جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1555
بررسی تاریخی مقوله عالم اکبر و عالم اصغر از دیدگاه ابن‌عربی و ملاصدرا
نویسنده:
رحیم عبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مراد از عالم کبیر، جهان موجود با نظام کلی و جملگی خود می باشد که به آن انسان کبیر هم گفته اند مراد از ‏عالم صغیر انسان (بنی بشر) می باشد که خود جهان کوچکی است که جهان بزرگ در آن منطوی است. از آنجا ‏می توان به اهمیت بحث پی برد که در آن دو چیزی با هم مقایسه می شوند که در یک سوی آن جهان وجود با ‏نظام کلی و جملگی خود قرار دارد و در دیگر سو انسان به عنوان خلیفه خداوند در روی زمین. همان انسانی ‏که بعد از نیل به مرتبه انسان کامل آیینه تمام نمای حق می شود.‏برای پاسخ دادن به پرسشهایی از قبیل اینکه؛ عالم اکبر و عالم اصغر چیست؟ آیا عالم اکبر و عالم اصغر ریشه ‏در اساطیر دارد؟ آیا عالم اکبر و عالم اصغر یک مفهوم کهن الگویی است؟ آیا مفهوم انسان کامل در عرفان ‏اسلامی ریشه در مقوله عالم اکبر و عالم اصغر دارد؟ آیا مفهوم عالم اکبر و عالم اصغر در فلسفه اسلامی دنباله ‏مستقیم همین مقوله در اندیشه ی فیلسوفان یونان باستان است؟ آبعد از تح یا ملاصدرا در مقوله عالم اکبر و ‏عالم اصغر تحت تاثیر ابن عربی بوده است؟ ‏‏ می توان گفت که عالم اکبر و عالم اصغر ریشه در اساطیر ایران و جهان باستان دارد و یک نمونه از مفاهیم ‏کهن الگویی می باشد. همچنین به نظر می رسد که مفهوم انسان کامل در عرفان و فلسفه اسلامی ریشه در مقوله ‏عالم اکبر و عالم اصغر دارد و دنباله همین مقوله در اندیشه فیلسوفان یونان باستان می باشد. و علی رغم ‏تشابهات و تفاوتهای زیاد بین نظریه ملاصدرا و ابن عربی می توان گفت که وی در نظریه عالم اکبر و عالم ‏اصغر به شدت تحت تاثیر ابن عربی می باشد.‏
نظریه انسان کامل از دیدگاه ابن‌عربی و ملاصدرا ‌
نویسنده:
علاءالدین ملک‌اف
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
جوهره اصلی انسان‌شناسی ابن‌عربی نظریه انسان کامل است. انسان کامل در منظر ابن‌عربی صاحب عقل حقیقت‌شناس و قلب حق‌گراست. به نظر وی انسان کامل صورت کامل حق و آئینه صفات الهی است و واسطه میان حق و خلق است که به واسطه وی فیض به عالم می‌رسد. همچنین مقصود اصلی از ایجاد عالم نیز انسان کامل است. وی به وسیله اسماء الهی در عالم تصرف می‌کند. چون تنها انسان کامل است که با دارا بودن کمال انسانیت و صورت الهی به مقام خلافت و نیابت الهی دست می‌یازد. تفکر ملاصدرا در باب انسان عمیقا به دیدگاه متافیزیکی او مرتبط است. ایشان در پرتو نظریه اصالت وجود، حرکت جوهری، جسمانی بودن حدوث نفس انسانی، به انسان توجه دارد. از این رو، به نظر وی هستی انسان مقدم بر ماهیت اوست. لذاست که در هر مرحله‌ای به نحوی تجلی می‌کند که با مرتبه قبلی متفاوت است. در نظر وی انسان ماهیت معین ندارد و به همین سبب است که انسان موجودی شگفت‌انگیز است. اینجاست که انسان کامل در اندیشه ملاصدرا اهمیت پیدا می‌کند، چرا که انسان همواره در جستجوی معنا و در هر آنی در مسیر تکامل است. ملاصدرا علاوه بر اینکه در مراحل سه‌گانه طبع، نفس و عقل تحولات انسان را تبیین می‌کند، بر این است که انسان کامل تنها موجودی است که در جا نمی‌ماند و هر لحظه با اندیشه و عمل خود را می‌‌سازد. به نظر ملاصدرا اندیشه و عمل انسان به وسیله اشتداد وجودی و استکمال