جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4867
صدور کثیر از واحد از دیدگاه ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
علی رستمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بنابر قاعده«الواحدلایصدرعنه الاالواحد» ازعلت واحد جز واحد صادر نمی‌شود. و از آنجایی که علت‌العلل اشیاء یعنی واجب الوجود از هر جهت واحد است و هیچ کثرتی در او راه ندارد، یعنی وحدت او وحدت حقیقی حقه است پس از او جز واحد صادر نمی‌شود.درپاسخ به این پرسش که چگونه از واحد من‌ جمیع‌الجهات، جهان جسمانی متکثر صادرشده است:ابن سینا، سهروردی و صدرالمتألهین هرکدام برای حل این مشکل راه حلی نشان داده اند و نظام خلقت و چگونگی خلق را به گونه‌ای توجیه نموده‌اند. ابن سینا مسأله صدورکثرت از وحدت را تنها از طریق عقول دهگانه طولی تبیین می‌کند ولی سهروردی برخلاف مشائیان عقول طولی را منحصر در ده نمی‌داند و علاوه برعقول طولی به عقول عرضی نیز قایل می شود اما ملاصدرا درخصوص صدورکثرت نظرخاصی دارد که جامع آراء وعقائد عرفا و فلاسفه است او می‌گوید که اولین صادر نفس رحمانی و وجود منبسط است وآن ساری درتمام عالم و بلکه جهان از ذره تا ذره عبارت از یک وجود است وآن مراتبی است به شدت و ضعف که آن درهرمرتبه ای به صورتی خاصی در می‌آید.
تحلیل و نقد فلسفی جسمانی بودن بدن مثالی از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
جواد مرادپور دهنو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
با وجود به اینکه موضوع تحقیق، تحلیل و نقد فلسفی جسمانی بودن بدن مثالی از دیدگاه ملاصدراست ولی بیان این نکته لازم است که اصل بدن مثالی از دیدگاه حکما و عرفا و متکلمان (مگر عده قلیلی از آنها) پذیرفته شده است ولی در نحوه وجود آن اختلاف دارند. از دیدگاه حکمت متعالیه و صدرالمتالهین بدن با تمام انحاء وجودی آن ظل نفس می‌باشد، به تبع آن بدن مثالی ظهور و نمود نفس است. از دیدگاه ملاصدرا بدن مثالی بدنی است مجرده از ماده ولی واجد بعضی از عوارض ماده است و بمراتب لطیف‌تر از بدن مادیست و میزان درک و شعور آن بسیار بالاست، بلکه عین درک و شعور است. ملاصدرا جسمانی بودن نشئه ثانی رابه صورت اعم و بدن مثالی را بصورت اخص با ارائه 7 اصل اساسی در آثار خود (که از جهت کمیت با هم اختلاف دارند) اثبات کرده است. اصل حرکت جوهری و اصل تجرد قوه خیال دو اصل اساسی و تاسیسی هستند که آخوند بواسطه آنها دیدگاه خود را تبیین کرده است. از بیان ایشان فهمیده می‌شود که حیثیت و اقتضاء بدن مثالی با عالم مثال یکی است. در ضمن برخی ازآیات و روایاتی که بدن مثال را تبیین می‌کند، بررسی شده. انتقاد و اشکال عده‌ای از حکما، مبنی بر روحانی بودن بدن مثالی و اخروی ملاصدرا آورده شده و جواب آنها هم ذکر شده، به این صورت که با توجه به اصولی که ملاصدرا در آثار خود تبیین کرده است، جسمانی بودن بدن مثالی و اخروی، نتیجه طبیعی آن اصول است و فهم درست آن انسان را به جسمانی بودن نشئه ثانی بصورت عمومی راهنمایی می‌کند.
