جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5186
انسان از منظر ملاصدرا و رویکرد هیجان مدار (مطالعه تطبیقی)
نویسنده:
محدثه رستمی؛ استاد راهنما: ایمان قطب؛ استاد مشاور: امین بابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت انسان همواره یکی از بنیادی‌ترین دغدغه‌های فلسفه، الهیات و روان‌شناسی بوده است. این پرسش که «انسان کیست؟» و چیستی، ماهیت، ساختار درونی و نیازهای او چیست، قرن‌ها موضوع تأمل متفکران و اندیشمندان بوده است. در فلسفه اسلامی، ملاصدرا با ارائه نظریه (حرکت جوهری) (وحدت وجود) و (تجرد نفس)تصویری عمیق، پویا و چندلایه از انسان به‌مثابه موجودی در حال سیر و تکامل ترسیم کرده است. از نگاه او، انسان موجودی است مرکب از ماده و معنا که مسیر کمال خود را از طریق سلوک درونی طی می‌کند و در نهایت به (نفس کلی)می‌پیوند0 (صدرالدین شیرازی، 1382) از سوی دیگر، در روان‌شناسی معاصر، رویکرد هیجان مدار که با الهام از نظریات دلبستگی جان بالبی و کارهای سوزان جانسون شکل گرفته، تأکید فراوانی بر هیجان‌ها، روابط صمیمانه و نیازهای اساسی عاطفی انسان دارد. این رویکرد، انسان را موجودی عاطفه‌محور می‌داند که کیفیت روابطش نقش اساسی در سلامت روانی او ایفا می‌کند (جانسون،2004 ) بررسی تطبیقی میان این دو دیدگاه از آن‌رو اهمیت دارد که یکی از بستر حکمت و عرفان اسلامی برآمده و دیگری بر پایه پژوهش‌های تجربی و عصب‌روان‌شناسی بنا شده است. اما هر دو تلاش دارند فهمی ژرف‌تر از انسان و نیازهایش ارائه دهند. این پژوهش در تلاش است با تطبیق دیدگاه انسان‌شناسی ملاصدرا و رویکرد هیجان مدار ، زمینه‌ای نظری برای هم‌افزایی این دو حوزه فراهم آورد.
ارزیابی مُثُل شناسی ملاصدرا در بستر ملاحظات مصباح یزدی و جوادی آملی
نویسنده:
وحید داوری چهارده؛ استاد راهنما: منصور ایمانپور؛ استاد مشاور: سهراب حقیقت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل نظریه مُثُل عقلانی در بستر حکمت اسلامی، کوشیده است با تلفیق رویکردهای فلسفی، معرفت‌شناختی و عرفانی، تصویری جامع و انتقادی از جایگاه مُثُل در سنت فکری مسلمانان ارائه دهد. محور اصلی تحقیق، واکاوی ظرفیت‌ها و چالش‌های نظریه مُثُل در آثار فیلسوفان معاصر همچون استاد مصباح یزدی و استاد جوادی آملی است؛ به ‌طوری‌که نقدهای عقل‌گرایانه و تحلیلی مصباح یزدی درباره ضعف اثباتی مُثُل، نسبت آن با علم حصولی، و تحلیل مفاهیم کلی، از یک‌ سو، و تلاش‌های بازخوانانه و شهودی جوادی آملی برای پیوند میان صورت‌های نوعیه با اسماء الهی، علم حضوری و نظام تدبیر ملکوتی، از سوی دیگر، دو مسیر متفاوت در ارزیابی این نظریه را نمایندگی می‌کنند. پژوهش حاضر ضمن وفاداری به مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا، کوشیده است تا کارآمدی براهین فلسفی نظیر حرکت جوهری، اتحاد عاقل و معقول، و نظام صدوری را برای اثبات مُثُل عقلانی بررسی کند و هم‌زمان نقدهایی که این براهین را فاقد کفایت هستی‌شناختی می‌دانند، تحلیل نماید. در این چارچوب، نظریه مُثُل نه به ‌مثابه‌ی یک آموزه صرفاً افلاطونی، بلکه به‌عنوان الگویی تحول‌پذیر برای تبیین مراتب وجود، نقش نفس، و ساختار ادراک مورد توجه قرار گرفته است؛ الگویی که در تعامل میان عقل تحلیلی و شهود عرفانی می‌تواند به بازسازی مفاهیم بنیادین در حکمت اسلامی کمک کند. نتیجه تحقیق نشان می‌دهد که نظریه مُثُل عقلانی، علی‌رغم اختلاف‌نظرهای تفسیری، همچنان ظرفیتی پویا در تفسیر هستی، فهم ادراک و تبیین کمال‌یابی موجودات دارد و به‌ویژه در نگاه‌های نوگرایانه، امکان گفت‌وگوی بین‌ مکتبی میان فلسفه، عرفان و الهیات اسلامی را فراهم می‌سازد.
