جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5298
تحلیل «اعتقاد دینی» از موضع معرفت شناسی و مقایسه آن با درک درون دینی-قرآنی از «ایمان»
نویسنده:
محمدکاظم ترقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چیستی و ماهیت ایمان نه تنها از دغدغه های مومنین است بلکه ذهن متفکرین غیردینی را هم بخود مشغول داشته است. معرفت شناسی که از علوم نسبتاً جدید در حوزه فلسفه می باشد به ارزیابی باورها، توجیه باورها و برسی ماهیت معرفت می پردازد. زیرشاخه ای از این علم به نام معرفت شناسی دینی، دلائل و شواهد صدق و کذب اعتقادات دینی را بررسی می نماید و اصولاً این علم با جنبه های عمل شناختی و تأثیرات روان شناسانه و اجتماعی اعتقادات ، درگیر نمی شود از سوی دیگر در کلام و و اندیشه مسیحی دو برداشت متفاوت از وحی و ایمان بعنوان پذیرش وحی از جانب بشر وجود دارد . یکی تلقی زبانی -گزاره ای از وحی و دیگری وحی به عنوان تجربه مواجهه مستقیم بشر با خداوند .ایمان در دیدگاه اول به معرفت محض فروکاسته می شود و در دیدگاه دوم بطور کلی عاری از وجه معرفتی می باشد . از نگاه درون دینی اسلامی -قرآنی ، ایمان معادل اعتقاد دینی تلقی می شود ولی ایمان در متن قرآن هم به معانی مختلف بکار می رود و مشترک معنوی محسوب می گردد . با بررسی متون قرآن و حدیث ، اینگونه به نظر می رسد که ایمان از منظر درون دینی علاوه براینکه معرفت و تصدیق قلبی می باشد ، قویاً با عمل انسانها و حالات روانشناختی آنها در ارتباط است و طبیعتاً ذومراتب است راه وصول به ایمان نمی تواند صرفاً راهی فلسفی-معرفت شناختی باشد 0در واقع ایمان مجموعه ای است از معرفت قلبی و اقرار لسانی و عمل به لوازم این اعتقاد 0
بررسی انتقادی مبانی فلسفی مفهوم علم در اندیشه کوهن از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
سیدهادی ساجدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تامس کوهن فیزیکدانی است که رفته رفته به تاریخ علم علاقه‌مند شده و به مطالعه در آن حوزه پرداخته است. وی پس از سال‌ها فعالیت در تاریخ و فلسفه علم، و با تکیه بر مطالعات تاریخی- جامعه‌شناختی دیدگاهی را به جامعه علمی عرضه کرد که با عنوان انقلاب‌های علمی و یا پارادایم‌های علمی شناخته می‌شود. وی در این دیدگاه به این نتیجه رسید که آنچه علم را به عنوان رشته‌های علمی هدایت می‌کند پارادایم است. پارادایم در معنای عام خود تمام آن مجموعه از باورها، ارزش‌ها، فنون و غیره می‌باشند که اعضای یک جامعه خاص در آن شریک هستند. با این بیان، تا قبل از شکل‌گیری پارادایم دوران پیش علم است که به تعداد دانشمندان در یک رشته علمی، نظریه وجود دارد. اما با غالب شدن یک نظام بالادستی همه فعالیت‌های علمی در قالب آن پیش می‌رود که آن را اصطلاحاً پارادایم می‌خوانیم. پارادایم غالب سعی دارد طبیعت را در قالب مفاهیم و گزاره‌هایی قالب بندی کند. البته هیچ پارادایمی نمی‌تواند به طور کامل به این تطابق دست یابد و همیشه نقاطی مبهم و غیر قابل حل باقی خواهند ماند. مسائلی که پارادایم توان حل آنها را ندارد اعوجاج خوانده می‌شود و اگر اعوجاجات یک پارادایم استمرار یابد به بحران تبدیل می‌شود. شکل‌گیری بحران، پارادایم را در معرض سقوط قرار داده و جامعه علمی با ظهور یک پارادایم جدید که توان حل آن بحران‌ها را دارد، عملاً پارادایم جدید را بر پارادایم سابق ترجیح می‌دهد.