جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5186
بسط حِکمی نظریّه انواع انسانی ملاصدرا به تناکح نوعی لایتناهی
نویسنده:
محمدجواد رضائی؛ استاد راهنما: محمد جواد عنایتی راد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله پدید آمدن انواع انسانی و فرآیند آن، نیازمند تحلیلی فلسفی و عرفانی است که بر اساس پیوند پنج نظریه اساسی در حکمت متعالیه تبیین می‌شود. این نظریه ‌ها شامل: اصالت وجود، تشکیک وجود، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس، حرکت جوهری و اتّحاد عاقل و معقول می باشند. بر پایه مبادی خمسه عنوان شده، انسان نمی بایست که نوع اخیر درسلسله وجودی و ماهوی باشد؛ بلکه به جنسی تبدیل می‌شود که خود منشأ انواع جدید است. پژوهش حاضر در تلاش است تا با پرداختن به مفهوم انواع انسانی و کیفیت برساخت آن از مبادی حکمت متعالیه، این الگو را به سایر انواع موجودات نیز تعمیم بدهد. این تحقیق بر اساس مسئله تناکح، کیفیّت بسط و تعمیمِ تنوّع انسانی را به باقی موجودات شفاف می کند، که نتیجه آن دستیابی به تناکحات نوعیِ لایتناهی است. تناکح به معانی متعدّدی از قبیل ازدواج، اتّحاد، ترکیب، ادغام و...، قابل تفسیر بوده و اساساً روند تکثیرِ سلسله مراتب وجودیِ عالم هستی به واسطه آن صورت می گیرد. هدف این نوشتار، دستیابی به امکان وجود تناکح در انسان، موجودات هستی و تعمیم آن به انواع لایتناهی است. مفهومِ لایتناهی به این معنا است که تناکحاتِ سلسله موجودات، به دلیل وجود متغیّر ها و فاعل هایی قابل، حد یقفی ندارند. پرسش پژوهش این است که آیا تناکح انواع، می‌تواند به پدید آمدنِ انواع دیگر، در انسان و موجودات منجر شود؟ در صورت امکان، چه متغیرهایی در این تناکحات برای دستیابی به حد لایتناهی مؤثرند؟ روش پژوهش، تحلیل کیفی با استفاده از منابع کتابخانه‌ای است. این پژوهش با پردازش الگوهای مفهومی نمادین، به درک بهتر مسئله می‌پردازد. نتایج حاصل از این مطالعه، علمی و کاربردی است و در بخش هایی با رویکرد میان ‌رشته‌ای پیش می رود که می‌تواند به شناخت بهتر مسئله کمک کند.
فاعلیت خداوند از منظر ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
نرگس علی یاری؛ استاد راهنما: حسین حجت خواه؛ استاد مشاور: عباس قربانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مباحث فلسفی، تبیین چگونگی فاعلیت خداوند است. مسئله فاعلیت خداوند از ابتدای تاریخ اندیشه، توجه فلاسفه را به خود جلب کرده است و نظریه‌های گوناگونی را دراین‌باره در پی داشته است. از‌جمله اندیشمندانی که تعیین‌کننده‌ترین نظریه‌ها در این زمینه از جانب آنان مطرح شده‌ است، ارسطو، ابن‌سینا و ملاصدرا می‌باشند. این پایان‌نامه، درصدد بیان نظریات این اندیشمندان بوده تا با تبیین اندیشه آنان، مشخص شود کدام نظر به حقیقت نزدیک‌تر است. در بخش اول این پایان‌نامه، ضمن بیان لغات و مفاهیم اساسی پیش‌رو، تلاش شده ‌است که با بررسی پیشینه بحث علیت، انواع علت از منظر فیلسوفان یونان تا فلاسفه معاصر بررسی شود. در بخش دوم با بررسی علت فاعلی و انواع آن و به‌طور‌‌خاص فاعلیت خداوند، سعی بر بیان نظریات سه فیلسوف بزرگ یعنی ارسطو، ابن‌سینا و ملاصدرا شده است. فاعلیت خداوند در جهان هستی، در اندیشه ارسطو تحت عنوان علت یا محرک نخستین موردتوجه قرار گرفته ‌است. همچنین در فلسفه اسلامی، یکی از مسائل اساسی مورد بحث فیلسوفان، مسأله فاعلیت خداوند بوده است و یکی از نظریه‌های مهم در فلسفه اسلامی نظریه فاعلیت