نسبت علم‌ النفس ملاصدرا با نظریه‌های «انگیزش اخلاقی»
نویسنده:
مریم ملکی؛ استاد راهنما: محسن جاهد؛ استاد مشاور: علی اکبر عبدل‌آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
انگیزش اخلاقی مفهومی است که در دوره اخیر بسیار مورد توجه صاحب‌نظران قرار گرفته است. انگیزش اخلاقی به این سؤال پاسخ می‌دهد که چه عواملی در انجام فعل اخلاقی مؤثر هستند و یا چه اموری عمل اخلاقی را مانع می‌شوند. موضوع انگیزش اخلاقی از دیدگاه صاحب‌نظران مختلفی بررسی شده است و آن چه تا کنون مورد بررسی قرار نگرفته ساختار منسجم انگیزش اخلاقی از دیدگاه ملاصدراست. جایگاه والای ملاصدرا در فلسفه اسلامی و اثرگذاری او بر اندیشمندان دیگر موضوع مشخصی است؛ از این رو پرسش اساسی این پژوهش حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به بررسی منابع و اسناد پرداخته و در نهایت با احصا و بررسی مؤلفه‌ها و موانع انگیزش اخلاقی از دیدگاه ملاصدرا مدلی برای این موضوع ارائه می‌دهد. با توجه به منظومه فلسفی ملاصدرا در می‌یابیم، او افعال اخلاقی ما و آنچه سعادت و شقاوت ما را رقم خواهد زد، برخاسته از کل شخصیت‌مان می‌بیند. شخصیت هر فرد -که شامل ویژگی‌های فردی او نیز می‌شود- در واقع معلول اموری تعدد اعم از طبیعی و اجتماعی است. در ضمن می‌بینیم شاکله همان شخصیت کسب شده (اکتسابی) است که انسان با اندیشه‌ها و اعمال خود آن را می‌سازد. ملاصدرا این شاکله را که به مقتضای وراثت، محیط اجتماعی، عوامل تربیتی، تعاملات فکری و رفتاری و تاثیرات زمان و مکان شکل می‌گیرد، شکل دهنده اعمال هر فرد انسان می‌داند. در نهایت به این می‌رسیم که نگاه ملاصدرا به آنچه موجب انجام یک فعل می‌شود، نگاهی کل نگرانه و شخصیت محور می‌باشد. به این معنا که برخلاف نظریه‌های دیگر که در آن‌ها معرفت یا میل عامل اصلی انگیزش اخلاقی دانسته شده، ملاصدرا کلِ شخصیت یک انسان را عامل تصمیم گیری وی می‌داند.
تحلیل و بررسی نقد کانت بر فلسفه و مابعدالطبیعه از طریق تحلیلهای هستی شناسانه و معرفت شناسانه ابن سینا و ملاصدرا از حقایق (اشیاء و مفاهیم) ریاضیاتی.
