علم اصول فقه به عنوان يكي از علوم متقن در حوزه علوم انساني، اسلامي داراي ويژگي هاي و امتيازات فراواني است كه از جمله آعلم اصول فقه به عنوان يكي از علوم متقن در
... ر حوزه علوم انساني، اسلامي داراي ويژگي هاي و امتيازات فراواني است كه از جمله آنها ارائه روشهايي دقيق و مبتني بر مباني قطعي جهت فهم و استنباط از متن به عنوان مهمترين روش ارتباطي ميان انسانهاست.
در واقع بخش مهمي از مسايل علم اصول علي الخصوص در زمينه مباحث الفاظ متكفل مسايلي است كه قابليت آن را دارند كه نه تنها در راستاي كشف احكام فقهي و حقوقي بكار روند بلكه مي توان از آنها به منزله روشي جهت فهم و تفسير متن – اعم از متون مقدس و ساير متون – در حوزه هاي علوم اسلامي و انساني بهره برد.
همچنين در طي دو قرن اخير در مغرب زمين، دانشمندان علوم انساني تلاش و كوشش بسياري در جهت بررسي چگونگي فهم و تفسير متن و روش هاي آن، به خرج داده و كوشيده اند شيوه هاي تفسير متن – كه ابتدا منحصر به تفسير متون ديني بوده و سپس به ساير متون نيز تعميم يافت - را استخراج و ضوابط آن را تبيين كنند . اين تلاشها كه همگي در زير عنوان عام علم هرمنوتيك شناخته مي شود تا جايي پيش رفت كه امروزه هرمنوتيك را روشي جهت فهم متن مي شناسند. از اوايل قرن نوزدهم دانش هرمنوتيك توسط كساني همچون شلاير ماخر (1768-1834)، ويلهلم ديلتاي (1833-1911) و هانس گئورگ گادامر(1900) مسير جديد خود را يافت .
در تحقيق حاضر بنا داريم با واكاوي مسايل مطروحه در علم اصول فقه در زمينه روشهاي تفسير متن كه بيشتر در مباحث الفاظ نمود پيدا كرده اند، مقايسه اي ميان آنها و روشهايي كه توسط دانشمندان غربي و تحت عنوان علم هرمنوتيك ارائه شده است انجام دهيم تا ضمن شناخت بيشتر هر دو روش ويژگي هاي مشترك و احياناً تفاوتهاي موجود ميان آن را بررسي نماييم.
بیشتر