جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1571
تکامل نفس آدمی پس از رهایی از بدن عنصری از دیدگاه ملاصدرا و ابن عربی
نویسنده:
محمد حیدری فرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
طبق آنچه در این نوشته بیان گردید، در هر سه مکتب فلسفی ملاصدرا، عرفانی ابن عربی و قرآنی- روایی می توان نشانه های وثیقی در تأیید موضوع تکامل نفس در عوالم اخروی یافت. ملاصدرا که با پیش کشیدن مباحث حرکت جوهری، ترکیب اتحادی ماده و صورت و همچنین اتحاد عاقل و معقول توانسته بسیاری از معضلات فلسفی و مسائلی که تا پیش از او راه حل مناسبی نیافته بودند را به خوبی حل نموده و ارائه دهنده راه حل های نو برای مسائل غیر قابل حل فلسفی باشد، مسئله تکامل اخروی نفس انسان را نیز از طریق همین سلسله مباحث حل نموده است. بر اساس آنچه در بخش دوم و طی بررسی بیانات ملاصدرا در این باب گفته شد، نفس انسان یک واقعیت سیلانی، قابل اشتداد وجودی و دارای هویتی سیال است که کل حقیقت آن در کل زمان حیات آن موجود است و در هر آن فرضی از زمان تنها یک حصه از آن قابل مشاهده است. درست مانند منشوری به شکل مثلث و سه بعدی که هنگام عبور از یک سطح دو بعدی، بعد سوم آن درک نشده و از دید سطح، منشور دو بعدی است، نفس انسان نیز دارای بعد سیلانی و امتدادی است که از دید ما که محجوب به عالم ماده و زمان ایم، این بعد قابل مشاهده نبوده و لذا هیچگاه توانایی مشاهده تمام حقیقت انسان به طور یک جا را نداریم. زیرا موجودات زمان مند که محدود در چارچوب تنگ زمان اند، توانایی فراروی از این وضعیت و دیدن حقایق فرازمانی و مجرد را ندارند. بر این اساس نفس انسان که ذاتاً امری مجرد است، تمام هویت واحد و حقیقت سیلانی خود را هیچگاه در یک لحظه نمودار نمی کند بلکه در هر آن و جزء فرضی از زمان تنها یک حصه از آن قابل مشاهده است.از سوی دیگر این هویت واحد و سیلانی بر اساس مبنای حرکت جوهری، دائم در حال سیلان و اشتداد وجودی بوده ودر هیچ دو آن فرضی ثبات واقعی نداشته و در یک حالت نمی ماند، بلکه پیوسته در حال اخذ کمالات وجودی بیشتر و متصف شدن به این کمالات است. آنچه که مصحح پذیرش و اخذ کمالات جدید توسط نفس است، بر خلاف تلقی عموم از حرکت جوهری، بدن مادی و شأن هیولانی در آن نیست، بلکه خود نفس و صورت واحد سیلانی آن است که در هر مرتبه که قرار می گیرد، نسبت به مرتبه بعد که کمالات آن را فاقد است به منزله هیولا حساب شده و با حرکت جوهری و متصف شدن به کمالات در آن فرضی بعدی تکامل می یابد. این اتصاف به کمالات جدید به نحو قبول و انفعال نیست، زیرا در این فرض یک شیء ثابت با یک وجه هیولانی مورد نیاز است که در لحظه پذیرش کمال جدید، خود بعینه باقی بوده و ضمن دارا بودن کمالات قبلی، کمالی جدید به کمالات او اضافه گردد؛ بلکه چون نفس، در آنِ فرضی از زمان معدوم شده و در آنِ جدید با هویتی کاملتر موجود می گردد، این نفس در مرحله قبلی اصلاً