آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1083
زمان آموزشی بر اساس رویکرد هایدگر به زمانمندی [مقاله انگلیسی]
نویسنده:
فلورا عسکری زاده ، احمدعلی حیدری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
In this article, an attempt has been made to analyze the issue of time in education. First, to explore the nature of this concept, the distinction between the temporality of Being [Temporality] and the temporality of beings [temporality] which were distinguished by Heidegger, is discussed. Second, it’s indicated that the moment of vision is the authentic state of falling and one of the six temporal states. Considering the movie “Enemy at the Gates” this moment is explained the temporality of Being, preparations can be made for this moment in education. Third, it is argued that preparing for the moment of vision contradicts the elements of inauthentic education, i.e non-temporal goal and transcendence and speed- based orientation. finally, preparing for the moment of vison in education is a kind of lingering and soaking in the classical texts passing through the paths-experienced in encountering the texts. As a result, the moment of educational vision means time is no longer Newtonian-Aristotelian time. The mentioned moment, has fullness, and its fullness is caused by existentials and being-in-the-world of the learner and the teacher.
صفحات :
از صفحه 34 تا 48
اراده به قدرت هایدگر و مشکل نیهیلیسم نیچه [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Megan Flocken
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هایدگر در سخنرانی های نیچه 1936-1940 خود از تعریف اراده به قدرت به عنوان هنر به تعریف اراده به قدرت به عنوان دانش در حالی که انتقال او در خدمت راه اندازی و تنظیم دقیق است نقد هایدگر علیه نیهیلیسم و تفکر فناورانه آن، کار بزرگی می کند. بی خدمتی به فلسفه خود نیچه، زیرا هایدگر به طور فزاینده ای به عنوان هدفی بر آن تکیه می کند. حمله او به سنت متافیزیکی من در طول این کار استدلال می کنم که رابطه نیچه با نیهیلیسم توسط هایدگر اشتباه تعبیر شده است. در خروج از هایدگر، من نشان خواهم داد که چگونه تفکر فلسفی نیچه می توانست به هایدگر کمک کند. حمله به تفکر رایج تکنولوژیک معاصر، یا "ذهن ابزار"، از زاویه مشابه به جای فویل
صداقت تفکر: تأملات تفکر انتقادی در دوره میانی نیچه و هایدگر متاخر
نویسنده:
Rasmus-Vorrath, Jack Kendrick
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به تفاسیر معاصر نیچه و هایدگر در مورد مسئله خودشناسی با توجه به مفاهیم صداقت و اصالت می پردازد. در نظر گرفتن مفاهیم در حال توسعه دو فیلسوف از این مفاهیم، ​​پاسخی به مفسرانی که فعالیت خودشناسی را به عنوان یک مشکل در درجه اول شخصی تصور می کنند، امکان پذیر می سازد. گزارش‌های جایگزین پیشنهادی، متون انتقالی را به عنوان نقطه شروع در نظر می‌گیرند که نشان می‌دهد هر دو متفکر درگیر فرآیندهای بازنگری هستند. قرائت صداقت در فصول 1 و 2 حول پایه های نیچه در مورد تعصب در مورگنروته (1880-1881) می چرخد، جایی که او ابتدا نیروهای اخلاقی-تاریخی مستلزم به کار انداختن "اراده به حقیقت" را مشکل می کند. قرائت اصالت در فصل‌های 3 و 4 حول سخنرانی‌های هایدگر می‌چرخد که در کتاب Was heißt Denken چیست؟ (1951-52). این سخنرانی‌ها فرضیات رسمی قبلی او را در مورد آنچه «اراده داشتن وجدان» فرد را فرا می‌خواند، در تفسیری از پارمنیدس در مورد تعین زبانی اندیشه، که بیشتر در زمینه Unterwegs zur Sprache (1950) مورد بحث قرار می‌گیرد، زیر سوال می‌برد. -59). فصل پنجم نشان می‌دهد که چگونه رویارویی هایدگر با نیچه به بازنگری‌های مستمر او در مفهوم اصالت، و به مفاهیم حاضر از نقد و اقتدار آن کمک کرد. توجه ویژه ای به اهداف خاصی است که فویل های نیچه ای متمایز به آنها نزدیک به آغاز رویارویی می شود - در سخنرانی هایدگر در مورد دوم Unzeitgemässe Betrachtung نیچه (1938) و در تک نگاری با عنوان Besinnung (1939) که در نزدیکی آن آماده می شود- و در پایان، به تعبیر همچنین اسپراخ زرتشت (1883-1885) ارائه شده در نیمه اول Was heißt Denken؟ فصل 6 تحولاتی را که از نقطه نظر متون گذشته نگر Die Zollikoner Seminare (1959-1972) و پنجمین کتاب Die fröhliche Wissenschaft (1887) ردیابی شده است، مرور می کند. سخنان پایانی در رابطه با تحقیقات تجربی اخیر در مورد ساختارهای اجتماعی-محیطی دخیل در تعیین هویت شخصی بیان شده است.
