جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1572
ارسطو و اصل ماخ
نویسنده:
سید سعید میراحمدی ، سید امیر سخاوتیان ، مجید محسن‌زاده گنجی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از آنجا که ارسطو امکان وجود فضایی مستقل از اجسام (فضای مطلق) را نفی کرده است، بنابراین روشن است که به عقیده وی، حرکت نسبت به فضای مطلق (حرکت مطلق) امری غیرممکن است. اما آیا ارسطو توانسته است بدون استفاده از مفاهیم فضا و حرکت مطلق، تبیینی سازگار از حرکت ارائه کند—آن چه که در نظریه نسبیت عام نیز محقق نشده است؟ آیا تبیین ارائه شده از سوی وی برای حرکت با اصل ماخ (نسبی بودن حرکت) سازگار است؟ جهت پاسخ به این پرسش‌ها ضرورت دارد تا نسبت نظریۀ ارسطو با اصل ماخ بررسی گردد. این نوشتار نشان می‌دهد که تبیین ارسطو از «حرکت»، اصل ماخ را ارضا نمی‌کند. به علاوه، روشن می‌شود که علی‌رغم تلاش ارسطو جهت حذف مفاهیم فضا و حرکت مطلق از فیزیک، نظریه ایشان به طور کامل عاری از این مفاهیم نیست. به عبارت دیگر، نشان داده می‌شود که نظریة ارسطو در تبیین حرکت وضعی (چرخشی)، دچار ناسازگاریِ درونی است. پژوهش حاضر، داده‌ها را به صورت کتابخانه‌ای جمع‌آوری و به صورت توصیفی-تحلیلی بررسی می‌نماید.
صفحات :
از صفحه 181 تا 203
قضایای حقیقیه و خارجیه نزد ارسطو
نویسنده:
اسد‌الله فلاحی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
منطق‌دانان مسلمان به پیروی از فخر رازی دو اصطلاح قضیة حقیقیه و خارجیه را به ادبیات منطقی خود افزوده‌اند که در نگاه بدوی در آثار ارسطو و شارحان یونانی‌اش وجود ندارد. با وجود این نشان می‌دهیم که هرچند ارسطو هنگام بحث از قیاس‌های مطلق (غیروجهی) مثال‌هایی برای قضیة مطلقه ذکر کرده است که قضیة حقیقیه هستند، اما هنگام بحث از قیاس‌های مختلط (مرکب از مقدمه‌های وجهی و غیروجهی) در بسیاری از موارد برای قضیة مطلقه مثال‌هایی آورده است که تنها به صورت قضیة خارجیه می‌توانند صادق باشند و نه به صورت قضیة حقیقیه. با همة اینها، ارسطو در یک مورد عبارتی دارد که با صراحت تمام، استفاده از قضیة خارجیه در قیاس را ممنوع می‌داند. در تعارض میان این یک تک‌عبارت صریح بر منع کاربرد قضایای خارجیه و آن همه مثال‌های فراوان که قضیة خارجیه هستند چه باید کرد؟ برخی از مفسران معاصر احتمال داده‌اند که این تک‌عبارت از افزوده‌های بعدی ارسطو و در پاسخ به اعتراض‌های دانشجویان و دستیارانش بوده است. در هر صورت، قیاس‌های موجهاتی ارسطو، چنان که برخی از منطق‌دانان مسلمان مانند ابن‌سینا، فخر رازی و خونَجی به صراحت نشان داده‌اند، نسبت به قضیه‌های حقیقیه و خارجیه حساس هستند؛ هرچند تا کنون، هیچ منطق‌دانی را سراغ نداریم که احکام این قیاس‌ها را برای قضیه‌های حقیقیه و خارجیه به صورت کامل و دقیق بررسی و استخراج کرده باشد.
