مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
پدیدار شناسی ( نهضت فلسفی هوسرل ) پدیدار شناسی تجربه دینی پدیدار شناسی دازاین پدیدار شناسی دین پدیدار شناسی فلسفی پدیدار شناسی فهم پدیدار شناسی هرمنوتیکی
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 145
پدیدارشناسی؛ تنها روش هرمنوتیک فلسفی و نقد آن
نویسنده:
مسعود فیاضی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هستی­ شناسی بنیادین هایدگر مبنای فلسفی هرمنوتیک فلسفی گادامر است. روش هایدگر در فلسفه بنیادین و در نتیجه روش گادامر در هرمنوتیک فلسفی- به تصریح خودشان- تنها پدیدارشناسی وجودی است. از این جهت در هرمنوتیک فلسفی مفاهیمی همچون حقیقت، وجود، فهم، معنا، جهان و... با رویکردی پدیدارشناختی بازتعریف شده­اند و از این جهت استعمال این واژگان در این هرمنوتیک و فلسفه با استعمالشان در دیگر هرمنوتیک‏ها و فلسفه­هایی که روششان پدیدارشناسی نیست، کاملاً متفاوت است. اما نکته اینجاست که پدیدارشناسی وجودی دچار نقدهای بنیادینی است که آن نقدها سبب می­شود هم هستی­شناسی بنیادین هایدگر و هم هرمنوتیک فلسفی گادامر دچار بحران جدی شود؛ زیرا پدیدارشناسی از اساس ایجاد شد تا تطابق عین و ذهن را حل کند؛ ولی عملاً ناکام ماند و با بازتعریف‏هایی که از مفاهیم بنیادی کرد، تنها صورت مسئله را پاک نمود و در نتیجه نمی­تواند نقطه تکیه­گاهی مناسب برای هرمنوتیک فلسفی فراهم کند. دیگر اینکه پدیدارشناسی به دلیل اینکه نهایتاً مبتنی بر فرد است و دایره تأثیر آن تنها در خصوص ظهوراتی است که برای مفسر ایجاد می­شود، به نسبی­گرایی و حتی ایدئالیسم منجر می­شود.
صفحات :
از صفحه 37 تا 65
تفسیر از آن خویش کنندۀ اخلاق نیکوماخوس به مثابۀ راهبر پدیدارشناسی هرمنوتیک هایدگر جوان
نویسنده:
جمال سامع، محمد جواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارسطو از فلاسفه تأثیرگذار بر روی تفکر هایدگر جوان است. هدف مقاله حاضر روشن کردن بخشی از این تأثیرگذاری است. هایدگر در خلال سال‌های ۱۹۲۲-1926 عمیقا به فلسفه ارسطو می‌اندیشد. اخلاق نیکوماخوس اثری از ارسطو است که بیش از سایر آثار، مورد توجه هایدگر قرار گرفته است. برای درک مواجهه هایدگر در این سالها با تفکر ارسطو بر روی سه اثر مهم این دوره « پدیدارشناسی در ارتباط با ارسطو» به سال ۱۹۲۲، «مفاهیم بنیادین ارسطو » به سال ۱۹۲۴ و « افلاطون: محاوره سوفسیت» متمرکز می‌شویم. استدلال مقاله این است که تفسیر هایدگر از ارسطو در این سالها در زمرۀ اولین تلاش‌ها و تمرین‌های روش‌شناسی خاص وی، پدیدارشناسی هرمنوتیک است. به طوری‌که می‌توان بالیدن پدیدارشناسی هرمنوتیک و بسیاری از مفاهیم بنیادین اندیشه هایدگر در هستی و زمان مانند تخریب پدیدارشناسی، پروا، وجدان را حاصل تأمل هایدگر بر روی اندیشه های ارسطو در خلال این سال‌ها دانست. سه گام اصلی این مقاله برای روشن کردن تفسیر از آن خویش کننده اخلاق نیکوماخوس عبارتند از پرداختن به حقیقت، بررسی مواجهه پدیدارشناسانه هایدگر با اخلاق نیکوماخوس و بررسی تخنه به مثابه افق آشکارگی تکنولوژی. در هر یک از این سه گام سعی می‌کنیم تأثیر تفکر ارسطو بر هایدگر را بررسی کنیم.
