مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1496
سرشت انسان و عوامل انحراف و هدایت انسان از نظر سه فیلسوف مسلمان (ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا)
نویسنده:
نویسنده:کبری رضائی؛ استاد راهنما:منصور ایمان‌پور؛ استاد مشاور :غلامحسین احمدی آهنگر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از مسائلی که در حوزۀ انسان شناسی با توجه به آموزه‌های دینی، فلسفی و عرفانی مطرح است این مسئله است که انسان در ابتدای خلقت پاک آفریده شده است و در واقع سرشتی پاک دارد. در قرآن نیز آیاتی مبتنی بر پاک و خیر بودن سرشت انسان آمده است، سه فیلسوف مسلمان ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا با وجود تفاوت‌هایی در مبانی فلسفی خود نیز معتقدند که انسان سرشتی پاک دارد، ابن‌سینا با توجه به سنخیتی که بین علّت و معلول است و اینکه انسان نیز معلول خداوند است، اثبات می‌کند که انسان مانند علّت خود خیر است و سرشتی پاک دارد. سهروردی نیز معتقد است نفس انسان نوری مجرد است که مسانخ عالم نور و نورالانوار است، بنابراین نفس انسان در ابتدای خلقت، از آنجایی که نوری مجرد و خالی از هرگونه صور است، سرشتی پاک دارد. ملاصدرا نیز با عنایت به مسئله‌ اصالت وجود، و تشکیک وجود و اینکه انسان نیز جلوه‌ای از وجود خداوند است و رقیقه‌ای از حقیقت است، پاک بودن سرشت انسان را اثبات می‌کند. پس بر اساس نظر هر سه فیلسوف انسان پاک و سالم آفریده شده است، حال پرسش این است که اگر چنین است و همه موجودات عالم نیز مخلوقات خداوند هستند. و از این جهت همه از خدای خیر مطلق ناشی شده‌اند پس چه عامل یا عواملی موجب ضلالت و انحراف بشر از آن مسیر فطری و تکوینی می‌شود؟ سه فیلسوف مذکور معتقدند که انسان فطرتاً خداجوی است و هرکدام از فیلسوفان، خداجو بودن فطری انسان را با توجه به مبانی خاص خود اثبات کرده‌اند. بر پایه نظر هر سه فیلسوف، اگر چه انسان ذاتاً پاک و مطهر است و میل و اقتضاء به کمال مطلق یعنی واجب تعالی دارد؛ لیکن همین انسان اولا ً به جهت معلولیت، ضعیف و ناقص است، ثانیاً حقیقتاً مختار است، ثالثاً، مشتهیات و هواهای دیگری هم در سر دارد، رابعاً با عوامل وسوسه‌گر بیرونی نظیر زر و زیورهای دنیا و شیطان رجیم مواجه است. بنابراین مجموعه عوامل بیرونی و درونی مذکور، علل انحراف بشر از مسیر فطری رشد حقیقی محسوب می‌شوند. بنابراین طی مسیر فطرت پاک نیز همان حسن انتخاب به واسطۀ آراستگی تدریجی به علوم و معارف حقیقی و مزین شدن به زیور فضایل می‌باشد. هر سه فیلسوف، به نقش معرفت و عمل و امداد الهی در طی مسیر هدایت تأکید می‌کنند و آنها را تحت طیف گسترده، عوامل هدایت به حساب می‌آورند. در این پژوهش، برآنیم که پاک بودن سرشت انسان و عوامل انحراف و هدایت را از نظر سه فیلسوف مسلمان ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
مطالعه تطبیقی انتقادی دریافت حسی نزد ابن سینا و کانت
نویسنده:
نویسنده:صالح محمد علاوی؛ استاد راهنما:محمد رضاپور؛ استاد مشاور :مصطفی عزیزی علویجه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
این رساله به بررسی معرفت شناسانه یکی از مهمترین ابزارهای معرفت یعنی درک حسی و روشهای آن از دیدگاه دو شخصیت بزرگ از فیلسوفان شرق و غرب یعنی ابوعلی سینا ملقّب به شیخ الرئیس و ایمانوئل کانت معروف به بانی انقلاب کوپرنیکی در اندیشه می پردازد. در این رساله، تصویر کاملی از نظریه درک حسی نزد این دو فیلسوف ارائه شده است. ابن سینا برای بیان نظریه خود در باب درک حسی، در دو دانش روان‌شناسی فلسفی و تشریح پزشکی به اثبات وجود و تعداد قوای حسی ظاهری و باطنی و همچنین موضع هریک از آنها در مغز و