آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1378
بررسي تفاوت ديدگاه شيخ اشراق و ميرداماد درباره اصالت ماهيت
نویسنده:
محمدحسين جمال‌زاده
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
شيخ شهاب‌الدين سهروردي، معروف به شيخ اشراق و ميرمحمدباقر استرآبادي، مشهور به ميرداماد، دو تن از فيلسوفان بزرگي هستند که در نظام فلسفي خود به اصالت ماهيت قائل شده و ديگر مسائل نظام فلسفي خود را براساس آن سامان داده‌اند. در نگاه اول به‌نظر مي‌رسد اين دو فيلسوف در اصل مسئله اصالت ماهيت و فروعاتي که بر آن بنا مي‌شود هم‌داستان هستند؛ اما با تدقيق در آثار اين دو فيلسوف، تفاوت‌ها و اختلافاتي به‌دست مي‌آيد که هريک تأثير خاصي بر نظام فلسفي آن‌ها گذاشته و نتايج کاملاً متفاوتي را به‌دست داده است. اين مقاله با گردآوري کتابخانه‌اي داده‌ها، درپي پاسخ به اين مسئله است که چه تفاوت‌ها و اختلافاتي ميان شيخ اشراق و ميرداماد درباره اصالت ماهيت وجود دارد. ازاين‌رو با استفاده از روش توصيفي- تحليلي، ديدگاه اين دو فيلسوف درياره کيفيت اصالت ماهيت بيان مي‌شود. يافته‌هاي پژوهش نشان مي‌دهد هرچند هر دو فيلسوف قائل به اصالت ماهيت هستند، در تقرير آن و فروعاتي که بر اين مبنا استوار مي‌شود اختلاف دارند.
صفحات :
از صفحه 33 تا 50
نقادی دیدگاه های معاصر درباره انتساب اصالت ماهیت به سهروردی و وجوه برتری نظریه آیت الله جوادی آملی
نویسنده:
مرتضی عرفانی ، حسن رهبر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهندگان در این نگاشت بر این باورند که نزاع اصالت وجود یا ماهیت نه تنها لفظی نیست بلکه یک چالش متافیزیکی مهم میان اصالت وحدت با اصالت کثرت محسوب می‌شود که هریک از این دو اصل می تواند نتایج کلامی متفاوتی را در پی داشته باشد. پیرامون انتساب اصالت ماهیت به سهروردی در بین محققان معاصر سه دیدگاه مهم را می‌توان از هم تفکیک کرد: نخست، دیدگاهی که انتساب اصالت ماهیت به شیخ اشراق را نفی می‌کند و حتی وی را مبتکر اصالت وجود می‌داند. دوم، نظرگاهی که این انتساب را به صراحت نفی نمی‌کند اما براساس شواهدی از اصالت وجود در سخنان او، چنین می‌انگارد که روح حکمت اشراق اصالت وجودی است. سوم، دیدگاه آیت الله جوادی آملی و برخی محققان دیگر که نظام حکمت سهروردی را مبتنی بر اصالت ماهیت و کثرت و از این رو در مقابل نظام اصالت وجود صدرایی ، که مبتنی بر وحدت وجود است، می‌پندارد. نگارندگان در این پژوهش با روشی تحلیلی انتقادی، بر پایه مطالعه آثار سهروردی و سهروردی ‌پژوهان، می‌کوشند ضمن نقادی دیدگاه های سه گانه، وجوه برتری نظرگاه آیت الله جوادی آملی را تبیین نمایند و ادله خود بر رد دیدگاه‌های دیگر را به منصه ظهور رسانند.
