آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 92
چیستی ادراکات فطری در نگاه آیت الله جوادی آملی
نویسنده:
یارعلی کرد فیروزجایی، مرضیه عظام نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هر سازه یا هر نظامی چنانچه بر اصول و مواد اوّلیة محکم، متقّن و نفوذناپذیر استوار شده باشد از هر گونه تهدید به ویرانی محفوظ خواهد ماند. نظام عظیم معرفت شناسی بشر نیز که از مهم ترین و اساسی ترین نظام های بشری است، به اندازة اهمیت و جایگاهی که در زندگی انسان دارد، زمانی از آفت شک و سفسطه و هر گونه تحدید مصون است که بر اصولی متقن و تردیدناپذیر بنا شده باشد. بر این اساس، فلاسفة اسلامی برای ایصال به این هدف به وجود اصول اوّلیه ای برای تفکر بشر معتقدند که نه تنها ادراکات بلکه گرایشات او نیز مبتنی بر آنهاست. ویژگی این اصول آن است که هر چند اندک اند ولی در بداهت و موجه بودن آنها هیچ شک و تردیدی راه ندارد و از آنها به ادراکات فطری تعبیر می کنند. استاد جوادی آملی، با صبغة فلسفی- کلامی خویش، مبانی عقلی موجود در این زمینه را با استناد به آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت: مُهر تأیید زده است.در این اثر، بعد از مفهوم شناسی فطرت و استعمالات آن، ارتباط بین فطرت و اصول اوّلیة تفکر و، سپس، مصادیق و کارکردهای این علم در ساختمان معرفت بشر و نقشی که در رد شبهات و نقد مخالفان دارد مورد بررسی قرار گرفته است.
صفحات :
از صفحه 89 تا 123
بررسی انتقادی نوپراگماتیسم باتاکید بر آراء ریچارد رورتی از منظر فلسفه اسلامی
نویسنده:
محمد ابدالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مکاتبی که به دلیل تأکید بر ابعاد عملی و کاربرد اندیشه‌ها از رواج نسبتاً گسترده‌ای برخوردار گشته است و در علوم انسانی تأثیر زیادی داشته است، مکتب پراگماتیسم می‌باشد‌ که این مکتب در نوپراگماتیسم که در این تحقیق در صدد نقد آن بر آمده‌ایم؛ توسعه پیدا کرد، با اشتراکات و افتراقات در مبانی. مدافعان این مکتب با تأکید بر فواید و منافع حاصل از یک اندیشه، نظریه مطابقت به منزله معیار صدق را نامعتبر می‌دانند و ملاک و معیار درستی اندیشه‌ها را بر اساس سود و منفعتی که یک اندیشه می‌تواند برای زندگی فرد در پی داشته باشد، ترسیم می‌کنند. در دوره جدید آقای ریچارد رورتی فیلسوف آمریکایی که از پراگماتیسم‌‌های جدید می‌باشد با نگارش کتاب‌ها و مقالاتی به دفاع از این مکتب پرداخته است و تلاش کرده است نقاط قوّت این مکتب در مقابل سایر مکاتب فکری را بازنمایی کند. با توجّه به این که در فلسفه اسلامی نظریه مطابقت با واقع، به‌عنوان معیار صدق معرفت تصدیقی در نظر گرفته شده در این تحقیق به نقد این مکتب از این منظر پرداخته شده است.
