جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > حكمت و فلسفه > 1402- دوره 19- شماره 73
  • تعداد رکورد ها : 9
نویسنده:
مریم السادات طباطبایی دانا ، امیر عباس علیزمانی ، بابک عباسی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ژان پل سارتر و مارتین بوبر هر دو به انسان، مسائل و اضطراب‌های وجودی او توجه کرده و درباره آن‌ها فلسفه ورزی نموده‌اند. ازجمله‌ی این مسائل، موضوع «دیگری» و «معنای زندگی» است. هدف پژوهش حاضر بررسی حضور «دیگری» و تأثیر آن در «معناداری» یا «بی‌معنایی» زندگی ازنظر این دو متفکر است. آراء سارتر در جایگاه یک اندیشمند خداناباور درباره «دیگری» در دو رویکرد ظاهر می‌شود؛ ابتدا دیدگاه افراطی او نسبت به «دیگری» که به حدی بدبینانه است که او را جهنم می‌نامد و ارتباط «من» با «دیگری» را مبتنی بر «ستیز» می‌داند. زندگی در این نگاه پوچ و بی‌معناست. سارتر در آراء متأخرش رویکردی اعتدالی پیدا می‌کند و معتقد است که باید به «جعل معنا» برای زندگی پرداخت و «دیگری» می‌تواند در این معنایابی نقش مؤثری داشته باشد. از طرفی، مارتین بوبر، اگزیستانسیالیستی الهی است که «دیگری» و «معنای زندگی» را در پیوندی عمیق با یکدیگر می‌بیند. در اندیشه‌ی او دستیابی به ارتباط اصیل و در پی آن کشف «معنای زندگی» تنها وقتی ممکن است که «تو»یی وجود داشته باشد. البته «تو» مراتبی دارد و بلندمرتبه‌ترین «تو»، «توی ابدی» است که در سایه‌ی «فیض» او، «معنای زندگی» کشف می‌شود.
صفحات :
از صفحه 129 تا 157
نویسنده:
سید محمد تقی شاکری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث وجودشناسی و چگونه عیان شدن وجود بر آدمی، از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین مباحث فلسفی بوده است اما در دورۀ جدید به‌دست فراموشی سپرده می‌شود و محور اصلی فلسفه از وجودشناسی به معرفت‌شناسی تبدیل می‌گردد. سئوال اصلی این مقاله آن است که هوسرل، بنیانگذار پدیدارشناسی در دورۀ معاصر که عصر غفلت از وجود است، چه تلقی و برداشتی از وجود دارد؟ آیا در مباحث پدیدارشناسی که شعارش «به سوی خود چیزها» ست و به مطالعۀ تقوّم جهان در آگاهی می‌پردازد، می‌توان اثری از وجودشناسی و تلقی هوسرل از وجود پیدا کرد؟ این نوشتار با روش تحلیلی ـ توصیفی به این یافته‌ها دست می‌یابد که در آثار هوسرل هیچ بحثی به‌طور مستقیم از وجود و وجودشناسی نمی‌توان یافت. با این حال، در ضمن تحلیلهای او، مثلاً، از شهود مقولی و دو رویکرد طبیعی و پدیدارشناسانه، یا در مباحث ابژه‌های التفاتی و طرح وجود در بافتار ـ باور و نیز در اِعمال اپوخه می‌توان تلقی ضمنی وی را از وجود فهمید. نتیجۀ بحث مهم اپوخه، اثبات من محض و آگاهی مطلق است و این آگاهی به‌منزلۀ وجود مطلقْ معیار قرار می‌گیرد. نزد هوسرل از کانال آگاهی، وجود معنا پیدا می‌کند. آگاهی برای وجود داشتن به چیزی نیاز ندارد؛ بنابراین فقط آگاهی می‌تواند وجود جهان را که حالت تلاقی با آگاهی است، برای ما معلوم سازد. بالاخره اینکه جهان تا جایی وجود دارد که به ساحت آگاهی وارد می‌شود.
