جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4703
تبیین فلسفی عرفانی تسبیح موجودات از منظر ملاصدرا و علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
صدیقه هاشمی پور منشادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کلمه تسبیح به طور کلی دارای دو معنای خاص و عام است که به معنای خاصش در مقابل تحمید و تکبیر و... قرار می گیرد و تنها سبحان الله را شامل می شود و به معنای عامش دربردارنده تمام جلوه های عبودیت نظیر حمد و ستایش و خضوع می باشد که با تأمل در آیات قرآن کریم می توان گفت که معنای عام تسبیح مقصود اصلی آیات نورانی قرآن می باشد . از جمله ملحقات تسبیح می توان به حمد وسجده اشاره کرد. حمد پروردگار یعنی ستایش او به خاطر صفات نیک اختیاری اوست و سجده یعنی اظهار خضوع و خشوع و فروتنی است و سر به خاک نهادن نمادی از سجده است و تنها ذلّت درونی را مجسم می کند .پس با این معنا می توان سجده را به موجودات دیگر نیز نسبت داد , همچنانکه در آیات و روایات از سجده تمامی موجودات سخن به میان آمده است . نکته دیگر در مورد شمول تسبیح است که هم موجودات عالم ملک را دربرمی گیرد و هم عالم ملکوت را . موجودات عالم ماده و عالم ملکوت که وجهه مثالی و عقلی موجودات مادیند , هردو با دو زبان حال و قال تسبیح گوی پروردگار خویشند .تسبیح تکوینی آنها با زبان حدوث ذاتی از قدیم بالذات بودن خدا خبر می دهد , با زبان امکان از وجوب بالذات بودن او و با زبان فقر و نیاز , از غنی بالذات بودن پروردگار خبر می دهد .اما برای تبیین مسأله تسبیح در موجودات می بایست صفاتی را که برای یک فرد تسبیح گو لازم و ضروری است را مورد بررسی قرار داد, صفاتی نظیر حیات , علم و شعور , نطق , اراده و عشق که بدون داشتن این صفات نمی توان خدا را به معنای حقیقی کلمه تسبیح گفت و تنزیه کرد . اولین ویژگی صفت حیات است . این صفت از این جهت حائز اهمّیّت است که تا هستی برای شیء تحقق نداشته باشد نمی تواند مسبِّح پروردگارش باشد .این صفت و دیگر صفات نظیر علم و شعور , اراده و نطق را می توان با استفاده از اصل اساسی تشکیک وجود برای تمامی موجودات به اثبات رساند با این بیان که هستی دارای مراتب متفاوت است که هر درجه و مرتبه عالی تر , از مرتبه پایین تر به شدّت و ضعف و کثرت و قلّت و ... تفاوت دارد و صفات کمالی نظیر علم و قدرت و اراده و حیات و... عین ذات وجودند و به دلیل بساطت وجود این صفات نیز در همه مراتب هستی باآن همراه و ملازم می باشند و این صفات همانند وجود , وحدت تشکیکی داشته و مراتب آنها به شدت و ضعف می باشد و هیچ مرتبه ای از هستی نیست که با رتبه ای از این صفات همراه و قرین نباشد و اینکه این صفات در برخی از موجودات ظاهر و آشکار نمی باشد , به دلیل ضعف وجود و اختلاط با اعدام و ظلمات است ولی دلیل بر نبود آنها نمی باشد .پس این صفات در تمامی موجودات بنابر مراتب وجودیشان موجود است . در مورد صفت علم نیز باید گفت که در هستی شناسی صدرایی علم نحوه ای از هستی است که در هر مرتبه از هستی به مقتضای آن ظهور می کند وجهان هستی یک واحد یکپارچه از خودآگاهی و شعور است .