این نظریه فارغ از انتقاداتی که به آن وارد است، بر مجموعه‌ای از اصول فلسفی استوار است که از منظر فلسفی اسلامی و البته با خوانش حکمت متعالیه در تعارض است. اولین اصل فلسفی و یا به عبارت دیگر معرفت‌شناسانه‌ی نظریه انقلاب‌های علمی، انکار رویارویی با واقعیت عریان است. از جمله دلیل‌های کوهن برای انکار امکان دست‌یابی به واقعیت خالص، یکی آموزش است و دیگری تاثیر تجارب پیشین در فهم کنونی دانشمند. بخش عمده‌ای از کتاب ساختار انقلاب‌های علمی مربوط به مثال‌های واقعی و تاریخی است که کوهن در تلاش از از لابلای آنها نشان دهد که چگونه به لحاظ تاریخی این امور در فهم دانشمندان تاثیر گذارده‌اند. در اینجا نیز باید گفت که نمی‌توان منکر تاثیرگذاری آموزش یا تجارب پیشین بر فهم دانشمند شد، اما نمی توان از این مثال‌ها چنین نتیجه گرفت که همه علوم گرفتار در چنگال آموزش و تجارب پیشینی هستند و هیچ راه فراری از آنها وجود ندارد. بنابر آنچه از صدرا نقل کردیم ممکن است عقل تحت تاثیر این امور به استنتاجات غلطی دست یابد، اما همان عقل به کمک معیارها و ابزارهایی که در اختیار دارد می‌تواند خود را از تاثیرپذیری این امور نجات داده و یا حداقل در آنها تجدید نظر کند.دلیل دیگر کوهن عدم انطباق تامّ نظریه با واقعیت تجربی است. با توجه به اینکه کوهن علم را به عنوان یک مجموعه و نه تک گزاره لحاظ می کند، باید سخن او را پذیرفت.ملاصدرا به این حقیقت اشاره کرده و می‌گوید: «بخشی از علم مطابق با واقع است و بخشی غیر مطابق با واقع که جهل نامیده می‌شود». بنابراین هیچ دانشمندی نمی‌تواند ادعا کند همه دانسته‌هایش مطابق واقع است و خطا در آنها راهی ندارد، لکن باید توجه داشت که این مساله به هیچ وجه به معنای عدم امکان درک واقع نیست. همان دانشمند می‌تواند بار دیگر بر اساس موازین و معیارهای معتبر به سراغ دانسته‌هایش رفته و آنها را محک بزند.محدودیت زبان نیز کار را برای فهم واقع دشوار می‌کند، اما ناممکن نمی‌کند. دانشجوی زبانی که تنها هزار واژه از زبان جدید را آموخته است در برقراری ارتباط با صاحبان آن زبان ناتوان نیست بلکه دچار سختی می شود. او اگر واژه مورد نظرش برای انتقال یک مفهوم را نداند، ناچار است با سختی زیاد و با استفاده از واژگان دیگر آن مفهوم را به مخاطب خود منتقل کند، این به معنای امتناع برقراری ارتباط نیست، بلکه این محدودیت زبان تنها کار را سخت می‌کند.دومین اصل فلسفی نظریه انقلاب‌های علمی این است که با تغییر نظام اندیشه‌ای محقق و یا به عبارت دیگر با تغییر پارادایم حاکم، جهان پیرامونی محقق نیز تغییر خواهد کرد. موضع صدرالمتالهین نسبت به این مبنا منفی است. وقتی کوهن پارادایم را همچون تار عنکبوتی می‌داند که دانشمند در آن گرفتار است و هیچ راه برون‌رفتی از آن ندارد، جهان دانشمند را نیز همین تار عنکبوت می‌داند. دانشمند هیچ راه ارتباطی به خارج ندارد و عالم خارج برای او همان پارادایمی است که در آن می‌اندیشد. بنابراین بسیار منطقی به نظر می رسد که با تغییر یک پارادایم با این تلقی، جهان پیرامونی دانشمند نیز تغییر کند؛ چرا که جهان پیرامون او چیزی جز همان پارادایم نیست.در مقابل، وقتی بطلان آن مبنای غلط را روشن کردیم، به تبع نتیجه مترتب بر آن نیز باطل می‌شود. این گونه نیست که پارادایم همه هستی دانشمند باشد و او راهی به عالم خارج نداشته باشد، بلکه دانشمند با رعایت اصول جهان خارج را درک می‌کند، گر چه گاهی در این ادراک دچار خطا می‌شود. وقتی دانشمندی به خطاهای خود پی می‌برد، جهان پیرامونش تغییری نمی‌کند. در این حالت تنها تلقی او نسبت به برخی از واقعیت اصلاح می‌شود.