جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 231
ازلیت خدا؛ نقد نظریه ویلیام کریگ بر اساس فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه ملاحسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان فلاسفه غربی، متفکرین قرون وسطی عمدتاً ازلیت خدا را به معنای بی‌زمانی دانسته‌اند، اما اندیشمندان معاصر، غالباً بر آن شده‌اند که ازلیت خدا به معنای زمانمندی و جاودانگی در زمان است. اخیراً «ویلیام کریگ» نظریه‌ی جدیدی درباره‌ی ازلیت خدا مطرح نموده که بر اساس آن خدا در وضعیت بدون خلقت، به نحو بی‌زمان ازلی است؛ اما پس از خلقت، به دلیل برقراری نسبت واقعی با جهان زمانمند و لزوم علم به حوادث زمانی، به نحو زمانمند وجود دارد. از طرفی در فلسفه اسلامی می‌بینیم ملاصدرا معتقد است خدا مطلقاً بی‌زمان است و این معنای ازلیت او تحت هیچ شرایطی نقض نمی‌شود. در پایان نامه‌ی حاضر ابتدا نظریه‌ی کریگ با تفکیک مبانی آن، تبیین می‌شود. در ادامه نشان داده می‌شود که ملاصدرا بر اساس مبانی فلسفه‌ی خود نظریه‌ای درباره‌ معنای ازلیت خدا ارائه داده است که اشکالات مطرح شده به بی‌زمانی خدا را پاسخ می‌گوید. از این رو از نظر ملاصدرا، نظریه کریگ قابل قبول نیست. نخست از این جهت که برخی مبانی فکری او محل اشکالند. دوم، از آن‌جا که زمان، منتزع از نحوه‌ی وجود حوادث مادی است، زمانمندی به هیچ وجه قابل اطلاق به خدا نیست. در نهایت دیدگاه کریگ مبنی بر تغییر در نحوه‌ی ازلیت خدا پس از خلقت، مستلزم نوعی تغییر در خداست که پذیرفتنی نیست.
گذار از وحدت تشکیلی وجود به وحدت شخصی در حکمت متعالیه
نویسنده:
مهدی گودرزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله، برگی از دفتر اندیشه صدرالدین محمد شیرازی (صدرالمتالهین) را پیش روی می نهیم و ضمن نگاهی گذرا به زندگانی این ستاره درخشنده آسمان حکمت و فلسفه در جهان اسلام، سیر مرحله به مرحله و تدریجی اندیشه اش را در خصوص وحدت و کثرت هستی بررسی می نماییم.در واقع، هدف ما پس از جستجوی حقیقت وحدت و یا کثرت حاکم بر هستی، کشف رای و نظر نهایی صدرالمتالهین در خصوص نوع وحدت حقیقت عینیه وجود است.مساله وحدت و کثرت وجود از جمله بحثهای فلسفی و ابتکاری مسلمین می باشد. بطوری که جایگاهی پس از مساله اصالت وجود را به خود اختصاص داده و با ظهور ملاصدرا و شاگردان مکتب وی ظهور و گسترش یافته است . از این رو صدرالمتالهین (ملاصدرا) را در این زمینه مقام و منزلتی ویژه بخشیده است.ملاصدرا به عنوان بنیانگذار حکمت متعالیه ضمن اثرپذیری از جریانهای فکری قبل از خود، نظام فلسفی مدونی را پی ریزی نمود و بر اساس این نظام در صدد پاسخگویی به سوالهای فلسفی برآمد. یکی از این سوالها که پس از پذیرش وحدت حقیقت عینیه وجود از سوی ملاصدرا مطرح خواهد شد، پرسش از نوع این وحدت است؛ چرا که دو شکل تشکیکی و شخصی برای آن قابل تصور می باشد.در این رساله ضمن جستجوی این پاسخ، سعی بر آن بوده است تا از نگاه حکمائی چون ابن سینا و شیخ اشراق به مساله وحدت و کثرت غفلت نشود و از آنجا که نظر معمول و منتسب به ملاصدرا وحدت تشکیکی وجود است، پیشینه تشکیک و وجوه تشابه و تمایز ملاصدرا از حکمای قبل از او در این خصوص مورد دقت نظر قرار گرفته است.چنانکه خواهد آمد ملاصدرا وحدت تشکیکی وجود را تامین کننده خواسته های فلسفی خود نمی داند؛ بلکه ان را تنها به عنوان پلی جهت روی آوردن به وحدت شخصی وجود می نگرد. توجه به ذات اقدس خداوندی و عدم تناهی ذات و بساطت او اگرچه می تواند مسیر مستقلی در جهت رسیدن به وحدت شخصی وجود باشد، لیکن این اوصاف در نظام فلسفی ملاصدرا بیشتر نقش تایید کننده و تصدیق کننده وحدت شخصی وجود را دارند تا نقش اثبات کننده آن را اما پایان بخش این تحقیق آغازین اختصاص به مقایسه میان وحدت شخصی وجود ملاصدرا و وحدت وجود ابن عربی دارد که همراهی با آن ما را تا یگانه دانستن اندیشه این دو فرزانه در زمینه یاد شده دلالت خواهد نمود.