برای تبیین وجود این صفت مهم در موجودات که عدم آن تسبیح را غیر حقیقی و تکوینی می کند , علاوه بر اصل تشکیک وجود , براهین عقلی و شواهد نقلی و علمی دیگری نیز مطرح شده که توضیح آن در این مقام موجب اطاله کلام می گردد . اما در مورد تبیین صفت نطق در تمامی موجودات , در ابتدا ذکر این نکته لازم است که نطق و کلام در قرآن کریم به معنای اظهار مافی الضمیر به طور مطلق است و اختصاص به انسان ندارد که با توجه به این معنا , پذیرش اطلاق آن به تمام موجودات آسان تر می گردد , زیرا در این صورت نطق تنها به ایجاد صوت و قرع هوا به مخارج صوتی اطلاق نمی گردد تا مختص انسان شود و در واقع معنای نطق در موجودات این است که آنها با نوعی زبان خاص که با احوال تشخّصات فردیّه و تعیّنات وجودیه موجودات سازگاری دارد , خدا را تسبیح می گویند و در تسبیح خود زبان خاص خود را دارا هستند و چون این تسبیح با خودآگاهی صورت می گیرد نطق و تسبیح حقیقی بر آن اطلاق می گردد .صفت دیگری که برای یک فرد تسبیح گو لازم است اراده و اختیار است .اراده در لغت به معنای خواستن و دوست داشتن است که لازمه آن داشتن شعور است و منظور از اختیار رغبت و رضایت داشتن است که این دو صفت نیز در موجودات دارای مراتب و درجاتی است که در واقع با اصل تشکیک وجود می توان آن را در تمامی مراتب وجودی به اثبات رسانید . اهمّیّت وجود این صفت در تسبیح بدین جهت است که تسبیحی که از روی اراده و اختیار صورت نگیرد تسبیحی حقیقی نیست . پس برای اطلاق نام تسبیح نطقی و حقیقی بر هر ذکری, همراه بودن آن با اراده و اختیار لازم و ضروری است .اما آخرین صفت مورد بحث در این مقام صفت عشق است . این صفت نیز در تمامی موجودات وجود دارد , زیرا ماسوی الله همه محتاج و نیازمند به اویند و معلول و مخلوق پروردگارند و هر چه که در او معلولیت بیشتر و وسایط بین او و بین حق محض فراوان تر است , ناقص تر است و هرچه که به حق متعال نزدیک تر است , کامل تر و تمام تر است . پس هیچ موجودی از موجودات خالی از نصیب بخشی از محبّت و عشق الهی و عنایت ربّانی نمی باشد و اگر از این عشق و محبّت لحظه ای خالی بماند , نابود شده و به هلات می افتد . پس هر موجودی عاشق وجود و طالب کمال و گریزان از عدم و نقص است و هر موجودی که عاشق است بالضروره معشوق خود را به صفات کمال می ستاید و از نقص و عیب منزه می دارد و در واقع معشوق خود را که کسی جز پروردگار رب العالمین نیست را مسبح و تسبیح گوست .
بررسی تطبیقی مبادی اختیار انسان از منظر ملاصدرا و علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
حکیمه علیپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مبحث اختیار، از موضوعات گستره فلسفه است که از دیرباز، نقش مهمی در مباحث اساسی متافیزیک، اخلاق، علم النفس و کلام داشته است. این نوشتار بر آن است تا با روش کتابخانه‌ای، مطالعه‏ای تطبیقی بین دیدگاه دو فیلسوف مسلمان، علامه طباطبایی(ره) و ملاصدرا درباره مبادی اختیار انسان صورت داده، و با توصیف و تبیین بنیادی‏ترین دیدگاههای این دو متفکر اسلامی در باب مساله اختیار انسان، شباهت‏ها و تفاوت‏های این دو را بنمایاند.این دو فیلسوف بر وجود اختیار در انسان تأکید داشته، و اختیار و اراده را به مثابه دو مقوله متمایز از یکدیگر محسوب، و اراده را به عنوان یکی از مبادی فعل اختیاری مطرح می-کنند. ایشان، انسان و حیوان را دارای اختیار می‌دانند ولی با توجه به مبادی اختیار، تفاوت-هایی را در افعال اختیاری انسان و حیوان به سبب نوع ادراک و آگاهی‌شان برمی‏شمرند. علامه بر آن است که انسان ابتدا با ادراکات خود مفاهیمی را اعتبار می‌نماید و براساس ساختن ادراکات اعتباری در ظرف واهمه، فعل اختیاری را انجام می‌دهد. ولی صدرا صرفا از تصور، تصدیق، شوق، اراده و توانایی سخن به میان آورده و ادراکات اعتباری را مطرح نمی-کند.