سومین مبنای فلسفی-معرفت‌شناختی نظریه تامس کوهن عدم پذیرش معیاری برای قضاوت بین پارادایم‌هاست. به تعبیر وی، پارادایم‌ها قیاس‌ناپذیرند. کوهن به سه دلیل اعتبار معیار صدق را نمی‌پذیرد و عملاً به سوی نظریه «توقف» گرایش پیدا می‌کند. در مقابلملاصدرا به پیروی از حکمای اسلامی هر سه دلیل کوهن را به نقد می‌کشد. بدیهیات اولیه به عنوان مواد شکل دهنده معرفت و قوانین علم منطق به عنوان صورت تالیف و ساماندهی معرفت متعلق به هیچ پارادایم خاصی نیست. این حقایق فراپارادایمی هستند و صحت نتیجه‌اش مشروط به موافقت دانشمندان بزرگ یا اعتراف جمهور نیست، بلکه به عین حقیقت و متن واقع و امور خارجی صرف ناظر است. با این بیان مشکل دور مورد تصور کوهن نیز حل می‌شود. اکنون با وجود این معیارها جایی برای انکار اعتبار صدق نیست.نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، نحوه دست‌یابی کوهن به این نظریه می‌باشد. ویژگی عمده کتاب ساختار انقلاب‌های علمی بیان مثال‌ها و شواهد عینی و تاریخی است. کوهن با توجه به تخصصش در فیزیک و در پی آن علوم تجربی مرتبط مانند شیمی، نجوم و غیر اینها، وقتی بسیار زیادی صرف یافتن شواهد تاریخی کرده است. وی در این کتاب با مهارت بسیار فوق‌العاده‌ای شواهد تاریخی را به گونه‌ای کنار هم می‌چیند که نتیجه‌ای جز آنچه او بدان رسیده، نمی توان به دست آورد. این شواهد تاثیر روانی بسیار زیادی بر مخاطب در پذیرش ادّعای وی دارد. مخاطب با مطالعه این کتاب احساس می‌کند، حقیقت علم را با چشمانش در تاریخ می‌بیند و با گوش‌هایش صدای خرد شدن یک پارادایم و جانشینی پارادایم دیگر را می‌شنود، از این رو هیچ جایی برای شک وجود نخواهد داشت. اما حقیقت این است که بر اساس مبناگرایی اسلامی، نمی‌توان چندان به این شواهد دلخوش کرد. عمده نتایج حاصل از جمع‌آوری این مثال‌ها، برگرفته از حدس و استقراء ناقص می‌باشد که از لحاظ علمی جز گمان نتیجه‌ای ندارد؛ چرا که از لحاظ علمی نمی‌توان با دیدن چند مثال حکمی کلی برای همه تاریخ بشر صادر کرد.ممکن است چنین پرسیده شود که بالاخره در علوم تجربی چه باید کرد؟ آن بدیهیات اولیه آن قدر کلی و انتزاعی هستند که به کار علوم تجربی نمی‌آیند، آیا باید باب علوم تجربی را بست؟ پاسخ این است که بسیاری از آن بدیهیات به طور مستقیم مورد کاربرد علوم تجربی است. از آن جمله می‌توان به اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، عدم امکان جمع بین ضدین، مساوی بودن دو شیء مساوی با یک شیء مشترک و امثال این موارد نام برد. آنچه مورد تاکید است، حضور عقل در تمام این مراتب می‌باشد. با گذر زمان و ساخت ابزارهای دقیق‌تری برای ادراکات حسّی، و ارائه دریافت‌های جدید حسّی عقل در استدلال‌های گذشته خود بازنگری کرده و ممکن است قاعده‌ای را که مطلق می‌پنداشته، تخصیص بزند یا به درک جدیدی از آن برسد، اما این تلاش و درگیری دائمی علمی که تحت اشراف عقل رخ می‌دهد و در پی آن نتایج نون به نو حاصل می‌شود، به هیچ وجه دلیلی بر نسبی‌گرایی و یا نفی معیارهای صدق نمی‌باشد. مهم آن است که ابزارها و معیارهای لازم در اختیار بشر قرار دارد، این دانشمندان هستند که باید با به کارگیری توانایی خود طبیعت و نظام آفرینش را بهتر و کامل‌تر درک کنند و البته در این مسیر از ادعاهایی بیش از آنچه دلیل به اثبات می‌رساند پرهیز کنند.