جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
بررسی وی‍‍‍‍‍‍‍ژگی‌های سبکی غزلیات وصال شیرازی
نویسنده:
سمیرا کرمی کتکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علم سبک شناسی،در سالیان اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است و شاعران دورۀ بازگشت، نخستینسبک شناسان ایران هستند یا نخستین کسانی اند که بدون آن که خود بدانند به مطالعات سبکشناسی اشتغال ورزیدند و به تتبع در آثار قدما پرداختند. زیرا برای تقلید درست، مجبور بودند که به همۀ جنبه های زبانی، فکری و ادبی آثار قدما دقیق شده و آنها را بیاموزند. هر چند که این شاعران دارای سبک شخصی نیستند و تنها سبک شاعران کهن را تقلید کرده اند، یعنی روش آنان را آموخته بودند، ولی گاه با همان شیوه آثار بدیعی آفریدند و تامل در چگونگی اقتفاهای آنان از شاعران پیشین می تواند نتایجی را برای ما به ارمغان آورد. شاعران دورۀ بازگشت که وصال شیرازی یکی از مشهورترین آن ها است، از آنجا که توانست زبان فارسی را از سستی و کاستی برهاند، خدمت بزرگی به حفظ زبان و ادبیات کهن ایران انجام داده اند. در پایان نامۀ حاضر با عنوان«بررسی ویژگی های سبکی غزلیّات وصال شیرازی» اشعار او در سه سطح زبانی، فکری، ادبی تحلیل سبکی شده است.در این نگارش از کتب سبک شناسی، عروض و قافیه، دستور زبان و کتاب های بلاغت استفاده شده، ولی تکیه اصلی بر روی کتاب های بلاغی دکتر شمیسا است. فهرست منابع مورد استفاده، در بخش کتابنامه آورده شده است.فرضیه ها و پرسش ها:- غزلیّات وصال شیرازی در سطوح زبانی، فکری و ادبی تنها بر تقلیدی صرف استوار است یا ابداع ونوآوری هم در آن ها دیده می شود.- اشعار وصال شیرازی رنگی عرفانی دارد و عرفان او، اسلامی- ایرانی است.- آیا اشعار وصال شیرازی در سطح فکری بازتاب وقایع زمان خود نیز هست.در این نگا رش ابتدا دیوان غزلیّات وصال شیرازی مورد مطالعه قرار گرفت و سپس پنجاه غزل از آن ها انتخاب گردید. در گزینش غزل ها، سعی بر آن بو که از غزل های اقتفا شده از سعدی، حافظ و غزل های خود شاعر به طور یکسان انتخاب گردد. سپس مطالب مورد نظر به روش فیش برداری استخراج و در فصول مجزا تدوین گردید و در هر فصل توضیحات و نتایج به دست آمده ارائه و در نهایت بسامد آن بر روی نمودار نشان داده شده است.مبنای کار وصال شیرازی بر تقلید صرف استوار است و اندک ابداع و نوآوری در آن دیده نمی شود. هم از نظر لفظ و شیوۀ بیان و هم از نظر محتوا و مضمون و توصیف ها تنها سعی دارد تا به سرمشق های خود نزدیک گردد که البته در این راه موفق بوده است. وصال شیرازی، شاعری عارف است ولی عرفان مطرح شده در غزلیّات او نیز عرفانی تقلیدی و تکراری است.در سبک شناسی غزلیّات وصال شیرازی نتایج زیر به دست آمد. در سطح زبانی، بخش آوایی اشعار او از نظر موسیقی بیرونی، کناری و درونی مورد بررسی قرار گرفت. در دیوان وی از اوزان سنگین و مهجور خبری نیست و اوزان به کار رفته همگی از اوزان کثیر الاستعمال است.