پاسخ شبهه ی ابن کمونه در باب توحید واجب با تکیه بر آراء ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
وحید داوری چهارده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فیلسوفان ما عموما از طریق اقامه ی برهان به نفی و بلکه استحاله ی ترکب ذات واجب الوجود، می پردازند و آنگاه با استناد به این امر، وحدت واجب الوجود را اثبات می کنند و به اصطلاح امکان وجود شریک الباری را نفی می کنند (=توحید واجب الوجود). البته هر حکیمی برای نفی ترکیب در ذات واجب بر پاره ای از اصول و بنیادهای فکری خود تکیه می کند و آن اصول را مقدمات اثبات توحید قرار می دهد. دو فیلسوف شاخص و بزرگ جهان اسلام یعنی ابن سینا و ملا صدرا نیز به همین منوال عمل کرده اند. در تاریخ اندیشه های فلسفی و کلامی به شبهه ای بر می خوریم که آن را به ابن کمونه نسبت داده اند. او در این شبهه با فرض دو هویت بسیط و غیر مرتبط به همدیگر که کنه آنان مجهول است و فقط در نام واجب مشترک هستند، تصویری از دو واجب بسیط می دهد و به زعم خود یکی ازمهم ترین باورهای دینی و حکمی یعنی توحید واجب را از پشتوانه ی براهین فلسفی بی بهره می سازد. مساله ی این تحقیق آن است که آیا این شبهه در اندیشه ها ی فلسفی ابن سینا و ملاصدرا پاسخ گرفته و یا قابل پاسخ گرفتن است؟ طرح این سوال با این امر که ابن سینا بر ابن کمونه به لحاظ تاریخی مقدم است منافاتی ندارد. زیرا ممکن است با توجه به نوع استدلال ابن سینا بر نفی ترکب واجب و اثبات توحید ذاتی او و نیز نظر به مبانی فلسفی او در این باره، پاسخ را بیابیم و یا شبهه را سالبه به انتفاء موضوع بدانیم. در این تحقیق که به روش توصیفی و تحلیلی و از طریق مطالعه ی آثار این دو متفکر و توجه به نقطه نظرات شارحان این دو انجام شده است، به این نتیجه رسیدیم که حقایقی مانند اصالت وجود، مشترک معنوی بودن وجود، قاعده ی "صرف الشیء و مباحث مربوط به تشکیک وجود در اندیشه ی فلسفی این دو فیلسوف بزرگ مشاء و متعالیه، شبهه ی ابن کمونه را پاسخ گفته و یا حتی به آن اجازه ی عرض اندام نمی دهد.
انسان عقلی از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
پرستو رستمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
صدرا یک نحوه موجودیت برای نفس قبل از بدن در نظر می گیرد.او معتقد است که نفوس به صورت یک وجود واحد جمعی عقلانی آنگونه که هر معلولی در مرتبه علت خویش حضور دارد موجودند و پس از فراهم شدن زمینه و استعداد ماده از جانب علت خود به ابدان اضافه می شوند.بنابراین وی نفس را جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء می داند.ا. نظر وی نفس فقط در جهت کسب کمالات و فضائل نیازمند بدن است. نفس در بدو حدوث در اثر حرکت جوهری در مسیر استکمال قرار می‌گیرد و به تدریج بر شدت وجودی آن افزوده می‌شود. در این هنگام بدن رو به ضعف و سستی گذاشته و تا جایی پیش می‌رود که تعلق نفس به ماده کاملاً زائل و به عقل تبدیل می‌شود. نفس سطوحی دارد که از طریق حرکت جوهری و اشتدادوجودی از پایین‌ترین سطح یعنی نفس نباتی به بالاترین سطح نفس یعنی نفس ناطقه انسان می‌رسد. هر کدام از این سطوح نیز مراتبی دارد که بالاترین مرتبه نفس ناطقه ،انسان عقلی و یا به عبارتی نفس در حالی که به عقل فعال متصل است می‌باشد. تنها قوه نفس انسان که وجه اختلاف انسان با حیوان است قوه عاقله می‌باشد. این قوه خود به دو قسم تقسیم می‌شود عقل نظری و عقل عملی، عقل نظری مبدأ دریافت است و از عالم بالا منفعل می‌شود و حقایق را از آن قبول می‌کند که دارای چهار مرحله است. عقل بالمستفاد که بالاترین مرحله عقل است معقولات بالفعل نزد آن حاضراند. در این مرحله نفس انسان با عقل فعال که افاضه کننده صور بر نفس است متحد می‌شود و در اینجا نفس ناطقه ، انسان عقلی نامیده می‌شود .در این پایان نامه برای بیان کیفیت حصول انسان عقلی ابتدا مراحل تعقل را از نظر ملاصدرا بررسی کرده سپس به بیان اتحاد نفس با عقل فعال می‌پردازیم . زمانی که این اتحاد صورت می‌پذیرد عاقل سعه وجودی پیدا می‌کند. نفس در مسیر استکمالی خود مطابق حرکت جوهری همراه با بدن رو به سوی کمال است و شرایط و موانعی برای رسیدن به انسان عقلی هست که نفس با استفاده از آن شرایط و با کنار زدن موانع می‌تواند به مرحله کمالش یعنی انسان عقلی برسد.پس از حصول انسان عقلی و بررسی ویژگی‌های مقام خلیفه الله به این مطلب پی می‌بریم که آنچه انسان عقلی نامیده می‌شود همان مقام خلیفه الله است.