بالعنایه است که ابن‌سینا آن‌ را مطرح کرده است و البته در ادامه، ملاصدرا با برطرف کردن اشکالات نظریه‌های پیشین، با طرح فاعلیت بالتجلی و در نهایت، فاعلیت بالعنایه به معنای دوم، مسأله فاعلیت الهی را تعالی بخشیده است. بخش سوم این پایان‌نامه، با بیان این‌که ارسطو در نهایت یک محرک نامتحرک را در جهان اثبات می‌کند ولی ابن‌سینا با نظریه فاعل بالعنایه، فاعل هستی بخش و افاضه کننده وجود را به اثبات می‌رساند، درصدد بیان تفاوت‌های سه دیدگاه برآمده ‌است. در ادامه‌ این بخش، با بررسی تکمیلی نظریه ملاصدرا و بیان رفع اشکالات نظریه ابن‌سینا توسط صدرالمتألهین، کامل‌ترین و بهترین نظریه درباره نحوه فاعلیت خداوند بیان می‌شود. قابل ذکر است که پایان‌نامه پیش‌رو، با روش کتابخانه‌ای و تحقیق و تدبر در کتب و مقاله‌های مختلف گرد‌آوری شده ‌است.
بی‌کرانگی واجب‌الوجود از دیدگاه ابن‌ سینا، ملاصدرا و تفکیکیون
نویسنده:
فاطمه شکری زاده؛ استاد راهنما: مهدی امامی جمعه؛ استاد مشاور: نفیسه اهل سرمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوشتار حاضر به بررسی مفهوم بی‌کرانگی و عدم‌تناهی خداوند در نظام فکری ابن‌سینا، ملاصدرا و مکتب تفکیک می‌پردازد. این مفهوم رابطه‌ی مستقیمی با توحید خداوند داشته و به‌مثابه زیربنا، شاکله‌ی هر جهان‌بینی توحیدی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. آنچه در مکاتب توحیدی از جمله در مکتب ابن‌سینا، ملاصدرا و تفکیکیون مورد توجه است کوشش آن‌ها مبنی بر زدودن حدود از ساحت حق‌تعالی است. در تفکر ابن‌سینا هرچند به‌طور مستقیم به خدای نامتناهی اشاره نشده‌است، اما آنچه در فلسفه‌ی او رخ داده و آن را نسبت به مکاتب گذشته متمایز می‌کند، کوشش او برای اثبات واجب‌الوجود بالذات به‌عنوان موجودی بی‌نیاز از غیر است که بر همین مبنا حدپذیر از غیر خود نیست. ردپای این تفکر و زدودن حدود از واجب‌الوجود در تمامی الهیات ابن‌سینا قابل مشاهده است. اوج این تفکر در الهیات ملاصدرا و براساس اصالت وجود و وحدت وجود به منصه‌ی ظهور می‌رسد. در جای‌جای فلسفه‌ی صدرا سخن از موجود نامتناهی بلکه فوق نامتناهی به‌میان می‌آید و درحقیقت با تبیین مراتب وجود، عدم‌تناهی تصور روشن‌تر و تعریفی به مراتب ایجابی‌تر پیدا می‌کند که صدرا از طریق همین تصور از خدای نامتناهی، بخش‌های مختلف الهیات خود را نظم و انسجام می‌بخشد. فلسفه‌ی صدرا تبیینی از موجودی بی‌کران و صفات و ویژگی‌های آن می‌دهد، که از‌این‌طریق به وحدت و توحید خداوند نیز معنایی تازه‌ می‌بخشد. امّا برخی از مکاتب از جمله مکتب تفکیک به‌خلاف ادعای فلاسفه‌ای همچون ابن‌سینا و ملاصدرا با انتساب صفت عدم‌تناهی به خداوند مخالف‌ بوده و اعتقاد به خدای نامتناهی را برابر با شرک می‌دانند. این گروه معتقدند که مفهوم نامتناهی مربوط به موجودات مقداری بوده و خداوند متعالی‌تر از آن است که منتسب به متناهی و عدم‌تناهی باشد. با‌بررسی دقیق‌تر مشخص می‌شود تفکیکیون در مبانی خود خدایی را به تصویر می‌کشند که متباین با اشیاء، بری از صفات آن‌ها و بسیار متعالی است. منبای اصلی چنین ادعایی به انکار علیّت در تفکر اهل تفکیک بازمی‌گردد. نکته‌ی حائز اهمیت این است که گرچه این گروه داعیه‌دار انکار عدم‌تناهی برای خداوند هستند، امّا صحبت از خدایی متعالی و مباین با سایر موجودات نشان از دغدغه‌ی تفکیکیون مبنی‌بر اثبات خدایی است که به‌‌خلاف مخلوقات محدود نبوده و از‌این‌طریق حدود را از خداوند زدوده و در پی تبیین موجودی لاحد هستند.