وصال اکثراً از اوزان متوسط و خفیف استفاده کرده است و اوزان او همان اوزان غزل های سعدی و حافظ است. وصال در جناس ها، سجع ها و موازنه های خود از واژه های ساده استفاده کرده است و با استفاده از مصادیق تکرار بر موسیقی کلام خویش افزوده است. در سطح واژگانی، در واژه های بسیط، مرکب، ترکیبات اضافی و وصفی از واژه های دشوار و دور از ذهن استفاده نشده و به طورکلّی وصال، شاعر واژه ساز و ترکیب پردازی نیست ودر سطح مفردات و ترکیبات هیچ گونه ابتکار و نوآوری از او دیده نمی شود واژگان شعری او همان واژگان شعری سعدی و حافظ است. نزدیک به سیزده درصد واژگان غزل ها، عربی است که البته اکثراً از واژه های معمول و متداول در زبان فارسی است. ترکیبات، جمله ها و اشعار عربی درشعراوچندان به کار نرفته است. در سطح نحوی، کاربرد ویژگی های دستوری فارسی کهن، موجب کهنگی زبان او شده است. در شعر وصال جمله بندی منظم فراوان است و در بیشتر غزل های او ارکان جمله مطابق منطق نثری درکنار هم قرار گرفته اند و شعر او دستورمند است. در سطح فکری سعی در بیان افکار دوران حافظ وسعدی است. در دیوان وصال، مسائل اجتماعی و سیاسی زمان شاعر، بیان تجارب شخصی و اندیشه های نو و تازه و ابتکار در مضمون پردازی وجود ندارد و هنر شاعری او تنها در انعکاس ماهرانۀ مضامین واندیشه های گذشتگان است. در سطح ادبی تشبیهات، استعاره ومجاز تازه در اشعار وی دیده نمی شود و اکثراً از تشبیه و استعاره های تکراری و مبتذل استفاده شده است. تشبیه حسی به حسی بیشترین کاربرد را دارد. تلمیحات به کار گرفته شده همان تلمیحات معروف قدما هستند. انبوهی تصاویر شعری به گونه ای که مفاهیم کلام او را دیریاب کند، در شعر او دیده نمی شود و از صنایع بدیع لفظی و معنوی بسیار معتدل استفاده کرده و صنایع متکلّف در شعر او وجود ندارد. تناسب، تضاد و پارادوکس در شعر او بیش از هر صنعت بدیعی دیگر به کار نرفته است.
سنخ‌شناسی مدخل‌های تاریخی تشیع در دایره المعارف اسلام
نویسنده:
ابوالفضل کارگر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دایره‌المعارف اسلام یکی از مراجع معتبر جهانی برای شناخت علمی اسلام و معارف آن به شمار می آید. از آنجا که زبان نگارشی آن انگلیسی است نزد ملل مختلف شناخته شده و از اقبال فراوانی برخور دار است. بخش مهمی از این دایره المعارف به مدخل ها و مقالات تاریخی شیعه اختصاص یافته است. صرف نظر از محتوای این مقالات آنچه بر آشنایی با کیفیت و کمیت مدخل‌های شیعی این دایره‌المعارف می‌افزاید دانستن آمار دقیقی از مدخل‌ها و نویسندگان آن است. پایان‌نامه حاضر در صدد شناساندن مدخل‌های تاریخی_شیعی دایره‌المعارف اسلام و معرفی نویسندگان آن‌هاست و نیز قصددارد با رویکرد تحلیلی به این سوالات پاسخ دهد که کمیت و کیفیت مقالات تاریخی_شیعی دایره‌المعارف چگونه است؟ نویسندگان این مقالات چه کسانی هستند؟ تفکرات و اعتقادات مذهبی هر یک از این نویسندگان چیست؟ و نقش آماری یهودیان و مسیحیان در تدوین این مجموعه چقدر است؟با بررسی توصیفی و تحلیلی و آماری مدخل‌های تاریخی_شیعی به شیوه SPSS نتایجی بدین شرح حاصل شد: سهم اندک مولفان و محققان مسلمان و شیعه در تدوین مدخل‌های تاریخی شیعه، معنا دار بودن رفتار علمی نویسندگان مقالات در پردازش به مقالات شیعه با کاربست اختصار و گزیده گویی و انحصار گرایی، اهتمام فراوان گردآورندگان این مجموعه به انشعابات شیعی، عدم اهتمام گردآورندگان به تبیین و توصیف بعضی از چهره‌های شاخص تاریخی- شیعی، عدم تناسب حجم مدخل‌ها با عناوین آنها و بزرگ نمایی جریان غلّو در تشیع.