متافيزيك نيچه
نویسنده:
مولف مارتين هيدگر
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
درآمدی بر فکر شرق و غرب در تفکر هایدگر
نویسنده:
مسعود زمانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هایدگر پس از وجود و زمان مهم‌ترین مباحث فلسفۀ خود را با به‌کاربردن مداوم تعابیری چون اروپایی، مغرب زمینی و غربی به بحث در بارۀ غرب بر‌می‌گرداند. همچنین او در اولین سال‌های فعالیت دانشگاهی‌اش در آغاز دهۀ بیست قرن گذشته اغلب به اشپنگلر و کتاب افول مغرب زمین او می‌پردازد. همین‌ها حاکی است از موضوعیت «مسئلۀ غرب» در فلسفۀ او. از سوی دیگر هایدگر بخصوص بعد از جنگ دوم جهانی به گفتگو با شرق پرداخته‌است، گفتگویی که مهم‌ترین اصطلاحات فلسفی‌اش مثل وجود، عدم، دازاین، مابعدالطبیعه و… را در آن به میان می‌آورد. درعین‌حال رابطۀ او با شرق آسیا هم دیرینه بوده و به همان اوایل دهۀ بیست قرن قبل برمی‌گردد. این‌ها نیز حکایت از موضوعیت «مسئلۀ شرق» در فلسفۀ او می‌نماید. نکتۀ سوم آنکه این دو مسئله درهم تنیده‌اند، یعنی می‌باید آن دو را در مسئلۀ واحد «شرق و غرب» با هم فهمید. نوشتۀ حاضر می‌کوشد با اشارۀ اجمالی به گستردگی ارتباط مسئلۀ واحد شرق و غرب با اهم مسائل فلسفۀ هایدگری این نظریه را پیش بنهد که این مسئله نشان‌دهندۀ راه فکری این متفکر بزرگ است و از‌این‌رو می‌باید آن را مبنای فهم و تفسیر راه فکری هایدگر قرار داد. محوریت مسئلۀ شرق وغرب اما تعارضی با مسئلۀ وجود ندارد که خود او آن را به‌عنوان ام‌المسائل فلسفه‌اش معرفی می‌کند، چرا‌که با خود پرسش وجود هایدگر نیز عجین است. به همین دلیل با این مسئله حتی می‌توان خود پرسش وجود او را مورد پرسش قرار داد.