موانع شناخت در نظام معرفتی قرآن از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
سعیده گوهریان؛ استاد راهنما: رحمت اله عبدالله زاده؛ استاد راهنما: مهدی زمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
یکی از مهم ترین مبانی هر دیدگاه نظری و اعتقادی موضع آن در مساله شناخت است که عموماً از آن با تعبیراتی مانند بحث المعرفه با معرفت شناسی ( epistemology) یاد می شود. معرفت شناسی به بحث از اعتبارشناخت، ماهیت، انواع و موانع آن میپردازد. اهمیت مباحث معرفت شناسی در فلسفه، دین، علوم و سایر عرصه ها به گونه ای است که از آن به دالانی برای ورود به مباحث دیگر یاد میشود. بیشتر صاحب نظران را عقیده بر آن است که مباحث معرفت شناسی در هر مکتب کلیدی برای فهم مباحث وجود شناسی، انسان شناسی و ... است. از میان مباحث متعدد معرفت شناسی مسأله موانع شناخت، به بررسی موانع معرفتی و غیر معرفتی میپردازد که آنها در کسب معرفت تأثیر گذار هستند. قرآن به مثابه متنی دینی و وحیانی، نظامی سازگار و منسجم را در قالب پیامی برای هدایت آدمی در ابعاد نظری و عملی عرضه نموده است. این نظام مبتنی بر پایه های وجود شناختی، جهان شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی است. پایه های معرفت شناختی قرآن کریم شامل ارائه دیدگاهی هماهنگ در زمینه انواع معرفت، درجه اعتبار و موانع معرفت می باشد. در قرآن به موازات بیان انواع شناخت (معرفت حسی، عقلی، قلبی و ...) از موانع حصول معرفت در هر مرتبه یاد می شود. به طور مثال در مقابل انواع شناخت یقینی ( علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین ) از شک و تردید و ریب سخن می گوید. و در مقابل توجه و تذکر، به سهو و نسیان و غفلت اشاره می کند. هم چنین در برابر شناخت دل یا تفقه قلبی انواع موانعی مانند ختم ، مرض، غلف، زیغ و طبع را مطرح می کند. افزون بر این از منظر قرآن کریم حقیقت ایمان هم نوعی معرفت و شناخت است که سایر ابعاد وجودی آدمی را در برمیگیرد و به همین سبب ازعلل کفر ( عدم شناخت و تصدیق ) ما نند غفلت، اعراض، انکار و جحد و استکبارو... سخن به میان می آورد. و چون اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان در مواجهه با قرآن و تلاش برای شناخت و تدبر در آن از مبانی عرفانی، فلسفی، کلامی و ...... استفاده نموده اند به همین سبب تفاسیر گوناگونی از این متن وحیانی به وجود آمده است. اما از سوی دیگر آشنایی با قرآن و انس با آن نیزدر مبانی فکری این اندیشمندان مؤثر بوده است. و بدین سان نوعی تأثیر متقابل و رابطه دو سویه در میان دیدگاه های فکری و نگاه تفسیری در میان بیشتر اندیشمندان مسلمان وجود دارد . به دیگر سخن، هر چند مبانی فکری متفکران (عرفانی، فلسفی، کلامی و ........) در تفسیر آنان از آیات قرآن و فهم احادیث مؤثر بوده اما مواجهه آنان با آیات و روایات نیز به شیوه های گوناگون و درجات متفاوت در شکل گیری و طراحی یا تکمیل نظام های فکری آنان تأثیر داشته است. از میان این اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان، ملا صدرا به عنوان برجسته ترین فیلسوف شیعی با مشرب خاص خویش تلاش نموده از نقاط قوت رویکردهای گوناگون کلامی، فلسفی، عرفانی، اشراقی و مشانی بهره ببرد و از آن در