ویتگنشتاین متاخر و الهیات به مثابه گرامر
نویسنده:
مریم عیوضی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حیات فلسفی ویتگنشتاین را به دو دوره تقسیم کرده اند. ویتگنشتاین در این دو دوره همواره به مساله دین و باور دینی توجه داشته است و هر بار با نگاهی خاص این امر را صورت داده است. در دوره اول با به سکوت واگذار کردن دین، آن را از حوزه ی عینی خارج می کند و به حوزه ای ماورایی می برد که تنها می توان آن را نشان داد و در دوره دوم با به میدان آوردن دین و سخن گفتن از آن در بازی زبانی خاص خود، ظاهرا جایگاهی قابل دفاع برای دین قائل می شود که در دوره اول از آن خبری نبود. اما با تامل در دیدگاه ها و نظرات متاخر ویتگنشتاین به عکس این مطلب خواهیم رسید. شخص دینداری که در بازی زبانی دینی به فعالیت می پردازد با پذیرش دیدگاه ویتگنشتاین قداست و عینیت دین را در صورت زندگی اش از دست رفته خواهد یافت، و این زمانی است که متوجه می شود همه چیز جز یک بازی زبانی بیش نیست و اعتقادات و باورها تماما از صورت زندگی اش بر خاسته است و در حقیقت همه برساخته ی صورت زندگی اش بوده است. ویتگنشتاین با هم ردیف قرار دادن دین و دیگر پدیده ها از جمله علم، هنر، منطق و ...، نه تنها به دین در معنای رایج آن بها نداده، بلکه برعکس، با این کار ضربه هولناکی بر آن وارد آورده است. از نظر وی همه این پدیده ها در بازی زبانی مخصوص به خود دارای ارزش هستند و در دیگر بازی های زبانی بی ارزش و بی معنا، و علت آن هم تنها تفاوت در صورت های زندگی است. چنان که نشان خواهیم داد دیدگاه ویتگنشتاین متاخر در باب دین، به نفی خود خواهد انجامید و به اصطلاح خود ویرانگر است.
منطق گزاره‌های دینی نزد ویتگنشتاین (از دیدگاه وینچ، فیلیپس، ریس، مالکوم)
نویسنده:
اکرم حسینعلی‌بیگی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دین و زبان دین یکی از مسائل مهمی است که همواره به آن پرداخته شده است.یکی از دل مشغولی های ویتگنشتاین هم در سراسر زندگی اش مساله دین بوده، و بیشتر به زبان باور دینی می پرداخت.از نظر او این زبان دین دارای منطق است.و این منطق زبان دین مسئولیت معنادار بودن واژه های گفتار دینی را به عهده دارد.وهمچنین او الهیات را گرامر سخن دینی معرفی کرد.برخی از فیلسوفان از دیدگاه های ویتگنشتاین تاثیر پذیرفته اند .این رساله به بررسی تاثیرویتگنشتاین بر4 فیلسوف به نام های ( ریس ، مالکوم ، وینچ و فیلیپس ) در خصوص منطق زبان دین ویتگنشتاین می پردازد. همچنین در این رساله در پی آن هستیمکه آیا این 4 فیلسوف منطق زبان دین ویتگنشتاین را به یک نحو فهمیده اند یا نه ؟ وکدامیک قرائت کامل تر و نزدیک تری به ویتگنشتاین داشته است.نتیجه ای که حاصل می شود این است کهاین 4 فیلسوفمنطق زبان دینویتگنشتاین را به نحو یکسان نفهمیدند و حتی وینچ قرائت مالکوم از ویتگنشتاین را نمی پذیرد و بر آن نقد می کند.
