جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > حكمت و فلسفه > 1394- دوره 11- شماره 41
  • تعداد رکورد ها : 8
نویسنده:
حسن احمدی، مستانه کاکایی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
توماس آکوئینی برای «وجود» از واژة esse)) بهره می‌گیرد و در کتاب‌های مختلف خود معانی‌ای برای آن می‌آورد. در «جامع علم کلام»، وجود را به دو معنا می‌داند: ۱ـ فعل وجود داشتن، و ۲ـ رابط قضایا. توماس معنای دوم را برای خداوند نیز به کار می‌برد. در کتاب «دربارة وجود و ماهیت» نیز با تأثیر از ارسطو برای وجود دو معنا می‌آورد؛ وجود در معنای اول بر ده مقوله، یعنی جوهر و اعراض اطلاق می‌شود و در معنای دوم، رابط قضایا است. در کتاب «شرحی بر عقاید پیتر لومبارد»، «وجود» به معنای ماهیت شیء آمده است. معنای «فعل محض وجود» را می‌توان از کتاب «دربارة وجود و ماهیت» فهمید که در آن وجود بر ده مقوله تقسیم می‌شود؛ به‌طور اولیه بر جوهر و به‌طور ثانویه بر اعراض اطلاق می‌گردد. جوهر خود به دو قسم مرکب و بسیط تقسیم می‌شود، اما یگانه جوهر بسیط خداوند است؛ زیرا جواهر دیگر (روحانی و جسمانی)، مرکب‌اند: یا مرکب از وجود و ماهیت (جواهر روحانی) یا مرکب از ماده و صورت و وجود و ماهیت (جواهر جسمانی). به نظر توماس تنها یک وجود نخستین هست که ذات و فعل وجود آن متمایز نیست و آن خداوند است که جوهر قائم به ذات است. توماس در کتاب «جامع علم کلام» برای این‌همانی ذات و وجود خداوند دلایلی می‌آورد؛ ذات خداوند عین فعل محض وجود او است. توماس چنین می‌اندیشد که خداوند در کتاب مقدس خود را به موسی «من هستم» معرفی کرده است. بر این اساس، اسم به‌کاررفته در «سِفر خروج» را شایسته‌ترین اسم برای خداوند می‌داند1 و در «جامع علم کلام» سه دلیل برای آن می‌آورد. وجود بی‌تعین‌ترین و کلی‌ترین اسم است که تنها مدلول آن وجود قائم به ذاتی است که وجودش عین ذات اوست
صفحات :
از صفحه 73 تا 86
نویسنده:
عبدالله امینی ، محمد جواد صافیان
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
اصل جهت کافی یکی از اصول بسیار مهم فلسفی است. آرتور شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی، بر این اصل بسیار تأکید کرد و آن را مدخلی برای ورود به نظام فلسفی خویش قرار داد. وی بر آن است تا حدود و شرایط اطلاق این اصل را به نحو دقیق مشخص کند و از کاربرد ناروای آن در ساحت ماورای واقعیت پدیداری بپرهیزد. این اصل در نظام فلسفی وی حاکم بر روابط و نسب میان پدیدارها و اعیان است. به علاوه، اصل مذکور در نظام فلسفی وی مساوی با اصل علیت نیست، بلکه گسترده‌تر از آن است؛ زیرا اصل علیت تنها صورتی از صورت‌های چهارگانة اصل جهت کافی است. در این نوشتار سعی بر این است که مفاد، کارکرد، حوزه اطلاق و اهمیت این اصل را در فلسفة شوپنهاور نشان دهیم.
صفحات :
از صفحه 55 تا 72
نویسنده:
عبدالرزاق حسامی فر
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از نظریات مهم ویتگنشتاین متأخر، نفی زبان خصوصی است؛ زبانی که معنای واژگان‌اش را تنها کاربر آن زبان می‌داند. ویتگنشتاین در استدلال خاطره‌نویس برای اثبات امتناع زبان خصوصی می‌گوید که محال است شخص بتواند احساس خودش را با نشانه‌ای مثل «S» نامگذاری کند و آن را در دفتر خاطراتش یادداشت کند و بعد از آن بخواهد تکرار آن احساس را نیز در آن دفتر یادداشت کند. از این استدلال تفسیرهای متفاوتی شده‌است. برخی آن را استدلالی علیه اعتبار حافظه دانستند و برخی آن را تأکیدی بر ضرورت وجود قواعدی برای کاربرد واژگان در یک زبان به‌شمار آوردند. تشکیک در اعتبار حافظه گاهی به توان حافظه بر نگهداری احساس آغازین و گاهی به توان حافظه بر یادآوری درست کاربردهای یک نشانه در گذشته مربوط می‌شود. مفسران بیشتر شق نخست را برگرفتند و به هر حال امکان احراز درستی عملکرد حافظه را در زبان خصوصی به این دلیل منتفی دانستند که معیاری عینی برای بازسنجی کاربردهای یک نشانه وجود ندارد. در این مقاله برخی تفاسیر از استدلال خاطره‌نویس بررسی شده‌است.
