جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 938
رابطه بین انسان و خدا از نگاه مارتین بوبر
نویسنده:
الهام غزازانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مارتین بوبر فیلسوف بزرگ آلمانی معاصر بسبب نظریه خاص او در باب رابطه آدمی با دیگری، نامبردار و مورد توجه اندیشمندان است. از نظر بوبر هر زندگی واقعی مواجهه است، مواجهه ای میان انسان و دیگری. در این مواجهه، فرد با حفظ وجود مستقل خویش، مبادرت به ایجاد رابطه با دیگری می کند اما اینگونه نیست که در دیگری مستحیل شود. بوبر قائل به دو نوع رابطه اساسی است که انسان می تواند با جهان پیرامون خود داشته باشد، یکی رابطه «من-تو» است که رابطه ای دوسویه و بی قید و شرط است و دیگری رابطه «من-آن» است که متضمن صورتی از بهره مندی و تسلط است. البته از نظر مارتین بوبر، اختلاف این دو حوزه مربوط به ماهیت ابژه-هایی که انسان با آنها رابطه برقرار می سازد نمی شود، بنابراین چنین نیست که هرگونه رابطه میان اشخاص «من- تو» و هرگونه رابطه با حیوانات و اشیاء «من-آن» قلمداد شود، بلکه اختلاف میان آن دو، به نفس رابطه مربوط است. رابطه «من- تو» می تواند بین انسان با هر چیز دیگری رخ دهد مانند انسان، حیوان، گیاه و یا با یک شیء یا اثری هنری، و با فراتر رفتن از آنها، رابطه میان انسان با خداوند برقرار می شود. بنابراین رویکرد انسان به جهان، از این حیث که کدام یک از این دو رابطه را در نظر داشته باشد، متفاوت است. بوبر رابطه من-تو را ارجح از رابطه من-آن می داند اگرچه در عالم خاکی گریزی از رابطه من-آن نیست، اما ماندن در این رابطه (من-آن) به دور شدن از خود منتهی می گردد. به نظر فیلسوف والاترین مرتبه رابطه، برقراری ارتباط میان انسان و خداوند است که از طریق رابطه من-تو می توان به «تو»ی ابدی (خدا) نائل شد. بحث از این موضوع در زبان فارسی کاملا بدیع است و پیش از این به شکل جدی بدان نپرداخته اند. بنابراین مارتین بوبر والاترین نوع رابطه را رابطه با «تو»ی ابدی، که همان خداوند است می داند؛ رابطه ای که هرگز به «من-آن» بدل نمی شود. تلقی بوبر در باب رابطه، منجر به الگویی شده که بسیاری از اندیشمندان از آن تاثیر پذیرفته اند، هرچند مدل من - توی مارتین بوبر قابل استفاده در تفکرات شرقی است، اما شایان ذکر است که در سنت شرقی-اسلامی الگویی با چنین مضمونی یافت می شود، هرچند از حیث زمانی قرن ها پیش تر از مارتین بوبر مطرح گشته است، اما چه بسا کامل تر و کاربردی تر باشد (به ویژه جهت استفاده متفکران و اندیشمندان اسلامی). برای مثال می توان نمونه جامعی از بحث رابطه میان انسان و خدا را در آثار مولانا جلاالدین بلخی یافت. در این الگو، که نام آن را می توان «من-من» نهاد، مراتب متفاوتی از رابطه را جهت برقراری رابطه با خداوند ذکر نموده است، هرچند الگوی «من-تو»ی بوبر ارزشمند و کاربردی است، اما به نظر می رسد در مقام قیاس الگوی مولانا موثرتر واقع گردد.
صفحات :
از صفحه 31 تا 49
پژوهش تطبیقی آیه ﴿نفخت فیه من روحی﴾ در تفاسیر علامه طباطبایی و علامه جعفری
نویسنده:
نعمت اله حسنی، محمود خورسندی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تحقیق حاضر پژوهشی در مسأله نفخ روح در آدمدر تفسیر «المیزان» و «تفسیر مثنوی مولوی» اثر علامه جعفری است. علامه طباطبایی معنای دمیده شدن روح الهی در آدمی را ارتباط برقرار نمودن میان روح و بدن دانسته و برای روح در عین اتحاد با بدن، نوعی استقلال از بدن نیز تعریف می‌کند. ایشان تبیین می‌نماید اینکه خداوند روح دمیده‌شده در آدم را به خود منسوب و اضافه نموده، از روی شرافت دادن به این روح و نیز از باب اضافه لامى است که اختصاص و ملکیت را مى‏رساند. علامه جعفری ضمن نقد و بررسی علمی نظرات دانشمندان به تبیین و تکمیل نظریه‌ای می‌پردازد که معتقد است یکی از اوصاف کمالیه خداوند، حیات به معنای عمومی بوده و همین صفت منشأ بروز روح انسانی و ملکوتی در آدمیان نیز هست و به همین جهت همه موجودات، خصوصاً انسان را جلوه‌گاه صفات الهی می‌دانند لذا فرموده خداوند ﴿و نفخت فیه من روحی﴾ اضافه حقیقی بوده و احتیاجی به تأویل ندارد. ایشان با واکاوی بعد دیگر موضوع، میزان بهره‌مندی انسان از نسیم روح الهی را به مسأله ایمان و تعهد و احساس مسئولیت در عالم وجود، مرتبط و وابسته می‌داند.