تحلیل دستوری – بلاغی حصر و قصر در غزل سعدی
نویسنده:
طیبه رزاقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بررسی طرق قصر نشان داد که روش عطف به وسیله ادات "لیک، لیکن، اما و ولی" کاربردی در زبان فارسی ندارد. روش "نفی و استثنا" به وسیله ادات استثنای "جز، مگر، و الا" نیز جامع و کامل نیست؛ زیرا برخی از نمونه های قصر به وسیله ادات، در حالی صورت می‌گیرد که از فعل منفی و یا واژه نفی(نه) استفاده نشده است. به همین دلیل بهتر است به جای عنوان "نفی و استثنا" از عنوان "ادات قصر" که جامع‌تر است استفاده نماییم. علاوه بر ادات قصر، کلماتی چون "هم" درصورتی‌که مفید قطعیت باشد، و "تا" درصورتی‌که همراه با شرط باشد نیز به مثابه ادات قصر عمل می‌کند. ممکن است در متن یا سروده‌ای از ادات قصر استفاده شده باشد، اما از فحوای کلام معنای انحصار دریافت نشود؛ در نتیجه توجه به معنی و مفهوم جملات اهمیت ویژه‌ای دارد. با بررسی ساختار‌های دستوری، ساخت‌هایی را می‌یابیم که هرچند از ادات قصر "بس" و "تنها" استفاده کرده‌اند؛ اما نه تنها سبب انحصار نشده‌اند، بلکه به جمله معنای عمومیت‌داشتن نیز بخشیده‌اند. در این ساختارها ابتدا واژه نفی و سپس ادات "بس" یا "تنها" می‌آید که تاکید زیادی بر عدم انحصار دارد.استفاده از ادات حصر و قصر ساده‌ترین و آشکارترین شیوه حصر و قصر است. برخی معتقدند درصورتی‌که از ادات قصر استفاده نکنیم، مبالغه و تاکید بیشتر است. اما از 394 نمونه از ابیات شامل حصر و قصر در غزل سعدی 182 نمونه بدون ادات قصر، و 212 نمونه با ادات قصر بودند. با توجه به اینکه کاربرد ادات، بسیار فراوان است و شاعران بزرگی چون سعدی، از آن بسیار بهره برده‌اند، و حتی نمونه‌های بسیار زیبا و خیال‌انگیزِ قصر، با کمک ادات قصر ساخته شده‌اند، می‌توان گفت این سخن صحیح نیست. بررسی ادات قصر نشان داد که ادات "جز" با بیشترین کاربرد 93 مرتبه تکرار شده و پس از آن ادات "مگر" با بسامد 56 و ادات "الا" با بسامد 43 بالاترین فراوانی را داشتند.غرض‌های ثانوی جملات شامل حصر و قصر در غزل سعدی: 1- آرزو و تمنی 2- استرحام 3- پند و نصیحت 4- تحقیر غیرمقصور 5- مفاخره و خودستایی 6- تواضع و فروتنی 7- تعظیم 8- مبالغه و بزرگنمایی 9- حسرت و اندوه 10- حیرت و تعجب 11- عجز و ناتوانی 12- دعا 13- ادعا 14- عرض شکایت و گله‌مندی 15- تحقیر 16- بیان کم و کیف، است که در کتب بلاغت مغفول مانده است.