باقی نمانده تا هیولایی داشته باشد و آن هیولا مصحح پذیرش و اخذ کمالات جدید باشد، بلکه نفس در مرتبه قبلی به طور کلی معدم شده و در مرحله جدید بعینه با اتحاد با کمالات جدید تر و ارتقا به مراتب بالاتر موجود می گردد. بنابراین نفس در سیر ارتقایی خود نیازی به بدن مادی وهیولای موجود در آن ندارد، بلکه با مبانی همچون ترکیب اتحادی ماده و صورت که وجود خارجی را تنها از آن صورت می داند و بر اساس مبنای اتحاد عاقل و معقول، که نفس با اتحاد با کمالات و متصف شدن به آن ها بدون نیاز به هیولا در سیر صعودی ارتقا می یابد، این سیر صعودی پس از رهایی از بدن مادی و رحلت از عالم ماده نیز ادامه داشته و تا رسیدن انسان به مقام فنای الهی توقفی در آن پدید نخواهد آمد. بنابراین وجهی برای دفاع از قول عدم تکامل اخروی نفس انسان از دیدگاه ملاصدرا باقی نمی ماند.از سوی دیگر ابن عربی بر اساس مکتب عرفانی و آرای خاص خود در حیطه انسان شناسی، معتقد است هریک از نفوس انسانی بر اساس اقتضاء عین ثابت خود (که در تعین ثانی و به وجود حضرت حق و به تبع اسمی خاص از اسماء حضرت حق موجود است)، دارای کمالات بالقوه ای است که می تواند تحت تدبیر آن اسم که عین ثابت او در ذیل آن قرار دارد، این کمالات بالقوه را بالفعل نموده و به نهایت کمال متصور برای خود دست یابد. بنابراین هر یک از اعیان ثابته بر اساس ظرفیت وجودی و احاطه سعی خود تحت تدبیر و ربوبیت اسمی خاص از اسماء الهی است. انسان که مظهر جمیع اسماء و صفات خداوندی و برترین مخلوق اوست تحت تدبیر و ربوبیت اسم جامع و شریف الله است، اسمی که تمام کمالات سایر اسماء و اوصاف خداوند در آن منطوی بوده و خواهان به فعلیت رساندن این کمالات در عین ثابت و به تبع عین خارجی انسان است. بنابراین انسان توانایی بالقوه رسیدن به همه این کمالات و مراتب را دارد و از آنجا که در عالم ماده که عالم تزاحمات و موانع متعدده است، توانایی بالفعل نمودن همه این کمالات به طور یکسان برای همه ممکن و میسر نیست، ادامه این راه تکاملی در برزخ و قیامت و پس از رهایی از بدن مادی و عالم ماده اتفاق خواهد افتاد. انضمام این نکته به مبحث تجدد امثال و تجلیات دائم حق متعال، ما را به این امر رهنمون می سازد که حق‌تعالی در تجلی جدید وجودی که افاضه می فرماید، علاوه بر آنکه ضامن ادامه حیات و بقای وجودی موجودات می گردد، کمالات شایسته آن ها را نیز بر حسب استعداد عین ثابت آن ها به موجودات افاضه می فرماید. بنابراین همگان در صراط مستقیم وجودی حضرت حق قرار دارند. اگر تبعیت از دستورات شارع نیز منضم به این امر گردد، نفوس انسانی با قرارگیری در صراط مستقیم سلوکی می توانند همه آنچه از کمالات که گفته شد را بدست آورند. و از آنجا که این تجلیات و بحث تجدد امثال منحصر به عالم ماده نبوده و توقف ناپذیر اند، سیر استکمالی نفس انسان نیز دارای توقف و محدودیت نخواهد بود.