جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1422
فراز و فرود فکر فلسفی
نویسنده:
غلامحسین ابراهیمی دینانی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
تهران - ایران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کسی که به فراز و فرود اندیشه در سخن، باور دارد، ناچار به «فراز و فرود فکر فلسفی» نیز اعتراف می‌کند. زیرا فلسفه در ذات و گوهر خود، جز اندیشیدن درباره مسائل اساسی و بنیادی مربوط به هستی، چیز دیگری نیست. «فلسفه» در واقع «فلسفیدن» است و «فلسفیدن» همان چیزی است که فعالیت فکر خوانده می‌شود. فلسفه بدون فلسفیدن، فلسفه نیست. چنان که فکر بدون فعالیت، در واقع فکر نیست. اندیشه همواره می اندیشد و اگر اندیشه نیاندیشد، اندیشه به شمار نمی‌آید. این تنها فلسفه نیست که فراز و فرود دارد، بلکه هنر نیز در نوعی از فراز و فرود، تحقق پیدا می‌کند. کثرت جلوه‌های گوناگون هنر، از وحدت ناشی می‌شوند و همه آن جلوه‌های گوناگون، در نوعی وحدت معنی پیدا می‌کنند. اندیشیدن، معدنی است که هر اندازه لایه‌های درون آن کاویده شود، لایه‌های تازه تری به ظهور می رسند
"من" و جز "من"
نویسنده:
غلامحسین ابراهیمی‌دینانی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
تهران - ایران: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کتاب من و جز من به بررسی یکی از مسائل عمده و بنیادی می پردازد که انسان قبل از هر چیز دیگر با آن سروکار دارد. این مسئله به صورت های دیگر همواره در میان افراد بشر مطرح بوده است؛ با این همه به محتوای ژرف آن کمتر توجه شده است. سرنوشت شرک و توحید به بررسی درست این مسئله گره خورده است. به همین دلیل می توان گفت: اندیشیدن در مورد این مسئله از اهمیت فوق العاده برخوردار است. مادامی که انسان از «من» خود بی خبر و ناآگاه باشد، به فهم و درک درستی دست نمی یابد. حل مشکل شناخت و معرفت، به حل مسئله «من» وابسته است و مادام که این مسئله به راه حل خود نرسد، هیچ مسئله دیگری حل نخواهد شد. کلید باب معرفت، همان چیزی است که تحت عنوان«من»مطرح می گردد. معرفت به خداوند تبارک و تعالی جز از طریق معرفت جز من میسر نمی شود. زیرا انسان تنها موجود این جهان است که «من» می گوید و تنها موجودی است که سایه ممدود و خلیفه خداوند تبارک و تعالی شناخته می‌شود. اگر کسی بپذیرد که انسان سایه حق تبارک و تعالی در هستی است، به آسانی در می یابد که سایه، قبل از هر چیز دیگر از صاحب سایه، خبر می دهد و منشا پیدایش خودش را می شناسد. در این طرز تفکر، خداشناسی پیش از جهان شناسی تحقق پیدا می کند و آنچه تحت عنوان (پدیدارشناسی) مطرح می گردد جایگاهی نخواهد داشت. /// بخشی از مقدمه کتاب من و جز من: هیچ انسانی در «من» بودن خود تردید ندارد و از هر چیز دیگری آن را واضح تر و آشکار تر می داند، ولی در عین وضوح و آشکار بودن هرگز نمی تواند آن را نشان دهد و قابل مشاهده سازد. به همین دلیل برخی از اشخاص سّی مسلک و تجربه گرا برای ضمیر اول شخص، مرجع قائل نشده و می گویند: «این ضمیر فقط کاربرد زبانی دارد» این اشخاص به لوازم سخن خود توجه ندارند و نمی دانند که اگر کسی برای ضمیر اول شخص، مرجع قائل نباشد، هویت خود را از دست می دهد و حتی همین سخن را نیز نمی تواند، سخن خود بشناسد. تجربه، همیشه در مورد سوم شخص تحقق می پذیرد و کسی که فقط برای تجربه اعتبار قائل می شود، نمی تواند به مرجع ضمیر اول شخص بیاندیشد. این مسئله نیز مسلم است که اگر کسی برای ضمیر اول شخص ، مرجع قائل نباشد، خود ندارد و کسی که خود ندارد، سخن نمی گوید. سخن بدون سخن گو به همان اندازه بی معنی است که عدد چهار بدون زوج بودن، بی معنی شناخته می شود. کسی که مرجع ضمیر اول شخص را مورد انکار قرار می دهد، هرگز نمی تواند در مورد اقرار یا انکار امور دیگر سخن بگوید. زیرا اگر «من» وجود نداشته باشد، «ما» نیز وجود نخواهد داشت و آنجا که «ما» وجود نداشته باشد، «شما» نیز نخواهد بود و آنجا که «من»، «ما» و «شما» وجود نداشته باشند، از هرگونه اقرار یا انکار سخن به میان نمی آید. کسی که مرجع ضمیر اول شخص را مورد انکار قرار می دهد، نمی تواند بگوید «من» انکار می کنم! زیرا این «من» مرجع ندادر و آنجا که «من» مرجع نداشته باشد، انکار آن «من» نیز انکار نخواهد بود. با توجه به آنچه در اینجا ذکر شد، می توان گفت: مرجع ضمیر اول شخص به هیچ وجه، قابل انکار نیست و اگر ضمیر اول شخص، مرجع نداشته باشد، از مرجع ضمیرهای دیگر نیز سخن به میان نمی آید. آنچه تحت عنوان «من» و «جز من» مطرح می گردد، یک تقسیم فراگیر است و چیزی از حوزه شمول این تقسیم بیرون نمی ماند.