تبیین مفهوم "تربیت مبتنی بر تخیل" ایگن و بازسازی آن با توجه به آرای صدر المتالهین
نویسنده:
داود حسین پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تخیل نیرویی است که همه‌ی عرصه‌های زندگی ما را، از لذت‌های کودکانه، تا آموزش و اخلاق، و حتی ابداعات علمی، تحت نفوذ خود قرار داده است. در عرصه‌ی تعلیم و تربیت نیز به سختی می‌توان کسی را یافت که تربیت رابی نیاز از توجه به کاکردهای عظیم این نیروی خدادادی انسان بداند، اما باید دید که آیا نظریه‌ای منسجم و متقن نیز وجود دارد که بتواند در سایه تبیین جایگاه و کارکرد‌های تخیل در تربیت، عمل تربیتی را سامان بیشتری ببخشد؟ ایگن متفکری است که عمرش را صرف مطالعه‌ی تخیل، و طرح ریزی الگویی برای تربیت بر مبنای آن کرده است. به عقیده‌ی ایگن، تخیل در یک کلمه، منبعی برای تصور "بودن‌های امکانی" است. در این منظر، نیروی تخیل می‌تواند در خدمت تصور جهان "آنگونه که هست" و تصور جهان "آنگونه که نیست" درآید. ایگن تخیل و روایت را شالوده‌ی تعلیم و تربیت می‌داند. وی بر الگوی پیاژه‌ای رشد انسان، که در سایه‌ی توجه افراطی به وجوه منطقی شناخت، الگوی مکانیستیِ صلبی را در برنامه درسی رواج داده است، می‌تازد. ایگن معتقد است که فهم و یادگیری، گرانبار از روایت است؛ و روایت راه مناسبی برای پیوند شناخت و عاطفه، در ظرف تخیل آدمی است. نتایج توجه به تخیل از زاویه دید ایگنرا می‌توان در دو حوزه پی گرفت، در حوزه یادگیری از طریق جریان کثرت‌گرایی معرفت شناختی و در حوزه‌ی تربیت اخلاقی در رویکرد اخلاق غمخواری. از سوی دیگر تخیل یکی از موضوعات مهم در سنت فکری ایرانی-اسلامی است. از فارابی تا کنون، تخیل مورد توجه جدی فیلسوفان مسلمان قرار گرفته است. ملاصدرا تخیل را در ابعاد معرفت شناختی آن مورد بحث قرار داده است با این وجود، تخیل مانند غالب مباحث فلسفی صدرا خالی از ریشه‌های وجودشناختی نیست. از این رو، اثبات تجرد خیال و عالم مثال در قوس صعود، امکانات فراوانی را در حکمت متعالیه برای بازسازی نظریه تربیت تخیل بنیاد ایگن، فراهم ساخته است. بر اساس نتایج این پژوهش، می‌توان دوگانه‌های متقابلی را تصور نمود که از خلال آنها تفکیک مناسبی میان تخیل فرهیخته و تخیل خام بدست می‌آید؛ این دو گانه‌ها عبارت‌اند از، تخیل رها- تخیل مقید؛ عقل غایت‌‌نگر -عقل محاسبه‌گر؛ گریز از واقعیت-گذار از واقعیت؛ و تخیل مولد-تخیل مصرفی. بدین ترتیب روشن می‌گردد که تخیل فرهیخته، تخیلی مقید، در ربط توامان با عقل محاسبه‌گر وعقل غایت نگر، مولد و معطوف به گذار از واقعیت است. این تخیل در بین سه قطب «حضور»، «غیاب» و «انسان» که سه پایه‌ی تخیل‌ورزی محسوب می‌شوند در وضعیت تعادل قرار گرفته است. نتیجه‌ی بازسازی "تربیت تخیل بنیاد" نیز در دو مفهوم «همدلی جهت‌مند» و «کثرت‌گرایی شناختی ناهم‌طراز» صورت‌بندی شد. همچنین در زمینه‌ی کاربستی بحث، راهبرد «روایتِ روایت» که بر «نقل» و «نقد» روایت به صورت توامان تاکید می‌کند، سخن به میان آمد.