صفحات :
از صفحه 109 تا 128
نویسنده:
امین درستی ، احمد علی حیدری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در اندیشۀ نیچه فرهنگ، فلسفه و هنر یونان باستان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. او علی‌رغمِ نگاه به‌شدت نقادانه و رادیکالی که به‌کل سنت فرهنگی غرب دارد، همواره فرهنگ یونان باستان را به‌مثابۀ والاترین فرهنگ بشری می‌ستاید. این ستایش پیامد مهم‌ترین دغدغۀ نیچه است: «درمانِ بحرانِ فرهنگِ مدرن با آفرینشِ فرهنگی والا». ایدۀ بنیادین نیچه از فرهنگ، همان ایدۀ گوته‌ایِ چندگانگیِ هماهنگ یا به تعبیر دیگر، وحدت در کثرت است. او تأکید می‌کند که در هر عصری، یک عامل وحدت‌بخشِ بنیادین می‌تواند بنیاد‌گذار یک فرهنگ سالم باشد؛ در نگاه او معلم دینی (قدیس)، فیلسوف و هنرمند نامزدهایِ اصلیِ بنیادگذاری فرهنگ والا هستند. در این نوشته می‌کوشیم نشان دهیم که نیچه در نخستین تلاش نظری‌اش برای سنجش فرهنگ و آفرینش فرهنگ والا چشم‌اندازی هنری‌ـ‌زیباشناختی برمی‌گزیند (تز)، اما این چشم‌انداز خواستۀ او را برآورده نمی‌کند و او می‌کوشد تا با تغییر چشم‌انداز، این بار از چشم‌اندازی فلسفی به فرهنگ بنگرد (آنتی‌تز). از تقابل و در‌عین‌حال همدستیِ این دو چشم‌انداز، سنتزی حاصل می‌شود: پیوند فلسفه و هنر برای آفرینش فرهنگی والا. تجسم این سنتز «فیلسوف‌ـ‌هنرمند» است؛ کسی که «دانایی» و «آفرینندگی» را باهم دارد: «فیلسوف آینده»؛ آفرینندۀ ارزش‌های نو! کوشیده‌ایم نشان دهیم که این سنتز به چیز سومی جدا از تز و آنتی‌تز که در آن تضاد و تعارضِ این‌دو ازمیان‌رفته است نمی‌انجامد، بلکه این سنتز درواقع همان تقابل و همدستی همزمانِ دو امر متعارض و متضاد است. این پی‌رنگ را می‌توان در برخی دیگر از ایده‌های نیچه نیز مشاهده کرد.
صفحات :
از صفحه 59 تا 82
نویسنده:
مریم پرویزی ، قاسم پورحسن
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پایان فلسفه تطبیقی، مهم‌ترین و آخرین دیدگاه به این رویکرد است. فلسفه تطبیقی تاکنون با مخالفت‌های گوناگونی روبرو شده است، در برابر این انتقادات پرسشی مطرح می‌شود که آیا این مخالفت‌ها به ذات فلسفه تطبیقی است یا به علت ناخرسندی یا ناکارآمدی آن است؟ پژوهش حاضر به بررسی زمینه‌ها، علل و دلایل مخالفت با فلسفه تطبیقی می‌پردازد. در این نوشتار با روش تحلیلی- توصیفی به پیدایش فلسفه تطبیقی و سیر تحولات آن تا به دوران جدید و رسیدن به دیدگاه مخالفان پرداخته می‌شود. در این راستا ابتدا دیدگاه مخالفان فلسفه تطبیقی و قائلان به پایان، غرض و ادلۀ ایشان در چارچوب تعریف­های ارائه‌شده از «پایان» بررسی می‌شود. پایان به سه معنای امتناع، کمال و اتمام به کار می‌رود و دیدگاه مخالفان عمدتاً در معنای امتناع گنجانده می‌شود. در این پژوهش خاستگاه فلسفه تطبیقی و سپس رویکردهای عمده (توجه به شباهت‌ها و تفاوت‌های صرف پیشااورسلی، تشابه در تناسب اورسل، پدیدارشناسی کربن و شهود ذات و رجوع به خاستگاه مشترک در ایزوتسو) در دوران جدید مطرح می‌شوند. سپس با ارائه رویکرد چهارم (که بازبینی در مفهوم فلسفه تطبیقی و ارائه تعریفی مختار است) پاسخی به مخالفان فلسفه تطبیقی داده می‌شود. تعریف ارائه شده خلاء‌هایی که در فلسفه تطبیقی دیده می‌شود را پر کرده و چشم‌اندازی جدید ارائه می‌کند. نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که مخالفت‌های صورت گرفته به فلسفه تطبیقی و اعتقاد به پایان آن، به دلیل عدم فهم صحیح از فلسفه تطبیقی و تعریف دقیق از آن است و ذات فلسفه تطبیقی با امتناع و پایان روبرو نیست. آخرین معنای از پایان را می‌توان «راهی متفاوت» برشمرد که تفسیری بدیع از معنای پایان است.