صفحات :
از صفحه 213 تا 234
ماهیت تدبیر در ارسطو [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Do Hyoung Kim
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه استدلال می کند که: (1) تامل (بولوزیس) از تفکر نظری متمایز است، تا آنجا که اولی به طور دقیق در مورد جزئیات یک موقعیت معین است، در حالی که دومی در مورد مفاهیم جهانی است. و اینکه (2) تدبیر تنها تا آنجا عملی است که بهترین گزینه را برای عمل تجویز می کند، یعنی حقیقت عملی را تجویز می کند، اما هیچ عنصری در نفس مشورتی وجود ندارد که بتواند مستقیماً شروع به عمل کند. با در نظر گرفتن این دو نکته، در فصل اول نشان خواهم داد که آنچه به ما امکان می دهد به طور پیوسته «پایان» اخلاقی، اصل اول اخلاقی را بشناسیم، یک شخصیت یا گرایش عاطفی است که در نتیجه عادت کردن (اتیسموس) به دست می آوریم. پس از توضیح اینکه چگونه می توان مفهوم اهداف را تعیین کرد، استدلالی برای اولین تز ذکر شده در بالا ارائه می کنم و در فصل دوم ادعا می کنم که مشورت از اهداف (ta telê) نیست، بلکه فقط وسیله است (ta pros to telos). ). استدلال من برای تز دوم مرا در فصل سوم به این امر سوق خواهد داد که prohairesis، نتیجه گیری مشورت، یک عمل نیست. من بحث خود را با تحقیقی به پایان می‌برم که نشان می‌دهد تفسیر تدبیر ارسطویی که در این پایان‌نامه پشتیبانی می‌شود، توجیه خود را نه تنها در آن بحث‌هایی که مستقیماً با ماهیت مشورت در ارتباط هستند، بلکه در چارچوب دیگر بحث‌های مهم در اخلاق ارسطو، یعنی، تضمین می‌کند. ، در مورد احتمال آکرازیا (در فصل چهارم) و تعریف eudaimonia (در فصل پنجم). استدلال من نسبت به تلاش‌های موجود، درمان و راه‌حل بهتری برای معماهای پیرامون مفاهیم آکراسیا و اودیمونیا در اخلاق ارسطو ارائه خواهد کرد.
گام های ارسطو به سوی فضیلت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Hasse Joel Hamalainen
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : چگونه از نظر اخلاقی نیکوکار شویم؟ در میان شاگردان ارسطو، غالباً فرض بر این است که فیلسوف پاسخ نظری کاملاً کار شده ای برای این سؤال ندارد. با این حال، برخی از مفسران (مانند برنیات 1980، اخیراً کرزر 2012) دریافته‌اند که ارسطو ممکن است نظریه‌ای جامع از رشد اخلاقی داشته باشد. با این حال، حتی آن مفسران نیز تلاش های کمی برای مطالعه نظریه ارسطو در ارتباط با پرسش های مربوط به روانشناسی اخلاقی او انجام داده اند. برخلاف نظریه رشد اخلاقی ارسطو، چندین مورد از این سؤالات از جمله موضوعات مورد بحث در پژوهش کنونی ارسطو هستند - برای مثال، اینکه آیا برای شناسایی اعمال خوب به دلیل نیاز داریم یا اینکه آیا تأثیرات غیرعقلانی عادت شده کافی است؟ چه چیزی ما را مسئول اعمالمان می‌کند، و فیلسوف چگونه رابطه‌ی بین phronesis و انگیزه اخلاقی را درک می‌کند. هدف من در پایان نامه این است که این سؤالات مهم را با نظریه رشد اخلاقی ارسطو پیوند دهم. امیدوارم بتوانم نشان دهم که این رویکرد تصویری به دست دهد که بر اساس آن نظریه ارسطو به دو مرحله تقسیم می‌شود که فرد باید انتخاب کند تا از نظر اخلاقی فضیلت‌مند شود. من ابتدا استدلال می کنم که شناسایی اهداف و اعمال خوب نیاز به دلیل دارد. بنابراین، برای اینکه فرد از نظر اخلاقی مسئولیت پذیر شود، باید یک توانایی عقلانی برای شناسایی اعمال خوب ایجاد کند. من نشان می دهم که اصطلاح ارسطو برای چنین توانایی سینسیس است. نتیجه می‌گیرم که اولین قدم برای فضیلت این است که از این توانایی به خوبی استفاده کنیم، انتخاب کنیم که با فضیلت باشیم و شخصیت خود را به خوب بازی کردن عادت دهیم. مرحله دوم به دست آوردن phronesis، درک اینکه چرا اعمال خوب خوب هستند، برای تکمیل یک شخصیت عادت شده است. توسعه فرونیس هم به تجربه قابل توجه در عمل خوب و هم به آموزش فلسفی در مورد اخلاق نیاز دارد، اما برای فضیلت اخلاقی لازم است. اگرچه یک فرد با عادت‌های ظریف از نظر لذت‌ها در برابر آکرازیا آسیب‌پذیر نیست، حتی اگر فرونیس نداشته باشد، ارسطو اجازه می‌دهد، من نشان می‌دهم که ممکن است همچنان مستعد آکرازی تند باشد، در حالی که phronimos می‌تواند در هر موقعیتی از رفتار آکراتیک اجتناب کند.