نظریّه ابداعی ملاّصدرا در باب مسئله ی تعارض میان توحید افعالی و اختیار انسان
نویسنده:
سوده فروغی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مبحث توحید خداوند، از جمله مهمترین مباحثی است که در حیطه علوم دینی به آن پرداخته می شود.توحید افعالی که یکی از حیطه های سه گانه ی توحید است، به این معناست که جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات ، فعل او و کار او و ناشی از اراده اوست. بحث توحید افعالی به ظاهر با اختیار انسان منافات دارد و تداعی گر پذیرش جبر در حیطه افعال انسانی است. پزوهش حاضر در صدد آن است که با توجّه به رویکرد ملاصدرا نسبت به مسئله و بیان نظر او در این باب به عنوان نظریّه ای نو و بدیع، به این پرسش پاسخ دهد که آیا حقیقتا پذیرش توحید افعالی خداوند با اختیار انسان در حیطه افعالش متعارض است یا اگر این گونه نیست پس چه نسبتی میان این دو برقرار است و این دو چگونه با یکدیگر قابل جمع هستند؟ در راستای پاسخ به این مسئله ابتدا باید با مبانی صدرا خصوصاً مبانی انسان شناسی وی آشنایی پیدا کرد و در مورد حقیقت انسان و نحوه ی ارتباط او با خداوند بحث کرد. برای دست یابی به این آگاهی باید با وجود رابط و مستقل در مبحث علیّت از نگاه حکمت متعالیّه آشنا شد. وجود رابط و مستقل در مبحث علیّت به این معناست که نیازمند عین نیاز است زیرا غیر از وجود چیزی نیست و مابقی همه اعتبار است. معلول وجود وابسته است، وابستگی این وجود و نیاز آن چیزی غیر از خودش نمی باشد و خودش و حقیقتش نیاز به علّت است، حقیقتش، حقیقت فقر به علّت است، پس فقر و احتیاج عین ذات این وجود است.اساس نظریّه ملّاصدرا در مورد جبر و اختیار و به تبع آن پاسخ او به مسئله ی مورد بحث، بر تفسیر خاصّ او از " امرٌ بین الأمرین " استوار است. وی می گوید: مراد از امر بین الأمرین آن است که شخص مختار است از آن حیث که مجبور است و مجبور است از آن حیث که مختار است، به این معنی که اختیارش به عینه، اضطرار و اجبارش است. با این بیان ملّاصدرا به این مطلب اشاره دارد که در جمیع افعال انسان هم اختیار جاری است و هم جبر امّا این اختیار و جبری که در مورد او جاریست با یکدیگر قابل جمع اند و با هم تعارضی ندارند. درک چگونگی برقراری جبر از حیث اختیار و اختیار از حیث جبر، یا به عبارتی دیگر اینکه جبر و اختیار هر دو در مورد فعل عبد جاری باشند، در پرتو نظریّه ی وجود رابط و مستقل ملّاصدرا، واضح می گردد.واژه ها و اصطلاحات کلیدی: توحید افعالی، اختیار، وجود رابط و مستقل، جبر و اختیار، امر بین الأمرین.
