جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 984
تبیین ابعاد وجودی و هستی‎شناختی فهم از منظر مارتین هایدگر
نویسنده:
محمدحسین ایراندوست
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مارتین هایدگر (Martin Heidegger) متولد 26 سپتامبر 1889، نخستین کسی بود که پرچم «هرمنوتیک فلسفی» را در اوایل قرن بیستم در قلمرو هرمنوتیک به اهتزاز درآورد. وی تغییری مهم در مسیر دانش هرمنوتیک به وجود آورده و هرمنوتیک را از حوزه معرفت شناسی به قلمرو هستی‏شناسی ارتقاء داد. هرمنوتیک، دانشی است که به «فرایند فهم» می‌پردازد و چگونگی فهم پدیده‌های گوناگون هستی اعم از گفتار، رفتار، متون نوشتاری را بررسی می‌کند. اما هایدگر، به جای تلاش برای روش‌مندسازی شیوه ی فهم، به بحث از ماهیت فهم روی آورد. وی با تکیه بر محوریت مخاطب، در صدد اثبات این نکته بود که چیزی به نام «فهم نهایی» و مؤلفه‌ای تحت عنوان «نیت مؤلف» مطرح نیست. بلکه فهم، چیزی است که در اندیشه ی مفسر نقش می‌بندد. فهم مخاطبان متن، ریشه در زمانه، جامعه، فرهنگ و تربیت او دارد بطوریکه آنان نمی‌توانند بیرون از این دایره بیندیشند و بفهمند. به باور هایدگر با تحلیل ماهیت فهم، به تبیین شرایط وجودی و هستی‎شناختی حصول فهم می توان دست یافت در واقع، فهم به نظر هایدگر از ویژگی های اصیل دازاین (وجود در آنجا) و آن را ساختار اساسی جدایی ناپذیر هستی در جهان می داند و فهم را مقوم و نحوه ی وجود هستی انسان می داند. هرمنیوتیک هایدگر بر جنبه عملی فهم تاکید می کند و برای آن ابعاد وجودی و هستی شناختی قائل است. این مقاله درصدد است تا به این سئوال پاسخ دهد که ابعاد وجودی و هستی‎شناختی فهم از منظر مارتین هایدگر چیست؟
صفحات :
از صفحه 77 تا 94
مارتین هایدگر (1889-1976)
نویسنده:
رویایی
نوع منبع :
مدخل آثار(دانشنامه آثار) , مدخل اعلام(دانشنامه اعلام)
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
موقعیت خاص انسان از دیدگاه کارل یاسپرس، مارتین هایدگر و ژان پل سارتر
نویسنده:
زینب عبدالهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
جایگاه هایدگر در اندیشه نئوپراگماتیستی ریچارد رورتی
نویسنده:
محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله، پژوهشی تحلیلی درباره جایگاه هایدگر و اندیشه اگزیستانسیالیستی او در فلسفه ریچارد رورتی است و هدف این مقاله نشان دادن تاثیر مستقیم و غیر مستقیم تفکر هایدگر بر شکل گیری اندیشه نئوپراگماتیستی رورتی خواهد بود. رورتی در عین حال که برخی آراء هایدگر، به ویژه هایدگر متقدم را نقد می کند و او را همچنان اسیر و گرفتار در سنت متافیزیکی غرب می داند، کتمان نمی کند که از او تاثیر پذیرفته است. در این مقاله می کوشیم برخی از این تاثیرپذیری ها را در کنار انتقادات رورتی بر هایدگر مطرح کنیم.