صفحات :
از صفحه 29 تا 53
تأملی بر رویکرد میرداماد نسبت به دیدگاه سهروردی دربارۀ ارجاع تقدم زمانی به تقدم طبعی
نویسنده:
حمید رضا خادمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئلۀ زمان و چگونگی وجود تقدم و تأخر در میان اجزاء آن، ازجمله مسائل مهم در فلسفۀ اسلامی است. در انديشة ابن‌سینا تقدم و تأخر موجود در میان اجزاء زمان، از سنخ تقدم و تأخر زمانی است اما سهروردی معتقد است این تقدم را باید به تقدم و تأخر بالطبع ارجاع داد. میرداماد رویکردی انتقادی در مورد دیدگاه شيخ‌اشراق اتخاذ نموده است. او دو انتقاد دربارة نظر سهروردی مطرح کرده و در نهایت كوشيده است در میان اجزاء زمان، علاوه بر وجود تقدم و تأخر زمانی، تقدم و تأخر بالطبع را نيز از حيثي دیگر تصویر كند. وحدت ماهوی میان اجزاء زمان و اعتبار انفکاک خارجی در تقدم و تأخر زمانی، دو انتقاد میرداماد هستند. او اعتبار عدم اجتماع اجزاء زمان با یکدیگر را مصحح صدق تقدم و تأخر زمانی و اعتبار احتیاج و توقف برخی از اجزاء زمان نسبت به برخی دیگر را مجوز صدق تقدم و تأخر طبعی دانسته است. هدف از این نوشتار آنست که ابتدا دیدگاه شيخ‌اشراق در اينباره تبیین گردد، آنگاه پس از تحلیل و بررسی دقیقِ انتقادات میرداماد، با روش تحلیلی‌ـ‌تطبیقی، بخشی از رویکرد او بررسی و نقد شود.
صفحات :
از صفحه 59 تا 74
نسبت صادر اول با مخلوقات عالم از منظر شیخ‌ اشراق با تأکید بر تناظر مفهوم فیزیکی و متافیزیکی نور
نویسنده:
علی حقّی، عباس جوارشکیان، حسین بلخاری قهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده بی‌تردید شیخ ‌اشراق بزرگ‌ترین حکیم نوری در عرصه و قلمرو اندیشۀ اسلامی است. درک عمیق او از حِکم نوری قرآن و نیز تکیه بر حکمت نوری ایران باستان، جریان نوافلاطونی و همچنین تأثیر از حکمة‌المشرقیینِ حکمای بلندمرتبه‌ای چون ابن‌سینا، نظام منسجم و بسیار فکورانه‌ای از نور در تاریخ حکمت و فلسفۀ اسلامی به‌جای گذاشت که نه پیش از او سابقه‌ای داشت و نه پس از او. در این مقاله با محوریت صادر اول در نظام فکری شیخ اشراق، نخست به بررسی تناظر میان نور در مفهوم فیزیکی خود با معنای متافیزیکی آن پرداخته‌ایم و سپس بیان و شرح ابعاد نسبت صادر اول با موجودات و مخلوقات عالم من‌جمله نسبت ربوبیت، حُبّی، معادی و مشکات در جهان‌بینی شیخ اشراق را هدف قرار داده‌ایم. مسئلۀ اصلی تحقیق کاهش فاصلۀ میان محسوس و معقول یا نور محسوس و نور معقول است. از همین رو سعی شده‌ است که بحث، از مفهوم فیزیکی نور آغاز شود و در حقیقت با شرح این معناست که در حکمت اشراقی ظاهر، مقابل باطن نیست. فیزیک در تقابل با متافیزیک نیست، بلکه آخرین سطح ظهور باطن یا امر متافیزیکی است. در نظام مراتب نوری شیخ اشراق، هستی، وجود واحدی است که گرچه در مراتب، سیر نزولی دارد، در این فرآیند هرگز حقیقت نوری خویش را از دست نمی‌دهد.
صفحات :
از صفحه 443 تا 463
نسبت نفس و معرفت(نقد علم حصولی) با تاکید بر انتقادهای سهرودی از مشائیان
نویسنده:
فرحناز شکارچی؛ محمدرضا شمشیری؛ هاشم گلستانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مساله نفس از دیرباز توجه اندیشمندان مختلف را به خود معطوف داشته وموجب پیدایش عقاید گوناگون درباره آن شده است. این پژوهش در قسمت نخست به بیان نظرات فارابی و‌‌ ابن‌سینا در مورد «تعریف» پرداخته و سپس انتقادات سهروردی بر فلسفه مشائی را در این زمینه بیان نموده ودر پایان به بیان دیدگاه سهروردی می‌پردازد. زیرا شناخت نفس و مظاهر و تجلیّات آن اساس و مایه شناخت موجودات به شمار می‌رود. بعنوان ضرورت انجام می‌توان گفت نفس ما به چه طریقی به شناخت می‌رسد؟ مشایین قائل به شناخت اشیاء از طریق مشخص کردن حد ورسم آنها می‌باشند. سهروردی دیدگاه آنها را مورد نقد قرارداده واینگونه تعریف‌ها را نادرست می‌داند و دیدگاه تازه‌ای برمبنای هستی‌شناسی خود که مبتنی بر نور است ارائه می‌دهد.به اعتقاد وی نفس بدلیل نور بودنش نزد خود، ظاهر است ونور هر چقدر که نورانیتش بیشتر باشدخود آگاهی بالاتری دارد.او روشهای استدلالی وعلم حصولی را برای بدست آوردن معرفت کافی ندانسته وشناخت شهودی را لازمه آن می‌داندو با برابر دانستن نفس با نور به بیان دیدگاه‌‌های خودش می‌پردازد.
