جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 111
مقولات النقد الثقافي: مدرسة فرانكفورت ، الوجودية ، ما بعد البنيوية
نویسنده:
ريتشارد وولين(Richard Wolin)؛ ترجمه: محمد عناني
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قاهره - مصر: المركز القومي للترجمة,
ذهن به‌مثابه آینه طبیعت: اندیشه دکارتی در بوته نقد رورتی
نویسنده:
مسعود سيف ، نبی الله سليمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی,
چکیده :
رورتی در صدد است تا تلقی دکارتی از فلسفه را که سبب تخصصی شدن روزافزون و دورماندن آن از بقیه ­ی فرهنگ شده مورد انتقاد قرار ­دهد؛ دیدگاهی که به عقیده ­ی او نتیجه ­ی پذیرش ذهن آینه‌وار دکارتی است. رورتی چنین دیدگاهی را ناشی از تصور ذهن به‌مثابه آینه ­ای می ­داند که امور بیرونی را بازنمایی می‌کند و فیلسوفان را به عنوان نگهبانان آینه که در مقام داور یا قاضی تلاش می­ کنند بازنمایی ­های مطابق واقعیت را از غیر آن بشناسانند. ادعای فلسفه این است که چنین کاری را بر اساس فهم خاص خود از ماهیت شناخت و ذهن انجام می ­دهد. یعنی، فرهنگ، تلفیقی از ادعاهای شناختی است و فلسفه چنین ادعاها­یی را مورد قضاوت قرار می‌دهد. رورتی به عنوان فیلسوفی نئوپراگماتیست تلاش می­ کند تصویر آینه طبیعت و فلسفه متناسب با آن را کنار گذارد و فلسفه را وارد گفت‌وگو با دیگر حوزه ­ی­های دانش نماید.
صفحات :
از صفحه 95 تا 132
پست مدرنیسم و تاثیر نیهیلیسم بر آن
نویسنده:
فیاض زاهد
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی,
چکیده :
اندیشه پست مدرن یکی از آخرین رهیافت های فیلسوفان و مورخان در سال های اخیر است. هر چند دوران آن به نظر برخی متفکران به پایان رسیده و عصر نگره های جدیدی آغاز شده است. پست مدرنیته از نقد مدرنیته می آید. هر چند در آغاز شکلی ادبی داشت اما توسط متفکران برجسته فرانسوی از جمله میشل فوکو، لیوتار، بودریار و ریچاردرورتی امریکایی و در سال های اخیر واتیمو از متفکران ایتالیایی به جهان شناسانده شد. اما این دسته از متفکران خود تحت تاثیر هایدگر و البته نیچه قرار داشتند. هایدگر حلقه وصل این اندیشمندان با نیچه بود. او این امکان را به متفکران غربی داد تا اندیشه های نیچه را بازشناسی و بازخوانی نمایند. طرح فکری او در باره نیهیلیسم به رشد پست مدرنیسم بسیار کمک کرد. آن ها در باب مفهوم خداوند، متافیزیک، انسان و تاریخ اصول جدیدی را ارائه کردند. آن ها با روایتگری های مطلق گرایانه مخالفت کردند. تاریخنگاری کلاسیک از نظر آن ها محل اتکا نبود و نیاز بود تا داوری و تفسیر نوینی از رویدادها ارائه شود. انسان هم در مرکز این باز داوری قرار می گرفت. تفاسیر افلاطونی و نئو اسکولاستیکی در ادیان مورد عمیق ترین نقدها قرار داشت. پست مدرنیسم بر مفاهیمی چون تاریخ استعمار، تاریخ سیاهان، تاریخ زنان، ابدیت انگاری تاریخی و تئوری های خطی خط بطلان کشید. انسان را آزاد فرض کرد و هر گونه فرجام نگری در کارش را ناپسند و غیرعقلانی دانست. البته بر نگرش آن ها نیز نقدهای مستحکمی وارد شد. آن ها برای اثبات صحت ادعاهای خویش محکوم به رعایت قواعد و اصولی بودند که دنیای مدرن و پیش از مدرن بنیان های آن را بنا نهاده بودند.