نویسنده:
امینه جمالی فرد؛ استاد راهنما: سعید رحیمیان؛ استاد مشاور: عبدالعلی شکر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پرسش از اعتبار، امکان و حدود معرفت فلسفی، خاصه در ساحت مابعدالطبیعه، یکی از بنیادین‌ترین دغدغه‌های تاریخ اندیشه بشری است. از آغازین دوران اندیشه انسان تا دوران معاصر، همواره این پرسش در کانون تأملات فلسفی قرار داشته است که آیا انسان می‌تواند به شناختی یقینی و معتبر درباره‌ی «وجود» و «حقیقت» دست یابد؟ در این میان، نقطه‌ی عطفی که به‌گونه‌ای تعیین‌کننده مسیر فلسفه را دگرگون ساخت، نقد کانت بر مابعدالطبیعه بود؛ نقدی که بر اساس مبانی معرفت‌شناختی و به‌ویژه با تأکید بر محدودیت‌های عقل نظری و شرایط امکان تجربه، بسیاری از دعاوی متافیزیکی سنتی را به چالش کشید و با تأسیس ایده‌آلیسم استعلایی، جریان فلسفی غرب را به سویی تازه سوق داد. از منظر کانت، معرفت تنها در محدوده‌ی پدیدارها (فنومن‌ها) ممکن است و هرگونه ادعای شناخت از نومن‌ها، یعنی اشیاء فی‌نفسه، فاقد اعتبار فلسفی است. این دیدگاه، که در قالب نقد عقل محض صورت‌بندی شده است مرزهای شناخت را به چارچوب‌های پیشینی ذهن و شهودهای زمانی و مکانی محدود می‌سازد و اعتبار مابعدالطبیعه و فلسفه را زیر سؤال می‌برد. در مقابل این تلقی، در سنت فلسفه اسلامی و در اندیشه‌ی ابن‌سینا و ملاصدرا، مابعدالطبیعه نه‌تنها ممکن، بلکه اصیل‌ترین و یقینی‌ترین علم تلقی می‌شود. ابن‌سینا در نظام مشائی خود، مابعدالطبیعه را دانشی مستقل، مبتنی بر اصول بدیهی و بی‌نیاز از علوم دیگر می‌داند که به تحلیل حقیقت وجود و عوارض ذاتی آن می‌پردازد. ملاصدرا نیز فلسفه اولی را تنها دانش کاملاً مستقل و بی‌نیاز می‌داند که موضوع این دانش، از هرگونه محدودیت و قیدی آزاد است و سایر علوم برای اثبات مبانی خود به آن نیازمندند. از دیدگاه وی فلسفه اولی، بنیان و اساس تمام علوم دیگر است و دانشمندان سایر علوم، از سرچشمه این علم جرعه برمی‌گیرند و خدمت‌گزاران حکیم مابعدالطبیعه‌اند. تحقیق حاضر با اتکاء بر تحلیل هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه‌ ابن‌سینا و ملاصدرا با تمرکز خاص برتحلیل حقایق ریاضیاتی که از نظر کانت به عنوان الگوی معرفت یقینی و تألیفی پیشینی و نقطه‌ی تمایز فلسفه و علم تلقی می‌شود ، به بازخوانی و ارزیابی نقادانه‌ی نقد کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه می‌پردازد. رویکرد فلسفی پیشنهادی برای این رساله سعی بر اثبات آن است که قضایای فلسفی و مابعدالطبیعی همانند قضایای ریاضیات کانتی ترکیبی و ماتقدم هستند و انسان را به سمت معرفت و شناخت یقینی رهنمون میکنند. علاوه بر این اثبات این گزاره که موضوع فلسفه که «موجود بما هو موجود» است خصوصیاتی مشابه اشیاء، مفاهیم و حقایق ریاضیاتی کانتی دارد و راه انسان را به سمت یقین ریاضیاتیِ قابل پذیرش علوم تجربی هموار می‌کند. در نهایت سعی خواهیم کرد تا نشان دهیم روش فلسفی که بر مبنای یقین استدلالی و برهانی است همانند احکام ریاضیاتی قطعی و یقین آور کانتی است و آن‌چه از ویژگی‌های شهود ریاضیاتی و قضایای ترکیبی و ماتقدّمِ مورد پذیرش کانت بدست می‌آید از طریق براهین قطعی و یقینی ساختار یافته از معقولات ثانیه فلسفی هم قابل دسترس است و از این طریق به دنبال امکان یافتن پاسخی فلسفی به نقد کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه می‌باشد. این پژوهش با این رویکرد در پی پاسخ به این پرسش محوری است که «چگونه تحلیل‌های هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه ابن سینا و ملاصدرا از حقایق ریاضیاتی، میتواند به عنوان پاسخی به نقدهای کانت بر مابعدالطبیعه عمل کند و جایگاه آن را به عنوان یک علم معتبر بازسازی نماید؟» این رساله با رویکردی تحلیلی و استدلالی در عین حال مقایسه‌ای و انتقادی و بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای انجام می‌شود. روش تحقیق به‌گونه‌ای در نظر گرفته شده است که با بررسی و تحلیل متون فلسفی ابن‌سینا و ملاصدرا به استخراج و تبیین دیدگاه‌های هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه این دو فیلسوف درباره مفاهیم و حقایق ریاضیاتی پرداخته ‌شود. با استفاده از این دیدگاه‌ها و بررسی انتقادات کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه استدلال‌هایی برای پاسخگویی به این نقدها ارائه می‌شود. با استفاده از استنتاج و استدلالهای فلسفی و منطقی سعی میگردد به پرسش‌های تحقیق پاسخ داده شود. داده‌های مورد نیاز از طریق مطالعه منابع کتابخانهای فلسفی گردآوری شده و در چارچوبی نظام‌مند تحلیل می‌شوند. در این رساله بنا بر آن است تا با حفظ دقت و امانت فلسفی، به نتایجی معتبر و قابل دفاع دست یابیم. غایت این تحلیل، بررسی امکان دستیابی به نوعی دفاع از امکان و اعتبار مابعدالطبیعه و فلسفه اولی در پرتو تحلیل‌های ابن سینا و ملاصدرا از معرفت و هستی حقایق ریاضیاتی است؛ تحلیلی که بتواند پاسخگوی چالش‌های وارد شده از سوی عقل نقّاد کانت باشد.
