جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1576
صادق‌سازی: تعهد صادق‌سازانه و گزاره‌های صادق سالبه
نویسنده:
محسن زمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف من در این رساله بررسی دو مساله است: یکی این که آیا اصل صادق‌سازی می‌تواند به خوبی تعهد هستان‌شناسانه را صورت‌بندی کند؟ دیگر این که آیا می‌توان صادق‌ساز مناسبی برای گزاره‌های صادق سالبه یافت، یا اصل صادق‌سازی را چنان بازبینی کرد که از مشکل گزاره‌های صادق سالبه برهد؟ در فصل 1 پس از بحثی کوتاه درباره‌ی ماهیت دوطرف رابطه‌ی صادق‌سازی؛ یعنی حامل صدق و باشنده‌ها، و رابطه‌ی صادق‌سازی، سعی می‌کنم صورت‌بندی درخوری از این اصل به‌دست‌ دهم. سپس به برخی از مشکلاتی که پای‌بندی به این اصل می‌آفریند و هزینه‌های متافیزیکی‌ای که باید برای چنین پای‌بندی‌ای پرداخت اشاره می‌کنم. از جمله این مشکلات، مشکلاتی است که گزاره‌های صادق موجهه، راجع به آینده و گذشته و سالبه می‌آفرینند و از جمله تعهد‌های هستان‌شناسانه‌ای که قائل بودن به این اصل لازم می‌آورد، تعهد به وجود وضعیت‌امورها و کلی‌ها است. در این فصل پس از بررسی اجمالی این مشکلات و تعهدهای هستان‌شناسانه، مفروضات این رساله درباره‌ی ماهیت رابطه‌ی صادق‌سازی و دو طرف آن و دایره‌ی شمول این اصل را بیان می‌کنم. در فصل 2 به نسبت اصل صادق‌سازی و هستان‌شناسی می‌پردازم. ابتدا نطریه‌های هستان‌شناسانه‌ی کواین و کارنپ را، که آن را نظریه‌های سوری می‌خوانم، معرفی و نقد می‌کنم و سپس با اشاره به روی‌کرد نوکارنپی به هستان‌شاسی، صورت‌بندی دقیق‌تری از نظریه‌ی صادق‌سازی در هستان‌شناسی و شیوه‌ی تقلیل هستان‌شناسانه در این نظریه به‌دست می‌دهم. سپس با بررسی ادعاهایی که روی‌کرد صادق‌سازی را برای حل برخی از مشکلات متافیزیکی، از جمله مساله‌ی اشیاء مرکب، توانا می‌داند، نشان می‌دهم که در بسیاری از این موارد این روی‌کرد قادر به حل آن مشکلات نیست. سپس نشان می‌دهم که این روی‌کرد برای به‌دست‌دادن هستان‌شناسی مناسب‌تر از روی‌کرد سوری است و می‌تواند برخی مشکلات، از جمله مساله‌ی پخش‌پذیر بودن صادق‌سازی بر روی فاصل را حل کند. در فصل‌های 3 و 4 به مشکل صادق‌ساز گزاره‌های صادق سالبه می‌پردازم. در فصل 3 ابتدا پس از اشاره و تدقیق ملاک‌های سالبه بودن یک گزاره و صورت‌بندی این مشکل، مهم‌ترین راه‌حل‌هایی که برای حل این مشکل مطرح شده است (راه‌حل‌های ماینونگی، توسل به مانع، توسل به امرواقع سلبی و توسل به تمامیت وضعیت‌امورها) را نقل و نقد می‌کنم. در این فصل نشان می‌دهم که هیچ یک از این راه‌حل‌ها خرسند‌کننده نیست. هم‌چنین تفاوت ماهوی دو راه‌حل اخیر را، که برخی آن را از یک سنخ دانسته‌اند، مستدل می‌کنم. در فصل چهار با تفصیل بیش‌تر به یکی دیگر از راه‌حل‌های مطرح‌شده برای گزاره‌های صادق سالبه، روایت لوییسی از توسل به کاذب‌سازها، می‌پردازم. در این فصل نشان می‌دهم اولاَ برخی گام‌های استدلال لوییس نادرست اند، ثانیاً صورت‌بندی او از اصل کاذب‌سازی خرسندکننده نیست و ثالثاً هر صورت‌بندی‌ای از اصل کاذب‌سازی مشکل صادق‌ساز گزاره‌های صادق سالبه را حل نمی‌کند.