معاد جسمانی از دیدگاه ملاصدرا و آقا علی مدرس زنوزی
نویسنده:
محسن مهدی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معاد جسمانی که طبق نصوص دینی، از اصول مسلّم اسلام است، همواره مورد اهتمام متکلمان و فلاسفه بوده است؛ اما صدرالمتألهین اولین کسی بود که با پایه‌گذاری حکمت متعالیه توانست بر معاد جسمانی، برهان عقلی اقامه کند. وی معتقد است، نفس به‌واسطه مرتبه خیالی خود که مجرد و باقی است، در قیامت بدون مشارکت ماده و فقط از جهات فاعلی، بدنی عینی متناسب با ملکات خود خلق می‌کند که جنس آن از ماده اخروی غیرقابل‌فساد است و هر کس آن را ببیند، می‌گوید همان است که در دنیا بود.یکی از مخالفان معاد ملاصدرا، آقاعلی‌ مدرس است که خود حکیمی صدرایی می‌باشد. او عقیده دارد که نفس در بدن و اجزایش، ودایعی به‌جای می‌گذارد؛ بنابراین پس از مرگ، اجزا به سمت تشکیل بدن کاملی حرکت می‌کنند و این بدن، در آخرت دوباره به نفس ملحق می‌شود؛ بنابراین وی معاد جسمانی را به معنای تعلق دوباره بدن دنیوی به نفس می‌داند.از مقایسه این دو دیدگاه می‌توان نتیجه گرفت که نظریه ملاصدرا به لحاظ مبانی فلسفی از انسجام و سازگاری درونی بیشتری برخوردار است.
حسن و قبح در فلسفه اخلاق جی. ای. مور. و محقق طوسی(ره)
نویسنده:
محمدحسین موسوی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از دیرباز حسن و قبح دو عنوانی بودند که در علومی مانند: فلسفه، کلام و اصول مورد بررسی قرار می‌گرفتند. امروزه با طرح مباحث جدید، فلسفه اخلاق نگاه جدیدی به این دو عنوان دارد. از آنجا که دو عنوان مذکور در حوزه غربی و اسلامی مطرح است ، بحث تطبیقی این مساله مفید واقع خواهد شد. جی. ای. مور انگلیسی و محقق طوسی(ره) موضوع حسن و قبح را در فلسفه خود بررسی نموده‌اند و این پایان نامه به تطبیق آراءآنها می‌پردازد. دو عنوان مذکور در محورهای وجودشناسی و معرفت‌شناسی و منطقی قابل تطبیق است .
