آنگاه كه آسمان مدينة النبى در غروب غمين زندگانى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) سراسيمه پيكر گرامى اش را وانهاد و به شتاب، پذيراى سايه هاى ماتم افزاى «سقيفه» گشت
... ت و آنگاه كه ديدگان ماتمزده بنى هاشم به دور از پناهى استوار و در كمينگاه انتقامجويان، دهشت را بارور شد همان زمان، آغاز عصرى از زندگانى على (عليه السلام)، ايمان آورنده نخست و يگانه شايسته خلافت، بود كه در نقل ناقلان و گفتار محاوران به دوران «سكوت» نام يافت. بدينسان، كرانه هاى تاريخى آن دوران كه «مظلوميت» را پيام مى داد در سكوت و تحريمى فراگير از سوى تاريخنگاران، در هاله هاى ابهام فرو مى رفت و تاريخنگرى عرصه هاى حساس آن دوره را سخت به پيچيدگى مى آميخت. انگيزه ها و زمينه هاى تحميل «بيست و پنج سال سكوت» و رمز و راز پذيرش آن از سوى امير مؤمنان (عليه السلام) گسترهاى وسيع از مباحث تاريخ صدر اسلام را در بر داشته و برانگيزنده مسائلى چند بوده كه هرگونه رهيافتى بر آنها پديدآور نگرشى خاص بر سيره على بن ابى طالب (عليه السلام)خواهد بود. اينكه «على (عليه السلام) با تحمل اين سكوت ناخواسته، چگونه ارتباطى را با جامعه اسلامى پيشه ساخت» پرسشى زاده از ابهام حقيقت اين سكوت و زاينده مسائل بنيادين ديگر است.
در اين نگارش، اميد آن داريم تا با گذرى به اختصار، ماهيت رخدادهاى دوران بيست و پنج ساله سكوت امام (عليه السلام) را كشف نماييم و بر چهره هاى اين سكوت آگاهى يابيم. ناگفته پيداست كه ورود به جزئيات حوادث عصر ياد شده در فرصت اين سطور نمى گنجد و بررسى كامل اين مسأله از عهده راقم برون است. از اين رو، با مرورى گذرا بر اين وقايع، برآنيم تا به دور از هرگونه پيش فرض، بر نگرشى تاريخى بسنده نماييم.
بیشتر