مهمترین وظائف آنها پرداخته است. او همچنین اثبات نموده که احساس با انفعال اعضای حسی حاصل می شود و در آنچه حس مشترک نامیده می شود به شکل صورت یا معنایی جزئی متمثّل می گردد که این همان چیزی است که درک حسی خوانده می‌شود. همچنین از حیث معرفت‌شناسی، رابطه بین درک حسی، درک خیالی، درک وهمی و درک عقلی و نیز نقش درک حسی در تولید معقولات و ارزش معرفت‌شناختی درک حسی بررسی شده است. اما نظریه کانت در باب درک حسی به شیوه‌ای دیگر است و محور اصلی مباحث کانت، توجیه منطقی صدق قضایا و کلیّت بخشی به آنها به نحو ضروری است. خلاصه نظریه او این است که تمام معرفت‌های انسان با تجربه ای شروع می شود که منشأ آن حدس‌ها یا شهود (intuition) می باشد. این شهودات معرفت نیستند بلکه تنها منشأ انتزاع مفاهیمی هستند که معرفت متشکل از آنهاست. معرفت هم یا تحلیلی است که عبارت است از قضیه‌ای که موضوع آن همان محمولش می-باشد که ارزش معرفت‌شناختی آن ذاتی آن بوده و به خودی خود صادق و متصف به کلیت و ضرورت می‌گردد و یا تألیفی است که موضوع آن متضمن محمولش نیست و او شرط صدق در تمام قضایای تألیفی را آن دانست که پذیرای شهود محض (مکان و زمان) گردند، زیرا طبق دیدگاه او، ما راهی به درک خود واقع (Noumenon) نداریم و آنچه درک می کنیم تنها پدیدار اشیاء (Phenomenon) می باشد و حتی مکان و زمان نزد او شرطهایی برای ادراک اند و نه منشأ انتزاع دارند و نه ما بإزاء خارجی. اما معرفت تألیفی نیز خود به دو بخش تقسیم می شود: پسینی (تجربی) و پیشینی. صدق معرفت پسینی منوط و معلّق است زیرا تألیف این قضیه جز از طریق دو شهود زمان و مکان صورت نمی‌گیرد، جز این که به خودی خود غیر از طریق (مقولات) که خود گونه ای معلومات تحلیلی پیشینی هستند به کلیت و ضرورت متصف نمی گردند و در نتیجه تا وقتی تحت مقولات نروند ارزش معرفت‌شناختی ندارند. اما معرفت تألیفی پیشینی به خودی خود متصف به کلیت و ضرورت نمی گردد؛ این در حالی است که کانت این معرفت را ترانسندنتال Transcendental یا متعالی میشمارد و بر این اساس تا دو شهود محض (مکان و زمان) را نپذیرد ارزش معرفت‌شناختی ندارد زیرا به نظر کانت بدون این شرط ممکن است دچار تناقض گردد. از این رو، کانت ریاضیات و طبیعیات را از جمله معارفی می داند که ارزش معرفت‌شناختی دارند زیرا زمان و مکان را می پذیرند، این در حالی است که چون متافیزیک اینگونه نیست کانت آن را نه معرفت می‌داند و نه علم. نتیجه آنکه، درک حسی معرفتی تألیفی پسینی است و از این رو با شروطی که ذکر شد می تواند دارای ارزش معرفت‌شناختی باشد. همچنین روشن شده است که بین دیدگاه ابن سینا و کانت نقاط مشترکی وجود دارد که از جمله آنها این است که درک حسی نه به ذات اشیاء بلکه تنها به ظاهر و پدیدار آنها دسترسی دارند جز آنکه بین این دو در معنای ظاهر و پدیدار اختلاف وجود دارد. همچنین از نقاط اشتراک آنها این است که درک حسی به خودی خود ارزش معرفت ‌شناخیت ندارد و تنها در صورت دارا بودن شروط درک عقلی واجد ارزش می شوند که البته در این شروط هم با یکدیگر اختلاف دارند. همچنین، برخی موارد جزئی در دیدگاه ابن سینا مثل این که درک حسی مادی است و همچنین این که دلیل تعمیم و کلیت دادن در استقراء همان تکرار مشاهده حسی است را بررسی و نقد کرده ایم، چنان که مجموعه‌ای از اشکالات اساسی بر نظریه کانت را مطرح نموده ایم که مهمترین آنها، همان معیار صدق به نحو کلی و ضروری چه در قضایای تحلیلی و چه در قضایای تألیفی است و ثابت کرده‌ایم که معیار صدقی که کانت به طور کلی از آن غفلت کرده همان چیزی است که در مطالب فیسلوفان پیشین مطرح شده که عبارت است از این که محمول عرض ذاتی موضوع باشد نه عرض غریب آن.