صفحات :
از صفحه 7 تا 31
تحول هرمنوتیکی پدیدارشناسی: هایدگر و ریکور
نویسنده:
میثم دادخواه، علی نقی باقرشاهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هستی­شناسی و هرمنوتیک در قرن بیستم تعاملاتی جدی با هم داشته­ اند؛ تعاملی که البته از طریق پدیدارشناسی ممکن شد و اوج این ارتباط را در آثار سه فیلسوف مطرح این قرن یعنی هایدگر، گادامر و ریکور می‏توان مشاهده کرد. در این مقاله مروری بر ویژگی های برجسته خط سیر فلسفی ریکور ارائه می­شود؛ مسیری که او با گرفتن سرنخ از متفکران هرمنوتیک آلمان از جمله دیلتای، هایدگر و گادامر سعی در تلفیقی منطقی از دو شق عمده هرمنوتیک، یعنی هرمنوتیک رمانتیک و پدیدارشناختی دارد؛ تلفیقی که به دنبال آن است تا حق هر دو نگاه هرمنوتیکی را ادا نموده، در عین حال نقاط ضعف آنان را نیز تا حدودی پوشش ­دهد. درحقیقت ریکور در روند فلسفی خویش به جای اینکه همانند هایدگر مستقیماً به مسئله هستی ­شناسی بپردازد، با گذار از سطح معناشناسی و تلفیق آن با فلسفه تأملی درنهایت هستی ­شناسی را نیز مورد توجه خویش قرارمی­دهد؛ ازاین­رو برای ریکور نیز هستی ­شناسی مسئله بنیادین بود؛ اما او مسیری طولانی­تر را برای رسیدن به این هدف برگزید؛ مسیری که در آن لازم بود پدیدار­شناسی نیز در ساختاری جدید و به شکلی متفاوت از هوسرل و هایدگر مطرح شود. تلاش این نوشتار بررسی این مسیر طولانی­تر در مقایسه با نگاه مستقیم هایدگر به مسئله هستی­ شناسی و بیان این ادعاست که برگزیدن این راه با وفادارماندن به هستی­ شناسی هم ممکن و هم لازم بوده است؛ از سوی دیگر بررسی و ایضاح نقش هایدگر و ریکور در تحول پدیدارشناسی هوسرل از طریق تزریق هرمنوتیک به آن، بخش دیگری از این نوشتار را تشکیل می­دهد؛ همچنین این موضوع را نقد و ارزیابی خواهیم کرد که ریکور تا چه میزان توانسته است تاریخی‏بودن فهم انسان را در کنار جنبه عینی ­گرایانه معرفت­ شناسی حفظ کند و رویکرد او در تلفیق میان تبیین و فهم با چه چالش­هایی روبروست.
صفحات :
از صفحه 109 تا 138
پدیدارشناسی افسردگی بیماران نجات‌یافته از سرطان و راهیابی به فلسفه‌درمانی به عنوان رویکردی مراقبتی
نویسنده:
بهناز صادق زاده اسکوئی، محمود صوفیانی، عصمت مهرابی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
سرطان یکی از دلایل اصلی مرگ و میر در دنیاست. ویژگی مقاومت به درمان و پیشرفت سریع آن یکی از دلایل بالا بودن میزان مرگ و میر ناشی از آن است. مبتلایان پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری به شدت روحیه خود را از دست می­دهند که خود این مسئله در روند درمان تاثیر منفی دارد، اما آنچه که در زندگی چنین بیمارانی قابل تامل به نظر می‌رسد عارضه افسردگی حتی پس از درمان کامل بیماری است. پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری صعب العلاج، علاوه بر خود فرد، خانواده و اطرافیان وی نیز دچار تشویش و نگرانی می‌شوند و تا پایان دوره درمان از بیمار حمایت همه جانبه می­کنند غافل از اینکه چنین حمایت ناگهانی و در اکثر موارد نابجا می­تواند اثرات زیانباری را در پی داشته باشد. ما در این مقاله خواهیم کوشید از منظر فلسفه پزشکی، روان­شناسی، و فلسفه به مثابه درمان و مراقبت، وضعیت بحرانی این بیماران بهبود یافته را مورد واکاوی پدیدارشناسانه و توصیفی قرار دهیم تا راه برای آگاهی از وضعیت بنیادین و وجودی چنین بیمارانی گشوده شود زیرا ناسازگاری و یأس بعد از بیماری رابطه اساسی با این وضعیت وجودی بنیادین دارد.