جوهری به فعلیت می‌رسد. تا اینکه از ظلمات ماده منزه می‌گردد. ایشان بنابر اصالت وجود، اعمال، رفتار و نیات انسانی را نشأت گرفته از وجود می‌داند. از آنجا که وجود ذومراتب است و شدت و ضعف دارد، آثار و خواص نشأت گرفته از وجود هم مراتب مختلف خواهند داشت. از این رو همه انواع مختلف جهان هستی از جمله انسان به میزان بهره‌مندی‌اش از کمالات وجودی، از آثار و خواص آن بهره‌مند خواهد شد. مقصود وی از انسان کامل علاوه بر پیامبران و اولیاء، اقطابی است که حقیقت باطنی‌شان همه استعدادات جهان هستی را شامل می‌شود. و همه صفات کمال را در خود منعکس می‌سازد. به نظر وی هر انسانی بالقوه انسان کامل است ولی تا زمانی که بالقوه را به بالفعل تبدیل ننموده، هیچ اثری ندارد.با مقایسه دیدگاه این دو اندیشمند روشن می‌شود که ابن‌عربی مباحث خویش را بیشتر با اصالت شهود به اثبات می‌رساند، درحالی که ملاصدرا از روش عقلی بهره‌ جسته و سپس به سراغ ذوق و شهود می‌رود. ابن‌عربی جایگاه انسان کامل را در مرتبه الوهیت و ربوبیت می‌بیند و ابائی ندارد که «رب» را به مصادیق انسان کامل مانند قطب تأویل کند و انسان کامل را از حیث برابری ظاهر و مظهر مستلزم تحقق تمامی اسماء الهی از جمله اسم «الله» بداند. ولی ملاصدرا انسان کامل را خلیفه خداوند و مظهر و مرآت حق تعالی می‌داند که خداوند در وی ظهور کرده است. از آنجا که «بسیط الحقیقه کل‌الأشیاء» است، کامل‌ترین وجود هم بسیط محض است و هرچه وحدت و بساطت وجود افزایش یابد جامعیت آن نیز افزایش می‌یابد و هرچه کثرت وجود افزایش یابد، ناقص‌تر می‌شود و از جامعیت آن کاسته می‌شود.
کثرت گرایی در نجات از دیدگاه عرفان اسلامی (باتأکید بر آراء ابن عربی در فتوحات مکیه و فصوص الحکم)
نویسنده:
سیدمحمدمحسن مدنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کثرت‌گرایی که در مفهوم عام خود در مقابل انحصارگرایی است، به شاخه‌های بسیاری تقسیم می‌گردد که یکی از آنها کثرت‌گرایی در نجات است؛ به این معنا که نجات اخروی، فقط شامل حال پیروان یک دین نیست و از گستردگی و شمول، برخوردار است. این معنا، در فلسفه دین تبلور پیدا کرده است و در متون عرفانی قدیم کمتر با این وضوح بدان پرداخته شده است؛ با وجود این در کلام عارفان مسلمان می‌توان عباراتی یافت، که از نجات پیروان ادیان دیگر سخن گفته‌اند.ابن‌عربی به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین عارفان، در دو کتاب ارزشمند خود، فتوحات مکیه وفصوص‌الحکم، پیرامون عذاب کفار سخنانی بیان داشته است که بیان‌ کننده عدم خلود و نجات ایشان از عذاب الهی است. افزون بر تفسیر و تعبیری که ابن‌عربی، از اصل اصطلاح عذاب در واژه‌شناسی قرآنی دارد، دیگر مسائل و مباحث عمدتاً قرآنی از جمله بحث توبه و به‌ویژه پذیرش توبه فرعون توسط حضرت حق تبارک و تعالی، گستردگی چتر شفاعت خداوند و فراگیری رحمت الهی و تقدم آن بر هر یک از دیگر صفات و اسماء الهی، از دیگر شواهد و دلایل این امر است. چنان‌که دیدگاه ابن‌عربی درباره وحدت ادیان، مطالبی عمیق دارد که حاکی از این است که وی جوهر همه ادیان را یکی دانسته و اختلاف شرایع را به سبب اختلاف زمان‌ها می‌داند. مجموع این مبانی نشان می‌دهد که ابن‌عربی به عنوان نماینده عرفان اسلامی، به نوعی کثرت‌گرایی در نجات را ثابت کرده است؛ گرچه وی به مقتضای زمان زندگی، به این مسئله به‌صورت امروزی اشاره نکرده است.