صفحات :
از صفحه 239 تا 261
استعاره شناختی عشق در مثنوی مولانا
نویسنده:
داوود اسپرهم، سمیه تصدیقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«عشق» مهم‌ترین کلیدواژه تمام متون عرفانی، به‌ویژه در مکتب فکری مولاناست. از عشق نمی‌توان با بیانی صریح و مستقیم سخن گفت. از این ‌رو، عرفا با ابزارهای گوناگون زبانی و مفهومی سعی در روشن ساختن منظور خود از این مقولة اساسی‌نموده‌اند. در مثنوی نیز عشق، عنصری کلیدی است که باید بدان اهتمام ویژه‌ای داشت. در این مقاله، استعاره‌هایی بررسی شده‌اند که با محوریت عشق در مثنوی مولانا بازتاب یافته‌اند. مبنای نظری و اساس تحقیق، همان نظریة استعارة مفهومی/ شناختی لیکاف و جانسون است که مطابق با آن، برخلاف رویکرد سنّتی، استعاره تنها نقش زیبایی‌آفرینی ندارد، بلکه ابزاری شناختی برای پی بردن به جهان‌بینی و تفکر نویسنده است. در ابتدای مقاله، گزارشی از استعاره‌های مفهومی/ شناختی عشق در مثنوی مولانا آمده‌است و این استعاره‌ها بر پایة حوزة مبدأ و مقصد بررسی و تحلیل شده‌اند. هدف از این کار، مشخص کردن استعاره‌های کانونی و اصلی عشق در مثنوی و سرانجام، کشف دیدگاه مولانا دربارة عشق بوده‌است. این استعاره‌ها از نظر مضمون و محتوا در چهار گروه اصلی قرار می‌گیرند: 1ـ گروهی که تصویری مثبت از عشق ارائه می‌دهند. 2ـ آن‌ها که صفات و ویژگی‌های منفی عشق را برجسته می‌کنند. 3ـ استعاره‌هایی که دوجانبه و دوپهلو هستند. 4ـ استعاره‌هایی هستند که از نظر مفهومی، خنثی هستند. تحلیل شناختی هر گروه/ شبکه از استعاره‌ها با توجه به استعاره‌های مرکزی آن‌ها ارائه شده‌است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که سوزندگی، مست‌کنندگی و ذی‌شعور بودن عشق، بیشتر از سایر جنبه‌های آن مدّ نظر مولانا بوده‌است و در نگاه وی، تمام اقتدار از آن معشوق است و عاشق دنباله‌رو، بیمار و نیازمند معشوق است.
صفحات :
از صفحه 87 تا 114
بازخوانی غزلیات شمس از منظر کهن‌الگوی نفس در اندیشه یونگ
نویسنده:
بهنام صادقیان کلو
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در روانشناسی تحلیلی یونگ، نفس (Self) یکی از اصطلاحات بسیار حائز اهمیت است. از نظر او، نَفْس کهن‌الگویی است که می‌توان آن را مبنای قوام یافتن فرد دانست. مطابق با نظریة یونگ، هر یک از ما با گذشت زمان آرام‌آرام رشد می‌کنیم و با از سر گذراندن فرایندی که یونگ آن را «فردانیت» می‌نامد، آن کسی می‌شویم که هستیم. یونگ کلّ شخصیت را نَفْس می‌نامد. از منظر وی، نمی‌توان نَفْس را به طور کامل شناخت. نَفْس نماد تمامیت است و مسیح، نمونة کهن‌الگوی آن است؛ چراکه او مظهر تمامیتی از نوع الهی است. یونگ برای نَفْس ویژگی‌های مختلفی را برشمرده است. از طرفی، ما در غزلیات شمس مولوی و به طور کلی، در ادبیات عرفانی، با روح، جان یا دل مواجه هستیم که با الگویی که یونگ تعریف می‌کند، همخوانی دارد. در این مقاله، سعی کرده‌ایم علاوه بر تبیین کهن‌الگوی نفس از منظر یونگ، آن را با ویژگی‌های روح، جان یا دل در غزلیات شمس تطبیق دهیم و به بررسی ویژگی‌های آن بپردازیم.