حكمة المتعالية
نویسنده:
محمدحسین غروی؛ شارح: محمدكاظم مصطفوي
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مکتب الاعلام الاسلامی,
چکیده :
الحكمة المتعالية شرح المنظومة (تحفة الحكيم) للعلامة الكمباني، شرح کتاب فلسفی منظوم «تحفة الحكيم» علامه سید محمدحسین غروی، معروف به کمپانی است که سید کاظم مصطفوی آن را نوشته است. متن کتاب «تحفة الحكيم» آیت‎الله غروی اصفهانی به‎صورت ارجوزه (مثنوی در بحر رجز)، سروده شده و شارح آن را به‎صورت نثر به زبان عربی شرح کرده است. علامه مصطفوی، مباحث را تبویب کرده و در برای توضیح هر مورد، ابتدا بیت یا ابیات مورد نظر را ذکر کرده و سپس شرح و توضیح آن را با عبارت «المعنی» آغاز کرده است. سعی شارح این بوده که عبارات مشکل و مطالب دشوار را ساده کند که ظاهرا در این امر موفق بوده است. کتاب، دارای دو مقدمه است که مقدمه اول را خود شارح و مقدمه دوم را محمدرضا مظفر بر این اثر نوشته‎اند. نگارش مقدمه دوم بر کتاب، به درخواست مرحوم کمپانی بوده است. علامه مظفر «تحفة الحكيم» را با عبارات فراوانی می‎ستاید و نویسنده آن را از فیلسوفانی می‎داند که باید دورانی بگذرد تا مانند او بیاید. از نظر محمدرضا مظفر، «تحفة الحكيم» کتابی است دارای برتری‎هایی بر منظومه حاجی سبزواری. علامه مظفر سفارش می‎کند (همان طور که چاپ این کتاب را آغازی دانسته برای اینکه در معرض نوشتن شرحی بر آن به دست اساتید قرار گیرد) که کسی بیاید و بر این کتاب شرحی بنویسد. او متذکر می‎شود که میرزا مهدی آشتیانی (متوفی 1372) تا مبحث وجود ذهنی این کتاب را شرح کرد، اما اجل مهلتش نداد که آن را تکمیل کند. ظاهرا اقدام سید کاظم مصطفوی بر نوشتن شرح بر این کتاب، در راستای عمل به سفارش مرحوم مظفر باشد؛ چراکه شرح میرزا مهدی آشتیانی بر این اثر نیمه‎کاره ماند. علامه مصطفوی شرحش را «الحكمة المتعالية» نام نهاده است. او هم مانند مظفر پس از ستایش کتاب مرحوم غروی اصفهانی، آن را سزاوار این می‎داند که به‎عنوان متن درسی در حوزه‎های علمیه تدریس شود. وی درباره شرحی که بر «تحفة الحكيم» نوشته این‎گونه توضیح می‎دهد: «و أحمد اللّه الذي هداني سبيل التحقيق حول الأرجوزة خلال سنين متطاولة فما من كتاب فلسفي (الشفاء، الإشارات، التجريد، الشوارق، الأسفار، غرر الفرائد و غیره) إلّا و لاحظتها و ناقلت عنها بيانات سائدة في محاولة تبيين محتوی الأشعار حتی نالت حد الكراسة؛ فكانتا (المتون و الأرجوزة) فتقا فرتفتاهما [فرتقناهما] و تم الطبيق بين دفتي الحل و العقد ثم بينا معاني الأشعار بعبارات واضحة كدراسة تمنح كفاحا لمشكلة التفهيم و في نهاية المطاف أصبح العمل ككتاب جامع فأرجو أن يصبح ذلك الكتاب هدی للمتفلسفين و أسأل اللّه من فضله أن يجعله من الباقيات الصالحات» [خدا را می‎ستایم که در لابه‎لای سال‎های طولانی، مرا به راه تحقیق پیرامون این ارجوزه رهنمون شد؛ در نتیجه هیچ کتاب فلسفی (شفا و اشارات و تجرید و شوارق و اسفار و غرر الفرائد و غیره) نبود مگر اینکه آن را ملاحظه کرده و عباراتی ارزشمند از آن را در راستای تلاش برای تبیین محتوای اشعار، نقل کردم، تا آنجا که به حد یک کتابچه رسید. از آنجا که متون و ارجوزه از هم جدا بودند، آن دو را به هم پیوند دادیم و تطبیق بین دو جانب حل و عقد کامل شد. سپس معانی اشعار را همچون یک متن درسی و تحقیقی با عباراتی روشن که درک مطالب را آسان کند، توضیح دادیم و این امر در پایان کار به‎صورت کتابی جامع درآمد. امید است که این کتاب راهنمای فلسفه‎آموزان باشد و از فضل الهی خواستارم که آن را از باقیات صالحات قرار دهد]. فهرست مطالب کتاب در پایان آن ذکر شده است.
شفاء المجلد 6
نویسنده:
حسین بن عبدالله ابن سینا؛ ناظر: إبراهیم مدکور؛ محقق: محمود قاسم
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مکتبة سماحة آیة الله العظمی المرعشی النجفی الکبری,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
الشفاء (الطبیعیات)، كتاب گران‌سنگ شفاء را به واقع مى‌توان دائرةالمعارفي به زبان عربى، در علوم عقلى به حساب آورد كه در هر چهار قسمت منطق، رياضى، طبیعی و الهيات توانسته به طور دقيق و كامل سخن گفته و مطالب لازم را درباره‌ى هر يك از اين چهار علم شريف به صورتى منظم و قابل استفاده در اختيار مخاطب قرار دهد. اين اثر شيخ الرئيس در طول قرون مورد توجه كم‌نظير دانشمندان مسلمان و غير مسلمان واقع گرديده است كه حاكى از جايگاه علمى و منطقى آن در بين كتب علوم عقلى مى‌باشد. فعلا آنچه مورد نظر ما است بخش طبیعیات است. تقسيم‌بندى بخش طبیعیات شفا، بدين صورت است: اين بخش، مشتمل بر هشت فن است و فن اول آن، داراى چهار مقاله است كه به ترتيب مشتمل بر پانزده، سيزده، چهارده و پانزده فصل مى‌باشند؛ فن دوم آن، داراى يك مقاله‌ى ده فصلى است؛ فن سوم آن، يك مقاله پانزده فصلى دارد؛ فن چهارم آن، يك