اهل بیت از منظر اهل سنت کردستان
نویسنده:
فاروق صفی زاده
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دبیرخانه شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت,
چکیده :
شکی نیست که اهل بیت رسول الله در میان اهل سنت، مقام بلندی دارند و اهل سنت نسبت به آنان احترام بسیار قائلند و حقوق آنها را آن گونه که خداوند در شریعت قرار داده است رعایت می کنند، لذا آنان را دوست دارند و محبت و موالات شایسته ای نسبت به آنان دارند و به سفارش پیامبر اکرم در روز غدیر خم فرمود "اذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی" شما را درباره -رعایت حقوق- اهل بیتم سفارش می کنم.
صفحات :
از صفحه 27 تا 40
مقایسه‎ی توکل از دیدگاه مولانا جلال الدین محمد و محیی الدین ابن عربی
نویسنده:
زهراسادات صاحب
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
توکل در قرآن کریم، سنت و احوال عرفانی جایگاه مهمی دارد. مولانا و ابن‏عربی نیز آن را مد نظر داشته، و در آثار خود به آن پرداخته‎اند. آنها هر دو بر این باورند که توکل اعتماد به خداوند است و با اعتماد بر هر چیز دیگر منافات دارد؛ یعنی متوکل بر خداوند اعتماد می‏کند و بر ابن باور است که کسب و اسباب به خواست خداوند عمل می‏کند. در این تحقیق علاوه بر اینکه جایگاه توکل در بیان هر یک از دو عارف مورد بحث، بطور جداگانه تبیین شده است، در نهایت تشابه و تفاوت آنها مقایسه شده است.
علم الاسماء تاریخی از منظر ابن عربی و ارتباط آن با هنر هر دوران
نویسنده:
فرید فتحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابن عربی قائل به وحدت وجود است؛ یعنی کل عالم هستی در اصل حقیقتی واحد است و آن حقیقت واحد وجود حق تعالی است. این حقیقت در مرتبه ذات خود مطلقا ناشناختنی و پنهان است اما دوست دارد شناخته بشود و در عالم تجلی می کند و کل عالم هستی نتیجۀ تجلی خداست. بواسطۀ این تجلی تکثرات عالم بوجود می آید و مراتب عالم شکل می گیرد اما تمامی موجودات عالم علی رغم تنوعات و تکثراتشان در ذات خود واجد حقیقتی واحد هستند. مهمترین دغدغۀ یک عارف وحدت وجودی تبیین این کثرات بر مبنای وحدت ذاتی در آنهاست. اماچنین تبیینی مستلزم گونه ای شناخت از عالم است که با عقل و حس بواسطۀ محدودیتشان قابل حصول نیست. پس شناخت وحدت وجود به ساحتی دیگر منتقل می شود که آن ساحت خیال است. قوه ای که در وجود چنان چنین شناختی را رقم می زند قوه خیال و موضوع شناخت آن کل عالم هستی است که از نظر ابن عربی کل عالم سرزمین خیال منفصل یا سرزمین حقیقت است.کل جریان تنزل حقیقت و شناخت آن توسط انسان – که از نظر ابن عربی «کون جامع» است- یک دایره کامل مشتمل بر دو قوس نزول و عروج را رقم می زند و انسان در انتهای نیمدایرۀ قوس نزول قرار می گیرد که باید حرکت استکمالی خود را به سمت خداوند آغاز کند و این حرکت، تاریخِ انسان را رقم می زند. اما قوس عروج یعنی قوس سلوک معرفتی انسان مشتمل بر دوایر متعدد دیگر و هر یک از این دوایر متضمن تنزلات و معارج جزئی است که نماینده دورانهای تاریخی است و علم الاسماء تاریخی این جا مطرح می شود؛ در هر دوره تاریخی اسمی ظهور میکند و پیامبری مظهر آن اسم می شود و تمام احکام تاریخی آن دوران بر اساس این ظهور رقم می خورد تا دوباره پیامبر دیگری ظهور کند و این سیر ادامه دارد تا تاریخ به ظهور خاتم النبیین و دوران پس از او یعنی آخرالزمان می رسد.