صفحات :
از صفحه 147 تا 166
خداشناسی  در فلسفه  افلوطین  و مقایسة آن با نظـر چنـد تن از بزرگان عرفان  اسلامی (مولانا- ابن عربی- ابن فارض)
نویسنده:
محسن چگینی ؛ استاد راهنما: اصغر دادبه ؛ استاد مشاور: عباس صدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
چکیده :
هدف: مقایسه خداشناسی در مکتب فلوطین با نظر چند تن از بزرگان عرفان اسلامی است. روش کار کتابخانه‌ایست. منابع مورد بررسی آثار و نوشته‌های فلوطین، کتاب اثولوجیا و بعضی تفاسیری که فلاسفه دیگر درباره فلوطین تقریر کرده‌اند. در عرفان اسلامی نیز از آثار سه تن از بزرگان عرفان (ابن عربی، مولانا، ابن فارض) و تفاسیر بعضی بزرگان در مورد آنها استفاده شده است. در آغاز تحقیق کتاب اثولوجیای فلوطین که مسلمین به غلط آن را از آثار ارسطو می‌دانستند بررسی و معرفی شده است و در بخشهای بعدی این کتاب و دیگر آثار فلوطین با آثار بزرگان عرفان اسلامی (یاد شده) مقایسه شده و موارد تشابه و اختلاف با ذکر نمونه‌هایی نشان داده شده است. موارد مورد مقایسه عبارتند از: نظریه فیض، وحدت وجود، سلسله مراتب هستی، ناشناخته‌بودن ذات، مساله تشبیه و تنزیه، روش خداشناسی، لزوم گذر از جهان مادی به عنوان سایه حقیقت، لزوم تهذیب نفس، زیبایی و نقش آن در راهیابی به کمال..
مواجهه با مرگ ،مطالعه تطبیقی بین مولوی و اروین یالوم
نویسنده:
امین عباسپور؛ استاد راهنما:احد فرامرز قراملکی؛ استاد مشاور:امیر عباس علیزمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این رساله بر آنیم مواجهه‌ انسان‌ها با مرگ را از نگاه مولوی و یالوم بررسی کرده و به ذکر وجوه تشابه و تفاوت نظرات آن‌ها بپردازیم. مسئله‌ مرگ حاوی مسائل کلی و اصلی می‌باشد که در ذیل هر مسئله‌ خاص، مسائل فرعی دیگری ارائه می‌شوند. برخی از این مسائل اصلی مرتبط با مسئله‌ مرگ شامل مرگ‌اندیشی، مرگ‌هراسی، قلمرو رازآلود مرگ، نحوه‌ کنار آمدن انسان‌ها با مرگ، و نیز مرگ‌خواهی می‌باشند. تلاش خواهیم کرد به اهم مسائل مرتبط با مرگ از منظر مولوی و یالوم بپردازیم. مولوی در بستر تفکر عرفان اسلامی و از منظر وجودی به مسائل پیرامون خود می‌نگرد. برای وی مرگ همرنگ زندگی است و اندیشیدن به مرگ امری نامعقول، غیرطبیعی و عجیب تلقی نمی شود. تقریر ایشان از اندیشیدن به مرگ و مسائل مربوط به آن به گونه‌ای است که می‌توان گفت او در نهایت، متفکری مرگ‌اندیش و به خصوص مرگ‌خواه می‌باشد. مرگ‌اندیش از این نظر که در لوای حکایات بسیار درباره‌ معنای زندگی، مسائل معرفتی، عشق به معشوق و تلاش برای رسیدن به کمال و وصال به حق مطرح می‌کند، می‌توان جایگاه ویژه‌ مرگ‌اندیشی را در جهان‌بینی وی مشاهده کرد. از طرفی، مولوی متفکری مرگ‌خواه نیز می‌باشد. با توجه به این تقریر که مرگ را به مثابه پلی که آدمی را از مرتبه‌ وجودی نازلتر به مرتبه‌ وجودی عالی‌تر منتقل می‌کند، و از طرفی، دسته‌بندی خاصی که از انواع مرگ (اختیاری و طبیعی) ارائه می‌کند، می‌توان ادعا کرد ضمن آن که در سراسر مثنوی آثار شور و اشتیاق به زندگی موج می‌زند، همچنین، مولوی برای رسیدن به معرفت حقیقتی و رسیدن به کمال عالی‌تر که نیل به آن‌ها از طریق مرگ حاصل می‌شود، بی‌تابی می‌کند. یالوم روان‌درمانگری اگزیستانسیالیست می‌باشد. یعنی به تحلیل مسائل و مشکلات انسان از منظر وجودی –با تعبیر خاص خودش- می‌پردازد. برای وی مرگ نقطه‌ پایان زندگی است و همین نقطه‌ پایان بودن است که به زعم وی، به بسیاری از مسائل و مشکلات روانی آدمی درباره‌ مرگ دامن می‌زند و گاه تا مرز دچار شدن به بیماری‌های روان‌نژندی پیش می‌رود. این که آدمی تنها به دنیا می‌آید و تنها می‌میرد، همچنین، کسی با ما و برای ما نمی میرد، باعث می‌شود اگر تلقی روشنی از مرگ و ارتباط آن با زندگی نداشته باشیم، مواجه‌های ناسالم در اثر تصورات روان رنجورانه و روان نژندانه از مرگ داشته باشیم. تمام تلاش یالوم معطوف این است.