خداشناسى و وجود شناسى در متافیزیک ارسطو
نویسنده:
جی پاتزیگ، یارعلی کرد فیروز جایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
معرفی گزارشی از اثولوجیای ارسطو
نویسنده:
یارعلی کرد فیروز جایی
نوع منبع :
مقاله , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , آثار منسوب
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
پس از آن که ثابت شد اثولوجیا ترجمة آزاد انئادهای (Enneads) چهارم، پنجم و ششم فلوطین بوده و از آنِ ارسطو نیست، سهم ارسطو در خداشناسی اندک شمرده شد و صبغة طبیعی فلسفة او برجسته گشت. اما گرچه اثولوجیای معروف از آنِ ارسطو نیست، به گواهی رساله‌ای که از اسکندر افرودیسی در دست است، وی کتابی به نام اثولوجیا داشته که اسکندر در این رساله، مطالب آن را گزارش کرده است. برخی مطالب این رساله در آثار فیلسوفان مسلمان آمده است، و از این روی، می‌توان گفت فیلسوفان مسلمان به این اثر توجه داشته‌اند، اما ظاهراً به دلیل آنکه اثولوجیای منحول ارسطو، اثولوجیای ارسطو تلقی شده بود، چندان اعتنایی به خلاصة اسکندر از اثولوجیای راستینِ ارسطو نکرده‌اند. انتشار گزارش اسکندر از اثولوجیای ارسطو، تحول مهمی در ارسطوپژوهیِ معاصر پدید خواهد آورد و دوباره صبغة الهیِ فلسفة او را برجسته خواهد ساخت.
الگوی حکومت مطلوب در فلسفه سیاسی مشاء و ظرفیت‌های آن در عصر حاضر
نویسنده:
مرتضی یوسفی راد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهمسأله مشارکت مردم در امور سیاسی از دغدغه‌های اساسی متفکرین سیاسی عصر حاضر می‌باشد. چنین دغدغه‌ای امروزه در قالب نظام‌های سیاسیِ مردم‌سالار در تلقی‌های مختلف خود را نشان داده است. مساله این رساله آن است که در فلسفه سیاسی مشاء مردم از چه جایگاهی در امر سیاست برخوردارند؟ جامعه سیاسی ما ناگزیر است یا به مفاهیم تولیده شده خاصه مسأله مردم‌سالاری در همان هنجارها و انگاره‌های فکری که چنین مسأله در آنها تولید شده تن در دهد و آن را پذیرا باشد یا با توجه به سنت فلسفی خود و با اعتقاد به توانمندی آن نسبت به جایگاه برجسته مردم، آن را به بازتولید وا دارد. فلسفه سیاسی مشاء والگوی حکومت مطلوب آن از جمله سنت‌های توانمند فلسفی حیات سیاسی گذشته ماست که در زمان خود توانمندی خود را در مواجهه با رویکرد غایت‌گرایانه از زندگی سیاسی نشان داده است. پرسش آن است الگوی حکومت مطلوب فلسفه سیاسی مشاء از چه ماهیتی برخوردار بوده و از چه قابلیت‌ها و ظرفیت‌هایی برای جایگاه و نقش آفرینی مردم در امر سیاست برخوردار می‌باشد؟ ادعا آن است که فلسفه سیاسی مشاء در عصر خود الگوی حکومتی خود را بر پایه حاکمیت عقل و شرع و پیوند دین و دنیا و معنویت ارائه نمود و ماهیتی عقلانی ـ وحیانی به خود گرفت و در عصر حاضر نیز بنیان‌های نظری و معرفتی آن مولد ظرفیتی است که می‌تواند مسأله مردم‌سالاری را در هنجارها و انگاره‌های نظری و ارزشی خود بازتولید نماید و الگوی حکومتی خود را حکومتی مردم گرا و سازگار با مردم‌سالاری نشان دهد درعین‌حال لازم نیاید نظام سیاسی ملتزم به رویکردهای اومانیستی، سکولاریستی و فردگرایی از مردم‌سالاری گردد آن گونه که در لیبرال دموکراسی مشهود است.در مبانی نظری و معرفتی حکومت مطلوب فلسفه سیاسی مشاء، مشارکت مردم هم شرط وجود و بقاء و هم شرط کمال فرد است و نیز هم در سطح نیازهای مادی و معنوی و هم در سطح مصالح فردی و مصالح جامعه نقش آفرینی می‌کند. از سوی دیگر تحقق این نوع مشارکت متوقف بر حضور و مشارکت مردم در ساختار قدرت در امر تصمیم گیری‌های کلان می‌باشدو در نهایت در این نوع حکومت، رسالت و وظیفه حکومت دخالت دادن فرد در سرنوشت سیاسی خود بوده و وظیفه فرد مشارکت کردن در قدرت و تصمیم‌گیری‌ها جهت حفظ وجود و فعلیت و تکمیل کمالات خود است و حکومت نیز با لزوم فراهم ساختن زمینه‌های آن، ناگزیر از پاسخگویی به خواسته‌ها و نیازمندی‌های مردم در دو سطح مادی و معنوی می‌باشند.
