این پژوهش تحلیلها و خوانشهایی نو از آراء سنّتی فخر رازی در دو حوزهی هستیشناسی ارزشهای اخلاقی و انگیزش اخلاقی ارائه داده است. مباحث این دو حوزه، از مباحث ب
... بنیادی در حوزهی اخلاق هستند؛ به طوری که سرنوشت مسائل اخلاقیِ بسیاری به مبانیِ پذیرفته شده در این دو حوزه، وابسته است. نگارنده به تبیین رابطهی الهیّات و وجود ارزشهای اخلاقی نزد فخر پرداخته و با تکیه بر مبانی فکری فخر، واقعگراییِ تعالیگرایانه را از آراء فخر استنباط نموده است. نکتهی کلیدی آراء فخر در این زمینه، منشأئیت خداوند در ارزشهای اخلاقی است. به این ترتیب، سعادت اخروی و نقش پیامبران الهی در این زمینه، جایگاه ویژهای دارد، همچنین اوصاف خداوند (نظیر عالمیّت و قادریت، ارادهی خداوند، رحیم بودن، معزّ و مذلّ بودن، حکمت داشتن، بارّ و محسن، ضارّ و نافع و هادی بودن) و دیدگاه فخر مبنی بر شرعی بودن حسن و قبح، از مبانی فکری فخر در تعالیگرایی اخلاقی است. همچنین فخر با ذکر مبانیای نظیر عقیدهی کسب، اثبات جبر از راههای متعدد و تاکید بر ایجاد افعال و انگیزهها صرفاً از سوی خداوند، نگاهی جبرگرایانه را ترویج داده است. برخی پژوهشگران بر اساس این دسته از مبانی، خوانشی ذهنیگرایانه و پیامدگرایانه از فخر ارائه دادهاند. نگارنده با تکیه بر تفکیک معنای شرعی حسن و قبح اخلاقی نزد فخر، از معانی عقلی و غیر اخلاقی آن (نظیر ملایمت و منافرت، و لذت و درد) در جهت ردّ آن و اثبات تعالیگرایی فخر کوشیده است. بر این اساس، هر چند فخر صرفاً ارادهی خداوند را ایجادکننده و منشأ همهی امور میداند، اما در برخی بیانها نظیر تاکید بر تقویت ارادهی اولیهی انسان از سوی خداوند، به نوعی نقش انسان در افعال خویش را پذیرفته است. از طرفی بر سعادت اخروی و لزوم الگوبرداری انسان از انبیاء و سعی در تشبّه به خداوند در این زمینه تاکید دارد. به این ترتیب، بیانهای جبرگرایانهی وی بازتاب دغدغههای کلامی او در مسألهی توحید است. وی به عنوان معلّم و فیلسوف اخلاق، ضمناً بر نقش آدمی در سرگذشت اخلاقی خویش تاکید دارد. در حوزهی انگیزش اخلاقی، در نگاه بدوی، دیدگاه فخر شناختگرایی در زمینهی ماهیت انگیزش اخلاقی را بازتاب میدهد، امّا با توجه به تاکید فخر بر عوامل متعددی نظیر تاثیر الفت با دوستان و عقاید و عادتهای انسان در این زمینه و تاثیر تعادل مزاج بر اخلاق، رویکردی شخصیتگرایانه از آراء او استنباط میشود. در این رویکرد، باور، شرط لازم انگیزش اخلاقی است، امّا کافی نیست و فاعل باید در زمینهی عوامل موثر بر شخصیت نیک، وضعیت مناسبی داشته باشد. در زمینهی رابطهی باور و داوریهای اخلاقی با انگیزش اخلاقی، دیدگاه فخر، درونگرایی ضعیف یا الغاء پذیر است، به این ترتیب، وی این رابطه را نه ضروری بلکه اقتضایی میداند، رابطهای که از عوامل متعددی متاثر بوده و میتواند توسط آنها لغو شود. نظریهی انگیزش فخر با وجودشناسی ارزشها نزد او سازگار مینماید؛ باورهای فاعل (اعم از باورهای دینی در حوزه اوامر و نواهی الهی، توصیفات شرع از صفات خداوند، بهشت و جهنم و سعادت و شقاوت)، در کنار سایر عوامل موثر بر شخصیت اخلاقی، میتواند به انگیزش اخلاقی منجر شود.
بیشتر