کارکرد عشق در معنا بخشیدن به زندگی از دیدگاه مولانا
نویسنده:
آزاده غلامی گنجه؛ استاد راهنما:امیر عباس علیزمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
فاقد چکیده
روابط متقابل فرهنگ و تمدن ایران و هند - و سهم اندیشه های عرفانی
نویسنده:
غلامعلی آریا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
در این مقاله سعی بر این شده است که روابط همه جانبه ایران و هند و خصوصا روابط متقابل فرهنگی این دو کشور را مورد بررسی قرار دهیم. هر چند که مردم ایران و هند چه در زمینه تاریخی و ادبی و چه در زمینه معماری و هنر و موسیقی روابط تنگاتنگی داشته اند اما در این مورد سهم اندیشه های عرفانی بسیار در خور توجه است. از این نظر در این مقاله بیشتر به تأثیرات متقابل تفکرات عرفانی هند و ایران اسلامی پرداخته شده است. لیکن متأسفانه این رابطه بسیار نزدیک، پس از عصر بابریان رو به ضعف نهاد و امیدواریم که بار دیگر در اثر کوشش فرهنگ دوستان هر دو کشور، این روابط فرهنگی از نو احیاء گردد.
صفحات :
از صفحه 357 تا 372
نفس ناطقه بشری از ديدگاه مولوی
نویسنده:
نفيسه هاشمی گلپايگانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حكماي مسلمان در بحث از نفس ناطقه، به مسائلي چون قديم يا حادث بودن، مجرد يا مادي بودن و بقا و عدم بقاي نفس پس از مرگ ميپردازند. مولوي بعنوان يك عارف برجسته كه در اين سنت مي‌انديشد، تلاش كرده به اين پرسشهاي فلسفي در باب نفس نيز پاسخ دهد، گرچه راهبرد او تمايزهايي با رويكرد و نگرش فلاسفه دارد. محوريترين مسئله نزد او، استكمال نفس از طريق سلوك و خروج از عالم ماده و اتحاد آن با ذات حق در مقام واحديت و ربوبيت است. از آنجا كه در وصول، معرفت محور و اصل است، مولوي همت خويش را صرف آن ميكند كه نفس را در پرتو علم شهودي معنا كند و تمايز اصناف بشر از يكديگر را تا سرحد تفاوت نوعي ميان آنها پيش ببرد. او به اتحاد نفس با ذات حق معتقد است و آثاري را در نتيجه اين اتحاد، متوجه نفس ميداند. راهبرد مولوي به اين مسئله، متفاوت از فلا‌سفه است.
صفحات :
از صفحه 41 تا 54
بررسی دیدگاه میبدی پیرامون شیطان در دو نوبت شرعی و عرفانی کشف الاسرار
نویسنده:
محمد بهنام فر , نیره پاکمهر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در کشف­الاسرار آیات قرآن از منظر دو رویکرد شرعی و عرفانی تفسیر شده است. نویسنده این تفسیر با درنظر گرفتن اینکه دو حوزه مختلف شرع و عرفان دیدگاه­هایی متفاوت و گاه متضاد نسبت به یک پدیده دارند، به‌طور ناخودآگاه در هر یک از این دو حوزه فکری تحت تأثیر جهان­بینی­های پذیرفته شده همان حوزه واقع گشته و آیات، مسائل و پدیده­های مشترک قرآنی با ورود به هر رویکرد در راستای دیدگاه­های آن، مورد تفسیر و تحلیل قرار گرفته است. نمونه­ای از این رویکردهای دوگانه، در نگرش نویسنده نسبت به پدیده شیطان مشاهده می‌شود. ازاین‌رو این مقاله بر آن است تا با بررسی صورت­بندی گفتمانی میبدی در دو نوبت شرعی و عرفانی کشف ‌الاسرار، دوگانگی رویکرد نویسنده نسبت به شیطان و جهان‌بینی­های هم‌راستا با هر حوزه فکری در این اثر نسبت به این پدیده را مورد کاوش قرار دهد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 28
  • تعداد رکورد ها : 938