آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 73
نسبت معارف قرآنی و برهانی از نظر استاد حسن حسن زاده آملی
نویسنده:
پدیدآور: گلی احمدی ؛ استاد راهنما: محسن جاهد ؛ استاد مشاور: سحر کاوندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله رابطه عقل و دین و به تعبیر دیگر نسبت معارف قرآنی و برهانی، از مهم‌ترین مسائل در حوزه فلسفه و کلام است. دانشمندان و متفکران بزرگ، هم در جهان غرب و هم در جهان اسلام دیدگاه‌هایی را در این باره مطرح کرده‌اند. پرداختن به این مسئله از اهمیت بالایی برخوردار است؛ تا جایی که می‌توان گفت دیدگاه‌های مطرح شده در این باب منشأ تحولاتی سیاسی، اجتمایی و ...گردیده است. به طور کلی سه رویکرد در این زمینه مطرح است: نسبت تعارض، نسبت تمایز و نسبت تساوی؛ دیدگاه غالب در بین متفکران اسلامی فلسفی مشرب نسبت تساوی بین این دو مقوله است. در این پژوهش به بررسی دیدگاه حسن زاده آملی در مورد نسبت معارف قرآنی و برهانی پرداخته خواهد شد. دستاورد این امر، دریافت پاسخ صریح درباره نسبت معارف قرآنی و برهانی و مبانی و پیش فرض‌های او در به وجود آمدن این نسبت، که پرسش غایی این پژوهش است می‌باشد. حسن زاده دین را برنامه‌ای کامل برای سعادت بشر از سوی پروردگار و عقل را همچون چراغی برای هدایت بشر و قرارگرفتن در صراط مستقیم که همان دین است عنوان می‌کند. او با بهره گیری از آیات و روایات و با تکیه برآراء متفکران بزرگ، دلایلی را برای هماهنگی و اتحاد این دو مقوله بیان می‌کند. در این میان نقدهایی به این رویکرد شده است که در این پژوهش با دسته بندی منتقدان به دو گروه: منتقدان کلی و منتقدان معاصر به بررسی آراء آن‌ها پرداخته شده است و در انتها پاره‌ای از پاسخ‌های حامیان این رویکرد به منتقدان بیان شده است.
مبانی اندیشه های تربیتی فارابی
نویسنده:
سحر کاوندی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فارابی در تبیین اندیشه های تربیتی خود با الهام از مبانی دین اسلام، انسان را موجودی از خدا و عائد به سوی خدا میداند. با توجه به آنکه وی معتقد است اخلاق تغییر پذیر و در نتیجه، امری اکتسابی است و از سویی، هیچ فضیلتی برای انسان فطری و طبیعی نیست، و در فطرت هیچ انسانی از ابتدای خلقتش کمال وجود ندارد، در نتیجه، همه افراد را برای رسیدن به سعادت و کمال نیازمند به تعلیم و تربیت به واسطه افعال ارادی میداند. وی تحصیل فضایل مختلف را از دو طریق «تعلیم» برای ایجاد فضایل نظری، و «تأدیب» برای ایجاد فضایل اخلاقی و عملی دانسته و طریق دستیابی به سعادت را شناخت سعادت و عوامل آن، خواست و اراده، و عمل معرفی میکند. اندیشه های تربیتی فارابی تحت تأثیر دیدگاه فلسفی وی بوده و تا حدی انتزاعی است، از این رو به نظر میرسد چنین دیدگاهی آرمان گرایانه و تا حدی دست نایافتنی باشد.