ارائه تبیینی جامع از آیات قرآن و احادیث استفاده نماید. و همان گونه که خود وی درمواضع گوناگون ازآثار خویش اشاره نموده انس با قرآن و احادیث و تعمق در مفاهیم و مضامین آنها در شکل گیری و ژرفا بخشیدن و کامل نمودن مشرب فکری وی بسیار اثر گذار بوده است. درهم-تنیدگی نظریه معرفت‌شناختی حکمی ملاصدرا با فهم وی از آیات قرآن چنان است که به هیچ‌وجه نمی‌توان گفت که یکی از این‌دو بر دیگری تقدم دارد. همان گونه که صدرا بارها تصریح نموده است، عقل و وحی جلوه هایی گوناگون از مشکات نور الهی هستند وتوگوئی پرتوهای متجلی از این منابع نورانی در هم‌افزائی پیوسته به ارتقای یکدیگر مدد می‌رسانند. به طور مثال او در3 کتاب المبدأ و المعاد( ملاصدرا، 1354: 378) ، رساله سه اصل ( ملاصدرا، 1340: 96-100) و مفاتیح الغیب (ملاصدرا، 1354: 368-370) خود علل و اسبابی را که مانع ادراک معقولات و شناخت حقیقت معانی کتاب الهی گردیده و محرومیت نفوس از رسیدن به سعادت را در پی دارد در پنج دسته زیر خلاصه نموده است. 1- نقص ذات و گوهر قوه عقل. 2- تیرگی ذات و خباثت گوهری عقل در اثر پیروی از تمایلات شهوانی و گناهان. 3- انحراف قوه عاقله از جهت مطلوب و روی‌گردانی آن از حقیقت. 4- حجاب تقلید، تعصب، سطحی‌اندیشی و باورهای نادرست. 5- نادانی نسبت به جهت و سمت و سوئی که به رسیدن به مطلوب را در پی دارد. (ملاصدرا،1381: 18-20) همچنین در کتاب مفاتیح الغیب ضمن برشمردن مراتب فهم قرآن، یکی از شرائط شناخت معنای قرآن را پیراسته شدن از موانع فهم می‌داند. او موانع فهم را به درونی و بیرونی و هر یک را به عدمی و وجودی تقسیم می‌کند. از دیدگاه وی قلب آدمی در درک حقایق همانند آینه‌ای است که تصوبرهای دیدنی در آن نقش می‌بندد. برخی از حجاب‌ها مانند زنگار، تیرگی و صیقلی نبودن، از درون آینه مانع انعکاس تصویر می‌شود. در مقابل برخی دیگر از موانع مانند وجود حائل از بیرون آینه انعکاس را ناممکن می‌کنند: (ملاصدرا،1354: 368 -370) اگر بخواهیم مصداقی بحث کنیم می بینیم ملاصدرا در مواضع گوناگون از آثار خویش به آیاتی از قرآن که معرفت قلبی را مطرح نموده و آن را اساس ایمان معرفی می‌کند، اشاره و استناد می‌نماید. این حکیم همراه و هماهنگ با آیات وحی بارها به بحث از موانع این نوع از معرفت توجه نشان می‌دهد. صدرا معرفت قلبی را امری دارای درجات و مراتب می‌داند و متناظر با آن موانع شناخت قلب را که در قران کریم از آن به نابینائی (عمی) تعبیر شده («فَإِنَّهٰا لاٰ تَعْمَی اَلْأَبْصٰارُ وَ لٰکِنْ تَعْمَی اَلْقُلُوبُ اَلَّتِی فِی اَلصُّدُورِ») را هم دارای شدت و ضعف معرفی می‌کند و این دیدگاه او از مراتب(تشکیک) وجود که یکی از مبانی فلسفی اوست گرفته شده است. (ملاصدرا،1366الف: 4/57) برخی از این موانع عبارتند از: 1-غشاوه فَأَغْشَیْنٰاهُمْ فَهُمْ لاٰ یُبْصِرُونَ‌« 2-ختم«خَتَمَ اَللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ‌» 3-طبع «بَلْ طَبَعَ اَللّٰهُ عَلَیْهٰا بِکُفْرِهِمْ‌» 4-رین «کَلاّٰ بَلْ رٰانَ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ مٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ‌» بدین‌س