بررسی تاثیر اندیشه سیاسی ملاصدرا بر علامه طباطبایی، آیت الله طالقانی و آیت الله مطهری
نویسنده:
صدرالدین محمد جمیل زاده؛ استاد راهنما: حسین اطهری؛ استاد مشاور: روح اله اسلامی شعبجری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برای تبیین یک پژوهش ابتدا باید به تعریف مفاهیم در بستر گفتمانی همان زمان که موضوع اصلی مطرح می‌کند بپردازیم، این مفاهیم می‌تواند به ما یک درک کلی جهت شناخت آسان‌تر پژوهش ارائه دهد. این مفاهیم به شرح زیر است: دین: اعتقاد به موجودی ماورایی یا اعتقاد به موجود برتر؛ این موجود یا موجودات در تصور انسان قدرتی فراتر از انسان داشته و آنها را مجاب به پرستش کرده است. زمانی که دین شکل می‌گیرد در کنار آن مفسرانی به وجود می‌آیند که روحانی نام دارند، آنها دین را برای عوام تفسیر و قابل اطاعت می‌کنند و مبنای اصلی گفتمان آنها متون مقدس است. از تلفیق استدلال عقلی و تطابق آن با دین علم کلام به وجود می‌آید، علم کلام سعی بر آن دارد که متون دینی که گاهاً سخت و قابل فهم برای عوام نیست را با استدلال‌های عقلی قابل فهم سازد. عرفان: عرفان روش شناخت فردی است که از طریق کشف و شهود ذهنی و تأملات زاهدانه دست می‌آید و از این طریق به کشف وقایع هستی می‌پردازد، و عرفان به دو گروه اصلی اشراقیون و صوفیه تقسیم می‌شود. اشراقیون به آن دسته از حکمایی گفته می‌شود که از مطلق ادراکات حاصله از طریق تجرید نفس و الهام و اشراق پیروی می‌کنند، خواه آن ادراک موافق دین باشد یا موافق دین نباشد. اما صوفیه فقط آن قسمت از ادراکات حاصله از اشراق را می‌پذیرند که موافق دین یا شرع باشد. ( رشاد، 1365 : 3و2 ) فلسفه: بحث درباره هستی، یعنی شناخت هستی از طریق عقل بشری و فیلسوف به شخصی که دوست‌دار دانایی باشد گفته می‌شود فلسفه به دو بخش اساسی تقسیم می‌شود؛ حکمت یا فلسفه نظری و حکمت یا فلسفه عملی. فلسفه نظری به سه قسم تقسیم می‌شود: فلسفه علیا یا الهیات، فلسفه وسطی یا ریاضیات و فلسفه ادنی یا طبیعیات، فلسفه عملی که آن هم به سه قسم تقسیم می‌شود: اخلاق، تدبیر منزل و تدبیر مدن. البته یک تقسیم‌بندی کلی دیگر در مورد فلسفه وجود دارد که به طور صریح و مشخص، فلسفه پنج قسم بحث مفهوم می‌شود؛ منطق، علم الجمال، اخلاق، سیاست و علم ماورا الطبیعه. (دورانت، 1335: 3 ). منطق: تبیین امور، روشی استنتاجی برای روشن ساختن موضوعات از فنون استقراء و قیاس استفاده می‌کند علوم ثابته مثل ریاضی از این روش برای تبیین خود استفاده می‌کند. علم الجمال: مطالعه شکل ایده‌آل زیبایی؛ یعنی علم شناخت انواع هنر و زیبایی آن. اخلاق: علم تبیین فضیلت‌ها و رذیلت‌ها؛ یعنی مطالعه در رفتار و کمال مطلوب رفتاری در جامعه. سیاست: علم تدبیر مدن؛ یعنی سامان دادن به امور کشورها یا جوامع انسانی. ماورا الطبیعه : علم شناخت آنچه که هست اما ما از طریق حواس انسانی قادر به دریافت آن نیستیم. در نتیجه گفتمان دینی از طریق متون دینی و مباحث نقلی و در قالب علوم کلامی و گفتمان عرفانی از طریق