بررسی قواعد تفسیری در تفسیر اطیب البیان
نویسنده:
محمد عظیم زاده عربشاه خان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از آنجا که قرآن کریم، هدایتگر انسان است، در این راستا نیازمند تفسیر یعنی بیان مفاد استعمالی آیات قرآن، و آشکار نمودن مراد خدای متعال از آن است، که در طول تاریخ اسلام مفسران، تفاسیر مختلفی از این کتاب ارائه نموده‌اند. در این میان، برخی از دانشمندان علوم قرآنی قواعدی را برای تفسیر شمرده‌اند که مفسر باید در تفسیر خود این قواعد را رعایت نماید. از این رو پژوهش حاضر به بررسی رعایت قواعد تفسیری در تفسیر اطیب البیان تالیف مرحوم آیت الله سید عبدالحسین طیب می‌پردازد. در این پژوهش به بررسی هفت نوع قاعده مهم در مورد تفسیر مذکور پرداخته می‌شود که عبارتند از: در نظر گرفتن قرائت صحیح، توجه به مفاهیم کلمات در زمان نزول، در نظر گرفتن قواعد ادبیات عرب، در نظر گرفتن قرائن، مبنا بودن علم و علمی، در نظر گرفتن انواع دلالت ها و احتراز از ذکر بطون برای آیات. با بررسی و تشریح این قواعد در فصلهای جداگانه، تفسیر وی در مورد این قواعد مورد سنجش قرار می‌گیرد.مفسر در مورد اختلاف قرائت‌ها خود را به رسم الخط کنونی مصحف مقید کرده است. در توجه به مفاهیم کلمات در زمان نزول به آیات، روایات، حقیقت قرآنی، عرف و لغت، زبان مرجع و... مراجعه می-گردد. وی در اکثر موارد قواعد ادبیات عرب را در تفسیر آیات در نظر گرفته است. قرائن که به دو دسته پیوسته و ناپیوسته تقسیم می‌گردد، و قرائن پیوسته به لفظی و غیرلفظی تقسیم می‌گردد و سیاق -که نوعی ویژگی برای واژگان بر اثر همراه بودن آنها با کلمه‌ها و جمله‌های دیگر است- ‌تنها عامل قرینه پیوسته لفظی است و در این تفسیر به سیاق و سایر قرائن توجه شده است. مصادیق علم و علمی نیز نصوص آیات، روایات و اخبار تاریخی، اقوال لغت شناسان و... است و مرحوم طیب غالبا به این مصادیق توجه نموده است. دانشمندان دلالت‌های الفاظ را به مطابقی، تضمنی و التزامی و نیز به دلالت‌های اقتضاء، اشاره و مفهومی کلام تقسیم می‌کنند که مرحوم طیب به اکثر این دلالت ها نیز توجه نموده است. با توجه به اینکه مفسر باید در تفسیر آیات، از ذکر بطون احتراز نماید، مفسر اطیب البیان نیز این قاعده را رعایت نموده است.
اسلوب تأکید غیرمصطلح در علم نحو با نمونه‌های قرآنی
نویسنده:
فاطمه طباطبائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پایان‌نامه حاضر با عنوان «اسلوب تأکید غیرمصطلح در علم نحو با نمونه‌های قرآنی» به ذکر تأکیدهای مصطلح و شرح و بررسی آنها پرداخته و سپس مواردی را که در علم نحو دلالت بر تأکید دارند ولی به طور رسمی و جداگانه معرفی نشده‌اند توضیح می‌دهد و تحلیل می‌نماند؛ علاوه بر این، در هر مبحث (مصطلح یا غیرمصطلح) نمونه‌های نحوی و شواهدی از قرآن کریم نیز ذکر می‌شود. ب- مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش‌ها و فرضیه‌ها: در این پایان‌نامه از منابعی مانند: حاشیه الصّبان از صبّان، المفصل في النحو از زمخشری و النحو الوافي از عباس حسن، البهجة المرضیة از سیوطی، أوضح المسالک و شرح قطر الندی و بل الصّدی از ابن هشام و غیره استفاده شده است. همچنین سعی شده است به سؤالهایی نظیر: ساختار تأکیدهای غیراصطلاحی چگونه است؟ آیا بازگشت آنها به تأکیدهای مصطلح است؟ و به چه اسلوبی از اسلوبهای تأکید مصطلح بازمی‌گردند؟ پاسخ داده شود. پ- روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه‌گیری و روش‌های نمونه‌گیری، ابزار اندازه‌گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده‌ها: این تحقیق به شیوۀ کتابخانه‌ای است؛ داده‌های علم نحو در کتابهای مختلف نحوی جمع‌آوری و از جهت تأکید بررسی شده‌اند؛ پایان‌نامه هفت فصل را دربرمی‌گیرد؛ فصل اول به تأکیدهای مصطلح در علم نحو می‌پردازد؛ فصل دوم آنچه را که در بخش مرفوعات به تأکید مربوط می‌شود بررسی می‌کند که عبارتند از خبر دادن با موصولات، ضمیر شأن، ضمیر فصل، بازگشت ضمیربه جملۀ بعد از آن؛ فصل سوم مواردی از منصوبات را که جزء تأکید محسوب می‌شوند تحلیل می‌کند، مثل: حال، تمییز، استثناء و غیره؛ فصل چهارم شامل دو بخش اضافۀ لفظ به خودش و حروف جر می‌باشد؛ فصل پنجم توابع،واز آن نعت، بدل و عطف بیان را بررسی می‌کند؛ در فصل ششم افعال و جملاتی که به گونه‌ای به تأکید مربوط می‌شوند از جمله قسم، جمله معترضه، کان و غیره مورد بررسی قرار گرفته‌اند؛ و فصل هفتم به برخی از مواردی که از قوانین و معیارهای نحوی برای جلب توجه مخاطب و التفات او به سخن خارج شده‌اند مانند، نعت مقطوع، تغییر اعرابی و «واو» بین موصوفو صفت می‌پردازد.ت- نتیجه‌گیری و پیشنهادها: پس از بررسی مباحث می‌توان به سه نتیجه رسید: 1. در علم نحو مباحثی وجود دارد که تأکید درآنها به شیوهتکرار است، مثل بدل، به دلیل آنکه بدل در حکم مبدل‌منه است و اگر مبدل‌منه حذف شود می‌توان بدل را به جای آن قرار داد و در معنای جمله خللی وارد نمی‌شود. پس بدل تکرار مبدل‌منه است و اگرچه این تکرار لفظی نیست ولی یک معنا با دو لفظ ذکر می‌شود. 2. در علم نحو مواردی وجود دارد که کلام از قانون نحوی و معیاری که ذهن خواننده یا شنونده بر اساس آنچه که در کتابهای نحوی وارد شده است عادت کرده است خارج می‌شود، و این خروج انگیزه‌ای برای توقف و توجه شنونده به کلام و سوق دادن او به جستجو برای یافتن علت و سبب است که در نهایت سخن در جان او واقع شده و تأثیر می‌گذارد و تأثیر و تمکین کلام نیز هدف اصلی تأکید است. 3. مواردی وجود دارد که خود بر تأکید دلالت می‌کنند و یا اگر در اسلوب خاصی قرار گیرند به معنای تأکید به کار می‌روند، مانند اسلوب قسم که برای تأکید جمله خبری بعد از خود به کار می‌رود و یا حروف جر زائد که تأثیری جزء تقویت و تأکید در کلام ندارد. تأکید میدان وسیعی دارد که در هر علمی به شیوه‌های مختلف ذکر می‌شود و به علم نحو اختصاص ندارد و جا دارد که محققین به آن بپردازند و مواضع آن را تبیین کنند.