تبیین تطبیقی ختم نبوت از دیدگاه فخر رازی و ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه حیدری؛ استاد راهنما: اکبر میرسپاه؛ استاد مشاور: عسکری سلیمانی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع این تحقیق ، ختم نبوت از منظر ملاصدرا و فخر رازی است. در میان مسائل مختلفی که به موضوع نبوت مرتبط می‌شوند، مسئله خاتمیت اهمیت ویژه‌ای دارد. خاتمیت به این معنا که دفتر نبوت، مطلقاً (چه نبوت تشریعی و چه تبلیغی) بسته ‌شده است. این مسئله هم از جهت نقلی( آیات و روایات) و هم عقلی قابل بحث و بررسی است. آنچه که در این تحقیق به آن پرداخته شده نظر دو اندیشمند برجسته از دو مذهب بزرگ تشیُّع و تسنّن، در مسأله ختم نبوت است. در کلام قدیم و آثار فلاسفه و متکلمین متقدّم، به این موضوع کمتر پرداخته شده و اینگونه نیست که بخش جداگانه‌ای را به مسئله ی ختم نبوت و تحلیل و تدلیل آن اختصاص داده باشند؛ در عین حال در ضمن مباحث مربوط به نبوت، آن را بررسی و نظر خویش را بیان نموده اند. با توجه به اینکه مباحث متعددی نظیر عدم تحریف قرآن، ویژگی‌های قرآن، مسئله ی امامت، جهانشمول بودن مکتب اسلام و مانند آن، ارتباط تنگاتنگی با ختم نبوت دارند، نگارنده در حد مجال این نوشتار، به بررسی موارد مذکور از دیدگاه دو اندیشمند مذکور پرداخته است. آراء ملاصدرا در این زمینه، کاملاً منطبق با مکتب فلسفی‌ای بود که خودش بنیان‌گذار آن بوده است؛ و بالتبع مباحث ارائه شده توسط وی در این زمینه، از عمق بسیاری برخوردار بود؛ مانند ارتباط نبی با عوالم سه‌گانه وجود ، تحلیل رتبه وجودی نبی‌مکرم اسلام، از طریق مبحث تشکیک وجود، و مانند آن. وی در بحث ختم نبوت قائل است که انقطاع وحی صرفاً در وحی تشریعی رخ داده و پس از حضرت ختمی مرتبت(ص) ارسال و اعزام فردی به نام نبی و رسول که فرشته ی حامل وحی به اشکال مختلف بر وی نمایان گردد و اختصاصاً وحی الهی را به گوش و قلب وی برساند، اتفاق نخواهد افتاد؛ در عین حال از دیدگاه او، این سخن به معنای انقطاع حجت الهی بر انسان‌ها و مسدود شدن هدایت ایشان نمی‌باشد و ائمه معصومین در حکم نبی می‌باشند و تمامی شئون نبوت ـ منهای دریافت وحی تشریعی ـ را دارا هستند. اما فخر رازی در مسئله ختم نبوت، با رویکردی کلامی، بیشتر بر ختم شریعت تأکید کرده است. به دیگر سخن، وی در بحث خاتمیت با بیان نسخ شرایع پیشین توسط دین اسلام، بر خاتمیت تأکید می‌کند و از نگاه وی این دو (ختم نبوت و ناسخ بودن شریعت اسلام) جدای از یکدیگر نیستند. نتیجه تطبیق آراء این دو اندیشمند، تبیین عمیق‌تر، دقیق‌‌تر،جامع‌تر و مبتنی بر مبانی عقلی از سوی ملاصدرا بود. در واقع با توجه به آنچه ملاصدرا در مورد چیستی و دلایل ختم نبوت بیان نموده، بسیاری از شبهات وارده بر بحث ختم نبوت پاسخ داده می‌شوند و جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نمی‌ماند. حال آنکه در آراء فخر رازی هرچند ختم نبوت (تبلیغی و تشریعی) مسئله‌ای پذیرفته شده و اثبات شده است؛ اما این تفاوت را با دیدگاه ملاصدرا دارد که وی، مسئله ادامه‌دار بودن هدایت انسان‌ها توسط معصومین (ع) و هرگونه ارتباط با عالم ملکوت را پس از نبی خاتم ، رد می‌کند. نتیجه دیدگاه وی، بی‌پاسخ بودن بسیاری از شبهات و اشکالاتی است که بر ختم نبوت وارد می‌شود و دیدگاه وی موجب اقناع اذهان در تحلیل و بررسی مسأله خاتمیت نمی‌گردد.