صفحات :
از صفحه 103 تا 124
نقد رورتی بر معرفت‌ شناسی
نویسنده:
شهلا اسلامی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی,
چکیده :
رورتی شرحی توصیفی-تاریخی از دیدگاه‌های فلاسفه بیان می‌کند. او پس از این شرح، مبناگرایی و اصالت بازنمایی را که از زمان دکارت به بعد در حوزه معرفت‌شناسی حاکم شده است، نقد می‌کند. به نظر رورتی فرض اساسی فلاسفه این است که فلسفه نقش ممتازی برای شناخت ما از جهان دارد و مسائل مورد مطالعه فلسفه سرمدی و جاودانه‌اند. این به معنای مبنا قرار گرفتن فلسفه است. مخالفت رورتی با مبنا قرار گرفتن فلسفه در حقیقت مخالفت با خود معرفت‌شناسی است. مسئله‌ى اساسی این است که آیا رورتی توانسته است خود را از دیدگاه اصالت بازنمایی که خودش آن را نقد می‌کند برهاند. برای دوری جستن از این انتقاد رورتی دیدگاه پراگماتیستی خود را بیان می‌کند. در این دیدگاه شناخت مستلزم گفت‌وگو و عمل اجتماعی است که رورتی این دیدگاه را رفتارگرایی معرفت‌شناختی می‌نامد. چارلز تیلور دیدگاه رورتی را ازجمله دیدگاه‌های دنیوی می‌داند که منجر به نتایج غیر اخلاقی می‌شود. به نظر او دیدگاه رورتی هنوز تحت تسلط اصالت بازنمایی است.
صفحات :
از صفحه 5 تا 21
هرمنوتیک همچون معرفت شناسى
نویسنده:
مرالد وستفال
نوع منبع :
مقاله , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قدس‌سره,
چکیده :
این مقاله با بررسی آراء فلاسفه غرب پیرامون ایده هرمنوتیک و ارتباط آن با معرفت شناسی می پردازد. بحث های مرتبط با این موضوع عبارتند از: یقین، خودارجاعی، دور هرمنوتیکی، پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم.
رئالیسم و معیارهای آن
نویسنده:
رضا صادقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پرديس فارابی دانشگاه تهران ,
چکیده :
با اینکه رئالیسم مفهومی شناخته شده و پرکاربرد است، اما با رجوع به منابع مربوط روشن می شود که این مفهوم تعریفی یکسان و مورد اتفاق ندارد. پرسش هایی که در بحث از رئالیسم طرح شده اند، گسترده اند و به حوزه های مختلفی مانند وجودشناسی، الهیات معناشناسی، معرفت شناسی، منطق، روش شناسی، اخلاق تعلق دارند و به همین دلیل، در تعریف این مفهوم بسته به حوزه مورد بحث از معیارهای متفاوتی استفاده شده است. در این نوشتار ضمن بررسی معیارهای گوناگونی که در تعریف مفهوم رئالیسم به کار گرفته شده است تلاش خواهد شد تا از معیار وجودشناختی به عنوان وجه اشتراک این معیارها دفاع شود.
صفحات :
از صفحه 187 تا 212
تلاقی پراگماتیسم و پست مدرنیسم در فلسفه «ریچارد رورتی»
نویسنده:
محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله به بررسی تأثیر تلاقی پراگماتیسم و پست مدرنیسم در شکل گیری نئوپراگماتیسم ریچارد رورتی میپردازد. اصالت طبیعت، داروینیسم، و ابزارانگاری از جمله مبانی پراگماتیسم کلاسیک شمرده میشوند که در شکل گیری نئوپراگماتیسم رورتی اثرگذار هستند. دیویی و جیمز از معروف ترین شخصیت هایی به شمار میروند که رورتی از آنها تأثیر پذیرفته است. علاوه بر پراگماتیسم، پست مدرنیسم نیز در اندیشه رورتی جایگاه خاصی دارد و از جمله مبانیای که در تکوین فلسفه وی مؤثر هستند میتوان به مرگ سوژه، عقل ستیزی، و انکار حقیقت اشاره کرد. در این میان، رورتی با بسیاری از اندیشه های فیلسوفان پست مدرن همچون دریدا، ویتگنشتاین دوم، و لیوتار در زمینه نقد مدرنیته همداستان است.
فلسفه و آینده
نویسنده:
رضا داوری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه شهید بهشتی,
چکیده :
در این مقاله اظهار شده است علم و فرهنگ و تکنولوژی و به ویژه سیاست نمی تواند از فلسفه جدا و بی نیاز باشد. علم بدون فلسفه چنان که دکارت گفت مانند درخت بی ریشه است و علم به عنوان میوه همواره به فلسفه به عنوان ریشه نیاز دارد. گروه های مختلفی در دوران معاصر از قبیل پوزیتیویست ها و نحله های دیگر سعی کرده اند نیاز علم به فلسفه و به ویژه نیاز سیاست به فلسفه را انکار کنند. اما کوشش آنها موفق نبوده است و حتی فلسفه پست مدرن پایه های متافیزیکی متناسب خاص خود را دارد. تفکر فلسفی همواره در گذشته پایه تمدن و فرهنگ بشری بوده است و در آینده هم خواهد بود.
