ترجمه ماشینی:
دو رساله در باب حافظه که از دوران باستان به ما رسیده است عبارتند از: «درباره حافظه و یادآوری» ارسطو و فلوطین «درباره ادراک و حافظه» (IV 6). دومی
... همچنین در "مشکلات مرتبط با روح" خود به طور مفصل درباره حافظه نوشت (IV 3-4، به ویژه 3.25-4.6). در هر دو نویسنده، حافظه به عنوان یک قوه «متواضع» تلقی می شود: هر دو نویسنده وجود موضوعی پایدار را فرض می کنند که حافظه به آن تعلق دارد. و ظرفیت های شناختی اولیه فرض می شود که حافظه به آن بستگی دارد. به ویژه، هر دو نظریه از فانتازیا (بازنمایی) برای توضیح حافظه استفاده می کنند. ارسطو بازنمایی ها را تغییراتی در موجودات زنده عینی می داند که از ادراک واقعی ناشی می شوند. برای اتصال به ادراک اصلی، بازنمایی باید به عنوان یک کپی (نوعی) از تجربه اصلی در نظر گرفته شود - این راهی است که ارسطو در پایان تحقیق خود حافظه را تعریف می کند. فلوطین حافظه را تعریف نمی کند: او به سوال از آنچه به یاد می آورد این البته روح است که مراحل مختلف تجسم و تجسم را طی می کند. از آنجایی که روح بیجسم میتواند به خاطر بیاورد، بنابراین منابع ارسطو را برای توضیح حضور مستمر بازنماییها بهعنوان تغییرات در امر عینی در اختیار ندارد. در عوض، او فکر میکند که هنگام به دست آوردن یک خاطره، ظرفیتی را نسبت به موضوع حافظه به دست میآوریم، یعنی آن را در زمان بعدی حاضر میکنیم.
بیشتر