آرا کلامی عبدالرزاق لاهیجی و مقایسه آن با نظرات قوشچی
نویسنده:
داود حیدری ابهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حکیم عبدالرزاق لاهیجی از استادان و محققان بزرگ کلام و حکمت قرن یازدهم هجری است، تحقیقات کلامی این دانشمند فرزانه به دلیل برخورداری وی از حکمت و عرفان از عمق ویژه ای برخوردار است. این رساله درصدد بررسی و تبیین برخی از دیدگاههای بدیع حکیم لاهیجی است که در پنج فصل تنظیم شده است. در فصل اول ابتدا زندگی نامه، استادان، شاگردان و فرزندان وی مورد بحث قرار می گیرد. سپس به بررسی آثار و تالیفات وی پرداخته و کتابهایی که قطعا از آثار لاهیجی است و نیز کتابهایی که منسوب به وی است شناسایی می شود در بخش پایانی با مبانی فکری و سلوک علمی و عملی لاهیجی آشنا می شویم.این حکیم عالیقدر علاوه بر برخورداری از توان فکری شگرف در تجزیه و تحلیل آرا و اندیشه ها، در تهذیب نفس و طهارت باطن نیز کوشا بوده است. حکیم لاهیجی سعی فراوان در معرفی بی پیرایه دین داشته است و گروهی را که حقیقت دین را به فراموشی سپرده و آن را ابزاری برای ارضای تمایلات دنیوی خویش قرار داده اند سخت نکوهش می کند. در فصل دوم نظرات لاهیجی در مورد علم کلام و روش تحصیل معرفت بحث می شود. لاهیجی به شدت روش متکلمان اشعری و معتزله را به دلیل تکیه اشان بر مسلمات و مشهورات مورد انتقاد قرار می دهد و راه تحصیل معرفت را حکمت می داند که براساس اندیشه و استدلالبرهانی شکل گرفته است. وی بر آن است که روش قدمای متکلمان شیعه به دلیل تکیه بر کلام معصوم از حیث یقینی بودن همسنگ حکمت است. از نظر لاهیجی غایت انسان، رسیدن به خداست و این هدف با پیمودن راه ظاهر و راه باطن امکان پذیر است. در طریق ظاهر انسان با بکارگیری استدلال و نظر، حقیقت را شناسایی می کند و در طریق باطن با تهذیب نفس و تزکیه باطن به حقیقت نزدیک و واصل می گردد. راه ظاهر همان راه متکلمان و حکما مشا است و راه باطن مختص عرفا و حکمای اشراق می باشد. در فصل سوم مساله حدوث و قدم بررسی شده است، لاهیجی از یک سو ملاک نیاز معلول به علت را امکان می داند و از سوی دیگر معتقد است عالم حادث زمانی است به این معنا که عالم از جانب گذشته متناهی است، و عدم سابق بر عالم عدم واقعی است، اما زمانی نیست. از نظر وی ادله متکلمان بر حدوث زمانی عالم - به معنای وجود زمانی که عالم در آن زمان نبوده - ناتمام است و ادله حکما نیز توان اثبات قدم عالم را ندارد. در فصل چهارم به این مساله پرداخته شده است که آیا صفات حق تعالی زائد بر ذات است یا عین ذات، لاهیجی ضمن تحلیل معنای صفت رای اشاعره را نقد می نماید، از نظر وی تفاوتی بین حکما و متکلمان امامیه و معتزله در این مورد وجود ندارد.در فصل پنجم آرا دانشمندان پیرامون حسن و قبح عقلی بررسی شده است. نزاع در این مساله از نظر لاهیجی هم در مقام تحقق خارجی این اوصاف است و هم در مقام کشف و درک آنها. در هر دو مقام، اشاعره برخلاف معتزله معتقد به شرعی بودن حسن و قبح هستند، لاهیجی ضمن اثبات عقلی بودن حسن و قبح، معتقد است برخی از قضایای مشتمل بر حسن و قبح یقینی و بدیهی است و این با مشهوره دانستن آنها از سوی حکما منافاتی ندارد، زیرا یک قضیه می تواند از یک جهت از یقینیات باشد و از جهت دیگر جز مشهورات. اینکه قضایای مشتمل بر حسن و قبح اینجنین است از ابتکارات لاهیجی محسوب می شود.