صفحات :
از صفحه 139 تا 158
تطابق معرفت‌شناسی میبدی در کشف‌الاسرار با آرای پدیدارشناسی
نویسنده:
مهدی رحیمی، نیره پاکمهر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
میبدی تفسیر خود را در سه مرحله یا به‌گفتۀ خود در سه «نوبت» پرداخته است. نوبت اول ترجمه ­ای است از آیات قرآن به فارسی روشن؛ نوبت دوم، به تفسیر آیات به ­مذاق متشرعان اختصاص یافته و در نوبت سوم به نقل گفته­ های عارفان و حسب­ حال­ه ای آن­ها پرداخته است. اندیشه­ ای که منجر به این شیوۀ بی­ سابقه­ در تفسیر گشته است، شباهات­ فراوانی به آرا و نظریات پدیدارشناسی دارد. میبدی با مطالعۀ پدیده ­های خاص (مثل آیات قرآن، و هر پدیدۀ دیگری که در ضمن این آیات از آن سخن رفته است) از دو چشم­انداز عرفانی و شرعی، سعی بر آن دارد که پدیدار هر پدیده را از ورای هر چشم­انداز (شرعی و عرفانی) مطالعه کند. این مقاله با شیوه­ا­ی تحلیلی‌توصیفی مؤلفه ­های مشابه با پدیدارشناسی در تفسیر کشف­الاسرار را بررسی می­کند و به این نتیجه دست می­یابد که کاربرد اصولی همچون تغییر حیث‌التفاتیت، مبارزه با تحویل­ گرایی، اپوخه و... در تفسیر کشف ­الاسرار، میبدی را به عنوان پدیدارشناس معرفی می­کند.
صفحات :
از صفحه 41 تا 63
پدیدارشناسی انسان در نزد شلر
نویسنده:
غلامرضا نظریان، محمود خاتمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
عشق، ارزش و شخص سه مفهوم محوری در انسان‌شناسی شلر هستند که بسیار به هم وابسته‌اند. در اندیشه شلر، بحث از ارزش‌ها ما را، به شخص به عنوان حامل ارزش‌ها و عشـق، به عنوان پیوند دهنده شخص با ارزش‌ها و آن‌ها به یکدیگر می‌رساند. شلر در ضمن بحث از ارزش، و به‌طور خاص نقـد اخلاق صوری کانت، تلاش می‌کند تا طبیعت و کارکرد فی نفسـه ارزش‌هـا را تعیـین کند. از آن‌جا که وی شخص را حامل ارزش‌ها می‌داند، در اخلاق خود، توجه بسیاری به تحلیل ماهیـت شـخص انسانی دارد. در تلاش برای پیوند دادن ارزش‌های اخلاقی با احساسات و عواطف انسـانی، عشـق نقشی مهم دارد. عنصر اساسی در تبیین نقش عشق در ارزش‌ها، مفهومی است که شـلر آن را " نظـم عشق " می‌نامد. انسان‌شناسی فلسفی شلر تلاشی است برای فـراهم آوردن توصـیفی یکپارچـه از انسـان. وی معتقد است که انسان تعریف‌پذیر نیست؛ انسان "شی" نیست، بلکه "شدن" اسـت، "درمیانـه" است. از این رو، تلاش وی برای ارائه توصیفی یکپارچه از انسان، تلاش برای تعریف انسان نیست، بلکه تبیین این امر است که چه چیزی انسان را تعریف‌ناپذیر ساخته است. شلر انسان را نه چونان جوهر، بلکـه چونـان نقطـه تلاقـی دو جنـبش، یعنی سائق حیات و روح می‌بیند. تنهـا در انسـان اسـت کـه حیـات و روح خـود را در فراینـد یکپارچه شدن می‌یابند. در انسان، حیات روح مند می‌شود و روح حیات‌مند و بدن‌مند. این معنای روح که در برابر جهان گشوده است، شلر را بدین‌جا رهنمون می‌شود که در باب بنیاد همه چیز یا بنیاد عالم، تأمل کند.
