جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5186
بررسی و مقایسه موضوع اراده الهی از منظر شیخ مفید و ملاصدرا
نویسنده:
فروغ ایستان؛ استاد راهنما: محمدمهدی مشکاتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بزرگترین مشکل در تفسیر اراده الهی آن است که این صفت در میان حالات نفسانی ما حالتی است که با حدوث و تغییر همراه است پس نسبت دادن چنین صفتی به خداوند مستلزم اتصاف ذات واجب الوجودی او به ویژگی های امکانی است. در بین متکلمین از خداوند به عنوان فاعلی مرید یاده شده و اراده را به عنوان یک صفت کمالی نمی توان از ذات او نفی کرد. براین اساس تفسیر اراده الهی به گونه ای که پیراسته از هر گونه نقص و امکان و در خور ذات اقدس اله باشد اندیشمندان مختلف را با دشواری های فراوانی روبه رو نموده است. دراین میان تلاش ملاصدرا برای ارائه تفسیری صحیح از اراده الهی ارزشمند است ولی اختلافاتی با دیدگاه متکلمین از جمله شیخ مفید دارد. ملاصدرا اراده الهی را صفتی ذاتی و همان علم حق تعالی به نظام اصلح تعریف می کند. ولی شیخ مفید اراده الهی را صفت ذات و لنفسه نمیداند چرا که در این صورت استناد قبائح به حق تعالی لازم می آیدکه پذیرفتنی نیست. نیز اراده صفتی زاید بر ذات نمیتواند باشد زیرا محذوراتی در پی دارد، پس نتیجه میگیرد که اراده الهی صفتی حقیقی نیست و مجازی است. اختلاف این دو دیدگاه براین اساس است که ملاصدرا به ذات الهی نگریسته وبرای زدودن حدوث و تغییر و تجدد از ذات الهی قائل به اراده ذاتی می شود. در مقابل از نظر شیخ مفید، اراده خداوند، نفس فعل او است. در بندگان اراده حالتی است که بعد از تصور فعل، تصدیق به فایده و ملایمت آن با غرایز و طبایع و سنجش سود و زیان، و تصدیق به رجحان کفه سود بر زیان و اشتیاق و علاقه مفرط، در نفس انسان حاصل میشود که موجب رجحان طرف وجود فعل نسبت به عدمش میگردد، و در نتیجه، قدرت به ضمیمه اراده و اختیار، اعطاء ضرورت به وجود فعلی نموده و آن فعل موجود میشود. حال اگر همان حالتی را که در انسان بعد از مقدمات مزبور، وجود پیدا میکند برای خداوند قائل شویم ناچار باید حدوث آن حالت را قبول کنیم و لازم می آید که خداوند دارای صفت حادث و محل حوادث باشد پس اراده خداوند همان فعل اوست و لاغیر اختلاف این دو اندیشمند ناشی از نگرش متفاوت به این مساله است. ملا صدرا به ذات باری تعالی نگریسته و برای زدودن حدوث و تغییر و تجدد از ذات او قائل به اراده ذاتی می شود ولی شیخ مفید به فعل نگریسته و با تمرکز براین که اراده عامل تحقق فعل است و فعل نیز حادث است برروی اراده حادث باری تعالی اصرار دارد. در نهایت ملاصدرا در مواجهه با نظر شیخ مفید مبتنی بر حدوث اراده، نوعی اراده حادث را نیز می پذیرد و از اراده الهی در دو سطح اراده ذاتی و اجمالی و اراده فعلی حادث و تفصیلی سخن می گوید. در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در کلام شیعه و اهل سنت، بحث اراده الهی و دعا همیشه با توجه به موضوع تقدیر و اختیار انسان مورد بررسی قرار می‌گیرد. در بسیاری از مکاتب اسلامی، خداوند از ابتدا همه چیز را مقدر کرده است، به این معنا که سرنوشت انسان‌ها، زمان و مکان تولد و مرگ، رزق و روزی و همه جزئیات زندگی آن‌ها از پیش تعیین شده است. به‌طور مثال، در قرآن کریم آیات زیادی داریم که نشان‌دهنده علم و حکمت بی‌پایان خداوند است: «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» که به علم کامل خداوند اشاره دارد. همچنین در قرآن آمده است که خداوند بر همه چیز قادراست و همه امور تحت تدبیر او است. با این حال، انسان‌ها در دیدگاه اسلامی دارای آزادی اراده هستند و مسئول اعمال خود می‌باشند. این آزادی به انسان این امکان را می‌دهد که خواسته‌های خود را از خداوند درخواست کند. دعا به‌عنوان ابزاری برای ارتباط با خدا و اعلام نیازها و خواسته‌ها استفاده می‌شود، اما در عین حال، تقدیر الهی تغییر نمی‌کند، مگر اینکه اراده خداوند به شکلی دیگر باشد.