هر نظریهای برای تداوم خود نیازمند است تا با مقتضیات زمانی و مکانی هماهنگی و تحول یابد. در تحول یک نظریه، باید فرضیههای اصلی یک نظریه را حفظ کرد تا به بن و ری
... یشه آن ضربه وارد نشود. از سوی دیگر، تحول باید بهگونهای باشد که یک نظریه بتواند با شرایط زمانی و مکانی خود وفق یابد. این همان چیزی است که در روششناسی لاکاتوش مشاهده میشود. ایمر لاکاتوش ازجمله فیلسوفان علم محسوب میشود. او منتقد روششناسی پوپر است. پوپر براساس نگرش ابطالگرایانه خود تلاش میکرد تا نظریات بهگونهای مورد ابطال قرار گیرند. سپس، نظریات ابطالشده حذف و نظریات جدید جانشین آن شوند. به نظر لاکاتوش، ابطالگرایی پوپر سعی دارد راهی ارائه دهد که بتوان از طریق آن، با آزمونهای قاطع، بین دو نظریه رقیب قضاوت کرد. بنابراین، او روششناسی متفاوتی با روششناسی پوپر ارائه میدهد. روششناسی لاکاتوش مبتنیبر راهنمون سلبی و راهنمون ایجابی است. این مقاله درصدد ایده و الهامگرفتن از روششناسی لاکاتوش است تا براساس آن بتوانیم سیر تحول نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان، به نظریه ولایت مطلقه فقیه را، بررسی کنیم. تأکید اصلی در ایده و الهامگرفتن از روششناسی لاکاتوش، راهنمون سلبی و راهنمون ایجابی است. بنابراین، این مقاله در صدد تجزیه و تحلیل روششناسی لاکاتوش و انطباقدادن آن با نظریه ولایت فقیهان نیست. تنها به این بسنده میکنیم که پس از ایدهگرفتن از روششناسی لاکاتوش، تحول و تکامل تاریخی نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان به نظریه ولایت مطلقه فقیه را بررسی کنیم.
بیشتر