تحلیل نقش متقابل ملکات اخلاقی و معرفت از نگاه، خواجه نصیر، ملاصدرا و علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
ابراهیم علی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در بین حکمای مسلمان، ملاصدرا بیش از دیگران به تأثیر ملکات بر معرفت اهتمام داشته‌است. وی معتقد است که برای تحصیل معرفت، انسان باید به آنچه در ساحت‌های معنوی و روحی او می‌گذرد توجّه نماید. به همین دلیل، در کسب معرفت، تنها ابزار منطق و استدلال کافی نیست و عوامل معنوی و ملکات هم نفیاً و هم اثباتاً با ساحت معرفتی او مرتبط هستند از منظر وی این تأثیرگذاری در حوزه‌هایی از شناخت که موضوع آن به کانون هستی انسان نزدیکتر و از اشتداد وجودی و مرتبت تجریدی بالاتری برخوردار باشد گسترده‌تر و عمیق‌تر خواهد بود.علامه طباطبایی نیز گرچه در فلسفه پیرو حکمت متعالیه است ولی بررسی اندیشه‌های وی- به عنوان مفسری کم نظیر در احاطه به مبانی کتاب وسنت-پژوهش حاضر را در شناخت دیدگاه دینی-فلسفی یاری خواهد کرد.به دلیل همین رویکرد، علامه اختصاصاتی در نگاه فلسفی خود دارد که در نوع خود جالب توجه و کم نطیر است.او کهحقیقت علم را نه یک امر بشری بلکه امری الهی و عطیه ای از جانب حق می داند از این رو برای دریافت این لطف حق شرایطی معنوی و غیر معرفتی خاصی لازم است.خواجه نصیر الدین طوسی نیز- به عنوان متفکری جامع در معقول و منقول – از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است. او که در مرز کلام ، فلسفه و اخلاق قرار دارد. و در همه این شاخه های مهم علوم از آثار فاخری برخوردار است آراء مهمی در تعامل ملکات و معرفت دارد. وی جزئ معدود اندیسمندان اسلامی است که به تفصیل در باب فضیلت‌های عقلانی و اخلاقی سخن رانده است.از دیدگاه وی، همه تصدیق‌ها و تکذیب‌های انسان خاستگاه معرفتی ندارد و بسیاری از افعال شناختی آدمی، متأثر ازملکات و عناصر غیرشناختی می‌باشد. این تأثیرات می‌تواند مثبت یا منفی، قوی یا ضعیف، پیدا یا پنهان، مستقیم یا غیرمستقیم، ارادی یا غیرارادی، درونی یا بیرونی و... باشد. این متفکران انسان را به دوری از رذائل و کسب فضایل و ورود به حیات معقول از دالان حیاط طیبه فرا می‌خوانند. آنها تهذیب نفس و عمل صالح راشرط اساسی و عامل محوری در عقل‌ورزی و معرفت اندوزی می‌دانند.
فاعلیت خدا در نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
محمد حکاک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی,
چکیده :
يكی از اصلی ترين مسائل خداشناسی، مسئله فاعليت خداست. فاعليت خدا- هماننـد فاعليـت هـر فاعل ديگری- ربطی كامل به علم او به فعلش دارد كه آن نيز يكی ديگر از اساسـی تـرين مسـائل الهيات است. مسئله فاعليت خدا از آغاز تكون فلسفه اسلامی مورد توجه فيلسوفان مسـلمان بـوده است. يكی از نظريه های غالب در اين باب، نظريه فاعليت بالعنايه است. ابن سينا قائل به اين نظريه اســت و صــدرالدين محمــد شــيرازی (ملاصــدرا) آن را پذيرفتــه و تغييراتــی درآن داده اســت. نظريه ای ديگر در اين مبحث نظريه عرفاست. از نظر عرفا خدا فاعل بالتجلی است: فعل او ظهور اوست. حكيم ملاصدرا ايـن نظريـه را نيـز پذيرفته است و بين آن با نظريه فاعليت بالعنايه تعارضی نمی بيند. علامه طباطبايی نيز هر دو نظريـه را قبــول دارد، نهايــت آنكــه در نظريــه فاعليــت بالعنايــه مــورد قبــول او اراده خــدا بــه علــم او بر نمی گردد، بلكه از صفات فعل او محسوب اسـت و ايـن، بـارزترين تفـاوت بـين رأی او و رأی ملاصدرا در اين باب است.