تبیین هندسه فکری نیچه درباره معرفت‌شناسی
نویسنده:
ابراهیم اکبری ، یارعلی کردفیروزجایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از بنیادی‌ترین مسائل علوم بشری و اساسی‌ترین شاخصه‌های منظومه فکری هر اندیشمندی مساله معرفت‌شناسی است. نیچه در میان متفکران غربی هرچند درباره معرفت‌شناسی از ابعاد مختلفی سخن گفته است، لکن در حوزه روش‌شناسی و انسجام معرفت‌شناسی تابع قانون و منطق خاصی نیست. وی معرفت‌شناسی را افسانه دانسته، برای آن ارزش فلسفی قائل نیست. او معتقد است هرچند انسان ابزاری برای شناخت ندارد؛ لکن می‌تواند به شناختی ناقص برسد و این شناخت از شناخت کامل ارزشمندتر است. وی همه معرفت‌های بشری را زائیده ذهن انسان و دریافت‌های خارجی می‌داند. البته او معتقد است این دریافت‌های خارجی از حقیقتی عینی نشات نمی‌گیرد. نیچه بر خلاف بسیاری از متکفران معتقد است نه تنها روحیه حقیقت‌خواهی در فطرت بشر وجود نداشته؛ بلکه امکان رسیدن به حقیقت نیز منتفی است. بنابراین شناخت نه قطعیت داشته و نه عامل خوشبختی است. وی با طرد همه معیارهای حقیقت و هویت انسانی، این دو را در رسیدن به قدرت دانسته، معرفت بشری را زمانی مفید و سعادت‌ساز ارزیابی می‌کند که انسان را قدرتمند کند. این شیوه بیان وی در حقیقت و رسیدن به آن تا جایی پیش می‌رود که منجر به نفی متافیزیک می‌شود؛ لذا تمام معرفت بشری را در اصالت‌دادن به قدرت خلاصه کرده است.
وحدت حقه حقیقیه خداوند در حکمت متعالیه و آیات و روایات
نویسنده:
مرضیه خیرخواه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بحث وحدت حقه حقیقیه در حکمت متعالیه بحثی است که یا به بحث وحدت شخصی وجود مرتبط می‌شود یا به بحث وحدت خاص تشکیکی وجود. به همین خاطر دو دیدگاه در زمینه وحدت حقه خداوند مطرح شده است یک دیدگاه که قائل به وحدت شخصی وجود است می‌گوید: وجود خداوند آنچنان بی حد و نهایت است که جایی برای غیر نگذاشته است یعنی این فقط خداوند است که دارای وجود عینی و بالذات است و دیگر موجودات دارای وجود بالعرض والمجاز هستند. یعنی از همان وجود خداوند انتزاع می‌شوند و چیزی نیستند جز شئون و تجلیات ذات خداوند لذا خداوند نمی‌تواند ثانی داشته باشد چون اصلاً در دار هستی وجود عینی دیگری غیر از خداوند وجود ندارد تا ثانی او محسوب شود در این نظریه خداوند همان حیث اطلاقی وسعی وجود است که بر شئونات و تجلیات ذات خود احاطه دارد. دیدگاه دوم که قائل به وحدت خاص تشکیکی وجود (وحدت سریانی) است می‌گوید وجود خداوند آنچنان بی حد و نهایت است که کل عالم هستی را پر کرده است و بر همه موجودات دیگر احاطه وجودی دارد لذا نمی‌تواند ثانی داشته باشد چون در عرض و کنار وجود او وجودی نیست تا ثانی او محسوب شود و موجوداتی که در عرض و کنار وجود او موجودند نمی‌توانند ثانی او محسوب شوند چون همتای او نیستند. فرق اساسی بین این دو وحدت این است که در وحدت شخصی وجود، وجود بالذات و عینی از موجودات دیگر سلب می‌شود اما در وحدت سریانی وجود بالذات و عینی از ما سوی الله سلب نمی‌شود. اکثر آیات و روایاتی که در زمینه وحدت خداوند آمده اند هرچند وحدت حقه را اثبات می‌کنند اما واضح و مبرهن نیست که مراد این آیات و روایات از وحدت حقه، وحدت حقه شخصی (وحدت شخصی وجود) است یا وحدت حقه سریانی (وحدت سریانی). اما تعدادی از آیات و روایات نیز هستند که وحدت حقه شخصی را به طور صریح اثبات می‌کنند.