آیات قران کریم و روایات وارد شده در این باب نیز گویای این مطلب اند که نفس انسان می تواند بعد از ارتحال از عالم ماده و ورود به عالم برزخ و قیامت دارای تکامل باشد. اینکه ما تزکیه و هدایت الهی را منحصر در عالم ماده ندانسته و بر اساس مسیر انتخابی انسان ها، آن را در عالم آخرت نیز جاری می دانیم، بیانگر ادامه هدایت های معنوی الهی بوده که تکامل نفس را نیز در دل خود ثابت می نمایند. همچنین پاک شدن از عذاب‌های اخروی و صعود به درجه بهشت که از لحاظ وجودی دارای رتبه بالاتری نسبت به جهنم است، خود به معنی تکامل نفس انسان می باشد. نمونه های دیگری از این دست که در متن پایان نامه ذکر شد مانند مسئله شفاعت، اعمال ماتأخر و سایر مسائل نیز بیانگر همین نکته اند. به انضمام توجه به این نکته که بهشت و جهنم اخروی بعینه همان اعمال، افکار و نیاتی است که فرد در طول حیات دنیوی خود داشته و صورت باطنی آشکار شده همان ها است. بنابراین قرارگیری در بهشت به معنی قرارگیری در باطن اعمال صالح و معذب شدن به نقمات به معنی ظهور باطن قبیح اعمال سیئه است. و از آنجا که این اعمال با نفس و جان فرد اتحاد دارند، بهشت و جهنم برزخی و اخروی نیز که تجلی همین اعمال اند با نفس انسان اتحاد دارند، پس هرگونه تغییر و تحول در نعمات یا نقمات اخروی ناشی از تغییر و تحول در ذات نفس انسان است.پس از بیان و اثبات وجود تکامل نفس برای انسان پس از رهایی از بدن عنصری و مفارقت از عالم ماده، می توان اذعان داشت که هر سه مکتب فلسفی، عرفانی و قرآنی-روایی در این مسئله اتفاق نظر داشته و هرسه یک مسئله را بیان می نمایند. هماهنگی که بین برهان، عرفان و قرآن در این مسئله مشاهده می شود امری غریب و دور از نظر نیست بلکه به اعتقاد نگارنده اکثر مسائل فلسفی و عرفانی که در مکتب صدرالمتألهین و ابن عربی بیان شده اند، با فحوای مسائل دینی که در بیان قرآن و احادیث آمده است هماهنگی و تناسب دارند . گرچه هر یک به زبان خاص خود مسائل را مطرح نموده و درصدد ارائه راه حل وپاسخ برای آن اند، اما همگی دارای وحدت نظر بوده و در انتها یک مطلب را اثبات می نمایند. مسئله تکامل نفس یکی از این مسائل بود که نگارنده در حد بضاعت خود به آن پرداخت و وحدت نظر فیلسوف، عارف و شارع را در آن به اثبات رسانید، انشاءالله در کارهای بعدی از این دست بتوان به سایر مسائل در این حیطه پرداخت.
معرفت عقلانی نسبت به حق متعال از دیدگاه ابن عربی
نویسنده:
حسن ابراهیمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
در خداشناسی عارفان مسلمان، طریق عقل، مقام و منزلت شهود را ندارد؛ به همین جهت، عارفان کمتر به قابلیتهای شناخت عقلانی توجه کرده اند. اما ابن عربی به این قابلیتها و تواناییها توجه نموده و حدود سیر آن را نشان داده است. در این مقاله امکان و عدم امکان معرفت عقلی به حق متعال از دیدگاه ابن عربی مورد پژوهش قرار گرفته و سعی شده تعارض و تهافت میان اقوال وی در باب امکان شناخت عقلانی خداوند حل گردد.