رویکردی انتقادی بر ادله عقلی موافقان تناسخ با تکیه بر آراء ملاصدرا
نویسنده:
امیرمهدی افتخاری؛ استاد راهنما: محمد بیدهندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر در صدد واکاوی و تبیین معانی گوناگون تناسخ با هدف تمییز و تفکیک معنایی از آن است که به نحو سلبی، نافی آموزه معاد در ادیان ابراهیمی و فلسفه اسلامی است. تناسخ، به مثابه نظریه انتقال روح پس از ممات از کالبدی به کالبد دیگر، از دیرباز در سپهر اندیشه های بشری مطرح بوده است. این در حالی است که آموزه‌های وحیانی ادیان ابراهیمی و حکمت متعالیه، بر اصل معاد و بازگشت انسان به نشئه اخروی تاکید وافر دارند. موافقان نظریه تناسخ، در راستای اثبات مدعای خویش، به استدلال های فلسفی متعددی از جمله برهان تولد ضد از ضد و ضرورت ابدان مادی برای نیل به کمال استناد جسته اند. در این پژوهش، ادله ارائه شده از سوی موافقان تناسخ با رویکردی توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد. صدرالمتألهین شیرازی، با استمداد از مبانی فلسفی خویش، به ویژه نظریه حرکت جوهری، نشان می دهد که نفس، جوهری مجرد و در حال استکمال است که پس از مفارقت از بدن، به سیر صعودی خود در عوالم عالیه ادامه می دهد. از منظر او، تعلق نفس به بدن، امری عارضی و موقت است که با زوال بدن، این تعلق نیز منتفی می گردد. بنابراین، بازگشت نفس به بدنی دیگر، اعم از انسانی یا حیوانی، با مبانی فلسفی او ناسازگار است. در نهایت، این پژوهش به این نتیجه رهنمون می‌گردد که ادله موافقان تناسخ، بر مبنای فلسفه صدرایی، ناکافی و فاقد اعتبار است و نظریه معاد، که مورد تأیید ادیان ابراهیمی و بسیاری از فلاسفه است، با موازین عقلی و نقلی سازگارتر است.
تبیین توحید اطلاقی و ادله عقلی آن از دیدگاه علامه طباطبایی، صدرالمتالهین و ابن ترکه اصفهانی
نویسنده:
مهدی محرمی؛ استاد راهنما: حسن معلمی؛ استاد راهنما: محمد کیوانفر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسأله وحدت وجود به عنوان مهم ترین مدعای اهل معرفت و رهآورد اهل شهود همیشه محور اندیشه های متفکران فلسفی و کلامی و عرفانی بوده است. این مساله وحدت وجود، در کتاب های عرفا ، سابقه طولانی تر نسبت به کتاب های فلاسفه دارد. ابن عربی نخستین عارف اندیشمندی است که وحدت وجود را در قرن هفتم به صورت مستقل بیان کرده است. پس از وی ، در بین اندیشمندان اسلامی شاهد تلاشهای وافر علمی هستیم که به غرض انکار یا تایید دیدگاه وحدت وجود، رساله ها و کتاب ها نگاشته اند؛ یکی از این اندیشمندان عارف، ابن ترکه اصفهانی عارف و فیلسوف قرن نهم هجری قمری است وی در کتاب " التمهید فی شرح قواعد التوحید " با اقامه ادله عقلی در صدد استدلالی کردن و عقلانی نشان دادن مسئله وحدت وجود شخصی می باشد. لیکن به دلیل اغماض و ابهام این مساله در تبیین و استدلال برای اثبات مساله وحدت وجود ، به توفیق کامل دست نیافت و استدلال ها و براهینی که برای نقض یا ابرام مساله ، اقامه شده اند؛ همنشین با برخی از ضعف های علمی و مغالطات گردید. در این میان، فیلسوف موسس، جناب صدرالمتالهین شیرازی ، حکیم قرن یازدهم هجری قمری، با تبیین ادله عقلی، لباس عقلانیت به مسئله وحدت وجود پوشاند. بعد از وی نیز تلاش های