چهارمین مبنای کوهن انکار هدفمند بودن طبیعت است. و البته سخن کوهن راجع به انکار طبیعت هدفمند نیز بدون شک مورد اعتراض ملاصدراست. در واقع وقتی انسان قدمی خطا در راهی گذاشت، هر چه جلوتر می‌رود به خطاهای خود می‌افزاید. کوهن در زمانی زندگی می‌کند که اندیشه تطور انواع داروین به عنوان یک اصل قطعی و یقینی قلمداد می‌شود، او نیز تحت تاثیر همین اندیشه حرکت به سوی هدفی مشخص را انکار می‌کند. اینجا نیز همان خطای مورد ارتکاب در مورد هیئت بطلیموس تکرار شده است. اصلی که تنها یک حدس برگرفته از شواهدی تجربی است و از قطعیت و استحکام لازوال برخوردار نیست به عنوان اصلی حتمی و غیرقابل خدشه تلقی شده و تلاش می‌گردد در همه حوزه‌های معرفتی تطبیق داده شود. همه الهیون و از جمله ملا صدرا به هدفمند بودن طبیعت و نظام آفرینش اعتقاد دارند. این جهانی است که خداوند متعال خلق کرده و هزاران اسرار نهفته در آن قرار داده است. انسان به قدر طاقت بشری خود می‌تواند تنها از گوشه‌ای از این اسرار و حقایق پرده‌برداری کند.پنجمین و آخرین مبنای نظریه انقلاب‌های علمی این است که هستی علم را تنها در یک پدیده اجتماعی- روان‌شناختی خلاصه کرده و واقعیتی فراتر از آن برای رشته‌های علمی قائل نیست. ملاصدرا چنین هستی محدودی را برای علم نمی‌پذیرد و البته قبل از بررسی موضوع باید به تمایز اساسی بین مفهوم علم در نظر کوهن با مفهوم علم و معرفت در نظر صدرا توجه کرد. منظور کوهن از علم، دیسیپلینیا رشته علمی همانند فیزیک، شیمی و غیره است. در مقابل، مراد صدرا از علم، مفهوم عام آن یعنی معرفت‌های کسب شده توسط انسان است. بنابراین باید به گونه‌ای بحث را پیش ببریم که این دو معنا با هم پیوند خورده و در نقاط مشترک مورد مقایسه قرار گیرند.تامس کوهن به جنبه‌های جدیدی از دنیای علم توجه نموده و تلاش کرد نشان دهد که برخلاف تصوّر اثبات‌گرایان، تحصیل علم و نظریات علمی یک مسیر خودکار و عاری از القائات انسانی ندارد. وی با برشمردن مثال‌های تاریخی فراوان، تاثیرگذاری عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی در تولید علم را به خوبی نشان داد. او در ادامه و بر اساس این تاثیرگذاری‌ها، علم را پدیده‌ای صرفاً اجتماعی لحاظ کرد و از این بعد به بررسی آن پرداخت. بنابراین ماهیت علم در نگاه او امری اجتماعی- تاریخی است که در بستر زمان شکل می‌گیرد و مسیر خود را بدون آنکه هدفی از پیش تعیین شده داشته باشد، ادامه می‌دهد. وقتی علم به عنوان نهادی اجتماعی تلقی می‌شود، به طور قهری نحوه مطالعه آن نیز به شکل خاصی رقم می‌خورد. در این نوع مطالعات باید به زمینه‌های پیدایش، جامعه متخصصان آن علم، محیط‌های علمی قبل از آن، نیازها و پرسش‌های جامعه از آن علم و اموری از این دست پرداخت. در مقابل، ملاصدرا اصل دانش‌های بشری را از سنخ وجود می‌داند، بنابراین معرفت امری اعتباری و قرادادی نیست. علم حقیقتی ناب و مجرد است که انسان می‌تواند با طی مسیر مشخص شده و با اجتناب از راهزنان طریق به آن گوهر نورانی دست پیدا کند. چنانچه وحی رابطه‌ای است قدسی و الهی است، اما وقتی به جامعه انسانی وارد می شود، رنگی اجتماعی به خود می‌گیرد. علم نیز در همان معنای عام خود یعنی معرفت‌های انسانی اندک اندک در ذهن دانشمندان شکل گرفته و به صورت مدوّن و منظم به دیگران ارائه می‌گردد. بنابراین رشته‌های علمی همان معرفت انسانی است که در قالب‌های مرسوم اجتماعی عرضه می‌گردد.ملاصدرا همچون حکیمان مسلمان برای این رشته‌های علمی واقعی برتر قائل می‌باشد. اینجاست که تفاوت اساسی ماهیت علم در نظر کوهن و صدرا روشن می‌گردد. صدرا رشته‌های علمی را مرتبه‌ای نازله از حقیقتی برتر می‌داند که البته ممکن است خطاها و غرض‌ورزی‌هایی در آن رخ داده باشد، در مقابل کوهن برای تنها همین رشته‌ها را دیده و چیزی بیش از واقعیتی اجتماعی برای آنها را نمی‌پذیرد.