صفحات :
از صفحه 1 تا 10
حقیقت و توجیه
نویسنده:
سعیده کوکب
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
در چارچوب پارادایم زبانی، همواره مرتبط با تلقی حقیقت به عنوان سازگاری، این مسأله وجود دارد که چگونه می‌توانیم در پرتو دلائل قابل دسترس، ادعای حقیقی نامشروطی را بیان کنیم که ورای آنچه توجیه شده است، قرار دارد. به عبارت دیگر، اگر در چارچوب زبانی، حقیقت یک قضیه را نمی‌توان مطابقت آن با چیزی در جهان دانست، زیرا در این صورت ما باید قادر باشیم از زبان خارج شویم، در حالی که از زبان استفاده می‌کنیم، پس چگونه حقیقت از توجیه قابل تشخیص است. در پاسخ به این سؤال دو نظریه اصلی مطرح می‌گردد: از یک طرف، ریچارد رورتی به دلیل رادیکال کردن پراگماتیکی چرخش زبانی، فهم غیررئالیستی از شناخت را مطرح می‌کند و حقیقت را با توجیه یکسان می‌داند. او معتقد است از آنجا که هیچ چیزی غیر از توجیه وجود ندارد و هیچ راهی وجود ندارد که از عقاید و زبانمان خارج شویم تا وسیله آزمون دیگری غیر از سازگاری بیابیم، لذا مفهوم حقیقت اضافی است. از طرف دیگر، متفکرانی مانند یورگن هابرماس، سعی می‌کنند شهودهای رئالیستی را در درون پارادایم زبانی حفظ کنند. هابرماس معتقد است، ارتباط درونی بین حقیقت و توجیه وجود دارد و توجیهی که در یک چارچوب خاص به نحو موفق مطرح می‌شود، می‌تواند معطوف به حقیقتی مستقل از چارچوب باور موجه باشد. از نظر هابرماس برای تبیین رابطه درونی حقیقت و توجیه فقط می‌توان به عمل متقابل بین اعمال و گفتمان استناد نمود. فقط تأثیر متقابل دو نقش متفاوت پراگماتیک مفهوم حقیقت که در چارچوب‌های عملی و گفتمان عقلانی ایفا می‌شود، می‌تواند تبیین کند که چرا توجیه موفق یک باور مطابق با معیارهای خاص ما، در راستای اثبات حقیقت مستقل از چارچوب باور موجه است.
صفحات :
از صفحه 137 تا 174
ریچارد رورتی (1931 - 2007م.)
نوع منبع :
مدخل اعلام(دانشنامه اعلام)
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ریچارد مک کی رورتی (به انگلیسی: Richard Rorty) (زادهٔ ۴ اکتبر ۱۹۳۱ – درگذشتهٔ ۸ ژوئن ۲۰۰۷)، از مهم‌ترین فیلسوفان تحلیلیِ معاصر و به‌عقیدهٔ برخی بزرگترین فیلسوف آمریکایی است. وی نظرات متفاوتی در سنت پراگماتیستی ارائه کرده است. هرچند برخی او را به‌دلیل عقاید نسبی‌گرایانه‌اش پسامدرن دانسته‌اند، وی چنین عنوانی را نمی‌پذیرفت و آن را اساساً بی‌معنا می‌پنداشت. اگر بخواهیم دقیقتر ردهٔ رورتی را بیان کنیم باید او را فیلسوف پسا تحلیلی (post-analytical) عمل گرا بنامیم. زندگی‌نامه: رورتی در ۴ اکتبر ۱۹۳۱ در شهر نیویورک و در خانواده‌ای چپ، اصلاح‌طلب و ضد استالینیسم متولد شد. بر طبق گفتهٔ خود خانوادهٔ او اگر تروتسکیست نبودند، لااقل سوسیالیست بودند. او در ۱۹۴۶ به دانشگاه شیکاگو راه یافت، جایی که شاگرد کسانی چون رودلف کارناپ، چالرز هارتسهورن و ریچارد مک‌کئون بود. در ۱۹۴۹ مدرک کارشناسی علوم انسانی و در ۱۹۵۲ کارشناسی ارشد خود را از همان دانشگاه دریافت کرد. رسالهٔ کارشناسی ارشد او پیرامون وایتهد و تحت نظر هارتسهورن به اتمام رسید. رورتی از ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۶ برروی رسالهٔ دکترای خود در دانشگاه ییل تحت عنوان «مفهوم عاملیت بالقوه» (به انگلیسی: The Concept of Potentiality) کار کرد و پس از دو سال خدمت