اخلاق و اخلاق فضیلت افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nicolaos Kakalis
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در این پایان نامه من رسم پذیرفته شده در میان فیلسوفان اخلاق را به چالش می کشم پیوند اخلاق فضیلت در درجه اول با نظریه اخلاقی ارسطو. من استدلال می کنم که، در واقع، فضیلت اخلاق تعدادی از تزهای حیاتی را با اخلاق افلاطون مشترک است. من همچنین پیشنهاد می کنم که این واقعیت که این تشابه، در بیشتر موارد، هنوز توجه علمای اخلاق فضیلت را به خود جلب نکرده است. تصادف تاریخی به جای انتخاب مبتنی بر مبانی فلسفی. در فصل اول من دفاع می کنم این ادعا با معرفی پایان نامه های اصلی اخلاق فضیلتی که راه هایی را نشان می دهد اخلاق فضیلت با رایج / غالب (در فلسفه انگلیسی-آمریکایی) متفاوت است اشکال دین شناختی یا پیامدگرایانه اخلاق، و آشکار می کند که اخلاق فضیلت یک امر جدید است. رویکرد اخلاقی که در اشکال مختلف ظاهر می شود، برخی رادیکال تر از دیگران. در فصل دوم I مخالفت با تفاسیر اخلاق افلاطون به عنوان تجسم دئونتولوژیک یا آموزه های نتیجه گرایانه، و نشان می دهد که اخلاق افلاطون به جهتی جدید اشاره دارد و متفاوت از اخلاق عمومی/ مسلط زمان خود. بنابراین من به این نتیجه می رسم که افلاطون اخلاق و اخلاق فضیلت دو ویژگی مهم مشترک دارند: الف) هر دو هیچکدام نیستند دئونتولوژیک و یا نتیجه گرا، و (ب) هر دو تلاش می کنند تا اخلاق عمومی/مسلط را تغییر دهند. به زمان خود فکر کردند و به جای آن یک جهت گیری اخلاقی جدید پیشنهاد کردند. بر اساس اینها افکار را با مشاهده این نکته ادامه می دهم که همسانی بین اخلاق افلاطون و اخلاق فضیلت نیز باید بر اساس ادعاهای اساسی تر که هر دو رویکرد پیشرفت می کنند، مورد بررسی قرار گیرد. که در در سه فصل بعدی، من این موازی را با تمرکز بر روش مفهوم بحث می کنم فضیلت در هر دو نظام اخلاقی، در جایگاهی که در درون آنها داده می شود، در رابطه مورد بررسی قرار می گیرد بین فضیلت و ارزیابی اعمال، و در مورد رابطه بین فضیلت و شادی من معتقدم که برخی از تزهای اساسی اخلاق فضیلت (هم رادیکال و هم متوسط) مانند تأکید بر فضیلت، اولویت فضیلت بر ارزیابی اعمال، و پیوند قوی بین فضیلت و خوشبختی، تزهایی هستند که می‌توانند ریشه‌های آن‌ها را به آن ردیابی کنند افلاطون در فصل ششم، به یکی از اصلی ترین انتقادات وارده بر اخلاق فضیلت می پردازم، یعنی که با تمرکز بر مفاهیمی مانند شخصیت و فضیلت، اخلاق فضیلت تنها یک مورد را در اختیار ما قرار می دهد حساب فضیلت فردی، و به ویژه حساب عدالت فردی. با این حال، الف نظریه اخلاقی کامل نیز برای ارائه گزارشی از