تبیین‌هایی که کوهن از عوامل موثر در نظر دانشمندان ارائه می‌دهد، برای ملاصدرا امری تازه نیست. قرآن کریم و سنت اسلامی مملو است از عواملی که درک صحیح بشری را دچار خدشه می‌کنند. آنچه متفاوت است، چگونگی تفسیر این عوامل می‌باشد. از نظر صدرا، این عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی قاطعان طریقی هستند که می‌توانند راه رسیدن به حقیقت را سد کنند. این دوگانگی در تفسیر نتیجه‌ای منطقی از سخن قبل است. وقتی کوهن هیچ پشت‌پرده‌ای برای علم قائل نیست، طبیعتاً به آنچه تحقق می‌یابد اصالت داده و همان را علم می‌داند، اما اگر رشته‌های علمی را تنها تجلی و ظهوریافته حقیقتی دیگر دانستیم، تفسیر ما از این عوامل متفاوت خواهد بود. اینها عواملی هستند که مانع تجلی و ظهور صحیح و کامل حقیقت می‌شوند.کوهن در سخنان خود چنین می‌گوید: «پارادایم جدید یا سرنخی کافی برای بسط و تفصیل آتی یک پارادایم، دفعتاً و بعضاً در نیمه دل شب، در ذهن دانشمندی که عمیقاً غرق در بحران استظهور می‌کند». این کلام به وجهی ماورایی از علم اشاره دارد که گویا نظریه‌های جدید علمی همچون وحی از عالم بالا به ذهن دانشمند القا می‌شود. شهید مطهری این توان بشر را «حسّ الهام‌گیری» می‌نامد. اودر ادامه می‌گوید: «چیزى که این حس را رشد مى‏دهد تقوا و طهارت و مجاهدت اخلاقى و مبارزه با هواهاى نفسانى است. از نظر منطق دین، این خود امرى است غیرقابل انکار». این بیان که خود کوهن نیز بدان معترف است، بیان کننده همان حقیقت والای علم است که البته با غفلت از آن، علم تنها ماهیتی اجتماعی پیدا خواهد کرد.
«کارکردهای دین در جامعه سنتی و مدرن»
نویسنده:
امان‌الله فصیحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با وجود آن‌که دین در طول تاریخ بشر، دارای کارکردهای فراوانی بوده، اما در عصر مدرنیته این پرسش مطرح گردید که در زمان اداره زندگی بشر بر مبنای عقلانیت، چه نیازی به دین وجود دارد؟ پژوهش حاضر با روش توصیفی و تبیینی به بررسی کارکردهای دین در جامعه سنتی و مدرن پرداخته است. مفهوم دین از یک تعریف اجماعی میان دانشمندان برخوردار نیست اما می‌توان سنت‌گرایی، اسطوره، مفهوم رستگاری، مکان‌ها و اشیای مقدس، اعمال مقدس، نوشته‌های مقدس، جامعه مقدس و تجربه مقدس را شاخص‌های دین دانست. دین در جامعه سنتی، فرانهادی بوده و کارویژه‌های متعددی را به‌عهده داشته است؛ اما با تغییر جامعه از سنتی به مدرن، تغییراتی در کارکردهای دین پدید آمد. برخی از این تغییرات را می‌توان "تبدل کارکرد" نامید؛ به این معنا که برخی از کارکردها در جامعه مدرن به‌دلیل فقدان مسأله، یا پیداشدن راه حل‌های دیگری که مغایر با دین نیست، از میان رفته، و کارکردهای جدید در ارتباط با مسایل جدید پدید آمده است؛ مثلاَ نقش دین در ایجاد انقلاب، جنبش‌های اجتماعی و مشروعیت‌بخشی به نظام سیاسی، در جامعه سنتی نبوده و یا این اهمیت را نداشته است. برخی تغییرات نیز از نوع "تبدیل کارکردی" است؛ یعنی برخی از کارکردهای دین در جامعه سنتی، به‌دلیل مبنا قرار گرفتن علم و عقلانیت در جامعه مدرن کنار گذاشته شده، که می‌توان آن را "عرفی‌شدن" نامید. اما این تغییرات به‌معنای تنزل دین به نهادی در کنار سایر نهادها نیست. در این زمینه دو نظریه وجود دارد؛ برخی، کارویژه‌های دین را منحصر در امور فردی و روانی و هدایت انسان‌ها می‌دانند، و حضور دین در عرصه‌های دیگر جامعه سنتی را از باب ضرورت تلقی می‌کنند. و برخی دیگر اگرچه جامعه‌سازی را وظیفه دین می‌دانند اما مسائلی مانند رواج تمدن عرفی غرب و عدم ارایه الگویی کارآمد از دین را موانع حضور دین در صحنه اجتماع می‌دانند. اما در هر صورت، دین در جامعه مدرن هم می‌تواند کارآمد باشد. تحقیق حاضر در یک مقدمه و هفت فصل بیان شده است.
