جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

---

---

---

‫چکیده الکترونیکی در پیوستها موجود می باشد

---

‫در اين پاياننامه قصه حضرت آدم عليهالسلام در قرآن مورد بررسى قرار گرفته و از اين موضوعات سخن رفته است: درباره حضرت آدم عليهالسلام، آياتى كه مربوط به داستان آدم عليهالسلام و ابليس است، معنى لغوى واژه آدم، خلافت آدم عليهالسلام، سخن فرشتگان، آفرينش آدم از خاك و دميدن روح در او، تعليم اسماء، فرمان سجود، بهشت آدم، شجره منهيه، خلع لباس از آدم، مفاد عهد بنى آدم، نسيان و عصيان آدم و هبوط او.

‫اجراي حد سرقت شرايطي دارد که يکي از آنها، قرارداشتن مال سرقت شده در حرز است. اين پژوهش در سه فصل، موضوع حرز را با نگاهي به مصاديق نوپيدا از نظر فقهي و حقوقي بررسي کرده است. نويسنده پس از کليات و مفاهيم، به ماهيت، عناصر و مصاديق حرز در سرقتهاي نوظهور پرداخته است. تنوع، گستردگي و فراملي بودن، سهولت ارتکاب جرم و از بين بردن آثار وقوع، و کوتاهي زمان و سرعت بالاي ارتکاب جرم، جزء ماهيت و ويژگيهاي سرقتهاي نوظهور شمرده شده است. وي مصاديق سنتي هتک حرز و مصاديق نوظهور و جديد را بررسي نموده است. همچنين در مصاديق نوظهور، مصاديق معلوم و مورد اتفاق و مصاديق مشتبه در فضاي طبيعي و معمولي و مصاديق مشتبه در فضاي مجازي و سايبري را مورد بحث قرار داده است. فصل پاياني، به شرايط و آثار حرز و هتک آن در تحقق سرقت اختصاص يافته است. همانگونه که تشخيص حرز در هر چيزي با عرف است، به نظر ميرسد که هتک حرز نيز امري عرفي باشد. در حقيقت، موضوعات نوظهور، چون سرقت از عابر بانکها و حافظههاي رايانه و شکستن رمز آن، با توجه به مشترکبودن ملاکهاي موجود ميان سرقتهاي سنتي و نوظور، جزء مصاديق بارز سرقت حدي است، نه تعزيري و اگر بين اخذ فيزيکي و غيرفيزيکي فرق گذاشته شود، پويايي فقه مخدوش خواهد شد. نظر برخي از فقهاي معاصر هم اين است که گرچه اين موارد در ويژگيهايي چون سرعت، گستردگي و به کارگيري ابزار، با مصاديق سنتي تفاوت دارند، ولي اصل جرم داراي همان ماهيت است. بناي عقلا و ارتکازات عرفي هم اينگونه اعمال را جرم ميداند و براي آن مجازات قائل است و شارع مقدس هم آن را ردع نکرده است. بنابراين، از سوي شارع مقدس، «بيان» به طور کلي صادر شده و جاي اصل برائت نيست.