همچنین دعا در بسیاری از متون دینی به عنوان ابزاری برای درخواست از خداوند و تغییر شرایط معرفی شده است. مسلمانان معتقدند از طریق دعا می‌توانند خواسته‌ها و نیازهای خود را از خداوند بخواهند و به دنبال تغییر وضعیت خود باشند. حال، تعارض ممکن است به این شکل باشد که اگر همه چیز بر اساس اراده از پیش تعیین شده الهی است، پس چه نیازی به دعا و درخواست از خداوند وجود دارد؟ به عبارت دیگر، اگر خداوند اراده‌ای قطعی و ثابت دارد، چگونه دعا می‌تواند تأثیری بر آن بگذارد؟ در بسیاری از رویکردهای دینی، گفته می‌شود که دعا تغییرات در اراده الهی ایجاد نمی‌کند، بلکه وسیله‌ای است برای تحقق و آشکار شدن همان اراده از پیش تعیین شده. خداوند از پیش می‌دانسته که شخصی دعا خواهد کرد و این دعا به عنوان بخشی از برنامه‌ریزی کلی او در نظر گرفته می‌شود. به عبارت دیگر، خداوند از ابتدا اراده کرده که دعاها به نتیجه برسند. در برخی تفاسیر دینی، تاکید بر آزادی انسان در انتخاب و درخواست از خداوند وجود دارد. دعا به انسان این امکان را می‌دهد که با استفاده از آزادی اراده‌اش، خواسته‌های خود را به خداوند بگوید. این امر بر این فرض استوار است که انسان می‌تواند در محدوده اراده الهی تصمیم بگیرد، و دعا راهی است برای تأثیرگذاری بر شرایط. برخی معتقدند که استجابت دعا همواره به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به نفع انسان است. خداوند ممکن است دعای فردی را مستجاب نکند، اما در عوض به شیوه‌ای که برای خیر او بیشتر مناسب است، پاسخ دهد. این بدان معناست که تغییرات در اراده الهی به خاطر حکمت و خیر بی‌نهایت خداوند است. دعا به خودی خود به عنوان عبادت و ارتباط با خداوند در نظر گرفته می‌شود. در این رویکرد، حتی اگر دعا مستجاب نشود، اهمیت آن در تقویت رابطه فرد با خداوند و تقویت ایمان او است. در بسیاری از دیدگاه‌ها، دعا تغییرات در اراده خداوند به وجود نمی‌آورد، بلکه وسیله‌ای است برای تحقق آنچه که از پیش در اراده الهی بوده است. ملاصدرا تعارض بین دعا و اراده الهی را با تأکید بر اصل "اتحاد علّت و معلول" و "عقلانیت حکمت خداوند" حل می‌کند. او معتقد است که خداوند اراده‌ای کامل و بی‌نقص دارد و هیچ تعارضی بین دعا و اراده الهی وجود ندارد. بلکه دعا به عنوان یک وسیله برای رسیدن به خواسته‌ها و همچن
تأثیر فرشتگان در رستگاری انسان در اندیشه آگوستین و ملاصدرا
نویسنده:
علی مرادی؛ استاد راهنما: سحر کاوندی؛ استاد مشاور: محسن جاهد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رستگاری و سعادت انسان موضوعی است که همواره دغدغه بشریت بوده است. در این بین ادیان الهی داعیه‌دارِ راهنمایی بشر برای رسیدن به آن بوده‌اند و دو دین مسیحیت و اسلام نیز پیشگام این موضوع بوده‌اند. آگوستین و ملاصدرا به عنوان دو شخصیت برجسته در سنّت مسیحیت و اسلام صاحب نظام‌های الهیاتی و فلسفی هستند که در پی پاسخگویی به این موضوع بوده‌اند. آگوستین معتقد است که انسان به وسیله مسیح رستگار می‌گردد و تصلیب مسیح عامل این رستگاری است. درواقع، مسیح خود را فدیه گناه نخستین کرد تا بشر از زیر بار آثار آن گناه رهایی یابد. درحالی‌که با بررسی الهیات او متوجه می‌شویم‌ که فرشتگان باتوجه به جهتی (خدا و خود)که در اراده خود اختیارکردند باعث شکل‌گیریِ شهری حقیقی و متشخص شدند که شهرخدا نام گرفت. در مرحله پس از آفرینش آدم نیز انحراف در اراده یکی از این فرشتگان یعنی شیطان باعث القاء به قابیل گردید و در ساحت انسانی نیز انحراف در اراده رخ داد. فرشتگان در واقع باتوجه به نحوه اراده‌ای که اتخاذ کردند باعث شدند که در ساحت هستی شناختیْ بنیان‌گذاران شهرخدا و شهر زمینی شوند و به عبارتی مقصد رستگاری و شقاوت انسان را رقم بزنند. در این بین، علاوه بر فرشتگان و مسیح، با امر سومی به نام فضائل اخلاقی مواجه هستیم که به زعم آگوستین، مؤمن مسیحی برای رستگاری به آنها نیاز دارد. این فضائل در بستر ایمانِ شخص مؤمن محقق می‌گردند و ایمان امری است که روح‌القدس آن را در قلب مؤمنان پدید می‌آورد. مؤمن مسیحی به وسیله کمک فرشتگان در ساحت دنیا و نیز فدیه شدن مسیح و پایبندی به ایمان وفضائل اخلاقی به رستگاری دست می‌یابد. به عبارتی انسان برای رستگار شدن به فرشته‌وار شدن نیاز دارد که باتوجه