نظریه «اصالت وجود» در ساختار فلسفی ملاصدرا و علامه طباطبایی و نتایج فلسفی آن در مسأله «حمل»
نویسنده:
سیاوش اسدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله ابتدا واژگان به کار رفته در نظریه اصالت وجود از لحاظ معنا و مدلول و بر اساس نظریه دلالت غیر مستقیم مورد بررسی قرار گرفته اند. سپس نظریه اصالت وجود در دو ساختار فلسفی ملاصدراو علامه طباطبایی بیان و تحلیل شده است و مشخص شده است که این نظریه در ساختار فلسفی علامه متفاوت از ملاصدراست. آنگاه تأثیر این تفاوت در مسأله حمل بررسی شده است و مشخص شده که نظریه علامه در مسأله حمل و همچنین نظریه صدق نیز متفاوت از ملاصدراست.
تبیین قاعده بسیط الحقیقه کلّ الأشیاء و کارکردهای الهیاتی آن از منظر ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا
نویسنده:
علیرضا فلاحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این رساله قاعده بسیط الحقیقه به عنوان یکی از آموزه‎های حکمت اسلامی در ذیل سه محور مورد بررسی قرار گرفته است: «تبیین قاعده از دیدگاه ابن‎سینا، شیخ اشراق و صدرالمتألهین»، «شبهات مطرح شده پیرامون قاعده» و «کارکردهای الهیاتی قاعده».در مطلب نخست نشان داده شد که قاعده «بسیط الحقیقه کل الأشیاء و لیس بشیءٍ منها» به این معنا است: موجودی که از هر جهت بسیط بوده و هیچ نوعی از انواع ترکیب در او راه نداشته باشد، از طرفی تمام کمالات اشیا را دارد، وگرنه در او ترکیب پیدا می‎شود که خلاف بسیط الحقیقه بودن اوست، و از طرفی دیگر نقائص اشیا را نیز ندارد. تلازم در قاعده دارای دو طرف است که یک طرف آن مشهورتر است و آن استلزام بساطت نسبت به جامعیت همه کمالات است و دیگری که کمی نامأنوس می‎نماید استلزام جامعیت کمال نسبت به بساطت است. توجه به تلازم در قاعده نگاه حداکثری است که در بررسی آن در سه مکتب مشاء، اشراق و حکمت متعالیه که نماینده آن مکاتب به ترتیب ابن‎سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا می‎باشند، این مطلب بدست می‎آید که هر سه فیلسوف نگاه حداکثری به قاعده دارند گرچه این نگاه بین آنها در یک سطح و به یک میزان نیست، بلکه این ملاصدرا است که توانست با مبانی منحصر به فرد خود قاعده را در سطح تشکیک وجودی و وحدت وجود مطرح کند.در محور دوّم در مجموع به ده شبهه پیرامون قاعده پرداخته شد که می‎توان مهمترین عامل ایجاد شبهه نسبت به قاعده را عدم تصور صحیح نسبت به جامعیتِ کمالِ بسیط الحقیقه دانست به این نحو که از قاعده برداشت شده که جامعیت بسیط الحقیقه نسبت به کمال به نحو مجموعی است و این منشأ شبهه می‎شود که شمول مجموعی با بساطت سازگار نیست، و قاعده خودشکن می‎باشد در حالی که از این نکته غفلت شده که شمولیت آن به نحو وحدت جمعی بوده و با بساطت نیز سازگار است.در محور سوّم هشت کارکرد الهیاتی برای قاعده بیان شده، و مهمترین آنها دفع شبهه ابن‎کمونه و دیگری نظریه علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است.
