی را که افلاطون در متن مجموعه درباره ماهیت اشکال و ماهیت مشارکت ارائه می‌کند، در کنار چارچوبی از تفسیرهای سنتی این دو مفهوم افلاطونی در ادبیات ارائه می‌کند. . فصل 3 به بررسی دقیق اروس در سمپوزیوم می پردازد و استدلال می کند که عشقی که افلاطون در این گفت و گو ارائه می کند از نوعی متفاوت از احساسات اشتها آور است. این یک جاذبه زیبایی شناختی و فکری است که می تواند دستاوردهای شناختی را تحریک کند. اروس اما به همین جا ختم نمی شود. عاشق نه تنها به تأمل در زیبایی، بلکه به نسل زیبایی که موضوع فصل 4 است سوق داده می‌شود. من استدلال می‌کنم که رابطه عاطفی-عاطفی-روی-شناختی اروس واضح‌ترین تصویری است که افلاطون از چگونگی مالکیت ترسیم می‌کند. خواص را می توان از طریق مشارکت در فرم ها توضیح داد. اروس عاشق را به تولید زیبایی در جهان و روح سوق می دهد، که توضیح می دهد که چگونه عشق در رابطه با زیبا می تواند به زیبا شدن منجر شود. هدف عشق، تولید زیبایی است، مکانیسم فانی مشارکت در شکلی که به وسیله آن خود عاشق زیبا می شود. در نهایت، فصل پنجم به خود زیبایی و نقش آن در تربیت اخلاقی می پردازد. زیبایی، از نظر افلاطون، برای نسل خلاق لازم است و می تواند به عنوان یک فضیلت منحصر به فرد قدرتمند روح درک شود.
زمینه‌ای برای یک نظریه اخلاقی جاه‌طلبانه و فضیلت ورزانه: اخلاق فضیلتی ساختارگرا
نویسنده:
John Daniel O'Connor
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در این پایان نامه من به دو سؤال مرتبط و نادر می پردازم: (1) آیا یک نظریه اخلاقی با فضیلت متمایز که از لحاظ نظری جاه طلبانه باشد امکان پذیر است؟ (ii) اگر چنین نظریه ای امکان پذیر است و چنین نظریه ای نیز به خودی خود یک نظریه معتبر است، پس چنین نظریه ای چگونه می تواند باشد؟ منظور من از «اخلاقی فضیلتی متمایز»، نظریه‌ای است که در آن فضایل و سایر مفاهیم آرتائیک بنیادی هستند و به اشکال دیگر رویکردهای اخلاقی، مانند نتیجه‌گرایی و دئونتولوژی، فرو نمی‌ریزند. منظور من از «به لحاظ نظری جاه طلبانه»، نظریه ای سیستماتیک است که در پی تحقق تمام اهداف اصلی نظریه های عقل عملی است: توضیح، توجیه، تجویز و هدایت کنش. در این پایان نامه من استدلال می کنم که یک نظریه اخلاقی با فضیلت متمایز که از لحاظ نظری جاه طلبانه باشد امکان پذیر است. من این کار را با بررسی اینکه چنین نظریه ای ممکن است شبیه باشد انجام می دهم. در توسعه تئوری، من نیز موردی را مطرح می‌کنم که این نظریه در نوع خود معتبر و جذاب است. در فصل 1 من به آنچه که یک نظریه اخلاقی را به طور متمایز فضیلت اخلاقی می کند نگاه می کنم. من همچنین برای یک مفهوم ادعینی از اخلاق فضیلت استدلال می‌کنم و برای چنین نظریه‌ای محدودیت‌هایی را تعیین می‌کنم، اگر بخواهیم کاملاً فضیلت اخلاقی باشد. در فصل 2 من به این نگاه می‌کنم که یک نظریه اخلاقی فضیلت‌آمیز با مشخصه دقیق‌تر که از لحاظ نظری جاه‌طلبانه است، چگونه ممکن است به نظر برسد. من به نفع استفاده از برخی ایده های برگرفته از افلاطون استدلال می کنم. یک مشکل جدی باقی می‌ماند: نظریه اخلاقی فضیلت که در فصل 2 توسعه می‌دهم، نمی‌تواند راهنمای عمل-راهنمای کافی را ارائه دهد، که لازمه‌ای برای جاه‌طلبی تئوری است. در فصل 3 استراتژی اصلی پایان نامه را معرفی می کنم: ترکیب نظریه اخلاقی فضیلت که در فصل 2 به آن رسیده است با شکلی از ساختارگرایی اخلاقی به منظور رسیدن به یک نظریه اخلاقی فضیلت متمایز که از لحاظ نظری جاه طلبانه است، حداقل کسی که بتواند ارائه دهد. اقدام-راهنمای کافی فصل 3 اساساً به توسعه شکلی از ساختارگرایی اخلاقی مناسب برای ترکیب با اخلاق فضیلت می پردازد. این فصل همچنین به بررسی ایرادات به ساختارگرایی اخلاقی و تشخیص آنچه برای غلبه بر این ایرادات لازم است می‌پردازد. در فصل 4، نظریه اخلاقی فضیلت مورد علاقه در فصل 2 را با شکل ساختارگرایی اخلاقی