کشف و شهود درونی و گفتمان فلسفی از طریق تفکر عقلی در امور هستی به ما منتقل شده است. با شناخت کلی از این موضوعات به بحث اصلی یعنی سیاست می‌پردازیم و در آن به تبیین اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی خواهیم پرداخت. اندیشه سیاسی: یعنی هرگونه تفکر در باب سیاست و فلسفه سیاسی یعنی تفکر بنیادی همراه با مبانی اصلی برگرفته شده از اندیشه یک فیلسوف در باب سیاست. به عبارت دیگر اندیشه سیاسی عبارت است از هر تأملی درباره مسائل اساسی سیاست اندیشه سیاسی لزوماً در پی آن نیست که با بهره‌گیری از شیوه‌های خاص به معرفت درست برسد و معرفت حقیقی را جانشین گمان سیاسی کند. (پولادی، 1389: 6 ) اما فلسفه سیاسی کوششی روشمند و پیگیرانه برای رسیدن به معرفت سیاسی یا حل معمای سیاسی است. فیلسوفان سیاسی کوشیده‌اند با عزیمت از مبادی وجود شناسی، روش ‌شناسی و کیهان شناسی معین به چنین معرفتی برسند و درباره معمای سیاسی راه حل‌هایی فلسفی ارائه دهند( همان : 7 ) بدین ترتیب هر فلسفه سیاسی را می‌توان نوعی اندیشه سیاسی دانست اما اندیشه سیاسی را نمی‌توان به عنوان فلسفه سیاسی قلمداد کنیم. اندیشه‌های سیاسی به طور عام در یک بستر زمانی طولانی شکل گرفته‌اند و ما نمی‌توانیم به طور دقیق زمان شکل‌گیری آنها را تعیین کنیم، اما برای فهم بهتر آنها نیاز به مطالعه اندیشه‌های سیاسی در بستر تاریخ و شناخت مبادی آنها داریم و البته در این باب شناخت محیط شکل‌گیری برای فهم بهتر بی تاثیر نخواهد بود. هنگامی که ما از پدیده‌های تاریخی سخن به میان می‌آوریم در واقع درباره اموری بحث می‌کنیم که در گذشته به وقوع پیوسته است و ما امروز قادر به آزمایش و تکرار آن نیستیم و شناخت ما عموماً از طریق آثار و متونی است که از آن زمان به ما رسیده و این نوع شناخت دانشی غیر مستقیم در اختیار ما می‌گذارد. به عبارتی دیگر: بازسازی گذشته، حاصل عمل تخیل کردن است ( ریکورد، 1395: 44 ). پوششی اصلی در تاریخ اندیشه سیاسی راه یافتن به نظام فکری هر اندیشمند به طور نسبی است. با توجه به مسائلی که در بالا بیان شد، برای بررسی و شناخت یک اندیشه ما نیاز به مطالعه پیش زمینه‌های شکل‌گیری آن در بستر زمان داریم که این امر منجر به فهم بهتر ما نسبت به آن اندیشه می‌شود. از این رو برای شناخت اندیشمندی چون ملا صدرا به طبع ما ناگزیر به مطالعه سر منشاء این اندیشه‌ها هستیم، لذا در این پژوهش سعی شده که ابتدا به تبیین مفاهیم اساسی و تاریخچه‌ای هر چند موجز و کوتاه از سیر اندیشه سیاسی در بستر زمان و تا دوره ملاصدرای شیرازی اشاره‌ای داشته باشیم. تکیه‌گاه اساسی ما در این پژوهش آراء اصلی مطرح شده توسط شخص ملاصدرا و روش فلسفی او در باب سیاست است؛ که به ولایت در جامعه و هدایت آن به سمت سعادت دنیوی و اخروی و نوع حاکمیت اجتماعی و سیاسی جامعه اشاره دارد و در ادامه به صورت جداگانه به اندیشمندان بعد از او یعنی علامه طباطبایی، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مطهری خواهیم پرداخت.