عدالت اجتماعی مورد نیاز است. سپس اشاره می کنم ارتباط عمومی پذیرفته شده اخلاق فضیلت با نظریه اخلاقی ارسطو، و من استدلال می کنم که هیچ کمک قابل توجهی به تلاش های اخلاق شناسان فضیلت برای رویارویی با این موضوع نمی کند نقد، زیرا روایت ارسطو از عدالت اجتماعی را نمی توان با تعدادی از موارد تطبیق داد تزهای اساسی اخلاق فضیلت من معتقدم که اخلاق مداران فضیلت می توانند رضایت بخش را پیدا کنند پاسخ به این انتقاد را با نگاهی به روایت افلاطون از عدالت فردی و اجتماعی و نحوه ارتباط افلاطون این دو. در آخرین فصل پایان نامه ام، تشخیص می دهم که موازی بین اخلاق افلاطون و اخلاق فضیلتی، دو رویکرد از لحاظ زمانی دور، نمی توانند و نباید تمام راه را پایین بیاورد نتیجه می‌گیرم که دلایل کافی برای فکر کردن به افلاطون داریم اخلاق و اخلاق فضیلت به عنوان دو رویکردی که بدون وجود وجوه مشترک بسیاری دارند همسان. در نهایت، اخلاق فضیلت یک رویکرد اخلاقی نیست و نباید به آن نگاه کرد صرفاً ادعاهای اخلاقی باستانی را تکرار می کند. اخلاق فضیلت باید به عنوان یک اخلاق جدید دیده شود رویکردی که نمی‌تواند در دوگانگی سنتی نتیجه‌گرایی deontology تطبیق داده شود. با این حال، اخلاق فضیلت نباید به عنوان یک رویکرد اخلاقی درک شود تنها توسط نظریه اخلاقی ارسطو تجسم یافته است. با غنی سازی رژیم فکری آنها، فضیلت علمای اخلاق می توانند به انتقادات جدی که علیه آنها وارد می شود پاسخ قانع کننده ای بدهند. اخلاق افلاطون یک منبع فکری بسیار مفید برای اخلاق مداران فضیلت و اخلاق فضیلت شناسان باید بیشتر را اختصاص دهند.
استفاده ارسطو از "جنس" در منطق، فلسفه و علم [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Jeffrey Carr
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در Metaphysics Delta.28، ارسطو چهار کاربرد از اصطلاح "جنس" را ارائه می دهد که سپس آنها را در سه گزارش جداگانه خلاصه می کند. هدف این پایان نامه اولاً تبیین هر یک از کاربردهای ارسطو است، ثانیاً توضیح اینکه چگونه خلاصه ای از کاربردهای چهارگانه او توسط سه روایت توجیه می شود و سوم، بررسی برخی کاربردهای فلسفی هر کاربرد. من کاربردهای مختلف را تا جایی که بتوان دلالت ها را مشخص کرد به یکدیگر مرتبط خواهم کرد و نشان خواهم داد که کانونی، اگر نه رایج ترین معنای جنس، با استفاده از جنس به عنوان زیرلایه تمایز مطابقت دارد، که در خلاصه ارسطو به عنوان نظر این است که جنس موضوع است. در نقش زیرلایه، جنس برای روایت ارسطو از وحدت یک ماده آلی بنیادی است و یک تز متافیزیکی عمیق را پایه گذاری می کند: جنس نزدیک جزء ضروری در ماهیت و ماندگاری اشیاء مادی است.
سیاست چرخش زبانی: تحلیل ویتگنشتاینی و نقد نقش زبان در نظریه سیاسی معاصر
نویسنده:
Edward Charles Fisher
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی پیامدهای ناشی از پذیرش مفاهیم خاصی از زبان در نظریه سیاسی و اجتماعی معاصر می پردازد. همچنین تأثیری که این امر بر برخی از گزارش‌های تأثیرگذار ارائه‌شده از پدیده‌های سیاسی عینی مانند تاچریسم داشته است را بررسی می‌کند. هدف اصلی این مطالعه، تثبیت مجدد ماهیت اجتماعی غیرقابل تقلیل زبان است، بُعدی حیاتی که، استدلال می‌شود، در صورت‌بندی‌های پساساختارگرایانه و پست مدرنیستی معاصر رابطه زبان/سیاست گم شده است. بخش 1 موضوع اصلی پایان نامه را با بررسی نقشی که برخی استعاره های مولد غالب از حوزه زبان شناسی در تضعیف مفهوم زبان به عنوان یک پدیده واقعاً اجتماعی و سیاسی ایفا کرده اند، در زمینه قرار می دهد. این شامل بررسی مفاهیم سیاسی است که از تصاحب پساساختارگرایانه و پست مدرنیستی میراث نظری سوسور ناشی می شود. به ویژه، اصرار بر مفهوم «نظام» زبان و ماهیت «اختیارانه» رابطه بین دال و مدلول. برخلاف دیدگاه‌های پساساختارگرا و پست مدرنیستی، یک برداشت ویتگنشتاینی از زبان در بخش دوم ارائه شده است که زبان را نه در قالب‌های صرفاً نشانه‌شناختی به‌عنوان ساختاری خودمختار و کاملاً نامعین، بلکه به‌عنوان شبکه‌ای اجتماعی از زبان‌ها و قواعد حاکم می‌نگرد. فعالیت های عملی؛ مفهومی که در مفهوم «شکل زندگی» ویتگنشتاین گنجانده شده است. در جریان این، نقدی درونی از مفهوم پساساختارگرا/پسامدرنیستی از زبان با تمرکز بر نوشته‌های لیوتار و رورتی توسعه می‌یابد که هر دو ادعای وفاداری به دیدگاه ویتگنشتاینی دارند، اما استدلال می‌شود که ناکامی‌های اصلی آنها ناشی می‌شود. از یک جهان شمول ناموجه مفاهیمی مانند «تفاوت»، ماهیت «خودسرانه» دال/رابطه مدلول، و «اقتضایی» زبان. در مقابل، خطی از استدلال از طریق نوشته‌های بعدی ویتگنشتاین توسعه می‌یابد که کاربردهای متنوع و نهفته در جامعه را از زبان باز می‌گرداند، که یکی از آن‌ها نشان دادن حالات امور در جهان سیاسی-اجتماعی است. استدلال می‌شود که همه این‌ها شباهت‌های مهمی را بین دیدگاه ویتگنشتاینی در مورد رابطه زبان/سیاست و دیدگاه‌های نویسندگان دیگر درباره این موضوع مانند ارسطو، مارکس و بوردیو نشان می‌دهد.
ادراک زیبایی شناختی، طبیعت و تجربه [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nicole Annette Hall
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان‌نامه درباره ماهیت ادراکی تجربه زیبایی‌شناختی و اهمیت طبیعت به‌عنوان ابژه پارادایمی ادراک زیبایی‌شناختی و تجربه زیبایی‌شناختی به طور گسترده‌تر است. به همین دلیل، همانطور که از مقاله مهم رونالد هپبورن با عنوان «زیبایی شناسی معاصر و غفلت از زیبایی طبیعی» بحث شده است، مورد توجه جدی فیلسوفانی است که در زیبایی شناسی کار می کنند. اگر تجربه زیبایی شناختی چیزی باشد، حداقل ادراکی است. این شیوه‌ای از تجربه ادراکی است که نتیجه توجه و تمایز قائل شدن بین زیبایی‌شناختی و غیرزیبایی‌شناختی است و فضایی را برای تأمل و ایجاد ارتباط با فرآیندهای شناختی و عاطفی دعوت می‌کند. ریشه یابی زیبایی شناسی در ادراک به ما این امکان را می دهد