بررسی دیدگاه‌های فایده‌ باوران کلاسیک و ابن‌حزم اندلسی
نویسنده:
امیرحسین تقی‌پور جاوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان‌نامه به بررسی دیدگاه‌های فایده‌باوران کلاسیک (جرمی‌بنتام و جان استوارت میل) و ابن حزم می‌پردازد. فایده‌گرایی یکی از نظریه‌های مهم و مشهور در حوزه‌ی فلسفه اخلاق و اخلاق هنجاری است. فایده‌گرایی بر اصل فایده و سود مبتنی است و مقصودش از فایده و سود، لذت وشادکامی است، و بر همین مبنا، مدعی است : تنها عمل و قاعده‌ای درست و الزامی است که بالاترین و بیشترین شادکامی و سعادت را برای بیشترین افراد جامعه ذی‌ربط در پی داشته باشد. فایده‌گرایی یکی از نظریه‌های غایت-گرایانه و پیامدگرایانه در زمینه اخلاق هنجاری است که از این نظر، رقیب نظریه‌های وظیفه‌گرایانه و اخلاق فضیلت مدار به شمار می‌‌آید.فایده‌گرایی تاریخی دیرینه دارد اما فایده‌گرایی کلاسیک در اوائل قرن هجدهم مطرح گردید، و جرمی بنتام و جان استوارت میل مهم‌ترین طرفداران این نظریه فلسفی بوده‌اند. فایده‌گرایی در معنی اصطلاحی آن به دسته‌ای از نظریه‌های اخلاقی و خصوصا نظریه اخلاقی و سیاسی جرمی بنتام و جان استوارت میل- دو فایده‌گرای سرشناس سنتی در اوائل قرن هجدهم- اطلاق می‌شود و در واقع نظریه غایت‌گرایانه-ای است که مبتنی بر اصل بیشترین شادکامی و فایده و سود است. همچنین آنها معتقدند که لذت و الم قابل اندازه‌گیری و ارزیابی است. جرمی بنتام آنجا که کوشیده است تا نوعی محاسب? لذت‌گرایانه از لذات و آلام را با استفاد? از هفت بعد شدت، دوام، قطعیت یا عدم قطعیت، قرابت یا دوری، باوری ، خلوص، گستردگی عملی سازد این معنا را به روشنترین وجه تصدیق می‌کند. جان استوارت میل تا حدی در واکنش به این دیدگاه و برای پاسخگویی به ایرادهایی که مخالفین برعلیه این نظریه ارائه دادند، کوشیده علاوه برکمیت، کیفیت را نیز در ارزشیابی لذت‌ها وارد کند. فایده‌گرایی در قرن نوزدهم و بیستم مورد توجه بوده و در فلسفه اخلاق قرن حاضر نیز تاثیر فراوان داشته و پیروان بسیاری دارد. فایده‌گرایی اخلاقی تقریرهای مختلف و نیز شاخه‌های متنوعی از قبیل فایده‌گرایی لذت‌گرایانه، آرمانی، ترجیحی، سکولار و الهیاتی دارد و نیز به دو قسم مشهور عمل محور و قاعده محور تقسیم می‌شود. فایده‌گرایی در معرض بسیاری از انتقادات و اشکالات از جمله ناکارآمدی در ارزیابی لذت‌ها و آلام و نیز عدالت توزیعی است. در جهان اسلام نیز ابن حزم اندلسی دارای گرایشات و نگاهی فایده‌گرایانه بوده و در کتاب خویش با عنوان «الاخلاق و السیر» بارها بر اصل منفعت و زیان تکیه کرده و از عبارت‌های «لافائده فیه» و «لامنفعه فیه» استفاده کرده است. مقصود وی از فایده «دور کردن غم و اندوه» می‌باشد و بر این باور است که تمام انسان‌ها در همه‌ی افعالی که انجام می‌دهند هدفی جز دور کردن غم و اندوه ندارند. از این رودر برخی از جنبه‌ها با دیدگاه فایده‌باوران کلاسیک سازگاری دارد.
بررسی دیدگاه جلال الدین دوانی و غیاث الدین دشتکی در باب اثبات وجود خدا
نویسنده:
اعظم غفوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از دیر باز مسئله اثبات وجود خدا مورد توجه فلاسفه و متکلمان بوده و این امر سبب شده تا اندیشمندان براهین متعددی را ارائه نمایند از جمله این اندیشمندان جلال الدیندوانی و غیاث الدین دشتکی است. از آنجایی که دوانی در دورانی پس از ابن سینا می زیسته است در آراء خویش از وی متأثر بوده است. گفتنی است و ی در برهان خویش برای اثبات وجود خدا از قاعده" الشیء ما لم یجب ، لم یوجد" استفاده نموده است دررصورتیکه گرچه غیاث الدین دشتکی متأثر از آراء فارابی می باشد در برهان خویش از قاعده"الشیء ما لم یوجد، لم یوجد " استفاده می نماید.