صفحات :
از صفحه 261 تا 278
عالم مثال از منظر میر داماد
نویسنده:
سهراب حقیقت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئلۀ‌ عالَم مثال، به عنوان عالم متوسط بین عالم مجردات و عالم مادیات از جمله مسائلی است که ‌فیلسوفان مشاء با ‌فیلسوفان اِشراق و حکمت متعالیه اختلافِ ‌نظر دارند. ‌فیلسوفان مشاء، مخالف وجود چنین عالمی بوده‌اند، امّا ‌فیلسوفان اِشراق و حکمت متعالیه، مدافع وجود عالمِ مثال بوده و در اثبات آن کوشیده‌اند. میرداماد به‌رغم این‌که وجود عالمِ مثال را عقلاً غیر ممکن دانسته و آن را از ذوقیات شعری می‌داند، می‌کوشد تا تفسیری از عالمِ مثال ارائه دهد که مورد پذیرش حکمای اشراقی نیز باشد. او از یک‌سو با مبنای مشائی، بر امتناعِ عقلی عالمِ مثال و موجودات مثالی تأکید کرده و حالت تعلیقی موجودات مثالی را رد می‌کند و از سوی دیگر - به جهت تأثر و تبعیت از سهروردی - در قالب تفسیر خاص، وجود عالمِ مثال را - نه به عنوان عالَم مستقل، بلکه به عنوان مرتبۀ اشرف و الطفِ عالم ماده - می‌پذیرد. در این مقاله، ضمن طرحِ نظر محمدباقر استرآبادی (میرداماد) ‌- فیلسوف و متکلم برجسته دورهٔ صفویه - دربارۀ امکان وجودِ عالمِ مثال و موجودات مثالی، نشان می‌دهیم که تفسیر خاص ‌میرداماد ‌از عالمِ مثال با قول طرفداران عالمِ مثال ناسازگار بوده و در نهایت، میرداماد ‌از منکران عالمِ مثال به‌حساب می‌آید.
صفحات :
از صفحه 163 تا 186
بررسی مقایسه ای دیدگاه حلاج و سهروردی درباره ی خدا
نویسنده:
زینب حدادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
همواره در میان فلاسفه و عرفای اسلامی، دیدگاه های مختلفی در مورد خدا مطرح بوده است. فلاسفه ی قبل از سهروردی با استفاده از دلایل فلسفی صرف، و عرفا با استفاده از شهود باطنی خویش ، به اثبات وجود خداوند می پرداختند. یکی از فیلسوفانی که با استفاده از افکار مختلف فلاسفه و عرفا و ادیان الهی نظامی نوین ابداع کرده سهروردی است. وی فلسفه ی خویش را بر پایه ی افکار مختلف این افراد و تلفیق آن ها، و هم چنین بر پایه ی تجربه های عرفانی خویش ایجاد کرده است. سهروردی فلسفه ی خویش را حکمه الاشراق می نامد، که در آن بر خلاف نظام های فلسفی دیگر از مفاهیمی چون نور و ظلمت استفاده می کند. یکی از مباحث اصلی در فلسفه ی او بحث از خدا یا نورالانوار و افعال و صفات اوست که در این نوشتار به آن پرداخته خواهد شد. سهروردی معتقد است که وجود خداوند امری است بدیهی و دلایل اثبات خداوند صرفاً دلایلی می باشند برای آگاهی بیشتر ما. وی در ادامه به ذکر دلایل فلسفی و اشراقی خویش می پردازد. به نظر می رسد که سهروردی در ابداع فلسفه ی خویش از اندیشه ی عرفایی چون حلاج بهره برده باشد. نقطه ی اصلی اندیشه ی حلّاج در مورد شناخت خداوند، این است که او نیز معتقد است که ما انسان ها هرگز نمی توانیم درک و شناختی درخور وجود خداوند از او داشته باشیم، و شناخت ما تنها به اندازه ی مرتبه ای است که ما در آن قرار داریم. وی معتقد است که صفات خداوند تنها اسمائی هستند برای ما انسان ها که بتوانیم خداوند را با آن اسماء مورد خطاب قرار دهیم. سهروردی در بسیاری از نظرات خود درباره ی خدا تابع حلّاج بوده است. لذا این پرسش شایان طرح است که به درستی عقیده ی سهروردی و حلّاج در باره ی خداوند و اسماء و صفات او و هم چنین رابطه ی او با انسان و نظام هستی چیست؟ آیا این دو عارف و فیلسوف تلقی واحدی از خداوند و اسماء و افعال او دارند؟ تمایز و شباهت های اندیشه ی آن دو چیست ؟ هم چنین در این نوشتار به بررسی فرضیه های مطرح شده در طرح پژوهشی می پردازیم، چنان که در فصل دوم به فرضیه ی مربوط به حلاج، در فصل سوم به فرضیه ی مربوط به سهروردی و در فصل چهارم به فرضیه ی سوم یعنی شباهت ها و تفاوت های نظرات آن دو پرداخته خواهد شد.