که تشخیص دهیم و درک کنیم که بر فعالیت های روزانه ما تأثیر می گذارد، نه اینکه محدود به نوع خاصی از شیء، دانشی که ممکن است در مورد آن داشته باشیم، یا به تجربه زیبایی شناختی شدید و کمیاب محدود شود. اگر قرار است یک شی یک شی زیباشناختی باشد، لازم نیست یک اثر هنری باشد، در واقع، حتی می‌توان استدلال کرد که طبیعت از منظری که نامشخص است، نه نتیجه نیت انسان، و از نقطه‌نظر وجودی، جذاب‌تر است، یک شی زیبایی‌شناختی. از دیدگاهی که وابستگی ما به آن را تصدیق می کند. بنابراین، در جریان بحث، در مقابل این ایده که تجربه زیبایی‌شناختی هنر لزوماً بر تجربه زیبایی‌شناختی طبیعت مقدم است، مقاومت می‌کنم. گزارش ادراکی ارائه شده مبتنی بر گزارشی واقع گرایانه از ویژگی های زیبایی شناختی است که ویژگی های زیبایی شناختی را ویژگی های ادراکی می داند و تجربه زیبایی شناختی را از نظر ادراکی غنی می داند. من آن را به ایده «کلی فرمالیسم» پیوند می‌دهم، روایتی ادراکی و زیبایی‌شناختی که در این اندیشه گسترده‌تر نهفته است که ادراک زیبایی‌شناختی، هرچند نه به‌طور علّی، به دیگر ویژگی‌های تجربه، مانند عواطف، و دانش مرتبط است. بنابراین، تجربه ادراکی و زیبایی‌شناختی به شرحی سختگیرانه از فرمالیسم زیبایی‌شناختی خلاصه نمی‌شود. این پایان نامه با تحلیل گزارش های تاریخی از ادراک زیبایی شناختی آغاز می شود که از افلاطون، ارسطو و آکویناس آغاز می شود. این تحلیل با بازتفسیر مفاهیم اساسی در رشته زیبایی‌شناسی، مانند بی‌علاقگی و فرمالیسم که در قرن هجدهم سرچشمه گرفته و با ایده ادراک زیبایی‌شناختی مرتبط است، استوار است. سپس با پرداختن به بحث جاری در مورد شناخت گرایی و غیرشناخت گرایی در مورد تجربه زیبایی شناختی که طبیعت به آن مربوط می شود، ایده ادراک زیبایی شناختی را به روز می کند. با ردیابی تاریخی ایده ادراک زیبایی‌شناختی، نقش طبیعت را به‌عنوان پارادایم تجربه زیبایی‌شناختی در طول تاریخ نشان خواهم داد و اینکه طبیعت مخزنی برای تجربه غنی زیبایی‌شناختی و درگیری تجربی غنی با آن است.
ترجمه و تحقیق "شرح نهم بوئثیوس بر فصل نهم کتاب العباره"
نویسنده:
نویسنده:نگین کریمی‌زاده؛ استاد راهنما:مریم سالم؛ استاد مشاور :محمد باسط
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
چکیده :
کتاب العباره، یکی از آثار ارسطو است که در آن از گزارهها و احکام آنها سخن میگوید. ارسطو در فصل نهم این کتاب، مبحثی را پیش میکشد که هم در منطق و هم در فلسفه و الهیات خصوصاً در مبحث علیت و علم الهی سبب بحثهای فراوانی شده است. وی در فصلهای قبل، در مبحث شرط صدق گزارهها، خود را پایبند به نظام کلی دو ارزشی دانسته، شرط صدق گزارهها را مطابقت آنها با واقع میداند و میگوید گزارههای اخباری یا صادق اند یا کاذب و حالت سومی وجود ندارد. این اصل در گزارههای مربوط به رویدادهای زمان گذشته و حال جاری است؛ اما درمورد گزارههای مربوط به رویدادهای آینده استثناء وجود دارد. ارسطو این استثنا را با مثال مشهور «وقوع نبرد دریایی در آینده» شرح میدهد. از نظر او درمورد گزارههای مربوط به رویدادهای آینده که هنوز واقع نشدهاند و شرط تطابق یا عدم تطابق با خارج را ندارند، نمیتوان صادق یا کاذب بودن آنها را قطعاً مشخص کرد. در واقع این قبیل گزارههاحملیه