صفحات :
از صفحه 187 تا 201
بررسی نفس رحمانی در آثار ملاصدرا و ابن عربی
نویسنده:
محسن حیدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
توجیه نظام هستی مساله بسیار مهمی است که هر گونه اتخاذ موضع در مورد آن، تاثیری سرنوشت‌ساز در هر نظام فکری خواهد داشت. عرفا در توجیه نظام هستی گویند:‌ هنگامی که ذات احدیِ حق تعالی تجلی کرد، بنا بر قاعده‌ی الواحد، ‌تنها تجلی واحدی از او پدید آمد. این تجلی واحد بنا بر موطن‌های متعدد، متکثر شده است. عرفا این تجلی واحد را به دلیل شباهتی که با نفَس انسانی در ایجاد کلمات دارد، و همچنین بدلیل تنفیس کربی که از اسماء ‌و صفات الهی صورت می‌دهد، «نفَس رحمانی» نامیده‌اند. نفَس رحمانی چیزی جز شمول و سریان در تعینات نیست که از تعین اول آغاز و تا عالم طبیعت ادامه می‌یابد. به عبارتی آنچه از مراتب تجلیات از تعین اول تا عالم طبیعت مطرح می‌شود، ‌همگی از تطوّرات نفَس رحمانی است. جناب صدرالدین شیرازی در برخی رسائل خویش، صادر اول را به تبعیت از مشائین ‌عقل اول معرفی نموده و در برخی کتب دیگر که ایشان آراء‌ نهایی خود را به تبعیت از عرفا در آنها منعکس نموده است، وجود منبسط را به عنوان صادر اول معرفی می‌کند. با بررسی و تطبیق آراء‌این دو دانشمند سترگ، می‌توان این‌گونه نتیجه گیری کرد که: در مورد اصل نفَس رحمانی و جایگاه آن در نظام هستی، تفاوتی در بین آراء این دو دانشمند یافت نمی‌شود. حتی در مورد خصوصیاتی که برای این حقیقت شمرده شده نیز تا حدود زیادی مشترک هستند. تنها فرقی که بین این دو دانشمند در بحث نفَس رحمانی مطرح است، ‌بیانهای اضافی است که ابن عربی ارائه نموده است بطوری که نمی‌توان آنها را اختلاف نامید زیرا جاعلِ این اصطلاح، ابن عربی است و بدیهی است که ابن عربی به جزئیات بیشتری از آن پرداخته باشد و صدرالمتالهین در استفاده از این اصطلاح عرفانی بیشتر منفعل بوده و آن را بسط و گسترش نداده و معنای جدیدی را از آن ارائه نکرده است.
سرشت الوهی عیسی (ع) در نگاه ابن عربی (بررسی تطبیقی آرای ابن عربی درباره ماهیت الهی، ولایت و نبوت حضرت عیسی و مقایسه آن با آیات قرآن و آرای مسیحیان)
نویسنده:
حسین حیدری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
محیی الدین در خصوص ماهیت و نبوت عیسی (ع) سخنان غریبی دارد از جمله اینکه:1. اقامت روح عیسی قبل از تولد جسمانی او هزار سال به طول انجامیده است.2. علت خطای قائلان به تثلیث این نیست که عیسی را به خدایی گرفتند، بلکه خطای آنان این است که فقط عیسی را خدا پنداشتند، در حالی که همه جهان صورت خداست و به تعبیری دیگر، هستی مابین مخلوقات و خداوند تقسیم شده است. .3عیسی (ع) جامع خلافت الهی یعنی مراتب: ولایت، نبوت، امامت، امر، ملک و تمام رسالت است، و بدین ترتیب، خلافت او اتم و اکمل است و به وسیله او، دوره عبودیت در خلافت به اتمام رسیده است. .4وصف و فص نبوت اختصاص به عیسی (ع) دارد، و مراد او نبوت عامه ازلا و ابدا به طریق اصالت می باشد که ویژه اوست. .5عیسی (ع) خاتم ولایت علی الاطلاق است. نگارنده، برخی از آموزه های مذکور از ابن عربی و همچنین آرای برخی از عارفان قبل از وی (مانند حلاج) در باب وحدت وجود و حلول و اتحاد را متاثر از دیدگاه مسیحیان می داند، و به مشابهت هایی در باور محیی الدین در مورد عیسی (ع) با عقاید مسیحیان در باب عیسی مسیح قائل است، با این تفاوت که ابن عربی با نظر وحدت وجودی- نه وحدت شهودی -الوهیت عیسی (ع) را به همه کائنات تعمیم می دهد. برای اثبات مدعای مذکور این مقاله، اوصاف مسیح در کتاب مقدس عهد جدید، قرآن، و برخی فرق مسیحی و آثار ابن عربی بررسی شده و مشابهات نشان داده شده است.