در ارتش به استخدام کالج ولزلی درآمد. سفر به ایران: رورتی در خرداد ۱۳۸۴ و درحالی که هیچ اثری از او به فارسی برگردانده نشده بود به ایران آمد. زبان سادهٔ رورتی باعث شد تا محافل روشنفکری چندان از او استقبال نکنند. روزنامهٔ شرق در شمارهٔ ۳۰ خرداد ۱۳۸۴ نوشت: «نتیجه‌گیری شخصی و تحلیل‌های فردی آقای رورتی به چنان ساده‌اندیشی و یک‌سونگری تأسف‌باری دچار می‌شد که … این شبهه را پیش آورد که یا جناب رورتی… ایرانی‌ها و سواد اجتماعی و فلسفی آن‌ها را بسیار دست‌کم گرفته و بحثی مقدمانی را برایشان تدارک دیده یا سطح سواد و توقع ما آن قدر بالا رفته که در پایان جلسه مبهوت بمانیم و بگوییم این صحبت‌ها چه دردی از حسرت انزوای فلسفی ما کم کرد.» هرچند دیهیمی - مترجم کتاب اولویت دموکراسی بر فلسفه - در یادداشتی در روزنامهٔ جمهوریت و گفتگویی در وقایع اتفاقیه به دفاع از رورتی پرداخت، لکن کمک چندانی به بهبود تصویر رورتی در میان اهل فلسفهٔ ایران نکرد. اندیشه‌های رورتی: محتوای رسالهٔ دکترا و کتاب اول رورتی (چرخش زبانی، ۱۹۶۷ - The Linguistic Turn) تحت تأثیر فلسفهٔ زبان بود. رورتی تحت تأثیر جان دیویی به پراگماتیسم متمایل شد. اثر بعدی او یعنی «فلسفه و آینهٔ طبیعت» تحت تأثیر ایده‌های پراگماتیستی و فیلسوفان تحلیلی‌ای چون کواین و سلارز نگاشته می‌شود. در این اثر رورتی در مقابل ایدهٔ بازنمایانندگی (به انگلیسی: Representationalism) که بر تمامی پروژهٔ معرفت‌شناسی مدرنیته از دکارت و هیوم و کانت تا پوزیتویست‌های منطقی حکم‌فرما است موضع‌گیری می‌کند. رورتی و پراگماتیسم: ریچارد رورتی می‌گوید: در اعماق و درون ما چیزی جز آنچه که خود قرار داده‌ایم، وجود ندارد. نه معیاری که خود به وجود نیاورده باشیم، نه موازینی برای عقل، … و نه مبحثی جدی که تابع رسوم و رفتار ما نباشد (Rorty (1982:xliii)). از موضع گیری تندتر رورتی چنین بر می‌آید که فرد باید در کار ادامه گفتمان، خشنودتر از کار پی جویی حقیقت باشد. (rorty (1979:393))رورتی ضمن موافقت با فوکو و دریدا در این که زبان بازتابنده واقعیت نیست، باز هم از آنها فراتر می‌رود و بر این نظریه پراگماتیک تأکید می‌کند که: حقیقت آن است که به کار آید. رورتی به دلیل گرایش به پراگماتیسم معتقد بود نمی‌توان مرز قاطعی بین علوم طبیعی و اجتماعی، علوم اجتماعی و سیاست، سیاست، فلسفه و ادبیات قائل شد. از نظر او همهٔ حوزه‌های فرهنگ اجزای کوششی یگانه برای بهتر ساختن زندگی است؛ لذا با رویکرد پراگماتیستی شکافی میان نظریه و عمل نیست، چراکه «آنچه به نظریه موسوم است بازی با کلمه نیست، همواره عمل از پیش موجود است.» رورتی معتقد است انسان‌ها این قابلیت را دارند که با هر نوع اعتقاد و طرز فکری، به یکدیگر اعتماد و برای بهبود اوضاع با یکدیگر همکاری کنند. وی باور داشت می‌توان به آمدن انسان‌هایی بهتر در آینده امیدوار بود. امکان این ناکجاآباد برای رورتی در آمریکا از دیگر جای‌ها محقق‌تر بود. با این وجود امید رورتی پس از حوادث ۱۱ سپتامبر به خاموشی گرایید. او نسبت به آیندهٔ غرب به بدبینی رسیده بود: «حتی آشویتس هم موفق نشد نسل‌های پس از جنگ را از این اندیشه منصرف کند که جهان هنوز می‌تواند با راهنمایی غرب، جلو برود و جوان‌تر شود… یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به ما نشان داد که دیگر احتمال اینکه