نیستند و حقیقت آنها منفصله است؛ یعنی با شرطِ وقوعشان، صادق، با شرط عدم وقوعشان، کاذب خواهند بود. شرط صدق گزاره های ناظر به آینده و تلاش ارسطو در متفاوت نشان دادن ماهیت آن ها او را از گرفتار شدن در دام جبرگرایی و یا استثناء قایل شدن برای قانون کلی دو ارزشی می رهاند. این اثر توسط افراد مختلفی شرح شده است. یکی از این شارحان بوئثیوس، متفکر مسیحی قرن 6است. انتظار میرفت بوئثیوس به دلیل پیشینه ی کلامی ای که دارد باب اختیار و علم پیشین الهی را در این شرح باز نموده و به طور مفصل دیدگاه خود را مطرح نماید، اما او تفکرات مذهبی خود را در فلسفه و منطق وارد نمیکند و در این شرح، کاملاً با دید یک فیلسوف به قضیه نگاه میکند. شرح وی در کتاب Ammonius on Aristotle’s on چاپ شده است که با ترجمهیInterpretation 9 with Boethius on Aristotle’s on Interpretation9 معنایی این کتاب دریافتیم او معتقد است اینگونه گزارهها، تا قبل از وقوع، خصوصیت منفصلِ «یا صادق یا کاذب» دارند و بر خلاف گزارههای ناظر به گذشته و حال که ارزش صدق قطعی دارند،گزارههای ناظر به آیندهی ممکن، ارزش صدق نامعین دارند
بررسی نظریه اخلاق فضیلت از دیدگاه ارسطو و مقایسه آن با دیدگاه ابن مسکویه
نویسنده:
نویسنده:فاطمه کدوری؛ استاد راهنما:قربانعلی کریم‌زاده قراملکی؛ استاد مشاور :عباس عباس‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
اخلاق فضیلت، اخلاقی است که عمداً با صفات نفسانی فاعل اخلاقی سروکار دارد؛ از نظر اخلاق فضیلت در صورتی رفتاری پسندیده است که از منش فضیلت‌مندانه فاعل اخلاقی ناشی شده باشد. اخلاق فضیلت معتقد است سعادت و رستگاری در گرو وجود ملکات و حالت‌های نفسانی پایداری است که شخصیت ومنش شخص را شکل می‌دهد، در این رویکرد، توجه به صورت باطنی عمل و برخاستن آن از منش فضیلت‌مندانه فاعل محوریت دارد. نظریه اخلاق فضیلت نسبت به سایر نظریه‌های اخلاقی ازامتیازات و نقاط قوتی مانند؛ توجه به فاعل اخلاقی، نقش نیت و انگیزه برخوردار است.پژوهش حاضر در باب اخلاق فضیلت به تبیین و تطبیق دیدگاه دو فیلسوفِ یونانی و اسلامی به ترتیب ارسطو و ابن مسکویه پرداخته است. ارسطو، غایت اخلاق را سعادت و نیکبختی می‌داند و راه سعادتمندی را کسب فضایل اخلاقی و فعالیت نفس مطابقِ با عقل معرفی می‌کند. ابن مسکویه نیز سعادت را خیر اعلای انسان دانسته و سعادت انسان را در نسبت با خداوند تعریف می‌نماید. او به پیروی از افلاطون، نقطه انتقال از روانشناسی به اخلاق را از آنجا آغاز می‌کند که میان قوای نفس و فضایل اخلاقی یک توازن برقرار سازد. نفس سه قوه دارد: قوه عاقله، غضبیه (سبعیه)، شهویّه (=بهیمّیه) که به ترتیب، در برابر آنها سه فضیلت قرار خواهد داشت: حکمت، شجاعت، و عفّت،. با ایجاد هماهنگی میان این سه فضیلت، فضیلت چهارمی که همان عدالت است پدید می‌گردد. مهمترین اختلاف این دو فیلسوف، در نگاه اللهیاتی ابن مسکویه به اخلاق است که در ارسطو چندان پررنگ نیست. و مهم‌ترین اشتراک این دو فیلسوف قائل شدن به قاعده حد وسط به عنوان یگانه معیار در ازیابی فضیلت‌های اخلاقی است. این پژوهش با روش کتابخانه‌ای به توصیف و تطبیق دیدگاه این دو فیلسوف می‌پردازد و برآیند آن فهم عمیق مسأله تحقیق خواهد بود.
  • تعداد رکورد ها : 1572