تحلیل فلسفی تاثیر عقیده و عمل در شکل گیری هویت اخروی انسان با تکیه بر کتاب شواهد الربوبیه ملاصدرا و شواهد دینی آن
نویسنده:
صدراله تابش زاد؛ استاد راهنما: علی نجات رای زن؛ استاد مشاور: مصطفی موسوی اعظم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع هویت اخروی انسان یکی از مسائل بنیادین در فلسفه اسلامی و علوم دینی است که با ابعاد مختلف هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی در ارتباط است. پرسش از چگونگی تأثیر عقیده و عمل بر سرنوشت نهایی انسان، نه تنها از منظر مباحث کلامی و فلسفی اهمیت دارد، بلکه به لحاظ کارکردهای تربیتی و اخلاقی نیز جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است. در این زمینه، ملاصدرا به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان اسلامی، دیدگاه‌های بدیعی ارائه کرده است که بر اساس نظریه حرکت جوهری، نقش عقیده و عمل در تحول وجودی انسان و شکل‌گیری هویت اخروی او را تحلیل می‌کند. نظریه حرکت جوهری بیان می‌دارد که وجود انسان در ذات خود همواره در حال حرکت و تغییر است، و این حرکت، شامل تحول درونی و ارتقاء جوهری انسان می‌شود. این تغییرات در نتیجه افعال و عقاید انسان رخ می‌دهند، به‌طوری‌که اعمال صالح و عقاید صحیح، سبب کمال وجودی و شکل‌گیری هویتی متعالی در آخرت خواهند شد. این دیدگاه ملاصدرا، ضمن تأکید بر حرکت ذاتی وجود انسان و تغییر جوهری او، نشان می‌دهد که اعمال و باورهای انسان، نه صرفاً ابزاری برای دریافت پاداش یا عقوبت، بلکه عواملی تعیین‌کننده در شکل‌دهی به حقیقت وجودی و هویت نهایی او هستند.
واجب الوجود: مفهوم و مصداق آن از نظر مکاتب فلسفی مشاء و صدرا
نویسنده:
مالک مهدی خلصان؛ استاد راهنما: حمیدرضا شریعتمداری؛ استاد مشاور: علی نهاوندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع واجب‌الوجود در شناخت فلسفی واعتقادی، جایگاهی بس مهم دارد. این مفهوم به گونه‌های مختلفی به کار رفته وبدفهمیِ آن به اشتباه در دو سطح معرفتی واعتقادی ونیز ساخت وپرداخت، برپایه‌ی مقدمات نادرست، انجامیده است. از آنجاکه این بحث به‌طور مستقل وهمراه با رفع اشکالات، صورت نگرفته است، می‌باید، بدان بپردازیم وشبهاتِ پیرامون آن را بزداییم. دامنه‌ی بحث با بیان محتوای این اصطلاح وپیوندهای مفهومی‌اش که در گذر زمان شکل گرفته‌اند، از زمان کاربستِ آن توسط فارابی تا امروز در الهیات فلسفی ونیز با بحث از وجود وصفات آن، که هیچگاه در هیچ جایی در جهان اسلام ودر