نسبت ایمان و معرفت در اندیشه ملاصدرا
نویسنده:
رضوانه قاطع
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا ایمان را همراه با سه امر، معارف و احوال و اعمال می‌داند واز بین این سه امر، فقط معارف را مقوِّم ذات ایمان معرفی می‌کند. ایمان شامل چند مرتبه است؛ ۱. ایمان حسّی ۲.ایمان خیالی(تقلیدی) ۳.ایمان وهمی۴.ایمان برهانی ۵.ایمان کشفی.که هر کدام از اینها مطابق با اسمشان با درجه‌ای از معرفت تطابق دارد: ۱.مرتبه ایمان حسی معادل با علم حسی ۲.ایمان تقلیدی معادل با علم خیالی ۳.ایمان وهمی معادل با علم وهمی ۴.ایمان برهانی معادل با علم برهانی ۵.مرتبه ایمان کشفی با علم مکاشفه ای مطابقت دارد. چهار مرتبه اول در زمره علم حصولی است و سه مرتبه اول جزء مراتب غیرحقیقی علم و ایمان محسوب می‌شود و مراتب چهار و پنج از مراتب حقیقی علم و ایمان است. ملاصدرا این مراتب(مراتب حقیقی علم و ایمان) را با برخی آیات قرآنی و برخی اصطلاحات قرآنی مانند حکمت، فقه، نور و عقل توضیح می‌دهد؛ که هم این آیات و هم این اصطلاحات را عیناً در مورد علم و همچنین درمورد ایمان به کار می‌برد که این امر دلالت بر ارتباط علم و ایمان دارد.
وحدت  «واحد» متعال از نظر «صدرالمتألهین» و «افلوطین »
نویسنده:
سمانه حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
افلوطین و صدرالمتألهین هر دو از فیلسوفان به نام و موثر در نظام فلسفی زمان خویش هستند و البته تاثیرپذیری صدرا از افلوطین امری است که وی خود بدان اذعان دارد.از جمله مسائلی که مورد توجه هر دو فیلسوف قرار گرفته، این است که هر دو به مسأله وحدت وجود پرداخته‌اند.صدرا المتالهین در برخی از موارد مقصود خویش را از وحدت، نوع تشکیکی آن دانسته ولی در موارد دیگری می‌توان وحدت شخصی را از گفته‌های او استنباط کرد، اما عبارات افلوطین صراحت در وحدت تشکیکی وجود دارد نگارنده با بررسی دیدگاه هر دو فیلسوف بدین نتیجه رسیده است که عبارات صدرالمتألهین در حکم صریح بر وحدت شخصی وجود است در حالی که عبارات افلوطین به وحدت تشکیکی صراحت دارد.اثبات وحدت حقه‌ی حقیقه‌ی برای ذات واحد متعال توسط این دو فیلسوف مسأله‌ی دیگری است که مورد بررسی قرار گرفته است، هم‌چنین در فصلی جداگانه به مقایسه دیدگاه‌های آن دو پرداخته شده است.