کتاب الحروف
نویسنده:
ابونصر الفارابی؛ محقق: محسن مهدی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت: دارالمشرق,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
«کتاب الحروف» نوشته ابو نصر فارابی که بسیاری آن را تفسیری بر ما بعدالطبیعه ارسطو می دانند، متضمن برخی آراء زبان شناختی اوست که در میان زبان شناسان به طور دقیق شناخته و معرفی نشده نیست. فارابی در این کتاب به طرح و بحث راجع به اصطلاحات فلسفی پرداخته و این اصطلاحات را از یک منظر مشترک و با یک هدف مشترک بررسی کرده است. وی معتقد است الفاظ و اصطلاحات فلسفی در میان یونانیان طی یک مسیر طبیعی از معانی عرفی برای دلالت بر معانی فلسفی در میان یونانیان طی یک مسیر طبیعی از معانی عرفی برای دلالت بر معانی فلسفی به فلسفه راه یافته اند. با ورود فلسفه به عالم اسلام، لازم است اهل فلسفه با نظر به آن معانی عرفی ابتدایی در زبان یونانی و یافتن معادل یا مشابه آنها در زبان عربی مناسبت ترین الفاظ و اصطلاحات را برای دلالت بر معانی فلسفی بیابند تا بتوانند فلسفه را به بهترین نحو بیان کنند. مجموع مباحثی که فارابی در این کتاب اعم از مباحث زبانی در باب دوم و همچنین شرح اصطلاحات فلسفی در دو باب دیگر کتاب، نشان می دهد که او در کتاب الحروف در صدد انجام این کار است. کلمه حروف در کتاب الحروف ایهام دارد و هم به معنای حروف الفباست و هم بخش بزرگی از اقسام کلمه و الفاظ داله (همان که نحویان یونان آن را ادوات و نحویان عرب آن را حروف معنی می نامند) است. کتاب الحروف دارای سه فصل تحت عناوین «حروف، اسماء و مقولات»، «ظهور الفاظ، فلسفه و دین» و «حروف پرسشی» است. فصل اول کتاب در واقع نوعی دستور زبان فلسفی است. در این رویکرد تناظر صورت‏ های زبانی و معانی آنها و ارائه تحلیل‏ های فلسفی در تبیین این تناظر از اهمیت ویژه ‏ای برخوردار است. موضوع اصلی فصل دوم چگونگی شکل‌ گیری و تکامل زبان هاست. در این فصل، موضوع تقدم و تأخر فلسفه و دین و چگونگی ظهور الفاظ به تفکیک در زبان روزمره و زبان علم بررسی می ‏شود. به ‏این ‏ترتیب فارابی تصویر واقع‏ گرایان ه‏ای از ظهور و تکامل زبان‏ ها در ارتباط با شکل‌ گیری علوم به‏ دست می‏ دهد. تصویری که طبیعت گرایی و قراردادی بودن زبان را هر دو با هم در بر دارد. فصل سوم کتاب با توجه به گفتمان‏ های علم، فلسفه و گفتگو، چگونگی طرح پرسش در این سه بافت را مطرح نموده و در این میان حروف پرسشی «ما»، «کیف» و «هل» بررسی می ‏شود. معلم ثانی در فصل سوم الحروف به شرح و بسط موارد کاربرد برخی حروف پرسشی در دو گونه عمومی و علمی زبان می پردازد. اگرچه بحث فصل آخر کتاب به حروف پرسشی مربوط است، اما در باطن فارابی مبحثی گفتمانی را بیان می‌ کند و انواع بافت های کاربردی برخی از حروف پرسشی را بر می شمارد.
نگاهى به بازى زبانى احساسات
نویسنده:
محمدعلى عبداللهى,فاطمه فرهانیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پندار غالب آن است که احساسات خصوصى اند؛ امّا ویتگنشتاین با این پندار مخالف است، زیرا اعتقاد دارد: چنین تلقّى اى به شکّاکیت و سولیپسیزم منتهى مى شود. بنابه برداشت رایج، احساسات در دو معنا خصوصى اند: 1. معناى اوّل که با مسئله معرفت سروکار دارد، داراى دو جنبه است: الف) هرکسى تنها خودش مى تواند به احساسات خود یقین و شناخت پیدا کند؛ ب) افراد هرگز نمى توانند از احساسات خصوصى دیگران آگاهى یابند (ویتگنشتاین نشان مى دهد که وجه اوّل بى معناست و وجه دوم نادرست.) 2. معناى دوم با «داشتن» مرتبط است؛ برطبق این معنا، هرکسى احساس مخصوص به خود را دارد. و از این رو، نمى توان دو احساس مانند هم و شبیه به هم داشت (ویتگنشتاین نادرستى این معنا را نیز نشان مى دهد.)مقاله حاضر درصدد است نشان دهد که از نظر ویتگنشتاین، فقط به لحاظ دستور زبانى مى توان گفت که احساسِ هرکسى تنها به خود او تعلّق دارد؛ نه اینکه این موضوع حاکى از امر خصوصى باشد. البته احساسات از این جهت که به صورت راز باقى بمانند و هیچ نشانه بیرونى از خود بروز ندهند، مى توانند خصوصى باشند.
صفحات :
از صفحه 173 تا 193