تحلیل فلسفی امور خارق العاده از نظر ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:مهدیه اسفندیاری؛ استاد راهنما:اعلی تورانی؛ استاد مشاور :زهره توازیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
امور خارق العاده اموری خارج از عقل متعارف هستند و امکان وقوع هم دارند لذا وجود آنها غیر قابل انکار است . باتوجه به وجود قانون علیت بارها شبهات فراوانی را در دوره های زمانی مختلف ایجاد کرده است به همین جهت می بینیم که هرکدام از فلاسفه به تبیین برخی از آنها پرداخته‎اند وهمچنین ازدغدغه های مهم و اساسی در حوزه فلسفه وتبیین عقلانی مسائل، بررسی وپرداختن به همین امور می‎باشد . در این رساله تبیین فلسفی دو تن از فیلسوفان را دراین باره مورد بررسی قرار داده‎ایم. ابن سینا با روشی استدلالی به تبیین اینگونه امور می پردازد. او فارغ از تحقق یا عدم تحقق این گونه امور و از طریق برهان صرف به تبیین آنها نپرداخته است، بلکه ابتدا تحقق این امور را در عالم مشاهده کرده و سپس چیستی و چگونگی آنها را بررسی کرده است. وی می گوید چنین نیست که ما ابتدا به این امور ظن امکانی پیدا کنیم سپس با برهان آنها را ثابت کرده یقینی کنیم، بلکه ابتدا با تحقق این امور در خارج مواجه شده‎ایم، سپس تلاش کرده‎ایم در نظام فکری خود آن را تبیین کنیم. او سه مورد را به عنوان منشا این پدیده های غیر عادی نیز مطرح میکندکه درآن طبایع اشیا وصور نوعیه مورد توجه است وملاصدرا فیلسوف متاخر برخلاف ابن سینا منشا این گونه امور را فاعلیت الهی وتصرف امور مجرد مثل عقول می داند که به کمک اراده الهی بر طبیعت می توان این امور را تبیین نمود. اهمیت آراء این فیلسوف جایی روشن میشود که اختلافات دومکتب مشاء ومتعالیه بررسی شود.
انسان معلق در فضا از دیدگاه ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی
نویسنده:
نویسنده:زهرا بالادست؛ استاد راهنما:رضا اکبریان؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برهان انسان معلق در فضا، برهان ابداعی شیخ الرئیس ابوعلی سینا بر اثبات وجود و تجرد نفس ناطقه انسانی است. ایشان بر اساس علم حضوری، علم شخص به ذات خود را مبرهن نموده است. این برهان که نوعی معرفت‌شناسی است، بر هستی‌شناسی وی - تمایز وجود و ماهیت- استوار است. این نوع هستی‌شناسی صرفا علم حضوری به خود را نشان می‌دهد و در مورد غیر، آن را از طریق صور مرتسمه می‌پذیرد. این مسئله مورد نقد خواجه نصیرالدین طوسی قرار گرفت؛ به عقیده خواجه این‌که ابن‌سینا " علم خدا به ماسوی را حضوری اجمالی و از طریق ماهیات، ممکن می‌دانست"، قدرت خدا را محدود می‌کند. خواجه موجود را حاکی از وجودی دانسته که فقری و تعلقی است و ماهیتی را برای موجود ممکن در نظر نمی‌گیرد. پس ایشان علاوه بر علم حضوری به خود، این علم را در ناحیه غیر نیز مطرح می‌نماید.ایشان معتقد است واجب تبارک و تعالی به وجود ماسوی به علم حضوری به نحو تفصیل، عالم است و عالم را محضر خدا می‌داند. خواجه تحت تأثیر سهروردی و ابن‌عربی قائل به این نظر شد. از مهم‌ترین ثمرات برهان انسان معلق، معرفت وجود است که علاوه بر ثمرات دیگر به آن پرداخته شده است.