از نظر ابن عربی حقیقت محمدیه مشتمل بر تمام حقایق اسماء الهی است و وجود پیامبر خاتم (ص) تجلی ذات حق تعالی است. پس همه اسماء الهی و خصوصیات و تاریخ آنها به طور یکجا در وجود پیامبر خاتم و دوران تاریخی او جمع شده است. از این رو هنر متناسب با روح این دوران نیز هنری است که تمام خصوصیات هنرهای دیگر را داشته باشد تا بتواند انسانِ این دوران را به تعالی برساند. از نظر ابن عربی انسان در دوره آخرالزمان باید صورتهایی خلق کند در غایتِ تجرد خیال و مجردترین هنر، هنر کلمه و کلام است که به نوعی متضمن تمام انواع دیگر هنرها و پاسخ گوی نیازهای معرفتی انسان در دوران آخرالزمان است.
عقل و قلب  از دیدگاه شیخ‌اکبر محی‌الدین ابن عربی در کتاب  فصوص‌الحکم
نویسنده:
محسن رضوی نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
محی‌الدین بن عربی از کسانی استکه هنگام بحثو بررسی در مسائل فلسفی و کلامی و تقریر مباحثذوقی و عرفانی، مبانی آراء خویشرا همواره با تحقیق و تدقیق و تطبیق با موازین عقلی بیان داشته استلیکن عقل را در راه اصول به حقیقتبی‌پایان حق ناتوان میداند.در نظر وی آنچه میتواند محل انوار نامتناهی حق واقع شود قلبآدمی است .محی‌الدین از لغتقلبکه در قرآن مجید آمده استفاده کرده و آن را به معنی دگرگون شدن دائم در انواع صور و صفاتبکار برده استانقلابو تحول یافتن، خصلتذاتی و دائمی قلباست .انقلابو تحول دائمی قلباستکه راه انسان را به سوی حقیقتنامتناهی می‌گشاید.هنگامی که پای سالکدر راه سلوکبه وسیله عقال بسته شود، ناچار از هر گونه حرکتبسوی حقیقتمطلق باز می‌ماند.به همین جهتاستکه محی‌الدین لغتعقل را به معنی قید بکار برده و کار آن را محصور کردن حقیقتدر یکجهتواحد به شمار آورده است .کار عقل محصور کردن و مقید ساختن حقیقتاست .اما حقیقتچیزی استکه از هر گونه قید و بند آزاد میباشد.و لذا عقل به حقیقتوقوفنخواهد یافت .به اعتقاد ابن عربی، نعمتی جاودانه‌تر از معرفتو آگاهی بر حقیقتنفسو عرفان به پایگاه وجودی آدمی نیست .و غفلتآدمی از این حقیقتسرآغاز سیه‌روزی اوست .لذا شناختاین جایگاه و انطباق خواسته‌های انسان با شرایط و مقرراتآن جایگاه مستلزم احاطه به تمامی عالم و وقوفبه عالم غیبو شهود و فراغتاز قید زمان و مکان و نگاهی دیگر به انسان و عالم استو حال آنکه انسانسان به عالم ماده و گرفتاری او در دام زمان و مکان اجازه حرکتو توجه به عوالم دیگر را به او نمی‌دهد و مادام که چنین استاز دایره شناختحسی که از لوازم انسبا زمان و مکان استفراتر نخواهد رفت .فلذاباید چاره‌ای دیگر اندیشیدو این نیازمند توسل جستن به نسیان استکه بتوان از فضای مانوسزمان و مکان خارج و در هوائی آزاد و عاری از زمان و مکان و مصفا به انوار قدسی تنفسکرد و دمی آسود.