ویژگی‌های عرفان مولانا بر اساس غزلیات شمس
نویسنده:
لیلا جهان‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دیوان شمس به عنوان یکی از مهمترین کتب ادب فارسی است که نه تنها از نظر ادبی حائز اهمیّت فراوان می باشد بلکه از نظر عرفانی نیز قابل تأمّل و بررسی است. با نظر به اینکه آثار محدودی در مورد دیوان شمس تهیّه و تدوین شده است، و این اثر عظیم را تا حدّی مبهم و ناشناخته باقی گذاشته است، بنابراین نباید این نکته را فراموش کرد که ناآگاهی خواننده از اصطلاحات عرفانی آن موجب می‌شود که او فقط از خواندن این اثر به لذّت ادبی دست بیابد، ولی از درک اندیشه و عرفان آن تا حدود زیادی بی‌نصیب ماند. از این‌رو بررسی کلمات عرفانی و فهم عمیق معنا و مفهوم آنها، نقشی اساسی در شناخت غزلیّات شمس برعهده دارد.هدف اصلی کشف و شناخت این واژه‌ها و بررسی دیدگاه مولانا نسبت به آنهاست، که از میان اصطلاحات موجود، شاید نزدیک به 200 واژه برای نخستین بار مورد بحث و بررسی قرار گرفته، تا با این پژوهش، گامی به سوی درک معانی اشعار برداشته شود و موجبات فهم درست از اندیشه وی در غزلیّات شمس فراهم آید. شایان ذکر است مهمترین واژگانی که مولانا دیوان شمس را حول محور آنها بگردش درآورده است عبارت‌اند: از عشق، معشوق، خاموشی و سکوت، تجلّی، جوشش و حرکت، فنا و در نهایت وصال به بارگاه ملکوتی حضرت حق.
جستارهای هرمنوتیکی در علم اطلاع رسانی
نویسنده:
نرگس نشاط
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
تحلیلی بر نظرات فرگه در مورد زبان و متافیزیک
نویسنده:
علیرضا محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان نامه بر اساس یکی از مهترین مقالات فرگه با نام معنا و مدلول نوشته شده است. در کنار این مقاله مفاهیم مهمی همچون تابع، شناسه، اسم خاص، جمله، نقل قول مستقیم و غیر مستقیم و معناها و مدلول های آنها مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین دیدگاه های متنوع و منتقد راجع به فرگه که از سوی اشخاص صاحب نام و متنفذی چون راسل، چرچ، لانگفورد، مندلسون و ... مطرح شده است مورد بررسی قرار می گیرد. تقریبا تمامی مقالات مهم فرگه و نتایج فلسفی و منطقی مترتب بر آنها مورد بررسی قرار می گیرد.