‫ارتداد که در اصطلاح فقهي به‌معناي "کفر پس از اسلام" مي‌باشد، داراي سه رکن اختيار اسلام، انکار و رد اسلام، و اختيار کفر است. فقهاي اماميه و ساير مذاهب اسلامي، هر کدام در مقام بيان اسباب ارتداد، به موارد مختلفي اشاره کرده‌اند، که از مجموع آن‌ها مي‌توان شش عامل اصلي را استخراج نمود، که عبارت است از: نفي اصل وجود خدا؛ نفي يگانگي خدا؛ نفي اصل رسالت و تکذيب پيامبر اسلام(؛ انکار ضروري دين؛ سبّ و دشنام دادن و نيز قذف به خدا، رسول خدا و دين حق؛ هنک حرمت محترمات و مقدسات اسلام به‌عنوان محارب فرهنگي و مفسد في‌الارض. همچنين براي اثبات ارتداد نيز در آموزه‌هاي اسلامي به پنج راه اقرار، شهادت عدلين، مؤمنين عدول، رفتار يا گفتار کفرآلود، و علم قاضي اشاره شده است. بر اين اساس، حکم امام خميني( درباره اعدام سلمان رشدي، از حمايت مباني متعدد فقهي برخوردار است؛ زيرا عناويني مانند مرتد فطري، سابّ النبي، هتاک به محترمات دين، مفسد في‌الارض و محارب فرهنگي بر او بار مي‌شود. علاوه بر اين موارد، حکم امام يک حکم حکومتي تلقي مي‌گردد که بر اساس دلايل عقلي و نقلي، در عصر غيبت امام زمان(، صدور چنين احکامي از اختيارات حاکم اسلامي عادل مي‌باشد. همچنين اگر حکم اعدام مرتد فطري را جزء "حدود" بدانيم، حاکم اسلامي بر اساس آيات و روايات و قواعد فقهي، موظف است که اين حد را به‌عنوان حکم قطعي خدا اجرا نمايد. چنان‌که در سيره پيامبر اسلام(، اهل بيت(، و علما در طول تاريخ اسلام، نظاير چنين احکامي به‌وفور صادر شده است. آن‌چه موجبات صدور چنين حکمي را عليه رشدي فراهم نمود، انتشار کتابي از او بود که در قالب يک رمان، به نفي توحيد الهي و رسالت پيامبر اسلام( پرداخته است. سبّ النبي، نسبت روابط نامشروع جنسي به پيامبر، و هتک قرآن، وحي، جبرئيل، ياران و همسران پيامبر از ديگر موارد اين کتاب است.

‫عنوان اين تحقيق «پژوهشي دربارهي علل قساوت قلب و آثار آن» است و از چهار بخش تشکيل شده است: در فصل اول، به معنا شناسي واژه¬هاي «قلب» و «قساوت »پرداخته شده و واژگان قريب المعني با آنها در قرآن و روايات بررسي شده است. در فصل دوم، عوامل زمينه¬ساز قساوت در قرآن و روايات مورد نقد و بررسي قرار گرفته است. قرآن به اين عوامل به عنوان زمينه¬ساز قساوت اشاره مي¬کند:1. ضلالت و گمراهي 2. پيمان¬شكني 3. بهانه¬گيري و لجاجت نسبت به دستورات الهي4. طول امل 5. زيادى گناه و لجاجت در شرك. عوامل قساوت از ديدگاه روايات برشمرده شده، عبارتند از: 1. ترک عبادت 2. غفلت 3. وسوسه¬هاي شيطاني 4. طول اَمَل 5. مال و ثروت فراوان. 6. كثرت گناه. 7. حرام¬خواري 8. مشغول شدن به ملاهي 9. شراب¬خواري 10. نگاه به فرد بخيل 11. همنشيني با پادشاهان ودنيا پرستان 12. خاك ريختن روي قبر نزديكان 13. قصابي 14. آشاميدن خون در فصل سوم، آثار شوم قساوت قلب مانند فصول گذشته از منظر قرآن و روايات مورد تحقيق قرار گرفته است. قرآن مجيد موارد ذيل را به عنوان آثار و تبعات شوم گرفتاري به قساوت معرفي مي¬کند. 1. عبرت نگرفتن 2. تحريف كلام الهي 3. إلقاء فتنه در قلب از سوي شيطان. 4. ناسازگاري با حق و دوري از آن 5. عدم خشوع در برابر ياد خدا 6. فسق. آثار قساوت قلب از منظر روايات عبارتند از: 1. دوري از خدا 2. مغضوب خدا واقع شدن 3. شقاوت 4. نفاق 5. محروميت از امور خير 6. عدم نزول رحمت الهي 7. عدم استجابت دعا 8. خشکي اشک چشم. در فصل چهارم، به راههاي نوراني ساختن قلب، جلا دادن به آن و خلاصي آن از چنگال قساوت، از منظر قرآن و روايات، اشاره شده است. قرآن مهم¬ترين و اساسي¬ترين راه مقابله و درمان اين بيماري را تسليم شدن در مقابل خدا و همواره به ياد او بودن، معرفي مي¬کند. و ياد خداوند شامل مصاديقي است که در اين فصل به شرح آنها پرداخته شده است. راههای درمان قساوت قلب از منظر روایات که در اين فصل آمده به دو بخش تقسيم شده است: الف. درمان ريشه¬ها. ب. درمان قساوت به وسيله¬ي ايجاد رقت قلب که هر يک به بخش¬هايي تقسيم شده¬اند. ترجمه به انگلیسی: The title of this thesis is "a search on bruteness of the heart and its causes" and it has been divided into four chapters as follows: In the first chapter, the semantics of the words "heart" and "brutness" and also the words which have close meaning to them have been investigated In the second chapter the causes which lead to bruteness of the heart have been examined. The holy Qur'an introduces the following factors as the causes of this spiritual illness. 1) going astray and being in the darkness 2) breaking covenants with God 3) making excuses toward Gods rules 4) having wild dreams 5) being sinful and persistence on polytheism. The causes of heart bruteness from the traditions point of view are as follows: 1) abandonment of worshiping God 2) ignorance 3) satanic temptations 4) having wild dreams 5) enjoying a profound amount of wealth 6) excesses in sin 7) having unlawful food (Haram) 8) being occupied with meaningless tasks 8) drinking alcohol 9) looking at a stingy person 10) accompanying kings and world avid 11) pouring the soil on close acquaintances' graves 11) butchering. In the third chapter the ominous impacts of heart bruteness have been examined. The holy Qur'an introduces the following factors as the impacts of heart bruteness. 1) not taking lessons from God's signs 2) distorting God's word 3) project the "Fitna" from the Satan in a human heart 4) disagreeing with the truth (God) and being away from it 5) showing no modesty toward God's name. The impacts of heart bruteness from the traditions point of view are as follows: 1) being away from God 2) causing God's wrath 3) being doomed 4) hypocrisy 5) depriving from performing good deeds 6) depriving form receiving God's bliss 7) depriving form God accepts his prays 8) drying up the tear. In the fourth chapter, the ways of lightening the heart and liberating it from bruteness have been investigated. The holy Qur'an introduces the obeying God and remembering him all the time as the most important way of curing this spiritual illness. The ways of curing this illness from the traditions point of view have been divided into two parts: 1) uprooting the causes 2) creating leniency.