به آن سه مؤلفه به آن دست می‌یابد. از سوی دیگر، ملاصدرا معتقد است که رستگاری انسان امری است که به وسیله فرشتگان در دو ساحت علمی و عملی و نیز به وسیله شخص نبی اسلام (ص) رقم می‌خورد. در نظامِ الهیاتی و فلسفی او نیز برای رستگار شدن با امری به نام فرشته‌وار شدن مواجه هستیم. درواقع، فرشتگان در ساحت علمیْ تربیت نفس انسان را بر عهده دارند تا انسان را به بالاترین مرتبه یعنی اتصال و اتحاد با عقل فعال برسانند. فرشتگان موجوداتی‌اند که هویت انسان را می‌سازند و همواره در حال هدایت نفس انسان هستند. در ساحت عملی نیز آنان هستند که در امور دنیوی به یاری مؤمنان می‌شتابند و طبق نصوص دینی در جنبه‌هایِ دنیوی از جمله روزی، سلامتی و حراست از انسان می‌کوشند. علاوه بر این، فرشتگان در ساحت عملی با انتقال وحی به شخص نبی، فرآیند رستگاری انسان را تسهیل می‌کنند. در ساحت عملی با نقش ویژه شخص نبی اسلام (ص) برای رستگاری مواجه می‌شویم زیرا ایشان بالِ عملیِ رستگاری را که عبارت از تهذیب ظاهر و باطنِ شخص مؤمن است، به وسیله وحی در قالب عقاید، اخلاق و فقه تأمین می‌کند؛ لذا ایشان خود باید در بالاترین حد از تکامل علمی و عملی باشد که بتواند اولاً این بارِ انتقال و ابلاغ را برعهده گرفته و ثانیاً خود الگویی از این تکامل باشد. به زعم ملاصدرا، انسان مؤمن برای رستگاری به دو بالِ علمی و عملی نیاز دارد که فرشتگان و شخص نبی اسلام (ص)، بستر آن دو را تحقق می‌بخشند و شخص مؤمن باید با تلاش خود در آن بسترْ به رستگاری دست یابد. به نظر می‌رسد که در رستگاری‌ای که آگوستین ترسیم می‌کند، شخص مؤمن تا حد زیادی منفعل است و رستگاری اکثراً بر پایه امور بیرونی برای شخص محقق می‌گردد، درحالی که در رستگاری به روایت ملاصدرا، شخص مؤمن در فرآیند رستگاری منفعل نیست و تا حد زیادی نقش فعال در آن دارد زیرا رستگاری امری است که با وجود شخص گره خورده است و درجه آن نیز به شدت مرتبه وجودی شخص وابسته است.
بررسی تطبیقی نظریه‌ی طرحواره‌های شناختی جفری یانگ و ثمرات آن در حوزه‌ی فبک با مبحث ملکات نفسانی در فلسفه اسلامی (با تاکید بر اندیشه ملاصدرا)
نویسنده:
فاطمه شهیدپوری؛ استاد راهنما: صبورا حاجی‌علی اورک‌پور؛ استاد مشاور: فرهاد خرمایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در طبیعتشناسی، موجودات طبیعی را که بیش از یک کار انجام می‌دهند نفس می‌نامند. نفس با توجه به اصل حرکت جوهری ملاصدرا «واقعیتی است سیال که می‌توان در امتداد زمان مراحلی برای آن در نظر گرفت که با زوال هر یک، به طور پیوسته به آن، دیگری حادث می‌شود، به طوری که در هر مرحله، خود، به حسب شدت وجودی‌اش، از مرتبه یا مراتبی تشکیل شده است مشابه مراتب پیشین و افزون بر آن» (عبودیت، 1391: 450). نفس ابتدا از صور عنصری است، سپس به کامل‌ترین صورت جمادی ممکن تبدیل می‌شود و بعد از آن به نفس گیاهی مبدل می‌گردد؛ پس از گذر از همه مراحل متکامل حیوانی، به نفس انسانی تبدیل می‌شود.«که دارای تجرد مثالی و نطقی نیز هست و سرانجام از نوعی تجرد عقلی برخوردار است، در عین اینکه واجد مراتب انسانی و حیوانی و نفسانی (گیاهی) و جمادی نیز هست» (عبودیت، 1391: 450). اگر بخواهیم نفس را به لحاظ ارتباط با بدن بررسی نماییم، از نظر ملاصدرا نفس با بدن مانند اتحاد صورت و ماده، متحد است. بدیهی است که هویت و حقیقت هر شی به صورت آن است؛ پس تمام هویت انسان به نفس اوست و نفس استعداد استکمال از طریق بدن را دارد، بنابراین تا زمانی که نفس (صورت) با بدن (ماده) همراه باشد، کمالات و ملکات را کسب می‌کند و هویت و واقعیت نفس را ملکات و صفات می‌سازند. با توجه به اصل اصالت وجود، صدرا نفس و حالات نفس را از سنخ وجود می‌داند و با توجه به تجرد نفس و وحدت نفس با قوا و آلات قوا می‌توان گفت که فاعل حقیقی تمام افعال، نفس است. کیفیات چهار قسم‌اند : کیفیات محسوسه، نفسانی، استعدادی و کیفیات مختص به کمیات. از میان این چهار قسم، طبق موضوع مورد پژوهش به کیفیات نفسانی می‌پردازیم؛ طبق نظر ملاصدرا «کیفیات نفسانی که در صاحبان نفوس یافت می‌شود، تقسیم می‌شود به حال اگر راسخ نباشد و ملکه اگر راسخ باشد» (رضائی و کامیاب، 1398: 37). فلاسفه اسلامی برای تحلیل عمل و رفتار انسان، به مبحث ملکات نفسانی می‌پردازند. در موضوع ملکات به اخلاق، تربیت و کمال نفس توجه بسیاری شده است و علم اخلاق در مورد نحوه پیدایش، آثار و تبعات وجودی ملکات نفسانی و روش تغییر آنها سخن می‌گوید. «ملکه در اثر تکرار عمل و مداومت بر آن ایجاد می‌شود. هر عملی از انسان صادر شود دارای اثر است و وقتی عمل تکرار شود، اثر آن شدت یافته و بقای آن موجب حدوث کیفیت یا صفتی در نفس می‌شود که به آن ملکه گویند. ملکات به دو دسته علمی و عملی تقسیم می‌شود و زمینه تعلیم و تربیت نفس را فراهم می‌سازد. نفس به خاطر ارتباط با بدن دارای قوه و استعداد است و با فعلیت یافتن این استعدادها کامل می‌شود.کمال نفس در پذیرش صفات و ملکات از طریق به کارگیری بدن و کسب علم و عمل است تا این اکتساب زمینه انفعال و پذیرش صورت‌های جدید از آن شود» (هاشمی سجزهئی، 1401: 113). همانگونه که ذکر شد، ملکات به علمی و عملی تقسیم میشود. «ملکات علمی کیفیاتی هستند که موجب میشود انسان مدرکات را بدون تفکر و استدلال حاضر کند و ملکات عملی کیفیاتی هستند که موجب می‌شوند نفس بدون کسب و مشقت، عملی را انجام دهد» (هاشمی سجزهئی، 1401: 120). اکثر فلاسفه اسلامی قائل به اکتسابی بودن ملکات اخلاقی هستند، به این معنا که نفس در ابتدای تولد، ضعیف و خالی از کمالات است و به تدریج کمالات و توانایی‌هایی را کسب می‌کند که اگر در نفس رسوخ یابند به مرتبه ملکه می‌رسند. نکته قابل توجه این است که در رویکرد اکتسابی بودن ملکات، امکان تغییر بر اثر عواملی همچون آموزش، تربیت، مصاحبت، تزکیه و تهذیب نفس و ... وجود دارد و عمل و خلق از حالت اختیاری خارج نمی‌شود بلکه قابلیت تغییر و اصلاح دارد و در واقع این ملکات نفسانی از ادراک نفسانی نشات می‌گیرد و این ادراک انسانی از طریق قوای ادراکی که شامل حواس پنجگانه، قوه خیال، وهم، حس مشترک، حافظه، ذاکره، مفکره و متخیله است، کسب می‌شود. در حکمت متعالیه نیز می‌توان با تکیه بر اصول حرکت جوهری و حدوث جسمانی و بقاء روحانی، اکتسابی بودن ملکات و تبدیل و تغییر نفس را تبیین عقلانی کرد. نفس با کسب ملکات علمی و عملی به سمت کمال حرکت می‌کند و همواره در حال حرکت و تغییر است و این تبدل دائمی نفس «به ذات و حقیقت وجودی انسان مربوط می‌شود نه به امور عارض بر نفس» (سعادتی خمسه، 1394: 23). به عبارتی این تغییرات نفسانی که طبق اراده و علم و تکرار عمل رخ می‌دهد، تحولات درون فردی هستند و در نهایت به ویژگی‌های پایدار شخصیتی تبدیل می‌شوند. ملاصدرا علم و عمل را منشاء ایجاد ملکات می‌داند. او «همه فضائل و و ملکات راسخ نفسانی را، محصول سه چیز یعنی علوم، احوال و اعمال می‌داند. از نظر او اعمال اراده می‌شوند برای ایجاد صفات و احوال، و صفات و احوال، اراده می‌شوند برای حصول علوم و معارف. پس افضل، علوم است و پس از آن احوال و در آخر اعمال. بدین ترتیب در نگاه ملاصدرا، عمل مقدمه شکل‌گیری صفات، و صفات مقدمه کسب علوم و معارف است» (میرهادی، 1397: 32). ملاصدرا اولین اثر عمل را شکل‌گیری ملکات می‌داند که به دنبال آن ذات و جوهر انسان ساخته می‌شود.بدین ترتیب «ارتکاب هر عملی، زمینه تحول جوهری را به همراه دارد و گوهر ذات انسان از طریق به دست آوردن ملکات نفسانی و گذر از جنبه حال بودن اوصاف، زمینه تحول ذات را فراهم می‌نماید. به طوری که ملکه نفس انسانی رفته رفته به عنوان صورت نوعی و فصل مقوم درآید» (میرهادی، 1397: 37). پس از ایجاد ملکات، تغییر آنها کاری دشوار است چرا که ملاک ملکه شدن، سختی زوال آن از ذهن است زیرا در نفس راسخ می‌شود و مبدا آثار است.اما کاری ممکن و شدنی است، می‌توان از طریق تعلیم و تربیت، تهذیب نفس و با تکرار و تمرین، ملکات جدید را کسب کرد. «بنابراین ملکات فعلیت‌های جدیدی است که منشاء آثار جدید خواهند شد.زیرا اگر نفس به ملکاتی دست یابد رفتاری بدون رویه از او صادر می‌شود از آنجا که تفاوت حال و ملکه به شدت و ضعف بوده و ملکه نیز یک صفت وجودی است پس ملکات وجود شدید خواهد بود.این مطلب به این معناست که نفس در حرکت جوهری و اشتدادی..