صفحات :
از صفحه 25 تا 66
بررسی تطبیقی اعیان ثابته نزد ابن عربی با آیات و روایات
نویسنده:
فاطمه معظمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله ی خلقت و چگونگی آن از مسائل پیچیده ای است که همیشه ذهن اندیشمندان متأله را به خود مشغول ساخته است. پیچیدگی این مسئله هنگامی مضاعف می گردد، که با مسئله علم الهی و پرسش هایی که در این حیطه مطرح است، آمیخته شود. پرسش هایی از قبیل اینکه آیا خدا قبل از خلقت به موجودات علم داشته است؟ ؛ آیا علم خدا قبل از ایجاد، مستلزم وجود معلول است؟ و آیا فرض علم بدون معلوم متصور و قابل تحقق عقلانی است؟ منتفی دانستن علم قبل از ایجاد، منجر به پذیرش جهل در خداوند می شود و پذیرش آن نیز منجر به پرسش های جدیدی مانند چگونگی تقرر معلومات در علم الهی، و اینکه آیا این تقرر، منافی با وحدانیت و فردانیت حق نیست، می گردد. حاصل تلاش اندیشمندان مسلمان درپاسخ به سوالات فوق، در نظریات «علم اجمالی درعین کشف تفصیلی» صدرالمتاهین، «صور مرتسمه» شیخ الرئیس ابن سینا، «علم حضوری اشراقی» شیخ اشراق سهروری، نمایان شده که به طور اجمالی در رساله به آن ها پرداخته شده است؛ اما نگاه تفصیلی و دقیق تر به این موضوع در نظریه «اعیان ثابته» شیخ اکبر ابن عربی در پرتو جهان بینی عرفانی وی انجام گرفته است. منظور از اعیان ثابته، صورعلمیه ای ازلی و ابدی از موجودات هستی، بدون مجعولیت در علم حق تعالی است. در مقابل، نظریه ای بر گرفته از آیات و روایات به نام «علم بلا معلوم» مطرح شده است، که ائمه معصومین (علیهم السلام) به منظور تبیین علم ذاتی حق تبیین نموده اند. بر اساس این نظریه، علم حق، قبل و بعد از ایجاد، با هیچ معلومی و به هیچ نحوی معیت نداشته، و اساسا علم ذاتی حق، نافی هر اضافه ای است. از آن جایی که در نگاه شیعی هر کلامی که از غیر معصوم صادر و یا به معصوم منتسب نشود، خالی از لغزش نخواهد بود و کلام معصومین (علیهم السلام) یگانه مصداق کلام عاری از عیب است. بنابراین در این پژوهش، ابتدا دیدگاه اعیان ثابته تبیین شده، و پس از آن، در پرتو احادیث مورد واکاوی دوباره قرار گرفته است. نتیجه این نگرش با رویکرد روایی، کشف دو دسته تعارضات عقلانی و روایی بوده است. از میان تعارضات روایی می توان به مسئله ی بداء، دعاء، حدوث عالم، خلقت بدون الگو، علم بلا معلوم اشاره کرد. از میان تعارضات عقلانی نیز می توان، استلزام جبر در خالق و مخلوق، انفعالی شدن علم حق تعالی، مورد اشاره واقع شدن خداوند، ترکیب و نیازمندی واجب تعالی را بیان کرد.