بررسی میزان تاثیر دیدگاه‌های ابن عربی بر اندیشه شاه نعمت الله
نویسنده:
علی زوی کلاتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از آن عارفان بنامی که، عرفای دیگر از وی تأثیر گرفته اند و چراغ اندیشه و تفکر او را به دست گرفته اند، شیخ اکبر معروف به ابن عربی است. به علت گسترده بودن اطلاعات ابن عربی دربار? فلسفه، کلام،تفسیر،عرفان و حدیث است که عرفای اسلامی پس از وی به شدت تحت تآثیر افکار او قرار می گیرند و دارای مبادی، اصول می گردد. او خود معتقد است که کلام او از عالم امر نازل می شود پس دارای یک نظام واحد است و همانند قرآن بعضی از آن بعضی دیگر را تفسیر می کند. ولی این نظام واحد برای کسی روشن می شود که نسبت به مباحثی همچون عالم احدیت، واحدیت، اسماء و صفات حق، وحدت وجود، حضرات خمس، اعیان ثابته، و انسان کامل آگاهی داشته باشد.و به حق تنها عارفی که از تعلیمات ابن عربی در اندیشه و آراء خود استفاده نموده است و بهره ها جسته، شاه نعمت الله ولی است که حکمت از طریق فصوص الحکم برقلب و جان وی راه یافته است.رسال? پیش رو که در باب بررسی میزان تاثیر پذیری اندیشه های شاه نعمت الله ولی از اندیشه های ابن عربی می باشد در چهار فصل تنظیم شده است که به قرار زیر است :فصل اول مربوط به کلیات می باشد . در این فصل به موضوعاتی همچون سوالات پژوهش، فرضیه های پژوهش، اهداف پژوهش، جامعه آماری ، حجم نمونه، روش تحقیق ، مدل تحقیق و... اشاره شده است . روش تحقیق به کار گرفته شده در این رساله روش توصیفی تحلیلی بوده و حجم جامعه آماری جهت بررسی 1362 صفحه می باشد . در فصل دوم به زندگی نامه و آثار شاه نعمت الله ولی و ابن عربی اشاره گردید. از جمله مباحث مهمی که در این فصل ذکر شده است ، اشاره به چهارچوب کلی عرفان ابن عربی و سلسله شاه نعمت اللهی می باشد. در فصل سوم که تجزیه و تحلیل اطلاعات می باشد، اندیشه های ابن عربی وشاه نعمت الله ولی در دوازده مورد (وجود، اسما و صفات ، اعیان ثابته ، تجلی ، تشبیه و تنزیه ، جبر و اختیار ، وحدت وجود ، قلب ، انسان کامل ، عقل اول ، عشق ، رمز و تمثیل) مورد بررسی قرار گرفت . در فصل چهارم نیز که نتیجه گیری کلی رساله ذکر گردید. کلید واژه ها: ابن عربی ، شاه نعمت الله ولی ، عرفان، وجود، انسان، عشق،اعیان
بررسی و مقایسه‌ی تجلی و ظهور حق مطلق در عالم محسوسات از دیدگاه ابن‌عربی و فلسفه ودانته
نویسنده:
نوروز پیغامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عرفان ابن عربی، عرفان تجلی و ظهور است. در واقع تجلی و ظهور یکی از واژه‌های کلیدی و به عبارت دیگر شاه کلید عرفان ابن عربی است. در مکتب ودانته نیز مفهوم مایا و لیلای برهمن چنین جایگاهی دارد. ابن عربی و مکتب ودانته با اینکه بر غیرقابل شناخت بودن حق مطلق و برهمن نیرگونه در مرتبه‌ی ذات و احّدیت تاکید می کنند ولی با این حال هر دوی آنها بر این هستند که حق مطلق خود را به طرق مختلف در عوالم هستی و بخصوص در عالم محسوسات نمایان می سازد. در بینش عرفانی ابن عربی این امر مهم بواسطه‌ی تجلی، عشق، نفس رحمانی، عماء و در مکتب ودانته بواسطه‌ی مایا و