نقش و کارکرد نور در فلسفه اشراقی سهروردی
نویسنده:
قدرت الله قربانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
شهاب الدین یحیی سهروردی (549-587 هجری قمری)، با تاسیس حکمت اشراقی، نقش مهمی در تداوم سنت فلسفی اسلامی دارد. او اولین فیلسوف مسلمان و ایرانی است که نظام فلسفی خود را برمبنای نور تاسیس می کند و آن را حکمت اشراق می نامد. نور در فلسفه سهروردی دارای دو نقش اساسی از جهت وجودشناختی و معرفت شناختی است. از لحاظ وجود شناختی، سهروردی کل هستی را به نور و ظلمت تقسیم می کند و براین عقیده است که نور و ظلمت عناصر اصلی مقوم جهان هستند. او ضمن تاکید براینکه نور واقعیتی بدیهی و تعریف ناپذیر است، که مفهوم ظلمت نیز از عدم آن فهمیده می شود؛ هریک از نور و ظلمت را به دوگروه جوهر و عرض تقسیم می کند. در اینجا، دو نوع نور وجود دارد: انوار مجرد، موجوداتی اند که در هستی خود مستقل اند و انوار عارض، که در وجودشان وابسته به دیگری هستند. موجودات ظلمانی نیز دو قسم اند که عبارتند از جوهر تاریک، که بی نیاز از محل است و دیگری عرض-های ظلمانی، که وابسته به موجودات دیگری اند. نکته مهم در تقسیم بندی سهروردی از نور و ظلمت، درنظر گرفتن رابطه تشکیکی بهره مندی همه موجودات از حقیقت نور است، یعنی هراندازه که موجودی مجرد تر باشد از نور بیشتری بهره مند است و استقلال وجودی بیشتری دارد، که در راس این سلسله، خدا بعنوان نور الانوار جای می گیرد. از جهت معرفت شناختی، سهروردی بین نور و معرفت اشراقی ارتباط دقیقی برقرار می سازد. او ابتدا تاکید دارد که نور عین خودآگاهی و علم حضوری است و با توجه به مراتب مختلف تشکیکی موجودات، رابطه معرفتی آنها را با استفاده از دو واژه اشراق و شهود تبیین می کند. او می گوید معرفت موجودات به انوار مافوق خود به نحو شهود و مشاهده است، درحالیکه معرفت انوار عالی به موجودات پایین تر به نحو اشراق است. در اینجا، اشراق همان پرتوافکنی انوار عالی بر انوار سافل است. پس این نور و روشنایی حاصل از آن است که هم علت هستی اشیاء و هم علت شناخته شدن آنهاست و اینکه علت حقیقی همه نوربخشی وجودی و معرفتی خداست.