‫هدف از نوشتار حاضر، بررسي احکام و آثار تغيير جنسيت در فقه و احکامي که مترتب بر آن است، مي باشد، در اين پايان نامه، قبل از پرداختن به حکم فقهي«تغيير جنسيت» به طور کامل به موضوع شناسي آن و انواع تغيير جنسيت و مسائل مربوط به هويت جنسي و اختلالات آن پرداخته شده که بخش اول و فصول مرتبط با آن به اين امر اختصاص داده شده، در بخش دوم در فصل اول به بيان جواز و عدم تغيير جنسيت از منظر فقها پرداخته شده، که اهم دليل قائلين به حرمت،«تغيير در خلقت خدا»،«حرمت لمس و نظر به عورت نامحرم»،«غير مقدور بودن موضوع مساله» و..... مي باشد. و در ادامه به ادله مجوزين پرداخته شده که اهم ادله مجوزين،«قاعده سلطنت»،«اصل اباحه» و«اضطرار» مي باشد. و در فصل دوم اين بخش به فروع تغيير جنسيت به‌طور کامل و مشروح پرداخته شده و در اين فصل به پانزده فرعي که مرتبط با تغيير جنسيت است اشاره شده است. و در فصل آخر به«متعة الطلاق» از ديدگاه فقه اشاره شده و در آنجا تصريح شده که متعة الطلاق مخصوص هر نوع جدايي نخواهد بود. و فقط در صورتي بر مرد واجب است که متعه را بپردازد که جدايي وي از همسرش از طريق طلاق باشد و اما نسبت به جدايي ناشي از تغيير جنسيت که باعث جدايي زن و شوهر است، موجب پرداخت متعه الطلاق به زن نخواهد بود و در پايان به استفتاءاتي که در اين زمينه وارد شده پرداخته شده است. كليد واژه: دوجنسي، آثار، احکام، خنثي، اختلالات هويت جنسي، متعه.