مقاله‌ى نه فصلى و يك مقاله‌ى دو فصلى دارد؛ پنجمين فن آن، دو مقاله دارد كه هر كدام داراى شش فصل است؛ فن ششم آن، از پنج مقاله تشكيل يافته است كه به ترتيب داراى پنج، پنج، هشت، چهار و هشت فصل مى‌باشند؛ فن هفتم آن داراى يك مقاله هفت فصلى است؛ هشتمين فن آن، از نوزده مقاله تشكيل يافته است كه مجموعا داراى شصت و پنج فصل مى‌باشند. فن دوم طبیعیات درباره‌ى آسمان و عالم مى‌باشد كه داراى يك مقاله‌ى ده فصلى است. فن سوم در كون و فساد است كه آن نيز يك مقاله دارد كه متشكل از پانزده فصل مى‌باشد. فن چهارم طبیعیات در افعال و انفعالات است كه يك مقاله‌ى نه فصلى و يك مقاله‌ى دو فصلى دارد. پنجمين فن، در علل كائناتى كه نفس ندارند، اعم از معادن و آثار علويه، مى‌باشد و دو مقاله دارد. فن ششم درباره‌ى نفس مى‌باشد و از پنج مقاله تشكيل يافته است. فن هفتم در مورد نبات بوده و هفت فصل دارد. آخرين و هشتمين فن كه مفصل‌ترين نيز هست، درباره‌ى حيوان است كه از نوزده مقاله تشكيل يافته است. در فن دوم كه به نام في السماء و العالم مى‌باشد، طى ده فصل به بررسى اوضاع و احوال كواكب و... پرداخته است. قوا و افعال اجسام بسيطه و مركبه، در اولين فصل اين بخش توضيح داده شده است. شيخ الرئيس، اجسام را از جهت قوايشان به سه قسم تقسيم مى‌كند، سپس مى‌گويد: بحث ما در قسم دوم؛ يعنى واحد غير مركبى است كه از دو قوه تشكيل شده است. در فصل دوم اصناف قوا و حركات بسيطه را بيان كرده و خارج بودن طبيعت فلكيه را از طبيعت عنصريه تبيين مى‌نمايد. مخالفت فلك با اعيان اجسام بسيطه و ترتيب و اوصاف و اشكال آنها و همين‌طور احوال جسمى كه حركت دايره‌اى دارد، در فصول بعدى مورد اشاره واقع شده‌اند. بوعلى احوال كواكب را در ضمن فصلى جداگانه توضيح مى‌دهد و نفوذ اين اجرام در چشم را كه اجرامى مريى و نورانى هستند، ويژگى جسم آسمانى مى‌داند، لكن بعضى با همان نگاه اول قابل رؤيتند و بعضى در پس بعضى ديگرند و... فصل بعدى در حركت‌هایى كه كواكب دارند، مى‌باشد. نوع حركتى كه افلاك دارند و نظرياتى كه مردم در احوال زمين و ساير عناصر ارائه مى‌كنند و همين‌طور تناقضى كه در نظريات قائلان به سكون زمين وجود دارد، عناوين فصل بعدى مقاله‌ى اول فن دوم طبیعیات شفا مى‌باشد. آخرين فصل اين فن اختصاص به بحثى راجع به خفيف و ثقيل دارد با اين مضمون كه جسم خفيف، حركت دايره‌اى خود را حول مركز به خاطر سبک بودنش با نهايت سرعت ادامه مى‌دهد و ثقيل به خاطر وزنش نيرويى گريز از مركز پيدا مى‌كند كه در اين حركت دايره‌اى به سختى در پى دور شدن از هسته‌ى مركزى مى‌باشد... در فن سوم، راجع به كون و فساد بحث مى‌گردد. در فصل اول اين فن نظريات قدما را درباره كون و فساد اجسام و... بيان مى‌كند. او معتقد است اجسام بسيطه‌اى كه در جوهرشان مبادى حركات مستديره مى‌باشد، قبول كون و فساد نمى‌كنند، اما اينكه اجسام داراى حركت مستقيم، پذيرش كون و فساد را دارند، بحث ديگرى است كه شيخ الرئيس به اثبات آن پرداخته است. بيان حجت‌هاى هر كدام از طرفين و نقض براهين مخطئين، در فصول بعدى مورد بحث واقع شده. وى در اين فن راجع به مزاج و نمو نيز سخن گفته و در نهايت ادوار كون و فساد را مورد بررسی قرار داده است. فن چهارم در افعال و انفعالات است كه از دو مقاله تشكيل يافته است. مقاله‌ى اول كه نه فصل دارد به اين ترتيب مى‌باشد: 1- بحث از طبقات عناصر. 2- بحثى از احوال درياها. 3- بحثى در تعريف سبب تعاقب گرمى و سردى. 4- ارتباط كيفيت و كميت اجسام كه هر قدر كميتشان زيادتر شود كيفيتشان نيز بيشتر خواهد شد. 5- آثارى كه گرما و سرما در اجسام مى‌گذارند، مانند بخار شدن، پختن، دود شدن، يخ زدن و... 6- چگونگى پخته شدن غذا و رسيدن ميوه. 7- عوامل پختن، قليان، تبخير، تدخين، تصعيد، ذوب، اشتعال و... 8- بحثى در حل و عقد اينكه اجسام با سردى و برودت حل گرديده و با گرما و حرارت انحلال و ذوبشان سخت مى‌شود، مانند ذوب شدن نمك در آب و عدم انحلالش بر روى آتش. 9- اصناف انفعالات تر و خشك. مقاله‌ى دوم فن چهارم كه داراى دو فصل مى‌باشد، درباره‌ى مزاج است. چيستى و چگونگى مزاج به همراه تولد كيفيات چهارگانه از عناصر اربعه كه در واقع تأييدى است بر آراى ارسطو مبنى بر اينكه اكثر فعل و انفعالات ميان كرات نيز از فعل و انفعالات عناصر اربعه حاصل مى‌شوند. در فصل دوم اين مقاله، بوعلى، در تحقيقى راجع به توابع مزاج، مى‌گويد: واجب است دانسته شود كه وقتى اجسام جمع شدند و ممزوج گرديدند براى بعضى مزاجى عارض نشود مگر مزاج خودش. فن پنجم، در معادن و آثار علويه است. در اين قسمت نيز تأثير ويژه‌اى از آثار علويه‌ى ارسطو به چشم مى‌خورد. اين فن داراى دو مقاله است كه مقاله‌ى اول در مورد آنچه كه بر زمين عارض و حادث مى‌شود، است. شيخ الرئيس، فصل اول اين مقاله را به موضوع كوه‌ها اختصاص داده است. وى چگونگى تشكيل كوه‌ها و ماهيت آنها را