بازخوانی انتقادی نظریه قیام حلولی ابن سینا
نویسنده:
عزیزه قائمی گرگری ، سحر کاوندی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقاله حاضر به بررسی انتقادی نظریه قیام حلولی پرداخته و در صدد است تا حد امکان تبیین روشن تری از آن ارائه نماید. در این راستا ابتدا به بررسی ماهیت نفس و رابطه آن با قوای خود پرداخته و ضمن تحلیلِ مقوله ادراک از منظر ابن سینا، کاستی های این نظریه تبیین می گردد. بر همین اساس به نظر می رسد نظریه قیام حلولی ابن سینا که مبتنی بر حصول صور و انطباع آن ها در نفس است، با چالش هایی جدی روبروست. بر اساس مبانی ابن سینا، برای تحقق ادراک حسی از حیث کیفیت و نیز نحوه حصول صورت در قوای حسی، نمی‌‌‌توان وجهی سازوار و معقول یافت؛ چرا که کیفیت انطباع و نیز ایجاد صورتی شبیه صورت محسوس و فرآیند دقیق آن، به نحو ایجابی و واضح ذکر نشده و علاوه بر آن، با توجه به آنکه در این نظام، مساله نفسِ مجرد و نیز ارتباط آن با قوای مادی، فاقد تبیینی روشن و منسجم است، لذا حصول صورت ادراکی برای نفس و حلول آن در نفس نیز قابل تبیین نمی‌باشد. بنابراین به نظر می‌رسد نظریه ادراکِ مبتنی بر قیام حلولیِ ابن سینا از انسجام و سازواری لازم برخوردار نبوده و در تبیین چگونگی حصول ادراکات حسی، خیالی و عقلی برای نفس، فاقد کارآمدی لازم است.
صفحات :
از صفحه 138 تا 158
جایگاه بدن در امر ادراک از منظر ابن‌سینا و موریس مرلوپونتی
نویسنده:
راضیه شفیعی، سحر کاوندی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در تاریخ اندیشۀ فلسفی، بحث از علم و ادراک همواره بر محور نفس بوده و بدن به‌منزلۀ امری ثانوی دائماً در حاشیه قرار گرفته است. فیلسوفان اسلامی به‌ویژه مشائیان، علم و ادراک را فعل نفس و نه بدن می‌دانند. در این پژوهش سعی بر آن است تا با روش تحلیلی‌توصیفی و با رویکرد تطبیقی، آرای علم‌النفس ابن‌سینا و اندیشه موریس مرلوپونتی دربارۀ ادراک بدن‌مند بررسی شوند. در این راستا ابتدا آرای ابن‌سینا در باب اصول علم‌النفسی و سپس نقش بدن در ادراک، واکاوی و در ادامه پدیدارشناسی ادراک و نقش بدن در آن از منظر موریس مرلوپونتی بررسی می‌شوند. ابن‌سینا با اعتقاد به دوگانگی نفس و بدن، نفس را مبنای ادراک دانسته است؛ اما در عین حال، از نقش بدن – اعم از تأثیر مستقیم و غیرمستقیم – در امر ادراک نیز غافل نیست. او نفس را همچون راکبی می‌داند که از مرکب خود یعنی بدن، در افعال و همچنین ادراک بهره می‌گیرد. درمقابل، نفس و بدن نزد مرلوپونتی با هم اتحاد دارند و بدن در امر ادراک دارای نقشی پررنگ‌تر و برجسته‌تر است و به عبارتی، بدن، یگانه راه ادراک هستی است و آگاهی در بدن جاسازی می‌شود.