صفحات :
از صفحه 109 تا 128
حقیقت سعادت از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
فاطمه موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر میکوشد تا حقیقت سعادت را از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی بررسی کند. تبیین نظریه سعادت علامه طباطبایی با توجه به مبانی نظری فلسفهی او و اثبات نوآوریهای علامه در این مسئله از مهمترین فصلهای این پژوهش به شمار میرود. ما در ابتدا به بیان ارتباط سعادت با عناصر اصلی حکمت متعالیهی ملاصدرا و علامه طباطبایی و توضیح نقش این مبانی بر سعادت حقیقی از دیدگاه آنها میپردازیم. پس با در کنار هم قرار دادن این عناصر میکوشیم تا حقیقت سعادت از نگاه آنان را ترسیم کنیم.در طی این مراحل با اشاره به تفاوتهای مبنایی ملاصدرا با حکمای پیشین از جمله فارابی، ابن سینا و سهروردی به طرح جدید و نوی ملاصدرا در ترسیم سعادت حقیقی میرسیم؛ و البته در عین حال با وجود آن که برخی اندیشمندان معاصر معتقدند علامه طباطبایی بر روی خطوط فکری ملاصدرا حرکت میکند، طرح نوی علامه را اثبات می‌کنیم. ملاصدرا سعادت را رسیدن به ساحت وجود بر محور معرفت و حکمت نظری می‌داند و از قرب الهی نیز در همین پارادایم صحبت می‌کند. علامه طباطبایی سعادت را قرب الهی می‌داند. وی عمل انسان را در کنار معرفت و ایمان راه رسیدن به سعادت می‌داند. در این پژوهش سعی می‌کنیم تا به طور مستدل اثبات کنیم که علامه طباطبایی در این مسئله، طرح ملاصدرا از حقیقت سعادت را با توجه به مبانی خویش تغییر میدهد؛ و این تفاوت نگرش با بازگشت به عناصر اصلی فلسفهی این دو فیلسوف بزرگ روشن میشود. پس از تبیین حقیقت سعادت، در ادامه به عوامل رسیدن به سعادت و موانع آن از دیدگاه این دو فیلسوف می‌پردازیم و با بررسی تطبیقی آن، امتیازات و نقایص هر یک از آن‌ها را بیان می‌‌کنیم. در نهایت در این تحقیق به چارچوب اصلی مسئلهی سعادت حقیقی و چگونگی دستیابی به آن پرداخته شده است. با توجه به روشن شدن حقیقت سعادت انعکاس آن در بخشهای دیگر و لوازم فلسفی آن نیز قابل بررسی خواهد بود.
بررسی دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره مراتب علم فعلی خداوند
نویسنده:
محمدعلی وطن دوست حقیقی مرند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نگارنده در این رساله، ضمن ارائه گزارشی دقیق از دیدگاه‌های ملاصدرا و علامه طباطبایی، درباره مراتب علم فعلی خداوند متعال، به بررسی معناشناختی و وجودشناختی نظرات آنان با دو رویکرد عقلی و نقلی پرداخته است. در پایان هر بخش، ضمن پذیرش اجمالی دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی، در راستای تکمیل نظرات این دو اندیشمند، تفاسیر نوین وجودشناختی از اصطلاحات قلم، لوح محو و اثبات، قدر، اراده و مشیت ارائه گردیده است. درباره قلم باید گفت که براساس روایات، نخستین تجلی خداوند متعال در نظام هستی می‌باشد و به حقیقتی گفته می‌شود که واسطه ظهور علم ازلی و کمالات خداوند متعال در مراتب دیگر هستی می‌باشد. لوح نیز با همان رویکرد، به حقیقتی گفته می‌شود که ظرف پذیرش حقایق قلم می‌باشد و از آن‌جا که هر دو از موجودات مجرد هستند، از دسترس ادراک ناپاکان و نامحرمان درگاه الهی به دورند و با همین عنایت از لوح، در متن شریعت، با وصف محفوظ یاد شده است، نه به دلیلی مصونیت آن از تغییر. همچنین براساس تحقیقات صورت گرفته، این نتیجه به دست آمده است که اصطلاح «لوح محو و اثبات»، هیچ خاستگاه قرآنی یا روایی ندارد و به همین دلیل نمی‌توان با رویکرد فلسفی، آن را در مراتب علم فعلی خداوند متعال گنجاند، بلکه این لوح محفوظ است که به شهادت روایات معتبر، ظرف محو و اثبات قرار می‌گیرد. در فصل مربوط به قضا و قدر، ضمن پذیرش دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر فلسفی قضا، دیدگاه ایشان مبنی بر انحصار قدر در عالم ماده نقد شده و براساس آیات و روایات عمومیت قدر بسان قضا در همه مراتب هستی اثبات گردیده است. روشن است که بر این اساس، دیدگاه ملاصدرا درباره قضا و قدر که آن را به نفوس کلی و جزئی فلکی یا مراتب مجردات عقلی و مثال نسبت می‌دهد، رد می‌شود. در فصل مربوط به عرش و کرسی، ضمن پذیرش اجمالی دیدگاه ملاصدرا، براساس برخی برداشت‌های روایی که این دو اندیشمند بدان نپرداخته‌اند، دیدگاه آنان تکمیل گردیده است. و سرانجام در بحث اراده و مشیت با ارائه تحلیل عقلی نوین، با رویکردی معناشناختی، جایگاه مشیت و اراده در میان صفات ذاتی خداوند متعال و تفاوت میان آن دو تبیین شده است.
