سواطع الإلهام فى تفسير كلام الملك العلام اثر ابوالفيض فيضى دكنى(954-1004ق) است. اين تفسير با يك مقدمه در دو بخش يكى «السواطع الصوالح» در شرح احوال مفسر و ديگرى
... ى «السواطع اللوامع» در علوم قرآن و مقدمات و شطايط تفسير آغاز مىشود. آنگاه به تفسير قرآن از سوره حمد تا سوره ناس مىپردازد. اين تفسير، مزجى است. در ميان تفاسير بىشمار قرآن كريم، كه هر كدام به جلوهاى كلامى الهى پرداخته و مراد كلام خداوند را بيان نموده تفسير بىنقطه «سواطع الالهام» ويژگى متمايز از ديگر تفاسير دارد. ويژگى نادر و شگفت آن، بىنقطه بودن اين تفسير مىباشد. يعنى مفسر در سرتاسر تفسير واژهاى كه حرف نقطهدار در آن باشد بكار نبرده است. حروف نقطهدار ب، ت، ث، ج، خ، ذ، ز، ش، ض، ظ، غ، ف، ق، ن (نيمى از حروف الفباى عربى) در اين اثر بهچشم نمىخورد. وى براى رعايت اين ظرافت ادبى، الفاظ بىنقطه چون: اولى، الوك، رسول، مرسل، مصر، الله، معاد، اسلام، سلام، رهط، ساعور، صروح، دوح، صلاح، طلاح، حال، كلام، روع، ردع، اهل، عصر، عهد، عمل، علم، ودّ و...را كه بدون نقطه هستند، دهها بار در اثرش بكار گرفته است.
محقق اين تفسير دكتر سيد مرتضى آیتالله زاده شيرازى در پايان هر جلد فهرست واژگان بىنقطه را به همراه معانى آنها به عنوان «حل معاسر سواطع الالهام» ارائه نموده است.
ازاينرو در اين تفسير الفاظ مشكل فراوانى وجود دارد. فهرست زير، نمونهاى از واژگانى است كه مفسر، معادل آنرا كلمهاى بىنقطه بكار برده است: حضرت على-اسدالله كرار، اهل الكتاب-اهل الطرس، امرئة و نساء-عرس و اعراس، طلاق-سراح اجر-كراء، آمنوا-اسلموا، الاميين-اولاد ماء السماء، محضات-صوالح و سوالم اليم-اصر، عليم-عالم، حكيم-حاكم و قوم-رهط.
نمونه تقيّد و مراعات وى را مىتوان در اين ديد كه در اول تمامى سورههاى مدنى نوشته: «موردها مصر رسولالله صلعم» و در اول تمامى سورههاى مكى آمده: «موردها ام الرحم»، يا مثلاًدر سوره جن واژۀ «إنّ» پانزده بار استعمال شده كه مفسر براى بيان اختلاف قرائت آن، كه به صورت «إنّ» هم قرائت شده، مكرر عبارت «ورووه مكسورا» را تكرار مىكند. و يا در بيست و نه سورهاى كه حروف مقطعه دارند، عبارت «سرّ الله مع رسوله صلعم» را تكرار مىكند.
گذشت كه فيضى شيعه بوده و در سواطع الالهام، قرائتى هست كه دلالتگر بر تشيع مفسر است. برخى از موارد آن در عنوان مذهب گذشت اينك دو نمونۀ ديگر بازگو مىشود. وى در تفسير آيه نجوى «يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدّموا بين يدى نجواكم صدقه... (مجادله12/) آورده است: «ما عمله الا اسدالله الكرار» يعنى تنها على(ع) به مفاد اين آيه عمل كرد آنگاه منسوخ گرديد. و در تفسير آيه مباهله «فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا» اراد ولد اسدالله الكرار «و ابناءكم و نساءنا» اراده ولده الودود عربى اسدالله و اهله «و نساءكم و انفسنا» اراد ولد عمه اسدالله «و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين» (آل عمران61/) ابناءنا را به فرزندان امام على(ع)، نسائنا را به فرزند مهربان پيامبر(ص) و همسر امام على(ع) و انفسنا را به پسر عموى پيامبر على(ع) تفسير مىكند.