صفحات :
از صفحه 49 تا 68
نویسنده:
مجتبی درایتی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث در باب ملاک تشخص که از بحث‌های مهم و غامض مابعدالطبیعی در تاریخ فلسفه بوده‌است به این امر مربوط می‌شود که آن چیست که حضورش موجب می‌شود تا ما از فرد کلی به شخص و فرد جزئی برسیم. مفسران فلسفه ارسطو در این باب که از نظر وی ملاک تشخص موجودات به چیست، اختلاف نظر دارند. عمده مفسران صورت یا ماده را و برخی مادة مکیف یا صورت متحقق را ملاک تشخص از نظر ارسطو می‌دانند. در این مقاله ابتدا به بررسی تفاوت کاربرد مفاهیم تشخص، هوهویت و تکثر در متون ارسطو خواهیم پرداخت. این سه مفهوم گرچه پیوند نزدیکی با هم دارند اما عدم درک تفاوت بین آن‌ها، مفسران را در داوری در خصوص ملاک تشخص به اشتباه انداخته‌است. سپس یک به یک عباراتی از متون ارسطو که مفسران مختلف در تأیید ادعای خویش در خصوص ملاک تشخص در نظر ارسطو بدان‌ها متوسل می‌شوند یا می‌توانند متوسل شوند بررسی می‌کنیم و نقاط ضعف ادعاهای مختلف را نشان می‌دهیم. در نهایت به این پرسش خواهیم پرداخت که آیا اساساً مسئله ملاک تشخص مسئله‌ای ارسطویی است یا خیر.
صفحات :
از صفحه 69 تا 86
نویسنده:
فاطمه سلیمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مسائل مهم در مباحث معرفت‌شناسی رابطه اراده با معرفت است. پاسخ به این پرسش که آیا معرفت امری ارادی است یا فعلی غیر‌ارادی و به قول متکلمین اضطراری، از مباحث قدیمی علم کلام و فلسفه است. متکلمین در موضوع ایمان و این‌که حقیقت آن معرفت الله است با این پرسش مواجه شدند که آیا معرفت الله ارادی است یا به‌صورت غیر‌ارادی و اضطراری واقع می‌شود. در‌این‌خصوص نظّام و جاحظ از گروه معتزله نظریه معرفت طبعی را مطرح کردند؛ البته دیدگاه این دو کاملاً مشابه نیست. نظریه معرفت طبعی جاحظ جامع‌تر و فراگیرتر از موضوع ایمان و معرفت الله است به‌گونه‌ای که جاحظ از طرف معتزله متهم به جبری دانستن معرفت و تکلیف به مالایطاق شده‌است. در توضیح و تحلیل نظریه معرفت طبعی و از طریق بررسی مطالب پراکنده در منابع فراوان و متعدد جاحظ مشخص می‌شود که بخشی از معارف انسانی در طول سال‌های متمادی زندگی به‌صورت غیرارادی و براساس طبع قوای ادراکی و تحت‌تاثیر عوامل احساسی و خواسته‌های درونی و بیرونی حاصل می‌شود و بخشی نیز مستقل از تاثیر عوامل احساسی و نیازهای انسانی به‌صورت «ارادی» شکل می‌گیرد.
صفحات :
از صفحه 87 تا 106
نویسنده:
حسین رستمی جلیلیان ، محمد رضا اسدی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله برآن است تفسیر هیدگر از نسبت روح و زمان(وجود) در پدیدارشناسی روح هگل را موردبررسی قرار دهد. بدین منظور، نقد هیدگر به هگل راجع به نسبت بین زمان و روح، تعبیر او از پدیدارشناسی روح به‌عنوان فلسفه‌ای سوژه محور و نمونه‌ای از متافیزیک فیخته‌ای و دکارتی، و نقش فلسفه روح در تبیین متافیزیک جدید خودبنیادی موردبررسی قرار گرفته‌است. هدف از این مقاله بررسی مسائلی مانند معنای وجود، نسبت بین زمان و روح، مسئله تناهیِ وجود و نامتناهیِ روح‌ در مواجهه فلسفی بین هیدگر و هگل است. در نهایت به این نتیجه‌ می‌رسیم که از نظر هیدگر زمان و زمان‌مندی ذات روح در فلسفه هگل را تشکیل می‌دهد و روح هگل همانا تجسم خوداظهاری مطلقِ عقلِ (استدلالی/ شهودی) است که به صورت حضور مثبت مطلق خود را نمایان می‌سازد. با تعبیر هیدگر از مفهوم تجربه آگاهی هگل به‌عنوان سوبژکتیویته سوژه، به نظر او، فلسفه هگل به‌ناچار به ظهور متافیزیک جدید خودبنیادی می‌انجامد که اوج آن در تکنیک مدرن قرار دارد. در این راستا نقد برخی از شارحان به هیدگر این است که در این مواجهه جنبه‌هایی از فلسفه هگل، نظیر شناخت بین‌الاذهانی، تاریخ‌مندی تجربه روح و نقش مسئله نفی و سلب در حرکت دیالکتیکی و نقد او از تجدد نادیده گرفته شده‌است.