دیگر جهان‌های دینی، مغفول نبوده است، روشن می‌شود. موضوع واجب‌الوجود، وفهمِ آن، ونیز تمییزِ آن از دیگر مفاهیم منطقی وفلسفی ودیگر مفاهیم بدیهیِ پایه، چالش بحث‌برانگیزی است که باهدف ازبین‌رفتنِ خلط بین مفهوم ومصداق، واثبات معنای دقیق، می‌باید حلّ وحلاجی شود. برای اثبات چیزی در خارج واینکه تحقق دارد، ناگزیر باید پیش از اقامه‌ی دلیل بر آن، از آن، تصویری داشته باشیم، وگرنه، در جهل وتاریکی پا خواهیم گذاشت. زیرا صاحبِ ادعا باید برای اثبات سخنش دلیل بیاورد وچون هیچ کسی نمی‌تواند مفهوم واجب‌الوجود را به‌درستی، تصور کند، پس اقامه‌ی دلیل هم منتفی می‌شود. ولی می‌توانیم آن را از راه صفاتش تصور کنیم. امام علی علیه‌السّلام می‌فرماید: "دلیل بر او نشانه‌های اوست ووجودش تحقق اوست ومعرفتِ به او یکی‌دانستنِ اوست ویکی‌دانستنِ او تمییزدادنِ او از آفریدگانِ اوست وماهیت تمییز، جداییِ در وصف است، نه جدایی در خارج". وکثرت با اتصال وانفصال تعریف می‌شود. اینکه او ومخلوقاتش واحدِ به‌هم‌پیوسته‌ای هستند، مستلزمِ آن است که مطابق با وحدت وجود عرفانی، او را نامتناهی بدانیم. سپس باید بحث را با اشاره به آراء مرتبطِ فلسفی، وپیوندِ آن با دیگر مفاهیم، از قبیل قوه وفعل، سبق ولحوق، قِدم وحدوث، علت ومعلول، ونیز ردّ شبهاتی چون دور وتسلسل ونیز بیان ویژگی‌‌‌های آن، پیش ببریم. ونتیجه‌ی به‌دست‌آمده ودستاوردها از مقایسه میان فلسفه‌ی مشاء وفلسعه‌ی صدرائی، وبا تکیه بر رَواییِ شیوه‌ی علمیِ برهانی، چه برسد به مکاشفه وشهود که ملاصدرا بدان گراییده است، آشکار می‌شود. در اینجا، کثرت، وصفی است، نه خارجی ونیز وجود یکی است‌ که‌ علت است وآن، خدای متعال است وبه‌واقع، جایی برای تقسیم وجود به واجب وممکن وجود ندارد. واینکه وجود حقیقتی است مطلق، ومخلوفات، شؤون واجب ونشانه‌ها، تجلیات وفعل او هستند. واینکه تشکیک، خاص است، نه عام، وو جود واحدِ مشترکی است که دارای مراتبی با آثار مختلف است واضافه‌ی اشراقی علت ومایه‌ی فیضان وجود است وخدای متعال نامتناهی ونامحدود ونامتشخص است ومخلوقات فاقد استقلال هستند وصرفِ رابط هستند. ودستاوردها: پیوند میان مقایسه‌ها برای توضیح حقیقت واجب‌الوجود است. روش این پژوهش، اجتهادی وتحلیلی ودرپی تحدید مفهوم است. از روش تحلیل مقایسه‌ای میان دو مکتب مشائی ومتعالیه بهره جستم تا مسئله را از همه‌ی ابعاد مورد بررسی قرار دهم وبه دیدگاه‌های خاص ودستاوردهای تحقیقی نائل شوم، دلائل را جابیندازم ومشکل را همه‌جانبه، بررسی وحل کنم.