بررسی كرده و عنايت ويژه‌اى نيز، مانند ديگر جاهايى كه از عوامل طبیعی زمينى و آسمانى بحث مى‌كند، به مشاهدات و تجربيات خود دارد. نوعي خاک در شط جيحون كه مردم با آن سرشان را مى‌شستند، از آن قبيل مى‌باشد كه بعد از بيست و سه سال، مؤلف خود شاهد تبديل شدنش به سنگ بوده است. اينكه ابرها چگونه به وجود مى‌آيند و همين‌طور چشمه‌ها، در فصل بعدى مورد بررسی قرار گرفته است. منابع آب‌ها، موضوع فصل ديگرى است كه بوعلى بعد از آن به علل و عوامل زلزله‌ها پرداخته است. وى حركتى را كه عارض جزيى از اجزاى زمين مى‌شود و آن باعث بروز حركت در لايه‌هاى رويى زمين مى‌گردد، عامل زلزله شمرده است. بخارهاى جمع شده در درون زمين، عامل ديگرى براى زلزله قلمداد شده كه به عقيده‌ى ابن سينا اگر در مناطق زلزله‌خيز شكافي در زمين ايجاد شود، آثار آن بخارات مشهود خواهد بود. تكوين معدنيات، عنوان فصل ديگرى است كه در آن به قول خود از احوال جواهر معدنيه صحبت كرده است. شيخ الرئيس اجسام معدنيه را بر چهار قسم مى‌داند كه عبارتند از: سنگ‌ها، گوگردها، نمك‌ها و ذائب‌ها كه بعضى سخيف و ضعيف الجوهر و بعضى ديگر قوى الجوهر مى‌باشند. وى در اين بخش مواد مركبه‌ى آنها را بيان نموده و اشاره‌اى كوتاه نيز به مدعيات كيمياگران دارد. در آخرين فصل از مقاله‌ى اول فن پنجم، به احوال اراضى مسكونه و امزجه‌ى بلاد مى‌پردازد. سنگلاخ بودن بعضى از سرزمين‌ها، جنگلى بودن بعضى ديگر و همين‌طور نوع آب و هوايشان موضوع‌هاى اين فصل مى‌باشند. مقاله‌ى دوم اين فن نيز مشتمل بر كائناتى است كه نفسي ندارند. وى در اولين فصل اين مقاله به چگونگى تشكيل ابرها پرداخته و كارايى آنها را در فصول مختلف توضيح مى‌دهد و اينكه از ابر واحد چگونه گاهي باران، گاهي برف و گاهي تگرگ به وجود مى‌آيد. در فصل دوم، درباره رنگين‌كمان و اينكه چگونه و در كجاها به وجود مى‌آيد، بحث مى‌نمايد. چگونگى به وجود آمدن بادها و انواع آنها و تأثيرشان و همين‌طور بحث از صاعقه و رعد و برق و شهاب‌سنگ‌ها، موضوع فصول ديگر اين مقاله است. ابن سينا در آخرين فصل اين فن، بحثى را نيز راجع به طوفان‌ها ارائه مى‌كند و مى‌گويد: غلبه‌ى يكى از عناصر اربعه بر باد، باعث به وجود آمدن طوفان مى‌گردد. اوضاع كواكب نيز در مرحله‌ى بعدى و در غلبه‌ى يكى از عناصر اربعه بر سايرين بى‌تأثير نبوده و باعث وقوع طوفان مى‌گردد. در اين قسمت نيز ابن سينا مخالفت‌هايى با مشائين دارد كه حاكى از آزادانديشى و بلندنظرى وى مى‌باشد، زيرا در مباحث علمى تأثيرپذير از هيچ مشرب خاصی نبوده و همواره به دنبال يافته‌هاى عالمانه و مستدل بوده است. فن ششم، درباره‌ى نفس است. اين فن مشتمل بر پنج مقاله مى‌باشد و مقاله‌ى اول داراى پنج فصل است كه فصل اول آن، در اثبات و تعريف نفس است. در فصل بعدى نظريات قدما را درباره‌ى نفس و جوهر آن بيان كرده و در پى نقض آنها مى‌باشد. بوعلى سومين فصل اين مقاله را به داخل بودن نفس تحت مقوله‌ى جوهر اختصاص داده است. او مى‌گويد: ثابت كرديم كه نفس، جسم نمى‌باشد... منشأ اختلاف افاعيل نفس كه همان اختلاف قواى نفس مى‌باشد، در فصل بعدى مورد بررسی واقع مى‌گردد. در فصل پنجم نيز تقسيمات قواى نفس مطرح است؛ براى مثال قواى نفسانى را در يك تقسيم به سه دسته تقسيم مى‌كند كه عبارتند از: 1- نفس نباتيه كه كارش تولد، رشد و تغذيه مى‌باشد. 2- نفس حيوانيه كه كارش درك جزئيات و تحرك بالاراده مى‌باشد. 3- نفس انسانى كه داراى دو قوه عامله و عالمه است. دومين مقاله اين فن كه پنج فصل دارد با تحقيقى درباره‌ى قواى منسوب به نفس نباتيه آغاز مى‌گردد. در قواى نفس نباتيه نيز اول به تغذيه پرداخته است. در فصل دوم اصناف ادراكات انسان را كه عبارتند از قواى داركه و حاسّه، توضيح مى‌دهد و در ادامه قواى حاسه‌ى لمسيه، ذائقه و شامّه و حاسه‌ى سامعه را در ضمن فصولى تبيين مى‌نمايد. شيخ الرئيس، در سومين مقاله‌ى اين فن كه هشت فعل دارد، درباره‌ى نور و شعاع آن و همين‌طور رنگ و منشأ آن و اينكه آيا نور جسم است يا نه و بررسی آراى مختلف در اين زمينه و همين‌طور بررسی آراى گوناگون در مورد ديدن و علل آن و مطالبى چند در حواشى مبحث رؤيت صحبت مى‌كند. مقاله‌ى چهارم مبحث نفس كه چهار فصل دارد درباره‌ى حواس باطنه‌ى حيوان و افعال قواى مصوره و مفكره و افعال قواى متذكره روحيه و اينكه هر يك از اين قوا داراى آلاتى جسمانى هستند و بحثى درباره‌ى نبوت، مى‌باشد. ابن سينا درباره‌ى وهم مى‌گويد: وهم حاكم اكبر در حيوانات است كه به صورت انبعاث تخيّلى حكم مى‌كند؛ مثالى كه بوعلى در تمام آثار خود براى اين قوه مى‌زند، درك شيرينى عسل است كه از ديدن رنگ و ظاهر آن، به مخيّله‌ى انسان خطور مى‌كند. او درباره‌ى قوه‌ى محركه كه هر حيوانى بعد از درك چيزى و احساس نياز به آن، به سويش حركت مى‌كند، توضيح داده و نبوت را نيز بخشى از آن مى‌داند. شهوت و غضب كه اولى براى