بررسی انتقادی معنای زندگی از دیدگاه اگزیستانسیالیسم الهی و اگزیستانسیالیسم الحادی
نویسنده:
میثم شادپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فرد انسانی، به جهت برخورداری از آگاهی و آزادی، می‌تواند به کلیت زندگی خود بنگرد و آن راوسیله‌ای برای رسیدن به معنا و هدفی معین بگرداند. پرسش از معنای زندگی، پرسش از همان معنا و هدفی است که فرد انسانی در یک انتخاب کلان، آن را برمی‌گزیند و سایر انتخاب‌های خُرد خود را در زندگی روزمره، متناسب با آن پی می‌گیرد. اگزیستانسیالیسم، که فلسفه‌ای برآمده از زندگی و در زندگی و برای زندگی است، می‌کوشد تا معنایی را برای زندگی، در اختیار انسان معاصر غربی قرار دهد؛ انسانی که به نظر فیلسوفان اگزیستانس، در دوران مرگ خدا و غفلت از یاد او به سر می‌برد. آنچه که ما با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی به دست آوردیم، این است که اگزیستانسیالیسم الهی می‌کوشد با بازنگری در تلقی سنتی از خدا، خداوند را به مثابه امر مطلق و قدسی و متعالی در نظر بگیرد و روزنه‌ای نوین به سوی او بگشاید تا بدین ترتیب، معنای زندگی را در برقراری نسبت با هستی متعال قرار دهد؛ اما اگزیستانسیالیسم الحادی، ایده خداوند را باورناپذیر و حتی خودمتناقض می‌داند و ترجیح می‌دهد که بدون اعتناء به ایده خداوند و جهان دیگر، معنای زندگی را در چارچوب همین زندگی زمینی ما و در جهانی بدون خدا دنبال کند و جسورانه لوازم فلسفی مرگ خدا را برای انسان معاصر غربی بیان نماید. به نظر می‌رسد این دو گروه از فیلسوفان اگزیستانس، متفق‌اند که فلسفه آن‌ها در بستر پذیرش مرگ خدا، قابل‌قبول می‌گردد. از اینروی، پیشنهاد می‌شود که با به کار بستن ظرفیت‌های فلسفی و عرفانی خود، برای غلبه بر این مصیبت بشری (مرگ خدا) تلاش کنیم.