هنرحقیقی راهی به سوی ادراک زمان انفسی مطالعه تطبیقی زمان در آرای آگوستین قدیس، خیام، مارتین هیدگر و ادراک آن در نگاره "فرار یوسف از زلیخا" اثر کمال الدین بهزاد
نویسنده:
ستاره هزارخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش بر محور پاسخ به چیستی «زمان» تنظیم گردیده است. «زمان انفسی» استعاره از زمانی است برای شناخت «نفس». خودشناسی از هستی شناسی و خداشناسی جدا نیست. «زمان» پدیداری است که شناسایی آن ما را به شناخت هستی نزدیک می کند. هنر از آن دسته مقولاتی است که آوردن تعریفی ثابت و جامع برای آن متصورنیست. هر اثر هنری که به وجود می آید، جهانی تازه خلق می کند؛ جهانی که می تواند همانند هستی که در آن زندگی می کنیم زیبا، پیچیده و رازآلود باشد. هنر همچون هستی سرچشمه و آفریننده است. ادراک و رسیدن به حقیقت هستی با ادراک و دستیابی به حقیقیت هنر یکسان است؛ زیرا حقیقت ثابت است. هر پدیداری در این جهان که از طریق شناخت آن بتوان به ادراکی از هستی رسید، آنگاه که در هنر نمود یابد راهی به سوی شناخت هنر نیز می تواند باشد. در برخی نگاره های ایرانی با زمانی مواجه هستیم که در آن مکانها در هم شکسته شده اند و یا دو فصل سبز و خشک یکجا دیده می شوند؛ این تعلیق در زمان و مکان به خصوص در نگاره «فرار یوسف از زلیخا» اثر کمال الدین بهزاد، نگارگر شهیر قرن 9 ،نمایان است. در جستجوی مفهوم پدیدۀ زمان به دنبال رسیدن به ادراک این زمانی هستیم که زمان معمولی نیست. در این پژوهش که اطلاعات آن به طریق اسنادی گردآوری شده، ابتدا پدیده «زمان» را ابتدا مورد شناسایی قرار میدهیم. مفهوم زمان به عنوان «مورد تطبیق » در نظریات اگوستین قدیس، خیام و مارتین هیدگر بررسی و سپس نتیجه نظری حاصل از تطبیق را به هنرنگاری و به طور ویژه به نگاره «فرار یوسف از زلیخا» تعمیم می دهیم. در پاسخگویی به چیستی «زمان» در می یابیم که زمان گذشته تنها یک خاطره و زمان آینده فقط یک انتظار است، اما هر دوی اینها در «زمان حال» واقعیت می یابند؛ زیرا در «اکنون» انسان در این هستی واقعی است. درک «زمان حال»، درک «لحظه» است. حضور در «لحظه» یعنی بودن در تنها زمان واقعی. «لحظه»، «دم»، «وقت»، «آن» از منظر عرفان، زمانی است برای رسیدن به شناخت؛ این شناسایی با ادراکات شهودی و در نهایت، رسیدن به «بینش» همراه است. «بینش» داشتن یعنی از ابتدا تا انتهای یک رویداد را دیدن، که در آن گذشته و حال و آینده همزمان دیده می شود و در این زمان است که «بهزاد» هفت طبقه ساختمانش را به یکباره برای بیننده آشکار می کند و گذشته و حال و آینده را در هم می شکند و این ادراک تنها در «بودن در زمان حال» ممکن می گردد؛ این همان زمان نگاره بهزاد است. به راستی چنین هنری به واسطه ادراکی که از زمان «حال» می دهد، همواره در تمامی دوران در زمان حال زنده می ماند و این هنر می تواند، هنری حقیقی باشد.
تحلیل خوانش مارتین هایدگر از نقد اوّل ایمانوئل کانت
نویسنده:
حسین کلباسی، حمید اسکندری
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مارتین هایدگر در کتاب کانت و مسألۀ مابعدالطبیعه، با چشم پوشی از تفاسیری که غالباً نقد عقل محض را یک پروژۀ معرفت شناسانه دانسته اند، آن را به منزلۀ اثری هستی شناسانه شرح می کند. وی می کوشد تا معلوم کند که چگونه تمام پاره های این اثر کانت (با محوریت حیث زمانی به عنوان بستر شاکله سازی تخیّل) اصالتاً به مسئلۀ اساسی هستی متناهی انسان یا دازاین (به منزلۀ شرط یا بنیان امکان دیگر موجودات) ناظر است. از نظر هایدگر، ایمانوئل کانت همانا مؤسّس هستی شناسی بنیادین دازاین است، گرچه به سبب گرفتاری در غلّ و زنجیر سنّت یا فرادهش فلسفی (به ویژه فلسفۀ دکارت) در بدایت این طریق متوقّف گشته و از ادامۀ آن بازمانده است؛ بدینسان، می توان گفت که به گمان هایدگر، نقد عقل محض و هستی و زمان برادرخواندۀ یکدیگرند، بدین معنا که هر دو از دغدغه ای واحد زاده اند و به راهی واحد گام نهاده اند. در مقالۀ حاضر به ویژه با رجوع به کانت و مسئلۀ مابعدالطبیعه و هستی و زمان منحصراً و مختصراً به تحلیل و تشریح و ارزیابی این خوانش هستی شناسانه پرداخته ایم تا ببینیم کانت چگونه و به چه معنا مؤسّس راه هستی شناسی بنیادین دازاین بوده و چرا و به کدامین جهت از ادامۀ آن بازمانده است. در این راه ناگزیریم که رویکرد انتقادی ارنست کاسیرر به خوانش هایدگر از کانت را نیز اجمالاً معرّفی کنیم.