جلب منافع، اعم از خوردن براى ادامه حيات، جماع براى ادامه نسل و... و دومى براى دفع مفسده، مانند دورى از خطرات و دشمنان و... مى‌باشد، دو نيروى محركه نفس مى‌باشند كه براى انجام وظايف خود، ديگر نيروهاى جسم را در اختيار دارند. مقاله‌ى پنجم كه داراى چهار فصل مى‌باشد، بيان‌گر مطالبى راجع به نفس انسانى است كه عبارتند از: الف- خواص فعل و انفعالاتى كه انسان دارد. بوعلى مى‌گويد: از نفس انسانى افعال خاصی صادر مى‌گردد كه ويژه‌ى انسان بوده و در ساير حيوانات موجود نمى‌باشد. وى يكى از نمونه‌ها را نيازهاى انسان مى‌داند كه براى رفع آنها به چيزى فراتر از آنچه طبيعت در اختيار حيوانات نهاده، مانند كشاورزى، خياطي، نساجى، ساختن حروف و اصوات براى رساندن مقصود خود به ديگران و... نياز دارد. مؤلف، در بخش ديگر، به چگونگى انتفاع نفس انسانى از حواس پرداخته و غايتاً محال بودن تناسخ و فناناپذير بودن نفس انسانى را به اثبات رسانده و فن مربوط به نفس را به پایان مى‌برد. فن هفتم طبیعیات كه درباره‌ى نبات مى‌باشد از هفت فصل تشكيل يافته است كه به عبارتى كوتاه‌ترين فن از فنون ثمانيه‌ى طبیعیات شفا مى‌باشد. در اولين فصل اين فن تولد و اغتذاء و مزاج حيوان را توضيح داده و در فصل دوم اعضاى نبات را تبيين مى‌نمايد. مبادى تغذيه، توليد، تولد در نبات به همراه چگونگى تولد اجزاى گياهان و اختلاف آنها به حسب اماكن، در بخش بعدى توضيح داده شده‌اند. از جمله مسائل مطرح شده در اين فن، تعريف شاخ و برگ و بوته‌ى گياهان است. مؤلف به صورتى بسيار دقيق و عالمانه در مورد ميوه و ثمرات گياهان و انواع و اقسام آن توضيحاتى ارائه كرده و با بيان اصناف نبات و مزاج اشيائى كه داراى نفس غاذيه مى‌باشند، اين فن را نيز به سرانجام مى‌رساند.
شفاء المجلد 5
نویسنده:
حسین بن عبدالله ابن سینا؛ ناظر: إبراهیم مدکور؛ محقق: سعید زاید
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مکتبة سماحة آیة الله العظمی المرعشی النجفی الکبری,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
الشفاء (الطبیعیات)، كتاب گران‌سنگ شفاء را به واقع مى‌توان دائرةالمعارفي به زبان عربى، در علوم عقلى به حساب آورد كه در هر چهار قسمت منطق، رياضى، طبیعی و الهيات توانسته به طور دقيق و كامل سخن گفته و مطالب لازم را درباره‌ى هر يك از اين چهار علم شريف به صورتى منظم و قابل استفاده در اختيار مخاطب قرار دهد. اين اثر شيخ الرئيس در طول قرون مورد توجه كم‌نظير دانشمندان مسلمان و غير مسلمان واقع گرديده است كه حاكى از جايگاه علمى و منطقى آن در بين كتب علوم عقلى مى‌باشد. فعلا آنچه مورد نظر ما است بخش طبیعیات است. تقسيم‌بندى بخش طبیعیات شفا، بدين صورت است: اين بخش، مشتمل بر هشت فن است و فن اول آن، داراى چهار مقاله است كه به ترتيب مشتمل بر پانزده، سيزده، چهارده و پانزده فصل مى‌باشند؛ فن دوم آن، داراى يك مقاله‌ى ده فصلى است؛ فن سوم آن، يك مقاله پانزده فصلى دارد؛ فن چهارم آن، يك مقاله‌ى نه فصلى و يك مقاله‌ى دو فصلى دارد؛ پنجمين فن آن، دو مقاله دارد كه هر كدام داراى شش فصل است؛ فن ششم آن، از پنج مقاله تشكيل يافته است كه به ترتيب داراى پنج، پنج، هشت، چهار و هشت فصل مى‌باشند؛ فن هفتم آن داراى يك مقاله هفت فصلى است؛ هشتمين فن آن، از نوزده مقاله تشكيل يافته است كه مجموعا داراى شصت و پنج فصل مى‌باشند. فن اول در سماع طبيعی است و داراى چهار مقاله مى‌باشد كه مقاله اول آن در اسباب و مبادى طبیعیات است و داراى پانزده فصل مى‌باشد. مقاله‌ى دوم در حركت مى‌باشد و سيزده فصل دارد. مقاله‌ى سوم در امورى است كه داراى كمّ بوده و از چهارده فصل تشكيل يافته است. چهارمين مقاله‌ى فن اول، در عوارض اين امور طبیعی و مناسبات بعضى با بعض ديگر است كه فصولى پانزده‌گانه دارد. فن دوم طبیعیات درباره‌ى آسمان و عالم مى‌باشد كه داراى يك مقاله‌ى ده فصلى است. فن سوم در كون و فساد است كه آن نيز يك مقاله دارد كه متشكل از پانزده فصل مى‌باشد. فن چهارم طبیعیات در افعال و انفعالات است كه يك مقاله‌ى نه فصلى و يك مقاله‌ى دو فصلى دارد. پنجمين فن، در علل كائناتى كه نفس ندارند، اعم از معادن و آثار علويه، مى‌باشد و دو مقاله دارد. فن ششم درباره‌ى نفس مى‌باشد و از پنج مقاله تشكيل يافته است. فن هفتم در مورد نبات بوده و هفت فصل دارد. آخرين و هشتمين فن كه مفصل‌ترين نيز هست، درباره‌ى حيوان است كه از نوزده مقاله تشكيل يافته است. فصل اول مقاله‌ى اول از اولين فن طبیعیات، اختصاص به تعريف طريقى دارد كه مى‌توان به وسيله آن از راه مبادى طبیعیات، به طبیعیات عالم شد. كه اين مبادى را در فصل دوم به گونه‌ى مصادره و وضع شمارش نموده است و در فصل سوم اشتراك اين مبادى را تبيين كرده است. تعريف طبيعت و نسبت آن با ماده و حركت و صورت، عناوين فصول بعدى هستند كه در آنها دارا بودن جسم طبيعت، ماده، صورت