صفحات :
از صفحه 83 تا 98
خدا ناباوری اصل‌ موضوعی در اندیشه آلن بدیو
نویسنده:
احمدعلی حیدری ، علی حاتمیان
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پرديس فارابی دانشگاه تهران,
چکیده :
آلن بدیو، فیلسوف معاصر فرانسوی، در شمار اندیشمندانی است که ظرف یک دهۀ اخیر توجه بسیاری را در ایران برانگیخته و بخش‌های متفاوتی از اندیشۀ‌ او بررسی شده است. اما در میان پژوهش‌ها و مباحث جاری پیرامون بدیو، نسبت اندیشۀ او با الهیات از جملۀ مباحثی بوده که از آن غفلت شده و با وجود اهمیت اساسی، از این زاویه به آثار او نگریسته نشده است. در نوشتار حاضر بر آنیم تا با تحلیل تأثیرات الهیاتی هستی‌شناسی بدیو، نحوۀ مواجهۀ او با ایدۀ خداوند را آشکار کنیم و از این طریق، بخش کوچکی از خلأ نظری را در این حوزه پوشش دهد. بر این اساس، در ابتدا توصیف بسیار مختصری از مبانی هستی‌شناسی بدیو ارائه خواهد شد تا امکان ورود به مبحث خداوند در این دیدگاه فراهم شود. در ادامه نیز با بررسی دقیق‌تر الگوی پیشنهادی بدیو در قالب گونه‌ای خداناباوری اصل‌موضوعی، به برخی نقدهای ممکن بر این رویکرد اشاره خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 613 تا 638
تبیین ابعاد وجودی و هستی‎شناختی فهم از منظر مارتین هایدگر
نویسنده:
محمدحسین ایراندوست
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مارتین هایدگر (Martin Heidegger) متولد 26 سپتامبر 1889، نخستین کسی بود که پرچم «هرمنوتیک فلسفی» را در اوایل قرن بیستم در قلمرو هرمنوتیک به اهتزاز درآورد. وی تغییری مهم در مسیر دانش هرمنوتیک به وجود آورده و هرمنوتیک را از حوزه معرفت شناسی به قلمرو هستی‏شناسی ارتقاء داد. هرمنوتیک، دانشی است که به «فرایند فهم» می‌پردازد و چگونگی فهم پدیده‌های گوناگون هستی اعم از گفتار، رفتار، متون نوشتاری را بررسی می‌کند. اما هایدگر، به جای تلاش برای روش‌مندسازی شیوه ی فهم، به بحث از ماهیت فهم روی آورد. وی با تکیه بر محوریت مخاطب، در صدد اثبات این نکته بود که چیزی به نام «فهم نهایی» و مؤلفه‌ای تحت عنوان «نیت مؤلف» مطرح نیست. بلکه فهم، چیزی است که در اندیشه ی مفسر نقش می‌بندد. فهم مخاطبان متن، ریشه در زمانه، جامعه، فرهنگ و تربیت او دارد بطوریکه آنان نمی‌توانند بیرون از این دایره بیندیشند و بفهمند. به باور هایدگر با تحلیل ماهیت فهم، به تبیین شرایط وجودی و هستی‎شناختی حصول فهم می توان دست یافت در واقع، فهم به نظر هایدگر از ویژگی های اصیل دازاین (وجود در آنجا) و آن را ساختار اساسی جدایی ناپذیر هستی در جهان می داند و فهم را مقوم و نحوه ی وجود هستی انسان می داند. هرمنیوتیک هایدگر بر جنبه عملی فهم تاکید می کند و برای آن ابعاد وجودی و هستی شناختی قائل است. این مقاله درصدد است تا به این سئوال پاسخ دهد که ابعاد وجودی و هستی‎شناختی فهم از منظر مارتین هایدگر چیست؟
صفحات :
از صفحه 77 تا 94
عمل و نظر در اندیشه ی هیدگر و کوششی برای قرائت میان فرهنگی از آن
نویسنده:
احمدعلی حیدری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقاله مترصد بیان این نکته است که در اندیشه ی مارتین هیدگر مناسبات نخستین آدمی با عالم در عرصه ی عمل شکل می گیرد و در این قلمرو آدمی به سبب واقع شدن در مناسبات ابزاری عالم ضمن بهره مندی از معنی داری چندان در بند تأملات نظری نیست. با ظهور اختلال در این مناسبات هنگامی که اشیاء از بستر و بافتار خود جدا می شوند مجالی برای نظر ورزی پدید می آید که حاصل آن ملاحظه ی ابزارها، فارغ از پیوندهای معنا بخش آن ها است. اخلاق در تلقی هیدگر که از نوع اخلاق مبتنی بر مبالات است بهره ای از دریافت های وجودی اندیشمندان در ادوار تاریخی است که سپس تدوین و تفصیل می یابد. نظام های اخلاقی در روزگار بحران یعنی در شرایط فقدان معانی وجودی چنان از مبادی خود دور می شوند که الزامات خود را از دست می دهند. ازاین روی تدوین دستور های اخلاقی نو منوط به گذار از بحران و تجدیدعهدی تازه با هستی است. فلسفه ی میان فرهنگی در این میان با توجه به ویژگی های نفی مطلق انگاری و خویشتن محوری می تواند به آراء هیدگر از منظر نسبت نظر و عمل نزدیک شود.