روش دین پژوهی در آثار ملامحسن فیض کاشانی
نویسنده:
فاطمه علی پور، طاهره آقامیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ساوه: دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه,
چکیده :
روش ملا محسن فیض کاشانی در دین پژوهی، بعنوان یک فیلسوف، فقیه و مفسر قرآن کریم، بر اعتبار و ارزشمندی عقل استوار است. وی برای عقل و عقلانیت جایگاه ویژه ای قائل است و در تفسیر متون دینی از آن مدد جسته است. او اخباری ای بود که با اجتهاد خود تلاش کرد از طریق اخبار و احادیث به تبیین صحیح و منطقی دین بپردازد. برخی بر این باورند که وی بعنوان یک محدث اخباری به عقل و عقلانیت بهایی نداده است. در این پژوهش تلاش بر آن است تا با جستجو در آثار ملامحسن فیض کاشانی، خلاف این ادعا را به اثبات رساند. با وجود اینکه ایشان یک اخباری بود، برای عقل منزلتی والا قائل بود؛ بگونه ای که در روش تفسیر خویش ضمن توجه به روایات تعارض بین روایات را بر اساس روش عقلی رفع کرد. و در متون تفسیری خود به روش استدلال عقلی، به تفسیر آیات و روایات پرداخته است.
صفحات :
از صفحه 97 تا 126
منزلة العقل عند محیی الدین بن العربی
نویسنده:
عرایبیة سهام
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
بررسی تطبیقی انسان کامل از دیدگاه ابن‌عربی و عزیزالدین نسفی در دو کتاب فصوص الحکم و الانسان الکامل
نویسنده:
عباس نیکبخت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مباحث عرفان اسلامی عمدتا بر ارکان اساسی و بنیادین استوار است؛ خدا ، انسان و طبیعت. بدین معنا که همه ی موجودات و از جمله انسان ، محل تجلی و ظهور آن حقیقت واحد، یعنی ذات باری تعالی هستند و در نتیجه به لحاظ واقیعت ، در هستی چیزی جز ذات واحد ایزد منان نیست. باید توجه داشت که این ذات واحد خود دارای مظاهر بی شماری است، به نحوی که همه ی عالم ، محل ظهور صفات و تجلی گاه او محسوب می شود. آفرینش عالم و ظهور آن حقیقت متعالی نیز در عرصه ی موجودات ، به علت شناخته شدن آن ذات واحد است ، چرا که رابطه معرفتی عالم با آن ذات گسسته است و هیچ راهی به آن وجود ندارد.انسان کامل در عرفان ، به مانند آیینه ای است که دارای دو چهره است؛ در یک چهره آن اسماء و صفات الهی تجلی می کند و حق سبحانه خود را در آن آیینه مشاهده می کند ، و در چهره دیگر آن، عالم هستی را با تمام اوصاف و کمالات وجودی نشان می دهد.چنین انسانی در عالم عرفان، خود عالمی است(عالم صغیر) و مجموع جهان، انسان کبیر است و میان این دو ، هماهنگی و تقارن مثال زدنی وجود دارد.از دیدگاه ابن عربی و عزیز الدین نسفی، خلقت انسان کامل، علت غایی آفرینش است و همو سبب ایجاد و بقای عالم ، اسم جامع الهی ، واسطه میان حق و خلق، راهنمای خلایق در شریعت و طریقت و نیز دارای هویتی الهی است.محی الدین عربی که بنیانگذار عرفان نظری است و نیز مبدع و مبتکر بسیاری از مسایل عرفانی محسوب می شود ، در قرن هفتم هجری اصطلاح " انسان کامل " را در میان حلقه درس عرفا مطرح ساخت و این اصطلاح از آن روزگار تاکنون به عنوان یک اصل پذیرفته شده در محفل عرفا مورد پذیرش قرار گرفته و ایشان به تشریح و تحلیل و اظهار نظر در رابطه با انسان کامل پرداخته اند.عزیزالدین نسفی نیز یکی از عرفایی است که حدودا همزمان با ابن عربی، به دفاع از این نظریه پرداخت و برای نخستین بار مساله انسان کامل را تحت عنوان یک کتاب مستقل به رشته تحریر در آورد و در میان عرفا به نشر و گسترش آنپرداخت . هر چند اندیشه و نظرات نسفی در مورد انسان کامل در مقایسه با ابن عربی از استحکام و دقت نظر کمتری برخوردار است ، اما درعین حال می توان آراء و اندیشه های او را به عنوان مرجع و کمک کننده سالکان و صوفیان متاخر بکار برد.ما در این رساله درصددیم با استفاده از محوریت مباحث مطرح شده در باب انسان کامل، در اندیشه شیخ اکبر و نیز عارف نستوه عزیزالدین نسفی به تشریح و تبیین افکار و عقاید این دو عارف والا مقام و بزرگوار پرداخته و دورنمایی از تفکرات ایشان در خصوص انسان کامل ، وظایف او نسبت به خودش، تعهدات او در مورد هدایت سایر انسانها ، جایگاه او در نظام آفرینش ، ویژگی ها و ... پرداخته و این مسائل را با دقت و حوصله مورد کنکاش و بررسی قرار دهیم.