بررسی بخشی از آراء اصلی کواین در نظام فلسفی اش با محوریت مجموعه مقالات منتشر شده ی انتشارات کمبریج در کتاب 
Cambridge Companion to Quine
نویسنده:
محمد محمدی الموتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف از این نوشتار معرفی بخش‌های اصلی نظام فکری و فلسفی کواین، با محوریت مقالاتی از سلسله کتاب-های انتشارات کمبریج به نام کواین، می‌باشد. در این چارچوب، در مقدمه با توجه به اهمیتی که آراء حلقه‌ی وین یا همان شاکله‌ی اصلی پوزیتیویست‌های منطقی و به اقتفای آنان دیدگاه‌های فلسفی ردولف کارنپ بر شکل دهی و جهت دهی به تفکر کواین داشته است، اشاره‌ی بسیار کوتاهی به سرخط تفکر آنان شده است. فصل اول به معرفت شناسی طبیعی شده‌ی کواین و تلاش او می‌پردازد که می‌خواهد معرفت شناسی را درون خود علم تجربی بنا نهد و بر پایه‌های آن استوار سازد. از نظر کواین معرفت شناسی مبنایی برای علم تجربی به‌دست نمی‌دهد بلکه این علم تجربی است که چارچوبی برای فهم خود در اختیار قرار می‌دهد. این باژگونی هسته‌ی انقلابی مفهوم معرفت شناسی طبیعی شده‌ی کواین را بیان می‌دارد. در ادامه نویسنده سعی می‌کند نشان دهد که به-رغم تعدیل‌هایی که کواین در مدل خود و نیز بخش‌های مختلفی از نظام فلسفی خود برای ایجاد امکان دفاع از نظریه‌اش ایجاد می‌کند، اولاً نمی‌تواند به‌طور کامل پای بند تجربه باوری خود باقی بماند و ثانیاً از میان احتمالات مختلف به سوی احتمالاتی می‌غلتد که وزنه‌ی طبیعت گرایانه‌ی آن کم‌تر است، به‌گونه‌ای که می‌توان آن را بازگشتی از رویکرد طبیعت گرایانه به‌شمار آورد.تمایز میان دو قضیه‌ی تحلیلی و ترکیبی، پس از کانت، به موضوعی اصلی در مباحث معرفت شناسانه و امکان فهم مورد توجه قرار گرفت. از جمله این موضوع در مباحث کارنپ، به‌عنوان یکی از اعضای برجسته‌ی حلقه‌ی وین، مورد اهتمام آشکار بود. کواین با چاپ مقاله‌ی "دو حکم جزمی تجربه گرایی" به این اصل، در کنار اصل تقلیل گرایی، حمله برد. فصل دوم از این پژوهش به ارزیابی مشروعیت مطالبات و بحث کواین توجه نشان می-دهد. کواین فقدان محتوای تجربی در تقسیم بندی قضایا به تحلیلی و ترکیبی را سبب آن می‌داند که این بحث به باوری متافیزیکی و در نتیجه ناپذیرفتنی بدل شود. البته در این زمینه تقابل اصلی میان کارنپ و کواین شکل می-گیرد. کواین، هم‌چنین، وجود معیاری تجربه گرایانه را در فهم پذیری تمایز تحلیلی- ترکیبی لازم می‌داند و این مطالبه‌ای است که مشروعیت و محتوای خود را از سنت تجربه گرایی به‌دست می‌آورد. اما مشکل آن است که کواین جزییات خواست خود را به شکل مبهمی بیان کرده است. از سوی دیگر نویسنده با توجه به آن که کواین تقلیل گرایی را به‌عنوان دومین حکم جزمی تجربه گرایی مورد تهاجم قرار می‌دهد، می‌کوشد نشان می‌دهد که وی در مخالفت با تمایز تحلیلی- ترکیبی در برخی جنبه‌ها هم تقلیل گرا می‌شود وهم اثبات گرا. درنهایت هم نشان می‌دهد که کواین، به رغم تعدیل‌هایی که در نگاه کل گرایانه‌ی خود می‌دهد، می‌پذیرد که "جملات از لحاظ شناختی معادلند، اگر جایگزینی یکی به جای دیگری تأثیر بر محتوای تجربی هیچ کدام از مجموعه جملات نداشته باشد" و این بیان برای حفظ تحلیلی بودن کافی است.