بررسی تطبیقی حقیقت و چیستی قوای نفس از منظر ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:محمد حسین مددالهی؛ استاد راهنما:حسین زمانیها؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مسأله‌ی قوای نفس از این رو که با اثبات نفس در ارتباط است، از مهمترین مسائل در حوزه نفس شناسی است. این پژوهش با روش تحلیلی‌–‌تطبیقی بر آن است، نظرات ابن سینا را در عبارات مختلف بررسی نموده و با نگرش ملاصدرا تطبیق دهد. بحث قوای نفس از سه جنبه مورد بررسی قرار خواهد گرفت، چیستی قوای نفس، تعدد قوای نفس و نسبت قوا با نفس و بدن. ابن سینا در مورد چیستی قوای نفس معتقد به عرضیت آن می شود و ملاصدرا نیز با قبول مبانی ابن سینا در این زمینه لکن مطابق با مبانی حکمت متعالیه به عرضیت قوا معتقد می شود. ابن سینا در تعدد قوای نفس از بین ملاکات عنوان شده از سوی خودش اختلاف افعالی در جنس را پذیرفته بر آن استدلال می آورد، و ما بقی را رد می کند، اما ملاصدرا با رد مبنای ابن سینا در قوای نفس که قاعده الواحد فرض کرده، ملاک تعدد قوا را عوارض انسانی و استخدام قوا عنوان کرده و ملاک را عرضی می خواند. در مسأله‌ی نسبت قوا با نفس و بدن ابن سینا قائل به مراتب تشکیکی میان نفس و بدن است، از این رو قوا با اتصال به این مراتب تشکیکی با بدن ارتباط برقرار می کنند. و مراتب تشکیکی ابن سینا در مبانی او اثبات می شود. ملاصدرا نیز با ارائه مراتب تشکیکی صریح تر از ابن سینا قوای نفس را با نفس و بدن ارتباط می دهد.
جایگاه حکمت عملی با تاکید بر اخلاق در فلسفه اسلامی از ابن سینا تا ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:غلامرضا بدرخانی؛ استاد راهنما:محمدرضا اسدی؛ استاد مشاور :عبدالله نصری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
جایگاه حکمت عملی را در فلسفه اسلامی، در چهار لایه می توان بررسی کرد لایه اول در تقسیم بندی های حکما از علوم است که اغلب، حکمت را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کرده اند و حکمت عملی جزو فلسفه دانسته شده است. البته ملاصدرا و همچنین غزالی، تقسیم بندی دیگری نیز ارائه کرده اند که حکمت عملی جزو علوم شرعی دانسته شده است. لایه دوم غایاتی است که حکما برای حکمت عملی و اخلاق ترسیم کرده اند. در کنار خیر و سعادت دنیوی که ارسطو به عنوان غایت ذکر کرده، طبق غایاتی همچون سعادت اخروی یا نجات یا دخول در جنت که حکما بدان اشاره کرده اند مبادی و مسائل حکمت عملی و اخلاق نیز متفاوت تر از مبادی ای خواهد بود که ارسطو بدان ها اشاره می کند. چون طبق این غایات، ملاک رذیلت با فضیلت بودن یک عمل باید مرتبط با سعادت اخروی و نجات و ورود در جنت باشد. از طرفی وظائف انسان در قبال خدا نیز به مباحث اضافه می شود. طبیعی است که در چنین صورتی، نمی توان در مبادی حکمت عملی به مواردی چون تجربیات عقلا و مصالح کلیه اجتماع، و عقل و درایت اکتفا کرد. و ناگزیر از استفاده از مبادی شریعت الاهیه هستیم. لذا در لایه سوم، همان طور که انتظار هم می رفت ابن سینا و به تبع وی فخر رازی، مبادی اقسام سه گانه حکمت عملی را مستفاد از شریعت الهی و کمالات حدودشان را هم تبیین شده در آن می دانند. همین نگاه را در مسکویه و خواجه نصیر هم می توان دید. اما در خصوص عقل نظری و عملی چه مدرک کلیات مربوط به اعمال، عقل نظری باشد و چه عقل عملی؛ در هر دو صورت نتایج ادراکات این دو، زیر مجموعه حکمت به شمار می آید که ادراکات مربوط به غیر اعمال در حکمت