امام جعفرصادق (ع) و فلسفه الهی "ذات و صفات باریتعالی"
نویسنده:
جمشید بور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله حاضر مشتمل بر سه فصل می‌باشد. در فصل اول، کلیاتی از اسما و صفات را مطرح نمودیم، و به تعریف اسم، صفات و نظرات بعضی از بزرگان را پیرامون آن اشاره کردیم. همچنین در این فصل به توانمندی عقل در حوزه دین، و نظرات گوناگونی که در این باب مطرح شده بود را، بیان نمودیم و به حل تعارض علم و دین بااستفاده از توازی در روش و با تکیه بر کلام امام جعفر صادق (ع) مطالبی را ارائه دادیم. همین طور به فطری بودن خداشناسی در وحی و روایات نکاتی را بیان نمودیم، در فصل دوم و سوم بحث را اختصاص دادیم به شناخت ذات خداوند و صفات باریتعالی و براهینی که برای ذات خداوند اقامه شده بود، را آوردیم و در پاین هر برهانی، برای صحت و تایید برهان از کلام امام جعفرصادق (ع) استفاده نمودیم. در بخش صفات ، به تقسیمات صفات باریتعالی و آرا مربوط به آن و جرح و نقد آن را مطرح نموده و از صفات خداوند، صفات علم، اراده و کلام را با استفاده از روایات منسوب به امام جعفرصادق (ع) مورد بررسی قرار دادیم.
تصحیح و تحقیق کتاب کشف‌الفوائد فی شرح قواعد العقائد
نویسنده:
اکرم خلیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , شرح اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تصحیح کتاب "کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد" را که اثری ارزشمند و مهم از علامه بزرگوار "حلی" در علم کلام است بررسی شده است .
بررسی درون مایه های نامه های عین القضات همدانی
نویسنده:
علی نوریان لالایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نامه ها در طول تاریخ بشریت، همیشه در اثرگذاری بهتر از هر نقل و قول و نوشته ای عمل کرده اند. اولا به خاطر فضای صمیمی و دوستانه ی حاکم بر این گونه نامه ها، و ثانیا جنبه ی شخصی داشته، و خصوصی بودن آن کمتر مخاطبش را به عکس العمل های نامعقول وادار می کند. اما باید اذعان کرد که نامه هایی تحت عنوان "مکتوبات عرفانی" بیش از هر نوشته ای، از چاشنی عاطفه و اثربخشی برخوردارند. آنچه در این رساله ، بنده در پی آن بودم، استخراج مدخل های بحث تعیین شده، از نامه های عارفانه ی عین القضات همدانی است. در پژوهش نامه ی حاضر، خدا را با تمامی بزرگی اش، از آیینه ی صاف ضمیر قاضی به نظاره خواهیم نشست. و در اهمیت علم و ایمان و تاثیر آن ، در جایگاه انسان، برای اوج عزت یا حضیض ذلت از او نکته هایی با ارزش خواهیم آموخت. آداب مرادی و مرید پروری را در سایه ی خدمت کفش خاضعانه ، از او می آموزیم. و در مبحث بعدی از عادت و عادت ورزی، طبق دستورات قاضی اجتناب ورزیده، و در ادامه در کلاس درس و تفسیر قرآنی او،توفیق تلمذی یافته و با پیام های قرآنی او خاطرمان را نورانی می نماییم. سپس بر فراز قله های معانی او، یعنی در آسمان عرفان، پروازی عارفانه و عاشقانه را تجربه می نماییم و با شور و وجدی مضاعف در مدرسه عشق او، حدیث معاشقه را از هزار هوش نوای او به گوش جان نیوشیم. و از شطحیات کلامش در دفاع از "معلم فریشتگان" یعنی ابلیس، درس غیرت و جوانمردی می آموزیم. و در پایان وصایای دلسوزانه او را که خودش آن را تذکره نامه ای می داند پیشکش دوستداران ادب و عرفان می نماییم. لب کلام اینکه ، نامه های قاضی گنجینه ای با ارزش است ، که حکایت "رنج و گنج آدمی " است. آنجا که او سیر از عالم خاک تا دیار افلاک را با کلامی عارفانه و عاشقانه، برای آیندگان به یادگار گذاشته است.
