این مقاله، دستور زبان روایت را در گزیدهای از داستانهای مکافاتمحور قرآن بررسی میکند. ساختار کلّی این داستانها بر این اساس است که خداوند، پیامبری را برای هد
... دایت قوم یا گروهی ارسال میکند؛ منکران با دعوت پیامبر، مخالفت میکنند؛ پیامبر زحمات و مصائب فراوان متحمل میشود؛ مخالفان همچنان عناد میورزند و مخالفت میکنند؛ پیامبر از خدا یاری میخواهد؛ خداوند دعاهای پیامبر را اجابت میکند و آن قوم و گروه را به طرق مختلف مجازات میکند. پرسش اینجاست که آیا میتوان الگویی کلی از تحلیل روژرفساختهای روایی این قصص ارائه کرد؟ رخدادهای اصلی این داستانها بر سه ساختار اصلی توحید و انکار و عدل مبتنی است که سه کنشگر خدا و پیامبر و قوم آن را انجام میدهند. بر اساس مربع معنایی گریماس، توحید (زندگی) در برابر کفر (نا-زندگی) میآید: از کفر، ظلم و بیعدالتی میآید و متعاقباً، ظلم به نا-ظلم یا همان عدل و داد بدل میگردد. در پرتو بافت و زمینۀ نزول، رابطه بینا- قصّهای میان داستان پیامبران زمانهای گذشته و سیره پیامبر (ص) نیز دیده میشود. این قصص حکم معیار برای سنجش اعمال مخاطبان را دارند. ازاینرو این قصص از تاریخ صرف بیرون میآیند و در حکم گفتمان، وارد جریان پیوستۀ زمان میشوند.
بیشتر