فیلسوفان حکمت متعالیه از میان نظریههای صدق، به مطابقت معتقدند. آنان گزارهای را صادق میشمارند که با عالم واقع، اعم از ذهن و عین، و به عبارتی با نفس الامر مطا
... ابق باشد. در میان فیلسوفان دکارتی، تنها اسپینوزا از نظریهی مطابقت دفاع میکند و سایر دکارتیان ملاک صدق را وضوح و تمایز میدانند. در باب توجیه معرفت، معرفتشناسان نظریههای توجیه را در دو قالب درونگرایی و برونگرایی تقسیم میکنند. فیلسوفان صدرایی و دکارتی، هر دو به درونگرایی معتقدند، با این تفاوت که صدراییان صرفاً از نظریهی مبناگرایی، چونان ملاک توجیه نام میبرند. با تمام این اوصاف، فیلسوفان دکارتی از جایگاه والای خدا در توجیه و صدق معرفت نام میبرند و فیلسوفان حکمت متعالیه نیز نقش برجستهای را در معرفتشناسی خویش برای خداوند قائل هستند. چنانکه دکارت وجود خداوند و فریبکار نبودن او را ملاک توجیه معرفت میداند و ملاصدرا نیز الهام و اشراق خداوند را یقینیترینِ معارف انسان میداند. نویسندگان در این مقاله تلاش دارند تا نظریهی صدق و توجیه معرفت را در معرفتشناسیِ این دو گروه از فیلسوفان، با نگاه مقایسهای، تبیین و تشریح نمایند و وجوه اختلاف و اشتراک آنان را نمایان سازند.
بیشتر