صفحات :
از صفحه 29 تا 57
نویسنده:
محمد نژادایران
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله تلاش می‌کند تا انسان‌گرایی مدرن و جایگاه مفهوم سوژه را از نگاه نقادانة نیچه را با توجه به اهمیت و جایگاه غریزه درز مقایسه با آگاهی بررسی کند. انسان به‌مثابه سوژه و فاعل شناخت در متافیزیک مدرن از جایگاه ممتازی برخوردار است و اساساً مدرنیته پیوند گسست ناپذیری با سوژه و آگاهی دارد. نقد نیچه به مفهوم سوبژکتیو انسان مدرن و احیاء عنصر غریزه در ترسیم سیمای انسانی، در حقیقت نقد بنیادین مدرنیته تلقی می‌شود. در این پژوهش ابتدا در مبانی نظری نسبت غریزه با آگاهی با محوریت اندیشه روسو و شوپنهاور موردبررسی قرا می‌گیرد و سپس به بررسی رابطه غریزه با ارزش‌های اخلاقی و همچنین خواست حقیقت در نگاه نیچه پرداخته می‌شود. نیچه تقلیل انسان به آگاهی (سوژه شناسنده) را مستلزم نادیده انگاشتن سایر ابعاد وجودی انسان نظیر ابعاد جسمانی، غریزی، عاطفی و تاریخی می‌داند و درنتیجه تصویر انسان مدرن به‌عنوان سوژه را صورتی ناقص از انسان تلقی می‌کند که با وجود محوریت شناختی و اخلاقی که در متافیزیک مدرن دارد وجوه مهمی از ابعاد وجودی و طبیعی انسان را که می‌تواند به شکوفایی وی منجر گردد نادیده گرفته است. این مقاله درنهایت به‌جایگاه جسم و غریزه به‌عنوان ابعاد طبیعی وجود انسان و اولویت آن‌ها نسبت به ذهن و آگاهی سوبژکتیو در انسانی شناسی نیچه می‌پردازد.
صفحات :
از صفحه 211 تا 232
نویسنده:
سیده آزاده امامی ، یوسف شاقول
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رسانه های مدرن را به سبب تأثیرشان بر زندگی بشر بی هیچ تردیدی مهم‌ترین پدیده عصر حاضر باید به حساب آورد. از علم و دین و سیاست و اقتصاد تا شخصی‌ترین مناسبات روزمره، همه متأثر از پیامدهای این پدیده‌اند. چنین گستره تأثیری اندیشمندان ‌را به نظرورزی در حوزه رسانه واداشته است. حاصل این پژوهش‌ها سربرآوردن دانشی جدید در عرصه مطالعات میان‌رشته‌ای به نام «فلسفه رسانه» است که از زوایای متعدد به رسانه پرداخته است. در رویکرد به ماهیت رسانه برخی برای آن ذات مستقلی قائل شده‌اند که آن ‌را به خودی‌خود شایسته تأمل می‌سازد، و برخی دیگر رسانه را جز ابزار نمی‌دانند و معتقدند رسانه فاقد قدرت لازم برای جهت‎دهی حیات آدمی است و این انسان است که بسته به اراده خود چگونگی بهره‎گیری از آن‌ را تعیین می‎‌کند. مقصود پژوهش حاضر بررسی آراء هیدگر و پستمن در رویکرد به رسانه است. دو متفکری که در حوزه رسانه از جمله ذات‌گرایان به حساب می‌آیند و از رهگذر تکنولوژی به آن پرداخته‌اند و هر دو بر کاربست نحوی «خودآگاهی» در مواجهه با هرگونه تکنولوژی از جمله رسانه به‌منظور برون‌رفت از بحران عصر حاضر تأکید دارند.
صفحات :
از صفحه 83 تا 107
نویسنده:
سیدامیرعلی موسویان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کاربرد نابه‌جای «علت» در ترجمة آیتیون و انتقال محتوای مفهومی و متافیزیکی علت فاعلی به سایر علل به‌ویژه علت غایی، سبب تفاسیر و فهم نادرست از این مفهوم بوده است. اگر نسبت میان علت و تبیین در نظر گرفته نشود، خلط میان معنای علت در فلسفة جدید و آیتیا رخ می‌دهد که ناشی ازلحاظ نکردن تفاوت «نظر به واقع» و ذهن یا تمایز مقام ثبوت و اثبات است. در این مقاله به چرایی و چگونگی احصاء علل ارسطویی و سویه‌های وجود شناختی و معرفت‌شناختی نسبت علت و تبیین از دیدگاه او پرداخته می‌شود. دلیل طبقه‌بندی چهارگانة ارسطو از علل و فهم نسبت علّی را باید بر اساس مقولة تغییر و حرکت یا نسبت میان سازنده و مصنوع جست. می‌توان نقش تغییر و حرکت را به‌عنوان بنیاد تحلیل طبیعی علیت بر اساس آموزه‌های به‌خصوص فیزیک و متافیزیک نگریست به‌موازات نظریة علیت ارسطو در تحلیلات ثانی بر مبنای مفاهیم حد وسط قیاس برهانی و حمل کلی ذاتی علّی. می‌توان علت را نوعی تبیین یا به‌اصطلاح قسمی تبیین موسوم به تبیین علّی دانست به‌نحوی‌که تبیین و آیتیا اعمّ از علت است.