و اعراض را بيان كرده و طبيعت اجسام را مشخص مى‌كند. تعريف مزاج و اجسام بسيطه را نيز در اين فصول بيان كرده و الفاظ مشتق از طبيعت را در فصلى ديگر عنوان مى‌كند. وى ضمن توضيح اين الفاظ، طبيعت كليه و جزئيه را تعريف كرده و در فصل بعدش به كيفيت بحث علم طبیعی و نقاط مشترك آن با علوم ديگر مى‌پردازد. علت عنصرى، علت فاعلى، علت صورى و علت غايى علل چهارگانه‌ى جسم طبیعی هستند كه احوالشان در فصل ديگرى از مقاله‌ى اول بحث شده است. ابن سينا علل ذاتى براى امور طبیعی را عبارت از فاعل، ماده، صورت و غايت مى‌داند. مناسبات اين علل نيز در فصل بعدى بررسی شده‌اند؛ براى مثال، فاعل، از جهتى سبب براى غايت بوده و از جهتى ديگر غايت، سبب فاعل مى‌باشد؛ زيرا اين غايت است كه فاعل را حركت مى‌دهد تا فاعل باشد و... اقسام احوال علل، در فصل دوازدهم مطرح شده و در آخرين فصول اين مقاله، مباحثى تقريبا مفصل راجع به بخت و اقبال بيان گرديده است. مقاله‌ى دوم فن اول طبیعیات در حركت و آنچه كه با آن جارى است مى‌باشد و در سيزده فصل بيان شده است كه فصل اول آن اختصاص به علت صحبت از حركت، دارد. شيخ الرئيس مى‌گويد: تا به حال از مبادى عامه براى امور طبیعی سخن گفتيم، اكنون عوارض عامه آن امور را بررسی مى‌كنيم كه عام‌ترين عوارضشان حركت و سكون است و از آن‌جايى كه سكون همان عدم الحركة است، ما سخن را روى حركت مى‌بريم. نسبت حركت به مقولات، بحثى است كه در دو فصل بعدى به آن پرداخته گرديده است. علت واقع نشدن حركت در پنج مقوله‌ى مضاف، متى، جده، فعل، انفعال و هم‌چنين بروز حركت در چهار مقوله‌ى كم، كيف، اين و وضع را يادآور شده است؛ به عنوان مثال، در مقام بيان واقع نشدن و روى ندادن حركت در مقوله مضاف، مى‌گويد: هر جابه‌جايى و سيرى در اين مقوله، آنى است و اگر دگرگونى تدريجى در آن ديده شد، آن دگرگونى به واسطه‌ى مقوله‌ى ديگرى است؛ بدين معنى كه حركت در مقوله مضاف، پيرو حركت در مقوله‌ى ديگر است. تقابل حركت و سكون، اقوال در مكان و نفى و اثبات آنها، جنس مكان و بيان نظريات در آن زمينه، قول به خلأ و تناقض در گفتار قائلين بدان، مباحثى در زمان و ماهيت آن و نظريات گونان درباره‌ى آن و رفع شبهاتى در رابطه با زمان، عناوين ديگر فصول مقاله‌ى دوم را به خود اختصاص داده‌اند. مقاله‌ى سوم در امورى است براى طبیعیات كه از جهتى داراى كم مى‌باشند. اين مقاله، در چهارده فصل بيان گرديده كه در فصل اول آن كيفيت بحث در اين مقاله را توضيح داده است. شيخ الرئيس طبیعیات را به اجسام و احوال اجسام تقسيم مى‌كند و حركت و زمان را از احوال اجسام مى‌داند و درباره‌ى ابتدا و انتها داشتنشان بحث مى‌نمايد. تتالى، تماس، تشافع، تلاحق، اتصال، وسط، طرف، با هم بودن و تنها بودن، مواردى هستند كه بوعلى قبل از ورود به بحث تناهى اجسام، به تعريف و توضيح آنها پرداخته است تا براى چنين بحث حائز اهميتى، شناخت لازم از احوال اجسام براى مخاطب ايجاد شده باشد. حالت اجسام به هنگام انقسام، مسافت‌ها و حركت‌ها و زمان‌ها و هم‌چنين بحث از متناهي و نامتناهي بودن اجسام و...مباحث ديگرى است كه يكى پس از ديگرى مورد بحث واقع گرديده‌اند. ابن سينا اجسام متناهي را از جهت تأثيرگذارى و تأثيرپذيرى مورد بررسی قرار داده و تنها متقدم بر حركت و زمان را ذات بارى تعالى مى‌داند. جهات اجسام و جهات حركاتشان، از ديگر مطالب مهم اين مقاله است. مؤلف، جهات را از لواحق اجسام به حسب كميت مى‌داند و جهات شش‌گانه را تشريح مى‌نمايد. بررسی مستقيم بودن جهت حركت اجسام، آخرين فصل مقاله‌ى سوم بوده و در مقاله‌ى چهارم كه در پانزده فصل مى‌باشد، به عوارض امور طبیعی و مناسبات بينشان پرداخته شده است. اغراضى كه اين مقاله بدان‌ها مى‌پردازد، موضوع فصل اول مقاله بوده و در مقاله‌ى دوم، وحدت و كثرت حركت بررسی شده است. ابن سينا واحد بودن حركت را از جهات مختلفي ثابت كرده است؛ طبيعتاً شبهاتى در مورد واحد بودن حركت، مطرح مى‌شود كه مؤلف به پاسخ مهم‌ترين آنها پرداخته و تقابل حركت و سكون و تضاد بين حركات و تقابلشان را نيز بررسی كرده است. اتصال حركات به هم‌ديگر به طورى كه سكونى بينشان فاصله نشود، از ديگر موضوعات مورد بحث در اين مقاله است. حيّز داشتن اجسام، آن هم حيّزى واحد و طبیعی، حركت بالعرض و حركت قسريه و... از ديگر مباحث مقاله چهارم است كه در بعضى موارد، بوعلى مسير ارسطو را پيموده و به نوعي شارح آراى مهم و قابل توجه وى مى‌باشد، اما در پاره‌اى موارد نيز همچون حركت قسريه به مخالفت با ارسطو برخاسته و به نظريه‌اى غير از نظر او رسيده است. احوال علل محركه و مناسباتى را كه بين علل محركه و متحرك وجود دارد، در آخرين فصل مقاله‌ى چهارم مورد بررسی قرار داده و مى‌گويد: محرك يا بالذات است يا بالعرض كه محرك بالعرض يا ذاتا بالعرض است يا عرضيت را از غير گرفته است و تحركش هم يا بالطبع است يا بالقسر و...