معرفت شناسی تجربه دینی از نظر رودلف اتو و ملاصدرا
نویسنده:
مرتضی حسینی وردنجانی؛ استاد راهنما: پروین نبیان؛ استاد مشاور: محمد جواد صافیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف این رساله بررسی معرفت‌ شناسی تجربه دینی از دیدگاه ردولف اتو و ملاصدرا است و با روش تطبیق و ارزیابی به بررسی مسائلی از قبیل عینیّت و فرا عقلانی بودن تجربه دینی و نسبت آن با وحی در سنت دینی اسلام و مسیحیت پرداخته ‌شده است. اتو با تاثیرپذیری از کانت و انتقادات او بر براهین طبیعی بر وجود خدا، با رویکردی پدیدارشناسانه و تفکیک نومن از فنومن و ابداع واژه‌ای به نام امر مینوی بر فراعقلانی بودن این تجربه تأکید می‌کند. وی با بیان عناصر موجود در تجربه امر مینوی از قبیل احساس مخلوقانه، راز هیبتناک و شوق بیان می‌کند که این عناصر ضرورتاً متوجه متعلّق خود هستند. اتو حقیقت امر مینوی را دارای عمق و باطنی می داند که برای عقل استدلالی دسترس‌ناپذیر است. وی فرآیند تجربه دینی و آگاهی عرفانی را یک امر بشری و معطوف به تکامل تاریخی دانسته، بیان می کند که تجربه امر مینوی در بستر زمان برای بشر شکل گرفته است. تکامل این تجربه در ادیان ابراهیمی خاصه مسیحیت تحقق یافته است. تبعیّت از سبک زیستن پیامبران که محصول این تجربه است باعث می‌شود که ما خود از طریق شهود و احساس، حضور خداوند را دریابیم. در فلسفه ملاصدرا فراعقلانی بودن امر قدسی را به معنای مشاهده حضوری، تقدم معرفت حاصل از شهود بر معرفت استدلالی، شدت ظاهر بودن این حقیقت دانست. ملاصدرا با بیان عناصری مانند فنا، اتحاد شهودی، احساس شوق و عظمت در مواجهه با امر قدسی، کمال نهایی انسان را فنا و استغراق دانسته که با پشت سر نهادن مراتب استکمالی، این مشاهده حاصل می گردد. از نظر وی انسان کامل، هم حامل وحی است و هم مهبط وحی است، و انسان با پیروی از قول و فعل پیامبر می تواند زمینه آن شهود را در خود متجلی کند.
مبانی هستی شناسی ملاصدرا در تفسیر سوره های حدید و واقعه
نویسنده:
امیررضا رمضانی مقدم؛ استاد راهنما: رمضان‌ مهدوی آزادبنی؛ استاد مشاور: محمود دیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا بانی حکمت متعالیه در فلسفه اسلامی است که مبانی هستی شناسی این فیلسوف تلفیفی از عقل ، شهود و وحی الهی است که با این اصول او توانست برخی از سورهای قران را با مبانی فلسفی خود تفسیر کندما در این پژوهش قصد داریم به چگونگی کاربرد مبانی هستی شناسی این فیلسوف جهان اسلام در تفسیر سورهای حدید و واقعه بپردازیم در این میان به بیان شواهد و نمونه های قرانی از تفسیر فلسفی ایشان خواهیم پرداخت
ترجمه و بررسی تحلیلی تفسیر ملاصدرا بر سوره سجده
نویسنده:
علی رضایی؛ استاد راهنما: مهران رضایی؛ استاد مشاور: محمود دیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
قرآن کریم، دریایی است از معارف بلند حکمی و قوانین اجتماعی که هرکسی به فراخور ظرف وجودی خود، شمه ای از این اقیانوس حقایق را استخراج و استنباط می نماید. از این جهت بسته به اینکه ظرف وجودی ما در چه حد باشد می توانیم از آیات گرانقدر قرآن کریم استفاده بنماییم. در بین مفسران قرآنی، ملاصدرا ملقب به صدرالمـتألهین، در زمره افرادی قرار می گیرد که در حوزه اندیشه های فلسفی و عرفانی خود، راه به سوی فهم قرآن در پیش گرفته است و به معارف بلندی رسیده است که نگارنده به دلیل ضرورت پژوهش مورد نظر، از جهت فهم حقایق هستی در آیینه وحی به کمک این فیلسوف گرانقدر، به ترجمه روان این اثر برای علاقه مندان به فهم فلسفی قرآن و شرح آن پرداخته است. روش پژوهش به صورت نظری بوده است و ماهیت داده ها نیز تلفیقی از کمی و کیفی می باشد. از آن جا که خود صدرالمتألهین نیز، دارای مبانی فلسفی و هستی شناختی خاص خود بوده است و در این زمینه فهم قرآن کریم، از این پیش فرض ها فاصله نگرفته است، ممکن است که وارد فهم نو و بدیعی از مفاهیم و الفاظ قرآنی با استفاده از قرائن شده باشد که ریشه در پیش فرض های فلسفی او از آیات قرآن کریم دارد و نگارنده در صدد برآمده است تا در این زمینه نیز به واکاوی و تحلیل این اشکالات بپردازد.