صفحات :
از صفحه 187 تا 210
نویسنده:
سید مهدی بیابانکی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«علوم شناختی دین» شاخه‌ای نوظهور از علوم شناختی است که با استفاده از یافته‌های علوم شناختی به مطالعه باورها و رفتارهای دینی می‌پردازد. اغلب محققین این حوزه معتقدند که باورها و رفتارهای دینی، محصولات فرعی معماری شناختی ذهن ما انسان‌ها هستند. بر اساس این رویکرد غالب که اصطلاحاً «مدل استاندارد» نامیده می‌شود، ذهن انسان یک سیستم پردازش یکپارچه نیست، بلکه دارای ابزارهای اختصاصی متعدد برای پردازش اطلاعات ورودی به ذهن است. این ابزارهای ذهنی، در فرآیند تکامل، سوگیری‌هایی پیدا نموده‌اند که روی اطلاعات ورودی به ذهن تأثیر می‌گذارند و آن‌ها را به نحو سیستماتیک جهت‌دهی می‌کنند. ازنظر مدافعان مدل استاندارد، این ابزارهای ذهنی و سوگیری‌های شناختی آن‌ها، در شکل‌گیری بسیاری از باورهای ما ازجمله باورهای دینی نقش اساسی ایفا می‌کنند. ما در این مقاله، از منظر فلسفه علم، سه شاخص اصلی برای نشان دادن اعتبار این رویکرد را موردبررسی قرار می‌دهیم: شواهد تجربی در دفاع از آن، قدرت تبیینی و ساختار نظری آن و همچنین پیش‌فرض‌های روش‌شناختی آن. ما در این مقاله نشان می‌دهیم که مدل استاندارد به لحاظ شواهد تجربی، نامتعیّن؛ به لحاظ قدرت تبیینی، ضعیف؛ و به لحاظ پیش‌فرض‌های روش‌شناختی، دچار چالش است.
صفحات :
از صفحه 1 تا 27
نویسنده:
زهرا سارا نمایندگی ، علی فتح طاهری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بدیو در کتاب دلوز: غوغای هستی، به ارائه نظرات خود درباب هستی­شناسی دلوز پرداخته و با برشماری برخی ویژگی ها در نگره دلوز، او را درنهایت فیلسوف امر واحد می­خواند که با تکیه بر نگاه رواقی، در آنچه واژگون سازی افلاطون­خوانده ناموفق بوده­ و پروژه فلسفی­اش دست­آخر دستاوردی مگر تسلیم کثرت به واحد نداشته­است. برای بدیو که یکتا رسالت فیلسوف معاصر را در گسستن از مفهوم واحد به هر ترتیب می­داند، مفاهیمی چون اشتراک معنوی هستی و نیز بازگشت ابدی، صرفا به تساوی هستی و واحد خواهند رسید و حتی تفاوت در هستی­شناسی دلوز در نهایت تابع"همان" و راهبر واحد خواهد بود. در این مقاله تلاش خواهیم نمود ضمن برشمردن بخشی از نقدهای بدیو در خصوص ارتباط دلوز و نگره رواقی و نیز به کار­گیری مفهوم بازگشت ابدی و تلقی او از دلوز به­مثابه فیلسوف امر واحد، نقدی بر نقدهای بدیو ارائه و در نهایت از هستی­شناسی تفاوت و تکرار به­مثابه نسخه­ای مبتنی بر کثرت دفاع نماییم و نشان دهیم ریشه بنیادین نقدهای بدیو را می­توان در تلقی نامنسجم او از واحد و خلط عامدانه مفاهیم اشتراک معنوی وجود و واحد دانست.
صفحات :
از صفحه 161 تا 185
  • تعداد رکورد ها : 9