زیادی درباره تبیین اصل وحدت وجود و نقض و ابرام ادله آن صورت گرفت. در قرن حاضر، علامه طباطبایی نیز به عنوان یکی از پیروان حکمت صدرایی، در این باره به تبیین و تنقیح ادله آن پرداخته است. با توجه به اینکه مسئله "وحدت وجود" ، از مسایل بنیادین فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی به شمار می رود. به طوری که نحوه تبیین در این مسئله، نوع نگرش به نظام هستی و ارتباط کثرات با وجود واجب را متفاوت می کند. از این رو پژوهش در این مسئله، حایز اهمیت است به خصوص اگر این مسئله حقیقت وجود را به شکل تطبیقی بین دیدگاه اندیشمندان مشهور و تاثیرگذار مورد پژوهش و بررسی قرار داده شود. در این جُستار ، تبیین مسئله وحدت وجود از دیدگاه ابن ترکه عارف نامی قرن نهم هجری قمری و از دیدگاه صدرالمتالهین حکیم و موسس حکمت متعالیه و از دیدگاه علامه طباطبایی حکیم و عارف قرن معاصر مورد بررسی قرار می گیرد و در ادامه، به بررسی ادله عقلی مطرح از جانب این سه اندیشمند درباره توحید اطلاقی می پردازیم . گام پایانی جستار ، تقریر وجوه تشابه و تفاوت موجود بین این سه دیدگاه درباره وحدت وجود می باشد.
«مبانی هستی شناسی ملاصدرا در تفسیر سوره های حدید و واقعه»
نویسنده:
امیررضا رمضانی مقدم؛ استاد راهنما: رمضان‌ مهدوی آزادبنی؛ استاد مشاور: محمود دیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا بانی حکمت متعالیه در فلسفه اسلامی است که مبانی هستی شناسی این فیلسوف تلفیفی از عقل ، شهود و وحی الهی است که با این اصول او توانست برخی از سورهای قران را با مبانی فلسفی خود تفسیر کندما در این پژوهش قصد داریم به چگونگی کاربرد مبانی هستی شناسی این فیلسوف جهان اسلام در تفسیر سورهای حدید و واقعه بپردازیم در این میان به بیان شواهد و نمونه های قرانی از تفسیر فلسفی ایشان خواهیم پرداخت
تاملات صدرایی بالقوه گری هیدگری/ اگزیستانسیالیستی ملاصدرا
نویسنده:
جعفر مروارید، محمد خلیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
مطالعه مقایسه ای فناءاز دیدگاه مکتب ابن عربی و ملاصدرا
نویسنده:
محمد طالبی؛ استاد راهنما: محمد جواد پاشایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقایسه دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا درباره فنا از دیرباز، پرسشی بنیادین ذهن بشر را مشغول کرده است: غایت حرکت انسان چیست؟ در پاسخ، مکاتب مختلفی شکل گرفته‌اند که عرفا و فلاسفه اسلامی نیز در این باره نظرات متمایزی ارائه داده‌اند. یکی از مباحث اصلی در این زمینه، مفهوم فنا است که در عرفان و فلسفه اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد. فنا در عرفان ابن عربی ابن عربی، عارف قرن هفتم، فنا را عالی‌ترین مرتبه سلوک می‌داند و تأکید دارد که این بحث به دلیل شرافت و پیچیدگی‌اش باید از نااهلان دور نگه داشته شود. او فنا را رویگردانی از خلق و توجه به حق توصیف می‌کند و آن را دارای مراتبی می‌داند که بالاترین آن، فنا از فناست. در این مرحله، سالک حتی از آگاهی به فنا نیز عبور کرده و به مقام توحید مطلق می‌رسد. از دید ابن عربی و پیروانش مانند قونوی، فرغانی و قیصری، فنا نه به معنای نابودی و انعدام عبد، بلکه به معنای محو شدن تعینات بشری