بررسی معاد جسمانی از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
حسین امین پرست
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بحث پیرامون کیفیت بازگشت انسان در عرصه ی محشر، صاحب نظران را به چالش ها و گمانه زنی های متفاوتی وا داشته است. در این پژوهش ابتدا دیدگاه های فیلسوفان در خصوص معاد جسمانی مورد بررسی قرار گرفته است. سپس به تحلیلدیدگاه های ملاصدرا و علامه طباطبایی در زمینه یمعاد جسمانی پرداخته شده است. ملاصدرا با شیوه ای عقلانی و با تکیه بر نوآوری های فلسفی اش، کیفیت بازگشت انسان را اثبات نموده است. بنا بر اعتقادملاصدرا در بدن انسان دنیوی یک بدن باطنی نیز وجود دارد که پس از مرگ انسان کماکان باقی می ماند و در عرصه قیامت، در ماده ای که متناسب با نشئه ی اخروی بوده، تجلی پیدا خواهد کرد و معاد انسان با مجموع بدن و نفس تحقق می یابد. علامه طباطبایی با اثبات معیار حقیقت انسان و قائل شدن به تفاوت هایی بین بدن و نفس، به تبیین معاد انسان پرداخته است و بر این باور بوده است که نفس انسان کماکان پس از مرگ باقی می ماند و در آخرت به بدنی جدید مثل بدن دنیوی می پیوندد وبدن اخروی با بدن دنیوی عینیت ندارد، بلکه صرفاً تعلق نفس به بدن اخروی سبب می گردد تا بین آن و بدن دنیوی عینیت برقرار گردد. در ادامه به تطبیق دیدگاه های هر دو فیلسوف پرداخته شده است و در نهایت هر دو بر این باور بوده اند که معاد انسان با مجموع نفس و بدن محقق می گردد و ماده ی بدن محشور متناسب با نشئه ی اخروی می باشد.
بررسی تطبیقی نظام احسن از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری
نویسنده:
سکینه محمدزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسأله‌ی نظام احسن از دیرباز مورد توجه بسیاری از فیلسوفان و متکلمان قرار گرفته است. این مسأله از طرفی با علم، حکمت و عنایت خداوند و غایتمندی افعال الهی و مسأله‌ی شرور گره خورده است. از طرف دیگر این مساله با رشد علم و فناوری بشر در نظام پیچیده‌ی هستی مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان غرب قرار گرفته است. پس این مساله به عنوان یکی از مسائل مهم فلسفی در مباحث مربوط به جهانشناختی اهمیت دارد و به عنوان یکی از مسائل کلامی در تبیین مسائل اعتقادی مثل رابطه‌ی شرور و عدل الهی و وجود نقایص موجود در نظام هستی و غایتمندی ا‌فعال الهی و حکیم بودن واجب الوجود کاربرد دارد. لذا علامه طباطبایی و شهید مطهری در آثار خود به صور گوناگون به تأمل در این مسأله پرداخته‌اند.