صفحات :
از صفحه 1 تا 22
معراج پیامبر(ص) از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: اباذر مرشدی ؛ استاد راهنما: حسین اترک ؛ استاد مشاور: سحر کاوندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معراج پیشوای گرانقدر اسلام (ص)، بدون تردید یکی از وقایع بسیار مهم دوران رسالت آن بزرگوار است. این پژوهش به بررسی این بحث به صورت فلسفی از دیدگاه ملاصدرا پرداخته است. با توجه به مبانی فلسفی ملاصدرا دو مبنای اصالت وجود و حرکت جوهری در بحث معراج دخالت دارند؛ همچنین اصول مربوط به مراتب عالم هستی، مراتب نفس، اصول یازده گانه معاد، و به ویژه قوه خیال نیز ارتباط مستقیمی با معراج پیامبر و توجیه واقعی بودن آن دارند. در سفر معراج، پیامبر آنچه در مراتب سه‌گانه عوالم در نفس الامر موجود است را مشاهده کرد؛ و به تعبیر دیگر پیامبر در این سلوک به حاق واقع آنچنان که هست، دست یافت. در این پژوهش بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا، درصدد پاسخ گویی به سه سؤال برآمدیم؛ سؤالات به ترتیب عبارتند از: آیا از نظر ملاصدرا معراج در خواب بوده است یا در بیداری؟ جسمانی بوده یا روحانی؟ با بدن دنیوی رخ داده یا با بدن مثالی و عقلی؟ نتیجه‌ای که برای نگارنده حاصل شد، این بود که از نظر ملاصدرا معراج در بیداری رخ داده، و نیز علاوه بر بُعد روحانی، دارای بُعد جسمانی نیز بوده است. در خصوص کیفیت بُعد جسمانی، نتایج این بررسی نشان می‌دهد که از نظر ملاصدرا، معراج نبوی در عوالم ملکوت و جبروت، هم با روح بوده و هم با جسم؛ ولی جسم آن حضرت در آن عوالم، همانند جسم دنیایی، جسم مادّی نبوده؛ و بدن آن حضرت در هر عالمی متناسب با آن عالم بوده است. سیر آن حضرت از مکّه تا بیت المقدّس با بدن مادّی، در عالم مثال با بدن مثالی و در عالم عقول با بدن عقلی بوده است؛ و در فراتر از عالم عقول (عرش و مافوق آن) با روح بوده است که موجودی فراعقلی و از سنخ ظهورات اسمائی است.
تاملی در انگاره اشتراک معنوی و پندار اشتراک لفظی وجود نزد فخر رازی و اثیرالدین ابهری
نویسنده:
سحر کاوندی، هاشم قربانی، داوود قرجالو
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جستار حاضر یکی از موضوع های حائز اهمیت هستی شناسی را در کانون فکری دو اندیشمند، فخر رازی و ابهری، مورد تامل قرار می دهد. اهمیت آرای فخر رازی و نگاره های او، در ردیابی تاریخی مسائل و بنیان آنها بر کسی پوشیده نیست. می توان از تلاش فخر، با عنوان پروژه تکمیلی - تنقیحی یاد کرد؛ آثار وی، به ویژه کتاب المباحث المشرقیه، خود شاهد این ادعاست. وی در آثار خویش کوشش کرده مساله اشتراک وجود را از دل آثار گذشتگان استخراج و براهینی بر این امر اقامه کند. خود این مساله را می توان در دل تفکر بنیادین فخر در همان پروژه یاد شده معنا کرد و فهمید. ادله تنقیحی فخر رازی بر مقوله اشتراک وجود، اقبال فراوانی نزد اندیشمندان واپسین داشته است؛ هر چند که بنیان آنها در تفکر ماقبل فخر نیز حضور داشت. ابهری نیز که در نگاره های خود تحت تاثیر فخر است، رویکردی همسان گونه با فخر دارد. آرای فخر در مورد اشتراک معنوی و لفظی وجود در آثارش مختلف است. جالب آن است که ابهری نیز چنین رهیافتی دارد. در این مقال، سعی خواهیم کرد ادله اقامه شده از سوی هر دو اندیشمند را بر هر دو نحو برداشت، گردآوری کنیم. همچنین کارکرد این مساله را در مبحث خداشناسی بررسی خواهیم کرد.