نظری و ادراکات مربوط به اعمال در حکمت عملی مورد بحث قرار می گیرند. ولی با وجود این، در آثار حکمای اسلامی به نحوه استنباط احکام حکمت عملی آن گونه که باید به تفصیل پرداخته نشده است. اما لایه چهارم آثار و تالیفات حکمای اسلامی در این باره است که در بررسی های به عمل آمده، کم رنگی حکمت عملی در مقایسه با حکمت نظری نمایان است. گرچه کسانی چون مسکویه و خواجه نصیر و یا دشتکی و دوانی و... آثار خوبی تالیف کرده اند ولی بررسی این آثار نشان می دهد که برخی از این آثار یا بازنویسی اثر قبلی بوده است و یا شدیدا تاثیر پذیرفته از آن. دلائل عمده این کم رنگی، ارزش گذاری علوم بر اساس موضوع آن و در نتیجه اهمیت دادن بیشتر به فلسفه اولی و الاهیات در مقایسه با مباحث طبیعیات و ریاضیات و همچنین حکمت عملی است. ضمن اینکه پر شدن خلأ نیازمندی جامعه به مباحث حکمت عملی، توسط آموزه های شریعت و در آخر نبود رابطه استنتاجی بین متافیزیک ارسطویی با حکمت عملی ارسطویی و در نتیجه نیازمندی حکمت نظری به توسعه بیشتر جهت دارا شدن چنین قابلیتی در فلسفه اسلامی نیز مزید بر علت است.
واقع گرایی اخلاقی در فیلسوفان مسلمان با تمرکز بر ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:رفیده قاضی خانی؛ استاد راهنما:جهانگیر مسعودی؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مباحث مربوط به فلسفه اخلاق، در آثار بیشتر فیلسوفان مسلمان، نه به صورت مستقل، بلکه به نحو پراکنده و به مناسبت سایر موضوعات و مباحث مطرح شده است. همین پراکندگی و نداشتن انسجام موضوعی، گاه زمینه سوء فهم ها و سوء تعبیرهایی را فراهم آورده و حتی موجب ادعاهایی خلاف واقع در خصوص دیدگاه های اخلاقی این فلاسفه شده است. بحث واقع گرایی اخلاقی، از جمله مباحثی است که به درستی در آثار فیلسوفان گذشته ما مورد شناسایی قرار نگرفته و از این رو دیدگاه های مختلف و متعارضی در این باره به آنان نسبت داده شده است. برخی از اندیشمندان با ملاحظه آثار منطقی فیلسوفانی چون ابن سینا و ملاصدرا، و این که آنان گزاره های اخلاقی را از سنخ قضایای مشهوره و یا مقبوله دانسته اند، آنان را معتقد به ناواقع گرایی و قراردادگرایی در حوزه اخلاق تلقی کرده اند. در مقابل برخی دیگر، با توجه به تبعات سنگین و ناپذیرفتنی ناواقع گرایی، سعی در توجیه دیدگاه های منطقی ابن سینا و ملاصدرا داشته و راه حل هایی ارائه داده اند که گاه با عبارات صریح این فیلسوفان در تعارض است. از این رو بررسی دقیق تر موضوع واقع گرایی اخلاقی در آراء فیلسوفان اسلامی ضروری می باشد. در رساله حاضر، سعی کرده ایم با روشی توصیفی و تحلیلی، و با بررسی دیدگاه اخلاقی ابن سینا و ملاصدرا از ابعاد مختلف، اعتقاد آنان را به واقع گرایی اخلاقی تبیین نماییم. در نظر ما بهترین راه برای رفع تعارضی که به ظاهر در دیدگاه های این فیلسوفان درباره گزاره های اخلاقی وجود دارد، تمییز و تفکیک ساحات مختلف مباحث اخلاقی در آراء آنان است. به این معنا که در ساحت هستی شناختی، که به تحلیل وجود و واقعیت گزاره های اخلاقی می پردازد، ابن سینا و ملاصدرا واقع گرایند، اما در ساحت معرفت شناختی که به نحوه شناخت گزاره های اخلاقی و نه تحلیل واقعیت آن ها مربوط می شود، آنان شهرت و مقبولیت این گزاره ها را عامل تصدیق و باور به آن ها می دانند. بنابراین نمی توان با استناد به دیدگاه ها معرفت شناختی این فیلسوفان درباره گزاره های اخلاقی، آنان را در ساحت هستی شناختی متهم به ناواقع گرایی اخلاقی نمود.