مبانی عقلی ولایت در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
ندا درخواه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ولایت، حقیقتی است که هم بر خدا و هم بر انسان اطلاق می شود . ملاصدرا ولایت انسان را به ولایت عام و خاص تقسیم می کند که ولایت عام قرب اهل ایمان به خداوند است. قرب خاص، فنای ذاتی و صفاتی و افعالی انسان در حضرت حق است. از نظر ملاصدرا، مقام ولایت، مقام انسان کامل است که در قوس نزول با تنزل ولی یا انسان کامل، مراتب هستی ایجاد می شود. ملاصدرا این مقام را بر اساس مبانی وجود شناختی خود تبیین می کند که بر طبق مبانی چون اصالت وجود و تشکیک وجود و قاعده الواحد و وجود رابط و مستقل ، "ولی" به عنوان فیض منبسط، صادر اول بلاثانی است که مراتب هستی تنزلات وجودی او هستند .در قوس صعود نیز مبانی انسان شناختی ملاصدرا، ترسیم کننده حقیقت و جایگاه " ولایت" است . ولایت امری اکتسابی است و هر انسانی به میزان شناخت حقیقت وجودی اش و تلاش در جهت کمال عقل نظری و عملیخود در مرتبه ای از "ولایت" قرار می گیرد و متناسب با مرتبه وجودی اش، قرب به حضرت حق می یابد و انسان کامل که علت وجودی در قوس صعود و علت غایی در قوس نزول است در بالاترین مرتبه ولایت قرار گرفته است." ولی" به طور کلی،به عنوان خلیفه خداوند، واسطه فیض وجودی و کمالی موجودات است.
تبیین وجودی معرفت با نظر به آراء ملاصدرا و هیدگر
نویسنده:
حسین زمانیها
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تبیین وجودی معرفت، پژوهشی است در باب بنیانهای پیشین معرفت بشری. معرفت بشری، مبتنی بر نوعی حضور و دادگی پیشین اشیاء است؛ اما فهم چگونگی این دادگی پیشین و حضور اشیاء محقق نمی‌شود مگر در پرتو فهم ساختار وجودی انسان و نسبت آن با حقیقت وجود به عنوان بنیان همه ظهورات و تعینات موجودات به منزله متعلقات شناسایی. لذا تبیین وجودی معرفت تلاشی است در جهت فهم این نسبت و چگونگی ابتناء معرفت بر چنین نسبتی. از نظر هیدگر، رابطه معرفتی(رابطه سوبژه‌‌ـ ابژه)، به هیچ وجه بنیان و اساس ارتباط و تعامل انسان با عالم نمی‌باشد. عالَم اولین بار از طریق معرفت بر انسان مکشوف و گشوده نمی‌شود، بلکه انسان واجد نوعی گشودگی پیشین به عالَم است که بنیان خود معرفت نیز بر این گشودگی و انکشاف پیشین استوار است. انسان پیش از آنکه بخواهد نسبت به عالم معرفت پیدا کند در عالم حضور دارد، انسان به هیچ وجه موجودی فرو بسته و محصور نیست بلکه همواره در بیرون از خود، در حقیقت وجود قیام دارد. لذا هیدگر از نام دازاین که بیانگر استعلاء و برونخویشی انسان به سوی وجود است برای نامیدن این نحوه از وجود استفاده می‌کند. از نظر هیدگر در تاریخ متافیزیک غرب، که وی آن را سیر بسط و تثبیت سوبژکتیویسم می-داند، به دلیل غفلت از این رابطه پیشین اگزیستانس یا همان نحوه وجود انسان با حقیقت وجود، و اصل قرار دادن رابطه معرفتی،با نوعی گسست و شکاف عمیق بین انسان و عالَم مواجه می‌شویم که اوج این شکاف را می‌توان در اندیشه دکارت مشاهده کرد. در نتیجه در این سنت امکان وصول به اشیاء فی نفسه در معرفت بشری به سؤالی جدی و چالش بر انگیز تبدیل می‌شود. ملاصدرا نیز در فلسفه خود به هیچ وجه رابطه معرفتی را اصل و بنیان قرار نداده از نظر وی رابطه معرفتی منبعث از نوعی ارتباط وجودی بین عامل معرفت و متعلق معرفت است. وی حتی از این نیز فراتر رفته و اصولا علم و معرفت را نحوه‌ای از وجود و یا عین وجود می‌داند. از نظر وی همانگونه که حقیقت وجود دارای مراتب و درجات متفاوت است، متناظر با آن معرفت و علم نیز دارای مراتب متفاوتی است. در معرفت بشری علم به عنوان نحوه‌ای از وجود، چیزی جدای از وجود انسان و ساختار وجودی وی نبوده و لذا وی علم را نه نوعی ارتباط و اضافه بلکه آن را نوعی اشتداد و کمال وجودی برای انسان می‌داند. از نظر ملاصدرا معرفت بشری ریشه در ساختار وجودی انسان و وابستگی و تعلق وجودی وی به کمال و وجود مطلق دارد.وجود انسان با وجود سنگ، چوب و سایر موجودات در این حقیقت متمایز است که وجود انسان برخلاف سایر موجودات در خود فروبسته و محدود نبوده و همواره به سمت بیرون از خویش التفات دارد. این برونخویشی و التفات وجودی که ریشه در وجود تعلقی انسان دارد، بنیان دادگی و ظهور اشیاء در معرفت بشری است. در فلسفه ملاصدرا می‌توان به نوعی رابطه ماقبل معرفتی بین انسان به عنوان موجود مقید با وجود مطلق و نامحدود اشاره کرد؛ که رابطه معرفتی خود مبتنی بر چنین رابطه پیشینی است. به همین دلیل، هر چند ملاصدرا با پدیده‌ای به نامسوبژکتیویسم مواجه نبوده، امابا نظر به آراء وی می‌توان به نقد سوبژکتیویسم از منظری جدیدپرداخت.