توسعه یافته در فصل 3 ترکیب می کنم تا یک نظریه ترکیبی را تشکیل دهم. من این نظریه را «اخلاق فضیلت سازه‌گرایی» می‌نامم. من آنچه را که نظریه شامل می‌شود ارائه می‌کنم، و استدلال می‌کنم که اگرچه این نظریه عناصری از ساختارگرایی اخلاقی را در بر می‌گیرد، اما شایسته است که به‌طور متمایز فضیلت اخلاقی در نظر گرفته شود. من همچنین استدلال می‌کنم که اخلاق فضیلت‌گرایانه بر ایراداتی غلبه می‌کند که همانطور که در فصل 3 نشان داده شد، ساختارگرایی اخلاقی به تنهایی قادر به غلبه بر آنها نیست. بنابراین، اخلاق فضیلت سازه‌گرا، چشم‌انداز جذاب نظریه‌ای را در بر می‌گیرد که هم مزایای اخلاق فضیلت‌گرایانه و هم برخی از بهترین چیزهایی را که ساختارگرایی اخلاقی ارائه می‌کند، در بر می‌گیرد. در فصل 5 من به بزرگترین چالش در برابر اخلاق فضیلت سازه گرایی که به عنوان یک نظریه نظری جاه طلبانه در نظر گرفته می شود، می پردازم: توانایی ارائه کنش-راهنمای کافی. برای این منظور، من یک روش کنش-هدایتی از هشت اصل کنش-راهنمای برگرفته از اخلاق فضیلت سازه گرایانه را ارائه می کنم. سپس استدلال می‌کنم که روش اقدام-راهنمای می‌تواند اقدام-راهنمای کافی را ارائه دهد، حتی زمانی که با یک مورد آزمایشی دشوار روبرو می‌شویم. من همچنین دو ایراد به رویه اقدام-هدایت را بررسی می کنم و استدلال می کنم که می توان بر آنها غلبه کرد. من این پایان نامه را با در نظر گرفتن برخی موضوعات از ادبیات مربوط به اخلاق فضیلت سازندگی، و که ممکن است مبنای کار بیشتر باشد، به پایان می برم.
متافیزیک نوظهور در نظریه بی نظمی افلاطون همانطور که در تیمائوس و قوانین X یافت می شود [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
S. R. Charles
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این تز کاوشی است از درک افلاطون از قدرت بی نظمی همانطور که در کیهان شناسی او، تیمائوس و در اثر عمدتا مذهبی او، قوانین X ارائه شده است. هرج و مرج قبل از پیدایش جهان، و همچنین برای هر بی نظمی باقیمانده ای که در کیهان پس از نظم یافتن پیدا می شود و نقطه مقابل «nous» یا عقل است. با این حال، در کار اخیر، قوانین X، نیروی علّی برای بی نظمی اکنون به عنوان یک نیروی بی نظم شناخته می شود که می تواند روح را به خطر بیندازد، که مدت ها پس از ایجاد کیهان و خود، «روح» فعال است. آنچه در نهایت پدیدار می شود، یک نظریه پویا در مورد بی نظمی و یک متافیزیک است که از آن نظریه حمایت می کند، این دو اثر را در هم می پیچد، به هم متصل می کند و از هم جدا می کند. در قسمت اول، متشکل از پنج فصل، من یونانی را ارائه می‌دهم، ترجمه‌ای اصلی و تفسیری بر هفت قطعه کلیدی از تیمائوس که در آن افلاطون ایده‌های خود را در مورد بی‌نظمی، هم به‌عنوان تأثیری در کیهان و هم به‌عنوان نیروی علّی یا نیروی بی‌نظمی ارائه می‌کند. قبل از نسلش در این راستا، من از نزدیک به استفاده افلاطون از کلمه یونانی &V&YK~ در نقش آن به عنوان یک قدرت بی نظم نگاه می کنم، اما معمولاً به عنوان «ضرورت» نیز درک و ترجمه شده است. من این را با درک افلاطون از نقشی که "دمیورژ" یا قدرت نظم دهنده کیهان ایفا کرده است، با توانایی ~06 یا "عقل" و دسترسی اش به "فرم ها" یا "ایده ها" ایده آل هنگام سفارش دادن یا تولید، مقایسه می کنم. جهان. در قسمت 11، متشکل از چهار فصل، قوانین X به طور مشابه ارائه شده است، که یونانی، ترجمه (بیشتر، ترجمه A. E. Taylor) و تفسیر بر روی هشت قسمت کلیدی را ارائه می دهد. در اینجا به بررسی درک افلاطون از بی نظمی می پردازم که به طور خاص به «روح» و رابطه روح با قدرت(ها) نابسامان و «شر» مربوط می شود. در فصل پایانی نظریه ای از بی نظمی ارائه می شود که در آن یک معرفت شناسی ترسیم می شود، یک هستی شناسی ارائه می شود و از آن استدلال می شود که متافیزیک بی نظمی از آن بیرون می آید.
  • تعداد رکورد ها : 1499