صفحات :
از صفحه 29 تا 48
نویسنده:
یحیی صولتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نحوه‌ی صدور کثرت از وحدت، از مسائل مهم و محوری در فلسفه بوده که از دو جنبه‌ی فاعلیّت الهی و پیدایش کثرت درعالم، مورد‌توجه حکمای اسلامی قرار گرفته‌است. ابن‌سینا1و سهروردی2 براساس قاعده‌ی الواحد به تبیین نظریه‌ی صدور پرداخته‌اند؛ در این زمینه علی‌رغم اختلاف در مبانی، هرکدام به روشی خاص عمل نموده چنان‌که ابن‌سینا برمبنای جهات دوگانه‌ی وجوب و امکان در عقول ده‌گانه و با فرض کثرت اعتباری عقل اول، به توجیه این نظریه می‌پردازد؛ درحالی‌که سهروردی با ناقص پنداشتن این دو جهت، تغایر بین نورالانوار و نوراول را مورد‌بررسی تفصیلی قرارداده و با استناد به جهات موسّع اشراق و مشاهده، به سلسله‌ی بی‌شماری از انوار طولی و عرضی قائل می‌شود. وی همچنین برمبنای قاعده‌ی امکان اشرف و با تأکید برعالم مثال، طبقه‌ی ارباب انواع را اثبات می‌کند که از این حیث تعامل دوسویه‌ی نورشناسی اشراقی را جایگزین ضرورت انعطاف‌ناپذیر و یک سویه‌ی وجودشناسی مشائی می‌سازد. سهروردی در باب آفرینش، با رد علم عنایی مشائیان، علم خداوند را از نوع اضافه‌ی اشراقی دانسته و فرایند شکل‌گیری عالم را به نظام شگفت‌انگیز انوار نسبت می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 107 تا 126
نویسنده:
خشایار برومند ، حسن حسینی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظریه‌ی انتقادی تکنولوژی، عنوانی است که اندرو فینبرگ، به حاصل تأملات خود در باب تکنولوژی اطلاق می‌کند. این عنوان، صریحاً بیانگر تعلق فینبرگ به اندیشه‌ی انتقادی برآمده از مکتب فرانکفورت است. در نظریه‌ی انتقادی تکنولوژی، تکنولوژی نه امری اهریمنی قلمداد می‌شود و نه توسعه‌ی آن به شکل فعلی مورد پذیرش قرار می‌گیرد. فینبرگ از سویی به خطرات فضای تکنولوژیک حاکم اشاره می‌کنند و از سوی دیگر، مطلق توسعه‌ی تکنولوژیک را خطرناک قلمداد نمی‌کند. در نظریه‌ی انتقادی تکنولوژی، تحلیل تکنولوژی‌ها در دو سطح کارکردی و تحقق خارجی صورت می‌گیرد و پیامدهای نامطلوب تکنولوژی مدرن در صورت فعلی آن، با توجه به چنین تحلیلی آشکار می‌گردد. فینبرگ به آشکار ساختن چنین پیامدهای نامطلوبی اکتفا نمی‌کند و رهایی از فضای تکنولوژیک حاکم را بر پایه‌ی ارزش‌های دموکراتیک مورد توجه قرار می‌دهد. وی کوشش برای محقق ساختن شق دیگری از مدرنیته را که بر پایه‌ی محدوده‌ی وسیع‌تری از ارزش‌ها شکل می‌گیرد، راهکار رهایی، قلمداد می‌کند. در این مقاله، ابتدا عناصر اصلی نظریه‌ی انتقادی تکنولوژی شرح داده می‌شود. سپس به وجه رهایی‌بخش رهیافت فینبرگ برای برون‌رفت از فضای تکنولوژیک حاکم و محقق ساختن مدرنیته‌ی بدیل به‌عنوان آرمان وی پرداخته می‌شود و نهایتاً به پاره‌ای از مشکلات این رهیافت و ارتباط میان نظریه‌ی انتقادی تکنولوژی و سهم فرهنگ ملی در طراحی‌های تکنولوژیک اشاره می‌شود.
صفحات :
از صفحه 7 تا 28
  • تعداد رکورد ها : 8