بررسی تحلیلی عقل‌گرایی ملاصدرا و اثر تهذیب نفس بر آن
نویسنده:
مجتبی طیبی؛ استاد راهنما: محمدعلی دیباجی فروشانی، عسکری سلیمانی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله نسبت بین عقل و شهود در معرفت‌شناسی ملاصدرا از مباحث مهم در فلسفه اسلامی است. شواهدی بر اهمیت شهود در اندیشه او وجود دارد؛ مانند توصیه به تزکیه نفس در ابتدای فراگیری حکمت و شهودی بودن درک کلیات که بنابر نسبتی که غالب حکما به ملاصدرا می‌دهند، حاصل مشاهده عقل فعال از راه دور است. لزوم مشاهده عقل فعال، دلیلی بر این است که تنها کسی می‌تواند حقیقتاً استدلال برهانی را بفهمد که چنین شهودی داشته باشد. این در حالی است که تأکید او بر استدلال عقلی نیز قابل توجه است؛ تا جایی که پی‌جویی کشف و شهود بدون یادگیری حکمت را عامل گمراهی عنوان می‌کند. هدف اصلی این رساله، تحلیل و بازبینی نسبت عقل و شهود در آثار ملاصدرا با تکیه بر تحلیل جامع آثار و اندیشه‌های او است. در این پژوهش، از روش تحلیل کیفی آثار ملاصدرا و بررسی دقیق استدلال‌های فلسفی او استفاده شده است. همچنین، با بررسی دیدگاه‌های مختلف در این زمینه، تلاش شده است تا تصویری جامع از معرفت‌شناسی ملاصدرا ارائه شود. یافته‌های این رساله نشان می‌دهد که ملاصدرا نه‌تنها در استدلال‌های فلسفی، بلکه در معرفت‌های کشفی (مانند وحی و الهام) نیز از مبانی عقلی استفاده می‌کند. معقولات ثانیه فلسفی و منطقی و مفاهیم مبهم، پایه‌های مادی و صوری استدلال‌های ملاصدرا هستند. این مهم با تحلیل دقیق عدم نیاز این معقولات به مشاهده عقول انجام شده است. او با ارائه تمایزی ظریف میان حکمت عقلی و حکمت الهی، نشان می‌دهد که فهم حکمت عقلی لزوماً نیازمند تزکیه نفس نیست؛ در حالی که وصول به کمال حکمت الهی در گرو تزکیه و تهذیب نفس است. در نهایت، این پژوهش نشان می‌دهد که ملاصدرا، در عین توجه به اهمیت شهود و تجربه عرفانی، بر نقش بنیادین عقل در معرفت‌شناسی تأکید دارد و عقل را به عنوان ابزاری ضروری برای فهم حقیقت و دستیابی به یقین می‌داند.
الهیات عملی از رهگذر الهیات فلسفی ملاصدرا
نویسنده:
امیرعلی دوستعلی؛ استاد راهنما: رضا قائمی؛ استاد مشاور: علی اصغر جعفری ولنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مولفه نوظهور الهیات عملی توسط فیلسوف الهی شلایرماخر، وارد بر مباحث الهیاتی و فلسفی نوین شد. او با دسته بندی الهیات به سه دسته الهیات فلسفی، تاریخی و عملی نشان می‌دهد که می‌توان مباحث الهیاتی را به این شکل دسته بندی و مورد مداقه قرار داد. در این میان او مدعی است که الهیات عملی غایت مباحث الهیاتی می‌باشد. او معتقد است که الهیات عملی برگرفته از الهیات فلسفی است چنانکه مبانی نظری الهیات عملی در مباحث الهیات فلسفی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و لاجرم الهیات عملی مبتنی بر الهیات فلسفی می‌باشد. در این میان ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف الهی در پی روشن ساختن حقیقت حاکم برجهان هستی است. لذا به بررسی این حقایق با پایه گذاری حکمت متعالیه می‌پردازد. نگاه منظومه وار به آثار و تفکر ملاصدرا، ما را به سمت این حقیقت سوق می‌دهد که او همواره توجه ویژه‌ای به معارف الهیاتی و دینی داشته است، این توجه تا بدانجایی است که در آثار فلسفی و عقلی او از جمله شواهد الربوبیه، آیات قرآن را در تایید مبانی خویش بیان می‌کند. لذا می‌توان ادعا نمود که به نوعی یک الهیات فلسفی را پایه ریزی کرده است. چراکه او معتقد است که حقایق عالم در معارف الهیاتی نهفته شده است و عقل و کشف تنها راه وصول به این حقایق است. او پس از بیان الهیات فلسفی خویش، به تبیین الهیات عملی که مبتنی بر فلسفه متعالیه است می‌پردازد. ملاصدرا راه رسیدن به حقیقت محضه را با توضیح یک سفر معرفتی آغاز می‌کند که این سفر با کسب علم و معرفت الهی و انجام دستورات شریعت به سرانجام می‌رسد و این سرانجام همان تکامل انسان و سعادت حقیقی می‌باشد.
مضامین فلسفی تفسیر قرآن ملاصدرا (مطالعه موردی: سوره حمد)
نویسنده:
فائزه زهرائی؛ استاد راهنما: هاشم قربانی؛ استاد مشاور: محمد جواد شمس
نوع منبع :
رساله تحصیلی
  • تعداد رکورد ها : 5186