بررسی و ریشه یابی مفهوم استعلا در فلسفه ملاصدرا و هایدگر
نویسنده:
رضا اکبریان، حسین زمانی ها
نوع منبع :
مقاله , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هایدگر در فلسفه خود به نقد و بازسازی کل سنت متافیزیک غرب از افلاطون تا نیچه که از دید وی چیزی جز سیر بسط و تثبیت سوبژکتیویسم نیست، می پردازد. به عقیده هایدگر بر اساس تفسیر سوبژکتیویستی از انسان و رابطه وی با عالم، انسان از نظر وجودی کاملا جدا و گسسته از عالم است. بر اساس این تفسیر که می توان اوج آن را در اندیشه دکارت مشاهده کرد، انسان به عنوان جوهر اندیشنده کاملا از عالم به عنوان جوهر دارای امتداد جداست. لذا عالم برای اولین بار از راه معرفت بر انسان گشوده می شود. از نظر هایدگر چنین تفسیری حاصل غفلت از بنیان استعلایی وجود انسان می باشد. به عقیده وی انسان پیش از آن که بخواهد با عالم رابطه معرفتی برقرار کند، در بیرون از خود، در عالم حضور دارد. به همین دلیل وی از اصطلاح دازاین که به معنی آن جا – بودن است، برای نامیدن انسان استفاده می کند. دازاین به دلیل هویت استعلایی خود واجد نسبتی ماقبل معرفتی با موجودات و حقیقت وجود به عنوان بنیان موجودات می باشد که این نسبت ماقبل معرفتی از دید هایدگر بنیان دادگی اشیا در معرفت بشری است.
صفحات :
از صفحه 3 تا 24
تأملی در آرای هرمنوتیک هایدگر و گادامر
نویسنده:
مریم پهلوان، سید مرتضی حسینی شاهرودی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
در میان نظریه پردازان علم هرمنوتیک، هایدگر و گادامر از جایگاهی ویژه برخوردارند. اهمیت آنان به جهت پایه گذاری هرمنوتیک فلسفی، طرح مبانی ای کاملا متفاوت در تاریخ این علم و ایجاد تحولی عظیم در روند آن می باشد. آنان با طرح مفاهیم جدیدی چون پیش فهم ها، حلقه فهم، زبان و تاریخ مندی، و متمرکز ساختن هرمنوتیک بر آن ها، فصلی نو در این علم گشودند. اگر چه برخی از این مفاهیم در هرمنوتیک پیش فلسفی نیز مطرح بودند اما آنها به جهت گسستگی و عدم قرارگیری صحیح در ساختاری منسجم، کاربرد و استحکامی این چنین نداشتند. این که هایدگر و گادامر نقاط عطفی در تاریخ هرمنوتیک به حساب می آیند، کاستی هایی نیز در آرای آنان به چشم می خورد. از جمله این کاستی ها می توان به عدم ارایه ملاک و چارچوبی روشن برای دست یابی به حقیقت و انطباق فهم ها با آن، نسبی گرایی، محور قرار دادن ذهن بشری و واحد نینگاشتن حقیقت اشاره نمود. این نوشتار بر آن است تا به طرح اجمالی این آرا و نقد و بررسی کاستی های آن بپردازد.