فصل سوم به چهار موضوع می‌پردازد: ارائه‌ی خلاصه‌ای از مباحث کواین درباره‌ی کل گرایی معنا؛ نسبت میان کل گرایی، طبیعت گرایی و تحقیق پذیری معنا؛ طرح جزییات بیش‌تری از استدلال کواین درباره‌ی کل گرایی و ارتباط ادعای نامعقولی تمایز تحلیلی- ترکیبی با کل گراییمعتدل و ریشه‌ای؛ پرسش‌های بی‌پاسخ ناشی از مدعای کواین در زمینه‌ی کل گرایی.مسایل مربوط به ارجاع و وجودشناسی بخش قابل توجهی از آثار کواین را به خود اختصاص داده که در فصل چهارم مورد بحث قرار می‌گیرد. در این فصل ابتدا مختصری از دیدگاه راسل درباره‌ی ارتباط ذهن با جهان خارج طرح می‌شود که در تغایر کامل با نقطه نظرات کواین است. چگونگی دست یابی به معرفت و نحوه‌ی تماس ذهن با چیزهایی غیر از خود پرسش‌هایی است که کواین، در پاسخ، به آنها می‌پردازد. پاسخ‌هایی که از مسیر دیدگاه طبیعت گرایانه‌ی وی گذر می‌کند. اما نکته‌ی کلیدی در پاسخ‌های کواین پنداری است که او از جمله‌ی مشاهدتی دارد. از نظر او تمامی معرفت ما، هرچند تئوریک، در نهایت از طریق جملات مشاهدتی قابل پاسخ گویی است که وی آنها را مشاهده‌ی مطلق می‌نامد.از سوی دیگر، کواین، به‌نوعی مشابه با راسل، بر جنبه‌ی ارجاعی زبان تأکید دارد. لکن، این ارجاع را بنیادین، به معنای راسلی آن، نمی‌داند. به‌علاوه، مفاهیمی که از طریق آنها زبان اقدام به برقراری ارتباط با جهان می‌کند از دیدگاه وی ارجاعی نیستند. ارجاع از نظر کواین نسبتی میان زبان و برخی اصطلاحات زبانی و جهان است و قابلیت ارجاع یک قابلیت استفاده از زبان است. او هم‌چنین، از ارتباط میان کارکرد ارجاعی زبان و شاکله‌ی مفهومی ما سخن می‌گوید که البته از نظر وی این دو دو تلاش جدا از هم نیستند و درک ارجاع یک گام مهم به سوی توضیح مفهومی است درباره‌ی وجود. وجودشناسی، از منظر کواین، موضوعی تصنعی به‌شمار می‌رود و این رأی در کنار نوع نگاه او به زبان نوعی نسبیت وجودشناختی را تداعی می‌کند؛ هرچند وی چنین نسبیتی را انکار می‌نماید. در این فصل با بررسی نظرات کواین به زبان (زبان معمولی و زبان تابع) و رابطه‌ی آن با وجودشناسی و پرسش‌های ناشی از آن و در عین حال مقایسه‌ی آرای کواین و کارنپ دست به ارزیابی دیدگاه کواین زده می‌شود.فصل پنجم، هم‌دلانه‌تر، دو موضوعی را مورد نظر قرار می‌دهد که می‌توان آنها را از شاکله‌های اساسی اندیشه‌ی کواینی دانست: رفتارگرایی و تجربه‌گرایی. در این بخش تلاش آن بوده که با توجه به بخش‌های مختلف آرای کواین رابطه‌ی میان طبیعت گرایی، فیزیکالیسم و تجربه گرایی وی تبیین شود و معلوم گردد که تجربه‌گرایی که کواین آن را نوین می‌داند چیست و آن نقشی که در حوزه‌ی زبان ایفا می‌کند کدام است. البته باید در نظر آورد که زبان نیز در چارچوب نظام کواینی مولفه‌ای محوری است.از نظر کواین، در حوزه‌ی زبان شناسی، افراد یک انتخاب بیش‌تر ندارند: فراگیری زبان از طریق مشاهده‌ی رفتار دیگران به صورت بین الاذهانی. نتیجه‌ی این ادعای تجربی درباره‌ی یادگیری زبان، هم، ادعایی مبتنی بر معناشناسی است که بر اساس آن، هیچ معنای زبانی وجود ندارد که در رفتار پدیدار نباشد.