بررسی تقارب نظر صدرا به ابن عربی در رابطه خدا و جهان در بحث آفرینش
نویسنده:
عذری نظرپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دراین رساله سعی شده که موضوعات ومسائلی که در بحث خالقیتدارای نقش مهم واساسی هستند ؛ ازدیدگاه صدراوابن عربی مورد بررسی ومقایسه قرار گیرد .لذا دربین مسائلی که بهتحولات فکری ویا نوآوریهای صدرا معروف است ؛صرفاًتوجه وتمرکز بر موضوعاتی شده کهصدرا بوسیله ی طرح یکایک آنها ،پایه های دستگاه حکمت خود را به ترتیب برآنها نهاده و نهایتاً فلسفه ی خود را به اوجقلّه های عرفان رسانده؛ از جمله ی این مسائل ،به ترتیب «وجود، وحدت وجود، علیت و تجلّی» است ؛ که درنظر صدرا وابن عربی مورد بررسی وتطبیق قرارگرفته اند .«وجود» ، مهم ترین بحث مشترک در فلسفه وعرفان می باشد . نکته ی مهمی که در عرفان مطرح است این است که وجود حقّ در مقابل ماسوی دارای اصالت است وهیچ موجودی غیر از حقّ از اصالت برخوردار نیست . صدرانیزدر طرح نظرات ادقّش ،اصالت را از ماهیات سلب کرده وآنها را ظلّ وجود قرار داده و اصالت را برای وجود اثبات کرده است . ابن عربی وجود حقّ را تنها وجود اصیل می دانست ،لذا در نظر او وجود حقیقی یکی بیش نیست ،و بقیه را اعتباری وظلّ می دانست پس این حقیقت واحد دارای وحدت شخصی است ؛ صدرا نیز با انتقال از وحدت تشکیکی وجود به وحدت شخصی وجود ،وجود رایک حقیقت واحده به وحدت شخصی می دانست وهرچه غیر از او، اعم از کثرات وماسوی راتجلّیات حقّ می دانست؛بنابراین می توان گفت از تشکیک در مراتب وجود به تشکیک در مظاهر وجود منتقل شد ودرنهایتودرنتیجه ی قائل شدن به چنین وحدتی، دیگر در عالم جایی برای دوگانگی و دوئیت باقی نمی ماند ؛لذا علت ومعلول دو مقوله ی جدا از هم نیستند وغیریت ودوگانگی ندارند بلکه یک حقیقت واحد است که به وجهی علت وبه وجهی معلول است وبه تعبیر دیگر معلول شأنی از شئون علت است . همانطور که ابن عربی علت ومعلول را یک حقیقت واحد در نظر گرفته ؛ بدین صورت کهمعلول را ظاهر و فرع علت وعلت را باطن واصل معلول معرفی کرده .لذا دیگر اثر وتأثّری نخواهد بود بلکه هرچه هست تجلّی وتعیّن است وبدین ترتیب صدرا در بحث خلقت ،بین خالق ومخلوق قائل به دوئیت ودوگانگی به معنای بینونیت عزلی قائل نخواهدبود بلکه یک حقیقت واحد،به وجهی خالق است وبه وجهی مخلوق ؛ یا به وجهی ظاهروبه وجهی دیگرباطن است .
ادراک و رابطه آن با مدرک از دیدگاه ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
معصومه دیناروند
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این نوشتار به بررسی ادراک و رابطه‎ی آن با مدرک از دیدگاه سه فیلسوف مسلمان، ابن سینا، سهروردی و صدرالمتالهین می‎پردازد و نظریات این سه فیلسوف در مباحثی چون تعریف ادراک، تصور و تصدیق، وجود ذهنی، علم حصولی و علم حضوری مقایسه می گردد.بررسی آراء هر یک از فلاسفه یاد شده نشان می‎دهد که هر سه فیلسوف قائل به اتحاد ماهوی میان مدرک بالعرض و مدرک هستند اما در خصوص اتحاد مدرک بالذات و مدرک اختلاف بارزی وجود دارد. ابن سینا و شیخ اشراق را می‎توان قائل به رابطه‎ی حلولی میان مدرک بالذات و مدرک دانست و ملاصدرا را قائل به اتحاد وجودی.
  • تعداد رکورد ها : 4867