صفحات :
از صفحه 41 تا 62
نقد هیدگر بر مفهوم جهان در فلسفۀ دکارت
نویسنده:
محمدجواد سیدی، احمدعلی حیدری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مهم‌ترین فیلسوفان مورد توجه هیدگر در طول کار فکری‌اش دکارت است. هیدگر در مواضع مختلفی با دکارت مواجه می‌شود و او را مورد نقد قرار می‌دهد. یکی از مهم‌ترین مفاهیم دکارتی که مورد انتقاد هیدگر قرار می‌گیرد، مفهوم «جهان» است. نزد دکارت جهان به کمیّت و امتداد تقلیل می‌یابد و بدل به ابژه‌ای می‌شود که تنها در نسبت با سوژه معنا و منزلت دارد. هیدگر در هستی و زمان تصور جدیدی از جهان را طراحی می‌کند و به نقد تصور دکارتی جهان می‌پردازد. جهان هیدگر در واقع شبکه‌ی روابطی است که زندگی دازاین را برمی‌سازند. دازاین در جهان قرار دارد نه جهان در ذهن دازاین. جهان زمینه‌ای است که در آن برقرار کردن نسبت‌ با امر تودستی ممکن می‌شود و معنا می‌یابد. پس از این، در چند اثر از دوران متأخر نیز هیدگر مفهوم دکارتی جهان را نقد می‌کند. هیدگر در نوشته‌هایی همچون «عصر تصویر جهان» و «پرسش از تکنولوژی»، از بدل‌ شدن جهان به تصویر و منبع انرژی یاد می‌کند که در واقع محصول تصور دکارتی از جهان هستند. در این مقاله بر آنیم مفهوم جهان را در اندیشه‌ی این دو فیلسوف مطالعه کنیم و در این اثنا انتقادات هیدگر به تلقی دکارتی و نتایج برآمده از آن برای دنیای مدرن را، با ابتناء به سه اثر یادشده از وی، مورد بررسی قرار دهیم.
صفحات :
از صفحه 33 تا 54
هرمنوتیک و فهم معرفت تاریخی
نویسنده:
سید ابوالفضل رضوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
ماهیت و اهمیت تفسیر در تاریخ، امری که پژوهش های مختلف تاریخی را از هم متمایز کرده و جنبه های نسبی و سیال بودن دانش تاریخ را نشان می دهد، مبحث مهمی است که مورخان را در فهم بیشتر موضوعات تاریخی و مهم تر از آن، در فهم بستر فرآیندی آن یا همانا ساختار متداوم جوامع انسانی، کمک شایان توجه می کند، به شرط این که فرایند درک و ضبط داده های تاریخی و به اصطلاح مقوله «فاکتولوژی» در پژوهش های تاریخی، با رعایت شروط علمی، برای تمامی پژوهش گران عرصه تاریخ یک معنا داشته باشد و بتوان حدود و ثغوری منطقی در جمع آوری داده های موثق تاریخی قایل شد، بحث مهمی که تاریخ را از ماهیت آنتولوژیک (نظری) و داده های محض مربوط به یک افق گفتمانی خاص خارج می کند و برخورداری آن را از دانشی در خدمت انسان و جامعه، ممکن می سازد، تفسیر و چگونگی این تفسیر در قالب گفتمانی بوم – زیست محقق است. بدون تردید، هم چنان که گردآوری و تنقیذ داده های تاریخی، راه کار و رهیافت های خاص خود را دارد، فرایند فهم و چگونگی درک و تفسیر داده های قابل وثوق نیز رهیافت های خاصی می طلبد. اگر فرایند فهم و تفسیر داده های تاریخی را با دانشی دیرپا و علم نوظهوری که با عنوان «هرمنوتیک» از آن یاد می شود یکی بگیریم، این مقاله در پی آن است که با بررسی لفظ و معنا و سیر تاریخی دانش هرمنوتیک، ارتباط متقابل هرمنوتیک و علم تاریخ و چگونگی رهیافت های هرمنوتیکی در تاریخ را با تکیه بر آرای مشهورترین اندیشمندان هرمنوتیک مورد بحث قرار دهد و تاثیر آن را در معرفت تاریخی به عنوان علم شناخت و تحلیل کنش های جمعی انسان، بررسی کند.
صفحات :
از صفحه 103 تا 146
  • تعداد رکورد ها : 984