مارتن هیدجر؛ الوجود و الموجود
نویسنده:
جمال محمد احمد سلیمان؛ ناظر: احمد عبدالحلیم عطیه
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دارالتنویر,
چکیده :
از نظر هایدگر هستی خودش هستنده ای یا چیزی در میان سایر هستندگان و چیزها نیست بلکه چیزی است که به آنها تعین و معنا می بخشد. در این کتاب به ضرورت پرداختن به پرسش دربارۀ بودن یا هستی از نظر هایدگر اشاره می‌ شود. هایدگر این ضرورت را بر دو پایه وجودشناسی و بودنی تشخیص می‌ دهد. بر پایه اول موضوع اصلی خود بودن است و انسان نیز از آن منظر دیده می‌ شود. بر پایه دوم منظر بودنی ها است که محور است. بخش اصلی کتاب خود مشتمل بر دو بحث کلی است یکی تحلیلی بنیادین زیستنده و دیگری زیستنده و زمان. هایدگر پس از ارائه روش تحلیل وجودی به تفاوت آن با انسان‌ شناسی و روان شناسی زیستنده‌ شناسی تاکید می‌ کند. آنگاه بر همین اساس به تشریح مباحثی چون بودن در دنیا، دنیا بودگی دنیا، نگرش هرمنوتیکی با دیگری بودن، خود بودن خود-روزمره فهم حالت بودن ارتباط زبانی و نهایتاً دغدغه می‌ پردازد. او در چارچوب مقوله دغدغه به عنوان مقوله محوری مقولاتی چون حقیقت اضطراب و عیانی (بروز) زیستنده را به بحث می‌ گذارد. در قسمت بعد، هایدگر به وجه دومی که در عنوان آن آمده‌ است یعنی زمان می‌ پردازد. پرسشی که هایدگر در هستی و زمان مطرح می‌ کند «پرسش هستی» است، یعنی همان پرسشی که از سرآغاز فلسفه اندیشه‌ های فیلسوفان را به تلاطم افکنده است. از این‌ رو این کتاب از حیث موضوعش تازگی ندارد. اما وجه «مدرن» آن شیوهٔ بررسی هایدگر از این مسئله و تعیین هستی انسان (دازاین) به‌ مثابه دروازهٔ ورود به شناخت هستی است که پس از سرآغازهای اصیل و خیره‌ کنندهٔ آن در فلسفهٔ یونانی ماقبل سقراطی دیری است که حتی پرسش از آن به فراموشی سپرده شده است. تحلیل اگزیستانس دازاین از طریق ساخت‌ های «ممکنی» که «اگزیستانسیال» نامیده می‌ شوند «اونتولوژی بنیادی» نام می‌ گیرد که شرط امکان ذاتی همهٔ اونتولوژی‌ ها را تشکیل می‌ دهد. زیرا دازاین هستنده‌ ای است که هر پرسش فلسفی از آن سرچشمه می‌ گیرد و به آن باز می‌ گردد. از همین‌ رو بسیاری از مسائل فلسفه همچون پروا، خود بودگی و دیگر بودگی، جهان، مکان‌ مندی و زمان‌ مندی، مرگ و غیره صورت‌ بندی‌ های متفاوتی کسب می‌ کنند. این اثر فضای فلسفی قرن بیستم را تحت‌ تأثیر قرار داده و الهام‌ بخش بسیاری از برجسته‌ ترین متفکران پساساختارگرا همچون میشل فوکو و ژاک دریدا بوده است. اگرچه تاریخی بودن هستی موضوعی است که هایدگر همواره آن را کانون توجه و تفکر خویش قرار داد و در طول حیات فکری‌ اش هرگز آن را رها نکرد، اما در تصویر وسیع تاریخی‌ ای که او در سراسر اندیشه‌ اش ترسیم کرد، تغییرات تاریخی هستی‌ شناختی در کتاب هستی و زمان مولود موقعیت‌ ها، مفهوم‌ سازی‌ ها و عکس‌ العمل‌ های اگزیستانسیال دوره ای بشری است. هر چند همین عکس‌ العمل ها و مفهوم‌ سازی‌ های مجدد به نوعی برآمده از هدایت‌ ها و راهنمایی‌ های جهان و هستی است؛ اما در دوره‌ بعدی این تغییرات، بخشی از تاریخ خود هستی انگاشته می‌ شوند، تاریخی که خود حامل و تعیین‌ کننده هر وضع و موقعیت بشری است. بدین‌ ترتیب در ظاهر گونه‌ ای وارونگی وجود دارد؛ هایدگر پیش از چرخش ظهور و انکشاف حقیقت را که خود به ظهور و