معرفت شناسی تجربه دینی از دیدگاه شیخ اشراق و ویلیام آلستون
نویسنده:
روح الله حکیم زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ماهیت و متعلَق تجربه دینی از دیدگاه آلستون، حضور خداوند است که وی نام آن را تجربه عرفانی نهاده است. از دیدگاه وی، تجارب عرفانی هم‌سنخ با تجارب حسی‌اند. قوانین تجارب حسی با تجارب عرفانی، در نحوه وقوع و معیار صدق، یگانه است. او بنابر این یگانگی، نظریه ظهور را مطرح نموده است که طبق آن، ادراک مساوی با ظهور مدرَک برای مدرِک است. از دیدگاه او، چنین ظهوری، پیش از هرگونه صورت برداری و مفهوم‌پردازی بوده و غیر قابل تحلیل است.در آثار شیخ اشراق، عنوان تجربه دینی وجود ندارد؛ تنها می‌توان از طریق هستی‌شناسی وی و با واکاوی مفاهیمی چون ذوق و ادراک شهودی، به تبیین این مساله پرداخت. بنابر هستی‌شناسی سهروردی، نفس انسان و تمام حقایق بالاتر از آن، حقیقتی نوری دارند. از این رو، تجربه دینی از دیدگاه شیخ اشراق، تجربه حقیقت نورانی انسان نسبت به انوار مافوق خویش است. این ادراک، از طریق عالَمی واسطه به نام عالم مثال به وقوع می‌پیوندد و فرایند تجربه از طریق مباحث شهود و اشراق تبیین می‌شود. شیخ اشراق نیز در حقیقت ادراک، مشابه با آلستون که ادراک را امری قبل از مفهوم‌پردازی و فکر درباره یک چیز می‌دانست، عمل می‌کند. طبق نظریه ادراک سهروردی، علم انسان به همه حقایق عینی از جمله محسوسات، از طریق شهود نفس نسبت به آنها حاصل می‌شود و از این‌رو علمی حضوری است. سهروردی علم حضوری را مبنای معرفت‌شناسی خویش قرار می‌دهد و از طریق علم حضوری، به شهودهای خویش اعتبار می‌بخشد.
رابطه نفس شناسی با معرفت شناسی در فلسفه سهروردی
نویسنده:
فاطمه کوه زارع
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده:از جمله دغدغه های فلاسفه مسلمان، مساله معرفت نفس است. سهروردی با انتقال نفس از طبیعیات به مابعدالطبیعه، توانست با تحلیل فلسفی حقیقت نفس، فلسفه ی اشراقی بنیان گذاری کند که در آن فلسفه، از خود آگاهی مستمر نفس به ظهور نفس برای خودش و از عینیت ظهور با نور، به نور بودن نفس می رسد و از این طریق علم بی واسطه نفس به ذات خود را اثبات کرده و بر تقدم خود آگاهی بر دیگر آگاهی و ابتنای دیگر آگاهی بر خود آگاهی تاکید می کند. لذا در فلسفه سهروردی، برخلاف نظام فلسفی مشاء، نفس نه یک جوهر مجرد بلکه نور جوهری می باشد. وی کل نظام معرفتی خود را بر معرفت این هویت نوریه مبتنی می سازد، به نحوی که با معرفت نفس، سایر حقایق از جمله نور الانوار و انوار قاهره نیز شناخته می شود. حال که نفس از هویت نوری بر خوردار بوده و واجد اضافه اشراقی است، ارتباطش با سایر از جمله ذات، قوا، بدن و جهان خارج در پرتو این اضافه اشراقی، به یک ارتباط اشراقی تحول پیدا می کند. یعنی نظر به تحول در هویت نفس، ارتباط با ذات و غیر ذات نیز متحول شده و در اثر پرتو افکنی و اشراق نفس، ذات، قوا، بدن و همچنین اشیا خارجی معلوم بالذات نفس واقع می شوند. لذا برخلاف فلاسفه مشاء که نفس فقط به ذات خود، علم حضوری داشته و به بدن و جهان خارج علم حصولی دارد، در نزد سهروردی از آنجا که نفس نور است و ذاتی نور ظهور و پرتو افشانی است، در اثر این ظهور و پرتو افشانی علاوه بر ذات نفس، قوای نفس، بدن و حتی جهان خارج متعلق علم بی واسطه ی حضوری اشراقیِ نفس قرار می گیرند. نتیجه چنین ارتباطی، حصول معرفت شناسی اشراقی است. معرفتی که علاوه بر حکمت بحثی و استدلال، از تهذیب نفس و حکمت کشفی نیز بهره گرفته تا بدین وسیله منجر به ایجاد فلسفه ی اشراقی گردد.
  • تعداد رکورد ها : 1378