دیدگاه غیاث الدین دشتکی و مدرس زنوزی در باب معاد جسمانی
نویسنده:
حسن جبارزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیدهبحث از معاد جسمانی یکی از بحث‌های چالش برانگیز در حوزه فلسفه اسلامی است. در زمینه بحث عقلی درباره معاد جسمانی به نظر می‌آید نخستین قدم از سوی غیاث‌الدین دشتکی برداشته شد. وی در باب معاد جسمانی، بابی را گشود که پس از وی توسط ملاصدرا و مدرس زنوزی پیگیری شد. دشتکی و مدرس زنوزی برای تبیین معاد جسمانی، برای نفس نسبت به بدن، دو نوع تعلق در نظر گرفته‌اند اما باید توجه داشت که بیان حکیم زنوزی در تفسیر این دوگونه تعلق، با بیان دشتکی متفاوت است؛ حکیم زنوزی می‌کوشد با مبانی صدرایی، تعلق مذکور را توجیه و تبیین نماید، برخلاف غیاث‌الدین دشتکی که با این دستگاه فلسفی آشنایی نداشته است. بنابراین پیدا کردن وجه اشتراک و اختلاف نظر این دو حکیم در باب معاد جسمانی، پاسخی به این پرسش خواهد بود که تأثیر نظر غیاث‌الدین دشتکی در باب معاد جسمانی بر دیدگاه مدرس زنوزی در چه مسائلی بوده است؟ مقایسه و بررسی نظر این دو حکیم در باب معاد جسمانی بیانگر آن است که زنوزی در مسائلی همچون: ترکیب اتحادی نفس و بدن، تداوم ارتباط نفس و بدن پس از مرگ، تعلق‌های دوگانه نفس به بدن، رابطه ایجابی و اِعدادی نفس و بدن، عینیت بدن اخروی و... مدیون غیاث‌الدین دشتکی بوده است. ازطرفی از آنجا که زنوزی از پیروان حکمت صدرایی است، در بیان معاد جسمانی، از بحث حرکت جوهری برای رجوع بدن دنیوی به حیث نفس بهره جسته است، در حالی که چنین بحثی در آراء دشتکی به چشم نمی‌خورد. بنابراین می‌توان گفت دیدگاه زنوزی، تلفیقی بین نظر غیاث-الدین دشتکی و ملاصدرا است؛ چراکه از یک سو تحت تأثیر غیاث-الدین و از سوی دیگر تحت تأثیر حکمت صدرایی بوده است. به هر حال تلاش دشتکی و زنوزی به هیچ روی نمی‌تواند ما را به نظریه فلسفی در باب معاد جسمانی رهنمون سازد، چرا که هر دو نظریه در موارد متعددی، ابهامات و نارسایی‌های نظریه پردازیِ عقلی را با خود به یدک می‌کشند.کلمات کلیدی: نفس، بدن، معاد جسمانی، غیاث‌الدین دشتکی، مدرس زنوزی.
تأثير اصول فلسفي معادشناختي صدرايي در ترميم نظريه‌هاي معاد جسماني
نویسنده:
مرتضی حسین زاده ، سحر کاوندی ، محسن جاهد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معاد جسماني از ديرباز در ميان متكلمان و فيلسوفان اسلامي جزو مسائل بحث‌برانگيز بوده است. متكلمان بر اساس مباني و نوع نگاه خود به حقيقت انسان، معادي متفاوت با معاد فيلسوفان را به اثبات رسانده‌اند. در بين فيلسوفان، حكماي مشاء، مباني هستي‌شناختي و انسان‌شناختي خاصي را در جهت تبيين معاد روحاني بكار برده و حكماي اشراق با توجه به آن مباني، معاد مثالي را نتيجه گرفته‌اند. ملاصدرا با استفاده از اصول معاد‌شناختي خاصي در نظام فلسفي خود، معاد جسماني ـ روحاني را تبيين ميكند. اين پژوهش نقش اصول معاد‌شناختي را در بازسازي نظريۀ معاد جسماني بررسي كرده و به اين نتيجه ميرسد كه عدم توفيق متكلمان و حكماي مشاء و اشراق در اثبات معاد جسماني ـ روحاني، ناشي از عدم دستيابي آنها به برخي از اصول معاد‌شناختي بوده و بهمين دليل بود كه معادِ اثبات شدة آنها، از سوي ملاصدرا پذيرفته نشد. متكلمان با عدم دستيابي به اصولي مانند «تشكيك وجود»، «نفس، عامل شيئيت انسان و بدن» و «تجرد نفس و قوة خيال»، معاد انسان و لذات و آلام او را در معاد، مادي دانسته‌اند. ابن‌سينا و شيخ اشراق نيز با عدم دستيابي به اصولي مانند «تجرد قوة خيال»، «آثار خارجي داشتن تصورات، خُلقيات و ملكات» و «ماهيتِ ابصار، اختراع صورتهاي مجردِ مشابه با صورتهاي خارجي توسط نفس» در اثبات معاد جسماني با مشكل مواجه شده‌اند.
  • تعداد رکورد ها : 73