ولى شگفت است كه در مورد آيه تطهير(احزاب30/) نظرى برخلاف رأى شيعه ابراز كرده و منظور از «اهلالبيت» در آن آيه را «اعراس رسولالله و اولاده» بيان مىكند.
تاريخ نگارش اين تفسير اول محرم سال 999ق و پايان آن دهم ربيع الثانى سال 1002ق است. فيضى تأليف اين اثر را از الطاف غيبى خداوند مىداند كه به او عطا نموده است. وى معتقدات فوايد و نكات لطيف و بديع ادبى قرآنى اين تفسير قابل شمارش نيست و انديشه اهل فن از اين كار هنرى قرآنى حيران و سرگردان است. دانشمندان بر اين تفسير تقريظهاى زيادى نوشته و مفسر و تفسير را ستودهاند. قاضى نورالله شوشترى، سيد احمد بن مصطفى حسينى، شيخ حيدر رفيعى طباطبايى، ملا سيد محمد عالم على، سيد ابوالحسن مودودى مشهور به خادم على، عبدالعزيز بن عبدالعزيز جمال محمدحسینى مشهور به شامى و ظهيرى شاعر از جمله آنان بهشمار مىآيند.
ملا حيدر كاشانى تاريخ پايان نگارش تفسير را جمله «قل هو الله» يعنى سال 1002 مىداند.ديگرى «لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» را بهعنوان تاريخ اختتام برشمرده است. برخى از دشمنان فيضى نگارش تفسير بىنقطه را بدعت شمردند و او را براى اينكار نكوهش نمودند. وى در پاسخ گفت: تفسير بىنقطه هيچ اشكالى ندارد زيرا شهادتين يعنى «لا اله الا الله» و «محمد رسولالله» بىنقطه است.
گويند: طبرسى در مقدمه تفسير مجمع البيان گويد: تفسير خمراوى بدون نقطه است همچنين كتابى در اصول فقه بدون نقطه است.
و نيز امام على(ع) هنگام ازدواج با يكى از همسرانش خطبهاى بدون نقطه ايراد فرمود. اين خطبه را كه به «الخطبة الخالية من النقط» موسوم است، لبيب بيضون در كتاب «تصنيف نهجالبلاغة» ص 9-998 از مصادر گوناگونى نقل نموده كه يكى از آنها مناقب ابن شهر آشوب از امام رضا(ع) است.
راوى خطبه ابى مخنف است.
در پايان گفتنى است كه اين تفسير، گرچه يك اثر هنرى قرآنى و هنر يك اديب است و مفسر آن كارى بس دشوار را انجام داده، ولى در علم تفسير، با توجه به اينكه تفسير، كشف و پردهبردارى از كلام الهى و فهم و مراد از سخن خداوند است، فقط يك جمله را مىتوان گفت كه: «ما احوج هذا التفسير الى التفسير» يعنى اين تفسير خود نيازمند تفسير و توضيح است.
در جلد ششم به تفسیر سوره های ممتحنه، صف، جمعه، منافقون، تغابن، طلاق، تحریم، ملک، قلم، حاقه، معراج، نوح، جن، مزمل، مدثر، قیامت، انسان، مرسلات، نبأ، نازعات، عبس، تکویر، انفطار، مطففین، انشقاق، بروج، طارق، اعلی، غاشیه، فجر، بلد، شمس، لیل، ضحی، انشراح، تین، علق، قدر، بینه، زلزله، عادیات، قارعه، تکاثر، عصر، همزه، فیل، قریش، ماعون، کوثر، کافرون، نصر، تبت، إخلاص، فلق و ناس پرداخته شده است.
بیشتر