و بقا به حق است. فنا به واسطه تجلی ذاتی رخ می‌دهد که در تعین اول، یعنی مقام احدیت، به اوج خود می‌رسد. در این مرتبه، وحدت حقیقی حق تمامی اعتبارات و اسما و صفات را در بر می‌گیرد و چیزی جز حق باقی نمی‌ماند. قیصری فنا را رفع دوگانگی میان عبد و حق می‌داند و تأکید دارد که این امر باعث محو خودخواهی و بعد بشری می‌شود. با این حال، عارف فانی نمی‌شود بلکه جهت ربانی او غالب می‌گردد. از این رو، فنا یک حالت شهودی و معرفتی است و نابودی خارجی سالک را در پی ندارد. فنا در فلسفه ملاصدرا ملاصدرا، با بهره‌گیری از اصول اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، حرکت جوهری نفس، اتحاد عاقل و معقول، و اتحاد نفس با عقل فعال، فنا را برهانی کرده است. او فنا را فرایندی وجودی می‌داند که در طی آن، نفس انسان از مراتب پایین‌تر به مراتب بالاتر صعود می‌کند. به باور صدرا، انسان به دلیل دارا بودن مقام لایقفی، می‌تواند از مرزهای وجودی خود فراتر رود. این حرکت از عالم حس و خیال آغاز شده و به عالم عقل و جبروت ختم می‌شود. در نهایت، سالک به عقل مستفاد می‌رسد که مرتبه نهایی کمال نفس است. ملاصدرا فنا را وصول به عالم جبروت و مشاهده عقول مجرد و ملائکه مقربین می‌داند که در آن نور سلطنت حق بر سالک تجلی می‌یابد. صدرا فنا را به معنای اتحاد و حلول نمی‌داند، بلکه آن را ظهور نور سلطنت حق می‌داند که باعث می‌شود عبد به فنا نائل شود. او تفاوت اساسی فنا را در مقایسه با عرفان ابن عربی، در سیر حرکت جوهری می‌داند که در آن، فنا تغییری جوهری و وجودی است، نه صرفاً یک تجربه شهودی. مقایسه دیدگاه‌های ابن عربی و ملاصدرا درباره فنا اشتراکات: هر دو مکتب فنا را نابودی واقعی عبد نمی‌دانند و بر بقای او در حق تأکید دارند. هر دو، فنا را نوعی سلوک و صعود معنوی می‌دانند که سالک را از عوالم پایین‌تر به مراتب بالاتر سوق می‌دهد. هر دو دیدگاه، فنا را در نهایت به شهود حق و محو تعینات بشری مرتبط می‌کنند. تفاوت‌ها: عرفای ابن عربی: فنا را فرایندی شهودی می‌دانند که به واسطه تجلی ذاتی رخ می‌دهد و در تعین اول (احدیت) به اوج می‌رسد. در این مقام، تنها حق باقی می‌ماند. ملاصدرا: فنا را فرایندی وجودی و جوهری می‌داند که از طریق حرکت جوهری و عبور از عوالم حس، خیال و عقل فعال به عالم جبروت می‌رسد. در عرفان ابن عربی، فنا به معنای محو انیت و تعین سالک در برابر حق است، در حالی که در فلسفه ملاصدرا، فنا تکامل جوهری نفس و رسیدن به مرتبه عقل مستفاد است. نتیجه‌گیری با بررسی دیدگاه‌های عرفای مکتب ابن عربی و ملاصدرا، روشن می‌شود که فنا در هر دو مکتب، به عنوان غایت سلوک انسانی مطرح است. اما تفاوت اساسی در این است که ابن عربی فنا را نوعی شهود و تجلی ذاتی می‌داند، در حالی که ملاصدرا آن را تغییری جوهری در وجود انسان معرفی می‌کند. ابن عربی فنا را نهایتاً وصول به تعین اول و وحدت اطلاقی حق می‌داند، در حالی که ملاصدرا، فنا را رسیدن به عقل مستفاد و مشاهده عقول مجرد می‌داند. این اختلاف، ریشه در تفاوت مبانی عرفان و فلسفه دارد؛ عرفا فنا را در بستر وحدت شخصی وجود تبیین می‌کنند، در حالی که فلاسفه آن را در قالب حرکت جوهری و تکامل وجودی نفس بررسی می‌کنند.
  • تعداد رکورد ها : 5186