بررسی تطبیقی وجوه هستی شناختی و معرفت شناختی انسان کامل در آرای ابن عربی و ملاصدرا
نویسنده:
حسین بلخاری قهی، مرتضی حسینی شاهرودی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
بررسی تطبیقی آراء ملاصدرا وابن عربی در مورد ارتباط قضا و قدر الهی با اختیار انسان
نویسنده:
جت‌الله رستم‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهقضا از دید ملاصدرا عبارت است از صورت های علمی که منشأ حتمیت و ضرورت اشیاء است و قدر همان ثبوت جمیع صور موجودات در عالم نفس به صورت جزئی است که مطابق است با آنچه در خارج به واسطه اسباب و عللش در زمان ومکان معین وجوب پیدا کرده است. قضااز دید ابن عربی حکم کلی خداوند در باره ی اشیاءاست، که پس از علم او به احکام و احوال ممکنات در غیب و پیش از وقوع آنها در خارج واقع می شود. و قدر توقیت احوال اعیان و ممکنات است، به حسب اوقات و اختصاص دادن هر یک از آنها به زمانی معلوم، و وقتی مقدر و سببی معین.از دیدگاه ابن عربی بر اساس آموزه هایی همچون اعیان ثابته، تناکح اسمایی، وجه خاص و تجددامثال می توان قضا و قدر را تبیین کرد. همچنین چون علم حقتعالی به اشیاء چیزی بیش از خاستگاه خود اشیاء نیست؛ بدین معنی که علم او در این مرتبه تابع اعیان ثابته موجودات و اقتضائات آنها است واز جمله خواسته ها و اقتضائات انسان، اراده و اختیار و قدرت اوست وانسان بدون آنها دیگر انسان نیست. ملاصدرا برای تبیینقضا و قدر دو دیدگاه ارائه می دهد. در دیدگاه اول، سلوک از طریق کثرت در وحدت است، اما در دیدگاه دوم سلوک از طریق وحدت در کثرت می باشد. بر مبنای دیدگاه اول هر فعلی از یک جهت به فاعل قریبش استناد دارد، و از جهت دیگر به واسطه فاعل قریبش به فاعل فاعلش استناد دارد که این یک انتساب طولی است، به طوری که هر نسبتی نسبت دیگر را ابطال نمی کند و جبری هم لازم نمی آید. اما بر مبنای دیدگاه دوم هر فعلی بدون واسطه، به جهت احاطه حق تعالی به همه چیز، به او استناد دارد، همان طور که به فاعل ممکنش استناد دارد و این استناد مستلزم جبر هم نیست، زیرا احاطه حق تعالی به هر چیزی احاطه به ما هو علیه است و فعل اختیاری از آن جهت که اختیاری است منسوب به خدا و به انسان است.پس هیچکدام از تبیین ابن عربی و ملاصدرا در مورد قضا و قدر، نقض کننده اختیار انسان نیست ولی به نظر می رسد تبیین دوم ملاصدرا نسبت به دیدگاه ابن عربی در مورد قضا و قدر، با چالش کمتری رو به رو باشد.
  • تعداد رکورد ها : 1571