تحلیل و بررسی پیش‌فرضها و مبانی فلسفی - کلامی نظریه ی"صراط های مستقیم"بر اساس آراء ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
زهرا طاهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پلورالیسم دینی و تکثر و تنوع فرهنگ‌ها و دین‌ها را به رسمیت شناختن به شکل کنونی آن، نظریه متعلق به عصر جدید است و در دو حوزه دین و فرهنگ (پلوالیسم دینی) و جامعه (پلورالیسم اجتماعی) در جهان غرب مطرح و توسط جان هیک پرورش یافت. بدیهی است این نظریه بر اصول و پایه‌های فکری و اعتقادی (فلسفی-کلامی) استوار است. دکتر سروش در کتاب "صراط‌های مستقیم" بر این باور است که آدمیان هم در مواجهه با کتاب‌های منزل آسمانی و هم در مواجهه با امر متعالی محتاج تفسیرند و از متن صامت و یا تجربه خام باید پرده برداری کنند. این پرده برداری و اکتشاف، یک شکل و شیوه ندارد و بی هیچ تکلّفی متنوع و متکثر می‌شود و همین است سرّ تولد پلورالیسم درون دینی و بیرون دینی. در این پژوهش پس از اشارت به نظریه فوق رویکرد خود را به بازخوانی یکایک اصول و مبانی فلسفی-کلامی نظریه صراط‌های مستقیم قرار داده و با توجه به آراء فلسفی-کلامی صدرالمتألهین و علامه طباطبایی به تحلیل و تبیین آن ها نشسته و مورد نقد و بررسی قرار داده ایم و تحقیق خود را در شش فصل تنظیم نموده و سرانجام محصول و دست آورد آن در فصل هفتم در نوزده بند ارائه شده است.
تبیین فلسفی معجزه از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
مریم تشکری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در تفکر فلسفی ما معجزه نامی آشنا و مسأله ای مهم و ضروری است و بخشی از باورهای دینی بر آن تکیه دارد. معجزه از واژه هایی است که تنها اختصاص به تفکر فلسفی ما ندارد. با دقت و تعمق در ماهیت اعجاز و همچنین کند و کاو در نظام علی – معلولی حاکم بر جهان به این نکته می رسیم که تعریف روشن از معجزه چندان هم سهل و آسان نیست. فلاسفه گذشته معجزه را بر مبنای طبیعت شناسی قدیم و قبول اصولی چون تاثیر عقول و نفوس افلاک و اجرام سماوی بر حوادث زمینی تبیین می کردند، اما در فلسفه ملاصدرا از این اصول رفع ید شده و اصولا بر طبایع اشیاء و صور نوعیه آنها به عنوان منشأ اثر تکیه نمی شود. ملاصدرا سبب معجزات را در قدرت نفوس قدسی انبیاء و تأثیر آنها بر طبیعت اشیاء جست و جو می کند. او معجزه را از آن جهت که با هدف و غایت الهی در مجموع عالم هماهنگ و هم سو است، خلاف طبیعت نمی داند. در دیدگاه علامه طباطبایی چون تفسیر جدیدی از واقعیت، علیت و فاعلیت حق و رابطه او با انسان و جهان ارائه می شود، نه تنها تبیین فلسفی معجزه تغییر می کند، حتی در تعریف حقیقت معجزه هم با بیان جدیدی مواجه می شویم. علامه تعبیر معجزه را تعبیر رسایی نمی داند و به جای آن از کلمه آیت که تعبیری قرآنی است استفاده می کند. پر واضح است که نقد ملاصدرا بر اساس مبانی علامه و نتایج مترتّب بر آن، جهت گیری خاصی را در نوع نگاه به واقعیت و وجود، علیّت، جایگاه موجودات امکانی و نسبت آنها با حق تعالی و بسیاری از مسائل حوزه الهیات در پی دارد. براین اساس حق تعالی به عنوان وجود مطلق با تمام اشیاء به عنوان وجودات مقید که عین تعلق و ربط به وجود مطلق اند، به دو طریق مرتبط است: یکی بطور مستقیم و بی واسطه، و دیگری از طریق وسائط و علل و اسباب. علامه معجزه را از اساس متفاوت با سایر امور می داند، حال آنکه از نظر ملاصدرا معجزه و غیر آن از سنخ واحد اند با این تفاوت که خداوند اراده می کند معجزه غیر سایر امور باشد. در بحث اثبات اعجاز کلام و به تبع آن قرآن، از نظر علامه طباطبایی صرف اینکه واژه‏ها ساخته آدمی است باعث نمی شود که کلام معجزآسا محال باشد. بلاغت به تمام معنای کلمه وقتی برای کسی دست می دهد که اولا به تمامی امور واقعی احاطه و آگاهی داشته باشد و در ثانی الفاظی که ادا می‏کند الفاظی باشد منظم که همه آن واقعیات و صورتهای ذهنی گوینده را به ذهن شنونده منتقل سازد. هدف اصلی این پایان نامه تبیین فلسفی اعجاز و رابطه آن با علیت در دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی است، که در این میان به نظرات فیلسوفان دیگر جهان اسلام و همچنین متفکران غربی نیز اشاره گردیده است.
  • تعداد رکورد ها : 4703