بررسی نفس در قرآن و روایات
نویسنده:
شهریار عزیزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهبررسی نفس در قرآن و روایات به کوشش شهریار عزیزیواژه نفس از جمله واژه‌هایی می‌باشد که در علوم مختلف پیرامون آن سخنان و مطالب گوناگونی گفته‌شده. در این پژوهش نیز به مراتب به بررسی آن در علوم مختلف مانند فلسفه، حدیث و قرآن پرداخته‌ایم. نفس یک مفهوم قرآنی است که در روایات اسلامی نیز فراوان به‌کاررفته. با نگاهی به کتب تفسیری و نیز به کتاب-هایی در موضوع وجوه و نظایر و کتب لغت، دانسته می‌شود که نفس در معانی مختلفی به‌کاررفته است. هم-چنین نفس در رشته‌های دیگر جنب? اصطلاحی پیدا می‌کند و در آن رشته‌ها بر اساس موقعیت و وضعیت مکانی خاص خود مورد توجه و استفاده قرار گرفته است. در این نوشتار بر آنیم با تحقیق وتاملی پیرامون قرآن و روایات اسلامی و با تکیه بر کتب تفسیری و وجوه و نظایر و نیز بر اساس رشته‌های دیگر همچون فلسفه و کلام و اخلاق، این موضوع را به صورت یکپارچه و منسجم تبیین و بررسی نماییم. بنا‌براین بررسی این موضوع در قرآن و روایات اسلامی از یک طرف آگاهی ما را نسبت به این موضوع افزایش می‌دهد و می-توانیم نظر جامعی به دست بیاوریم و از طرف دیگر با بررسی این موضوع در علوم دیگر مانند علم فلسفه و کلام و اخلاق به تفسیر و روشن‌فکری هرچه بهتر مراد خداوند و امامان معصوم کمک فراوانی می‌کند. در علوم مختلف در رابطه با این واژه دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. با بررسی این دیدگاه‌ها به این نکته پی می-بریم که به مجرد تعاریف گوناگون از این واژه می‌توان گفت: نفس در علوم مختلف در همراهی با همان علم به‌کاررفته و به معنای خاص خود در همان علم می‌باشد؛ مثلاً نفسی که در فلسفه در بار? آن بحث می‌کنند با روح جدای از هم‌اند ولی در قرآن کریم این واژه با روح هیچ تفاوتی ندارد. در احادیث در دو معنای (امّاره و لوّامه) بکار رفته که در یکی باید نفس را از بین برد و در دیگری عنصری معرفی می‌شود که انسان را به هدایت الهی دعوت می‌کند. در عرفان اسلامی نفس را به تمام معنا منبع شرّ معرفی می‌کنند که باید با تمام قوا در سرکوب کردن آن، اقدام کنیم.کلیدواژه: نفس، روح، مجرد، اصالت نفس، فطرت
نقش امیرالمومنین علی (ع)در شکوفایی دانش اخلاق اسلامی
نویسنده:
زهرا زمانی قورتانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
"تبیین توحید ذاتی و صفاتی در کلام حضرت علی علیه السلام"
نویسنده:
محمدرضا جعفری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله تبیین توحید ذاتی و صفاتی از کلام حضرت علی (ع) شده است و از کتب متعددی که کلام عرشی آن حضرت (ع) را دارد، نقل مطالب شده است. و با توجه به اهمیت موضوع توحید این رساله کلام عرشی حضرت امام علی (ع) را در خود جای داده است.نوشتار حاضر کاوشی است پیرامون تبیین توحید ذاتی و صفاتی از کلام حضرت علی (ع) و حاوی مطالبی است که در چند فصل تنظیم شده است، در مباحث مقدماتی این رساله ضرورت، اهمیت، اهداف، نوع، جنبه جدید بودن، روش، فرضیه ها، و سوالهای تحقیق بیان شده است.