تمامیت خواهی از منظر هگل
نویسنده:
محمدمهدی هاشمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله ی پیش رو بر اساس یک مسئله ی محوری، خواهان آن است تا به نسبت سنجی میانِ نظامِ فلسفی «هگل» و پدیده ای سیاسی به نام «توتالیتاریسم» بپردازد. راه بردن به این مسئله ی محوری - چنان که در طول رساله آشکار است – از پاسخ به این پرسش بر می آید که «مفهوم آزادی در فلسفه ی هگل چیست؟» برای پاسخ گویی به این مسئله، نخست نشان خواهیم داد که هگل از آغاز و در طی دورانِ تعلیم و دانش آموزی اش، همواره دغدغه ی آزادی داشته است و همین دغدغه ی بنیادی موجب می گردد که فلسفه ی وی اندیشه ای از اساس سیاسی باشد. مدعای ما این است که او یک فیلسوف سیاسی به معنای مرسومِ آن نیست. یعنی این که نمی توان اندیشه ی او را در قالب یک «فلسفه ی مضاف» به نام فلسفه ی سیاسی جای داد. در عوض، امر سیاسی در متنِ نظامِ او قرار دارد و چیزی زاید و بیرونی نسبت به آن نیست. سپس کوشش شده است تا در دو جهت معنای آزادی نزد او بررسی شود. اول از جهت نگرش تاریخی او و این امر که سیر تاریخ، سیری به سوی آزادی است؛ و دوم از جنبه ی مفهومی ترِ این معنا، که با نقد اندیشه های معاصر وی و به ویژه نقد آموزه های فرد گرایانه و لیبرالیستیک میسر شده است. به طبع بخش عمده ای از رساله مصروف بازیابی همین مفهوم است. البته این اطاله ی ناگزیر تماماً در جهت درکِ آن چیزی است که در عنوان رساله آمده است. بدین ترتیب در فصل پایانی، نتیجه گیری ساده ای خواهیم داشت. مدعای مطرح شده این است که هگل به عنوان فیلسوفِ آزادی، از یک سو با نقد سویه های ویرانگرِ مدرنیته، و پا فشاری بر اینکه فرد باید مسائل مبتلا بهِ جماعت را نصب العین داشته باشد و اصلاً فردیتِ او به همین تشریک مساعی در امور جماعت است؛ و از سوی دیگر با طراحی نظام مفهومی ای که در آن جایی برای ایدئولوژیک اندیشیدن و ترسیم آرمان شهر وجود ندارد؛ هرگز دارای نسبت ایجابی با شکل گیری پدیده ی توتالیتاریسم نیست.
معرفت شناسی طبیعی شده کواین، مبانی و پیامدها
نویسنده:
بهاالدین موحد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معرفت‌شناسی طبیعی‌شده نام نظریه طبیعی کواین در حوزه معرفت‌شناسی است. وی کوشیده تا به نحو طبیعی به مسائل معرفت‌شناسی بپردازد. درک سازوار از فلسفه کواین مستلزم شناسایی زمینه اساسی در اندیشه اوست. به نظر می‌رسد طبیعت‌گرایی است. از میان انواع مختلف طبیعت‌گرایی، کواین به طبیعت‌گرایی روشی گرایش دارد و با پذیرش طبیعت‌گرایی روش‌شناختی در حوزه‌های مختلف فلسفی به نتایج متفاوت اما همسویی دست یافته است. شناسایی این طبیعت‌گرایی کلید فهم فلسفه کواین است. معرفت‌شناسی طبیعی‌شده کواین به عنوان راه حل او در مساله معرفت با توجه بسیاری از فیلسوفان همراه بوده است. کواین با بازخوانی پرسش‌های معرفت‌شناختی راه‌های نوینی را در پاسخ به مسایل حوزهمعرفت مطرح کرده‌ است. با مقایسه معرفت شناسی وی با معرفت شناسی غیر طبیعی در اهداف، مسایل و تعاریف تلاش شده تبیین روشنی از معرفت شناسی وی ترسیم شود. مواضع مهم فلسفی کواین در حوزه های مختلف تفکر همیشه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. با توجه به رویکرد کل‌گروانه کواین لازم است این مواضع فلسفی در یک نظام سازوار با یکدیگر و طبیعت گرایی وی نظام یابد. کل‌گرایی، عدم تعین درترجمه، ارجاع و تئوری و همین طور عمل‌گرایی به عنوان مهمترین مواضع فلسفی کواین در نسبتی روشن با معرفت‌شناسی طبیعی‌شده قرار دارد. تلاش شده این نسبت‌ها مورد بررسی قرار گرفته و جای‌گاه کلیدی معرفت‌شناسی طبیعی در نظام فلسفی وی مورد بازشناسی قرار گیرد.