دروس في الفلسفة الاسلامية
نویسنده:
عبدالجبار رفاعي
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
حاشية على شروح الاشارات المجلد 1
نویسنده:
حسين بن محمد خوانساري؛ حاشیه نویس: جمال الدین محمد بن حسین خوانساری؛ محقق: احمد عابدی
نوع منبع :
کتاب , حاشیه،پاورقی وتعلیق , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
الحاشية على شروح الإشارات، حاشيه مرحوم آقا حسين خوانسارى بر كتاب اشارات ابن سينا و برخى از شروح و حواشى آن (شرح الإشارات خواجه نصيرالدين طوسى، شرح الشرح (معروف به المحاكمات) قطب‌الدين رازى، حاشية شرح الشرح (حاشية المحاكمات) ميرزا جان حبيب‌الله باغنوى شيرازى)، به زبان عربى است. در ذيل كتاب، حاشيه فرزند مؤلف، آقا جمال خوانسارى بر حاشيه پدرش ذكر شده است. كتاب توسط احمد عابدى مورد تحقيق قرار گرفته است. در مقدمه تحقيقى وى مطالبى درباره كتاب ذكر شده كه برخى از آنها عبارتند از: محقق خوانسارى اگرچه متأخر از صدرالمتألهين است، اما متأثر از مباحث حكمت متعاليه نيست و در اين كتاب از شيوه مشائين پيروى كرده است و فراوان از شيوه اشراقيون احتراز كرده است؛ البته وى اگرچه موافق مشايين است، اما در مسئله اثبات هيولى با آنها مخالف است. وى در اين حاشيه فراوان بر مسئله تشكيك اعتراض كرده و مدعى تشكيك را به عجز از فهم معناى كلامش نسبت داده و اين بحث از نيكوترين مباحثى است كه در اين كتاب يافت مى‌شود. بيشتر حكما قائل به عدم وجود غايت براى خداوند در افعالش هستند؛ چراكه غنى بالذات نزد آنها كسى است كه افعالش نه براى غرض و نه براى عوض است؛ اما محقق خوانسارى معتقد است كه اين عقيده مخالف شريعت اسلامى است و مباحث طولانى در اثبات غايت براى افعال خداوند متعال دارد. در بيشتر موارد اختلاف بين محقق طوسى و فخرالدين رازى، حق را به رازى مى‌دهد نه محقق طوسى. فراوان به كلمات محقق ميرزا جان باغنوى شيرازى اهتمام شده است، بلكه بيشتر اين كتاب تعليقه بر حاشيه باغنوى است؛ بلكه در بيشتر مباحث كتاب، سطر به سطر از كلمات باغنوى غفلت نشده است. شيوه محقق خوانسارى در اين كتاب جز در موارد نادر، بر عدم نقل اقوال حكماست. فرزند مؤلف، آقا جمال‌الدين خوانسارى (متوفى 1125ق) تعليقاتى بر حاشيه والدش دارد كه محقق هر مقدار از آن را كه در نسخه‌هاى مختلف خطى يافته نقل كرده است. غريب آن است كه اين حواشى در «رياض العلماء» و همچنين در «دائرةالمعارف بزرگ اسلامى» ذكر نشده است. اين حواشى اگرچه نسبت به كتاب پدرش كمتر است، اما دلالت بر آن دارد كه دقت آقا جمال و تبحرش در حكمت بيشتر از پدرش بوده است. محقق همچنين در مقدمه‌اش، نسخ خطى مورد استفاده را معرفى كرده است. شيوه تحقيقى وى بدين ترتيب است كه پس از ارزش‌گذارى نسخه‌ها به شناخت صحيح‌ترين آنها اقدام كرده است. پس از مقابله برخى از نسخه‌ها با بعضى ديگر آنچه را كه در متن صحيح است تثبيت كرده و از نقل اختلافات نسخه‌ها در تعليقات كتاب خوددارى نموده است. وى معتقد است ذكر اختلافات نسخه‌ها جز جمع تعدادى نسخه در نسخه واحد كه موجب تشويش خواننده مى‌شود فايده ديگرى ندارد. در بسيارى موارد نيز نسخه‌هاى كتاب مختلفند كه موجب تغيير در معنا مى‌شود. از آنجا كه محقق خوانسارى، عبارتى را از كتب مزبور (اشارات و شروح آن) بدون ذكر هيچ‌گونه عنوانى براى بازشناسى، نقل كرده و بر آن حاشيه زده، محقق كتاب كلمات چهارگانه ذيل را به متن اضافه كرده است: - «قال الشيخ» كه منظور كلام ابن سيناست؛ - «قال الشارح» كه منظور كلام خواجه نصيرالدين طوسى است؛ - «قال المحاكم» كه منظور قطب‌الدين رازى است؛ - «قال المحشي» كه منظور ميرزا جان باغنوى است. وى به آنچه محقق خوانسارى نقل كرده، اكتفا نكرده، بلكه غالباً جمله‌اى كامل يا سطرى از كتاب مورد نظر را ذكر نموده، به‌گونه‌اى كه امر بر خواننده مشتبه نشود. همچنين وى مصادر تمامى تعليقات را از اين چهار كتاب ذكر كرده است تا مراجعه‌كننده به‌راحتى به آن مراجعه كند. سپس عناوين نمطها و فصول را اضافه كرده تا استفاده از آن راحت باشد؛ چراكه مؤلف ننوشته كه اين كلام از كدام فصل يا نمط است و با اين افزوده محقق (كه وى آن را بين كروشه قرار داده)، مراجعه‌كننده به‌آسانى به مقصود خويش نايل مى‌گردد. در ابتداى جلد اول، فهرست مختصر مطالب و در انتهاى هر دو جلد فهرست مفصل مطالب ذكر شده است.