برهان نفس بر اثبات خدا از منظر عقل و نقل
نویسنده:
مجتبی افشارپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در میان ادله اثبات وجود خدا در فلسفه اسلامی، برهان های غیر مشهوری هم هستند، که در عین صحت و اتقان، کمتر مورد عنایت فیلسوفان قرار گرفته اند. یکی از این برهان ها، برهان نفس بر اثبات خدا است. در این برهان با استفاده از نفس انسانی و برخی اوصاف و عوارض آن، بر وجود خداوند سبحان استدلال می شود. ملاصدرا و برخی پیروان او چهار تقریر از این برهان ارائه کرده اند. با استفاده از علت حرکت نفس، حدوث نفس، علت غایی حرکت نفس و حرکت نفوس فلکی. این برهان به نحو مستقل در حکمت مشاء مطرح نبوده است؛ اما برخی اشراقیان به بعضی تقریرهای آن اشاره کرده اند و ملاصدرا با بهره گیری از اشارات پیشینیان و هم چنین مبانی فلسفی خود در مسأله نفس، حرکت جوهری، نحوه ارتباط حادث با محدث و . . . چنین برهانی را بیان کرده است. او هم چنین در این برهان، راه و رونده را متحد می داند و عینیت سالک و مسلک را از ویژگی های این برهان می شمارد و همین امر را دلیل شرافت این برهان بر سایر ادله اثبات واجب الوجود ـ به جز برهان صدیقین ـ عنوان می کند. در میان آیات قرآن کریم و روایات اهل‌بیت علیهم السلام نیز تأکیدات فراوانی بر پرداختن به نفس و توجه به خویشتن وارد شده است. بخش عمده ای از این آیات و روایات، معرفت نفس را به عنوان راهی برای معرفت خداوند معرفی کرده‌اند. برخی از حکما آیات انفسی خداوند را مربوط به علم حضوری به نفس دانسته اند. اما به عقیده عده دیگری از فلاسفه در عین اینکه معرفت حضوری نفس، شهود باطنی رب را در پی دارد، معرفت حصولی به نفس و دقت در عوارض آن نیز وسیله صعود به معرفت خداوند است. بنابراین می توان تبیینی از این آیات و روایات ارائه داد که مطابق با معرفت حصولی نفس علی الخصوص برهان نفس بر اثبات خدا باشد.
بررسی انتقادی دیدگاه‌های متفکرین غربی قرن بیستم پیرامون سرمدیت خداوند
نویسنده:
محمدعلی لطفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحث مهم فلسفه دین معاصر غربی، سرمدیت خداوند و چگونگی ارتباط او با جهان زمان‌مند می‌باشد. تا پیش از قرن اخیر، عمده گرایش اندیشمندان خداباور توحیدی به بی‌زمانی خداوند بود، اما امروزه زمان‌مندی خداوند به خاطر هم‌خوانی با کتاب مقدس پیروان بیشتری دارد. البته در مقابل نقدهای این گروه بر بی‌زمانی، برخی متفکرین تقریرهای جدید از دیدگاه سنتی مانند سرمدیت استمراری، شبه زمان‌مند و نگرش غیر استمراری به آن را مطرح کرده‌اند. دسته‌ای نیز نگاهی جامع‌گونه به این مسئله دارند و با تفسیر خاص خویش خداوند را هم بی‌زمان و هم زمان‌مند قلمداد می‌کنند. در هر حال، نقطه مشترک همه این گرایش‌ها، مبنا بودن ماهیت ایستایی-پویایی زمان برای آن‌ها است که در بیان نگرش‌ها از ویژگی‌های این دوجنبه زمان استفاده کرده‌اند. البته نباید از نقش فیزیک نوین در این نظریات غافل بود. مهم‌ترین ادله پیروان فرازمانی، کمال وجودی خداوند، مخلوق بودن زمان و رفع شدن چالش علم پیشین الهی و اختیار انسان می‌باشد. علم خداوند به زمان حال و فاعلیت او در جهان نیز، دلایل گرایش به زمان‌مندی هستند و مورد تأیید نظریه‌های جامع هم می‌باشند. البته جامع‌گراها تفسیر و یا نحوه‌ای خاص از بی‌زمانی را نیز به خداوند نسبت می‌دهند. اگر براساس فلسفه اسلامی به مسئله بنگریم، خداوند، بی‌زمان و سرمدیت وصفی عدمی است که از مقایسه او با جهان زمان‌مند انتزاع می‌شود. در فلسفه اسلامی، جهانِ مادی -و زمان به عنوان بخشی از آن-، قدیم است. وجود زمان با حرکت و تغییر گره خورده که البته در این تغییر، ثبات دارد. ولی ذات خداوند ثابت است و در هرگونه تفسیر و تعبیر از ذات او باید تغییرناپذیری او را ملاحظه کرد. یکی از این ملاحظات تفکیک میان ذات و فعل و صفات مربوط به آن‌ها است. هر گونه تغییر و تحولی، منسوب به مقام فعل او می‌شود، در عین اینکه ذات او سرمدی باقی می‌ماند.
  • تعداد رکورد ها : 92