جهان شناسی پرکلوس بر اساس رساله تفسیر بر تیمائوس
نویسنده:
مزدک رجبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
جنبش علمی ترجمه در تمدن اسلامی (250 - 150 ه . ق)
نویسنده:
احمد جوانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله بیان چگونگی توجه مسلمانان به علوم طبیعی و جهانشناسی با توجه به تاکیدات قرآن و پیامبر و ائمه اطهار به کسب دانش و علم و کیفیت انتقال علوم عقلی اعم از فلسفه، طب ، کیمیا، ریاضیات ، هندسه، جغرافیا و زمین‌شناسی و غیره از یونان، روم، هند و ایران و سایر مراکز علمی جهان باستان به تمدن اسلامی می‌باشد. گرچه از دیرباز در این موضوع بصورت پراکنده و در موضوعات کلی مباحثی صورت گرفته و محققان بسیاری به کیفیت انتقال علوم به تمدن اسلامی اشاراتی داشته‌اند ولی اهمیت موضوع برای جامعه اسلامی، ما را بر آن داشت که شکوفائی دوران تمدن اسلامی را یادآور شده و راهی را که وارث اصلی آن در جهان علم و دانش اسلام است ، را به مسلمانان جهان گوشزد نمائیم . جنبش علمی ترجمه در طی دو قرن - دوم و سوم - به اوج خود رسید و در این دوره تاریخی، اکثر آثار علمی جهان باستان از گوشه و کنار در بغداد جمع‌آوری، و توسط مترجمان ماهر و با تبحر از زبانهای یونانی، سریانی، هندی و فارسی (پهلوی) به زبان عربی منتقل گردید و گامی بلند در جهت پیشرفت بشریت که در مرحله انزوا و سقوط قرار گرفته بود برداشته شد. از این رو علومی که می‌رفت با ضدیت مسیحیت قرون وسطی و قیصرهای رومی به انحطاط و انهدام کشیده شود در یک جهش با آگاهی مسلمانان و زمینه‌ای که در قلمرو اسلامی ایجاد شد، مجددا" حرکت و پویائی خود را بازیافته و در قالب اسلامی مورد توجه دانش پژوهان اروپائی در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی قرار گرفت . چرا که بسیاری از متون دانشمندان مسلمان همچون آثار علمی ابوعلی‌سینا، فارابی، ابوریحان بیرونی و ابن رشد اندلسی و بسیاری دیگر از متفکران اسلامی در مراکز علمی و آموزش اروپای پس از قرون وسطی، تدریس شده و مورد توجه قرار گرفت . گرچه در این رساله به نتایج مثبت و منفی این جنبش علمی کمتر توجه شده ولی آثاری که این حرکت در قرون سوم و چهارم و پنجم هجری دربرداشت ، در پیشرفت تمدن مغرب زمین بخوبی مشهود است ، چرا که عصر رنسانس در غرب دنباله جنبش علمی ترجمه در قرن سوم هجری در تمدن اسلامی می‌باشد، و این حقیقتی انکارناپذیر است . این حرکت علمی که با انگیزه‌های اجتماعی، اعتقادی و در زمان و مکانی خاص واقع شد بیانگر واقعیتی است که بسیاری از مورخان شرقی و غربی تحت تاثیر استعمار فرهنگی در سرپوش گذاردن بر پیشرفتهای علمی مسلمین کمتر بدان توجه نموده‌اند. اسلام نه تنها از لحاظ زمان آخرین وحی دوره کنونی تاریخ است و به همین سبب وارث همه ادیان الهی گذشته است ، بلکه از لحاظ مکانی نیز اقالیم مرکزی عالم را سرزمین خود قرار داده . و به این طریق با مراکز مهم تمدنهای قبلی آسیا و دریای مدیترانه تماس مستقیم حاصل کرد و وارث ، علوم و فنون این تمدنها شد. این در گرو جاذبیت و معنویت دین اسلام بود که توانست به سرعت اندوخته‌های بشریت را در یک مکان جمع‌آوری نماید. اسکندریه، انطاکیه، رها، نصیبین حران، جندیشاپور وسایر مراکز علمی تمدنهای دریای مدیترانه و آسیا و خاورمیانه همه در قرن دوم و سوم - که جنبش علمی در آن واقع شد - جزء قلمرو اسلام درآمد، و به این نحو زمینه برای نشو و توسعه علوم عقلی در تمدن اسلامی فراهم آید. آغاز شکوفائی علوم در تمدن اسلامی همانا ترجمه متون علمی توسط مترجمان و مفسران و شارحان مسلمان، مسیحی، یهودی صائبی، اعم از عرب و غیر عرب در سایه اسلام بود. و رساله موجود بیانگر چگونگی این انتقال می‌باشد.