بررسی اعتبار شناخت عقلی و بازتاب های معرفت شناختی آن از نگاه ملاصدرا و میرزا مهدی اصفهانی و عرضه آن بر آیات و روایات
نویسنده:
میثم خسروی فرد؛ استاد راهنما: حسن معلمی؛ استاد مشاور: محمد کیوان، امداد توران
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برای کسی که قصد دارد بوسیله عقل در مسیر کشف حقایق فرامادی گام نهد از جمله مسائلی که ضروری است در ابتدای امر بدان پرداخته شود، اعتبار یا عدم اعتبار شناخت عقلی در حوزه مذکور است. نتیجه این تحقیق بسیار مهم و تأثیرگذار است بنحوی که اگر اعتبار شناخت عقلی در حوزه مربوط به متافیزیک اثبات نگردد در عمل انگیزه ای برای بیان سایر مطالب عقلی در اینباره باقی نمی ماند. از طرفی دیگر چنانچه اعتبار شناخت عقلی مذکور اثبات گردد، انسان با اطمینان به مطالعه و تفکر در مورد مطالب بیان شده توسط عقل و دانشمندان طرفدار امکان شناخت عقلی ماوراء الطبیعه می پردازد. انسان در روند تحقیق نسبت به اعتبار شناخت عقلی در حوزه متافیزیک، با دو نظریه مواجه است. اول نظریه ای که معتقد است انسان قدرت شناخت عالم ماوراء ماده را بوسیله عقل و برهان دارد و در مقابل نظریه ای که بر این باور است که عقل بشری قادر به کسب شناخت معتبر نسبت به حقایق فرامادی نیست و شناخت مطابق به واقع در این حوزه تنها از طریق تمسک به وحی و ادله نقلی قابل دستیابی است. افراد قائل به نظرات مذکور، به تریب مرحوم ملاصدرا و مرحوم میرزا مهدی اصفهانی هستند. ظاهرا اعتبار شناخت عقلی انسان در حوزه متافیزیک، پیش فرض بسیاری از افراد همچون صدرای شیرازی بوده که به بیان مطالبی در این باب پرداخته اند. عقل در نظر صدرا از جایگاه بلندی برخوردار است و به دو قسم نظری و عملی تقسیم می شود که از این دو قسم، بیشترین سهم برای عقل نظری می باشد. از نظر ایشان عقل نظری در نفس ناطقه از عقل هیولانی تا مرحله عقل بالفعل, کمالات علمی را طی می کند و توانایی درک بسیاری از امور عقلی و غیر عقلی را دارد. مهمترین تکیه صدرا اتصال عقل نظری به عقل فعال است. در این پژوهش سعی بر این است که با توجه به نظام فکری صداریی و با توجه به نگاه ویژه ای که ایشان نسبت به عقل دارند، دلایلی را درباره علت اعتبار شناخت عقلی در حوزه مربوط به حقایق فرامادی از مجموع مطالب ایشان استخراج نموده و بازتاب های معرفت شناختی نظر ایشان در باره اعتبار شناخت عقلی در حوزه فرامادیات بررسی گردد. به عنوان مثال در این دیدگاه چون در شناخت امور فرامادی علاوه بر آموزه های وحیانی، ملاک و معیار درک و فهم عقل انسانی است، لذا قابلیت گفت وگو و تفیهم و تفاهم در میان افراد بویژه با کسانی خارج از دین هستند، بیشتر وجود دارد. از سوئی دیگر افرادی همچون میرزا مهدی اصفهانی قائل به ناتوانی عقل بشری در شناخت حوزه مجردات و امور فراحسی هستند و استفاده از برهان را حجاب اصلی وصول به عمق معارف دین دانسته و شناخت صحیح در این حوزه را تنها از طریق وحی و شرع قابل دستیابی می داند. ایشان شناخت فطری را به معنای مواجهه ی مستقیم و بدون هرگونه واسطه ی تصوری و تصدیقی در شناخت هر شی معرفی می کند که عالی ترین مصداق آن شناخت خداوند متعال است که در عوالم گذشته در وجود انسان ایجاد شده است. معرفتی که دسترسی به آن از طریق عقل محال است چون که خداوند غیب مطلق است و از معقولیت به دور است. ایشان بر این باورند که هر یقینی ارزش معرفتی ندارد و عقل در علوم الهی، نوری خارج از ذات انسان است که ذاتاً حجت است و با آن حقایق مطابق با واقع کشف می شود اما عقلی که در علوم بشری مصطلح است، حجیت ندارد. انسان پس از دوران طفولیت واجد این نور عقلانی می شود که حسن و قبح افعال با آن آشکار می شود، بنابراین صرفاً مواجهه انسان با عقل عملی خواهد بود؛ یعنی ایشان کار کرد عقل را در خوبی ها