غرب بتواند نقشی در آینده جهان بازی کند وجود ندارد… تراژدی غرب مدرن آن است که پیش از آنکه بتواند آرمان‌های خود را تحقق بخشد، انرژی خویش را به انتها رساند. زندگی روحی و معنوی غربی‌های سکولار بر محور امید به تحقق آن آرمان‌ها شکل گرفته بود. حال که آن امید به تدریج از میان می‌رود، زندگی غربی‌ها نیز کوچک‌تر و حقیرتر می‌شود. امید آنها محدود می‌شود به امور کوچک و جزئی. این امید، آرام آرام جای خود را به ترس می‌دهد.» رورتی فلاسفهٔ مطرح جهان را به دو دسته تقسیم می‌کند. دستهٔ اول امثال دیویی، میل و رالز و هابرماس هستند. آنها «بچه‌های خوبی» هستند زیرا سعی می‌کنند زندگی عمومی مردم را سروسامان دهند. اشکال آنها در این است که زیاد خود را جدی می‌گیرند و خواندن آثارشان کسالت به‌بار می‌آورد. دستهٔ دوم امثال هایدگر، فوکو، دریدا و لیوتار، «بچه‌های شیطان و بازیگوشی هستند» که به‌درد زندگی خصوصی مردم می‌خورند. اشکال این دسته نیز این است که فکر می‌کنند به‌درد زندگی عمومی مردم هم می‌خورند. پاکسازی قومی و فلسفه اخلاق: ریچارد رورتی فلاسفه اخلاق را با عاملان پاکسازی قومی مقایسه کرده و معتقد است که فیلسوفان درمانی برای بیماری‌های اجتماعی و سیاسی نبوده، بلکه خود بخشی از مشکل هستند. به عقیده رورتی فلسفه - در پایه ای‌ترین شکل آن - منجر به محروم کردن برخی انسان‌ها از خصایص انسانی شده‌است. رورتی با شبیه خواندن رفتار فلاسفه، توماس جفرسون، رئیس جمهور آمریکا، و صرب‌هایی که مسلمانان را پاکسازی کردند می‌نویسد که «همانند صرب‌ها، آقای جفرسون تصور نمی‌کرد که حقوق بشر را زیر پا می‌گذرد. صرب‌ها فکر می‌کردند که کارشان در جهت منفعت بشریت است زیرا دنیا را از شبه‌انسان‌ها پاک می‌کنند. از این جهت، تصویری که آنها از خود داشتند شبیه تصویر فلاسفه اخلاق است که امیدوارند که جهان را از تعصب و خرافات پاکسازی کنند. این پاکسازی به ما این امکان را می‌دهد که از حیوانیت خود فراتر رفته و برای اولین بار کاملاً منطقی و انسان بشویم.» رورتی معتقد است که همانگونه که فلاسفه فکر می‌کنند که کار خوبی انجام می‌دهند، عاملان پاکسازی قومی هم فکر می‌کردند که کار خوبی انجام می‌دهند. دلیل اینکه ما این افراد را وحشی می‌دانیم ساخته و پرداخته تاریخ فلسفهٔ ماست. درصورتی‌که عاملان پاکسازی قومی تنها در تلاش برای پاکسازی دنیا از شبه‌انسان‌ها بودند، و این گرایش به تقسیم‌بندی به «واقعی» و «شبه» درواقع ریشه در فلسفهٔ اخلاق دارد. رورتی با اشاره به پاکسازی قومی در کوزوو و هولوکاست، هرگونه تلاش برای فهم منطقی رفتار انسان را بیهوده و توهین آمیز خوانده، و معتقد است که ما باید پرسیدن این سؤال که چرا با حیوانات تفاوت داریم را متوقف کرده و فقط بگوییم که ما همدیگر را بهتر از حیوانات احساس می‌کنیم، و بهتر است که مفاهیمی متعالی مانند خدا، قانون طبیعی، یا تاریخ را رها کرده و به یکدیگر امید بورزیم. منتخبی از آثار:فلسفه و امید اجتماعی، ترجمهٔ عبدالحسین آذرنگ و نگار نادری، نشر نی (عنوان اصلی: Philosophy and Social Hope، انتشارات پنگوئن، ۱۹۹۹)/ اولویت دموکراسی بر فلسفه، ترجمهٔ خشایار دیهیمی، طرح نو/ پیشامد، بازی و همبستگی، ترجمهٔ پیام یزدانجو، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۸۵/ فلسفه و آینهٔ واقعیت، ترجمه مرتضی نوری/.
  • تعداد رکورد ها : 111