لیلای برهمن صورت می گیرد. ابن عربی و پیروانش مراتب کلی ظهور حق را پنج مرتبه می دانند و از این مراتب تحت عنوان حضرات خمس یاد می کنند. در مقابل، مکتب ودانته نیز عوالم هستی را دارای چهار مرتبه یا حالت می داند که از آنها به عوالم اربعه آتمن یاد می کنند. از دیدگاه هر دوی آنها در بالاترین مرتبه این عوالم، حق بیشترین، و در مرتبه پایین تر، کمترین حضور را دارد. انسان در هر دو مکتب نقطه محوری عالم محسوب می شود. ابن عربی انسان و بخصوص انسان کامل را به مثابه عالم صغیر و روح این عالم (عالم کبیر) می داند و معتقد است که خداوند انسان را به صورت خودش آفرید، در مکتب ودانته هم انسان به خاطر دارا بودن روح و آتمن، جنبه الوهی پیدا کرده است. ابن عربی حقیقت محمدیه را کاملترین، عالیترین و نخستین تجلی حق می داند که در انسان کامل به فعلیت رسیده است و دارای یک هسته‌ی ازلی کیهانی، واسطه‌ی فیض و جامع جمیع اعیان ثابته است. در مکتب ودانته نیز هیرنیه گربهه بعنوان هسته جهانی و مجمع عناصر بسیط است که در پرجاپتی، ایشواره و ... به فعلیت رسیده است. این رساله ضمن تبیین این مفاهیم به بررسی آراء و افکار ابن عربی (در فصل اول)، مکتب فلسفی ودانته (در فصل دوم) و به مقایسه‌ی شباهتها و اختلافهای آن دو سنت مهم(در فصل سوم) می‌پردازد.
پژوهشی تطبیقی در معرفت‌شناسی ملاصدرا و ابن عربی با تأکید بر جایگاه عقل
نویسنده:
سمیه منفرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در بررسی عرفان نظری محیی الدین بن عربی و حکمت متعالیه صدر المتألهین شیرازی، می‌توان گفت که ملاصدرا، فیلسوف است؛ زیرا روش وی، روشی فلسفی می‌باشد و مبنای تمام افکار او بر پایه‌ی دلیل و استدلال قرار گرفته است و قدمی از عقل فراتر نمی-گذارد. به یک معنا می‌توانیم بگوییم که ملاصدرا عارف است؛ چنانکه یافته‌های عرفانی و کشف و شهود، جایگاه و نقش مهمی در حکمت او ایفا می‌کند. اما از آنجا که خود معترف به محدودیت مقام عقل بوده است، وحی و کشف را در کنار عقل قرار می‌دهد، البته نه در عرض همدیگر، بلکه باز هم داور نهایی را عقل قرار ‌داده و با زیرکی تمام با استفاده از این قاعده که: عرفان، قرآن و برهان از هم جدایی ندارند، تا آنجایی که ممکن است به برهانی کردن وحی و کشف می‌پردازد. این است تفاوت او با ابن عربی؛ زیرا ابن عربی هرگز بر آن نبوده که تمام عناصر عرفان خود را عقلی و مبرهن سازد. شاید بتوانیم بگوییم ملاصدرا در انتهای مسیری قرار گرفته که ابن عربی آن را آغاز کرد. اما نه به معنای برهانی کردن کل عرفان.هدف ملاصدرا این نبوده که کل عرفان را برهانی سازد، بلکه ملاصدرا همواره نقصان عقل را از طریق کشف و وحی جبران کرده است و عقل به معنای استدلال فردی برای او اصل و اساس بوده است. حکمت به این معنا همان فلسفه است که متعالی به کشف و وحی شده است. در مقابل، ابن عربی علی رغم جایگاهی که برای مراتب بالای عقل در معرفت شناسی خود قایل است، قلب و دستاوردهای آن را، اصل و اساس مکتب خود قرار داده و هرجا که لازم دیده و بنا بر برخی ضرورت‌ها از استدلال عقلی بهره برده است.
  • تعداد رکورد ها : 1555