مقایسه دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در باب قوه و فعل ( با تکیه بر تعلیقه ملاصدرا بر الهیات شفا )
نویسنده:
نویسنده:الهه ملکی؛ استاد راهنما:سحر کاوندی؛ استاد مشاور :فرزانه ذوالحسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مساله قوه و فعل یکی از مسایل دیرینه فلسفی است که از زمان ارسطو مورد توجه بوده است. فیلسوفان اسلامی از این مسأله در امور عامه پیش از تخصیص وجود به طبیعی یا ریاضی بحث کرده‌اند. واژه قوه نسبت به معانی مختلف، مشترک لفظی است. قوه یعنی نیرومندی در مقابل ضعف، قدرت در مقابل عجز، امکان استعدادی در مقابل ضرورت. قوه و فعل دو حیثیت واقعی و خارجی اشیا هستند که حیثیت فعلیت را صورت و حیثیت قوه را هیولا می‌نامند. ملاصدرا و ابن‌سینا به عنوان دو فیلسوف اسلامی به طرح و بررسی این مسأله در اندیشه‌های خود پرداخته‌اند. از نظر ملاصدرا قوه و فعل از اوصاف و احکام موجود مطلق است و موجود از آن جهت که موجود است یا بالقوه یا بالفعل است. از نظر ابن‌سینا رابطه میان قوه و فعل، نوعی رابطه میان نقص و کمال است. بالقوه یعنی چیزی که هنوز کمالی را ندارد و هرگاه آن کمال را واجد شود، بالفعل می‌گردد. بنابراین می‌توان گفت فعلیت که مرتبه کامل قوه است، بر قوه تقدم بالکمال و بالشرف دارد. ما در این پژوهش درصددیم تا تعلیقات ملاصدرا بر شفای ابن‌سینا در این باب را بیان کنیم. در ابتدا فرض بر این بود که ملاصدرا علاوه بر نظر ابن‌سینا در باب قوه و فعل، نظر تکمیلی نیز در این خصوص داشته باشد ولی با توجه به بررسی‌های صورت گرفته، به این نتیجه رسیدیم که ملاصدرا در کتاب تعلیقات صرفاً به توضیح و تبیین عبارات شفا پرداخته و آراء خاص خود را در موارد اختلافی طرح نکرده است. در اغلب موارد از جمله معنای قوه و فعل، اقسام قوه و برخی دیگر از مباحث ملاصدرا جز شرح تفصیلی مطالب ابن‌سینا، مطلب متفاوت و یا بر اساس مبانی خود ذکر نکرده است.
کیفیت پیدایش خُلق بر اساس دیدگاه ابن‌سینا، ملاصدرا و فیزیکالیسم
نویسنده:
جواد پارسایی، حسین غفاری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
خُلق از اقسام کیفیات نفسانی به شمار می‌آید. از آنجا که رفتار و اعمال انسان ناشی از خلقیات اوست و خلقیاتی که برای انسان حاصل می‌شود تاثیر بسزایی در سعادت و کمال او دارد، بحث از کیفیت پیدایش خلق دارای اهمیت است. در این نوشتار ابتدا به بیان چیستی و اقسام خلق پرداخته شده و سپس کیفیت پیدایش خُلق بر اساس دیدگاه ابن‌سینا و ملاصدرا مورد تبیین و بررسی قرار گرفته شده است. بر اساس دیدگاه ابن‌سینا، برخی از اقسام خلقیات مجرد و برخی مادی هستند. اما از نظر ملاصدرا همة اقسام خلق، مجرد از بدن و ماده هستند. طبق دیدگاه هر دو حکیم، امور بدنی- مانند مزاج، طبیعت بدن و تکرار افعال- در پیدایش خلقیات تاثیرگذارند؛ اما مبانی متفاوتی که این دو حکیم در مورد مادی و مجرد بودن قوای نفس و به تبع آن اقسام خُلق دارند، سبب اختلاف نظر آنها در کیفیت پیدایش خُلق شده است. بر اساس دیدگاه فیزیکالیسم، خلقیات به فعل ‌و انفعالات عصبی و مغزی تنزل داده شده است و هیچ‌گونه تبیین غیرمادی برای خلقیات وجود ندارد.
صفحات :
از صفحه 175 تا 194
  • تعداد رکورد ها : 1496