و پس از آن واژه توحید "احد" و "واحد" را از نظر لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار گرفته است و علاوه بر آن در یک فصل مستقلاً بحث از توحید در کلام امیرالمومنین تبیین شده که در این بخش از منابع مختلف مطالب جمع آوری شده است که همه آن موارد در خصوص تبیین توحید، و مراتب مختلف توحید می باشد.و در ادامه بحث فصلی مستقل بنام توحید ذاتی که در آن فصل مسائل مربوط به توحید ذاتی از کلام عرشی مولا علی (علیه السلام) ارائه شده است.توحید ذاتی اولین قسم توحید نظری است که خود دارای دو بعد است:1) اعتقاد به بساطت ذات که گاه به آن "توحید احدی" گفته می شود؛2) اعتقاد به یکتایی ذات الهی و نفی شریک و همتا از او که گاه (توحید واحدی) خوانده می شود. با توجه به شیوع نسبی اعتقاد شرک آمیز به وجود دو یا چند خدا (مانند اعتقاد به ثنویت و تثلیث) احادیث حضرت علی (علیه السلام) بر بعد دوم تاکید بیشتری دارد؛ هر چند از برخی روایات علی (علیه السلام) می توان اصل توحید احدی و بساطت را نیز استفاده کرد که در رساله ذکر کردیم.مقصود از توحید ذاتی بساطت (مرکب نبودن) ذات الهی از یک سو و یکتایی (شریک نداشتن) آن از سوی دیگر است.اصل توحید ذاتی، آن گونه که در قرآن و روایات پیشوایان دین بیان شده است بسیار عمیق و دارای لایه ها و بطون مختلفی است که اندیشمندان مسلمان تاکنون تنها به بخشی از آن راه یافته اند.ترکیب سه گونه است:الف) ترکیب عقلی؛ مانند ترکیب شیء از وجود و عدم و ترکیب از وجود و ماهیت و ترکیب از جنس و فصل.ب) ترکیب خارجی؛ مانند جسم از ماده و صورت یا ترکیب شیء مادی از عناصر اولیهج) ترکیب مقداری؛ مانند ترکیب جسم از اجزای بالقوه مقداریذات خداوند از انحای سه گانه ترکیب (عقلی، خارجی و مقداری) منزه است و این مدعا را می توان با ادله گوناگون عقلی به اثبات رساند.یکتایی و وحدانیت خداوند و نفی شریک برای او، از راه‌های مختلف عقلی قابل اثبات است.وحدت خداوند از قبیل وحدت عددی نیست تا بتوان وجود یک یا چند خدای دیگر را ممکن دانست؛ بلکه وحدت او وحدتی حقیقی است و از این رو اصولاً تصور خدای دیگر، تصور امر محال و نامعقولی است.قرآن کریم با عباراتی همچون "لیس کمثله شیء" و آیات سوره توحید بر بی همتایی ذات خداوند تاکید می کند. در نظر برخی مفسران، عبارت "قل هو الله احد" بر بساطت ذاتی و عبارت " و لم یکن له کفواً احد" بر نفی شریک و همتای خدا دلالت دارد.همان گونه که در مباحث مربوط به توحید صفاتی خواهیم پرداخت، که ذات الهی به دلیل وجوب وجود، دارای همه اوصاف کمالی است و هر صفتی که از کمالات وجودی به شمارآید و فقدان آن مستلزم نقص و محدودیت باشد( مانند علم، قدرت، حیات و..) به کامل ترین وجه ممکن و به صورت مطلق و نامحدود درباره خداوند صدق می کند.شایان ذکر است که بحث توحید صفاتی به آن دسته از اوصاف الهی اختصاص دارد که "اوصاف ذاتی" در مقابل "اوصاف فعلی" و "ثبوتی" در مقابل اوصاف سلبی هستند. بر این اساس، توحید صفاتی به سه اصل قابل تحویل است: 1- ذات و اوصاف الهی، از نظر مفهوم، مغایرند.2- بین ذات و هر یک از اوصاف ذاتی الهی، وحدت و عینیت خارجی و وجودی برقرار است.3- بین هر یک از اوصاف ذاتی با سایر اوصاف ذاتی، وحدت و عینیت خارجی و وجودی برقرار است.سعی شده است بحثی نسبتاً مستوفی در این رابطه انجام گیرد و در آخر رساله تحقیقی نتیجه و عذر نقصیر در رابطه با مباحث گذشته ذکر شده است.
  • تعداد رکورد ها : 5298