حاشية على شروح الاشارات المجلد 2
نویسنده:
حسين بن محمد خوانساري؛ حاشیه نویس: جمال الدین محمد بن حسین خوانساری؛ محقق: احمد عابدی
نوع منبع :
کتاب , حاشیه،پاورقی وتعلیق , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
الحاشية على شروح الإشارات، حاشيه مرحوم آقا حسين خوانسارى بر كتاب اشارات ابن سينا و برخى از شروح و حواشى آن (شرح الإشارات خواجه نصيرالدين طوسى، شرح الشرح (معروف به المحاكمات) قطب‌الدين رازى، حاشية شرح الشرح (حاشية المحاكمات) ميرزا جان حبيب‌الله باغنوى شيرازى)، به زبان عربى است. در ذيل كتاب، حاشيه فرزند مؤلف، آقا جمال خوانسارى بر حاشيه پدرش ذكر شده است. كتاب توسط احمد عابدى مورد تحقيق قرار گرفته است. در مقدمه تحقيقى وى مطالبى درباره كتاب ذكر شده كه برخى از آنها عبارتند از: محقق خوانسارى اگرچه متأخر از صدرالمتألهين است، اما متأثر از مباحث حكمت متعاليه نيست و در اين كتاب از شيوه مشائين پيروى كرده است و فراوان از شيوه اشراقيون احتراز كرده است؛ البته وى اگرچه موافق مشايين است، اما در مسئله اثبات هيولى با آنها مخالف است. وى در اين حاشيه فراوان بر مسئله تشكيك اعتراض كرده و مدعى تشكيك را به عجز از فهم معناى كلامش نسبت داده و اين بحث از نيكوترين مباحثى است كه در اين كتاب يافت مى‌شود. بيشتر حكما قائل به عدم وجود غايت براى خداوند در افعالش هستند؛ چراكه غنى بالذات نزد آنها كسى است كه افعالش نه براى غرض و نه براى عوض است؛ اما محقق خوانسارى معتقد است كه اين عقيده مخالف شريعت اسلامى است و مباحث طولانى در اثبات غايت براى افعال خداوند متعال دارد. در بيشتر موارد اختلاف بين محقق طوسى و فخرالدين رازى، حق را به رازى مى‌دهد نه محقق طوسى. فراوان به كلمات محقق ميرزا جان باغنوى شيرازى اهتمام شده است، بلكه بيشتر اين كتاب تعليقه بر حاشيه باغنوى است؛ بلكه در بيشتر مباحث كتاب، سطر به سطر از كلمات باغنوى غفلت نشده است. شيوه محقق خوانسارى در اين كتاب جز در موارد نادر، بر عدم نقل اقوال حكماست. فرزند مؤلف، آقا جمال‌الدين خوانسارى (متوفى 1125ق) تعليقاتى بر حاشيه والدش دارد كه محقق هر مقدار از آن را كه در نسخه‌هاى مختلف خطى يافته نقل كرده است. غريب آن است كه اين حواشى در «رياض العلماء» و همچنين در «دائرةالمعارف بزرگ اسلامى» ذكر نشده است. اين حواشى اگرچه نسبت به كتاب پدرش كمتر است، اما دلالت بر آن دارد كه دقت آقا جمال و تبحرش در حكمت بيشتر از پدرش بوده است. محقق همچنين در مقدمه‌اش، نسخ خطى مورد استفاده را معرفى كرده است. شيوه تحقيقى وى بدين ترتيب است كه پس از ارزش‌گذارى نسخه‌ها به شناخت صحيح‌ترين آنها اقدام كرده است. پس از مقابله برخى از نسخه‌ها با بعضى ديگر آنچه را كه در متن صحيح است تثبيت كرده و از نقل اختلافات نسخه‌ها در تعليقات كتاب خوددارى نموده است. وى معتقد است ذكر اختلافات نسخه‌ها جز جمع تعدادى نسخه در نسخه واحد كه موجب تشويش خواننده مى‌شود فايده ديگرى ندارد. در بسيارى موارد نيز نسخه‌هاى كتاب مختلفند كه موجب تغيير در معنا مى‌شود. از آنجا كه محقق خوانسارى، عبارتى را از كتب مزبور (اشارات و شروح آن) بدون ذكر هيچ‌گونه عنوانى براى بازشناسى، نقل كرده و بر آن حاشيه زده، محقق كتاب كلمات چهارگانه ذيل را به متن اضافه كرده است: - «قال الشيخ» كه منظور كلام ابن سيناست؛ - «قال الشارح» كه منظور كلام خواجه نصيرالدين طوسى است؛ - «قال المحاكم» كه منظور قطب‌الدين رازى است؛ - «قال المحشي» كه منظور ميرزا جان باغنوى است. وى به آنچه محقق خوانسارى نقل كرده، اكتفا نكرده، بلكه غالباً جمله‌اى كامل يا سطرى از كتاب مورد نظر را ذكر نموده، به‌گونه‌اى كه امر بر خواننده مشتبه نشود. همچنين وى مصادر تمامى تعليقات را از اين چهار كتاب ذكر كرده است تا مراجعه‌كننده به‌راحتى به آن مراجعه كند. سپس عناوين نمطها و فصول را اضافه كرده تا استفاده از آن راحت باشد؛ چراكه مؤلف ننوشته كه اين كلام از كدام فصل يا نمط است و با اين افزوده محقق (كه وى آن را بين كروشه قرار داده)، مراجعه‌كننده به‌آسانى به مقصود خويش نايل مى‌گردد. در ابتداى جلد اول، فهرست مختصر مطالب و در انتهاى هر دو جلد فهرست مفصل مطالب ذكر شده است.
بينات
نویسنده:
محمد خاقاني؛ تعلیقه نویسان: حاتم اسماعیل، علی جابر، جمال توفیق؛ مقدمه نویسان: هادی فضل الله، خنجر حمیه، ابراهیم بدوی
نوع منبع :
کتاب , حاشیه،پاورقی وتعلیق , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
  • تعداد رکورد ها : 1422