و بدی ها و بایدها و نبایدها می دانند. در بخشی دیگری از این تحقیق به تبیین نظریه و ادله ایشان درباره چرایی ناتوانی عقل بشری در شناخت حقایق فرامادی پرداخته خواهد شد و سپس بازتاب های معرفت شناختی این دیدگاه نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به عنوان مثال یکی از نتایج معتبر نبودن شناخت عقلی در امور فرامادی، این است که لازم است که انسان برای کسب معرفت نسبت به امور غیر حسی از تلاش عقلی اجتناب کند، چرا که کسب شناخت نسبت به متعلقات حوزه مجردات در حد درک و فهم عقل بشری نیست. بر اساس این دیدگاه بسیاری از شبهاتی که برای انسان نسبت به معارف دینی ایجاد می شود، به خاطر تلاش عقلی بیخود در جهت فهم اموری است که در حد فهم عقل نیست.همچنین چون طبق این دیدگاه، شناخت امور غیرمادی تنها از طریق وحی و ادله نقلی امکان پذیر است، لذا امکان بحث و گفتگوی برون دینی نسبت به امور غیر مادی به شدت محدود می گردد. لذا بر خلاف تحقیقاتی که تا کنون عقل را از منظر مرحوم صدرا و میرزا مهدی اصفهانی بررسی نموده اند و بیشتر چیستی، چگونگی و جایگاه آن را تبیین نموده اند، هدف در این نوشتار پرداختن به ادله و چرایی نظرات ایشان درباره اعتبار و یا عدم اعتبار شناخت عقل در حوزه فرامادیات است.
بررسی انتقادی نظریه نفس داشتن جمادات و پیامدهای آن در فلسفه اسلامی با تأکید بر آراء ملاصدرا
نویسنده:
مقداد عبادتی؛ استاد راهنما: علی ارشد ریاحی؛ استاد مشاور: جعفر شانظری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا نفس را جوهری مجرد می‌داند که در طیف وسیعی از مراتب وجودی متحرک است: از مرتبه‌ نبات تا بالاترین درجات تجرد. وی با استفاده از حرکت جوهری به تبیین فرآیندی می‌پردازد که در آن، جوهر نفس از حالت قوه به فعل در می‌آید. در نظر ملاصدرا، نفس انسانی در ابتدا دارای مراتبی از تجرد است و در تماس با عالم ماده فعالیت‌های حسی و حرکتی خود را آغاز می‌کند. بر اساس قاعده جسمانیه الحدوث، ملاصدرا بر این باور است که نفس در ابتدا به صورت جسمانی حادث می‌شود و سپس در مسیر تکاملی خود به مراتبی از تجرد می‌رسد و این سیر تکاملی می‌تواند تا عالم مجردات ادامه ‌یابد. (ملاصدرا، 1981م، ج3: ص61-64) از سوی دیگر ملاصدرا، نظریه‌ای نوآورانه درباره وجود و ادراک ارائه داده است. وی این دو مفهوم را به‌هم‌پیوسته می‌داند. او معتقد است که موجود بودن به معنای مدرک بودن است و هر ادراکی نیز به نوعی به وجود مرتبط است. این تأکید بر وجود به عنوان حقیقت اولیه به این معناست که تمام خصوصیات و صفات مختلف موجودات از وجودشان ناشی می‌شود. ادراک، در فلسفه ملاصدرا یک ویژگی عام وجودی است که در تمام مراتب موجودات، از ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین، به نحوی حضور دارد. این آگاهی در جمادات به شکل بسیار ابتدایی و در حیوانات به صورت ادراکات حسی پیچیده‌تر نمود پیدا می‌کند و در انسان‌ها به بالاترین سطح خود می‌رسد که شامل خودآگاهی، تفکر، تصمیم‌گیری و ارتباط با دیگران است. درحقیقت، ادراک، واقعیتی وجودی است که در تمام ابعاد وجودی تحقق می‌یابد. این بینش به ما کمک می‌کند تا ادراک را نه تنها به عنوان فرایندی شناختی و عرضی، بلکه به عنوان تحققی وجودی و جوهری درک کنیم. بنابراین ملاصدرا با استفاده از اصل حرکت جوهری، مراتب مختلف آگاهی را توضیح می‌دهد: هر مرتبه از وجود جوهری، سطحی از آگاهی را داراست که با حرکت جوهری به سوی کمال و آگاهی بیشتر پیش می‌رود. (ملاصدرا، 1981م، ج6: ص117)
چیستی، چرایی و چگونگی آموزش فلسفه برای کودکان از منظر فلسفه صدرایی
نویسنده:
محمد مالدار کاریزی؛ استاد راهنما: مرتضی حسینی شاهرودی؛ استاد مشاور: جواد قندیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آموزش فلسفه برای کودکان در کشور ایران، با چالش‌هایی روبرو است که آن را ناکارآمد یا غیر ممکن کرده است. چالش متناسب نبودن شیوه آموزش فلسفه برای کودکان در غرب با فرهنگ اسلامی و ایرانی از یک سو و چالش دشواری و حتی غیر ممکن بودن آموزش فلسفه اسلامی به کودکان از سوی دیگر، از این چالش‌هاست. این چالش‌ها ناشی از عدم وجود نگاه پشینی به این موضوع است. به عبارت دیگر تا زمانی که فلسفه برای کودکان از منظر فلسفه اسلامی و به خصوص فلسفه صدرایی مورد تعریف مجدد قرار نگیرد و متناسب با آن اهداف،محتوا و روش‌ها مورد بازنگری واقع نشود، آن چالش‌ها پابرجا خواهد ماند. در این پژوهش سعی شده است که با تعریف آموزش، فلسفه و کودک از منظر فلسفه صدرایی، ماهیت آموزش فلسفه برای کودکان تبیین شود و متناسب با آن امکان و برنامه درسی آموزش فلسفه برای کودکان مورد بررسی قرار گیرد. برای تحقق این مطلوب نظریه‌های ملاصدرا در باب حرکت جوهری، اتحاد عقل و عاقل و معقول، قوه خیال و مانند آن مورد استفاده قرار گرفته است. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی نشان داده است که بر اساس نظریه ملاصدرا مبنی بر مراتب معرفت - مرتبه حسی، مرتبه خیالی و مرتبه عقلی- و بر اساس پذیرش قوه خیال برای کودک، امکان آموزش فلسفه برای کودکان وجود دارد و کودک قادر است که با مفاهیم فلسفه اسلامی در مرتبه قوه خیال ارتباط برقرار کند. بنابراین آموزش فلسفه برای کودکان که متناسب با فرهنگ و تربیت اسلامی در کشور ایران است، بیان داستانی مفاهیم فلسفه اسلامی برای کودکان می‌باشد.
بررسی انتقادی تناسخ در اوپانیشادها بر مبنای اندیشه ملاصدرا
نویسنده:
آنیلا بتول؛ استاد راهنما: محمدحسین کیانی؛ استاد مشاور: اردشیر محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این پژوهش به بررسی تطبیقی نظریه تناسخ در متون اوپانیشاد‌ها و نقد آن از منظر فلسفه اسلامی و با تمرکز بر آراء ملاصدرا می‌پردازد؛ بر این اساس، اینکه بر مبنای فلسفه ملاصدرا چه نقدهای به نظریه تناسخ در اوپانیشادها وجود دارد، پرسش اصلی این پژوهش است؟ پژوهش حاضر به روش تحلیلی - انتقادی است که جمع‌آوری اطلاعات روش کتابخانه‌ای است. نتایج نشان می‌دهد که ملاصدرا با نظریه حرکت جوهری معتقد است که نفس در طول حیات خود، نه‌تنها در اعراض، بلکه در ذات نیز دگرگون می‌شود. تناسخ، با فرض انتقال نفس ثابت به بدن‌های متعدد، این تحول ذاتی و تدریجی را نادیده می‌گیرد. از نگاه صدرایی، نفس نه‌تنها (منتقل‌شونده)، بلکه (شونده) است؛ یعنی هویت آن در هر مرحله از وجود، منحصربه‌فرد و غیرقابل‌بازگشت است؛ همچنین ملاصدرا بر اساس قوه و فعل، تناسخ را نقد می‌‌کند؛ وی معتقد است که قوه‌های هر بدن، منحصربه‌فرد است، یعنی هر بدن مجموعه‌های از استعدادها (قوه‌ها) را دارد که متناسب با غایت وجودی آن است؛ مثلاً بدن انسان، قوه‌ای تعقل و اختیار را دارد، اما بدن حیوان فاقد این قوه‌ها است. انتقال نفس به بدن جدید (مثلاً حیوان یا گیاه) به معنای نادیده گرفتن تناسب قوه و فعل است، زیرا قوه‌های بدن جدید با قوه‌های بدن پیشین، ناسازگارند. اگر نفس در بدن انسان قوه عقلانی را به فعلیت رسانده باشد، چگونه می‌تواند در بدن حیوانی فاقد عقل، دوباره به قوه بازگردد؟ این نقض (امتناع رجوع از فعلیت به قوه) اصل است؛ و همچنین لازم به ذکر است که بر اساس تجرد نفس، ملاصدرا تناسخ را نقد می‌کند؛ وی با استناد به تجرد ذاتی نفس، آن را جوهری فرا مادی و غیر متمایز از محدودیت‌های جسمانی می‌داند؛ از نگاه او نفس در سیر تکاملی خود از طریق حرکت جوهری، از مرتبه مادی اولیه به‌سوی تجرد تام (عقل فعال) پیش می‌رود؛ این تجرد، نفس را از وابستگی به بدن خاصی بی‌نیاز می‌کند، اما به معنای قابلیت انتقال آن به بدن‌های متعدد نیست.
  • تعداد رکورد ها : 5186