کمال انسان از نظر ملاصدرا با نظر به کمال گرایی معاصر
نویسنده:
فاطمه ملاحسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا بر اساس مبانی فلسفی و انسان‌شناختی ویژه‌ی خود، از جمله اصالت وجود، تشکیک وجود، و حرکت جوهری، بحث کمال انسان را به نحوی مطرح کرده است که قابلیت‌های بسیاری برای پاسخ‌گویی به مسائل جدید مطرح درباره‌ی کمال دارد. ملاصدرا ویژگی خاص انسان را برخورداری او از قوه‌ی عقلانی می‌داند و لذا کمال انسان را بر اساس دو بعد عقلانی انسان، یعنی عقل نظری و عقل عملی، توضیح می‌دهد؛ گر چه بنا به دلایلی چون تجرد کامل عقل نظری، شرافت ذاتی آن، و باقی بودن آن در سرای اخروی، کمال نهایی انسان را در حیات اخروی در گرو عقل نظری می‌داند، و معتقد است این کمال نهایی در پرتو معرفت حقیقی به حق تعالی و اسماء و صفات و افعال وی می‌باشد. مسائل جدیدی در اندیشه‌ی فلسفی معاصر در بحث کمال انسان مطرح شده است، که عمدتاً ناظر به مکتب کمال‌گرایی است؛ لکن ما در این رساله کوشیده‌ایم پاسخ این مسائل را بر اساس آراء ملاصدرا درباره‌ی کمال انسان استنباط کنیم. بدین ترتیب در مواجهه با مسئله‌ی خودگرایانه یا دیگرگرایانه بودن کمال گرایی، می‌توان خداگرایی را به عنوان رویکرد سومی به این مسئله مطرح نمود. همچنین فلسفه‌ی ملاصدرا وظایف ناظر به خود و وظایف ناظر به دیگران را پوشش می‌دهد. در مسئله‌ی وحدت یا کثرت ارزش، گر چه ملاصدرا استعداد انسان‌ها را برای رسیدن به کمال متفاوت می‌داند، نتیجه اعمال آن‌ها و بحث حسابرسی را متناسب با همان تفاوت اولیه مطرح می‌کند. از طرفی ملاصدرا معتقد است تنها عده‌ی بسیار اندکی از انسان‌ها به مراتب عالی کمال دست می‌یابند؛ منتها این موجب نمی‌شود که مانند نخبه گرایان، جامعه را به سمت افزایش کمال آن عده‌ی معدود سامان‌دهی کند. نتایج عملی این رویکرد در تحلیل آراء ملاصدرا درباره‌ی کمال عبارت است از: لزوم ملازمت با عمل، اهمیت معرفت در انجام اعمال، لزوم تزکیه اخلاقی برای رسیدن به کمال، اولویت داشتن کمال فردی، و نقش انسان در ساختن ذات خود.
  • تعداد رکورد ها : 231