انکشاف هستی قائم است، به وجود دازاین منتسب می‌ کند. اما هایدگر پس از چرخش می‌ گوید این خود هستی است که تاریخ دارد و اساسا تاریخ همان ادوار مختلف انکشاف و اختفاء هستی است و کنش‌ های بشری تنها مشتق و برآیندی از همین تاریخ هستی هستند. این کتاب در پنج فصل نگاشته شده است: فصل اول- موقف هیدجر من المیتافیریقا الغربیه که در این فصل منطق را نقد کرده سپس به نقد حقیقت و علوم وجود نزد افلاطون، ارسطو و دکارت می پردازد. در ادامه نظرات کانت، هگل، هوسرل را در این خصوص بیان و نقد می کند. فصل دوم- البحث فی الموجود بما هو موجود تعلیل الخاصیات الانطولوجبه الاساسیه للموجود الانسانی فصل سوم- الزمان بوصفه افقا للوجود است که در این فصل مفهوم زمان را در دین، تاریخ، علوم طبیعی، فلسفه (از نظر ارسطو، کانت، هگل) بررسی می کند. فصل چهارم- البحث فی الوجود بما هو وجود شامل الوجود بوصفه لاشی، الوجود بوصفه حضوراً و عطاء، تحویرات اخری علی الوجود است. فصل پنجم- البحث فی المبادی و العلل الاولی بوصفه بحثا فی الوجود که شامل دو بحث مبدأ الهویه و مبدأ العله است.
سوژه و جهان در ویتگنشتاین و هایدگر [پایان‌نامه انگلیسی]
نویسنده:
Sharon Shatil
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : ویتگنشتاین و هایدگر هر دو ادعا می‌کنند که گزاره‌ها، موقعیت‌ها و کنش‌ها فقط در یک دیدگاه اساساً درگیر معنا دارند. مفهوم «درگیری» اساساً به اهداف ارجاع می دهد، به طرح ها کمک می کند، بر خلاف نگرش نظری، که فقط به ویژگی های اشیایی اشاره می کند که یا قابل درک هستند یا به طور علّی به چیزهای قابل درک مرتبط هستند. دیدگاه آنها با برداشت سنتی از معنا در تضاد است، و آنها به مشکلات مختلفی در رابطه با آن اشاره می‌کنند که به عقیده من، در فلسفه تحلیلی پسا ویتگنشتاینی حل نشده است. هر دو متفکر موافقند که برای معنادار بودن مشارکت به این معناست که دلایلی به صراحت برای عاملی که آن را انجام می‌دهد مورد تقاضا قرار گیرد. هایدگر استدلال می‌کند که برای امکان‌پذیر شدن این امر، باید کلیتی از دخالت‌های ممکن، که او آن را «جهان» می‌نامد، پیش‌فرض کرد. با این حال، چنین جهانی فقط برای موضوعی می تواند وجود داشته باشد که اساساً بر اساس این کلیت درگیر پروژه ای است. من استدلال می‌کنم که ویتگنشتاین با این دیدگاه، اگر کمتر به صراحت، موافق است، همان‌طور که در ضد دکارتی بودن برداشت او از معنا و ذهن نشان داده شده است. من نتیجه می‌گیرم که محل توافق بین ویتگنشتاین و هایدگر برداشت آنها از انسان است که اساساً دارای آزادی هستند که در هر عمل معنادار مورد استناد قرار گیرند. این آزادی موضوع، جهان و رابطه اساسی بین آنها را خلاصه می کند. این آزادی به منزله امکان ورود (و خروج) به هر عمل معناداری مربوط به یک موقعیت است. این یک نتیجه ضروری از دلایل صراحتا خواستار برای ورود به یک مشارکت معنادار است. آنچه ویتگنشتاین و هایدگر موفق به نشان دادن آن می شوند محدودیت نگرش نظری است - ناتوانی ذاتی آن در توضیح معنا و ساختارهای الزاماً مرتبط با آن: سوژه درگیر، و کلیت درگیری معنادار احتمالی با موجودیت ها. این امر برخی از پیش فرض های متافیزیکی و هستی شناختی و تلاش های علمی برای توضیح زبان، ذهن و رفتار انسان را مورد انتقاد قرار می دهد.
  • تعداد رکورد ها : 1083