بازخوانی و نقد معرفت‌شناختی و تربیتی سماع در عرفان اسلامی
نویسنده:
مریم جماعتی گلسفیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سماع در لغت به معنی شنیدن و بهره بردن است، و در اصطلاح صوفیه عبارت است از آواز خوش و روح‌نواز و به‌طور مطلق غزل، به عبارتی آنچه ما امروزه از آن به موسیقی تعبیر می‌کنیم که به قصد صفای دل و حضور قلب شنیده می‌شود. اگرچه سماع در همه انواع خود با ابزار آلات طرب همراه نیست، اما در هر شکل نوعی التذاذ موسیقایی است. حقیقت این است که تأثیر موسیقی در روح انسان محتاج شرح و بیان نیست؛ انسان نیز همچون سایر موجودات به طور طبیعی از موسیقی تأثیر می‌پذیرد و بهره می‌برد.در مورد پیدایش سماع به معنی اصطلاحی آن که با ساز و آواز آمیخته بود، و در مجالس صوفیان با آدابی خاص اجرا می‌شد، اطلاع دقیقی در دست نیست. اگرچه صدای موذنان و نغمه دلنواز قاریان قرآن، از همان آغاز پیدایش اسلام، روح مومنان را تقویت می‌کرده،اما مجالس سماع صوفیانه چیز دیگری بوده است. از انتقادات منکران سماع که آن را بدعت می‌شمرده‌اند، می‌توان دریافت که در صدر اسلام در مجالس مومنان، چنین چیزی رواج نداشته، و از گفته‌های مشایخ برمی‌آید که در قرن سوم، سماع به‌عنوان رسمی خانقاهی رایج بوده است و در دوره‌های بعد کسانی چون ابوالسعید ابو‌الخیر، احمد غزالّی و مولانا، که همگی از بزرگان مکتب عاشقانه تصوّف‌اند، از بزرگترین مروجّان سماع بوده‌اند. البّته پیروان مکتب زاهدانه تصوّف مانند هجویری و امام قشیری و محمد غزالّی نیزبا احتیاط بیشتری سماع می‌کردند. برپایی مجالس سماع در تاریخ تصوّف سه گونه بارز داشت:1.سماع مبتدیان، 2.سماع عادتی، 3.سماع پختگان تصوّف. رواج سماع در محافل صوفیه نشان می‌دهد که عارفان به تأثیر جسمی و روانی موسیقی واقف بوده‌اند و می‌کوشیدند تا از ظرفیّت‌های موسیقی، در ارتقاء سالکان و تسهیل مراحل سلوک بهره بگیرند. جلسات سماع از طریق تقویت حالت‌های درونی و پایکوبی‌های آهنگین، زمینه تخلیه عاطفی را فراهم می‌آوُرد و تأثیر اشعار و تکرار اوراد و هم‌نوایی برای ایجاد خلسه و رهاسازی هیجان‌ها و افکار موثر بود. استفاده عملی از موسیقی در برنامه شفا و درمان در گذشته بیشتر به دو شکل قومی و سماعی رواج داشت. امروزه نیز موسیقی‌درمانی یکی از رشته‌های علمی دنیاست. در هرشکل اگر از ظرفیّت‌های موسیقی به گونه صحیح استفاده شود می‌تواند به صورت یک نیروی قوّی و پیش‌بینی کننده درمانی به‌کار آید که هدف آن آرامش و سلامتی روحی و جسمی انسان‌هاست.
  • تعداد رکورد ها : 1576