بررسی پديدارشناسی به‌مثابه مبنای معرفت‌شناختی اگزيستانسياليسم
نویسنده:
محمود نمازی اصفهانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در اين نوشتار، منابع معرفتي فلسفه‌هاي اگزيستانس بررسي مي‎شود. بدين‌منظور ابتدا به‌اختصار پيشينه نظرات درباره ارزش معلومات بشري از يونان باستان تا دوره معاصر و فلسفه قرن بيستم بيان مي‎گردد. و در خلال تبيين اين سير تاريخي، انديشه پديدارشناسي و درون‌ماندگاري به عنوان يکي از منابع معرفتي فلسفه‌هاي اگزيستانس رصد مي‎شود. در اين بخش شيوه انتقال اين انديشه از کساني همچون لامبرت و کانت در دوره جديد به نيچه، سارتر و ديگران در دوره معاصر و فلسفه اگزيستانسياليسم مورد توجه قرار مي‌گيرد. و نقش حلقه واسط اين جريان فکري يعني شوپنهاور، به عنوان شاگرد باواسطه کانت و استاد بي‌واسطه نيچه برجسته مي‌گردد. سپس جايگاه پديدارشناسي در ميان دانش‌هاي همگنش يعني هستي‌شناسي، معرفت‌شناسي، اخلاق و منطق تشريح، و مشخص مي‌شود. که پديدارشناسي نمي‌تواند گرايشي در برابر دانش‌هاي همگنش باشد؛ زيرا پديدارشناسي يعني شناخت پديده‌ها و با اين وصف جزو دانش شناخت به شمار مي‎آيد، نه در مقابل آن. سپس مفهوم لغوي و اصطلاحي، تعريف، ادوار و موضوع پديدارشناسي واکاوي مي‌شود. و اين نتيجه به دست مي‌آيد که ارائه تعريف ثابت و يقيني براي پديدارشناسي، ناممکن است. در پايان، ديدگاه (پديدارشناسي به‌مثابه مبناي معرفت‌شناختي اگزيستانسياليسم) نقد و بررسي مي‌گردد.
صفحات :
از صفحه 103 تا 118
نقد و بررسی رومن اینگاردن از پدیدارشناسی هوسرل
نویسنده:
علی سلمانی، منیر سخاوتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اینگاردن پدیدارشناس ­واقع­گرایی است که معتقد است هوسرل در کتاب پژوهش­های منطقی نوعی واقع­گرایی را پذیرفته که مبنای آن تمایز صریح واقعیت و آگاهی است. اعتقاد به این تمایز و دیدگاه واقع­گرایی با آغاز تفکر استعلایی هوسرل رها شده و جای خود را به­محوریت آگاهی و در نتیجه ایدئالیسم استعلایی می­دهد. اینگاردن با این چرخش ناگهانی مخالفت ورزیده و معتقد است که تفکر استعلایی به دلیل هدف و روش موردِ نظر خود خالی از نقص نیست. کلیت ایدئالیسم استعلایی که از نظر اینگاردن نتیجة چرخش یاد شده است کلیتی منطقی و سازگار نیست. طرح مفهوم پدیدارشناسی استعلایی، روش و هدف نهایی آن سبب سردرگمی و در نتیجه برخی ناسازگاری­ها در فلسفة استعلایی هوسرل شده است. هوسرل با توسل به­ اپوخه، فعلیت و وجود اشیا را نادیده گرفت و با اعمال روش تقلیل پدیدارشناختی به­مطلق بودن حوزة آگاهی و اگوی استعلایی رسید و در نهایت با طرح نظریة تقویم، معنا یا همان نوئما را جایگزین اعیان واقعی کرد. همین اقدامات سبب بی اعتبار شدن وجود واقعی شد و هدف اولیة هوسرلی را که همان شناخت داده­های عینی بود، مورد تردید قرار داد. فلسفة متقنی که با چنین روشی به دست می­آید، به ادراک درونی و حلولی محدود می­شود و راهی از پیش نمی­برد. اینگاردن ضمن اشاره به مشکل دوری که هوسرل در طرح روش تقلیل در فلسفة استعلایی­اش با آن مواجه می­شود، مدعی است که نتایج هوسرل در تفکر استعلایی محصولِ صرف معرفت شناسی او نیست و در بسیاری از موارد علاوه بر این­که این نتایج شبیه به گزاره­های متافیزیکی جلوه می­نمایند، خود متخذ از نوعی مبانی مضمر و پنهان متافیزیکی و وجود شناختی­اند. (اعتقاد به وجود مستقل از شناخت).
صفحات :
از صفحه 143 تا 160
  • تعداد رکورد ها : 145